☄ایجاد تغییر یعنی فکر کردن
🔻مصطفی مهرآیین
۱."هر مقاومتی گسستی است از آنچه هست. و هر گسستی برای آنان که درگیر آنند، با گسستی از خود آغاز می شود.مقاومت پیش از هر چیز در قلمرو تفکر ممکن می شود...آنهایی که مقاومت نکردند..،همان هایی بودند که رک و راست نمی خواستند ( حتی به خودشان) بگویند وضع از چه قرار است.اغراق نیست اگر بگوییم آن ها فکر نکردند.منظورم این است که بر طبق امر واقعی وضعیت در آن لحظه خاص فکر نکردند، و این واقعیت را رد کردند که این امر واقعی - برای شخص خودشان - حامل امکانی برای عمل بود....در نهایت هر مقاومتی گسستی در تفکر است،گسست از راه اعلام وضعیت آنگونه که هست، و تاسیس امکانی که به واسطه این اعلام گشوده می شود.
بر خلاف تصور غالب، این بدان معنا نیست که آنچه مانع از مقاومت بسیاری از افراد می شود خطر کردن است، خطر کردنی به راستی خطیر.بر عکس، فکر نکردن به وضعیت است که مانع خطر کردن یا آزمودن ممکن ها می شود.مقاومت نکردن برابر است با فکر نکردن.فکر نکردن برابر است با خطر نکردن خطر کردن.( اهل مقاومت) صرفا فکر می کردند گفتن از وضعیت آن گونه که هست و به دنبالش این خطر را به جان خریدن که خطرهایی هست، کاری مهم است و هر زمان که تفکر فضای ممکن ها را بگشاید همواره شماری هستند که خطر کنند، کم یا زیاد.
امروز که فکر کردن به ضرورت فکر کردن به امر واقعی وضعیت کمیاب است، اجماعی که در نهایت احترام حفظ می شود، همان سیاست بیگانه با تفکری است که می گوید "بدیلی نیست".
۲.این جملات آلن بدیو در کتاب "فراسیاست: درباره سیاست حقیقت" پاسخ من به همه کسانی است که عادت دارند پس از روبرو شدن با هر توصیف از واقعیت آن را
تعبیر به غر زدن یا بدبین بودن یا حتی مشکوک بودند به همکاری اطلاعاتی برای افسرده کردن مردم بکنند و با این ادعا که ما خودمان همه این ها را می دانیم نویسنده را وادار به پسروی در فرآیند کار فکری خود کنند.صادقانه بگویم نه شما نمی دانید، چون فکر نمی کنید، چون توصیف واقعیت چیزی جدا از باخبر بودن از اخبار است: توصیف واقعیت یعنی حرکت از واقعیت ها و رویدادهای پراکنده به یک کل مفهومی و حتی فراتر از آن یعنی اندیشه دانستن کل واقعیت ها و رویدادها و آن ها را به مثابه "امکان" دانستن که اندیشه چیزی جز "حرکت از سمت فعلیت به امکان" و طرح این پرسش که "چگونه...ممکن می شود؟" نیست.
پاسخ سوال " چه باید کرد؟" چیزی نیست جز طرح این پرسش فلسفی که چگونه چیزی ممکن می شود و اندیشیدن به این امکان و طرح امکان های تازه در درون آن.اهل فکر که اهل قدرت نیستند که به تو بگویند چه باید کرد.اهل فکر می توانند به تو بگویند وضعیت چیست،چگونه ممکن شده است و اگر قدرتی تازه در پی سر برآوردن است باید به چه امکان هایی بیندیشید و با پرتو افکندن بر آن ها، آن ها را به ممکن شدن نزدیک کند.نمیتوان نیندیشید و رنج فهمیدن را تحمل نکرد و وضعیت روانی شجاعت حاصل از تفکر را تجربه نکرد و آنگاه در مقابل امر نادرست مقاومت کرد.مقاومت در برابر امر نادرست حاصل دست افرادی ست که به شجاعت ناشی از تفکر مجهزند، شجاعتی که از درون به آن ها می گوید فریاد بزن " بدیل دیگری نیز هست و من خواسته تو را اجرا نمیکنم و به سان تو نمی اندیشم و زندگی نمیکنم".
@kavosh_garan
🔻مصطفی مهرآیین
۱."هر مقاومتی گسستی است از آنچه هست. و هر گسستی برای آنان که درگیر آنند، با گسستی از خود آغاز می شود.مقاومت پیش از هر چیز در قلمرو تفکر ممکن می شود...آنهایی که مقاومت نکردند..،همان هایی بودند که رک و راست نمی خواستند ( حتی به خودشان) بگویند وضع از چه قرار است.اغراق نیست اگر بگوییم آن ها فکر نکردند.منظورم این است که بر طبق امر واقعی وضعیت در آن لحظه خاص فکر نکردند، و این واقعیت را رد کردند که این امر واقعی - برای شخص خودشان - حامل امکانی برای عمل بود....در نهایت هر مقاومتی گسستی در تفکر است،گسست از راه اعلام وضعیت آنگونه که هست، و تاسیس امکانی که به واسطه این اعلام گشوده می شود.
بر خلاف تصور غالب، این بدان معنا نیست که آنچه مانع از مقاومت بسیاری از افراد می شود خطر کردن است، خطر کردنی به راستی خطیر.بر عکس، فکر نکردن به وضعیت است که مانع خطر کردن یا آزمودن ممکن ها می شود.مقاومت نکردن برابر است با فکر نکردن.فکر نکردن برابر است با خطر نکردن خطر کردن.( اهل مقاومت) صرفا فکر می کردند گفتن از وضعیت آن گونه که هست و به دنبالش این خطر را به جان خریدن که خطرهایی هست، کاری مهم است و هر زمان که تفکر فضای ممکن ها را بگشاید همواره شماری هستند که خطر کنند، کم یا زیاد.
امروز که فکر کردن به ضرورت فکر کردن به امر واقعی وضعیت کمیاب است، اجماعی که در نهایت احترام حفظ می شود، همان سیاست بیگانه با تفکری است که می گوید "بدیلی نیست".
۲.این جملات آلن بدیو در کتاب "فراسیاست: درباره سیاست حقیقت" پاسخ من به همه کسانی است که عادت دارند پس از روبرو شدن با هر توصیف از واقعیت آن را
تعبیر به غر زدن یا بدبین بودن یا حتی مشکوک بودند به همکاری اطلاعاتی برای افسرده کردن مردم بکنند و با این ادعا که ما خودمان همه این ها را می دانیم نویسنده را وادار به پسروی در فرآیند کار فکری خود کنند.صادقانه بگویم نه شما نمی دانید، چون فکر نمی کنید، چون توصیف واقعیت چیزی جدا از باخبر بودن از اخبار است: توصیف واقعیت یعنی حرکت از واقعیت ها و رویدادهای پراکنده به یک کل مفهومی و حتی فراتر از آن یعنی اندیشه دانستن کل واقعیت ها و رویدادها و آن ها را به مثابه "امکان" دانستن که اندیشه چیزی جز "حرکت از سمت فعلیت به امکان" و طرح این پرسش که "چگونه...ممکن می شود؟" نیست.
پاسخ سوال " چه باید کرد؟" چیزی نیست جز طرح این پرسش فلسفی که چگونه چیزی ممکن می شود و اندیشیدن به این امکان و طرح امکان های تازه در درون آن.اهل فکر که اهل قدرت نیستند که به تو بگویند چه باید کرد.اهل فکر می توانند به تو بگویند وضعیت چیست،چگونه ممکن شده است و اگر قدرتی تازه در پی سر برآوردن است باید به چه امکان هایی بیندیشید و با پرتو افکندن بر آن ها، آن ها را به ممکن شدن نزدیک کند.نمیتوان نیندیشید و رنج فهمیدن را تحمل نکرد و وضعیت روانی شجاعت حاصل از تفکر را تجربه نکرد و آنگاه در مقابل امر نادرست مقاومت کرد.مقاومت در برابر امر نادرست حاصل دست افرادی ست که به شجاعت ناشی از تفکر مجهزند، شجاعتی که از درون به آن ها می گوید فریاد بزن " بدیل دیگری نیز هست و من خواسته تو را اجرا نمیکنم و به سان تو نمی اندیشم و زندگی نمیکنم".
@kavosh_garan
"هر دنیای نهادی بهمثابة واقعیتی عینی به تجربه درمیآید؛ دارای تاریخی است که قدمت آن به پیش از تولد فرد میرسد، و حافظة فرد را به آن راهی نیست؛ قبل از تولد او وجود داشته و پس از مرگ وی نیز وجود خواهد داشت. خود این تاریخ، بهعنوان سنّت نهادهای موجود، دارای صفت عینیت است. زندگینامة فرد همچون حادثهای فرعی تلقی میشود که در بطن تاریخ عینی جامعه جای دارد. نهادها، بهمنزلة حقایق عینی و تاریخی، به صورت رویدادهایی انکارناپذیر در برابر فرد قرار میگیرند. نهادها، با واقعیت پای برجایشان، بیرون او –چه بخواهد و چه نخواهد- وجود دارند. او نمیتواند آنها را نابوده بخواهد. آنها در مقابل تلاشهای او برای تغییردادن یا نادیده گرفتنشان مقاومت میورزند. آنها قدرت فشارآورندهای بر او دارند، هم به خودی خود، به اعتبار حقیقت وجودیشان، و هم از طریق ساز و کارهای کنترلی که معمولاً به مهمترین آنها پیوسته است. اگر فرد از هدف نهادها یا طریقة عملشان سر درنیاورد، چیزی از واقعیت عینی آنها کاسته نمیشود. ممکن است بخشهای وسیعی از دنیای اجتماعی در نظر او اموری غیرقابل فهم جلوه کنند، و شاید تیرگی آنها برایش دردآور باشد، اما با این حال وجود واقعی دارند. از آنجا که نهادها بهعنوان واقعیتی بیرونی وجود دارند، فرد نمیتواند از راه دروننگری آنها را بفهمد. او باید «وارد» نهادها بشود و دربارهشان چیز بیاموزد، همانگونه که برای آموختن دربارة طبیعت باید چنین کند. این حقیقت به قوّت خود باقی است ولو آنکه دنیای اجتماعی، بهمنزلة واقعیتی ساخته انسان، ذاتاً بهگونهای قابل درک باشد که در مورد دنیای طبیعی امکانپذیر نباشد"
برگر و لوکمان / ساخت اجتماعی واقعیت ( رساله ای در جامعه شناسی شناخت ) / انتشارات علمی و فرهنگی
@kavosh_garan
برگر و لوکمان / ساخت اجتماعی واقعیت ( رساله ای در جامعه شناسی شناخت ) / انتشارات علمی و فرهنگی
@kavosh_garan
کار تفکر حل کردن مشکلات نیست،
اولین قدم در تفکر، طرح پرسشهایی از این دست است، "آیا این واقعاً یک مشکل است؟"، "آیا این شیوهی فرمولبندیِ مشکل درست است؟"، "چگونه کار به اینجا کشید؟"
و...
ما در تفکر به چنین قابلیتهایی نیاز داریم. بنابراین به نظر من، اولین چیزی که باید برایش جنگید وادار کردن مردم و متخصصان در عرصههای مشخص به درک این قضیه است که نه تنها باید نسبت به مشکلات، آگاهی داشته باشند بلکه باید دربارهشان عمیقتر فکر کنند، تلاشی برای آن که وادارشان کنیم بیشتر ببینند و درک کنند. ما امروزه بیش از هر زمان دیگر، به افرادی نیاز داریم که در قالب شکل کلی تفکر به مسائل، نگاهی جهانی یا حتی فلسفیتر داشته باشند.
#خواست_ناممکن
#اسلاوی_ژیژک
@kavosh_garan
اولین قدم در تفکر، طرح پرسشهایی از این دست است، "آیا این واقعاً یک مشکل است؟"، "آیا این شیوهی فرمولبندیِ مشکل درست است؟"، "چگونه کار به اینجا کشید؟"
و...
ما در تفکر به چنین قابلیتهایی نیاز داریم. بنابراین به نظر من، اولین چیزی که باید برایش جنگید وادار کردن مردم و متخصصان در عرصههای مشخص به درک این قضیه است که نه تنها باید نسبت به مشکلات، آگاهی داشته باشند بلکه باید دربارهشان عمیقتر فکر کنند، تلاشی برای آن که وادارشان کنیم بیشتر ببینند و درک کنند. ما امروزه بیش از هر زمان دیگر، به افرادی نیاز داریم که در قالب شکل کلی تفکر به مسائل، نگاهی جهانی یا حتی فلسفیتر داشته باشند.
#خواست_ناممکن
#اسلاوی_ژیژک
@kavosh_garan
حسین ایمانی جاجرمی، جامعه شناس شهری:
به خبرآنلاین گفت: فضای شهری برای زنان مناسب نیست. پیاده رو، مراکز کودک و مادر، سراهای محله ای، پارک کودک و نظایر آن را نمیبینید. چند پارک کودک میبینید؟ در خیابان شریعتی یک پارک کودک بود که خراب شد و ساخته نشد. تهران برای زندگی نیست. برای پول درآوردن است.
برای تجارت و ساخت و ساز است. خانواده عادی در تهران جایی ندارد. هوای خوب ندارید، تردد ندارید. مشکلات شهری حل نشده است. طرحها ناتمام رهاشده است. الان هم فهمیدهاند از تهران میشود پول درآورد. شما در تهران پول در میآورید، ولی زندگی ندارید. زندگی را با پول تاخت میزنید.
باز هم تهران، برای اینکه علی رغم همه مشکلات موجود، تهران یک کلانشهر است و میتواند یک شهر بینظیر باشد. ما مشکلات را بزرگ نمایی میکنیم تا افراد بفهمند نسبت بهآینده مسئولیت دارند. اینها را باید با مردم در میان گذاشت.
@kavosh_garan
به خبرآنلاین گفت: فضای شهری برای زنان مناسب نیست. پیاده رو، مراکز کودک و مادر، سراهای محله ای، پارک کودک و نظایر آن را نمیبینید. چند پارک کودک میبینید؟ در خیابان شریعتی یک پارک کودک بود که خراب شد و ساخته نشد. تهران برای زندگی نیست. برای پول درآوردن است.
برای تجارت و ساخت و ساز است. خانواده عادی در تهران جایی ندارد. هوای خوب ندارید، تردد ندارید. مشکلات شهری حل نشده است. طرحها ناتمام رهاشده است. الان هم فهمیدهاند از تهران میشود پول درآورد. شما در تهران پول در میآورید، ولی زندگی ندارید. زندگی را با پول تاخت میزنید.
باز هم تهران، برای اینکه علی رغم همه مشکلات موجود، تهران یک کلانشهر است و میتواند یک شهر بینظیر باشد. ما مشکلات را بزرگ نمایی میکنیم تا افراد بفهمند نسبت بهآینده مسئولیت دارند. اینها را باید با مردم در میان گذاشت.
@kavosh_garan
☄تئوری ویلفردو پارتو
پارتو جامعه شناس محافظه کار ايتاليايي بيشتر نظرياتش در رد مارکس وفيلسوفان روشن انديش است. نظريه نخبگان وي در جامعه شناسي و سياست نظريه اي شناخته شده است. اين نظريه به نوعي از اشکال حاکميت اشاره دارد که در زمره نظريه هاي Moniste يا تک گراي حاکميت است. پارتو معتقد است که انسان ها چه از لحاظ جسمي و چه از لحاظ فکري و اخلاقي با يکديگر برابر نيستند. در کل جامعه برخي افراد از ديگران بااستعدادترند و شايسته ترين افراد هر گروه نخبگان آن گروه را مي سازند. اصطلاح نخبگان در کاربرد پارتو هيچگونه دلالت اخلاقي ندارد و اين اصطلاح تنها بر کساني اطلاق مي شود که در هر يک از شاخه هاي فعاليت بشري بالاترين نمره را به دست آورده باشند. پارتو اصطلاح نخبگان را به دودسته تقسيم مي کند: نخبگان حکومتي که به افرادي اطلاق مي شود که مستقيم يا غير مستقيم در حکومت نقش عمده دارند،و نخبگان غير حکومتي که شامل ساير نخبگان است. اما بحث عمده واصلي پارتو درباره نخبگان حکومتي است. پارتو معتقد بود که تنها در جوامع کاملا باز و با تحرک کامل اجتماعي مقام نخبه با توانايي برتر کاملا ملازم است. تنها در اين شرايط است که نخبگان حکومتي از افرادي ترکيب مي شوند که از همه بيشتر براي حکومت کردن شايستگي دارند. واقعيت اجتماعي اين است که بازدارنده هايي چون ثروت ،پيوند هاي خانوادگي و... از چرخش آزادانه افراد در مراتب جامعه جلوگيري مي کنند چندان که آنهايي که عنوان نخبگان را دارند و کساني که بالاترين درجه شايستگي را دارا هستند کم وبيش از يکديگر فاصله مي گيرند. پارتو از تحرک اجتماعي و آزادي مشاغل همگان سرسختانه دفاع مي کردو همواره نگران بود که مقام هاي نخبه که زماني در انحصار مردان شايسته بود با گذشت زمان به دست کساني افتد که فاقد اين شايستگي هستند.هرگاه نخبگان حکومتي يا غير حکومتي درصدد آن برآيند که خودشان را به سيل عناصري شايسته تر که از جمعيت پايين سر ريز مي شود نزديک سازند و هرگاه که برعکس سير چرخش نخبگان متوقف شود توازن اجتماعي به هم مي خورد وسامان اجتماعي تباه مي شود. پارتو معتقد بود اگر نخبگان حکومتي نتوانند راهي براي جذب افرادي استثنايي بيابند که از طبقات پايين خودشان را بالا مي کشند در هيبت سياسي و بدنه اجتماعي عدم تعادل پيش ميآيد. اين عدم تعادل يا از طريق بازکردن مدخل هاي تازه در مسيرهاي تحرک اجتماعي ترميم مي شود يا از طريق براندازي نخبگان حکومتي قديمي و ناکارآمد و جايگزيني نخبگان شايسته تر به جاي آنها رفع مي شود.
پارتو بخشی از نظریه نخبگان خود را با تمثیل شیران و روباهان توضیح می دهد.
🔻شیران و روباهان
ویلفردو پارتو در تقسیم بندی از نخبگان سیاسی "شیران" و "روباهان" را از هم متمایز میکند . وی از سیاستمداران حاکم و قدیمی که طرفدار تداوم و حفظ وضع موجود هستند بعنوان "روبهان" یاد میکند و از نخبگان تازه قد علم کرده که قدرتی جز حمایت طبقه ی تحت سلطه ندارند با عنوان "شیران" یاد می کند که البته طرفدار تغییر وضع موجود در رسیدن به منافع خود هستند . وی در مطالعات خود به این امر می پردازد که وقتی آگاهی سیاسی مردم در مقطع خاص زمانی بصورت سریع رشد کند بالتبع "شیران" نیز که از آنها بعنوان عناصر شایسته یاد می شود آهنگ بیش نرمالی به خود گیرد. در این موقع است که یک حکومت می تواند با تدبیر خود از یک طرف آنها را به ترکیب خود اضافه کند و از طرف دیگر از سهم روبه صفتان ( نخبگان پیر) بکاهد اما اگر در راس حکومت روبه صفتان باشند و طبقات پایین ( دورماندگان از قدرت) که پر از عناصر شایسته ی شیر صفت باشند تعادل اجتماعی به هم می خورد و وقوع انقلاب خشونت بار محتمل می گردد. پس از این رهیافت لزوما در جامعه ، ترکیب شیران و روباهان می تواند به ثبات جامعه منجر شود.
گفتنی است که شیران جذب شده به حکومت بعد از مدتی تبدیل به روباهان می شوند و آنها نیز به تبع با تغییرات اجتماعی- سیاسی باید شیران را جذب خودشان کنند و این سیکل نهایتا باید تداوم داشته باشد.
تغییرات اجتماعی از دیدگاه پارتو
پارتو در مبحث تغییرات نقش نخبگان یا برگزیدگان را در تحولات اجتماعی موردمطالعه قرار داده است و اهم نظریات وی در این زمینه به قرار زیر است :
تعلق به طبقة نخبگان لزوماً ارثی نیست .
فرزندان تماما خصوصیات ممتاز والدین خود را ندارند
پیوسته نوعی جابجائی نخبگان قدیمی توسط نخبگان جدید صورت می گیرد که از قشرهای پایین جامعه هستند .
در حالتی که این گردش بدون وقفه نخبگان تحقق می یابد باعث نوعی تعادل در سیستم اجتماعی می گردد و در موقعیتی که این جریان تحرک فزاینده ای درافکار بوجود می آورد . همزمان باعث دگرگونی اجتماعی می شود زیرا گردش نخبگان به دنبال خود گردش یا جریان ایده ها ار نیز موجب می شود .
پارتو در کتاب " ذهن و جامعه " در چهار چوب نظریه " گردش برگزیدگان " خود تغییری از تاریخ ارائه می دهد.
پارتو جامعه شناس محافظه کار ايتاليايي بيشتر نظرياتش در رد مارکس وفيلسوفان روشن انديش است. نظريه نخبگان وي در جامعه شناسي و سياست نظريه اي شناخته شده است. اين نظريه به نوعي از اشکال حاکميت اشاره دارد که در زمره نظريه هاي Moniste يا تک گراي حاکميت است. پارتو معتقد است که انسان ها چه از لحاظ جسمي و چه از لحاظ فکري و اخلاقي با يکديگر برابر نيستند. در کل جامعه برخي افراد از ديگران بااستعدادترند و شايسته ترين افراد هر گروه نخبگان آن گروه را مي سازند. اصطلاح نخبگان در کاربرد پارتو هيچگونه دلالت اخلاقي ندارد و اين اصطلاح تنها بر کساني اطلاق مي شود که در هر يک از شاخه هاي فعاليت بشري بالاترين نمره را به دست آورده باشند. پارتو اصطلاح نخبگان را به دودسته تقسيم مي کند: نخبگان حکومتي که به افرادي اطلاق مي شود که مستقيم يا غير مستقيم در حکومت نقش عمده دارند،و نخبگان غير حکومتي که شامل ساير نخبگان است. اما بحث عمده واصلي پارتو درباره نخبگان حکومتي است. پارتو معتقد بود که تنها در جوامع کاملا باز و با تحرک کامل اجتماعي مقام نخبه با توانايي برتر کاملا ملازم است. تنها در اين شرايط است که نخبگان حکومتي از افرادي ترکيب مي شوند که از همه بيشتر براي حکومت کردن شايستگي دارند. واقعيت اجتماعي اين است که بازدارنده هايي چون ثروت ،پيوند هاي خانوادگي و... از چرخش آزادانه افراد در مراتب جامعه جلوگيري مي کنند چندان که آنهايي که عنوان نخبگان را دارند و کساني که بالاترين درجه شايستگي را دارا هستند کم وبيش از يکديگر فاصله مي گيرند. پارتو از تحرک اجتماعي و آزادي مشاغل همگان سرسختانه دفاع مي کردو همواره نگران بود که مقام هاي نخبه که زماني در انحصار مردان شايسته بود با گذشت زمان به دست کساني افتد که فاقد اين شايستگي هستند.هرگاه نخبگان حکومتي يا غير حکومتي درصدد آن برآيند که خودشان را به سيل عناصري شايسته تر که از جمعيت پايين سر ريز مي شود نزديک سازند و هرگاه که برعکس سير چرخش نخبگان متوقف شود توازن اجتماعي به هم مي خورد وسامان اجتماعي تباه مي شود. پارتو معتقد بود اگر نخبگان حکومتي نتوانند راهي براي جذب افرادي استثنايي بيابند که از طبقات پايين خودشان را بالا مي کشند در هيبت سياسي و بدنه اجتماعي عدم تعادل پيش ميآيد. اين عدم تعادل يا از طريق بازکردن مدخل هاي تازه در مسيرهاي تحرک اجتماعي ترميم مي شود يا از طريق براندازي نخبگان حکومتي قديمي و ناکارآمد و جايگزيني نخبگان شايسته تر به جاي آنها رفع مي شود.
پارتو بخشی از نظریه نخبگان خود را با تمثیل شیران و روباهان توضیح می دهد.
🔻شیران و روباهان
ویلفردو پارتو در تقسیم بندی از نخبگان سیاسی "شیران" و "روباهان" را از هم متمایز میکند . وی از سیاستمداران حاکم و قدیمی که طرفدار تداوم و حفظ وضع موجود هستند بعنوان "روبهان" یاد میکند و از نخبگان تازه قد علم کرده که قدرتی جز حمایت طبقه ی تحت سلطه ندارند با عنوان "شیران" یاد می کند که البته طرفدار تغییر وضع موجود در رسیدن به منافع خود هستند . وی در مطالعات خود به این امر می پردازد که وقتی آگاهی سیاسی مردم در مقطع خاص زمانی بصورت سریع رشد کند بالتبع "شیران" نیز که از آنها بعنوان عناصر شایسته یاد می شود آهنگ بیش نرمالی به خود گیرد. در این موقع است که یک حکومت می تواند با تدبیر خود از یک طرف آنها را به ترکیب خود اضافه کند و از طرف دیگر از سهم روبه صفتان ( نخبگان پیر) بکاهد اما اگر در راس حکومت روبه صفتان باشند و طبقات پایین ( دورماندگان از قدرت) که پر از عناصر شایسته ی شیر صفت باشند تعادل اجتماعی به هم می خورد و وقوع انقلاب خشونت بار محتمل می گردد. پس از این رهیافت لزوما در جامعه ، ترکیب شیران و روباهان می تواند به ثبات جامعه منجر شود.
گفتنی است که شیران جذب شده به حکومت بعد از مدتی تبدیل به روباهان می شوند و آنها نیز به تبع با تغییرات اجتماعی- سیاسی باید شیران را جذب خودشان کنند و این سیکل نهایتا باید تداوم داشته باشد.
تغییرات اجتماعی از دیدگاه پارتو
پارتو در مبحث تغییرات نقش نخبگان یا برگزیدگان را در تحولات اجتماعی موردمطالعه قرار داده است و اهم نظریات وی در این زمینه به قرار زیر است :
تعلق به طبقة نخبگان لزوماً ارثی نیست .
فرزندان تماما خصوصیات ممتاز والدین خود را ندارند
پیوسته نوعی جابجائی نخبگان قدیمی توسط نخبگان جدید صورت می گیرد که از قشرهای پایین جامعه هستند .
در حالتی که این گردش بدون وقفه نخبگان تحقق می یابد باعث نوعی تعادل در سیستم اجتماعی می گردد و در موقعیتی که این جریان تحرک فزاینده ای درافکار بوجود می آورد . همزمان باعث دگرگونی اجتماعی می شود زیرا گردش نخبگان به دنبال خود گردش یا جریان ایده ها ار نیز موجب می شود .
پارتو در کتاب " ذهن و جامعه " در چهار چوب نظریه " گردش برگزیدگان " خود تغییری از تاریخ ارائه می دهد.
که طبق آن هر تغییر اجتماعی از مبارزه گروهها بر سر قدرت سیاسی حاصل می شود و بدین ترتیب ما به تناوب شاهد دوره های بسیار سختی هستیم که قدرت را گروه برگزیده جدیدی که به تازگی پیروز شده است اعمال می کند و سپس به دوره های آرامتر و انسانی تری می رسیم که اعمال قدرت به وسیلة گروه برگزیده برخاسته از اعماق جامعه صورت می گیرد .. و بدین ترتیب پارتو در نظریه گردش نحبگان خود اقتدار و حاکمیت ارثی نجبا و اشراف را مورد تردید قرار می دادو اعتقاد داشت که اقتدار یا حاکمیت فقط به اشخاصی که از لحاظ کیفی و هم از لحاظ عینی برتر هستند تعلق می گیرد و گردش نخبگان در نظر وی در عین حال هم واقعیتی عینی و هم عاملی استکه بوسیلة آن یک جامعة بطور طبیعی به موجودیت خود ادامه داده و پیشرفت می نماید .
ته نشست ها و مشتقات
پارتو ميگويد آنچه كه ما انسانها ، از حالات ظاهري رفتار و كردار هم مي بينيم و از حرفهاي همديگر مي شنويم ( مشتقات ) ، با واقعيات پشت پرده آنها ( ته نشستها ) متفاوت است .
در واقع او به وجود يك رياي سيستمي در رفتار و گويش افراد اجتماع معتقد است .
به طور خلاصه ، از نظر او ، مشتقات زماني مطرح مي شوند كه انسان بخواهد با هزاران توجيه و استدلال به ظاهر منطقي و عقيدتي و ديني !؟ و اخلاقي ؟! و فرهنگي ؟! سياسي ؟! و ... ، واقعيات اثر گزار در رفتار و گويش خود ( ته نشستها ) را مخفي كند .
انسانهايي كه در بن وجودشان ، حداقل از ارزش اسمي آزادي و آزادگي با خبرند ، اما در سر تاسر ابعاد زندگيشان ، خواسته ، يا نا خواسته ، دانسته ، يا ندانسته و به دلايل مختلف فردي ، خانوادگي و اجتماعي ، اسير بندهايي شده اند كه انها را ، روز به روز به قعر چاهها ي پنهان و آشكار مي فرستد .
در اين جوامع ، انسانها براي رفع نيازهاي غريزي اشان ، در فضاهايي قرار مي گيرند كه مكانيزمهاي " آزادانه محور " براي رفع و رجوع انها وجود ندارد و بنابراين همه به گونه اي مجبور به رجوع به رفتارهايي غير آزاد منشانه ، در سطوح و مقياسهاي متفاوت مي شوند.
ب- در راستاي همين نظره كه پارتو لازم ميداند تا مبحث :
شيران ( انسانهاي محافظه كار و علاقمند به نگهداري انبوهه ها و پيروان مكانيسمهاي مانده ) و
روباهان ( زد و بند بازان ، معامله گران سياسي ، وكيلان و قاضيان بي وجدان ، روشنفكران سفسطه باز ، دلالان و بازي دهندگان انسانها و ... ) خودش را مطرح می کند و اذعان می دارد :
در واقع ، حضور و كيفيت و بازتاب ته نشستها و مشتقات در ميان مردم ، تنها مربوط به باورهاي شخصي و اعتقادات و تفكرات خود انها نيست ، بلكه از اون مهمتر ، اين وضع سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي هر جامعه است كه در پديداري شكاف بيش از حد ميان ته نشستها و مشتقات و در نتيجه پديداري ريا ، تملق ، خود فروشي ، نفاق ، و ... در سطح جامعه ، نقش ايفا می كند .
در واقع از نظر او به جاي اينكه سيستم سياسي يك جامعه مطلوب باید تلاش كند تا از كيفيت و كميت شیران ، كه بر اساس ويژگيها ،اعتقادات و روحيات فرديشان پديد امده اند ، كم بكند ، انها را به حفظ اين ويژگيها تشويق هم ميكند و به آنها پاداش هم ميدهد و اتفاقا نوع سيستم خود را هم طوري طراحي مي كند كه روز به روز بر تعداد اين افراد هم افزوده بشود
علتش هم این است که بقاي ظاهری همه نظامها استفاده از مكانيسم هايی است كه در قالب ان روحيات شیر گونه زیاد شود و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده گردد.
@kavosh_garan
ته نشست ها و مشتقات
پارتو ميگويد آنچه كه ما انسانها ، از حالات ظاهري رفتار و كردار هم مي بينيم و از حرفهاي همديگر مي شنويم ( مشتقات ) ، با واقعيات پشت پرده آنها ( ته نشستها ) متفاوت است .
در واقع او به وجود يك رياي سيستمي در رفتار و گويش افراد اجتماع معتقد است .
به طور خلاصه ، از نظر او ، مشتقات زماني مطرح مي شوند كه انسان بخواهد با هزاران توجيه و استدلال به ظاهر منطقي و عقيدتي و ديني !؟ و اخلاقي ؟! و فرهنگي ؟! سياسي ؟! و ... ، واقعيات اثر گزار در رفتار و گويش خود ( ته نشستها ) را مخفي كند .
انسانهايي كه در بن وجودشان ، حداقل از ارزش اسمي آزادي و آزادگي با خبرند ، اما در سر تاسر ابعاد زندگيشان ، خواسته ، يا نا خواسته ، دانسته ، يا ندانسته و به دلايل مختلف فردي ، خانوادگي و اجتماعي ، اسير بندهايي شده اند كه انها را ، روز به روز به قعر چاهها ي پنهان و آشكار مي فرستد .
در اين جوامع ، انسانها براي رفع نيازهاي غريزي اشان ، در فضاهايي قرار مي گيرند كه مكانيزمهاي " آزادانه محور " براي رفع و رجوع انها وجود ندارد و بنابراين همه به گونه اي مجبور به رجوع به رفتارهايي غير آزاد منشانه ، در سطوح و مقياسهاي متفاوت مي شوند.
ب- در راستاي همين نظره كه پارتو لازم ميداند تا مبحث :
شيران ( انسانهاي محافظه كار و علاقمند به نگهداري انبوهه ها و پيروان مكانيسمهاي مانده ) و
روباهان ( زد و بند بازان ، معامله گران سياسي ، وكيلان و قاضيان بي وجدان ، روشنفكران سفسطه باز ، دلالان و بازي دهندگان انسانها و ... ) خودش را مطرح می کند و اذعان می دارد :
در واقع ، حضور و كيفيت و بازتاب ته نشستها و مشتقات در ميان مردم ، تنها مربوط به باورهاي شخصي و اعتقادات و تفكرات خود انها نيست ، بلكه از اون مهمتر ، اين وضع سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي هر جامعه است كه در پديداري شكاف بيش از حد ميان ته نشستها و مشتقات و در نتيجه پديداري ريا ، تملق ، خود فروشي ، نفاق ، و ... در سطح جامعه ، نقش ايفا می كند .
در واقع از نظر او به جاي اينكه سيستم سياسي يك جامعه مطلوب باید تلاش كند تا از كيفيت و كميت شیران ، كه بر اساس ويژگيها ،اعتقادات و روحيات فرديشان پديد امده اند ، كم بكند ، انها را به حفظ اين ويژگيها تشويق هم ميكند و به آنها پاداش هم ميدهد و اتفاقا نوع سيستم خود را هم طوري طراحي مي كند كه روز به روز بر تعداد اين افراد هم افزوده بشود
علتش هم این است که بقاي ظاهری همه نظامها استفاده از مكانيسم هايی است كه در قالب ان روحيات شیر گونه زیاد شود و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده گردد.
@kavosh_garan
سه خدمت و خیانت به منابع انسانی (1) Trim Trim
☄آسیب شناسی منابع انسانی (سه خدمت و خیانت به منابع انسانی)
🔻دکتر حبیب ابراهیمپور
به مناسبت ۲۵ فروردین روز ملی منابع انسانی
@kavosh_garan
🔻دکتر حبیب ابراهیمپور
به مناسبت ۲۵ فروردین روز ملی منابع انسانی
@kavosh_garan
Audio
☄با تجدد یا بر تجدد؟
گفتگوی تورج اتابکی با رامین جهانبگلو درباره خوانش هانا آرنت از تجدد
@kavosh_garan
گفتگوی تورج اتابکی با رامین جهانبگلو درباره خوانش هانا آرنت از تجدد
@kavosh_garan
اگر ندانیم چه طور می توان نشانه های درون خیابان را خواند، خواندن "سرمایه" کمکی به ما نمی کند.
#مارشال_برمن
@kavosh_garan
#مارشال_برمن
@kavosh_garan
ﻧﺎ ﮐﺠﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺑﻞ ﺩﺭ ﻫﺮ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﮔﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ . ﺭﻫﺎﯾﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ .
#ﻭﺍﻟﺘﺮ_ﺑﻨﯿﺎﻣین
@kavosh_garan
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﮔﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ . ﺭﻫﺎﯾﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ .
#ﻭﺍﻟﺘﺮ_ﺑﻨﯿﺎﻣین
@kavosh_garan
☄ بدون توسعه نمیتوان به جنگ فساد رفت!
فساد مالی در جوامع بشری قدمتی به درازای خلقت انسان و تمدن بشری دارد و همواره مهمترین مولفه بقا و زوال حکومتها/تمدنها میزان آلودگی آنها به فساد مالی و اداری بوده است و از این منظر، ابن خلدون عامل اصلی فروپاشی تمدنها و حکومتها را اسراف، تبذیر و فساد دولتمردان و حاکمان میداند.
در دنیای مدرن، بشریت راه چاره را در دموکراتیزه کردن قدرت، حاکمیت قانون، دستگاه قضایی قوی و مستقل و آزادی بیان و قلم جست و از این رو، جوامع دموکراتیک همواره پیشتاز مبارزه با فساد بوده و حائز جایگاه بسیار بهتری در شاخصهای شفافیت مالی و مبارزه با فساد هستند، اما رفته رفته کشورهای غیر دموکراتیک نیز که سودای توسعه اقتصادی را در سر دارند، دریافتهاند که فساد مهمترین چالش فراروی توسعه است و بدون مقابله جدی و غیرشعاری با آن نه تنها هیچ توسعهای امکانپذیر نیست، بلکه احتمال زوال قدرت و فروپاشی حکومت نیز افزایش مییابد. از این جهت، این دست کشورها هم در چند دهه اخیر مقابله با فساد را در راس اهتمامات خود قرار دادهاند.
برای نمونه میتوان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اشاره کرد که در یک دهه اخیر جایگاه خود را در رتبهبندی شاخص ادراک از فساد سازمان شفافیت بینالمللی به شکل مستمری بهبود بخشیدهاند تا جایی که بعضا از این نظر هم از برخی کشورهای توسعهیافته سیاسی و دموکراتیک پیشی گرفتهاند.
به عنوان مثال کشور امارات با وجود ساختار سیاسی بسته و توسعهنیافته خود اما در گزارش شاخص ادراک از فساد 2023 با کسب 68 امتیاز از 100 در میان 180 کشور جهان رتبه 24 و در جهان عرب رتبه نخست را کسب کرد و قطر هم با کسب امتیاز 58 رتبه 40 جهان و دوم در جهان عرب را به دست آورده است. به ترتیب امارات و قطر در خاورمیانه دارای پایینترین میزان فساد هستند و هر دو کشور هم در رتبه بندی سازمان شفافیت بینالمللی از برخی دموکراسیهای اروپایی همون اسپانیا، ایتالیا، لهستان و یونان پیشی گرفتهاند.
همچنین عربستان با بهبود موقعیت خود نسبت به قبل در رتبه 53 جهان قرار گرفته و کویت و عمان هم موقعیت بهتر از قبل پیدا کردهاند. در کل این کشورها با وجود سیستم حکومتداری متمرکز و اقتدارگرا در دو دهه اخیر تا حدود زیادی به مقابله با فساد مالی و اداری به عنوان پیش درآمد توسعه اقتصادی اهتمام خاصی نشان داده و در این زمینه در آسیا با اختلاف زیادی از ترکیه (رتبه 115 جهان)، هند (93 جهان)، ایران (149 جهان)، چین (76 جهان) جلوتر هستند.
در این میان اما ویتنام که یکی از چهار سیستم حکمرانی کمونیست را در جهان دارد، معطوف به سیاست توسعه اقتصادی خود در چند دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی هم در مبارزه با فساد داشته است؛ به نحوی که در گزارش ادراک از فساد سال 2023 به مقام 41 جهان ارتقا یافت.
نگوین وو ترونگ دبیر کل حزب کمونیست ویتنام چند سال قبل طرح مبارزه با فساد را به شکل گستردهای در دستور کار قرار داد که به برکناری و استعفای تعداد زیادی از رهبران حزب و وزرا و مقامات ختم شد. با این حال، ویتنام با وجود رشد اقتصادی چشمگیر در چند دهه اخیر و پیشرفت در مقابله با فساد، همچنان جامعهای سنتی با ساختار حکمرانی کمونیستی بسته است که سیاستمداران و مقامات معمولا آلوده به فساد بوده و یا هستند.
همین روند مبارزه با فساد چنان فضای سنگینی در ویتنام ایجاد کرده است که برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور در سال 2022 ناچار به استعفا شد. در حالی که مستقیما اتهامات فسادی متوجه نگوین شوان ووک رئیس جمهور ویتنام نبود، اما به علت فساد مقامات زیر دستش در ایام کرونا استعفا داد و این گونه برای خود و حزبش آبرو داری کرد. همین مساله هم برای وو وان ثونگ رئیس جمهور بعدی ویتنام تکرار شد و او نیز چند روز قبل به علت وقوع فساد در دوره ریاست او بر کمیته حزب کمونیست در استان کوانگ نای در سالهای 2011 تا 2014 استعفا داد.
در حقیقت استعفا و کنارهگیری مقامات عالی به خاطر فساد مالی و اداری خود شخص یا مسئولان زیردست و لو در یک نظام کمونیستی برونداد نوعی مسئولیت پذیری و عزمی جدی برای مقابله با فساد با هدف پیشبرد توسعه و رشد اقتصادی و همچنین حفظ کیان نظام حاکم است و اینگونه برخی ساختارهای غیر دموکراتیک هم که مسیر توسعه اقتصادی را منهای توسعه سیاسی طی میکنند، به مبارزه جدی با فساد به عنوان مفروض و الزام توسعه اقتصادی روی آورده و در شاخصهای بینالمللی فسادستیزی در کنار دموکراسیهای پیشرفته قرار دارند؛ اما در ساختارهای حکمرانی که از توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی خبری نیست، انگیزه و پیشرانی جدی برای مبارزه با فساد شکل نمیگیرد و خود ساختار و سیستم قربانی فساد حکمرانان و مقامات میشود.
#صابر_گل_عنبری
@kavosh_garan
فساد مالی در جوامع بشری قدمتی به درازای خلقت انسان و تمدن بشری دارد و همواره مهمترین مولفه بقا و زوال حکومتها/تمدنها میزان آلودگی آنها به فساد مالی و اداری بوده است و از این منظر، ابن خلدون عامل اصلی فروپاشی تمدنها و حکومتها را اسراف، تبذیر و فساد دولتمردان و حاکمان میداند.
در دنیای مدرن، بشریت راه چاره را در دموکراتیزه کردن قدرت، حاکمیت قانون، دستگاه قضایی قوی و مستقل و آزادی بیان و قلم جست و از این رو، جوامع دموکراتیک همواره پیشتاز مبارزه با فساد بوده و حائز جایگاه بسیار بهتری در شاخصهای شفافیت مالی و مبارزه با فساد هستند، اما رفته رفته کشورهای غیر دموکراتیک نیز که سودای توسعه اقتصادی را در سر دارند، دریافتهاند که فساد مهمترین چالش فراروی توسعه است و بدون مقابله جدی و غیرشعاری با آن نه تنها هیچ توسعهای امکانپذیر نیست، بلکه احتمال زوال قدرت و فروپاشی حکومت نیز افزایش مییابد. از این جهت، این دست کشورها هم در چند دهه اخیر مقابله با فساد را در راس اهتمامات خود قرار دادهاند.
برای نمونه میتوان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اشاره کرد که در یک دهه اخیر جایگاه خود را در رتبهبندی شاخص ادراک از فساد سازمان شفافیت بینالمللی به شکل مستمری بهبود بخشیدهاند تا جایی که بعضا از این نظر هم از برخی کشورهای توسعهیافته سیاسی و دموکراتیک پیشی گرفتهاند.
به عنوان مثال کشور امارات با وجود ساختار سیاسی بسته و توسعهنیافته خود اما در گزارش شاخص ادراک از فساد 2023 با کسب 68 امتیاز از 100 در میان 180 کشور جهان رتبه 24 و در جهان عرب رتبه نخست را کسب کرد و قطر هم با کسب امتیاز 58 رتبه 40 جهان و دوم در جهان عرب را به دست آورده است. به ترتیب امارات و قطر در خاورمیانه دارای پایینترین میزان فساد هستند و هر دو کشور هم در رتبه بندی سازمان شفافیت بینالمللی از برخی دموکراسیهای اروپایی همون اسپانیا، ایتالیا، لهستان و یونان پیشی گرفتهاند.
همچنین عربستان با بهبود موقعیت خود نسبت به قبل در رتبه 53 جهان قرار گرفته و کویت و عمان هم موقعیت بهتر از قبل پیدا کردهاند. در کل این کشورها با وجود سیستم حکومتداری متمرکز و اقتدارگرا در دو دهه اخیر تا حدود زیادی به مقابله با فساد مالی و اداری به عنوان پیش درآمد توسعه اقتصادی اهتمام خاصی نشان داده و در این زمینه در آسیا با اختلاف زیادی از ترکیه (رتبه 115 جهان)، هند (93 جهان)، ایران (149 جهان)، چین (76 جهان) جلوتر هستند.
در این میان اما ویتنام که یکی از چهار سیستم حکمرانی کمونیست را در جهان دارد، معطوف به سیاست توسعه اقتصادی خود در چند دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی هم در مبارزه با فساد داشته است؛ به نحوی که در گزارش ادراک از فساد سال 2023 به مقام 41 جهان ارتقا یافت.
نگوین وو ترونگ دبیر کل حزب کمونیست ویتنام چند سال قبل طرح مبارزه با فساد را به شکل گستردهای در دستور کار قرار داد که به برکناری و استعفای تعداد زیادی از رهبران حزب و وزرا و مقامات ختم شد. با این حال، ویتنام با وجود رشد اقتصادی چشمگیر در چند دهه اخیر و پیشرفت در مقابله با فساد، همچنان جامعهای سنتی با ساختار حکمرانی کمونیستی بسته است که سیاستمداران و مقامات معمولا آلوده به فساد بوده و یا هستند.
همین روند مبارزه با فساد چنان فضای سنگینی در ویتنام ایجاد کرده است که برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور در سال 2022 ناچار به استعفا شد. در حالی که مستقیما اتهامات فسادی متوجه نگوین شوان ووک رئیس جمهور ویتنام نبود، اما به علت فساد مقامات زیر دستش در ایام کرونا استعفا داد و این گونه برای خود و حزبش آبرو داری کرد. همین مساله هم برای وو وان ثونگ رئیس جمهور بعدی ویتنام تکرار شد و او نیز چند روز قبل به علت وقوع فساد در دوره ریاست او بر کمیته حزب کمونیست در استان کوانگ نای در سالهای 2011 تا 2014 استعفا داد.
در حقیقت استعفا و کنارهگیری مقامات عالی به خاطر فساد مالی و اداری خود شخص یا مسئولان زیردست و لو در یک نظام کمونیستی برونداد نوعی مسئولیت پذیری و عزمی جدی برای مقابله با فساد با هدف پیشبرد توسعه و رشد اقتصادی و همچنین حفظ کیان نظام حاکم است و اینگونه برخی ساختارهای غیر دموکراتیک هم که مسیر توسعه اقتصادی را منهای توسعه سیاسی طی میکنند، به مبارزه جدی با فساد به عنوان مفروض و الزام توسعه اقتصادی روی آورده و در شاخصهای بینالمللی فسادستیزی در کنار دموکراسیهای پیشرفته قرار دارند؛ اما در ساختارهای حکمرانی که از توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی خبری نیست، انگیزه و پیشرانی جدی برای مبارزه با فساد شکل نمیگیرد و خود ساختار و سیستم قربانی فساد حکمرانان و مقامات میشود.
#صابر_گل_عنبری
@kavosh_garan
ما تمیز بین اندیشه و شناخت، بین خرد و فوریت اندیشیدن فهمیدن را با شعور که خواهان و توانای شناخت قطعی و بررسی پذیر است به کانت مدیونیم.
كانت بر این باور بود که نیاز اندیشیدن به فراتر از شناخت را مسائل دیرینۀ فلسفۀ اولى - خدا، اختیار، نامیرایی- برانگیختهاند و چنین داوری کرده بود که «باید دانایی را از میان برداشت تا جا برای ایمان باز شود»
کانت دانایی را از بین نبرد، بلکه شناخت را از اندیشه جدا کرد و جایی برای اندیشه گشود نه برای ایمان، همانگونه که خود میگوید موانعی را که خرد در راه خود ایجاد میکند از میان برداشت و در چنین وضعیتی، تمیز بین دانایی و اندیشه برای ما امری است حیاتی.
ناتوانی برای اندیشیدن حماقت نیست، این ناتوانی در آدمهای بسیار هوشمند نیز دیده میشود؛ و دشوار است که بگوییم بدی مسبب آن است، زیرا نبود اندیشه و نیز حماقت، هر دو پدیدههایی رایجتر از بدیاند.
مسئله اینجاست که برای ارتکاب بدیهای بزرگ بددلی که پدیدهای کمیاب است ضرورت ندارد بدینسان به گفتۀ کانت برای پرهیز از بدی به فلسفه یعنی به کاربرد خرد به عنوان توانایی اندیشیدن نیازمندیم.
#هانا_آرنت
#اندیشیدن_وملاحظات_اخلاقی
@kavosh_garan
كانت بر این باور بود که نیاز اندیشیدن به فراتر از شناخت را مسائل دیرینۀ فلسفۀ اولى - خدا، اختیار، نامیرایی- برانگیختهاند و چنین داوری کرده بود که «باید دانایی را از میان برداشت تا جا برای ایمان باز شود»
کانت دانایی را از بین نبرد، بلکه شناخت را از اندیشه جدا کرد و جایی برای اندیشه گشود نه برای ایمان، همانگونه که خود میگوید موانعی را که خرد در راه خود ایجاد میکند از میان برداشت و در چنین وضعیتی، تمیز بین دانایی و اندیشه برای ما امری است حیاتی.
ناتوانی برای اندیشیدن حماقت نیست، این ناتوانی در آدمهای بسیار هوشمند نیز دیده میشود؛ و دشوار است که بگوییم بدی مسبب آن است، زیرا نبود اندیشه و نیز حماقت، هر دو پدیدههایی رایجتر از بدیاند.
مسئله اینجاست که برای ارتکاب بدیهای بزرگ بددلی که پدیدهای کمیاب است ضرورت ندارد بدینسان به گفتۀ کانت برای پرهیز از بدی به فلسفه یعنی به کاربرد خرد به عنوان توانایی اندیشیدن نیازمندیم.
#هانا_آرنت
#اندیشیدن_وملاحظات_اخلاقی
@kavosh_garan
زمانی میتوان اطمینان داشت انقلابی رخ نمیدهد که نظامیان یک کشور هنوز فرمانبردار مراجع حکومتی یا مدنی باشند.
انقلابها نه پاسخی حتمی بلکه ممکن به فروریزی رژیمهای مستقر هستند. آنها نه علت بلکه پیامد نابودی مرجعیت و اقتدار سیاسیاند.
هرجا که اینگونه فرآیندهای فروپاشی قدرت حاکم - معمولاً طی دورههای بلندمدتتر - بتوانند بیمانع پیش بروند، وقوع انقلاب ممکن است، البته به این شرط که جمعیتی به اندازهٔ کافی زیاد برای زمان فروپاشی حکومت آماده باشد و بخواهد قدرت را به دست بگیرد.
#هانا_آرنت
#اختیار_آزاد_زیستن
@kavosh_garan
انقلابها نه پاسخی حتمی بلکه ممکن به فروریزی رژیمهای مستقر هستند. آنها نه علت بلکه پیامد نابودی مرجعیت و اقتدار سیاسیاند.
هرجا که اینگونه فرآیندهای فروپاشی قدرت حاکم - معمولاً طی دورههای بلندمدتتر - بتوانند بیمانع پیش بروند، وقوع انقلاب ممکن است، البته به این شرط که جمعیتی به اندازهٔ کافی زیاد برای زمان فروپاشی حکومت آماده باشد و بخواهد قدرت را به دست بگیرد.
#هانا_آرنت
#اختیار_آزاد_زیستن
@kavosh_garan