نوشتن درست و دقیق، از استاد ، توسط شاگرد، دشوارکاریست کە کمتر شاگردی از عهدەی آن برمی آید.گو اینکە سنگریزەای بخواهد کوهی را بڕای دیگران تعریف کند.باید کە حداقل صعودی از این کوە داشتە باشد و اشرافی بر بلندا و سترگیش.روشن است کە این سنگریزه کوچک ره به جایی نخواهد برد.نوشتن دربارەی استاد دکتر بهروزسپیدنامە ،کاریست به همین دشواری و صعبی.
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
من به عنوان یکی از دهها شاگرد استادبهروز سپیدنامه ، از چند منظر مختلف ، و به صورت بسیار موجز و مختصر ، به این قلەی سترگ نگاهی می اندازم
🔻بهروز سپیدنامەی معلم:
ایشان را حقی است بزرگ بر گردن شعر و ادبیات استان ایلام.کانون شعرا و نویسندگان امورتربیتی ، سازمان دانش آموزی، انجمن های شعر دانش آموزی، مسابقات فرهنگی،هنری شهرستانها، استان و کشور، مراکزتربیت معلم و دانشگاههای استان ، محلهایی برای تربیت شاگردان بسیاری در حوزەی شعر و ادبیات بوده کە جز نسل اول شعر ایلام، نسل های بعدی را تمام و کمال پوشش دادە و همەی شعرا و نویسندگان استان ایلام، مستقیما یا با واسطه، تربیت یافتەی مکتب این معلم دوست داشتنی و محبوب هستند.علاوە بر این حضور فعال، موثر و ارزشمند در انجمن های شعر و ادب اداره کل فرهنگ و ارشاد استان، حوزەهنری استان ، صدا و سیما ، بنیادشهید، بنیاد حفظ آثار و....داوری دهها جشنواره و مسابقەی ملی ، منطقەای و استانی، برگزاری کارگاههای متعدد ادبی در سطح ملی و استانی، دبیری دهها جشنواره ادبی و هنری در سطوح دانش آموزی، دانشجویی و فرهنگیان کشور و استان ، نوشتن دهها مقاله و نقد ادبی در نشریات معتبر کشوری ، حضور در جلسات نقدوبررسی کتب شعر ، به عنوان سخنران و منتقد در سراسر کشور و معرفی بی مزد و منت دهها شاعر جوان به ادبیات کشور، بخشی از فعالیت های کم نظیر این معلم صادق است
🔻بهروز سپیدنامەی شاعر:
سپیدنامە جزو شاعران طرازاول استان ایلام و از سرآمدان نسل اول شعر ایلام پس از انقلاب است.تسلط بر قالب های شعر کلاسیک فارسی، حضور در انجمن ها و مراکزادبی پایتخت و حشر و نشر و دوستی با شعرا و ادبای برجستەی معاصر ، غزل بهروز را تحت تاثیر قراردادە و برجستگی خاصی به جهان شعری او داد کە منجر به ثبت زبان خاص خود او در غزل شد طوری کە غزل بهروز سپیدنامه در میان همنسلانش صاحب شناسە و ویژگی خاص زبانی بود کە به راحتی قابل تمیز و شناسایی بود.بهروز به غزل فخیم علاقه داشت و زبان شعرش نیز فخیم و استوار است.نوآوری و نوسرایی را به مقدار و متعادل در شعرش به کارمی گیرد و به سنت های شعر نئوکلاسیک فارسی پایبند است.شیوەی غزلش به منوچهر نیستانی ، نوذرپرنگ و حسین منزوی نزدیک است و عاشقانەهایش در غزل، بسیاردلنشین و زیباهستند.بهروز در قالب های دیگر شعر فارسی از قبیل مثنوی، رباعی و دوبیتی نیز ، شعرهای فراوانی سروده و کماکان چشمەی شعرش جوشان و خروشان است.از معدود شاعران معاصر است کە به رخدادهای زندگی اطرافش توجە می کند و شعرش را در خدمت اجتماع قراردادەاست.شاعری زندە، دردمند و پویا کە فقر و نابرابری اجتماعی را بر نمی تابد و در مقابل پدیدەهای طبیعی نیز سکوت نمی کند. آتش سوزی درختان و جنگل ها روح و جان آگاه بهروز را به درد می آوڕد و برایشان شعر می گوید.شاعری دردمند و زمان شناس کە برج عاج نشین نیست و هموارە در کنارمردمش ایستادە است
🔻بهروز سپیدنامەی مترجم:
می توان گفت سپدنامه سه زبان مادری دارد.کوردی، فارسی و عربی.بهروز به هرسه زبان مسلط است و با هرسه می نویسد و می خواند و ترجمەمی کند.علاوە بر این ، بهروز آشنایی کافی و وافی با زبان انگلیسی نیز دارد و آشنا با مبانی علمی این زبان در سطوح مختلف علمیست.سپیدنامە ترجمەهای گرانسنگی از شعر معاصر عربی داشتە و بسیاری از شعرای معاصر عرب را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کردەاست.بە نظرم سپیدنامە از این امتیاز و توانایی خود به اندازەی کافی استفادە نکرده و جای خالی آثار متعدد برگردان شدە از شعرمعاصر عرب در کارنامەی بهروز دیدە می شود.
🔻بهروز سپیدنامەی منتقد:
سپیدنامە با تسلط و احاطەای کە بر شعر کلاسیک و مدرن فارسی و نحلەهای ادبی، فلسفی و فکری غرب دارد ،از زوایای مختلف و متنوعی به نقد و بررسی شعرمعاصر پرداختە و علاوە بر اینکە منتقدی صاحب نظر و دقیق است، اما هموارە مشوق شعرا و نویسندگان جوان بودە و در نوشتەهای انتقادی اش بیشتر به بیان نکات مثبت اثر می پردازد .سپیدنامەی منتقد هیچ گاە ذرەبێن به دست دنبال اشکالات اثر نرفتە و هر نوشتەی انتقادی اش کلاسی آموزشی است کە روح امید را در صاحب اثرمی دمد.یکی از کسانی کە هموارە با گشادەرویی به نقدوبررسی مکتوب و مبسوط آثار منتشرشدەی شاعران استان پرداختە و در معرفی آنان نقش بسزایی داشتەاست، استاد بهروز سپیدنامە است.
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
من به عنوان یکی از دهها شاگرد استادبهروز سپیدنامه ، از چند منظر مختلف ، و به صورت بسیار موجز و مختصر ، به این قلەی سترگ نگاهی می اندازم
🔻بهروز سپیدنامەی معلم:
ایشان را حقی است بزرگ بر گردن شعر و ادبیات استان ایلام.کانون شعرا و نویسندگان امورتربیتی ، سازمان دانش آموزی، انجمن های شعر دانش آموزی، مسابقات فرهنگی،هنری شهرستانها، استان و کشور، مراکزتربیت معلم و دانشگاههای استان ، محلهایی برای تربیت شاگردان بسیاری در حوزەی شعر و ادبیات بوده کە جز نسل اول شعر ایلام، نسل های بعدی را تمام و کمال پوشش دادە و همەی شعرا و نویسندگان استان ایلام، مستقیما یا با واسطه، تربیت یافتەی مکتب این معلم دوست داشتنی و محبوب هستند.علاوە بر این حضور فعال، موثر و ارزشمند در انجمن های شعر و ادب اداره کل فرهنگ و ارشاد استان، حوزەهنری استان ، صدا و سیما ، بنیادشهید، بنیاد حفظ آثار و....داوری دهها جشنواره و مسابقەی ملی ، منطقەای و استانی، برگزاری کارگاههای متعدد ادبی در سطح ملی و استانی، دبیری دهها جشنواره ادبی و هنری در سطوح دانش آموزی، دانشجویی و فرهنگیان کشور و استان ، نوشتن دهها مقاله و نقد ادبی در نشریات معتبر کشوری ، حضور در جلسات نقدوبررسی کتب شعر ، به عنوان سخنران و منتقد در سراسر کشور و معرفی بی مزد و منت دهها شاعر جوان به ادبیات کشور، بخشی از فعالیت های کم نظیر این معلم صادق است
🔻بهروز سپیدنامەی شاعر:
سپیدنامە جزو شاعران طرازاول استان ایلام و از سرآمدان نسل اول شعر ایلام پس از انقلاب است.تسلط بر قالب های شعر کلاسیک فارسی، حضور در انجمن ها و مراکزادبی پایتخت و حشر و نشر و دوستی با شعرا و ادبای برجستەی معاصر ، غزل بهروز را تحت تاثیر قراردادە و برجستگی خاصی به جهان شعری او داد کە منجر به ثبت زبان خاص خود او در غزل شد طوری کە غزل بهروز سپیدنامه در میان همنسلانش صاحب شناسە و ویژگی خاص زبانی بود کە به راحتی قابل تمیز و شناسایی بود.بهروز به غزل فخیم علاقه داشت و زبان شعرش نیز فخیم و استوار است.نوآوری و نوسرایی را به مقدار و متعادل در شعرش به کارمی گیرد و به سنت های شعر نئوکلاسیک فارسی پایبند است.شیوەی غزلش به منوچهر نیستانی ، نوذرپرنگ و حسین منزوی نزدیک است و عاشقانەهایش در غزل، بسیاردلنشین و زیباهستند.بهروز در قالب های دیگر شعر فارسی از قبیل مثنوی، رباعی و دوبیتی نیز ، شعرهای فراوانی سروده و کماکان چشمەی شعرش جوشان و خروشان است.از معدود شاعران معاصر است کە به رخدادهای زندگی اطرافش توجە می کند و شعرش را در خدمت اجتماع قراردادەاست.شاعری زندە، دردمند و پویا کە فقر و نابرابری اجتماعی را بر نمی تابد و در مقابل پدیدەهای طبیعی نیز سکوت نمی کند. آتش سوزی درختان و جنگل ها روح و جان آگاه بهروز را به درد می آوڕد و برایشان شعر می گوید.شاعری دردمند و زمان شناس کە برج عاج نشین نیست و هموارە در کنارمردمش ایستادە است
🔻بهروز سپیدنامەی مترجم:
می توان گفت سپدنامه سه زبان مادری دارد.کوردی، فارسی و عربی.بهروز به هرسه زبان مسلط است و با هرسه می نویسد و می خواند و ترجمەمی کند.علاوە بر این ، بهروز آشنایی کافی و وافی با زبان انگلیسی نیز دارد و آشنا با مبانی علمی این زبان در سطوح مختلف علمیست.سپیدنامە ترجمەهای گرانسنگی از شعر معاصر عربی داشتە و بسیاری از شعرای معاصر عرب را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کردەاست.بە نظرم سپیدنامە از این امتیاز و توانایی خود به اندازەی کافی استفادە نکرده و جای خالی آثار متعدد برگردان شدە از شعرمعاصر عرب در کارنامەی بهروز دیدە می شود.
🔻بهروز سپیدنامەی منتقد:
سپیدنامە با تسلط و احاطەای کە بر شعر کلاسیک و مدرن فارسی و نحلەهای ادبی، فلسفی و فکری غرب دارد ،از زوایای مختلف و متنوعی به نقد و بررسی شعرمعاصر پرداختە و علاوە بر اینکە منتقدی صاحب نظر و دقیق است، اما هموارە مشوق شعرا و نویسندگان جوان بودە و در نوشتەهای انتقادی اش بیشتر به بیان نکات مثبت اثر می پردازد .سپیدنامەی منتقد هیچ گاە ذرەبێن به دست دنبال اشکالات اثر نرفتە و هر نوشتەی انتقادی اش کلاسی آموزشی است کە روح امید را در صاحب اثرمی دمد.یکی از کسانی کە هموارە با گشادەرویی به نقدوبررسی مکتوب و مبسوط آثار منتشرشدەی شاعران استان پرداختە و در معرفی آنان نقش بسزایی داشتەاست، استاد بهروز سپیدنامە است.
🔻بهروز سپیدنامە:این متن را می توان همین طور ادامە داد و بهروزهای سپیدنامەی بیشتری به آن افزود.بهروزسپیدنامەی خوشنویس ، بهروزسپیدنامەی نقاش، بهروزسپیدنامەی جامعەشناس، بهروز سپیدنامەی استاد دانشگاه و....من اما همەی این بهروزها را دوست دارم و از همه بیشتر ،بهروز سپیدنامەی دوست داشتنی، خوش خلق، خوش برخورد، مهربان،دلسوز، متواضع، نیکوکار، خوش قلب، مومن ، متعهد ، و....را دوست تردارم. از افتخارات من کە همواره به آن بالیدەام، شاگردی این استاد فرزانە بودە و هست.خدا را بابت وجود ذیجودش شاکرم و برایش بهترین هارا آرزومندم.
دنیا و هرآنچه هست در آن، او راست
آنگونه که میکند جدا، مو از ماست
او راست دو دست و هر دو دست او راست
انداخته دور گردنم آنها را
#واران
«یار را دو دست است
اما چندان که بجویی
چپ نیابی
هر دو دستاش
راست است.»
#مقالات_شمس
#مستعلیق
آنگونه که میکند جدا، مو از ماست
او راست دو دست و هر دو دست او راست
انداخته دور گردنم آنها را
#واران
«یار را دو دست است
اما چندان که بجویی
چپ نیابی
هر دو دستاش
راست است.»
#مقالات_شمس
#مستعلیق
از قضا بر خوان ممسک گر کسی نان بشکند
تا قیامت منتش بی سنگ دندان بشکند
راحت اهل وفا خواهی مخواه آزار دل
تا مباد این شیشه بزم میپرستان بشکند
اینچنین کز عاجزی بیدستوپا افتادهایم
رنگ هم از سعی ما مشکل که آسان بشکند
بحر لبریز سرشک از پیچوتاب موجهاست
آب میگردد در آن چشمی که مژگان بشکند
زیر چرخ آرامها یکسر کمینگاه رم است
گرد ما آن به که بیرون زین بیابان بشکند
ساغر قربانیان از گردش افتادهست، کاش
دور مژگانی خمار چشم حیران بشکند
وحشتی دارم درین گلشن که چون اوراق گل
رنگ اگر در گردش آرم طرف دامان بشکند
یک تأمل گر شود صرف خیال نیستی
ای بسا گردن که از بار گریبان بشکند
عجز بنیادی، بر اسباب تجمّل ناز چند
رنگ میباید کلاه ناتوانان بشکند
در گلستانی که نالد بیدل از شوق رخت
آه بلبل خار در چشم بهاران بشکند
#بیدل
تا قیامت منتش بی سنگ دندان بشکند
راحت اهل وفا خواهی مخواه آزار دل
تا مباد این شیشه بزم میپرستان بشکند
اینچنین کز عاجزی بیدستوپا افتادهایم
رنگ هم از سعی ما مشکل که آسان بشکند
بحر لبریز سرشک از پیچوتاب موجهاست
آب میگردد در آن چشمی که مژگان بشکند
زیر چرخ آرامها یکسر کمینگاه رم است
گرد ما آن به که بیرون زین بیابان بشکند
ساغر قربانیان از گردش افتادهست، کاش
دور مژگانی خمار چشم حیران بشکند
وحشتی دارم درین گلشن که چون اوراق گل
رنگ اگر در گردش آرم طرف دامان بشکند
یک تأمل گر شود صرف خیال نیستی
ای بسا گردن که از بار گریبان بشکند
عجز بنیادی، بر اسباب تجمّل ناز چند
رنگ میباید کلاه ناتوانان بشکند
در گلستانی که نالد بیدل از شوق رخت
آه بلبل خار در چشم بهاران بشکند
#بیدل
▪️دکترحبیب الله بخشوده
نگاهی به کتاب "مستعلیق" سروده جلیل صفربیگی
"مستعلیق" نوبرانه ای تازه از سه دفتر شعر استاد جلیل صفربیگی،رباعی سرای توانای معاصر است که سه دفتر متفاوت از رباعی ها
و نورباعی های او را در خود جا داده است. مدخل کتاب به مقدمه ای زیبا از استادسیدعلی میرافضلی آراسته شده است و درادامه سه دفتر"مستعلیق"،" درسرگم" و" ای همە تو "آمده است ."مستعلیق" را انتشارات بلم در ۱۹۰ صفحه و در شمارگان ۱۰۰ نسخه به چاپ رسانده است.
عنوان کتاب نامي منحصر به فرد و از بازی های زبانی شاعر نشات می گیرد و یاد آور خط نستعلیق و روایتی موجز از مست بودن و در تعلیق قرار گرفتن است.عنوانی که گوشەی چشمی به مضامین عرفانی دفتر اول این کتاب دارد.
دفتر اول کتاب "مستعلیق"،کاری جدید از سرایندەی این کتاب است که جملات و عبارات کوتاه و بلند کتابهای عرفانی و گاه تاریخی را در قالب رباعی ریخته و طرحی نو به کلام بزرگان داده است.این کار جدید ترجمه نیست اما ترجمان دو روح مشترک می تواند باشد.ترجمانی از کلام منثور عرفا و ذوق شاعر مستعلیق که گاه کلام بزرگان را در تصرف خود درآورده و گاه آینه ای صیقلی است تا بتواند آن سخنان ارجمند را به شکلی موزون و مخیل بازتاباند و به جامعەی ادبی امروز و مخاطبان جدی شعر عرضه نماید.
"مستعلیق "شصت و هفت رباعی دارد و متاثر از امهات متون عرفانی و تاریخی نظیر تذکرة الاولیاء، فیه مافیه،مقالات شمس،مجالس سبعه،کشف الاسرار و عده الابرار،نامه های عین القضات،رسالة الطیر،تاریخ بیهقی و تاریخ جهانگشاست.با این همه توجه شاعر به دو متن عرفانی بیشتر از سایر متون بوده است.نخست تذکرة الاولیا عطار با سی و پنج رباعی و دوم مقالات شمس با ده رباعی.
چند رباعی از بین رباعی های این دفتر چند رباعی امروزی تر و در تصرف اندیشەی شاعر مستعلیق است که دو نمونه از آن را در ادامه می آورم.
هر چند که آغوش تو از گارد پر است
از عشق تو سینەی من از کارد پراست
کم طاقتی و حرف دل من بسیار
بد جور دهان شعرم از آرد پر است
▪️▪️▪️▪️▪️
پر پیچ و خم است و موتر از باریکی
از من تا خود راه به این نزدیکی
ای نور!بگو تو از کجا آمده ای؟
داری به کجا می روی ای تاریکی؟
صفربيگي در دفتر دوم کتاب" مستعلیق ؛یعنی" درسرگم" ادامەی شگردهای سالهای اخیرش درباعی سرایی را تجربه می کند.
و از ظرفیت کلمات در شعرهایش بهره می برد بازی های زبانی که به نوعی تولید کلمات می انجامد و کلماتی را باز تولید می کند که طعم شعر و ترانه دارند.کلماتی که در فرهنگ لغات زبان فارسی جایی ندارد اما می توانند در فرهنگ واژگان شعری جلیل صفربیگی،برای خود جایی باز کنند و برگه ای منحصر به فرد در دفتر شعرهای او به حساب بیایند.
مثلا "گمگمه "به جای "جمجمه"پریستار"صورتی تازه از "پرستار"یا واژەی " شن - آه" صورتی قدمایی از شناه" یا شنا.
دفتر "در سر گم "به لحاظ مضمون و محتوا،تامین کننده نظر شاعر در پیدا کردن سوژه های جدید و بسط آن نه در چهار مصراع متوالی که در مجموعه ای از رباعی هاست.موضوعی که در سبک هندی در یک بیت به اتمام می رسد.
مضامینی مانند: زندگی،مرگ،امید،عشق،حوا،ناجوانمردی،شعر و سنگ و کوه.
او در سرایش شعر مفسر دانا و جزیی نگریست. که به خوبی سوژه را می پروراند.چنانکه می توان بعضی از رباعی های او را به عنوان ماندگارترین رباعی ها در حافظەی خود نگه داشت.
▫️سوژه ی ناجوانمردی
بسیار دقیق می زند بر آدم
بدجور عمیق می زند بر آدم
با بخیه نمی توان به هم آوردش
زخمی که رفیق می زند برآدم
▪️▪️▪️▪️
▫️سوژەی حوا و آدم
آوارەی کوه و دشت و صحرا حواست
تبعیدی بی هراس و پروا حواست
بستند به او تهمت سیب و گندم
مظلوم ترین آدم دنیا حواست
▪️▪️▪️▪️
▫️سوژه ی فقر
باید که زجسم جان بیارم بیرون
شاید بيتی روان بیارم بیرون
من از شکم کدام یک ازکلمات
روزی دوسه لقمه نان بیارم بیرون؟
▫️سوژەی عشق و توصيف معشوق
لب نیست که بسته،پستەی خام است این
چشمک زد و خندید که بادام است این
بیت لب من مقابل بیت لبش
تصحیح رباعیات خیام است این
صفربیگی در دفتر" درسرگم "کنایه هایی طنز آمیز به ریشەی اندیشه های شکل گرفته و معهود زده و نوعی آیرونی مدرن را در قالب کلمات به نمایش گذاشته است.
مثلا در این رباعی ها:
خود را همه جا خلیفه می پندارد
سر سلسلەی حيات می انگارد
زد بیل به خاک عشق و ...آدم لولید
هر باغچه ای کرم خودش را دارد
▪️▪️▪️
گفتیم که " تاج و تختتان را ببرید
نگاهی به کتاب "مستعلیق" سروده جلیل صفربیگی
"مستعلیق" نوبرانه ای تازه از سه دفتر شعر استاد جلیل صفربیگی،رباعی سرای توانای معاصر است که سه دفتر متفاوت از رباعی ها
و نورباعی های او را در خود جا داده است. مدخل کتاب به مقدمه ای زیبا از استادسیدعلی میرافضلی آراسته شده است و درادامه سه دفتر"مستعلیق"،" درسرگم" و" ای همە تو "آمده است ."مستعلیق" را انتشارات بلم در ۱۹۰ صفحه و در شمارگان ۱۰۰ نسخه به چاپ رسانده است.
عنوان کتاب نامي منحصر به فرد و از بازی های زبانی شاعر نشات می گیرد و یاد آور خط نستعلیق و روایتی موجز از مست بودن و در تعلیق قرار گرفتن است.عنوانی که گوشەی چشمی به مضامین عرفانی دفتر اول این کتاب دارد.
دفتر اول کتاب "مستعلیق"،کاری جدید از سرایندەی این کتاب است که جملات و عبارات کوتاه و بلند کتابهای عرفانی و گاه تاریخی را در قالب رباعی ریخته و طرحی نو به کلام بزرگان داده است.این کار جدید ترجمه نیست اما ترجمان دو روح مشترک می تواند باشد.ترجمانی از کلام منثور عرفا و ذوق شاعر مستعلیق که گاه کلام بزرگان را در تصرف خود درآورده و گاه آینه ای صیقلی است تا بتواند آن سخنان ارجمند را به شکلی موزون و مخیل بازتاباند و به جامعەی ادبی امروز و مخاطبان جدی شعر عرضه نماید.
"مستعلیق "شصت و هفت رباعی دارد و متاثر از امهات متون عرفانی و تاریخی نظیر تذکرة الاولیاء، فیه مافیه،مقالات شمس،مجالس سبعه،کشف الاسرار و عده الابرار،نامه های عین القضات،رسالة الطیر،تاریخ بیهقی و تاریخ جهانگشاست.با این همه توجه شاعر به دو متن عرفانی بیشتر از سایر متون بوده است.نخست تذکرة الاولیا عطار با سی و پنج رباعی و دوم مقالات شمس با ده رباعی.
چند رباعی از بین رباعی های این دفتر چند رباعی امروزی تر و در تصرف اندیشەی شاعر مستعلیق است که دو نمونه از آن را در ادامه می آورم.
هر چند که آغوش تو از گارد پر است
از عشق تو سینەی من از کارد پراست
کم طاقتی و حرف دل من بسیار
بد جور دهان شعرم از آرد پر است
▪️▪️▪️▪️▪️
پر پیچ و خم است و موتر از باریکی
از من تا خود راه به این نزدیکی
ای نور!بگو تو از کجا آمده ای؟
داری به کجا می روی ای تاریکی؟
صفربيگي در دفتر دوم کتاب" مستعلیق ؛یعنی" درسرگم" ادامەی شگردهای سالهای اخیرش درباعی سرایی را تجربه می کند.
و از ظرفیت کلمات در شعرهایش بهره می برد بازی های زبانی که به نوعی تولید کلمات می انجامد و کلماتی را باز تولید می کند که طعم شعر و ترانه دارند.کلماتی که در فرهنگ لغات زبان فارسی جایی ندارد اما می توانند در فرهنگ واژگان شعری جلیل صفربیگی،برای خود جایی باز کنند و برگه ای منحصر به فرد در دفتر شعرهای او به حساب بیایند.
مثلا "گمگمه "به جای "جمجمه"پریستار"صورتی تازه از "پرستار"یا واژەی " شن - آه" صورتی قدمایی از شناه" یا شنا.
دفتر "در سر گم "به لحاظ مضمون و محتوا،تامین کننده نظر شاعر در پیدا کردن سوژه های جدید و بسط آن نه در چهار مصراع متوالی که در مجموعه ای از رباعی هاست.موضوعی که در سبک هندی در یک بیت به اتمام می رسد.
مضامینی مانند: زندگی،مرگ،امید،عشق،حوا،ناجوانمردی،شعر و سنگ و کوه.
او در سرایش شعر مفسر دانا و جزیی نگریست. که به خوبی سوژه را می پروراند.چنانکه می توان بعضی از رباعی های او را به عنوان ماندگارترین رباعی ها در حافظەی خود نگه داشت.
▫️سوژه ی ناجوانمردی
بسیار دقیق می زند بر آدم
بدجور عمیق می زند بر آدم
با بخیه نمی توان به هم آوردش
زخمی که رفیق می زند برآدم
▪️▪️▪️▪️
▫️سوژەی حوا و آدم
آوارەی کوه و دشت و صحرا حواست
تبعیدی بی هراس و پروا حواست
بستند به او تهمت سیب و گندم
مظلوم ترین آدم دنیا حواست
▪️▪️▪️▪️
▫️سوژه ی فقر
باید که زجسم جان بیارم بیرون
شاید بيتی روان بیارم بیرون
من از شکم کدام یک ازکلمات
روزی دوسه لقمه نان بیارم بیرون؟
▫️سوژەی عشق و توصيف معشوق
لب نیست که بسته،پستەی خام است این
چشمک زد و خندید که بادام است این
بیت لب من مقابل بیت لبش
تصحیح رباعیات خیام است این
صفربیگی در دفتر" درسرگم "کنایه هایی طنز آمیز به ریشەی اندیشه های شکل گرفته و معهود زده و نوعی آیرونی مدرن را در قالب کلمات به نمایش گذاشته است.
مثلا در این رباعی ها:
خود را همه جا خلیفه می پندارد
سر سلسلەی حيات می انگارد
زد بیل به خاک عشق و ...آدم لولید
هر باغچه ای کرم خودش را دارد
▪️▪️▪️
گفتیم که " تاج و تختتان را ببرید
از این بَر و بوم رختتان را ببرید
گفتند به ما کلاغ های پر رو
" از لانەی ما درختان را ببرید"
دفتر "در سرگم" سرشار از تصاویر شاعرانه و آنات زیبای شعر است و شاعر،گاه بی اعتنا به زبان امروز به زيبايي های محتوایی و بلاغت کلام اندیشیده است و این واژگان را در هم آغوشی با کلمات ملموس امروز پیوند داده است
کلماتی مانند : بگریم،ابریق،فراق،کونین،خرگاه،عیش مدام،مفتون، کتم عدم
در کنار واژه هایی مانند: کنسرت،قسط،کرو کودیل،خانه ی سالمند،سق زدن،کفشدوزک
اما دفتر سوم مستعلیق با عنوان" ای همه تو"
با ۹۹ نو رباعی،دفتری رنگارنگ از تازه های شعر صفربیگی است.قالبی که نوعی رباعی هایکو وار را در اوزان شکسته آزموده است و پیش از این استاد جلیل صفربیگی در مورد پیدایش این نوع از رباعی در مطبوعات ادبی و صفحات مجازی مطالبی منتشر کرده است.
اگر چه نظرات مختلفی از طرف شاعران و پژوهشگران عرصه ی ادبیات راجع به عنوان نو رباعی و ساختار آن به دنیای شعر و ادب
عرضه و در نقد آن به اندازەی کافی قلم فرسایی شده است اما نو رباعی امروز در بین شاعران معاصر و رباعی سرایان جوان و پیشرو طرفدارانی دارد،چنانکه خالق نو رباعی،نمونه هایی از این آثار را در کانال های تلگرامی " واران " و "رباعی،نورباعی" منتشر کردەاست.
دفتر آخر کتاب" مستعلیق" به امروز نزدیک تر است و آنات آن پر از بلوغ فکری و تعالی محتوایی،زبانی و بیانی است.نورباعی های مستلعیق،واژه های مکشوف جدیدی از جلیل را در مقابل چشم های ما قرار داده است.
دهن گچی،به جای دهن کجی و یا دریغچه،کە از ترکیب دریغ و دریچه خلق شدە،مستعلیق به جای نستعليق و یا اژدهائو،برساخته ای از اژدها .
آجر
دهن پنجره ها را
جر داد
دیوار
به در
دهن گچی کرد فقط
▪️▪️▪️
انگار که با شراب
تحریر شده
خط لب تو چقدر مستعلیق است.
جلیل صفربیگی فقط خالق زیبایی های شاعرانه و یا جستجوگر واژگان و ترکیبات نیست او به اندیشیدن کمتر از کلمات فکر نمی کند.به طور مثال نوع آفرینش آدمی که منشا آن از اتم است در نظرگاه او به تکرار رسیده است.
ما از عدم
از اتم
به هست آمده ایم
ذریه ی این ذره کوچک هستیم.
▪️▪️▪️
یک هسته شکافت
شد شکفته هستی
از یک اتمیم ما همه
تام و تمام
بداعت او در هنجار شکنی ها و شکستن کلان روایتها هم دیدنی است.
چون شاخه گل رزی
که در لیوان است
چاقوی تو
ریشه می زند در قلبم
🔻🔻🔻
کو کشتی نوح
تا سوارش بشویم؟
دنیا همه را
سراب برداشته است.
نو رباعی های این دفتر گاهی،به شدت به هایکو تنه می زنند.نمونه های زیر شاهد این مدعا هستند:
سیزیف شده
تمام عمرش
حلزون
بر دوش کشیده
سرنوشت خود را
▪️▪️▪️
چون سنگ
به تنهایی خود
تکیه بزن
سر را بگذار
روی زانوی خودت
▪️▪️▪️
گیسوی تو
رودخانەی خودکشی است
هر روز
جنازه ای از آن می گیرند.
در پایان این نوشتار، آرزوی خلق مجموعه های تازه تر از استاد جلیل صفربیگی،شاعر نو اندیش معاصر دارم.
@poem_abrangha
گفتند به ما کلاغ های پر رو
" از لانەی ما درختان را ببرید"
دفتر "در سرگم" سرشار از تصاویر شاعرانه و آنات زیبای شعر است و شاعر،گاه بی اعتنا به زبان امروز به زيبايي های محتوایی و بلاغت کلام اندیشیده است و این واژگان را در هم آغوشی با کلمات ملموس امروز پیوند داده است
کلماتی مانند : بگریم،ابریق،فراق،کونین،خرگاه،عیش مدام،مفتون، کتم عدم
در کنار واژه هایی مانند: کنسرت،قسط،کرو کودیل،خانه ی سالمند،سق زدن،کفشدوزک
اما دفتر سوم مستعلیق با عنوان" ای همه تو"
با ۹۹ نو رباعی،دفتری رنگارنگ از تازه های شعر صفربیگی است.قالبی که نوعی رباعی هایکو وار را در اوزان شکسته آزموده است و پیش از این استاد جلیل صفربیگی در مورد پیدایش این نوع از رباعی در مطبوعات ادبی و صفحات مجازی مطالبی منتشر کرده است.
اگر چه نظرات مختلفی از طرف شاعران و پژوهشگران عرصه ی ادبیات راجع به عنوان نو رباعی و ساختار آن به دنیای شعر و ادب
عرضه و در نقد آن به اندازەی کافی قلم فرسایی شده است اما نو رباعی امروز در بین شاعران معاصر و رباعی سرایان جوان و پیشرو طرفدارانی دارد،چنانکه خالق نو رباعی،نمونه هایی از این آثار را در کانال های تلگرامی " واران " و "رباعی،نورباعی" منتشر کردەاست.
دفتر آخر کتاب" مستعلیق" به امروز نزدیک تر است و آنات آن پر از بلوغ فکری و تعالی محتوایی،زبانی و بیانی است.نورباعی های مستلعیق،واژه های مکشوف جدیدی از جلیل را در مقابل چشم های ما قرار داده است.
دهن گچی،به جای دهن کجی و یا دریغچه،کە از ترکیب دریغ و دریچه خلق شدە،مستعلیق به جای نستعليق و یا اژدهائو،برساخته ای از اژدها .
آجر
دهن پنجره ها را
جر داد
دیوار
به در
دهن گچی کرد فقط
▪️▪️▪️
انگار که با شراب
تحریر شده
خط لب تو چقدر مستعلیق است.
جلیل صفربیگی فقط خالق زیبایی های شاعرانه و یا جستجوگر واژگان و ترکیبات نیست او به اندیشیدن کمتر از کلمات فکر نمی کند.به طور مثال نوع آفرینش آدمی که منشا آن از اتم است در نظرگاه او به تکرار رسیده است.
ما از عدم
از اتم
به هست آمده ایم
ذریه ی این ذره کوچک هستیم.
▪️▪️▪️
یک هسته شکافت
شد شکفته هستی
از یک اتمیم ما همه
تام و تمام
بداعت او در هنجار شکنی ها و شکستن کلان روایتها هم دیدنی است.
چون شاخه گل رزی
که در لیوان است
چاقوی تو
ریشه می زند در قلبم
🔻🔻🔻
کو کشتی نوح
تا سوارش بشویم؟
دنیا همه را
سراب برداشته است.
نو رباعی های این دفتر گاهی،به شدت به هایکو تنه می زنند.نمونه های زیر شاهد این مدعا هستند:
سیزیف شده
تمام عمرش
حلزون
بر دوش کشیده
سرنوشت خود را
▪️▪️▪️
چون سنگ
به تنهایی خود
تکیه بزن
سر را بگذار
روی زانوی خودت
▪️▪️▪️
گیسوی تو
رودخانەی خودکشی است
هر روز
جنازه ای از آن می گیرند.
در پایان این نوشتار، آرزوی خلق مجموعه های تازه تر از استاد جلیل صفربیگی،شاعر نو اندیش معاصر دارم.
@poem_abrangha
با عشق طلسم خویش را باطل کن
از بند خودت رها شو، کم دلدل کن
جان را ز کدورت خودت پاک نما
ای سنگ! برو آینهای حاصل کن
#واران
همه خلاصۀ گفتِ انبیا این است که:
« آیینهای حاصل کن.»
#مقالات_شمس
#مستعلیق
از بند خودت رها شو، کم دلدل کن
جان را ز کدورت خودت پاک نما
ای سنگ! برو آینهای حاصل کن
#واران
همه خلاصۀ گفتِ انبیا این است که:
« آیینهای حاصل کن.»
#مقالات_شمس
#مستعلیق
عین عدمند اگر وجودی دارند
چون سوختنِ بدون دودی دارند
خون همهی جانوران سرخ بُوَد
عشاق ولی خون کبودی دارند
#واران
گفت:
"خون همه جانوران سرخ بُوَد و خونِ عاشقان کبود."
#ابوالحسن_خرقانی
#مستعلیق
چون سوختنِ بدون دودی دارند
خون همهی جانوران سرخ بُوَد
عشاق ولی خون کبودی دارند
#واران
گفت:
"خون همه جانوران سرخ بُوَد و خونِ عاشقان کبود."
#ابوالحسن_خرقانی
#مستعلیق
Forwarded from اکرام بسیم
اتفاقاً عشق مشکل نیست
یک کلیکِ ساده روی صفحۀ گوشی:
«دوستت دارم!»
زیر آن، یک قلب قرمز مىگذارد
با کلیکی نرم
دستِ مشتاقی که آن پُشت است
عشق، کارِ قلب، دیگر نیست
کارِ انگشت است!
#سیدعلی_میرافضلی
یک کلیکِ ساده روی صفحۀ گوشی:
«دوستت دارم!»
زیر آن، یک قلب قرمز مىگذارد
با کلیکی نرم
دستِ مشتاقی که آن پُشت است
عشق، کارِ قلب، دیگر نیست
کارِ انگشت است!
#سیدعلی_میرافضلی
"خەولوان"منتشر شد
"خەولوان"نخستین مجموعەی شعر کوردی من ، در 209 صفحە شامل 171قطعە شعر در قالب های غزل ، رباعی و نورباعیست.این مجموعە با تلاش های دوستان عزیزم آقایان فرهادشاهمرادیان و حسین شکربیگی در حوزەهنری استان و محمدمرادی نصاری مدیر نشر وزین باشور، به شکلی شایستە،چاپ و منتشر شدە است.از این عزیزان سپاسگزارم.
"خەولوان"نخستین مجموعەی شعر کوردی من ، در 209 صفحە شامل 171قطعە شعر در قالب های غزل ، رباعی و نورباعیست.این مجموعە با تلاش های دوستان عزیزم آقایان فرهادشاهمرادیان و حسین شکربیگی در حوزەهنری استان و محمدمرادی نصاری مدیر نشر وزین باشور، به شکلی شایستە،چاپ و منتشر شدە است.از این عزیزان سپاسگزارم.