Telegram Web Link
ندارم دلِ خلق و گر راست خواهی
سر صحبتِ خویشتن هم ندارم
#خاقانی
یاد تو وزید و خیسِ بارانم کرد
در پشت مِهی غلیظ پنهانم کرد
باران کە همیشه دست در دستت بود
بارید بدون تو و بیرانم کرد
#واران

*بیران:ویران
Forwarded from پنجره
مثل ققنوسی که خوابیده است در خاکسترش
می شود بیدار روزی از میان بسترش

آب داده شعله را با اشک هایش سالها
جوجه ققنوسی که روییده است آتش درپرش

عشق هم سوزانده و هم زندگی بخشیده است
سحر و جادو می کند با آن دم افسونگرش

زخم هایم یک به یک دارند پیدا می شوند
مثل مردابی که می روید گل نیلوفرش

می نشاند عاقبت ما را به خاک ومی کشد
عشق با آن چشم های وحشی جادوگرش

یک دوروزی نیست دور این جهان رفتنی
این همه با مابدی نامهربان جان آخرش؟

#جلیل_صفربیگی

🆔@panjerhi
Yaran
Zakaria Abdulla
+ بەیانیت باش بەفری هاوڕێ
بۆ تەنیاییم چیت هێناوە ؟!

- خەمێک سپی!

#شێرکۆ_بێکەس

@varanmeedya
تنهایی من
پشت مِهی از اندوە
کوهیست
فرو رفتە بە کولاک خودش

#واران
#نورباعی
Forwarded from درنگ
محمد لوطیج

قرار است این سایه مال شما باشد
دنبالت راه بیفتد
در صحنه ای
صندلی
و کمی لبخند تعارف کند
و بعد
صندلی که چه عرض کنم
چراغ هم
چراغ را نمی بیند

و تو
هی خواب می بینی
خواب یک شانه
و دختری
که با لهجه ی محلی
دوستت دارد

#محمد_لوطیج


https://www.tg-me.com/derangeadabi
ازشعر اگر سیر شود رویا چە؟
دیگر نکند خیال کس، پر، وا چە؟
از ابر اگر دلزدە گردد باران،
از آب اگر خستە شود دریا چە؟
#واران
هزار شب به دعا رفت وآفتاب نشد
هزار بال شکست و قفس خراب نشد

چه استغائه که در دست شاخه ها خشکید
چه التماس که در کام برگ آب نشد

نشستگان همه خفتند و خفتگان مردند
چه لای لای گرانی که خرج خواب نشد

چه خیشها که شکست و چه بذرها خشکید
به شوره  سبز؛ درختی بجز سراب نشد

کتابهای دعا شرمشان ز خویش آمد
زبس دعا که هدر رفت و مستجاب نشد

ز دست شعر چه بس گریه در گلو کردیم
چه خون دل  به دل شیشه  از شراب نشد

#سیاوش_مطهری
نازانم چۆن ئاوێتەت بم..
ملوانکەی شین
گوڵەکەم ..
نازانم چۆن ئاوێتەت بم!

ئه‌گه‌ر به‌هه‌شتیت، پێم بڵێ،
تا كڕنۆش به‌م بۆ گشت خواكان
ئه‌گه‌ر دۆزه‌خیت، پێم بڵێ،
تا زه‌مین پڕكه‌م له‌ تاوان
نازانم، چۆن ئاوێته‌ت بم؟!

گه‌ر خاكێكی داگیركراوی، پێم بڵێ،
تا پێستم بكه‌م به‌ ئاڵات،
گه‌ر وه‌ک منیش قه‌ره‌جێكیت،
سنورێكم بۆ بكێشه‌،
بۆ خۆت، من بكه‌ به‌ وڵات!

#عەبدوڵڵا_پەشێو
🎙 #هۆشی_دەستکرد
@varanmeedya
چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش
کرم‌ کن و عرق انفعال احسان باش

بساط این چمن آیینه‌داری ادب است
چو شبنم آب شو اما به چشم حیران باش

حضور آبلەی پا اگر به دست افتد
قدم بر افسر شاهی گذار و سلطان باش

زخون خود چو حنا رنگ تحفه پردازد
گل وسیلەی پابوس خوش خرامان باش

چه لازم است ‌کشی رنج انتظاریها
جگر چو صبح به چاکی ده و گلستان باش

ز مشرب خط و خال بتان مشو غافل
به حسن معنی‌ کفر آبروی ایمان باش

هوا پرستی جمعیت از فسرده دلی است
چو گرد بر سر این خاکدان پریشان باش

کجاست وسعت دیگر سواد امکان را
چو شعله در جگر سنگ داغ جولان باش

ز فکر عقدەی دل چون‌ گهر مشو غافل
دمی که ناخن موجت نماند دندان باش

دلیل مطلب عشاق بودن آسان نیست
به نامه‌ای که ندارد سواد عنوان باش

به ساز حادثه هم نغمه بودن آرام است
اگر زمانه قیامت ‌کند تو توفان باش

به جز فنا نمک ساز زندگانی نیست
تمام شیفتەی اینی اندکی آن باش

در این چمن همه عاجز نگاه دیداریم
تو نیز یک دونگه در قطار مژگان باش

چه ننگ دلق و چه فخر کلاه غفلت توست
به هر لباس ‌که باشی ز خویش عریان باش

دلیل وحدت از افسون‌ کثرتی بیدل
همین قدر که به جسم آشنا شدی جان باش
#بی‌دل
مانند دوتا دریغچە
روبەهمیم
یکبار
کسی
باز نکرده مارا

#واران
#نورباعی
جسمم؟ آوار آوارم کن لطفن
روحم؟ احضار احضارم کن لطفن
خود از خوابم برمی خیزم اما
از بیداری بیدارم کن لطفن
#واران
Forwarded from پنجره
به بار و میوه اگر چه خوش آب و رنگ ترند
درخت های بدون ثمر قشنگ ترند

نگاه کن به سپیدار و سروهای ستبر
به بیدهای پریشان که شوخ و شنگ ترند

به بی تعلقی خود بناز ،اهل معاش
به قول خواجه ی شیراز ،چشم تنگ ترند

بگیر دلبر نازک دل سیه چرده
که دلبران پری چهره قلب سنگ ترند

دوقطره باده ی کهنه بریز در ته جام
شراب های کهنسال پرشرنگ ترند

#جلیل_صفربیگی
🆔@panjerhi
به هر که جور نکردی نمی توانستی
تو آن نەای که جفایی توانی و نکنی
#ادیب_الممالک
زخم آنقَدَر است بر تَنِ پوست من
باز است ز صدجا دهن پوست من
هی بخیە زدم بخیە زدم بخیە زدم
چل تکە شدە پیرهن پوست من
#واران
از سینه
هنوز
می چکد دلتنگی
یک پیچ دگر
سفت کن آغوشت را

#واران
#نورباعی
چون یوز گرسنه گشته ام دریوزه
از شدت ضعف غرّشم  شد  زوزه
ماه رمضان برای من یک سال است
هر سیصد و شصت و پنج روزم روزه
#واران
آنقدر گریستم کە شد دفتر خیس
گشتند کبوتران شعرم پرخیس
ای اشک ! نجوش از دل تنگم دیگر
ای ابر ! ز روی پلکهایم برخیس !
#واران
2025/07/10 23:32:43
Back to Top
HTML Embed Code: