Telegram Web Link
🔴 اپوزیسیون بن‌بست شکنم آرزوست

تقدیم به «علیرضا رجایی»
و رنج های وجودی‌اش

مصطفی محب‌کیا

▫️در حالی که سیاست در ایران، یک بن بست سهمگین و خطرناک را تجربه میکند و انتقاد و اعتراض به حکومت راه به جایی نمیبرد، شاید نگاهی انتقادی به اپوزیسیون راه مفری از این مهلکه بگشاید. به همان میزان که حکومت از کارکرد طبیعی و مشروع خود خارج شده است، عمده ی اپوزیسیون ایرانی نیز از کارکرد  و معنای نخستین خود فاصله گرفته است. و از قضا هر دو به یک منطق مشترک رسیده اند، «منطق بازار». همانطور که نظام حکمرانی در ایران مسئولیت های ذاتی خویش مثل آموزش و بهداشت و امنیت عمومی را تبدیل به کالایی برای عرضه کرده است، اپوزیسیون نیز درد ها و رنج ها و نارضایتی های خود و جامعه را نیز تبدیل به کالاهای نمادین کرده و عرضه می‌کند.

▫️به تعبیر آدرنو در واقع ما در ایران با «صنعت اپوزیسیون» مواجه هستیم که از تولید مداوم «نارضایتی»، «افشاگری »و «امید موهوم به دگرگونی» تغذیه می کند و حیاتش وابسته به استمرار همان ساختار قدرتی است که ظاهرا با آن در ستیز است. اینجا دیگر اعتراض، کنش سیاسی نیست بلکه به کالایی نمادین تبدیل شده تا به مصرف برسد. چرا که اعتراض از یک حرف نو و طرح نو و اندیشه ی بدیل، زاده نشده است. در شرایطی که تشت رسوایی حاکمیت از بام افتاده است و جامعه از انبوهی نارضایتی انباشته شده، هر گروه  یا فردی می تواند با کمترین هزینه، نقش مخالف را بازی کند و از این موقعیت برای کسب سرمایه ی سیاسی، رسانه ای یا مالی بهره ببرد. در این میان رسانه های فارسی زبان خارجی، شبکه های اجتماعی و حتی نهادهای سیاسی و حقوق بشری خارجی نیز به تداوم و بازتولید این چرخه کمک می‌کنند.

▫️در چنین شرایطی اپوزیسیون به جای آنکه محل تولید و تکوین اندیشه های بدیل وضع موجود باشد، به محلی برای مصرف سیاسی بدل میشود. جایی که «اعتراض» بیش از آنکه طرح افکن چشم اندازی از تغییر باشد، تبدیل به نمایش اعتراض و عرضه کالاهای نمادین از رنج ها و هزینه های سیاسی شده است.

▫️شکی نیست صنعت اپوزیسیون در شرایطی شکل می‌گیرد که خریدار کالاهایش وجود داشته باشند. جامعه ی مستاصل و درمانده ای که میان «آرمان آزادی و عدالت» و «تجربه های مکرر شکست» گرفتار آمده است، مستعد خرید کالاهای صنعت اپوزیسیون است. در چنین شرایطی عمده ی نیروهای سیاسی از کنش موثر تهی شده اند و برای بازسازی هویت اعتراضی-سیاسی  خویش به نشانه های مقاومت پناه می برند. اما همین نشانه ها در منطق بازار رسانه ای به کالا تبدیل می شوند که نتیجه ی آن نوعی شبیه سازی سیاست است. کنشگری بدون عنصر رهایی بخش. نشانه ها و نماد های مبارزه بدون دلالت بر معنای آزادی. دال های بدون مدلول. بی دلیل نیست که نوبلیست های ایرانی پس از تحمل آنهمه درد و رنج و هزینه، در بزنگاه های تاریخی هیچ در چنته ندارند و به تحریم و تجاوز خارجی بفرما می‌زنند.

▫️بدین ترتیب صنعت اپوزیسیون در ایران نه در برابر قدرت بلکه درون آن عمل می‌کند. و به بازتولید همان نظم گفتاری و روانی می انجامد که از دلش برآمده است. نقد واقعی حاکمیت و مهار قدرت ، تنها زمانی ممکن می شود که اپوزیسیون بتواند از این مدار خود ارجاع ، رها شده و از منطق بازار خارج شود و از مبارزه به مثابه «پیشه و فن» به مبارزه به مثابه «اندیشه و تفکر» گذر کند. امید به حاکمیت برای خروج از این بن بست سیاسی هولناک، امید واهی است. باید اپوزیسیون را از منطق بازاری نجات داد تا به احیای کنشگری رهایی بخش فرصت بروز داد.

▫️البته حقیقت این است در قحط سال سیاست ورزی، هستند افرادی که دامن خویش به این بازار مکاره نیالوده اند. با بینش و منش خود مانع از خشکیدن سیاست ورزی اصیل در ایران شده اند. قطعا یکی از آنها دکتر علیرضا رجایی است که با تمام زخم هایی که از استبداد به جانش نشسته، هیچ گاه حاضر نشد از رنج ها و زخم هایش کالاهای نمادین برای ارتزاق سیاسی بسازد. زیست سیاسی اش نشان داده نه مقهور استبداد حاکمیت شده و نه مقهور استبداد جو. کنشگری هایش دنباله ی فضای بیرون نیست بلکه ادامه ایمان درونی است. چراکه با رنج هایش آتش درونش را برافروخته تر کرده است. زادروزش پرتکرار.

*ایران فردا
@Kaleme
🔴 ما خودمان را می‌بلعیم؛
ملتِ همیشه در حال خودزنی!


✍️ مهشید معراجی

▫️سال‌هاست که در خیابان، تاکسی، یا شبکه‌های اجتماعی یک جمله مثل زهر تکرار می‌شود:
«مشکل ما خودِ مردم‌ایم!»
و شاید تلخ باشد، اما بی‌راه هم نیست. ما مردمی هستیم که مدام از زمین و زمان گلایه می‌کنیم، اما هر روز با رفتارهای خودمان همان چیزی را بازتولید می‌کنیم که از آن می‌نالیم. گویی ملتی هستیم که بی‌آن‌که بفهمیم، آرام‌آرام خودمان را می‌بلعیم.

▫️از دروغ و فساد خسته‌ایم، ولی در زندگی روزمره، دروغ را به «زرنگی» تعبیر می‌کنیم و قانون را تا جایی قبول داریم که به نفع‌مان باشد. از فقر و تبعیض می‌نالیم، اما در اولین فرصت، حق دیگری را پایمال می‌کنیم تا سهم بیشتری بگیریم. ما قربانی‌ایم که کم‌کم شبیه جلادش شده. دشمن بیرونی لازم نیست؛ ما خودمان برای خود کافی‌ایم.

▫️با این حال، نباید خودزنی را با خودآگاهی اشتباه گرفت. این‌که فقط بگوییم «ما مردم بدیم» نوعی فرار از درک ریشه‌هاست. واقعیت این است که مردم در یک ساختار فرسوده، یاد گرفته‌اند برای بقا، ارزش‌ها را قربانی کنند. وقتی عدالت، قانون و امید ناپدید می‌شوند، اخلاق هم ریزش می‌کند. مردم یاد می‌گیرند زنده بمانند، نه درست زندگی کنند. این جنگ برای بقاست، نه خیانت.

▫️با این‌همه، درد ما فقط ساختار نیست، فرهنگ هم هست. دکتر علی شریعتی سال‌ها پیش هشدار داد که ما همیشه در انتظار منجی‌ایم که بیاید و نجات‌مان دهد. از شاه گرفته تا رهبر و حالا شاید حتی «قهرمان مجازی». ما همیشه تماشاگر بوده‌ایم، نه بازیگر. منتظریم یکی بیاید و بسازد، اما خودمان حاضر نیستیم کوچک‌ترین قدمی برداریم. این همان خودزنی تاریخی است که قرن‌ها تکرار شده است.

▫️صادق زیباکلام هم به درستی گفته بود: «ما دموکراسی می‌خواهیم، اما دموکرات نیستیم.» ما آزادی را می‌خواهیم تا فقط خودمان حرف بزنیم، نه دیگری. قانون را برای نظم دیگران می‌خواهیم، نه محدودیت خودمان. وطن را می‌خواهیم، تا وقتی که از ما تعریف کند و همین تناقض‌هاست که از ما ملتی ساخته درگیر با خودش؛ جامعه‌ای که از بالا فریاد عدالت می‌زند و از پایین، هر روز قانون را می‌کُشد.

▫️رضا داوری اردکانی و داریوش شایگان این بحران را عمیق‌تر دیدند. از نگاه آن‌ها ما ایرانیان، از خودمان جدا شده‌ایم. نه سنتی مانده‌ایم، نه مدرن شده‌ایم. در مرز میان دیروز و فردا، معلق‌ایم؛ نه به گذشته ایمان داریم، نه به آینده اعتماد. همین بی‌هویتیِ دردناک ما را از درون تهی کرده. نتیجه‌اش جامعه‌ای‌ست که نمی‌داند چرا باید خوب باشد، برای چه باید بماند، و به چه باید وفادار باشد.

▫️اما دشمن واقعی ما فقط سیاستمدار نیست، فقط فساد یا سانسور نیست؛ دشمن واقعی، بی‌اعتمادیِ مزمنی است که ریشه در جانمان دوانده است. ما دیگر نه به حکومت اعتماد داریم، نه به همسایه، نه حتی به دوستی که در کنارمان نشسته و در جامعه‌ای که اعتماد مرده باشد، وطن هم نفس نمی‌کشد. هیچ کشوری با این حجم از شک، نمی‌تواند آینده‌ای روشن بسازد.

▫️با این حال، هنوز امید هست. چون همین مردمِ خسته و عصبانی، اگر دوباره باور کنند که تغییر از خودشان آغاز می‌شود، می‌توانند معادله را برگردانند. ما زمانی تمدن ساخته‌ایم، شعر گفته‌ایم، جهان را شگفت‌زده کرده‌ایم؛ چرا حالا نتوانیم خودمان را دوباره بسازیم؟
مشکل ما نداشتن قدرت نیست، فراموش کردن آن است.

▫️بله، ما خودمان را می‌بلعیم؛ اما هنوز زنده‌ایم. و تا وقتی زنده‌ایم، می‌توانیم تصمیم بگیریم که دیگر تیغ را روی خود نگذاریم. شاید وقتش رسیده دوباره یادمان بیاید که دشمن ما بیرون از این خاک نیست؛ دشمن در درون ماست؛ اما در همان درون، امید هم هست.

*کانال فردای بهتر
@kaleme
🔴پیرامون اهمیت راهبردی استقلال، حاکمیت ملی و خودمختاری به مثابه میراث تاریخی دولت (State) ایران و نقش آن در توسعه، هویت ملی، قدرت و رفاه اجتماعی

سند مصوب همایش ۱۴۰۴همبستگی جمهوری‌خواهان ایران:

«پیرامون اهمیت راهبردی استقلال، حاکمیت ملی و خودمختاری به مثابه میراث تاریخی دولت (State) ایران و نقش آن در توسعه، هویت ملی، قدرت و رفاه اجتماعی»

🔺جنگ دوازده‌روزه بین دولت‌های ایران و اسرائیل، بار دیگر اهمیت راهبردی استقلال و حاکمیت ملی و تهدیدهای خارجی و داخلی علیه آن را برجسته کرد. ایران، به عنوان یکی از قدیمی‌ترین کشورها و ملل دنیا همواره بر حفظ موجودیت سرزمینی و سیاسی خود در طول هزاره‌ها بعد از تأسیس تاکید داشته است. نسل‌های مختلف انسان‌هایی که در این واحد جغرافیایی و سیاسی زندگی کرده‌اند در دفاع از هویت، ارزش‌های اخلاقی، شرافت و خاک خود با جانفشانی‌ کوشیده و ایران را به عنوان یک دولت متمایز حفظ کرده‌اند. آنها در شرایطی توانسته‌اند تهاجم خارجی را دفع کنند و در مقاطع دیگر که موازنه قوا و ضعف داخلی اجازه موفقیت در دفاع را نداده توانسته‌اند با مقاومت منفی، نیروهای خارجی مهاجم را در درون فرهنگ و ویژگی‌های تمدنی ایران جذب کنند.

🔺ایران از قدیمی‌ترین کشورهای دنیا است که سرحد و مرزهای شناخته‌شده داشته است. به همین دلیل پس از سقوط خلافت عباسی، ظرف چند قرن ایران تاریخی در هیئت مستقل بازسازی شده و تا به امروز به‌رغم از دست دادن بخش‌هایی از خود و توطئه‌های ابرقدرت‌های جهانی، کیان خود را حفظ کرده است

🔺برای خواندن مطلب کامل اینجا را کلیک کنید.

@IranianRepublic
🔴 شکاف مصرفی در آینۀ عروسی دختر شمخانی

✍️ محمد مالجو

▫️فیلم چنددقیقه‌ایِ عروسی دختر علی شمخانی از بسیاری از گزارش‌های رسمی دربارۀ ایران امروز گویا‌تر است: چند دقیقه تصویر و تمام آنچه باید از نسبت قدرت و ثروت در این کشور دانست، همه در همان چند فریم بسیار آشکار است. به گفتۀ یکی از فعالان حرفه‌ای تشریفات عروسی که طرف مشورت من قرار گرفت، در حدی که از این چند فریم برمی‌آمد، خدمات مراسم در سطحی معمولی اما محل برگزاری از مکان‌های گرانی است که فقط برای قشر بسیار محدودی از جامعه قابلیت دسترسی دارد. بر این مبنا، آنچه در فیلم می‌بینیم بازتاب میدانیِ همان واقعیتی است که در پژوهش من بر پایۀ داده‌های رسمی مرکز آمار ایران برای سال ۱۴۰۲ به زبان ارقام بازتولید شده است.

▫️من در این‌جا مشخصاً متوسط دو قلم مصرف سرانه را ارائه می‌کنم: یکی «تفریحات و سرگرمی» و دیگری «هزینه‌های هتل و مسافرخانه و سفرهای دسته‌جمعی». انتخاب این دو قلم اصلاً تصادفی نیست، زیرا درست همان خصیصه‌هایی را دارند که مخارج عروسی در هتل‌های لوکس نمایان می‌کند: مصرفی نمایشی و غیرضروری و مخصوص طبقات فرادست.

▫️همچنین جمع حدوداً 800هزار نفری گروهِ «مقام‌ها و مدیران حکومتیِ شهرنشین» (همراه خانواده‌های هسته‌ای) را با سه طبقۀ دیگر مقایسه کرده‌ام: یکم، جمعِ حدوداً 14میلیون نفرۀ طبقۀ متوسط شهرنشین؛ دوم، جمعِ حدوداً 19میلیون نفرۀ طبقۀ کارگر شهرنشین؛ سوم، جمع حدوداً 4میلیون نفرۀ تهی‌دستان روستانشین.

▫️مصرف هر نفر در سال 1402 در این مجموعه‌ها را نرمال‌سازی کرده‌ام. معیار نرمال‌سازی بر اساس بیش‌ترین مصرف بوده است، یعنی مصرف گروهِ «مقام‌ها و مدیران حکومتی شهرنشین» (همراه با خانواده‌های هسته‌ای‌شان) که برابر ۱۰۰ در نظر گرفته شده و سه طبقۀ دیگر نیز به نسبت آن سنجیده شده‌اند. این نسبت‌ها گویای شکافی‌اند که نه فقط در سطوح درآمد بلکه در شیوۀ زندگی و دسترسی به لذت نیز شکل گرفته است: طبقۀ متوسط شهرنشین با نیمی از توان، کارگران شهری با یک‌دهم، و تهی‌دستان روستانشین با فقط دو درصد از سطح مصرف خانواده‌های «مقام‌ها و مدیران حکومتیِ شهرنشین» زندگی می‌کنند. اگر کسی بخواهد فاصله میان مردم و صاحبان قدرت سیاسی را از منظر الگوی مصرفی ببیند، کافی است نسبت همین دو قلم را مقایسه کند، همین دو قلمی که به نحوی نمادین در فیلم عروسی دختر شمخانی تجسم یافته‌اند.

▫️از منظر اقتصادی، این شکاف صرفاً به تفاوت درآمد مربوط نیست، بلکه به نحوۀ توزیع قدرت در اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی بازمی‌گردد. همان گروهی که بودجه‌ها و شرکت‌های دولتی و بنیادها و آستان‌ها را در اختیار دارد از همین مسیرها هزینه‌هایی می‌کند که کوچک‌ترین نسبتی با درآمد رسمی و ثبت‌شده‌اش ندارد. نظام حقوق و مزایا در ساختار حکومتی عملاً تابع قدرت سیاسی است و نه صرفاً بهره‌وری یا تخصص.

▫️از منظر اجتماعی، چنین مصرفی اصولاً کارکردی نمایشی دارد. در جامعه‌ای که اکثریت درگیر بقاست، نمایش تجمل از سوی مقام‌های حکومتی نه صرفاً نشانۀ رفاه بلکه دال بر نوعی مرزبندی فرهنگی نیز هست، مرزی که از طریق کالا و لباس و مکان تفریح و نوع مراسم خانوادگی بازتولید می‌شود. نمایش تجمل برای مقام‌های حکومتی نه فقط نشانۀ رفاه بلکه ابزاری برای جدایی از مردم و تثبیت برتری خود است، نوعی «دیگری‌سازی» آگاهانه در برابر جامعه‌ای که اسیر انزوای بین‌المللی عملاً درگیر بقاست.

▫️از منظر سیاسی نیز این شکاف مصرفی خطرناک‌تر از هر شکاف ایدئولوژیک است. زیرا نارضایتی از فقر و تبعیض وقتی در برابر تصویرِ آشکارِ وفور و لذتِ حاکمان قرار می‌گیرد، به خشم اخلاقی بدل می‌شود. فیلم عروسی دختر شمخانی از همین نقطه کار می‌کند: در نگاه مردم، آنچه می‌بینند فقط تجمل نیست بلکه تحقیرِ عریانِ خودشان نیز هست. این نابرابریِ نمایشی عملاً مشروعیت اخلاقی حاکمیت را بیش‌از‌پیش از درون می‌فرساید، حتی اگر نظم سیاسی ظاهراً باثبات بماند.

▫️برآوردهای من نشان می‌دهد که «مقام‌ها و مدیران حکومتی» در قلم‌هایی هزینه می‌کنند که برای ۸۰ درصد مردم اساساً از دایرۀ امکان بیرون است. عروسی دختر شمخانی فقط یک نمونه است دال بر متوسطی از زندگی روزمرۀ حاکمان که به‌طور ساختاری جدا از مردم زیست می‌کنند. وقتی شکاف مصرفی از مرز ده‌برابر می‌گذرد، دیگر فقط سخن از نابرابری اقتصادی نیست. سخن از دو دنیای بی‌ارتباط است: دنیای حاکمان که در وفور غرق‌اند و دنیای اکثریت مردمی که فقط نظاره‌گر آن وفورند.

*کانال نویسنده
@kaleme
🔴 اثرات منفی نابرابری درآمد بر رشد مغز همه‌ی کودکان؛ حتی کودکان مرفه!

✍🏻 هادی صمدی

پژوهش جدیدی نشان می‌دهد کودکانی که در مناطقی با نابرابری درآمد بالا زندگی می‌کنند، حتی آنها که برخوردارترند، تغییراتی در ساختار مغزشان ایجاد می‌شود که مشکلات سلامت روان آن در آینده نیز باقی می‌ماند. اما چرا و چگونه کودکان برخوردار نیز در معرض خطرند؟! شناخت جای‌مند چارچوب مفهومی مناسبی در تبیین چنین پدیده‌هایی است.

این پژوهش که توسط پژوهش‌گران کالج کینگ لندن، دانشگاه هاروارد و دانشگاه یورک انجام شده، داده‌های بیش از ۸۰۰۰ کودک ۹ تا ۱۰ ساله در ۱۷ ایالت آمریکا را تحلیل کرده است.

پژوهشگران با استفاده از اسکن‌های ام‌آر‌آی، ضخامت، مساحت، و حجم نواحی خاصی از مغز کودکان را بررسی کرده و متوجه شدند کودکانی که در ایالت‌هایی با ضریب جینی بالاتر (شاخص نابرابری درآمد) زندگی می‌کنند، ضخامت قشری کمتری در نواحی از مغز دارند که با پردازش اجتماعی و عاطفی مرتبط است. این نواحی مغز در تنظیم هیجانات، مدیریت استرس و تعاملات اجتماعی نقش دارند. یعنی اختلال در رشد این نواحی می‌تواند خطر ابتلا به افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات روانی را در دوران نوجوانی و بزرگسالی افزایش دهد.

نکته بسیار مهم مقاله، که پژوهش کنونی را از سایر پژوهش‌های مشابه متمایز می‌کند، این است که تأثیر نابرابری درآمد بر مغز، فراتر از فقر فردی عمل می‌کند و حتی کودکانی که از خانواده‌های مرفه در مناطقی با نابرابری بالا هستند نیز این تغییرات مغزی را نشان می‌دهند. این موضوع بیانگر آن است که عوامل محیطی گسترده‌تری مانند کمبود انسجام اجتماعی، افزایش استرس در جامعه و کاهش دسترسی به منابع عمومی، بر رشد مغز همه کودکان در آن محیط تأثیر می‌گذارد.

در توضیح چرایی باید به سراغ نظریه‌ی شناخت 4E رفت؛ و در مقابل، این پژوهش مثال بسیار خوبی است برای درک بهتر این نظریه.

▫️تحلیل بر اساس نظریه شناخت 4E
نظریه‌ی شناخت 4E، شناخت را بدن‌مند، جای‌مند، کنش‎مند و گسترش‌یافته می‌داند.

شناخت جای‌مند، یعنی اینکه شناخت در بستر محیطی، اجتماعی و فرهنگی فرد ریشه دارد. یافته‌های این مقاله نشان داد که چگونه محیط اجتماعی-اقتصادی با نابرابری درآمد به طور مستقیم بر ساختار بیولوژیکی مغز، که مهمترین بستر شناخت در بدن است، تأثیر می‌گذارد. مغز در انزوا رشد نمی‌کند، بلکه در تعامل دائم با محیط اطراف شکل می‌گیرد. نابرابری درآمد به عنوان یکی از ویژگی‌های برجسته محیطی بر مسیر رشد عصبی همه‌ی کودکانی که در آن محیط زندگی می‌کنند اثر می‌گذارد.

شناخت بدن‌مند، یعنی اینکه شناخت تنها محصول فعالیت‌های ذهنی نیست، بلکه به شدت تحت تأثیر بدن و تجربیات جسمانی ما قرار دارد. استرس مزمن ناشی از زندگی در محیط با نابرابری بالا، چه به دلیل فقر مستقیم باشد و چه به دلیل فشارهای اجتماعی گسترده‌تر، تجربه‌ای بدن‌مند است. این استرس منجر به تغییرات فیزیولوژیکی در بدن، از جمله تغییر در هورمون‌های استرس می‌شود که به نوبه‌ی خود می‌تواند بر رشد و ساختار مغز تأثیر بگذارد.

شناخت کنش‌مند، به نقش فعال فرد در ساختن شناخت خود از طریق تعامل با محیط تأکید دارد. در محیطی با نابرابری بالا، فرصت‌ها برای تعاملات اجتماعی مثبت و سازنده محدودتر می‌شود و این محدودیت در «عمل» و تعامل، به نوبه‌ی خود، رشد نواحی مغزی مرتبط با مهارت‌های اجتماعی و عاطفی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. کودک از طریق تعاملات و کنش‌های خود در محیط، شناخت خود را شکل می‌دهد و کیفیت این تعاملات متأثر از ساختار اجتماعی-اقتصادی است.

مطابق شناخت گسترش‌یافته، ابزارها و منابع فرهنگی و آموزشی، مانند مدارس و پارک‌ها با امکانات امن برای بازی، که شناخت فرد را گسترش می‌دهند، در جوامع با نابرابری بالا به طور نامتوازن توزیع شده‌اند. این توزیع نابرابر منابع، فرصت‌های کودکان برای گسترش توانایی‌های شناختی خود را محدود می‌کند که در سطح عصبی نیز منعکس می‌شود.

اگر می‌پذیریم که فراتر از ایدئولوژی‌های سیاسی و اقتصادی راست و چپ، و صرفاً بر اساس شواهد باید حکمرانی کرد، این پژوهش شواهد بسیار محکمی ارائه می‌دهد که نابرابری درآمد یک عامل محیطی با اثرات منفی بر رشد مغز کودکان، و بنابراین بر اتمسفر شکوفایی کل جامعه است که اثرات آن به آینده نیز تسری پیدا می‌کند. تحلیل از منظر نظریه شناخت بدن‌مند، جای‌مند، کنش‌مند و گسترش‌یافته نشان می‌دهد که این تأثیرات انتزاعی نیستند، بلکه با قرار گرفتن کودک در محیط اجتماعی خاص، بدن‌مند شدن استرس‌های آن محیط، محدود شدن کنش‌ها و تعاملات سازنده و دسترسی نابرابر به منابعی که شناخت را گسترش می‌دهند، به طور مستقیم بر ساختار مغز تأثیر می‌گذارند.

این یافته‌ها اهمیت سیاست‌گذاری‌هایی را که به دنبال کاهش نابرابری‌های اقتصادی برای سلامت و رشد شناختی نسل آینده هستند، برجسته می‌سازد.

@kalame
Forwarded from استودیو پات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔖معلمان در صف اول جنبش

🎙️اسماعیل عبدی

قسمت دوم
در شماره بیستم برنامه امکان
در گفت‌وگو با حسین رزاق
#استودیو_پات

🔗 فیلم کامل را اینجا ببینید

📌 #استودیو_پات را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
🔗کانال اینستاگرام
🔗کانال یوتیوب
🔗 کست باکس
🔗کانال ایکس (توئیتر)



@studio_patt
🔴 در ستایش شهروندان دلیر

مجتبی نجفی

دکتر علی آرام نیا جراح مغز و اعصاب را از طریق روایتهای اخیر شناخته ام، پزشکی که شجاعانه در اوج ضرب و قتل شهروندان در کوران جنبش مهسا برای مداوای مجروحان اعلام آمادگی کرد و در کمال اندوه او از میان ما رفته هر چند اثر شجاعت او برای همیشه باقی مانده.

چند روز پیش برخی سینماگران داخل که در جنبش مهسا، شجاعت شهروندی به خرج دادند و با مردم همراه شدند، از اینکه از سوی برخی همکارانشان " جوگیر" خطاب شده اند، شکوه کردند. البته طبیعی است مراد من، آن سینماگران و هنرمندان داخل است که فراموش نکردند نه سرباز این جریان و آن جریان سیاسی که بخشی از شهروندان کشورند. و الا انصراف از رانت پوزیسیونی و پناه بردن بر رانت اپوزیسیونی، نه شجاعت که تغییر شکل شیادی و نه ایستادگی که برخاستن از سفره ای و نشستن بر سفره دیگر است. واقعیت این است اصالت جنبش‌های مدنی ما بر پایه کنش‌های شهروندی است. همین امثال دکتر آرام نیا، هنرمندان عصیانگر شجاع، دهها و صدها شهروند کم نام و گمنام هستند که بر سبک "آرنتی" با کنش و گفتار خود، حوزه عمومی را شکل دادند و بر مبنای " شجاعت" به عنوان بنیاد کنشگری سیاسی، جلوه ای از "همگانی بودن"، خلق کردند و آن لحظاتی که مردم معترض، زیبایی همبستگی با چاشنی زخم و خون را خلق کردند، بر پایه همین کنشگری های شجاعانه است. بر این مبنا، پزشک یا سینماگر یا شهروندی که در معرض رفاه و در امکان در هم تنیده شدن در ساختار قدرت است، اما در نهایت ایستادن در کنار مردم را انتخاب می‌کند؛ تمام قد، شایسته ستایش است. به خصوص اینکه این ایستادگی از اصالت کنشگری شهروندی برخاسته باشد و نه برای ابژه دیده شدن بیمارگونه باشد که مد شده و نه در خدمت صنعت اپوزیسیون در آمدن باشد که محل ارتزاق و نان شده.

شایسته است به احترام همه پزشکان و شهروندان شجاع که با کلمه و کنش خود، گفتمانی را می‌سازند که بر دیوارهای سترگ دیکتاتوری ترک می‌اندازد، ایستاد که کنشگری اینها نه جوگیری که دلیری از جنس ساختن یک گفتمان است و شهروندی که شجاعت بیرون آمدن از پستوی حوزه خصوصی و بیان عمومی در محضر " دیگری" را دارد، در سطح عالی از کنشگری مدنی است. کلمات و کنشها دیوار می‌شوند و در برابر طوفان خانه برانداز دیکتاتوری، حصار می‌شوند.

*کانال نویسنده

@kaleme
Forwarded from استودیو پات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔖اپوزیسیون علیه اپوزیسیون!

🎙️حاتم قادری و حسن شریعتمداری


در شماره بیست‌ویکم برنامه امکان
با حسین رزاق
#استودیو_پات
▫️قسمت اول

🔗 فیلم کامل را اینجا ببینید

📌 #استودیو_پات را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
🔗کانال اینستاگرام
🔗کانال یوتیوب
🔗 کست باکس
🔗کانال ایکس (توئیتر)



@studio_patt
🔴 نامه بیش از ۴۵۰ چهره برجسته یهودی در جهان؛ پیشنهاد اعمال تحریم‌هایی علیه اسرائیل

«
بیش از ۴۵۰ چهره برجسته یهودی نامه‌ای سرگشاده را امضا کرده‌اند و خواستار بازخواست اسرائیل به دلیل اقداماتش در غزه، کرانه باختری اشغالی و قدس شرقی شده‌اند.»

▫️انتشار این نامه در حالی صورت می‌گیرد که رهبران اتحادیه اروپا روز پنجشنبه در بروکسل دیدار می‌کنند و گزارش‌هایی مبنی بر قصد آنها برای به تعویق انداختن پیشنهادهای اعمال تحریم علیه اسرائیل منتشر شده است. امضاکنندگان این نامه شامل رئیس سابق کنست(پارلمان اسرائیل) آوراهام بورگ، مذاکره‌کننده سابق صلح اسرائیل دانیل لوی، نویسنده یهودی کانادایی نائومی کلاین، کارگردان بریتانیایی جاناتان گلیزر، کارگردان فیلم برنده جایزه اسکار «منطقه مورد علاقه» والاس شان، بازیگر آمریکایی ایلانا گلیزر و بازیگر برنده جایزه امی و افراد دیگر هستند.

▫️در این نامه آمده است: «ما به عنوان یهودیانی از تمام اقشار جامعه و از سراسر جهان این درخواست را مطرح می‌کنیم و فراموش نمی‌کنیم که بسیاری از قوانین، کنوانسیون‌ها و توافق‌نامه‌هایی که برای محافظت و حراست از جان تمام انسان‌ها طراحی شده‌اند، در واکنش به هولوکاست وضع شده‌اند. اسرائیل به طور مداوم این ضمانت‌ها را نقض می‌کند. بازخواست رهبران اسرائیل برای این نقض‌های فاحش قوانین بین‌المللی ضروری است.»
به نوشته این روزنامه، «بیش از ۴۵۰ امضا کننده خواستار رعایت احکام صادره از دادگاه بین‌المللی، اجرای احکام بازداشت علیه مقامات اسرائیلی، توقف ارسال سلاح و سایر کالاها و خدمات به اسرائیل، ارائه کمک‌های بشردوستانه به فلسطینیان و رد اتهامات دروغین یهودستیزی که همه کسانی را که به دنبال صلح هستند، بدنام کرده است، شده‌اند.» گاردین تصریح کرد: «این فراخوان در پی تغییر قابل توجه افکار عمومی در میان یهودیان آمریکایی و رأی‌دهندگان به طور گسترده‌تر در چند سال گذشته صورت گرفته است.»

*شفقنا به نقل از گاردین
@kaleme
‍ ‍ ‍ 🔴 مولانا عبدالحمید: قانون اساسی باید تغییر کند

شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید، در مراسم نماز جمعه زاهدان، قانون اساسی و نبود «مسیر و ساختار صحیح» را عامل اصلی «بن‌بست‌های سیاسی و اقتصادی» کشور دانست و تصریح کرد: تا زمانی که «قانون اساسی» و «ساختار» تغییر پیدا نکند، تلاش‌ها و شکایات مردم و مسئولان به جایی نمی‌رسند و کشور نمی‌تواند از این بن‌بست‌ها رهایی حاصل کند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر امام‌جمعه اهل‌سنت زاهدان، امام‌جمعه زاهدان در ادامه خاطرنشان ساخت: کشور با بن‌بست‌های سیاسی و اقتصادی مواجه است. این ادعای بنده است و با دلیل می‌توانم ثابت کنم که اقتصاد کشور با بن‌‍بست کامل مواجه است و هیچ اقتصاددانی هم نمی‌تواند مشکل را حل کند، زیرا راه و مسیر، درست نیست. «اقتصاد» و «سیاست» به هم گره خورده‌اند و یکی از راه‌های برون‌رفت از بن‌بست‌های اقتصادی آن است که سیاست‌ها اصلاح شوند.

وی افزود: اگر سیاست و ساختار مشکل داشته باشد، شما هر قدرتمند و کارشناسی را بیاورید نمی‌تواند مشکل را حل کند. مشکلات تنها با دعا و تلاش حل نمی‌شوند، بلکه باید مسیر و ساختار صحیح باشد. علما که با قرآن آشنایی دارند و سایر اندیشمندان و دانشگاهیان و دلسوزان باید روی این موضوع فکر کنند و راهکار ارائه کنند و مسئولان نیز به این راهکارها تن بدهند.

▫️تجربۀ پنجاه‌ساله نشان داده که قانون اساسی مشکل دارد

مولانا عبدالحمید گفت: پنجاه سال از تدوین قانون اساسی توسط خبرگان می‌گذرد و اکثر اعضای مجلس خبرگان، علما بودند و در بسیاری موارد قوانین دیگر کشورهای جهان را آوردند و قانون اساسی را تدوین کردند، درحالی‌که هر منطقه و جغرافیایی شرایط خاص خودش را دارد و سیاست‌های مخصوص به‌خود را می‌طلبد. در هر کشوری قانون اساسی باید مطابق با شرایط همان کشور و توسط بهترین کارشناسان تهیه و تنظیم شود.

وی خطاب به مسئولان کشور تصریح کرد: تجربۀ پنجاه‌سالۀ جمهوری اسلامی نشان داده که قانون اساسی مشکل دارد و تا زمانی که این قانون را اصلاح نکنید هر کسی را از هر جایی روی کار بیاورید نمی‌تواند مشکلات کشور را حل کند. باید بررسی کرد که ریشۀ مشکلات موجود که هیچ انسان باوجدانی نمی‌تواند در قبال آنها بی‌تفاوت باشد، کجاست.

▫️نمی‌خواهم مردم را ناامید کنم؛ می‌گویم کشور را در مسیر صحیح سیاسی و اقتصادی قرار دهید

امام‌جمعه زاهدان در ادامه تاکید کرد: خدا می‌داند که بنده نمی‌خواهم مردم را ناامید کنم، بلکه می‌خواهم این را بگویم که تا زمانی که مسئولان یک فکر اساسی نکنند و کشور را در مسیر صحیح سیاسی و اقتصادی قرار ندهند، این تلاش‌ها و شکایات مردم و مسئولان به جایی نمی‌رسند و کشور نمی‌تواند از بن‌بست رهایی حاصل کند.

وی گفت: مردم ایران ظرفیت زیادی دارند؛ در بین مردم افرادی هستند که مسیر را برای شما مسئولان درست کنند و به شما راهکار بدهند؛ شما به این مردم اجازه بدهید. بنده سال‌هاست فریاد می‌زنم که برای این مشکلات اهل حل‌وعقد تشکیل دهید و صاحب‌نظران طیف‌های مختلف را جمع کنید و از آنها نظرخواهی کنید.

▫️مشکلات در قانون اساسی گیر کرده‌اند؛ قانون اساسی باید از نو تدوین شود

مولانا عبدالحمید ریشۀ مشکلات کشور را در «قانون اساسی» دانستند و تصریح کرد: امروز مجلس و دولت و وزارتخانه‌ها هستند اما مشکلات همچنان وجود دارند و حل نمی‌شوند، زیرا مشکلات در قانون اساسی گیر کرده‌اند و تا زمانی که قانون اساسی را اصلاح نکنید بن‌بست‌های سیاسی و اقتصادی برطرف نمی‌شوند.

وی تاکید کرد: ریشۀ تمام مشکلات کشور از نحوۀ انتخاب نمایندگان مجلس و دولت‌ها گرفته تا تقسیم قدرت و اختیارات، به قانون اساسی برمی‌گردند. قانون اساسی باید از نو تدوین شود. در تمام دنیا رایج است که وقتی یک قانون و سیاسی جواب ندهد آن را تغییر می‌دهند.

@kaleme
🔴 و این چراغ، هنوز روشن است

در آن خانه‌ی خاموش، که دیوارهایش به سکوت آغشته‌اند و پنجره‌هایش به تاریکی، مردی نشسته است که دیگر نه در پی سلطنت است، نه در پی رقابت، نه در پی انتقام. او اکنون، صدای وجدان است. صدایی که در سکوت می‌بالد، در انزوا می‌روید، و در تاریکی می‌درخشد.

و زن، آن همراه دیرین، همچنان ایستاده است. نه چون نگهبان، که چون نگارنده‌ی تاریخ. چشمانش، سال‌هاست که به جای فریاد، سکوت را به زبان آورده‌اند. و این سکوت، خود فریادی‌ست که در هیاهوی روزمرگی، کمتر کسی می‌شنود.

در این حصر، مرد به درون خویش بازگشته است. نه چون مغضوبی از قدرت، که چون سالکی از حقیقت. و آن خانه، که روزگاری مرکز فرمان بود، اکنون به خانقاه وجدان بدل شده است؛ جایی که در آن، نه فرمانی صادر می‌شود، نه خطابه‌ای ایراد، بلکه هر نفس، مکاشفه‌ای‌ست، و هر سکوت، آیه‌ای...

📎متن کامل
@kaleme
🔴 رئیس‌جمهور بی‌منظور!

مجید مرادی

پزشکیان در ارومیه گفته است که نمی‌خواستم رئیس‌جمهور شوم تنها برای افزایش مشارکت مردم آمده بودم.
این سخن نشان می‌دهد که سیاست و قدرت و حکومت در ایران چقدر دیمی‌ و باری به هر جهت و بی هدف است.
طبیعی است در غیاب احزاب جدی که لازمه زندگی سیاسی در دنیای مدرن است سرنوشت یک ملت این گونه فی البداهه و ارتجالی رقم بخورد.
مایه دل‌سردی و سرافکندگی است که مجری قانون اساسی و رئیس قوه مجریه هیچ منظوری از نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری نداشته است جز این که تنور انتخابات را گرم کند.
در ایام انتخابات نوشته بودم که آنان که صلاحیت پزشکیان را تایید کرده‌اند اکنون با موجی که در حمایت او به راه افتاده و احتمال پیروزی‌اش جدی شده، از کرده خود به شدت پشیمانند زیرا پزشکیان را تنها برای حلال کردن انتخابات و افزایش مشارکت و بستن دهن اصلاح‌طلبان تایید کرده بودند. نمی‌دانستم که خودش هم قصد کنش‌گری در حد ریاست جمهوری را ندارد.
پزشکیان اکنون شایسته ترحم است اما نمی‌دانم به افق آینده کشوری این چنین می‌توان امیدی بست؟! آن که باید پاسخ‌گو باشد، می‌گوید منظوری نداشتم. برای کار دیگری آمده بودم دیدم سروصدای جشن برپاست و آمدم تماشا کنم که ما را به حجله پاستور بردند و ناخواسته رئیس‌جمهور شده‌ام!
یا للعجب!

*کانال نویسنده
@kaleme
🔴 قصه پرغصه عباس‌میرزا

✍️ سهند ایرانمهر

▫️امروز سالروز درگذشت عباس میرزای قاجار، ولیعهد فتحعلی شاه و فرمانده ارتش ایران در جنگ با روسیه تزاری است.. عباس میرزا را برخی سرسلسله‌ اولین اصلاحات و تجددخواهان می‌نامند . مورخین و وقایع نگاران از منش انسانی و رفتار مصلحانه او به تواتر سخن گفته‌اند.
موریس دوکوتز، سفیر کبیر روسیه تزاری از جمله افرادی است که در توصیف خود از ایران آن روزگار تصویر دقیقی از نابسامانی‌ها می‌دهد و در این راه گاه از حدود ادب نیز پا فراتر می‌گذارد وقتی به عباس میرزا می رسد چنین می نویسد:

«عباس‌میرزا … دشمن واقعی تجمّل است … حرکات و اطوارش خیلی جالب توجه و مظهر اصالت و نجابت است... چشمانش آیینه ضمیر اوست. مکر و کید در آن مشاهده نمی‌شود. فجایعی که در نتیجه قوانین سخت مملکت معمول است هر جا دستش برسد جلوگیری می‌کند».

وقتی دوکوتز بوئه در جریان یکی از مراودات خود به باغ «عباس میرزا » دعوت می‌شود و در آن باغ زیبا متوجه می‌‌شود که بخشی از دیوار در حال فروریختن است اما برای تعمیر آن اقدامی نشده از ولیعهد چرایی این ماجرا را می پرسد:
«از حضرت ولیعهد پرسیدم که چرا این دیوار را خراب نکرده‌اید؟ فرمود: زمانی که این باغ را وسعت می‌دادم محتاج به خریداری مقداری از اراضی مالک مجاور شدم، ولی چون مالک زمینی که این دیوار زشت و خراب متعلق به آن است، دهقان سالخورده‌ای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم راضی به فروش زمینش نشد. من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش، تقدیس و تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر می‌کنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم».
موریس دوکوتز بوئه که شاهد استبداد مزمن در ایران روزگار خود بوده است با تعجب در این باره می‌نویسد:

«تمام قطعه آسیا ذلیل شدیدترین استبدادهاست، اگر بگردید چنین عقیده‌ای یافت نشود».
( موریس دوکوتزبوئه، مسافرت به ایران، ترجمه محمود هدایت، امیرکبیر، ص۷۰)

▫️مکاتبات عباس میرزا نشان می‌دهد که ذهن وی بر خلاف اذهان آرام سایر رجال زمانه‌اش به شدت درگیر چرایی عقب‌ماندگی ایرانیان بوده است چنانکه در نامه به ژوبر فرستاده ناپلئون می‌نویسد:

«نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ …»
(حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۶۶۹)

▫️بی کفایتی پادشاه، دسیسه چینی‌ها و عقب ماندگی مزمن ساختار حکومت و جامعه، در کنار شکست عباس میرزا از روس ها و ازهمه بدتر هزیمت اصلاندوز سرانجام رمق را از مردی که به تعبیر رجال روس« می‌توانست پطر کبیر آینده ایران» باشد (علی بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ج ۱، ص ۲۵۷ )گرفت و نادیده گرفتن شرایط و موقعیت متزلزل کشور -که امکان فتح تهران را برای پاسکوویچ فراهم می‌کرد و به مدد فراست عباس میرزا در عهدنامه ترکمنچای به «ارس» محدود گردید - فراموش و اینطور وانمود شد که گویی ایران چنان توانمندی و ارتشی داشته است که می توانست روس را تا پترزبورگ هم عقب بنشاند! مخالفان و سعایت کنندگان چنین ترویج دادند که وی در مذاکرات مزدور روس‌ها یا عثمانی بوده و جاسوسی آنان را کرده و در ازای آن رشوت گرفته است. خود او این فشار و قضاوت غیرمنصفانه را اینگونه منعکس کرده است:


«یک ‌بار کشتن، بهتر است از اینکه هر بار در مجلس‌های دارالخلافه طوری مذکور شوم که العیاذبالله اسلام را مغلوب کفر می‌خواهم و فتح‌نامه روس را در جنگ عثمانلو ، به دروغ، شهرت می‌دهم تا پولی از خزانه همایون درآرم و به دشمن دولت عاید کنم. سختا که آدمی است بر احداث روزگار».
نامه به علی‌نقی‌ میرزا رکن‌الدوله، در محرم ــ صفر ۱۲۴۵٫ق

▫️سرانجام آن درد کهنه نخبه‌کشی و آن افت مزمن که در سپهر سیاست ایران زیر پای مصلحان و دلسوزان این سرزمین را خالی کرده است گریبان این شاهزاده با کفایت را نیز گرفت. در مورد مرگ او گفته‌اند که بیماری مزمن گوارش و کلیه -که درمان آن هربار بخاطر مشغله‌های جنگی و سیاسی او به تاخیر می‌افتاد -عاقبت والی متجدد آذربایجان را از پای انداخت تا در کارنامه تاریخ سرزمینی که خود بر فرزندانش تیغ می‌کشد، سیاهه‌ای دیگر ثبت شود .

*کانال نویسنده
@kaleme
Forwarded from پارَند - Paarand
هنر مردمی علیه انکار

تعطیلی صفحات خوانندگان جوان و فشار به زنانی که با ایستادگی، قوانین تبعیض آمیز حکومت دینی را دور می زنند و بر حقوق شهروندی خود تاکید دارند، تنها به خاطر تبعیض جنسیتی نیست بلکه بیشتر از هر چیز، هراس ار قدرت هنر مردمی است که هنر مقاومت و زندگی  است.

هنر مردمی به قول «جان دیویی» از دیوارهای آکادمی به قلب جامعه می‌آيد و در گستره ای وسیع به زبان همگانی تبدیل می‌شود و تجربه بشری را  به عالی‌ترین نقطه استعلای خود می‌رساند. برای اینکه با زبان هنر است که شهروندان معترض، خود را در مای بزرگتر می‌یابند و با نمادها به یکدیگر وصل می‌شوند.  فردیت های آزایخواه با زبان هنر است که در یک کل همبسته خود را در کنار همدردان درک می‌کنند. و این  صدای هنر است که خون جوانان مشروطه خواه علیه شاهان مستبد را به جوانان دموکراسیخواه جنبش سبز و جنبش زن، زندگی آزادی وصل می‌کند. اهمیت زبان هنر در شکل دهی به یک هویت عاطفی است که در نظر «دیویی»  از پیش شرطهای شکل گیری “ پابلیک” است، همان جمع همبسته ای که بر اصل تکثر استوار شده و بر اصل همبستگی سوار می‌شود و زخم خوردگان را در یک زمینه مشترک برای یک هدف واحد به یکدیگر وصل می‌کند.

فشار به خوانندگان زن ایرانی هم به خاطر تابوشکنی آنها علیه حکومت زن ستیز است و هم به خاطر نافرمانی مدنی علیه فرهنگ مردسالار و قانون های ضدزن است و هم به خاطر نقش صدای آزادیخواه در همبستگی شهروندان ایرانی است که در نه به “ دیکتاتوری” متحد  هستند.

از این منظر، جمهوری اسلامی به خاطر هراس از رویت پذیری خوانندگان زن، که آویزان مجوزهای رسمی حکومت نیستند، و منتظر تغییر قوانین ظالمانه نمانده اند، باز هم به همان راه حل همیشگی “ انکار” وجود زن خواننده روی آورده و به جای پذیرش واقعیتی که با قدرت اراده زنان، همه دستگاه فقهی و قانونی ظالمانه را دور زده، سیاست پاک کردن صورت مسأله  را تکرار کرده؛ غافل از اینکه این روند سر توقف ندارد و اعمال زور تنها در راستای آزار خوانندگان زن مبارز است؛ چرا که خواننده زن تکثیر می‌شود؛ چون فرهنگ مقاومت مدنی در برابر زور تکثیر شده و وقتی مقاومت به فرهنگ تبدیل شود، صورت مساله با بستن چند صفحه اینستاگرامی حل نمی‌شود بلکه هر نقطه از عرصه عمومی ایران، به فرصتی برای زنان ایرانی تبدیل می‌شود که‌ با هنر خود علیه سلطه ایستادگی می‌کنند و قوانین ظالمانه را نه روی کاغذ که در واقعیت جامعه دفن می‌کنند.

@paarandiran

https://www.instagram.com/paarandiran

https://www.tg-me.com/paarandiran/231
🔴 شورایِ نگهبانِ علامه نائینی

یک برگ ناخوانده از دفتر اندیشه نائینی

✍️ محمد سروش محلاتی

در نهضت مشروطه، علما توافق کردند که هیئتی از مجتهدین بر مصوبات مجلس شوری نظارت نموده و نظرشان در عدم اعتبار مصوبات خلاف شرع معتبر باشد.
با این همه دو نگاه متفاوت به این هیئت وجود داشت: یک نگاه در پیش‌نویس شیخ فضل الله نوری از اصل دوم متمم است و یک نگاه در نقد آن که میرزا حسین نائینی ارائه نموده و بر مبنای آن اصل دوم متمم به تصویب رسیده است. یک نگاه می‌خواهد با این هیئت، مجلس شورا را در مشت خود گرفته و نظام مشروطه و نقش مردم را از میان برداشته و ماکتی از مشروطه را جایگزین کند و نگاه دیگر می‌خواهد به این هیئت در چارچوب مشروطه و با حفظ هویت آن، جا دهد.

با تامل در اختلافاتی که درباره جایگاه این هیئت بین گروه مشروطه خواه مانند آیت الله نائینی و گروه مخالف مانند آیت الله شیخ فضل الله نوری وجود داشت، می‌توان این دو برخوردِ متفاوت را ارزیابی نمود. آنچه با تلاش علمای مشروطه خواه به تصویب رسید و رسمیت یافت و از سوی نائینی مورد حمایت قرار گرفت، دارای این خصوصیات بود:

۱. چون داوری دینی و فقهی درباره قوانین، امری کاملا تخصصی و در قلمرو فقاهت قرار دارد از این رو، هیئت مجتهدین ناظر، از سوی حوزه علمیه و مراجع تقلید معرفی می‌شدند و فقط مرجعیت شیعه در عراق یا ایران از چنین حقی برخوردار بود. این هیئت، حلقه وصل مرجعیت و مجلس بود. بر این اساس، هیئت نظارت، یک نهاد دینیِ برخاسته از حوزه و کاملا مستقل از حکومت بود و حاکمان نمی‌توانستند نسبت به آن دخالتی داشته باشند. در متن پیشنهادی شیخ فضل الله، این نکته وجود نداشت و اِنگار او می‌خواست بدون نظر حوزه و مراجع، در تهران جمعی به نام مجتهدان طراز این نقش را به عهده بگیرند!

۲. هیئت مجتهدین ناظر، صرفا منتخب حوزه علمیه نبود بلکه پس از معرفی سوی مراجع تقلید، از سوی نمایندگان مجلس، تعیین می‌شدند. شیوه این معرفی و تعیین چنان بود که مراجع بیست نفر مجتهد واجد شرایط را به مجلس معرفی می‌کردند و مجلس از میان آنها برای تعیین پنج نفر حق انتخاب داشت و از این جهت، فقهای معرفی شده از سوی مراجع، بدون گزینش و تایید نمایندگان مجلس اعتبار نداشتند و مجلس در تعیین فقها مسلوب الاختیار نبود. و چون در هر دوره مجلس انتخاب تجدید می‌شد لذا مجلس می‌توانست اجازه ندهد که یک مجتهد پنجاه سال در این منصب بماند! در حقیقت این هیئت علاوه بر اعتبار حوزوی، از اعتبار مردمی نیز برخوردار و مجلس در تعیین هر یک از آنها و مدت زمان عضویتشان کاملا موثر بود. در متن پیشنهادی شیخ فضل الله، این نکته نیز نادیده گرفته شده بود و البته در نگاه او اساسا نظر نمایندگان مجلس ارزشی نداشت.

۳. هیئت مجتهدان چون بر مصوبات مجلس از نظر انطباق با شرع نظارت داشت، از این رو نمی‌توانست در اقدامات دیگر مجلس دخالت یا نظارت داشته باشد. لذا آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی در نامه ای که به مجلس شوری در تایید اصل دوم متمم نوشته اند تصریح کردند که حساب دخل و خرج مملکت خارج از مسئولیت نظارتی این هیئت است: تسویه و تعدیل امور مالیه و تطبیق دخل و خرج مملکت مطلقا خارج از این عنوان [وظیفه آقایان عظام عضو هیئت منتخب] است.

۴. هیئت نظارت مجتهدین در مشروطه، جزء مجلس بود و نهادی برتر از مجلس نبود. ولی شیخ فضل الله نوری اصرار داشت که نهادی فوق مجلس تاسیس کرده و فقها را در آن گماشته و مسلط بر مجلس قرار دهد، در مقابل میرزای نائینی به مخالفت برخاسته و آن را موجب تنزل جایگاه مجلس می‌دانست. نائینی در تنبیه الامه بشدت طرح شیخ فضل الله را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن نظر را در جهت استحکام استبداد می‌شمارد:
گاهی به غرض استحکام اساس استبداد خود و کاشتن تخم فتنه و فساد .... برای اخراج مجلس شورای ملی از تمامیت و ابطال رسمیت داستان عدم عضویت و خارج المجلس بودن هیئت نظار را به میان آوردیم ... (تنبیه الامه ص ۱۱۹)
نائینی نمی‌خواست مجلس شورای ملی از جایگاه بی بدیل خود در نظام مشروطیت تنزل کند و هیئت مجتهدان جدای از آن و مافوق آن قرار گیرد و گفته شود که مصوبه مجلس شورای ملی توسط نهادی بیرون از آن لغو گردیده است! بلکه در طرح او پیش از نهایی شدن هر قانون در مجلس، این هیئت بمثابه یک کمیسیون داخلی نظر خود را اعلام نموده و آن نظر، در هنگام تصویب در مجلس رعایت می‌گردد.
شیخ فضل الله که می‌خواست هیئت فقها بیرون مجلس و بر فراز آن قرار گیرد، به اعتراض برخاست و از تهران کوچ کرده و در حضرت عبدالعظیم سه ماه تحصن نمود و به همین دلیل در تلگرام به علمای نجف، اصل دوم متمم قانون اساسی را مردود اعلام کرد.
پس از تحصن شیخ بود که آیت الله طباطبایی در مجلس گفت: " گفتگوی ما در یک کلمه بود که [ما می‌گوییم:] علمای طراز، جزو مجلس باشند. آنها می‌گویند: در خارج از مجلس باشند".

*کانال نویسنده
@kaleme
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔖 تجمع اعتراضی بازنشستگان معدن و فولاد در برابر مجلس

دیروز یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴ بازنشستگان با شعار «فقط کف خیابون | به‌دست میاد حقمون»خواستار اجرای کامل همسان‌سازی حقوق، بهبود خدمات درمانی و رفع مشکلات معیشتی خود شدند.

@kaleme
🔴 باید از قالیباف و این "مجلس انقلابی" ترسید

علیرضا کفایی

آقای قالیباف، رئیس مجلس، گفته است: «لازم می‌دانم انتقاد صریح خود را نسبت به مواضع رئیس‌جمهور و وزیر خارجه‌ اسبق‌مان اعلام کنم که دقیقاً در شرایطی که مسیر همکاری‌های راهبردی ما با کشور روسیه در حال پیشرفت است، با مواضع خود به این مسیر لطمه زدند» و ظاهراً در مجلس شعار مرگ بر این و آن هم داده شد.

این خیره‌سری از آن‌جا ناشی می‌شود که وی و بیشتر راه‌یافتگان مجلس را با آرایی ناچیز در بالاترین تراز قدرت نشانده‌اند و این‌گونه از منبر مجلس رسماً سرنوشت مردم و کشور را به روس واگذار می‌کند. توجهی ندارد که ایران با قرقیزستان تفاوت دارد و انگار در مجلس به‌نوعی کودتایی روسی صورت گرفته است.

از تملق برای بالاترین‌های نظام به تملق برای روسیه و چین رسیده‌اند؛ با هم مسابقه گذاشته‌اند تا روس را شاد کنند؛ روسیه‌ای که در سال‌های متمادی از هر فرصتی برای ضربه‌زدن به ایران دریغ نکرد تا بلکه خود را از مهلکه رهایی دهد. آقای قالیباف، این دستپاچگی و آشفتگی در حمله به دو مقام سابق که اکنون هیچ سمتی ندارند، برای چیست؟ و مگر قرار است دهان‌ها دوخته شود و کسی اظهار نظری نکند؟ و حال آن‌که بیشتر مردم از تمایل به روسیه نه‌تنها نگران که بیزارند. این چه فاشیسمی است که در نگاه شما و مجلستان وجود دارد؟

از آقای قالیباف و چنین مجلسی باید ترسید؛ برای امروزی که با هزاران مشکل روبه‌رو هستیم و برای آینده‌ای که امکان هرگونه معامله بر سر ایران از اینان می‌رود، باید ترسید. این منافع ملی نیست که در مجلس علناً و رسماً به روس و چین امتیاز داده شود. بیم آن می‌رود که پشت‌پرده اتفاقاتی در حال رخ‌دادن باشد که ملت از آن آگاه نیست و امکان معامله بر سر منافع عمومی می‌رود.

نفوذ روسیه تا رئیس مجلس و برخی راه‌یافتگان مجلس انقلابی کشیده شده است. این نفوذ و حیطه‌ی نظارتی روسیه را در ۸۸ هم دیده‌ایم که یکی از خبرگزاری‌های روس اعلام کرد روسیه بر انتخابات ایران نظارت داشته است و «پاول زریفولین»، سردبیر «ژئوپلتیکا»، از شیوه‌ی برگزاری انتخابات اظهار رضایت کرده بود که «من به‌عنوان ناظر در بسیاری از انتخابات، مانند بلاروس و مولداوی، شرکت داشتم، اما چنین انتخابات آزادی مانند ایران را در هیچ‌کجای دیگر ندیده بودم».

ظاهراً آقای قالیباف دلخوش از نفوذ و نظارت روسیه است و خود را در حیطه‌ی نظارت روس می‌بیند که این‌گونه اظهار خوش‌خدمتی می‌کند. از تخلفات و اتهامات گذشته‌ی قالیباف کمتر کسی است که خبر نداشته باشد، ولی این‌چنین خود را رسوا ساختن و عامل روس معرفی‌کردن مهم است؛ که زمانی هم در همین راستا اعضای جبهه‌ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را متهم به بی‌دینی می‌کرد و جای دیگری هم می‌گفت: «سران فتنه که آگاهانه به میدان آمدند، با قصد براندازی آمده بودند و در پیشگاه خدا و قانون مجرم‌اند.»

واقعاً باید ترسید از آن‌چه ممکن است با این مجلس انقلابی! و رئیس نادان و متملق و معامله‌گرش بر سر مردم آید. اینان به ننگ آلوده‌اند و خواری و مذلت را برای مردم به ارمغان خواهند آورد. پرونده‌ی هسته‌ای پیشکش، دارند کشور را به روس واگذار می‌کنند.

ای درختان عقیمِ ریشه‌تان در خاک‌های هرزگی مستور
یک جوانه‌ی ارجمند از هیچ‌جاتان رُست نتواند!
ای گروهی برگِ چرکین‌تارِ چرکین‌پود
هیچ بارانی شما را شُست نتواند!

*کانال نویسنده
@kaleme
🔴 در تعلیق

✍️ محمد مالجو

ایران امروز در وضع تعلیق به‌سر می‌برد: نه آرامشی هست نه چشم‌اندازی برای خروج از انبوه بحران‌های درهم‌تنیده و فزاینده. همه‌چیز به ظاهر در حرکت است، اما هیچ‌چیز پیش نمی‌رود. حکومت درگیرِ تصمیم‌های نیم‌بند و سیاست‌های واکنشی است، اصلاح‌طلبان در انفعالِ مطلق، و جامعه در خشمی قابل‌درک. اعتراض‌ها فرونشسته‌اند، اما انواع نارضایتی‌ها کماکان به‌قوت می‌جوشند. نیروها در جامعه مصرف می‌شوند بی‌آن‌که کنش جمعی سربرآورَد. بدنۀ بزرگی از جامعه بارها برآشفت، اما هر بار بی‌سازمان‌تر از پیش شد. شخصاً درک نمی‌کنم این تعلیق به معنای آرامش پیش از طوفان است یا حاصل نوعی فرسایش و خستگی جمعی که استمرار خواهد داشت.

مسئلۀ اصلی در چنین وضعی نه فقط فقر یا نابرابری یا تخریب محیط‌زیستی یا چه و چه بلکه فقدان عاملیت جمعی است. نیروهای اجتماعی و فکری زنده‌اند اما بدون سازمان‌یابی. خشم و رنج هست اما بیان سیاسیِ دسته‌جمعی ندارد. حاکمیت سیاست می‌ورزد، اما بدون مردم. مردم نارضایتی دارند، اما ‌قدرت ندارند. حاصل عبارت است از میدانی از نیروهای پراکنده که یکدیگر را خنثی می‌کنند. جامعه از درون تحلیل می‌رود زیرا فاقد ظرفی است که انرژی انباشته‌اش را به تغییر پایدار تبدیل کند. بحران اصلی‌مان در نوعی احساس بی‌قدرتیِ جمعی بازتاب یافته است که خود را در سکوت سیاسی یا کناره‌گیری مردم نشان می‌دهد.

ریشه‌های این بحران البته عمیق‌تر از رخدادهای سال‌های اخیر است. دهه‌ها سرکوب سیاسی عملاً امکان تولد و رشد سازمان‌های اغیار را از میان برده است. در نتیجه هر بار که جامعه کوشیده است خواست خود را به زبان جمعی بیان کند با فقدان سازمان و رهبری و اعتماد روبه‌رو شده است. اسلام سیاسی با گسترش سیطره‌اش بر سیاست و فرهنگ و اقتصاد عملاً عرصۀ استقلال اجتماعی را نیز بیش‌ازپیش محدود کرده است. تدریجاً هم در حکومت و هم در جامعه نوعی عادت به تصمیم‌گیری از بالا جا افتاده است، عادت به این ‌که نیروهای اجتماعی فقط واکنش نشان دهند بی‌آن‌که بتوانند ابتکار عمل داشته باشند.

از سوی دیگر، مجمع‌الجزایر اپوزیسیون‌های خارج از حاکمیت نیز نتوانسته‌اند جای خالی عاملیت اجتماعی را پر کنند. بخشی به رؤیای مداخلۀ خارجی و رژیم‌چنج دل بستند، بخشی دیگر نیز در سطح تحلیل‌های انتزاعی یا اتحادهای فرقه‌ای باقی ماندند. چیزی که هنوز غایب است پیوندی زنده میان اندیشه و جامعه است، میان نقد و سازمان‌یابی. به همین دلیل، هر جنبش اعتراضی تازه گرچه پرشورتر از پیش آغاز می‌شود اما به‌سرعت در خلأ سازمان‌یابی‌ها فرو‌می‌پاشد. جامعۀ ایران امروز نه از انرژی سیاسی بلکه از «ظرف» سیاسی تهی است.

در این چشم‌انداز، سخن‌گفتن از اصلاح یا انقلاب، هر دو، نوعی ساده‌سازی‌اند. بدون بازسازی عاملیت جمعی نه اصلاحات پا می‌گیرد و دوام می‌آورد و نه شورش‌ها به ثمر می‌رسند. این بازسازی، پیش از آن که پروژه‌ای سیاسی باشد، ضرورتی اجتماعی است: بازگرداندن اعتماد به کنش جمعی، احیای نهادهای مستقل، و بازگشت به تجربه‌های همیاری در مقیاس‌های خُرد. شاید از دل همین تمرین‌های کوچک باشد که امکان سیاستی تازه زاده شود، سیاستی که نه از بالا تحمیل شود و نه از بیرون وارد، بلکه از درون جامعه برخیزد.

*کانال نویسنده
@kaleme
🔖کشورهای منطقه کاملاً به این نتیجه رسیدند که ایران فاقد دولت-ملت است و اصلاً دولت وجود ندارد که مذاکره کنند. نمونه آن برجام است که مخالفت‌ها با آن از فردای امضا شروع شد و اگر تا پیش از آن شک داشتند، پس از آن مطمئن شدند که ایران فاقد دولت است. بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه عراق بر این مسئله توجه داشتند که پس از صدام میان شیعیان و اهل سنت غیریت‌سازی صورت نگیرد و این در حالی است که ما در داخل، با حذف هویت ایران به دست خود، غیریت‌سازی کردیم. ما اعلام کردیم که کشوری شیعه هستیم و با این شرایط درصدد رهبری جهان اسلام هستیم که هدفی غیرقابل وصل بود و با واقعیت مغایرت داشت؛ زیرا اکثریت جهان اسلام در رابطه با ما مشکل تاریخی داشتند. این غیریت‌سازی که امروز روی می‌دهد حاصل سوءاستفاده و موج‌سواری بیگانگان بر اشتباهات داخلی است. | ایرنا

🎙️عباس آخوندی
وزیر پیشین راه و شهرسازی
و استادیار دانشگاه تهران

@kaleme
🔴 طوفان در آستانه‌ی جانشینی

✍️ حمید آصفی

▫️حمله تند رئیس مجلس و گروهی از نمایندگان به حسن روحانی، فقط یک واکنش سیاسی نبود؛ بلکه پرده‌ای تازه از نبرد درونی قدرت را در نظام عیان کرد. در روزی که محمدباقر قالیباف، روحانی را به تخریب رابطه با روسیه متهم کرد، دو نماینده نزدیک به جریان پایداری پا را فراتر گذاشتند و خواستار محاکمه رئیس‌جمهور پیشین ایران شدند.

▫️آنچه در ظاهر یک مجادله پارلمانی است، در واقع آغاز جنگ بر سر جانشینی رهبری سوم است. قالیباف در این میدان، نقش نماینده نظم آینده را بازی می‌کند؛ مدیری از درون سپاه و نظام که می‌خواهد خود را گزینه‌ای میانه میان نظامیان و روحانیت معرفی کند. او با حمله به روحانی، عملاً وفاداری خود به شرق را اعلام کرد؛ وفاداری‌ای که امروز به شناسنامه مشروعیت سیاسی در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

▫️انتخاب روحانی به عنوان هدف تصادفی نیست. روحانی هنوز در ذهن بخش‌هایی از حاکمیت، نماد عقلانیت دیپلماتیک و تمایل به گفت‌وگو با غرب است. حمله به او یعنی هشدار به هر صدایی که از تفاهم، مذاکره یا واقع‌گرایی حرف بزند. در فضای ملتهب کنونی، حتی یادآوری امکان گفت‌وگو با غرب هم می‌تواند اتهام امنیتی تلقی شود.

▫️در این میان، روحانی، ظریف و حتی علی لاریجانی هر یک به‌گونه‌ای در تلاش‌اند جای خالی هاشمی رفسنجانی را پر کنند؛ نه از سر ارادت، بلکه از ضرورت تاریخی. آنها بازماندگان آخرین نسل سیاست‌ورزانی هستند که هنوز باور دارند جمهوری اسلامی می‌تواند با عقلانیت نجات یابد، نه با فریاد. در ذهن آنان، هاشمی نه فقط یک چهره سیاسی، بلکه آخرین معبر به واقع‌گرایی بود — مسیری که اکنون در حال بسته شدن است.

▫️اما این نزاع فقط دعوای سیاست خارجی نیست؛ دعوا بر سر هویت آینده نظام است. در آرایش جدید قدرت، هر جناح تلاش می‌کند جای خود را در دوران پس از رهبر، تثبیت کند. از نگاه قالیباف و یارانش، حذف روحانی یعنی پاک‌سازی مسیر برای حاکمیت در دوران جانشینی.

▫️نمایندگانی که در مجلس فریاد محاکمه سر می‌دادند، نه دغدغه عدالت داشتند، نه حافظه تاریخی؛ آن‌ها صرفاً در حال پیش‌خرید سهم خود از آینده قدرت بودند. در جمهوری اسلامی، هر حمله به چهره‌ای که بوی گفت‌وگو بدهد، نشانه وفاداری بیشتر به رأس هرم تلقی می‌شود. و این روزها، وفاداری کمیاب‌ترین کالای سیاسی در تهران است.

▫️نکته ظریف‌تر آن است که هم‌زمان با این فریادها، نظام در مسیر مذاکره پنهان با غرب حرکت می‌کند. همین تضاد است که ماهیت واقعی بحران را آشکار می‌کند: جمهوری اسلامی ناچار به گفت‌وگوست، اما برای حفظ اقتدار ظاهری باید فریاد دشمنی سر دهد.

▫️قالیباف شاید در مجلس لحظه‌ای احساس قدرت کرده باشد، اما واقعیت این است که او و هم‌پیمانانش از پایان دوران خودشان می‌ترسند. دورانی که در آن شعار «نه شرقی، نه غربی» سال‌هاست به «فقط شرقی» تقلیل یافته، و همان شرق هم دیگر میلی به پرداخت هزینه ندارد.

▫️آنچه امروز در مجلس ایران می‌گذرد، نشانه تغییر توازن قدرت در لحظه‌ای حساس از تاریخ جمهوری اسلامی است. نبرد اصلی نه میان اصلاح‌طلب و اصولگرا، بلکه میان دو تصور از آینده است: یکی، آینده‌ای در اسارت دشمنی‌های قدیمی؛ و دیگری، آینده‌ای که شاید برای نخستین‌بار بخواهد خود را از ترس دشمن رها کند. شاید تاریخ این روز را چنین ثبت کند: روزی که نظام، در آستانه تغییر رهبری، بیش از هر دشمن خارجی، از خودش ترسید.

*کانال نویسنده
@kaleme
2025/11/09 02:13:23
Back to Top
HTML Embed Code: