جناب گاو
این سخن را امروز دیدم از بیل گیتس نقل شده: "اتوماسیون اعمالشده برای یک عملیاتِ کارآمد، کارایی را افزایش میدهد. اتوماسیون اعمالشده برای یک عملیاتِ ناکارآمد، ناکارآمدی را بزرگتر میکند." این سخنِ بسیار درست را بزنید توی سر همهی احمقانی و ابلهانی که مرتب…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وضعیت جوابگویی و رسیدگی به مشکلات سامانهها در اکثریت قریب به اتفاق سامانههای دولتی!
👍104
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مشاوره مدیریت غالبا شامل فروش کلمات کلیشهای (محصول دکانهای MBA) است. البته در دولتها و شرکتهای بزرگ برای انتقال پول به رفقا و هواداران نیز استفاده دارد.
👍39
Forwarded from تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی
و گرامی شمردن بازرگانان [از سوی پادشاهان،] سبب تشویق ایشان میگردد و در نتیجه سود سرمایه آنان تعمیم می یابد... و هرگاه ببینیم این خصلت (یعنی بزرگ داشتن اصنافی که بر شمردیم) از میان ملتی رخت بربسته است باید یقین کنیم که آنان فضایل خویش را از دست داده اند و آنوقت باید منتظر زوال کشورداری و واژگون شدن پادشاهی ایشان شد.
ابن خلدون،
مقدمه،
1/276،
ترجمه محمد پروین گنابادی،
انتشارات علمی و فرهنگی، چـ4، 1362.
@AdnanFallahi
ابن خلدون،
مقدمه،
1/276،
ترجمه محمد پروین گنابادی،
انتشارات علمی و فرهنگی، چـ4، 1362.
@AdnanFallahi
👍95👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی دو تحصیلکرده، یکی روشنفکر ژیگول و دیگری روشنفکر لاتمآب، جلوی هم مینشینند و هر دو خزعبلات میبافند!
هیچکدام هم نمیتوانند به اندازه دو جمله استدلال منطقی درست صحبت کنند.
هیچکدام هم نمیتوانند به اندازه دو جمله استدلال منطقی درست صحبت کنند.
👍182👎25
Forwarded from کانال روزِ خوش
پیشنهادهای کمونیست پسند دیگر:
۱-سامانه پایش عواطف خانواده با تحلیل داده های وبگردی اینترنتی زن و شوهر
۲-تاسیس بازار متشکل دوست یابی به منظور افزایش ازدواج
۳-کمیته تخصیص نوبت دادگاه طلاق
۴-ستاد ساماندهی ارتباطات خارج از ازدواج متاهلین
۵-برنامه ۵ ساله توسعه و تحکیم بنیان خانواده
Hossein Mirzaei
۱-سامانه پایش عواطف خانواده با تحلیل داده های وبگردی اینترنتی زن و شوهر
۲-تاسیس بازار متشکل دوست یابی به منظور افزایش ازدواج
۳-کمیته تخصیص نوبت دادگاه طلاق
۴-ستاد ساماندهی ارتباطات خارج از ازدواج متاهلین
۵-برنامه ۵ ساله توسعه و تحکیم بنیان خانواده
Hossein Mirzaei
👍94👎2
Forwarded from On Liberty | دربارهی آزادی
«عصر جوانمردی به پایان رسیده؛ عصر سفسطهگران، اقتصاددانان و حسابگران برآمده است؛ و شکوه اروپا برای همیشه خاموش شده است. دیگر هرگز، هرگز آن وفاداری سخاوتمندانه به مقام و جنسیت را نخواهیم دید.» (ادموند برک)
❈ شانزدهم اکتبر سالروز اعدام دهشتناک ملکه ماری آنتوانت، بهدست وحوش جمهوریطلب فرانسه است.
➣ @Notes_On_Liberty
❈ شانزدهم اکتبر سالروز اعدام دهشتناک ملکه ماری آنتوانت، بهدست وحوش جمهوریطلب فرانسه است.
➣ @Notes_On_Liberty
👍56👎21
Forwarded from دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
روان ایرانی مدرن به رغم هجده متر مکعب تصنع و ریا و دروغ و ایدئولوژی و تعقل و تفلسف و تظاهر و عر و تیز و اشک و ناله و فریاد و قلق و عرفان در واقع برای کنترل بسیار ساده است. تمام اجنبی ها تقریبا به سرعت مهار او را در دست گرفته و می چرخانند. تمام دیپلمات های خارجی هم این را خوانده و میدانند. کلید ایرانی خودشیفتگی و تکبر است. کافی است بگذاری سه دقیقه صحبت کند و بعد بر اساس گفته هایش یکجور خودشیفتگی ایدئولوژیکی (ناسیونالیستی، کمونیستی، اخوانیستی، فلسطینیستی، اسراییلیستی راسیونالیستی و اخیرا فمینیستی) او را کشف و دوباره به خوردش دهی. این ها باید با رشوه عاطفی و شخصی و تیز تکبر قومی مذهبی نیز مخلوط شود. تمام.
دیگر سنت و روشی ندارد که نجاتش دهد. گرفتار روح سنگین خودش است.
دیگر سنت و روشی ندارد که نجاتش دهد. گرفتار روح سنگین خودش است.
👍87👎8
Forwarded from «دِرَنْگی برای ایران»
مدیریت جهادی خیبریون!
احتمالا اطلاع دارید که چندی پیش شبکه یک سیما درحال پخش سریالی به نام پسران هور بود که از ابعاد سینمایی و حتی روایی آیتی از بیمایگی و انحطاط همه جانبه بود.
سریال تلاش داشت با صرف بودجۀ میلیاردی چهرۀ علی هاشمی و همرزمانش را به بیننده منتقل کند.
من درصد نقد این سریال و یا محتوایش نیستم.
اما یک نکتۀ مهم در این سریال کاملاً جلب توجه میکرد.
عملیات خیبر در این سریال به تصویر کشیده شده بود و با همین تصویر هم که بسیار روتوش و گوگولی شده بود میتوان عمق فاجعهای که در آن اتفاق افتاده است را دید.
گیرم که در قبل از عملیات ، عملیات شناسایی بیسابقهای در عمق خاک عراق انجام شده باشد و حتی فرماندهان اصلی تا رودخانۀ دجله و جاده بصره العماره برده شده باشند.
بعدش چه اتفاقی افتاد؟!
گزارشهای رسمی و غیررسمی نشان میدهد که تلفات نیروهای خودی در این عملیات دستکم ۳۰ هزار نفر بودهاست. عراقیها دقیقا نصف این عدد تلفات دادهاند.
این یکی از پرتلفاتترین عملیاتهای طول تاریخ جنگ محسوب میشود که شامل رقم بسیار هولناک و عجیب است.
این عملیات به اهداف خود هم نرسید که هدف آن تسلط بر جاده العماره بصره و تهدید العماره و قطع ارتباط بصره با مرکز عراق بود.
در نهایت با تلفات هولناک، عملیات با نگه داشتن دو جزیرۀ جنوبی و شمالی و آزادسازی منطقۀ طلائیه ایران پایان یافت.
مناطقی که دسترسی عراقیها را به نیروهای خودی آسان میکرد و در نتیجه همیشه و تا پایان جنگ تحت ضربه و تلفات عراقیها قرار داشتیم، به صورتیکه به کابوسی برای نیروهای خودی تبدیل شده بود.
غواصان ماهر عراقی شبانه به پستهای نگهبانی ایرانیان حملات چریکی میکردند و اینگونه تقریباً هر شب از نیروهای خودی تلفات میگرفتند.
در واقع از همین عملیات و سریال ، نهایت فکر و مدیریت جهادی ، خود را نشان میدهد!
از عملیات نظامی تنها، پروپاگاندای آن مهم است!
اینکه در این عملیات یک شکست همه جانبه به طرف خودی وارد شد و اگر کشور صاحب درست و حسابی داشت متولیان عملیات میبایستی یک به یک محاکمه میشدند، مهم نیست!
مهم این است که پر پر شدن جوانان کشور را در یک ندانم کاری همه جانبه به عنوان شهادت به ملت قالب کنیم و چند میلیاردی به جیب بزنیم!
این سریال نمای کامل فکر و مدیریت جهادی است!
چند میلیاردی به جیب بزنید؛ اشک مردم را درآورید، و در نهایت یک عملیات با نتایج فاجعهبار را به عنوان عروج و شهادت جوانان پاکباخته به ملت قالب کنید!
و این چیزی است که اکنون در قالب قرارگاه خاتمالانبیا و چندین قرارگاه فرهنگی، ورزشی، سازندگی و... در حال انجام است.
ومن الله توفیق!!!
احتمالا اطلاع دارید که چندی پیش شبکه یک سیما درحال پخش سریالی به نام پسران هور بود که از ابعاد سینمایی و حتی روایی آیتی از بیمایگی و انحطاط همه جانبه بود.
سریال تلاش داشت با صرف بودجۀ میلیاردی چهرۀ علی هاشمی و همرزمانش را به بیننده منتقل کند.
من درصد نقد این سریال و یا محتوایش نیستم.
اما یک نکتۀ مهم در این سریال کاملاً جلب توجه میکرد.
عملیات خیبر در این سریال به تصویر کشیده شده بود و با همین تصویر هم که بسیار روتوش و گوگولی شده بود میتوان عمق فاجعهای که در آن اتفاق افتاده است را دید.
گیرم که در قبل از عملیات ، عملیات شناسایی بیسابقهای در عمق خاک عراق انجام شده باشد و حتی فرماندهان اصلی تا رودخانۀ دجله و جاده بصره العماره برده شده باشند.
بعدش چه اتفاقی افتاد؟!
گزارشهای رسمی و غیررسمی نشان میدهد که تلفات نیروهای خودی در این عملیات دستکم ۳۰ هزار نفر بودهاست. عراقیها دقیقا نصف این عدد تلفات دادهاند.
این یکی از پرتلفاتترین عملیاتهای طول تاریخ جنگ محسوب میشود که شامل رقم بسیار هولناک و عجیب است.
این عملیات به اهداف خود هم نرسید که هدف آن تسلط بر جاده العماره بصره و تهدید العماره و قطع ارتباط بصره با مرکز عراق بود.
در نهایت با تلفات هولناک، عملیات با نگه داشتن دو جزیرۀ جنوبی و شمالی و آزادسازی منطقۀ طلائیه ایران پایان یافت.
مناطقی که دسترسی عراقیها را به نیروهای خودی آسان میکرد و در نتیجه همیشه و تا پایان جنگ تحت ضربه و تلفات عراقیها قرار داشتیم، به صورتیکه به کابوسی برای نیروهای خودی تبدیل شده بود.
غواصان ماهر عراقی شبانه به پستهای نگهبانی ایرانیان حملات چریکی میکردند و اینگونه تقریباً هر شب از نیروهای خودی تلفات میگرفتند.
در واقع از همین عملیات و سریال ، نهایت فکر و مدیریت جهادی ، خود را نشان میدهد!
از عملیات نظامی تنها، پروپاگاندای آن مهم است!
اینکه در این عملیات یک شکست همه جانبه به طرف خودی وارد شد و اگر کشور صاحب درست و حسابی داشت متولیان عملیات میبایستی یک به یک محاکمه میشدند، مهم نیست!
مهم این است که پر پر شدن جوانان کشور را در یک ندانم کاری همه جانبه به عنوان شهادت به ملت قالب کنیم و چند میلیاردی به جیب بزنیم!
این سریال نمای کامل فکر و مدیریت جهادی است!
چند میلیاردی به جیب بزنید؛ اشک مردم را درآورید، و در نهایت یک عملیات با نتایج فاجعهبار را به عنوان عروج و شهادت جوانان پاکباخته به ملت قالب کنید!
و این چیزی است که اکنون در قالب قرارگاه خاتمالانبیا و چندین قرارگاه فرهنگی، ورزشی، سازندگی و... در حال انجام است.
ومن الله توفیق!!!
👍160👎1
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
نکاتی تکاندهنده از بلایی که ادبیات دفاع مقدس بر سرمان آورده است
جوانتر که بودم از جنگ نمیترسیدم و حتی مشتاق بودم که دوباره جنگی شکل بگیرد. ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری در مسیری که انتهایش به بهشت ختم میشود. در این ادبیات به جای جنگ از عبارت دفاع مقدس استفاده میشود؛ چون «واژهی دفاع فاقد صراحت و خشونت و زنندگی جنگ است.»
بعدها که پرسشهای کودکیام مرا به تحقیق بیشتر در جنگ کشاند و با سیاهیها، ویرانیها و تلخیهای جنگ آشنا شدم دریافتم «یکی از مشخصههای اساسی ادبیات همانا مخفی کردن اسراری است که امکان دارد هرگز برملا نشوند.»
دیدم چگونه عملیاتهای پرتلفات و خسارتبار همچون پیروزیهای بزرگ در ذهنم جا گرفته است و دریافتم این ادبیات کلمات و ترکیبهای تازه و معانیِ متفاوتی دارد؛ «برای مثال در ادبیات دفاع مقدس، شکست و سازش و مصالحه وجود و وجاهت ندارد.»
بعد که مطالعات تخصصی را در حوزهی جنگ پیگیری کردم دریافتم چه مقدار اطلاعات متناقض و اشتباه در کتابهای ادبیات وجود دارد و بعدتر بود که فهمیدم: «وظیفهی ادبیات ارائه و بیان حالتها و کیفیتهای عاطفی است... ادبیات ربطی به واقعیت ندارد و راست و دروغ بودن در آن بیمعناست. ادبیات نمیخواهد گزارشگر وقایع، راست یا دروغ یا حق و باطل باشد، تفاوت علم و ادبیات در اینجاست.»
بهتدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناکترین رویدادها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفهها بوده؛ «هرگاه عواطفِ برخاسته از شعورِ نیمآگاه و آگاه از دری وارد شوند، اندیشه و خردِ آگاه از دری دیگر خارج میشود.» دیدم که مشتاق بودن برای جنگی دوباره چقدر نامعقول است و «ادبیات میتواند هرچیزی را که معقول مینموده نامعقول کند، از آن فراتر رود، آن را به گونهای متحول کند که مشروعیت و کفایت آن را در معرض تهدید قرار دهد.»
ادبیات دفاع مقدس شجاعت و نبردِ ستودنی رزمندههای عزیزِ ایرانی در خلیجفارس با آمریکاییها در سالهای پایانی جنگ را روایت میکرد اما چندان از صدها میلیون دلار خسارت عملیاتهای تلافیجویانهی آمریکاییها در نابودی سکوهای نفتی ایران سخن نمیگفت.
از برخی کاستیها و اشتباهات عجیب در سالهای جنگ احساس سرخوردگی به آدمی دست میدهد اما آثار ادبی برخی آرزوهای دستنیافته را دستیافته نشان میدهند و «سرخوردگیهای حاصل از تجربههای عینی تاریخی» را از میان میبرد و «با بیحس کردن عصبهای آگاهی به تسکین درد کمک میکند.» و غلبهی شناخت ادبی بهتدریج «ضرورت و اهمیت شناخت خردورزانه دربارهی جنبههای متنوع این پدیده و ماهیت آن را نفی و مسیر آن را مسدود میکند یا ناموجه و ناممکن جلوه میدهد.»
اگر افراد به اشتباهات زمان جنگ پی ببرند به سوالهایی میرسند که پاسخهایی سخت دارند پس «هر نظام فرهنگی برای حفظ بقا و گسترش خود نیاز دارد ادبیات خاص خود را پدید آورد و منتشر کند» و توسعهی این ادبیات با هدف تاثیرِ بیشتر گذاشتن بر مخاطب بهتدریج بیشتر از واقعیتِ رویداد فاصله میگیرد و به سمت تولید گزارههای «شبهاسطورهای میرود.» و مهمتر از همه اینکه «آثار ادبی هنری همچون مانیفست یا بیانیههای سیاسی، وظیفهی توجیه اهداف و برنامههای نظام حاکم یا جریانهای سیاسی را بر عهده میگیرند. چندان که گویی اسبِ سواری سیاست را زین میکنند.»
آنچه موضوع را جدیتر میکند حمایتهای فراوان از ادبیات خاص و محدودیت فراوان برای روایتهای ضدجنگ است و اینجاست که نهادهای پشتیبان ادبیات دفاع مقدس نقش مهمی به عهده میگیرند و ادبیات دفاع مقدس با گزینشِ بخشهایی از آنچه اتفاق افتاده است جنگ را روایت میکند و نتیجه «گزینش و برجستهسازی برخی ابعاد و زوایا و بهحاشیهرانی(از دید دور داشتن و انگاشتن) و حذف ابعاد و زوایای دیگر است.» این گزینش نشاندهندهی موضع نهادهای پشتیبانِ تولید آنهاست.
حالا این روزها کاملا از جنگ میترسم؛ حتی اگر انتهایش پیروزی باشد چون این پیروزی به قیمت فدا شدن و ویرانی بسیاری از زندگیهاست که شاید هیچگاه فرصت بازسازیاش فراهم نشود اما میدانم که هنوز بسیاری از دریچهی همین ادبیات دفاع مقدس جنگ را میفهمند و مشتاق جنگند.
- مقصود از ادبیات در این یادداشت، ادبیاتی است که اغلب در ایران به عنوان ادبیات دفاع مقدس شناخته میشود.
- جملههای درون گیومه از کتاب «پویه پایداری» نوشتهی استاد علیرضا کمری آمده است.
- این یاداشت را که ۵ سال قبل نوشتم از کتاب توقیفشدهی نکتههای تاریخی است. فایل نکتههای تاریخی را میتوانید از پیام سنجاقشده در کانال دانلود کنید.
https://www.tg-me.com/jafarshiralinia
جوانتر که بودم از جنگ نمیترسیدم و حتی مشتاق بودم که دوباره جنگی شکل بگیرد. ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری در مسیری که انتهایش به بهشت ختم میشود. در این ادبیات به جای جنگ از عبارت دفاع مقدس استفاده میشود؛ چون «واژهی دفاع فاقد صراحت و خشونت و زنندگی جنگ است.»
بعدها که پرسشهای کودکیام مرا به تحقیق بیشتر در جنگ کشاند و با سیاهیها، ویرانیها و تلخیهای جنگ آشنا شدم دریافتم «یکی از مشخصههای اساسی ادبیات همانا مخفی کردن اسراری است که امکان دارد هرگز برملا نشوند.»
دیدم چگونه عملیاتهای پرتلفات و خسارتبار همچون پیروزیهای بزرگ در ذهنم جا گرفته است و دریافتم این ادبیات کلمات و ترکیبهای تازه و معانیِ متفاوتی دارد؛ «برای مثال در ادبیات دفاع مقدس، شکست و سازش و مصالحه وجود و وجاهت ندارد.»
بعد که مطالعات تخصصی را در حوزهی جنگ پیگیری کردم دریافتم چه مقدار اطلاعات متناقض و اشتباه در کتابهای ادبیات وجود دارد و بعدتر بود که فهمیدم: «وظیفهی ادبیات ارائه و بیان حالتها و کیفیتهای عاطفی است... ادبیات ربطی به واقعیت ندارد و راست و دروغ بودن در آن بیمعناست. ادبیات نمیخواهد گزارشگر وقایع، راست یا دروغ یا حق و باطل باشد، تفاوت علم و ادبیات در اینجاست.»
بهتدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناکترین رویدادها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفهها بوده؛ «هرگاه عواطفِ برخاسته از شعورِ نیمآگاه و آگاه از دری وارد شوند، اندیشه و خردِ آگاه از دری دیگر خارج میشود.» دیدم که مشتاق بودن برای جنگی دوباره چقدر نامعقول است و «ادبیات میتواند هرچیزی را که معقول مینموده نامعقول کند، از آن فراتر رود، آن را به گونهای متحول کند که مشروعیت و کفایت آن را در معرض تهدید قرار دهد.»
ادبیات دفاع مقدس شجاعت و نبردِ ستودنی رزمندههای عزیزِ ایرانی در خلیجفارس با آمریکاییها در سالهای پایانی جنگ را روایت میکرد اما چندان از صدها میلیون دلار خسارت عملیاتهای تلافیجویانهی آمریکاییها در نابودی سکوهای نفتی ایران سخن نمیگفت.
از برخی کاستیها و اشتباهات عجیب در سالهای جنگ احساس سرخوردگی به آدمی دست میدهد اما آثار ادبی برخی آرزوهای دستنیافته را دستیافته نشان میدهند و «سرخوردگیهای حاصل از تجربههای عینی تاریخی» را از میان میبرد و «با بیحس کردن عصبهای آگاهی به تسکین درد کمک میکند.» و غلبهی شناخت ادبی بهتدریج «ضرورت و اهمیت شناخت خردورزانه دربارهی جنبههای متنوع این پدیده و ماهیت آن را نفی و مسیر آن را مسدود میکند یا ناموجه و ناممکن جلوه میدهد.»
اگر افراد به اشتباهات زمان جنگ پی ببرند به سوالهایی میرسند که پاسخهایی سخت دارند پس «هر نظام فرهنگی برای حفظ بقا و گسترش خود نیاز دارد ادبیات خاص خود را پدید آورد و منتشر کند» و توسعهی این ادبیات با هدف تاثیرِ بیشتر گذاشتن بر مخاطب بهتدریج بیشتر از واقعیتِ رویداد فاصله میگیرد و به سمت تولید گزارههای «شبهاسطورهای میرود.» و مهمتر از همه اینکه «آثار ادبی هنری همچون مانیفست یا بیانیههای سیاسی، وظیفهی توجیه اهداف و برنامههای نظام حاکم یا جریانهای سیاسی را بر عهده میگیرند. چندان که گویی اسبِ سواری سیاست را زین میکنند.»
آنچه موضوع را جدیتر میکند حمایتهای فراوان از ادبیات خاص و محدودیت فراوان برای روایتهای ضدجنگ است و اینجاست که نهادهای پشتیبان ادبیات دفاع مقدس نقش مهمی به عهده میگیرند و ادبیات دفاع مقدس با گزینشِ بخشهایی از آنچه اتفاق افتاده است جنگ را روایت میکند و نتیجه «گزینش و برجستهسازی برخی ابعاد و زوایا و بهحاشیهرانی(از دید دور داشتن و انگاشتن) و حذف ابعاد و زوایای دیگر است.» این گزینش نشاندهندهی موضع نهادهای پشتیبانِ تولید آنهاست.
حالا این روزها کاملا از جنگ میترسم؛ حتی اگر انتهایش پیروزی باشد چون این پیروزی به قیمت فدا شدن و ویرانی بسیاری از زندگیهاست که شاید هیچگاه فرصت بازسازیاش فراهم نشود اما میدانم که هنوز بسیاری از دریچهی همین ادبیات دفاع مقدس جنگ را میفهمند و مشتاق جنگند.
- مقصود از ادبیات در این یادداشت، ادبیاتی است که اغلب در ایران به عنوان ادبیات دفاع مقدس شناخته میشود.
- جملههای درون گیومه از کتاب «پویه پایداری» نوشتهی استاد علیرضا کمری آمده است.
- این یاداشت را که ۵ سال قبل نوشتم از کتاب توقیفشدهی نکتههای تاریخی است. فایل نکتههای تاریخی را میتوانید از پیام سنجاقشده در کانال دانلود کنید.
https://www.tg-me.com/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
👍81👎5
اندر حکایت سلبریتیها
فلان فوتبالیستِ بازیگر شده متهم میشود که تجاوز کرده. یک هفته تمام فضای مجازی میشود میدان جنگ و دعوای آنها که بیگناه میدانندش و آنها که گناهکار میدانندش! هیچکدام از دو طرف هم اطلاعات درستی از داستان ندارند، ولی بر خود لازم میبینند قضاوت کنند!
فلان بازیگر زن مصاحبه میکند و حرفهایی در حد اختلاط کردن زنهای کوچههای فلان روستا میگوید، میشود مورد بحث یک هفته که آیا شوخی کرده یا جدی گفته، ادایی است یا نه، و فلسفهبافی در مورد اختلاف طبقاتی و غیره!
این که بازیگر جماعت تبدیل «سلبریتی» میشوند و برای مردم اینقدر مهم، نشان از حال و وضع عقل بشر امروز دارد! تا دو قرن پیش، در اکثر جاهای دنیا بازیگران را افرادی از طبقه پست جامعه میشمردند. در اروپا هم! حتی در انگلیس در زمان شکسپیر و نمایشهای شگرف و بینظیرش! علتش هم مشخص بود: بازیگر شغلش این است که وانمود کند چیزی است که در واقع نیست!
در واقع، اگر مثلاً در سنت ژاپنی، بازیگران تئاتر سنتی به نام «نو» (Noh) مورد احترام و خیلی اوقات از طبقات بالای اجتماعی بودند، این از آنجا بود که این تئاتر بیشتر مراسمی آئینی بود، و نکته مهمتر آنکه، در این تئاتر بازیگران باید از ماسک استفاده میکردند، به جای آنکه خودشان تبدیل به ماسکی بر چهره خودشان شوند! یا در دنیایی کاملاً متفاوت، بازیگران تعزیهها در ایران که معمولاً افراد مورد احترام جامعه بودند، همیشه باید فاصله خودشان با شخصیتهای اصلی را به روشهای مختلف مشخص میکردند. مثلاً، هر قسمتی از تعزیه معمولاً با «اما زبان حال...» شروع میشد که تاکیدی بر نقشهای نمادین و تاریخگویی نمادین بود.
در هر حال، من نمیفهمم اینکه چرا باید بازیگران، فقط به این جهت که خوب نقش بازی میکنند یا بدتر، فقط خوب ادا و دلقکبازی در میآورند، برای جامعه «سلبریتی» شوند و برای مردم گفتهها و کردههایشان مهمتر از آدمهای دیگر باشد. البته من بازی خوب را در فیلمها و تئاترها دوست دارم (مهمترین نکته در فیلمها برایم بازیگری بازیگران است)، کماآنکه آشپزی خوب در رستورانها را هم دوست دارم! ولی قاعدتاً نه آشپز باید برایم مهمتر از بقیه مردم باشد و نه بازیگر. به غیر از این است؟
فلان فوتبالیستِ بازیگر شده متهم میشود که تجاوز کرده. یک هفته تمام فضای مجازی میشود میدان جنگ و دعوای آنها که بیگناه میدانندش و آنها که گناهکار میدانندش! هیچکدام از دو طرف هم اطلاعات درستی از داستان ندارند، ولی بر خود لازم میبینند قضاوت کنند!
فلان بازیگر زن مصاحبه میکند و حرفهایی در حد اختلاط کردن زنهای کوچههای فلان روستا میگوید، میشود مورد بحث یک هفته که آیا شوخی کرده یا جدی گفته، ادایی است یا نه، و فلسفهبافی در مورد اختلاف طبقاتی و غیره!
این که بازیگر جماعت تبدیل «سلبریتی» میشوند و برای مردم اینقدر مهم، نشان از حال و وضع عقل بشر امروز دارد! تا دو قرن پیش، در اکثر جاهای دنیا بازیگران را افرادی از طبقه پست جامعه میشمردند. در اروپا هم! حتی در انگلیس در زمان شکسپیر و نمایشهای شگرف و بینظیرش! علتش هم مشخص بود: بازیگر شغلش این است که وانمود کند چیزی است که در واقع نیست!
در واقع، اگر مثلاً در سنت ژاپنی، بازیگران تئاتر سنتی به نام «نو» (Noh) مورد احترام و خیلی اوقات از طبقات بالای اجتماعی بودند، این از آنجا بود که این تئاتر بیشتر مراسمی آئینی بود، و نکته مهمتر آنکه، در این تئاتر بازیگران باید از ماسک استفاده میکردند، به جای آنکه خودشان تبدیل به ماسکی بر چهره خودشان شوند! یا در دنیایی کاملاً متفاوت، بازیگران تعزیهها در ایران که معمولاً افراد مورد احترام جامعه بودند، همیشه باید فاصله خودشان با شخصیتهای اصلی را به روشهای مختلف مشخص میکردند. مثلاً، هر قسمتی از تعزیه معمولاً با «اما زبان حال...» شروع میشد که تاکیدی بر نقشهای نمادین و تاریخگویی نمادین بود.
در هر حال، من نمیفهمم اینکه چرا باید بازیگران، فقط به این جهت که خوب نقش بازی میکنند یا بدتر، فقط خوب ادا و دلقکبازی در میآورند، برای جامعه «سلبریتی» شوند و برای مردم گفتهها و کردههایشان مهمتر از آدمهای دیگر باشد. البته من بازی خوب را در فیلمها و تئاترها دوست دارم (مهمترین نکته در فیلمها برایم بازیگری بازیگران است)، کماآنکه آشپزی خوب در رستورانها را هم دوست دارم! ولی قاعدتاً نه آشپز باید برایم مهمتر از بقیه مردم باشد و نه بازیگر. به غیر از این است؟
YouTube
Noh -- "雪 (Yuki/Snow)" [ENG SUB] by Isumi Yamada / Kongo-school
Noh -- "雪 (Yuki/Snow)"
Kongo-School
【I myself don't "sknow(snow+know)" who I am】
👇A fully private Noh performance in Kyoto
https://www.youtube.com/watch?v=TRPtV4F7CH4&feature=youtu.be
https://youtu.be/Ubrh6u2Ya7I
👆This video is an introduction to the…
Kongo-School
【I myself don't "sknow(snow+know)" who I am】
👇A fully private Noh performance in Kyoto
https://www.youtube.com/watch?v=TRPtV4F7CH4&feature=youtu.be
https://youtu.be/Ubrh6u2Ya7I
👆This video is an introduction to the…
👍157👎4
جناب گاو
اندر حکایت سلبریتیها فلان فوتبالیستِ بازیگر شده متهم میشود که تجاوز کرده. یک هفته تمام فضای مجازی میشود میدان جنگ و دعوای آنها که بیگناه میدانندش و آنها که گناهکار میدانندش! هیچکدام از دو طرف هم اطلاعات درستی از داستان ندارند، ولی بر خود لازم میبینند…
Telegram
آذرِ بُرزینمهر
در دوان مدرن، هرچه روسپی بینواتر و فقیرتر باشد، انزجار جامعهی به اصطلاح شریف از او بیشتر به چشم میآید. در مقابل با افزایش قیمت خدمات روسپی، انزجار این جامعه از او کاهش مییابد، تا حدی که حتی هنرپیشهی زنی که همه از نوع روابطش با فلان و بهمان میلیونر باخبرند،…
👍19
Forwarded from امیرمحمد گلوانی_Eco.Galavani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بانک بزن، پول چاپ کن، به خودت وام بده، شعبت رو زیاد کن و تا میتونی زیان ده شو، «اونقدر زیان ده و بزرگ که کسی نتونه شکستت بده»
بعد ادغامت میکنن تو بانکی دیگه و کار تمام.
پی نوشت: این مصاحبه برای دو سال پیش است. اما همچنان تازگی دارد.
@eco_galavani
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍47
Forwarded from دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
توصیف حماقت اداری، ارسالی یکی از خوانندگان کانال:
«در پی برخی موارد پیش آمده برای یکی از دوستانم تجربه یکی از قوانین مسخره نظام مسخره جمهوری اسلامی را داشتم که گفتم شاید برای شما هم جالب باشد. این دوست عزیز ما در داخل یک انبار کوچک داخل یکی از دانشگاه های کشور حدود بیست سطل کود مایع کشاورزی قرار داده بود تا برای امور تحقیقاتی خود استفاده کند که یک روز با ورود یک تیم از بازرسان اداره نامحترم صمت و جهاد کشاورزی مواجه میشود و آنها آن بیست سطل کود او را توقیف میکنند و میگویند این انبار فسقلی ۵۰ متری در سامانه جامع انبارها ثبت نشده است و لذا باید توقیف شود! فردای آن روز پس از مراجعه دوست ما به اداره نامحترم صمت که من هم همراهش بودم، رییس آن اداره توضیح میدهد که همه انبارها و هرجایی که هر کالایی وجود دارد باید در سامانه انبارها ثبت شود وگرنه ما اجازه توقیف داریم!! من وقتی خودم سرچ کردم در سابت سامانه انبارها همین مورد را در متن آن دیدم دقیقا:
«کالاهای مشمول ثبت در سامانه جامع انبارها
هر کالایی که در قالب انبار، سردخانه، سیلو، پارکینگ، یا مراکز نگهداری کالا نگهداری میشود، باید علاوه بر ثبت در سامانه جامع انبارها، در سامانه جامع تجارت نیز ثبت گردد. اطلاعات مربوط به موجودی، رسید ورود و خروج، و انتقال بین انبارها از این طریق مدیریت میشود.
گروههایی مانند:
* مواد اولیه صنعتی * کالاهای اساسی (برنج، گندم، روغن، قند، شکر) * آهن و فولاد * سیمان و مصالح ساختمانی * نهادههای دامی و کشاورزی همگی تحت پوشش این الزامات قرار دارند. نکته : کالاهایی که در سامانه جامع انبارها ثبت میشوند باید حتما در سامانه جامع تجارت نیز ثبت شوند اما کالاهای ثبت شده در سامانه جامع تجارت، الزامی به ثبت در سامانه جامع انبارها ندارند
طبق مصوبات ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، هر کالایی که فاقد اطلاعات ثبتشده در سامانه جامع انبار باشد، بهعنوان کالای مشکوک به قاچاق تلقی میشود. این موضوع میتواند منجر به:
* توقیف کالا توسط نهادهای نظارتی و بازرسی * تشکیل پرونده در سازمان تعزیرات حکومتی * جریمههای سنگین مالی * محرومیت از فعالیت تجاری در برخی حوزهها * حتی پیگرد کیفری در موارد خاص شود
این قانون مسخره آنقدر خنده دار است که مثلاً اگر شما پنج کیسه برنج و سه قوطی روغن در انبار یا پارکینگ خانه خودتان نگهداری کنید. بازرسان نامحترم می توانند به دلیل عدم ثبت انبار خانه تان در سامانه جامع انبارها آن پنج کیسه برنج ورغن را توقیف کنند!!!
جالب این جاست این مثال را دقیقا رییس آن اداره بازرسی به بنده گفت و منم بدون پوزخند از آن اداره خارج شدم....
خواهشمند است این مطلب در کانال شما بررسی شود شاید این احمقها کمی به خودشان بیایند و بدانند چه میکنند. »
———————————————-
به قول غربی ها:
It’s not a bug, it’s a feature.
می توانید نهصد سال دیگر هم منتظر باشید که این پلید ها به خود آیند.
«در پی برخی موارد پیش آمده برای یکی از دوستانم تجربه یکی از قوانین مسخره نظام مسخره جمهوری اسلامی را داشتم که گفتم شاید برای شما هم جالب باشد. این دوست عزیز ما در داخل یک انبار کوچک داخل یکی از دانشگاه های کشور حدود بیست سطل کود مایع کشاورزی قرار داده بود تا برای امور تحقیقاتی خود استفاده کند که یک روز با ورود یک تیم از بازرسان اداره نامحترم صمت و جهاد کشاورزی مواجه میشود و آنها آن بیست سطل کود او را توقیف میکنند و میگویند این انبار فسقلی ۵۰ متری در سامانه جامع انبارها ثبت نشده است و لذا باید توقیف شود! فردای آن روز پس از مراجعه دوست ما به اداره نامحترم صمت که من هم همراهش بودم، رییس آن اداره توضیح میدهد که همه انبارها و هرجایی که هر کالایی وجود دارد باید در سامانه انبارها ثبت شود وگرنه ما اجازه توقیف داریم!! من وقتی خودم سرچ کردم در سابت سامانه انبارها همین مورد را در متن آن دیدم دقیقا:
«کالاهای مشمول ثبت در سامانه جامع انبارها
هر کالایی که در قالب انبار، سردخانه، سیلو، پارکینگ، یا مراکز نگهداری کالا نگهداری میشود، باید علاوه بر ثبت در سامانه جامع انبارها، در سامانه جامع تجارت نیز ثبت گردد. اطلاعات مربوط به موجودی، رسید ورود و خروج، و انتقال بین انبارها از این طریق مدیریت میشود.
گروههایی مانند:
* مواد اولیه صنعتی * کالاهای اساسی (برنج، گندم، روغن، قند، شکر) * آهن و فولاد * سیمان و مصالح ساختمانی * نهادههای دامی و کشاورزی همگی تحت پوشش این الزامات قرار دارند. نکته : کالاهایی که در سامانه جامع انبارها ثبت میشوند باید حتما در سامانه جامع تجارت نیز ثبت شوند اما کالاهای ثبت شده در سامانه جامع تجارت، الزامی به ثبت در سامانه جامع انبارها ندارند
طبق مصوبات ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، هر کالایی که فاقد اطلاعات ثبتشده در سامانه جامع انبار باشد، بهعنوان کالای مشکوک به قاچاق تلقی میشود. این موضوع میتواند منجر به:
* توقیف کالا توسط نهادهای نظارتی و بازرسی * تشکیل پرونده در سازمان تعزیرات حکومتی * جریمههای سنگین مالی * محرومیت از فعالیت تجاری در برخی حوزهها * حتی پیگرد کیفری در موارد خاص شود
این قانون مسخره آنقدر خنده دار است که مثلاً اگر شما پنج کیسه برنج و سه قوطی روغن در انبار یا پارکینگ خانه خودتان نگهداری کنید. بازرسان نامحترم می توانند به دلیل عدم ثبت انبار خانه تان در سامانه جامع انبارها آن پنج کیسه برنج ورغن را توقیف کنند!!!
جالب این جاست این مثال را دقیقا رییس آن اداره بازرسی به بنده گفت و منم بدون پوزخند از آن اداره خارج شدم....
خواهشمند است این مطلب در کانال شما بررسی شود شاید این احمقها کمی به خودشان بیایند و بدانند چه میکنند. »
———————————————-
به قول غربی ها:
It’s not a bug, it’s a feature.
می توانید نهصد سال دیگر هم منتظر باشید که این پلید ها به خود آیند.
👍47
Forwarded from صاحبقرانیه
در محلهٔ ما از حدود سی سال پیش، یک صندوق مالی خودجوش به مدیریت تام و تمام زنان تاسیس شد و تا همین امروز ادامه دارد. از وامدهی چند هزار تومانی آغاز کرد که حالا به چند ده میلیون تومان رسیده است. هیچگاه از حدی بزرگتر نشد، جاهطلبی خاصی نداشت، مدیریتش همچنان زنانه باقی ماند و بحران مالی خاصی پیدا نکرد. و اینکه تعداد اعضایی که نزد آن سپرده دارند احتمالاً به ۱۰۰۰ دفترچه برسد. از قضا عمر این صندوق محلی از اغلب بانکهای آیندهنگر ایرانی بیشتر است، شاید دو برابر آنها سن داشته باشد اما نه زیان انباشتهای دارد، نه مدیرانش اقتصاددان و فعال اقتصادی هستند، و نه شعبه و کارمندی. این مقایسه شاید بعید بنظر برسد اما میتواند کمک کند که بفهمیم دولت گنجینهای از بلاهت و خباثت توامان است. یعنی چگونه در این تورم مقررات و سازمانهای تکچشم بزرگ، چنین پدیدههای بانکی سربرمیآورد و با صرف یک تعویض تابلو به ریش همه میخندد جز اینکه جزیی از کل باشد.
صفحهٔ ۷
صفحهٔ ۷
👍87👎2
