Telegram Web Link
Audio
.

اا═.🍃 .═════════

ایران و خراسان در شعر رودکی

اا══════════.🍃.═╚

▶️ پوشۀ شنیداری

«همایش رودکی و پیوندهای فرهنگی ایران و تاجیکستان»
دانشگاه فردوسی مشهد،
چهارشنبه ۵ دی‌ماه ۱۴۰۳


ارائه: محمود فتوحی 

#رودکی_ایران
#کاروندپارسی
#سخنرانی_فتوحی
@karvandparsi
26👏7👎4🙏1
ابعاد قدسی زبان فارسی.pdf
1.1 MB
اا═.🍃 .═════════╔
ابعاد قدسی زبان فارسی
اا═════════.🍃.═╚

معرفی و نقد کتاب «ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی»
بخارا، سال ۲۹، ش ۱۶۹؛ آذر و دی ۱۴۰۳

مسعود جعفری جزی:
با خواندن کتاب ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی بیش از پیش به این حقیقت پی می‌بریم که زبان فارسی تا چه حد با فرهنگ و تاریخ و معنویت ایرانی پیوند دارد و از صرفِ زبانی برای ارتباطات جاری میان مردم فراتر می‌رود.



#کاروندپارسی
#سخنرانی_فتوحی
@karvandparsi
38👎4👍2
دلبران زرین‌پوشِ سالهای دانشجویی ما.
امروز دهم دی‌ماه ۱۴۰۳ است. آیا همچنان بهترین‌های ویترین ویژۀ انتشارات خوارزمی، همان‌هاست؟
وای بر پارسی‌زبانان اگر سی سال گذشته باشد و صنعت نشر، بهترین‌های دیگری پیش چشم رهگذران نگذاشته باشد!


#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
👍4514😢10👎6👏3🙏2
Audio
اا═.🍃.══════════╔
نقد و بررسی کتاب
ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی
اا══════════.🍃.═╚


مشهد. کافه‌کتاب آفتاب.
جمعه ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۳

عابس قدسی : 0:10

یوسف بینا : 2:22

علیرضا آزاد : 23:30

غلامرضا اصفهانی: 45:35

محمود فتوحی: 1:22:27

پرسش و پاسخ: 1:38:17

عبدالله کوثری: 1:45:40


گزارش تصویری جلسه در کافه‌کتاب آفتاب، مشهد


#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
.
👍216👎4
نمایی از متروی پایتخت

تویِ واگن‌های متروی تهران زندگی طعمی دگر دارد. دست‌فروشان شوخ و بذله‌گو، راه را کوتاه و فشار جمعیت را سبک می‌کنند.
جوانی خمیده با مچ بریده، ترانۀ کُردی «لیلی لیلی باوانم» را آغاز کرد.

از دختربچه شیرین‌سخن مسواکی خریدم با نام TORONTO و از دیگری جورابی با نشان CANADA. هر دو تولید ایران با نام رؤیاکده‌های آزردگان از جمهوری اسلامی. کالاهای تولید داخل را با نام شهر یا کشور ترکیه، بریتانیا یا کانادا می‌فروشند. بی نام و نشان تجاری ایرانی.

فریاد غربزدگی احمد فردید و کتاب جلال آل احمد یادم آمد. چه مشت‌ها که نکوفتند به سندان، انقلابیان!

بانویی جوان سازدهنی می‌زند، سایه‌بان کلاه سفیدش را شکسته تا روی چشمها. موهایش را دم اسبی بسته بلند، از سوراخ پشت کلاه انداخته بیرون. «جان مریم چشماتو واکن» را می‌نوازد هوش‌رُبا.

بلندگوی سیاه چهار گوش روی دوشش، بیس پخش می‌کند. زمینۀ سازدهنی را ریتمیک کرده.
مسافران تک و توک اسکناسی می‌اندازند توی سبدی که بانوی نوازنده از گردنش آویخته. یکصد یا دویست هزار ریالی. برابر با ۲۵ سنت (ربع دلار).
ایستگاه آزادی: دخترکی با بغلی گل سپید، عطر نرگس می‌آورد به واگن.
105👍25😢8👎4😱2
اا═.🍃.═════════╔
استاد ما عباس ماهیار ۱
اا═════════.🍃.═╚

می‌آید، می‌نشیند پشت میز. (دانشجویان امروزی می‌گویند جا استادی). سیاهۀ حضور و غیاب را می‌گشاید:
خانم امینی-فاطمه؛ ایلخانی-ایوب، تقوی-محمد، چراغعلی‌زاده-فاطمه، حاج‌مزدارانی-علیرضا، حکم‌آبادی-محمود، خجسته-ماهرخ؛ خوئینی- عصمت، ذوالفقاری-محسن، زمردی-حمیرا، سلاجقه-پروین، شادروی‌منش-محمد، عارفی-سوسن، غلام-محمد، فتوحی-محمود، فلاحتی-هادی، کردحیدری-جواد، کریمی-علی، محلاتی-حمید، موسوی-حمیرا، نعیمی-احمد، نقابی-عفت، نقدی بادرودی-حسین، ...


هر کدام از شهری و حالا در گوشه‌ای از قلمرو فارسی تدریس زبان و ادبیات فارسی می‌کنند. شاید هم بازنشستگانند.

از بالای فریم عینک (که این روزها من هم کم‌کمک چنان نگاه می‌کنم) دقیق می‌شود در چهرۀ هر نامی که می‌خواند. انگار باید یقین کند که خود محمود فتوحی نشسته؛ کسی نیامده به جایش حاضر بگوید. بعد درس می‌پرسی یا تکالیف را بر می‌رسد. هر درسی که او ارائه می‌کند می‌شود سخت‌ترین درس تحصیلی ما. هر زنگی به رنگی حکایتی خاص دارد.

زنگ عروض
جلسۀ اول:
می‌فرماید: «کسی این درس را می‌تواند بگذراند که بتواند شعر را همچنان که به گوشش وارد می‌شود در هوا تقطیع کند و زحافات بحر را بشناسد». بچه‎ها می‌گویند «باید بتوانی بیت را در هوا نعل کنی و گرنه می‌افتی».
اَبا زیر و بم، شِعر أعشیِ قیس
زننده همی‌زد به مضرابها

از شدت ‌ترس یک هفته‌ای تقطیع را یاد می‌گیریم و اوزان مشهوره را به حافظه می‌سپاریم. استاد اما هر جلسه ابیاتی با اوزان نامأنوس و متروک می‌آورد برای تقطیع:
تركان نغز نيكو ديدار
چابك سوار شيرين رفتار

چطور می‌شود چنین بیتی را توی هوا زد؟ می‌فرماید: اگر بتوانی بی‌تأمل بگویی: مفعولُ فاعلاتن مفعول (بحر مضارع مسدس مخنق مقصور) وزن‌شناس هستی و الا «ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست». کلاس پر از دلهره می‌شود. لحظه‌ای ساکت می‌مانَد. بعد طرفه‌ای می‌گوید و سنگینی فضا را می‌شکند:
خروس آ تقی رفته به هیزُم
که از بوی دلاویز تو مستُم
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
و گرنه ما کجا وبیوفایی

دانشجو اگر پاسخ بی‌ربطی بدهد نگاهی متأملانه درو می‌کند. از پسِ مکثی، با لبخند می‌فرماید: «اللهم لک بیر بیر!». از گردنۀ سخت و پیچیدۀ یک وزن که عبور می‌کنیم قصه‌ای شیرین می‌آورَد از کودکی‌اش در روستای عجب‌شیر مراغه و نوجوانی‌اش در دبیرستان تبریز. حکایت را با عبارات شیرین ترکی در می‌آمیزد و جان تازه می‌کند.
آن ترم در امتحان پایانی اوزانی آورد در بحر خَبَب از اوزان متروک شعر عرب که پر بود از زحافات و شواذّ اختیارات شاعری. امامان عروض هم به سختی از عهدۀ کشف وزن بر می‌آمدند، خواه خلیل بن احمد فراهیدی بود خواه شمس قیس رازی یا ابن ابی سَنب.


#عباس_ماهیار
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
95👍18👎9😁4🔥2🤔1
محمود فتوحی، ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی، تهران، انتشارات سخن، ۱۴۰۳، ۲۳۹ص.

پدیدهٔ ادبیات

امید طبیب‌زاده

مؤلف کتاب به هنگام بحث دربارهٔ شاهنامهٔ فردوسی متذکر می‌شود که هم شیخ صادق خلخالی و هم احمد شاملو هر دو از شاهنامه به زشتی یاد کرده‌اند (ص ۱۱۶-۱۱۷). خواننده در این موضع ناگهان از خود می‌پرسد واقعاً چرا افرادی تا بدین حد متفاوت، باید چنان نگاه تحقیرآمیز مشترکی نسبت به فردوسی داشته باشند؟ البته چنین نگاهی از سوی خلخالی چندان حیرت‌انگیز نیست زیرا بسیاری از همتایان او از قرن‌ها پیش تاکنون چنین نظری دربارهٔ شاهنامه داشته‌اند، اما اتخاذ چنین دیدگاهی از جانب نابغهٔ سخن‌شناسی چون شاملو واقعاً که حیرت‌آور است. بی‌گمان این اشتراک نظر، بیش از هرچیز به سیطرهٔ «ایدئولوژی» بر افکار آنان باز می‌گردد، و به این‌که هرچه در خدمت ایدئولوژی خودشان نباشد لاجرم مردود و منفور است! اقبال افراطی ملت‌پرستان ایرانی نیز به شاهنامه، روی دیگر همان سکهٔ سیطرهٔ ایدئولوژیکی است که آن نیز هیچ ربطی به ادبیات ندارد. درواقع برای اذهانِ ایدئولوژی‌زده، چه مذهبی چه چپ و چه ملی، هیچ پدیدهٔ مستقل و قائم‌به‌ذاتی به نام ادبیات وجود ندارد!
دکتر فتوحی به‌درستی نشان می‌دهد که آنچه شاهنامهٔ فردوسی را از ده‌ها منظومهٔ حماسی دیگر متمایز می‌کند و شأنی «اَبَرمتنی» بدان می‌بخشد، بیش از هرچیز وابسته به ویژگی‌هایی است مانند فصاحت، صناعت‌مندی، انسجام متن، خیال‌انگیزی، غَرابت، دیرینگی، رازناکی، غنای معنایی، جذابیت نمایشی و روایی و نیز قابلیت رمزوارگی و تأویل‌پذیری (ص ۱۳۱). همین ویژگی‌هاست که پدیده‌ای مستقل به نام ادبیات را جدا از هر ایدئولوژی و نگاه تاریخی پدید می‌آورد و به خوانندگان اجازه می‌دهد تا ادبیات را صرفاً در مقام ادبیات بخوانند و از آن لذت ببرند و آن را ارزیابی کنند.
دکتر فتوحی در فصل آغازین کتاب طی بحثی نظری، متون بزرگ کلاسیک، یا به تعبیر خودش «اَبَرمَتن»ها را به دو دسته «شاهکار»‌ها و «فَرَه‌مَتن»ها تقسیم می‌کند. وی هر ابرمتنی را از دو زاویه قابل بررسی می‌داند، یکی ماهیت خود متن و نوشتار و صناعات و انسجام اجزاء آن، و دیگری هویت یا سرگذشت بیرونی متن و تاثیری که بر جهان بیرون می‌گذارد و نیز اقبالی که از بیرون دریافت می‌کند. وی تصریح می‌کند که شاهکارهای ادبی غالباً ماهیتی عالی و ساختاری تأویل‌پذیر دارند در حالی‌که فره‌متن‌ها از هویتی برجسته برخوردارند و در عالی‌ترین شکل خود، امکان تأویل‌پذیری را هرچه کمتر می‌کنند. وی به دنبال این مقدمات، سه شاهکار ادبی فارسی، یعنی شاهنامهٔ فردوسی و مثنوی مولوی و غزلیات حافظ را بررسی می‌کند و می‌کوشد تا با تأمل در عوامل ماهیتی (درون‌متنی) و هویتی (برون‌متنی) آنها، به این سؤال پاسخ دهد که این سه ابرمتن فارسی تا چه حد به مرتبهٔ فره‌متنی و به آنچه وی «قرآن پارسی» می‌نامد نزدیک شده‌اند.
مطالعهٔ این کتاب پرمغز و خواندنی خواننده را با ساحات جدیدی در بررسی رابطهٔ زبان و متن در ادبیات کلاسیک فارسی آشنا می‌سازد.
@bookcitycc
👍3121👎6👏3
.

اا═.🍃.═════════╔
استاد ما عباس ماهیار ۲

اا═════════.🍃.═╚

کلاسِ کلیله و دمنه


گاوی وزیرِ شیر شده؛ دو شغال به نام کلیله و دمنه می‌کوشند تا وزیر (گاو) را به دَمدَمه در کوزۀ فُقّاع کنند (بفریبند). ...
انصاف را که دلچسب است قصه‌های این کتاب باستانی. این قصه‌ها را طی ‏دهها قرن، بارها بازنوشته‌اند به نظم و نثر روان؛ از نظم رودکی که گم شده؛ و نثر روان کتاب انوار سهیلی در قرن نهم تا زمانۀ ما که به قلم آذری یزدی ‏برای کودکان درآمده. اما تو دانشجوی ادبیات «باید اصل متن را بخوانی و ظرایفِ فنّی نثر نصرُالله منشی را بیاموزی. و به چُنان مهارتی در خواندن بِرَسی که کلیله را به روانی روزنامه بخوانی بی‌مدد شرح و تعلیق و لغتنامه».

می‌فرماید تا ما دانشجویان یکان‌یکان به ‏نوبت متن را بلند و شمرده بخوانیم. ابیات و عبارات عربی کتاب را با دقت تحلیل نحوی می‌کند. ترجمۀ نصرالله ‏را با اصل عربی ابن مقفع که آن هم ترجمه از زبان پهلوی است مقابله می‌کنیم. خدا را سپاس که متن پهلوی کتاب تا کنون پیدا نشده و گرنه آن را نیز باید می‌خواندیم. و اگر اصل اصل آن به سنسکریت هندی مانده بود بی تردید از آن هم نمی‌گذشت استادنا.

ایرادهایی که بر تصحیح کلیلۀ استاد مینوی وارد می‌فرماید تندتند ‏«برای روز مبادا» که روز امتحان کلیله و دمنه است می‌نویسیم . دَأبِ استادناست که انگشت بنهد روی نکات غریبه و دقایقِ عجیبه؛ ایضاً بر غرایب نحوی ‏ابیات عربی، و ایضاً بر کنایات و عبارات و کلمات نامأنوس. هر کتابی را که بر استادنا می‌خوانیم دقیق ‏می‌دانیم که نکات غریبه و شواذ کلمات و نوادر عبارات در کدام صفحه و کدام سطر است. یک نمونه این عبارت ‏عربی کلیله و دمنه است که:
« و روزها در آن تدبير بودند إلی أَن رَمَوهُ بثالِثَةِ الأثافِي».
یافتن این که «أُثفیةٌ ثالثةٌ» همان سنگ ‏سوم اجاقِ سنگی است ساده نیست؛ چه رسد به کشف دلیل پرت کردن این سنگ سوم از زیر دیگ!!

تا پایان ترم تمام کلیله و دمنه را باید فوت آب شوی شاید نمرۀ قبولی بگیری.


#عباس_ماهیار
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
61👏10👍9👎7😁5
.

اا═.🍃.═════════╔
استاد ما عباس ماهیار ۳
اا═════════.🍃.═╚

کلاس قواعد عربی پنج

بیست واحد عربی باید بگذرانیم. پنج درس متن و پنج درس قواعد. درس قواعد پنج، نحو پیشرفتۀ عربی است. در این کلاس نیز استادنا ما را پی قواعد شاذّ و غِلاظ می‌فرستند. می‌گویند ادعای دانایی در نحو بدون آگاهی از نکات غریبۀ نحوی گزاف است: قاعدۀ منصوب به نزع خافض، احکام اسم غیر منصرف، اسماء مرکب مزجی، شرایط حذف ال در علم بالغلبه، احکام تنوین در علم مختوم به «وَیه» (مثل سیبویه) و ...
انواع توابع را نیز در این بیت بر ما جمع می‌فرماید:

تابع به نزد نحویان پنج است می‌سازم بیان
نعت است و توکید و بدل عطف نسق عطف بیان.

هر جلسه تکالیف نحوی مردافکن‌تر می‌شود. تکلیف هفتگی، غرایب نحوی ابیاتی است از قصاید مشهورۀ عربی که میان ادبای مُستعرَب پارسی مُتعاطی می‌شود از معلقات سبع بگیر تا لامیة العجم طُغرایی و لامیة العرب شنفرَی، و سینیۀ بُحتُری در وصف ایوان کسری، و میمیۀ متنبی در مدح سیف الدوله و نونیه ابن زیدون و میمیۀ مشهور فرزدق و امثال اینها.
مناقشات نحوی شب پیش از کلاس در خوابگاه جنجال بر می‌انگیزد. شب را به تأمل در مشاکل نحویه می‌سپَریم و علی الصباح به کلاس می‌آییم از حل مشکل درمانده؛ استادنا شادمان از درماندگی ما ابرو بالا می‌اندازد و جواب را می‌فرماید و برای هر مورد بیتی از الفیۀ ابن مالک بر ما می‌خواند.
قصۀ تازه‌ای آغاز شده است: الفیه، هزار بیت مثنوی عربی، درسنامۀ موزون در نحو عرب؛ ای کاش بشود منظومه را از بر کرد که اگر چنین کنی، هیچگاه احکام نحو را فراموش نمی‌کنی. مثلاَ احکام اسماء خمسه را با حفظ این ابیات همیشه در ذهن حاضر داری:
و ارفع بواوٍ و انصبنَّ بالالف
اُجرُر بياءٍ ما من الاسما أصِف
من ذاک ذو إن صحبة أبانا
و الفمُّ منه المیمُ حیثُ بانا
ابٌ اخٌ حمٌ كذاك و هنٌ
و النقصُ فى هذا الاخير احسنُ

و بعد در پی تفسیر این ابیات باید به کتاب شرح ابن عقیل بر منظومۀ الفیه یا به کتاب البهجة المرضیة، (همان سیوطی معروف بین طلاب علوم دینی) رجوع کنی تا بفهمی ابن مالک چه سروده است. به ظرافت می‌نکوهد‌مان که نوطلبه‌ها، قصیدۀ عوامل جرجانی را از برند و شما نه. به رگ غیرت‌مان برمی‌خورد تا هفتۀ بعد می‌نشینیم به حفظ منظومۀ 33 بیتی عوامل جرجانی:

عامل اندر نحو صد باشد چنین فرموده است
شیخ عبدالـــقاهر جرجانی آن مرد خدا:

زان نود با هشت لفظی و دو عامل معنوی
باز لفظی بر دو قسم‌ست یادگیر این حرفها

نوع اول نوزده حرف‌اند جَــــر می‌دان یقین
کاندر این یک بیت آمد جمله بی‌چون‌وچرا

با و تا و کاف و لام و واو مُنذ و مُذ خَلا
رُبّ حاشا مِن عَدا فی عَن عَلی حَتی اِلی

اِنّ و اَنّ، کَاَنَّ، لیتَ، لکنَّ، لعلَّ
ناصب اسمند و رافع در خبر ضد ما و لا

واو و یا و همزه و اَلا اَیا و اَی هَیا
ناصب اسمند این هفت حرف دان ای مقتدا

اَن و لَن پس کَی اِذَن این چار حرف معتبر
نصب مستقبل کنند این جمله دایم اقتضا


این درس را اگر بتوانی با نمرۀ خوب بگذرانی، در نحو عربی سرآمد اقران خواهی شد. انشاء الله.



#عباس_ماهیار
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
43👏9👍8👎7🔥3
.

اا═. 🍃 .═══════╔
زبانِ زندۀ قبیله بود
اا═══════. 🍃 .═╚

كُنتُ لُغَةً
يَلوذُ بِها الحَيّ
في حِوارِهِ معَ المَيِّتِ.



این سخنِ ادونیس (علي أحمد سعيد إسبر) شاعر زنده و نامدار سوری، گویاترین بیان است در وصفِ زبان‌آوران یک جامعه؛ و امروز زبان حال ابراهیم نبوی‌ است و حال هر که همچون او از درد سخن دق می‌کند. واژۀ الحَیّ دو معنی دارد: ۱. زنده ۲. قبیله.
ترجیح می‌دهم «الحَیّ» را قبیله بخوانم:

من زبانی بودم که قبیله
در گفتگویش با مُرده 
به آن پناه می‌برد.


ما نیز در گفتگوی با مردگان به زبان ابراهیم پناه می‌بریم. مردگان ما اینانند که صدای مردمان را هرگز نمی‌شنوند. ما در گفتگو با مردگان خویش و خویشتنان مرده به مکتوبات تو پناه می‌بریم. هرچه بلندتر می‌خوانیم به گوش مردگان سکوت سردتری می‌ریزیم.


#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
57👍8👎6👏4🙏2
Forwarded from انجمن علمی ویراستاری ایران
🍁 مخاطرات پیش روی زبان فارسی در افغانستان

💬 سید ابوطالب مظفری:

اولین مشکل پیش روی زبان در افغانستان این است که هر زبان وقتی مرجع یا مراجع قدرت را در جایی از دست بدهد، استمرار زیادی نخواهد داشت. درست یا نادرست، رشد زبان با قدرت سیاسی در ارتباط است. وقتی در تاریخ زبان فارسی هم نگاه بکنیم، می‌بینیم این زبان توسط قدرت به شبه‌قاره رفت و با زوال آن قدرت نیز رو به افول نهاد. زبان فارسی در افغانستان، ایران، تاجیکستان و ماوراءالنهر، در طول سالیان رواج داشت و غزنویان یا سامانیان در غزنه و هرات از آن زبان حمایت می‌کردند. هر جا زبانی مرجع سیاسی و قدرتش را از دست داده است، باید انتظار مشکلات و مخاطرات را داشته باشم.

در افغانستان به یک معنا نزدیک به ۱۳۰ سال است، از زمان امیر شیرعلی‌خان به این طرف، قدرت سیاسی با زبان فارسی سر ناسازگاری گذاشت. [...] کسی در کشور ما به نام محمود طرزی بود که به زبان فارسی شعر می‌گفت. پدر و برادرش هم به زبان فارسی شعر می‌گفتند. طرزی به صورت خزنده موضوعی را مطرح کرد. در سلسله مقالاتی در سراج‌الاخبار گفت درست است که زبان فارسی زبان غنی است و دارای پشتوانه است و به آن افتخار می‌کنیم، ولی چون زبان عام است و ایران، تاجیکستان و برخی از ممالک دیگر نیز با این زبان حرف می‌زند، زبان قومی و ملیِ ما نمی‌تواند باشد و بهتر است ما برای خود مطابق نامی که داریم زبان ملی دست‌وپا کنم.

عامل دوم [...] افتادن بحث زبان از ساحت فرهنگی به ساحت سیاسی بود؛ یعنی مسئلهٔ زبان فارسی در افغانستان تبدیل به یک جریان سیاسی شد، در حالی‌که زبان فارسی در افغانستان زبان عمومی و، به عبارتی، بین‌الاقوامی است؛ هم پشتون‌ها و هم تاجیک‌ها و هم هزاره‌ها و هم ازبک‌ها، با اینکه از نظر تباری متفاوت هستند، با دستاوردهای این زبان زندگی می‌کردند و تعلم و تربیت‌شان براساس این زبان سامان می‌گرفت و، در مجموع، زبان فارسی را متعلق به خودشان می‌دانستند و از تولیدات این زبان استفاده می‌کردند. اما کم‌کم قضیه این‌گونه مطرح شده است که این زبان فقط مربوط به هزاره‌ها و تاجیک‌ها است و یک زبان قومی است و در تقابل هویتی با اقوام دیگر مطرح شد. [...]

زبان فارسی را نباید در حد دعواهای سیاسی تنزل بدهیم. دانشجویان و اساتید روی این نکته کار بکنند که وقتی زبان فارسی در افغانستان از بین برود، زبان پشتو و ازبکی و بسیار زبان‌ها که در افغانستان هستند و اتکای‌شان به زبان فارسی است از بین می‌روند. این بحث در افغانستان بد طرح شده است. امروزه طالبان به‌عنوان قدرتِ غالب در افغانستان از این منظر به قضایا نگاه می‌کند.

مخاطره سوم [...] این است که در افغانستان تحت عنوان هویت‌یابیِ قومی مخالفت با سرمایه‌های جمعی را در دستور کار قرار دادند. [...] در جامعهٔ ما این ادعای نسبتاً موجه که هر جامعه حق دارد با لهجه و زبان قومی خودش صحبت بکند به این شکل مطرح شد که پس زبان فارسی هم زبان یک قوم است. بنابراین چرا این زبان بر زبان پشتو و ازبکی و پشه‌ای سیطره بکند و این با هویت‌یابی قوم منافات دارد. بحث پیچیده‌ای است. نمی‌شود انکار کرد. آن زبان‌ها هم امکان رشد دارند، ولی زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، دستاورد همهٔ اقوام است. زبان یک تمدن است و حق دارد که سایر زبان‌ها از آن تغذیه کنند؛ در طول تاریخ تغذیه کردند. اگر این زبان را کنار بگذاریم، در حقِ زبان پشتو و پشه‌ای جفا کردیم، چون آنها را از میراث زبان فارسی محروم می‌کنیم.

عامل چهارمی که به نظرم خیلی خطرناک است و باید رویش تأمل کرد، البته خاص افغانستان نیست، ولی به شکلی در افغانستان مطرح است، بی‌انگیزه‌شدن نسل جوان نسبت به میراث‌های فرهنگی است. امروزه به مدد دنیای مجازی، جوانان و شاعران و نویسندگان ما کم‌کم به متون کلاسیک زبان فارسی بی‌انگیزه شده‌اند. هیچ‌کدام از اینها شاهنامه نمی‌خواند. تاریخ بیهقی نمی‌خواند. با آنها آشنا نیست و خواندن‌شان را لازم نمی‌بیند. شاعران و داستان‌نویسان ما هم مطالعه ندارند در این عوالم.

نکتهٔ آخر و عامل تهدیدگر که زبان فارسی را در افغانستان تهدید می‌کند موج مهاجرت ادیبان و شاعران از افغانستان است. تعداد زیادی از شاعران ما به بهانه‌های مختلف به اروپا، امریکا و استرالیا رفتند. تعدادی هم به ایران آمدند. این روند در دو سال اخیر با آمدنِ طالبان تشدید شده است؛ یعنی همان تعداد که در این مدت تربیت شده بودند افغانستان را به صورت گروهی ترک کردند. در افغانستان امروز هیچ شاعر مطرح که حرف بزند و تولید ادبی بکند نداریم. امیدی به بازگشت آنهایی که از این مرزها بیرون رفتند هم نیست.

🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.

©️ از: فصلنامهٔ بلخ (۱۴۰۳: ۳۵ ــ ۳۸)

#️⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی
21👍10👎6👏4🤯1
.

اا═.🍃 .═════════╔
استاد ما عباس ماهیار ۴

اا═════════.🍃 .═╚

درس خاقانی

این ساعت پای درس استادی خبیر نشسته‌ای: سَقَطتَ علی خبیرٍ. از هر بیت شاعر شروان صد نکته وا می‌شکافد و ما مُتحیّران خاموش. وقتی دو واحد خاقانی بگذرانی بر تو مکشوف شود گسترۀ دانش این شروانی. بی‌جهت حکیم‌اش نگفته‌اند. در طب و نجوم و تاریخ انبیاء و عقاید ملل و نحل گنجینۀ اسرار است. کافی است کتاب «گنجینۀ اسرار»عباس ماهیار را ورق بزنی تا آگاهی خاقانی از جزئیات تاریخ انبیاء و خاصه زندگانی پیامبر اسلام را بدانی! و ببینی چگونه آن جزئیات و خُرده رخدادها را مخیل کرده و در تصاویر خیالی و استعارات عجیبۀ مصرحه و مرشحه گنجانده است. کلاس استادُنا مشحون است از دُرَر احادیث و غرر روایات و نوادر حکایات که خاقانی در شعرش به آنها ناخنی زده است. مثلا این شعر خاقانی را می‌خواند:
بر تو نمي‌رسم به پر وهم جبرئيل
هم عاجزست و هست پرش هفتصد هزار
و برای هفتصد هزار پر جبرئیل (که از آنها یاقوت و مروارید آویزان است) سند از حدیث رسول می‌آورد ،از کتاب مناحل الشفا و مناهل الصفا نوشته ابوسعد عبدالملک بن محمد خرگوشی نیشابوری متوفی 460 قمری. آن روزها وب‌سایت‌های الشاملة و التراث، و الحدیث نور و الوراق نبود تا با فشردن دکمه‌ای این حدیث را در دهها منبع و مرجع اصیل پیش رویت بگشاید و نشان دهد که در فلان صفحۀ تفسیر طبری و تفسیر ابن کثیر و البدایة و النهایة این حدیث آمده است. استاد بسا روزها صرف نموده تا این شواهد نادر را از نسخ خطی در کتابخانه‌های مختلف بیابد و نشان دهد که سخن خاقانی از سر وهم و خیال نیست بلکه هر مصرعیش ریشه در اصلی اصیل دارد. بی‌دلیل او را فقیه و فیلسوف و مفسر و مورخ و منجم و طبیب ندانسته‌اند.
کلاس درس استاد نامکرر است؛ اگر خاقانی را چند ترم بر ایشان بخوانی خواهی دید که هر نیمسال یافته‌های تازه‌ای به کلاس می‌آورد. آنگاه به گسترۀ حکمت خاقانی بیشتر اذعان خواهی کرد. شش دفتر شرح مشکلات خاقانی که استاد در دهۀ هشتاد منتشر فرمود همه را سخاوتمندانه در کلاس بر ما شاگردان می‌نویسانید. اکنون یافته‌های استاد در آن شش دفتر در دسترس همگان است. اگر از طب قدیم بخواهی در دفتر چهارم به نام پنج نوش سلامت و اگر نجوم کهن را بجویی در دفتر یکم «از ثری تا ثریا» اطلاعات نادر و کمیابی خواهی یافت. کتابی مبسوط با نام نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی (تهران: اطلاعات، ‏ ۱۳۹۳. ۷۵۴ص) حاوی کاوشهای استاد است در نجومیات ادب فارسی.
دریغا آن سالها را قدر ندانستیم. غرولند داشتیم که خاقانی سخت است و پیرمان را در می‌آورد. ملانژاد که پیرتر ما بود می‌گفت:
«شَیَّبَتنی ترسائیةُ الخاقانی»
[پیرم کرد قصیدۀ ترسائیه خاقانی]





پسانوشت (بعد التحریر)


همواره حسرتی از کلاس خاقانی استادنا به دلم مانده و پرسشی در ذهنم نشانده که چرا استادنا شاگردانش را به دانش ایرانشهری و تعلق خاطر خاقانی به مفهوم ایران رهنمون نمی‌گردید. البته که در آن روزان پر التهاب، طرح چنین درونمایه‌ای خالی از مخاطره نبود. برای کسی موضوعیت نداشت اگر می‌گفت «خاقانی بزرگ پردازندۀ ایدۀ ایران در آذربایجان است». پس از توس و دیگر مناطق خراسان سدۀ چهارم و پنجم، ایدۀ ایران را مردان بزرگ آذربایجان در سدۀ ششم پروریدند و به جان برکشیدند. قطران تبریزی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، ابو العلاء گنجوی، فلکی شروانی و دیگر شاعران مکتب آذربایجان بیشترین سهم را در بازآوردن و فربهیدن مفهوم ایران دارند. مفهوم ایران در میان شاعران اصفهان آن زمان نمود چندانی داشت؛ و در شیراز و کرمان نیز هنوز شاعران سرشناسی ظهور نکرده بودند. اندیشۀ ایرانشهری و زبان پارسی دری نخست در شعر خراسان برآمد و قرن بعد در شروان و تبریز و گنجۀ آذربایجان اوج گرفت.

#عباس_ماهیار
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
63👍7👎7👏6
.

اا═.🍃 .═════════╔
استاد جلال متینی

اا═════════.🍃 .═╚


استاد جلال متینی از محققان خوشنام زبان و ادبیات فارسی بود. - روانش شاد - از شیوۀ مدیریت او در دانشگاه فردوسی پیش از انقلاب، حکایتهای شنیدنی هنوز بر زبانهاست. دو مجلۀ ایرانشناسی و ایران‌نامه و کتاب خاطرات سالهای خدمت از آثار برجستۀ اوست.


شرح حال و زندگینامه (میلاد عظیمی)
بخش یکم
بخش دوم
بخش سوم
27👎8😢7👍2🔥1
Audio
اا═.🍃.═════════╔
روشنفکران ایرانی
و مسألۀ زبان فارسی

اا═════════.🍃.═╚

نوشتۀ فرزاد بالو
انتشارت طرح نو. تهران: ۱۴۰۳ خورشیدی


مژده کتاب، نشست پنجاه و یکم
▶️ پوشۀ شنیداری
۱۱ ژانویه ۲۰۲۵ / بیستم دیماه ۱۴۰۳
#حلقه_دیدگاه_نو
@didgahenochannel

#مژده_کتاب
#محمودفتوحی
#کاروندپارسی

@karvandparsi
👍20👎74👏2🔥1🙏1
.

اا═.🍃 .═════════╔
استاد ما عباس ماهیار ۵

اا═════════.🍃 .═╚

درس چهار مقاله
پای درس چهار مقالۀ عروضی که نشستیم بخشهای سوم «در علم نجوم و غزارت منجم« و چهارم «در علم طب و هدایت طبیب» را برای این ترم مقرر فرمودند. به نظر اندک می‌آمد اما عمری در کار آن رفت. سهمُ الغیب گرفتن در روز و شب و احوال خمسۀ متحیره و ایام خمسۀ مسترقه را رصد کردن، تختۀ خاک رسم کردن و قمر در عقرب بازشناختن شده بود مشغلۀ اهالی کلاس. اطلاعات نجومی شعر خاقانی اینجا بسیار به کار می‌آمد. استاد شرح بیست باب قزوینی در علم نجوم را همیشه همراه داشت و به مناسبت از آن می‌خواند. ما هم فرهنگ اصطلاحات نجومی ابوالفضل مصفی را. باری شرح بیست باب را از ایشان به امانت گرفتم. شرط فرمود که تعدادی از صور فلکی را از روی کتاب بر مقوای بزرگی رسم کنم.
روزی از من که در عقبۀ کلاس می‌نشستم پرسید ماههای قمری را به ترتیب بشمار. نتوانستم. از کلاس چهل نفره هیچ کس نتوانست. سر فرو انداخت و گفت در کودکی در کتاب نصاب الصبیان چنین می‌خواندیم:
ز محرم چو گذشتی برسد ماه صفر
دو ربیع و دو جمادی ز پی یکدیگر

رجب است از پی، شعبان، رمضان و شوّال
پس به ذی‌القعده و ذی‌الحجه بکن نیک نظر

چهل جوان مدعی از آن کودک قدیم شرمنده شدیم. بیشتر ما را شرمنده کرد وقتی گفت آن کودک ماههای سریانی و ترکی و رومی را علی الترتیب به نظم چنین می‌خوانده است:
دو تشرین و دو کانون و پس آنگه
شباط و آذر و نیسان، ایار است
حزیران و تموز و آب و ایلول
نگه دارش که از من یادگار است.

شرمنده‌ایم استاد دانش ما از حد نصاب کودکان هم کمتر است. با خود عهد کردیم که نصاب الصبیان را بخوانیم و از بر کنیم. چقدر معلومات کارآمد دارد این کتاب دبستانی قدیم.
به پایان درس چهارمقاله که می‌رسی شعر حافظ هم از لونی دیگر می‌شود:

«ز آفـتاب قــــدح ارتفـاع عیش بگیر
چرا که طالـع وقـت آنچنان نمی‌بینم».


«ارتفاع آفتاب گرفتن» یک قاعدۀ نجومی است و «طالع وقت دیدن» هم یک عمل نجومی. استاد همواره می گفت که «سیر اختران در دیوان حافظ» خود داستان شگرفی دارد.

#عباس_ماهیار
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
👏3731👍19👎7
.

اا═.🍃 .═════════╔
استاد ما عباس ماهیار ۶

اا═════════.🍃.═╚

درس مرجع‌شناسی

همۀ کلاسهای استاد ماهیار یک طرف، کلاس مرجع‌شناسی و روش تحقیق یک طرف. اهمیت کلاس مرجع را وقتی دریافتم که پای درس استاد دانشگاه تهران نشستیم. اولین جلسه از همه می‌پرسد:
لیسانس کجا گرفته‌ای؟
- تربیت معلم.
* با عباس ماهیار هم درس داشته‌ای؟
- بله استاد! عروض و قافیه، خاقانی، مرجع شناسی، بوستان، کلیله، منطق الطیر، قواعد عربی پنج.
* شاگردانی که از تربیت معلم در چند سال اخیر به اینجا آمده‌اند هم کتابشناس‌تر از بقیه بوده اند هم عربی‌دان‌تر.

کلاس مرجع‎شناسی نفس‎گیر است. نام کتاب، موضوع کتاب، سال تألیف کتاب، کتابشناسی موضوعی انتقادی. از اولین کتابشناسی تاریخ اسلام که الفهرست ابن ندیم تألیف ۳۷۷ ق است تا لغتنامه‌های کهن عربی و فارسی، معاجم و تراجم و کتب جغرافیا، تذکره ها، منابع علوم قرآن و حدیث و کلام و تفسیر و کتب سیره و علوم اوایل شامل منطق و فلسفه و طب و داروشناسی و منابع هیأت و نجوم و کتب ملل و نحل. آزمون عملی درس مرجع‌شناسی مانند مسابقات شطرنج جهانی بود. چهار دانشجو را دور میز می‌نشاند. یک ساعت زنگ‌دار استیل روی میز. جلو هر نفر یک برگۀ باریک و بلند (نصف A4 از قد) می‌گذارد. حق ندارید برگه را برگردانید تا زمان شروع اعلان شود. یک – دو – سه ... برگه‎ها را برمی‎داریم ساعت شروع می‌کند به تیک تاک، تیک تاک. بالای برگه نوشته
«در کتاب پیدا کنید و جلو هر شماره نشانی جلد و صفحه را بنویسید».
۱. «اشمأزت قلوب الذین» در معجم المفهرس قرآن کریم. آیه؟ سوره؟
۲. «فانها ام الخبائث» در معجم المفهرس لالفاظ حدیث النبوی ون‌سنک.
۳. «الفرصة تمر مر السحاب» در الکاشف لالفاظ نهج البلاغه
۴. «مجارات» در قاموس المحیط فیروز آبادی
۵. «شنگرف» در غیاث اللغات
۶. «اتّسام» در منتهی الارب
۷. «یهوه» در قاموس کتاب مقدس مستر هاوکس
۸. مقاله‌ای در باب «رند حافظ» از فهرست مقالات فارسی ایرج افشار
۹. «خیال» در کشاف اصطلاحات الفنون
۱۱. «زواره» در فرهنگ شاهنامه ولف

هر دانشجو که زودتر می‌یافت رکورد دار بود. زمان محاسبه و جوابها بررسیده می‌شد. از میان کسانی که به همۀ ده پرسش پاسخ درست داده بودند رکورددار تعیین می‌شد. رکورد ۴ دقیقه و نیم است. رکورد دار ۲ نمره ویژه می‌گیرد. بعضی تا ۱۵ دقیقه هم نتوانسته‎اند حتی نصف موارد را پیدا کنند. بی‌تمرین و مهارت مگر می‌شود از کتاب ونسنک یا ولف یا الکاشف چیزی پیدا کنی؟!
براستی که آزمون کتبی مرجع‌شناسی یک چیستان‌زار بود. یکی از پرسشهایش را بعد از ۲۷ سال هنوز به یاد دارم:
این گفتگو چند خطا دارد؟ علت خطاها را بیان کنید. و جویندۀ این پرسش را راهنمایی کنید به چه کتابی مراجعه کند:
«روزی شیخ الطایفه طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی در بارۀ نسب سید رضی بحث می‌کردند. شیخ به خواجه گفت: به کتاب طبقات سُبکی رجوع بایدکرد».

باید خطاها را چنین می‌نوشتیم:
الف) شیخ طوسی (قرن پنجم) با خواجه نصیر (قرن هفتم) هم عصر نیستند.
ب) سید رضی شیعه است و نسب وی را در طبقات الشافعیه عبدالوهاب سبکی نمی‌توان یافت چون زندگینامۀ علمای شافعی است.
ج) طبقات الشافعیه سبکی یک قرن بعد از خواجه نصیر نوشته شده است.
د) جوینده باید در مجمع الانساب سمعانی متوفی ۵۶۲ ق بجوید شاید چیزی بیابد!

شیوۀ استاد
روش دکتر ماهیار در تدریس ادبیات فارسی، ترکیبی بود از نادره‌دانی قُدمایی و سختگیری آموزشی. روش سختگیرانۀ استاد مغایر است با نظریه‌های محافظه‌کارانۀ نوین در آموزش و پرورش که می‌گوید همۀ شاگردان را باید قبول کنید تا مبادا سرخورده شوند. روش ماهیار بر سیاق آموزش و پرورش مدینۀ فاضلۀ افلاطون است همه در رقابتی مستمر حضور دارند و آن اندکی که بتوانند آزمونهای سخت را از عهده برآیند هدف‌اند نه بالابردن نرخ مدرک‌دارها و آمار مقالات بی‌محتوا در اس آی سی، کیو وان، و اسکوپوس. روش استاد ادیب از ناادیب و متن‌خوانده از ناخوانده را متمایز می‌کند.

#عباس_ماهیار
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
👍6230👏10👎8🤯4🔥2
.

چند سال آینده فارسی را خوب نخواهیم فهمید مگر اینکه انگلیسی بدانیم. در تابلوهای بازار و آگهی‌های بازرگانی شهر مشهد، زبان فارسی به زبان اردو و بنگالی خیلی شبیه شده است. زبان اردو آمیزه‌ای از هندی، فارسی، انگلیسی و عربی است.
آگهی ورزشی برای بانوان مشهدی به زبان اردو می‌ماند. این دگرشوندگی زبان می‌تواند رهاورد شوق نوشوندگی و مدرن شدن باشد!

#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
👍37😢29👎87👏1😁1🙏1
سخنرانی:
تاریخ ادبی و امکانات علوم انسانی دیجیتال
محمود فتوحی رودمعجنی
۲۷ مهرماه ۱۴۰۲
رویداد کدبیات. مشهد. فرهنگسرای جهاد دانشگاهی
26👍6👎6👏3
.

اا═.🍃 .═════════╔
۷
. استاد ما حسن انوری
اا═════════.🍃 .═╚

درس دستور زبان فارسی


یکشنبه زنگ اول هشت تا ده، درس دستور (۱) داریم. هر هفته از کیان‌شهر می‌آیم به دروازه دولت. شش و نیم صبح راه می‌افتم تا قبل از ترافیک ساعت هفت برسم به دانشگاه تربیت معلم در دروازه دولت. معمولاً بین ۷:۳۰ تا ۷:۴۰ صبح می‌رسم به کلاس. استاد نشسته توی جا استادی و عمیقاً مشغول است با کاغذهایی مثل برگۀ امتحان. شاید هم یادداشتهای لغتنامۀ دهخداست؟! استاد در لغتنامه کار می‌کند.
بچه‌های تهرانی تک تک از دور و نزدیک می‌رسند. من تهرانی نیستم اما چون کارمند هستم اجازۀ سکونت در خوابگاه ندارم. با هر سلامی، استاد رویش را می‌گردانَد به سمت در و با لبخند نرم و زیبایی پاسخ سلام را می‌دهد و سر می‌گرداند روی برگه‌هایش. هر روز رأس هفت و نیم صبح توی کلاس است. از بس وقت‌شناس است بابرنامه‌هایش می‌توانی ساعتت را تنظیم کنی.

هر جلسه یک آزمون می گیرد. پانزده آزمون در نیمسال. جلسۀ اول نیمسال به هر نفر یک پاسخ‌نامه داد و گفت کپی بزنید تا هر جلسه داشته باشید. پاسخ‌نامه یک جدول است با دویست خانه. بیست ردیف عمودی از ۱ تا ۲۰ و ده ردیف افقی. در ردیف افقی نام ده نقش نحوی یا حالت اسم در جمله نوشته شده است.
همین که ساعت هشت می‌شود استاد برگۀ سؤال را بین شاگردان پخش می‌کند خودش. یک نصفه برگ آـ چهار است بی‌هیچ پرسشی در آن. فقط یک متن کوتاه نثر یا یک غزل یا چند بیت پراکنده با دستخط نستعلیق تحریری زیبا؛ زیر ۲۰ کلمه خط کشیده و زیر هر کدام شماره زده از ۱ تا ۲۰. وقت آزمون ده دقیقه است. باید نقش بیست کلمه را در پاسخ‌نامه هَفتک بزنی.

هر جلسه پاسخ‌نامۀ هفتۀ پیش را می‌دهد به صاحبش با نمره‌اش به خط قرمز و امضا. فقط یک برگه کنار نمره سه ستاره (***) گذاشته است. و آن بالاترین نمرۀ این هفته است. توی دفترش هم جلو اسم آن شاگرد سه ستاره می‌گذارد. بچه‌ها به صاحب سه‌ستاره‌ می‌گویند: «جناب سرهنگ هفته». کسی که بیشترین ستاره‌ها را در طول ترم بیاورد با درجۀ تیمساری درس را گذرانده است. رقابت شدیدی سر تیمسار شدن راه افتاده. همۀ درسهای هفته را به تحلیل نحوی آغشته‌ایم.

با وجود دقت و نظم هراس‌انگیزی که در رفتار و گفتار استاد است اما خیلی مهربان است. یک روز از مدرسۀ عالی پارس (کنار حسینۀ ارشاد) سوار مینی بوس خطی شدم تا پیچ شمیران. بعضی کلاسها در ساختمان مدرسۀ عالی زبانها برگزار می‌شود. مینی‌بوس صندلی خالی ندارد. عجب! استاد انوری هم سرپا ایستاده‌اند. سلام می‌کنم. میان ایستادگان با تکان سر و لبخند پاسخم می‌دهند. و می‌گویند: آقای فتوحی! بیایید اینجا.

از بین جمعیت خودم را می‌کشانم کنار استاد. از این که به اسمم صدایم کرده حس عجیبی دارم. مهمتر این‌که کنار یک استاد نامدار و نویسنده ایستاده‌ام. از بچه‌ها شنیده‌ام استاد انوری معلم ولیعهد بوده. انقلابیون اخراجش کرده‌اند. به روزگار آشفته‌پوشی و درویش‌مسلکیِ اصحاب فِرَقِ خلقی و فدایی و مجاهد و مسلمان، استاد به طرز نامتعارفی شیک می‌پوشد؛ دستمال گردن می‌بندد؛ از این سلوک می‌شود باور کرد که استاد را با طاغوت نسبتی بوده.
همانطور که ایستاده‌ایم از من می‌پرسد:
* اهل کجایی؟
ــ رودمعجنی هستم استاد!
* از پسوند خانوادگی‌ات معلوم است. کجای جهان است این ... [تلفظ اسم دهاتم برایش سخت است]
ــ رودمعجن استاد!
* بله؛ رودمعجن. کجاست؟
ــ روستا در ۴۸ کیلومتری تربت حیدریه.
* آفرین! آفرین!
تحسین با این لحن مهرآمیز!؟ نمی‌فهمم؟ اصلاً در این اندازه‌ها نیستم. شاید چون از کوره‌دهی گمنام آمده‌ام.

استاد آخر ترم، برگۀ بالاترین نمرۀ کلاس را می‌چسباند به شیشۀ تابلو اعلانات گروه، رویش درشت می‌نویسد:
«برگۀ امتحان را این گونه بنویسیم

روش تدریس انوری به نظم و دقت شهره بود. درس شاهنامه هم نظم ویژۀ خود را داشت. آزمون هفتگی دانشجو را در فهم ساخت نحوی جمله ورزیده می‌کند. همۀ شاگردانی که بعد از این دبیر دستور زبان می‌شوند احتمالاً نظم استاد و این پرسش‌نامۀ هفتگی را در کلاس دستور اجرا می‌کنند. چند روز پیش از استاد دستور یکی از دانشگاهها ــ که اهلیت دارد و با علم زبانشناسی و زبانهای باستان هم به خوبی آشناست ــ پرسیدم: چه کتابی را تدریس می کنید؟
گفت: همه را بیازمودم از دستور انوری-گیوی کارآمدتر نیافتم. با گذشت پنجاه سال برای آموزش ساختهای صرفی و نحویِ زبان فارسی هنوز قابل قبول است.




#حسن_انوری
#تدریس_ادبیات_فارسی
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی


@karvandparsi
87👍28👎6👏6🔥2
2025/07/12 23:48:02
Back to Top
HTML Embed Code: