Telegram Web Link



میان شب های من پَرسه بزن..!
سال هاست
این دل،
به صدای قدم های تو
عادت دارد..


#فرشید_عسکری





عطر بهار نارنج
از فنجان تو، بیرون می زند
و صبح از لابه لای پرده
سر می زند کنار دلتنگی اتاق
آفتاب که داغ می شود
با خنده ای شیرین
عشق را با فنجانت سر می کشم ...

#عرفان_یزدانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
.

پس از من
كسي اگر تو را ببوسد،

روي لبهايت
تاكستاني خواهد يافت
كه من كاشته ام...

#نزار_قبانی
.


مرا ببر به آنجا
كه "بودنت"
تمام نمى شود...!

#مريم_قهرمانلو



هرچه بیشتر می گریزم
به تو نزدیکتر می شوم
هر چه رو برمی گردانم
تو را بیشتر می بینم
جزیره ای هستم در آب های شیدایی
از همه سو به تو محدودم
هزار و یک آینه
تصویرت را می چرخانند
از تو آغاز می شوم
در تو پایان می گیرم



#عمران_صلاحی





تو خیال راحت منی،
که وقت و بی وقت در آغوشت غرق میشوم
تا نجات پیدا کنم؛
از دنیا. من؟
من يك انسان آغشته ام به تو به عشق
به هرچه که میتواند مرا بی حرفِ پیش
به تو و دوست داشتنت
مربوط کند.


#مریم_قهرمانلو





تو آن‌ روزی که با رخسارِ چون گل در چمن بودی
چه می‌شد گر من آن خارِ سرِ دیوار می‌بودم





#قصاب_کاشانی






سرِ سودای تو دارد دلِ سوداییِ ما


#اهلی_شیرازی





دیگر هیچ کس
به فتح نیاندیشید،
دیگر هیچ کس
به هیچ چیز نیاندیشید،
چه روزگار تلخ و سیاهی
خورشید مرده بود...

#فروغ_فرخزاد




همچو پروانه دلم
سوخته ‌ىِ عشق تو بود
زانکه در تیره شَبم
شمعِ شَبستان بودى

#فيض_كاشانى




آسمانی بی‌ابر،
اطلسی‌هایی تَر،
رستگاری نزدیک،
لای گل‌های حیاط
نور در کاسه‌ی مس چه نوازش‌ها میریزد
نردبان از سر دیوار بلند،
صبح را روی زمین می‌آرد...




#سهراب_سپهری


.

خیلی
خیلی دوستت دارم
اما دلگیرم
مثل موسیقی بی کلامی
که از نبودنت،
هزاران درد پنهان دارد
و هزاران خواهش ِ
بی پاسخ...


#امید_آذر
چه رویایی ست
صبح بخیرهایت
طمعی دارد
مانند زندگی
فقط برای من تکرار کن......


#لیلا_صابری_مننش



تو رفته ای و
من کلماتی را به یاد می آورم
که از تکرار گریه ترانه شدند ...


#سید_علی_صالحی

‌‌


بگیر دست مرا
تا تب تو را بسرایم
تو را تپنده‌تر از نبض واژه‌ها بسرایم
نپرس تازه چه داری
که هر دقیقه که هر آن
بگیر دست مرا و بخواه تا بسرایم ...


#محمدعلی_بهمنی


‌‌


تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم ...!

#شفیعی_کدکنی


.

صبح
آغاز میشود
از رقص نجوای آرامت زیرِ گوشم
از نوازش داغِ دستانت
بر احساسِ خواب آلوده اَم
ازبوسه
بوسه
بوسه ها
چه بیداری شیرینی ست
در کنار تو، صبح‌شدن...


#لیلا_مقربی
.
و من گاهی
نه صورتت
نه چشمانت
که دلم می‌خواهد صدایت را ببینم...

#ناظم_حکمت



من در گامی از زندگی هستم،
که بسیار زود است
برای مردن...!
و بسیار دیر است
برای عاشق‌ شدن...!
من باز هم
دیر کرده‌ام...!!

مرا ببخش محبوبِ من!
من بر لبه ی عشق هستم
اما مرگ به من
نزدیک‌ تر است…!

#عزیز_نسین





مژه بر هم نزدم آینه‌سان در همه‌عمر
بس که در دیدۀ من شوق تماشای تو بود

#حزین_لاهیجی


2025/07/05 17:51:12
Back to Top
HTML Embed Code: