وُهومَن اَمشاسِپَند
#امروز به روز ، پیروز و فرخ روز سپندارمزد امشاسپند و آبان ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی. سه شنبه ۲۹ مهر ماه به سال ۱۴۰۴ خورشیدی. ۲۱ اکتبر سال ۲۰۲۵ (ترسایی) ✔️ سپندارمزد = فروتنی پاک و سپند. @khashatra
#امروز
به روز ، پیروز و فرخ روز خورداد امشاسپند و آبان ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی.
چهار شنبه ۳۰ مهر ماه به سال ۱۴۰۴ خورشیدی.
۲۲ اکتبر سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ خورداد = هَئوروَتات ، رسایی و کمال.
@khashatra
به روز ، پیروز و فرخ روز خورداد امشاسپند و آبان ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی.
چهار شنبه ۳۰ مهر ماه به سال ۱۴۰۴ خورشیدی.
۲۲ اکتبر سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ خورداد = هَئوروَتات ، رسایی و کمال.
@khashatra
#خورداد_امشاسپند
خورداد پنجمین امشاسپند و پاس دارندهی آب ها و سرسبزی است.
آب در كنار سه آخشیج دیگر (خاک، هوا، آتش) در میان ایرانیان باستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است.
وجود ایزدان گوناگون موكل بر آن و نوشتههای ایرانی و انیرانی همه گواه اهمیت این آخشیج است در میان ایرانیان باستان و زرتشتیان، زاستار (:طبیعت) در نظر ایرانیان جایگاه والایی دارد و عناصر آن شایسته ی گرامی داشت و دارای تقدس ویژهای است. آب، باد، خاک و آتش در دین اشوزرتشت و در فرهنگ و سنت ایرانی چهار آخشیج سپند است كه برای هر یک از آن ها فرشتهی ویژهای تعیین شده و خویش کاری فرد زرتشتی است که محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد.
آب نه تنها سپند است بلكه آشامیده شده و در امور جاری زندگی به مصرف میرسد. عنصری كه وحدت آن نماد یكتایی اهورامزدا و كثرت آن جلوهگاه تمام پدیدههای جهان هستی است، از چكهی باران تا اقیانوس پهناور و از آب آرام چاه تا سیل جاری در بستر رودها موجد و مولد زندگی است.
در ایران باستان تا به امروز ماه سوم سال و روز ششم هر ماه خورداد نام دارد.
یشت چهارم كه به نام خورداد یشت خوانده میشود، به طوری كه این فرشته در جهان مینوی نماد كمال اهورامزدا و در جهان جسمانی نگهبان آب است.
خورداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به چم رسایی و کمال است که در گات ها یکی از فروزههای اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است.
بخش هئوروه که صفت است به چم رسا، همه، درست و کامل.
بخش دوم تات که پسوند است برای اسم، بنابراین هئوروتات به چم کمال و رسایی است.
خورداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست.
خورداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان، خویش کاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در آیین، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.
ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خورداد هستند.
در گات ها، از خورداد و اَمُرداد پیوسته در کنار یک دیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاس دارنده ی آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند.
در یسنا، هات ۴۷، آمدهاست که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی اَمُرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
در متنهای کهن امشاسپند خورداد : چهارمین یشت از یشت های بیست و یک گانهی اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خورداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور میشود که «… یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خورداد را برای مردمان اشون بیافریدم…» و سپس تاکید میشود هر آن کس که خورداد را بستاید همانند آن است که همه ی امشاسپندان را ستایش کرده است.
در بندهش نیز درباره ی خورداد آمدهاست : «… ششم از مینویان، خورداد است؛ او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت..»، چنین گوید : هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست…»
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش :
خورداد روز داد نباشد كه بامداد،
از لهو و خرمی بستانی ز باده داد.
از باده جوی شادی و از باده باش خوش،
بیباده این جهان، صنما بادگیر، باد.
اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
جوی کن.
اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار :
به (خورداد) جوی نوین کن روان،
(امرداد) بیخ نو اندر نشان.
🌺 گل سوسن نماد خورداد امشاسپند است.
@khashatra
خورداد پنجمین امشاسپند و پاس دارندهی آب ها و سرسبزی است.
آب در كنار سه آخشیج دیگر (خاک، هوا، آتش) در میان ایرانیان باستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است.
وجود ایزدان گوناگون موكل بر آن و نوشتههای ایرانی و انیرانی همه گواه اهمیت این آخشیج است در میان ایرانیان باستان و زرتشتیان، زاستار (:طبیعت) در نظر ایرانیان جایگاه والایی دارد و عناصر آن شایسته ی گرامی داشت و دارای تقدس ویژهای است. آب، باد، خاک و آتش در دین اشوزرتشت و در فرهنگ و سنت ایرانی چهار آخشیج سپند است كه برای هر یک از آن ها فرشتهی ویژهای تعیین شده و خویش کاری فرد زرتشتی است که محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد.
آب نه تنها سپند است بلكه آشامیده شده و در امور جاری زندگی به مصرف میرسد. عنصری كه وحدت آن نماد یكتایی اهورامزدا و كثرت آن جلوهگاه تمام پدیدههای جهان هستی است، از چكهی باران تا اقیانوس پهناور و از آب آرام چاه تا سیل جاری در بستر رودها موجد و مولد زندگی است.
در ایران باستان تا به امروز ماه سوم سال و روز ششم هر ماه خورداد نام دارد.
یشت چهارم كه به نام خورداد یشت خوانده میشود، به طوری كه این فرشته در جهان مینوی نماد كمال اهورامزدا و در جهان جسمانی نگهبان آب است.
خورداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به چم رسایی و کمال است که در گات ها یکی از فروزههای اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است.
بخش هئوروه که صفت است به چم رسا، همه، درست و کامل.
بخش دوم تات که پسوند است برای اسم، بنابراین هئوروتات به چم کمال و رسایی است.
خورداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست.
خورداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان، خویش کاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در آیین، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.
ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خورداد هستند.
در گات ها، از خورداد و اَمُرداد پیوسته در کنار یک دیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاس دارنده ی آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند.
در یسنا، هات ۴۷، آمدهاست که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی اَمُرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
در متنهای کهن امشاسپند خورداد : چهارمین یشت از یشت های بیست و یک گانهی اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خورداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور میشود که «… یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خورداد را برای مردمان اشون بیافریدم…» و سپس تاکید میشود هر آن کس که خورداد را بستاید همانند آن است که همه ی امشاسپندان را ستایش کرده است.
در بندهش نیز درباره ی خورداد آمدهاست : «… ششم از مینویان، خورداد است؛ او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت..»، چنین گوید : هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست…»
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش :
خورداد روز داد نباشد كه بامداد،
از لهو و خرمی بستانی ز باده داد.
از باده جوی شادی و از باده باش خوش،
بیباده این جهان، صنما بادگیر، باد.
اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
جوی کن.
اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار :
به (خورداد) جوی نوین کن روان،
(امرداد) بیخ نو اندر نشان.
🌺 گل سوسن نماد خورداد امشاسپند است.
@khashatra
✅ زندگی زرتشتیان در دوران ننگین قاجار
اوضاع و احوال زرتشتیان ایران ، به خصوص در یزد و کرمان ، به حدی ناهنجار بود که آن ها هتا حق نداشتند لباس آبرومندی به تن کنند.
مشکلات یزد گسترده تر از کرمان بود ، چون که مسلمانان یزد نسبت به زرتشتیان خصومت بیشتری نشان می دادند و آزار و اذیت آنان را کاری بسیار خداپسندانه می دانستند.
به عنوان مثال زرتشتیان حق نداشتند به مناطقی چون بازار به هنگامی که آب پاشی کرده اند و هنوز خشک نشده وارد شوند و این کار را سبب نجس شدن آن می دانستند ، هر چند که این قانون شامل حیوانات نمی شد.
حاکمان ستم گری هم چون شاهزاده ظل السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه به هر نیرنگ و دسیسه ی ممکن برای حفظ منافع شخصی خویش متوصل می شدند.
مثلا زمانی که حاکم یزد بود باعث کشته شدن شمار زیادی از بهائیان گردید.
مردمان بی گناهی که با وحشی گری تمام در خیابان ها و بازار شهر و هتا روستاها قتل عام شدند.
می گفتند پس از کشتن یکی از آن ها در بازار ، دل و روده ه اش را از مقعدش بیرون کشیدند.
هرکس با دیگری دشمنی داشت به بهانه ی این که قربانی بهائی است او را می چاپید و می کشت.
در همین احوال شاهزاده جلال الدوله در عین عشرت می زیست و هم چنان فرمان دستگیری آدم هایی را صادر می کرد که می خواست پول های شان را صاحب شود.
جلال الدوله که در زمان صدر اعظمی سپهسالار اعظم به حکومت کرمان منصوب شد ، همین رفتار را با زرتشتیان در پیش گرفت.
من در تهران نماینده ی مجلس بودم که اطلاع یافتم دو یا سه نفر زرتشتی به قتل رسیده اند.
فورا وارد عمل شدم و جلال الدوله در سال ۱۹۰۸ م ازسمت خویش برکنار گردید.
مجازات قصاص شامل کشتن یکی زرتشتی نمی شد.
اعمال مجازات برای نخستین بار به دوران جنگ اول جهانی بازمی گشت ، زمانی که خسرو ظفرالسلطنه بختیاری حاکم کرمان بود و نظم و قانونی وجود نداشت.
در آن زمان آلمانی ها همه کاره بودند. ظفرالسلطنه هر وقت موقعیت اقتضا می کرد ، هرچیزی به دستش می رسید ، فارغ از این که مال ایرانی ، آلمانی یا انگلیسی باشد به زور تصاحب می کرد.
زمانی هم یکی از نوکرانش ، دینیار مهربان زرتشتی را به خاطر پولش کشت. 😔😔
من که در آن موقع در تهران بودم تلگرافی برای سردار فرستادم.
او اندکی بعد نوکرش را اعدام کرد.
مردان زرتشتی باید فقط قبا می پوشیدند و هتا در زمستان گیوه به پا می کردند.
اجازه نداشتند سوار اسب ، خر یا قاطر شوند و وسیله ی دیگری هم برای حمل و نقل وجود نداشت.😔😔
در روزهای بارانی می بایست مراقب باشند که به یک فرد مسلمان نزدیک نشوند و یا با او تماس بدنی برقرار نسازند.
در غیر این صورت تا حد مرگ کتک می خوردند.😔😔
زرتشتیان غالبا در خیابان ها مورد ضرب و شتم مسلمانان قرار می گرفتند.😔😔
به هنگام خرید در بازار نبایستی به خوراکی ها یا میوه ها دست می زدند.
مردان زرتشتی معمولا یک دستمال بزرگ یا شال همراه خود داشتند تا وقتی برای دیدار با یک مسلمان به خانه اش می روند زیر پای خود پهن کنند تا فرش نجس نشود.😔😔
زرتشتیان را گبر یا مطیع الاسلام می خواندند. 😔😔
حق پوشیدن پالتو یا سرداری را نداشتند چون مسلمانان به تن می کردند.
مردان زرتشتی سرهای خود را با نوعی عمامه به رنگ خامه ای تیره به نام «نخودی» می پوشاندند.
این سرپوش عذاب آور صرفا برای ناراحت کردن آن ها باب شده بود.😔😔
📚 بُن مایه :
برگرفته از خاطرات روان شاد ؛
ارباب کیخسرو شاهرخ.
✍ رونوشت ؛ بردیا بزرگمهر.
۲
@khashatra
پایان🔺🔺
اوضاع و احوال زرتشتیان ایران ، به خصوص در یزد و کرمان ، به حدی ناهنجار بود که آن ها هتا حق نداشتند لباس آبرومندی به تن کنند.
مشکلات یزد گسترده تر از کرمان بود ، چون که مسلمانان یزد نسبت به زرتشتیان خصومت بیشتری نشان می دادند و آزار و اذیت آنان را کاری بسیار خداپسندانه می دانستند.
به عنوان مثال زرتشتیان حق نداشتند به مناطقی چون بازار به هنگامی که آب پاشی کرده اند و هنوز خشک نشده وارد شوند و این کار را سبب نجس شدن آن می دانستند ، هر چند که این قانون شامل حیوانات نمی شد.
حاکمان ستم گری هم چون شاهزاده ظل السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه به هر نیرنگ و دسیسه ی ممکن برای حفظ منافع شخصی خویش متوصل می شدند.
مثلا زمانی که حاکم یزد بود باعث کشته شدن شمار زیادی از بهائیان گردید.
مردمان بی گناهی که با وحشی گری تمام در خیابان ها و بازار شهر و هتا روستاها قتل عام شدند.
می گفتند پس از کشتن یکی از آن ها در بازار ، دل و روده ه اش را از مقعدش بیرون کشیدند.
هرکس با دیگری دشمنی داشت به بهانه ی این که قربانی بهائی است او را می چاپید و می کشت.
در همین احوال شاهزاده جلال الدوله در عین عشرت می زیست و هم چنان فرمان دستگیری آدم هایی را صادر می کرد که می خواست پول های شان را صاحب شود.
جلال الدوله که در زمان صدر اعظمی سپهسالار اعظم به حکومت کرمان منصوب شد ، همین رفتار را با زرتشتیان در پیش گرفت.
من در تهران نماینده ی مجلس بودم که اطلاع یافتم دو یا سه نفر زرتشتی به قتل رسیده اند.
فورا وارد عمل شدم و جلال الدوله در سال ۱۹۰۸ م ازسمت خویش برکنار گردید.
مجازات قصاص شامل کشتن یکی زرتشتی نمی شد.
اعمال مجازات برای نخستین بار به دوران جنگ اول جهانی بازمی گشت ، زمانی که خسرو ظفرالسلطنه بختیاری حاکم کرمان بود و نظم و قانونی وجود نداشت.
در آن زمان آلمانی ها همه کاره بودند. ظفرالسلطنه هر وقت موقعیت اقتضا می کرد ، هرچیزی به دستش می رسید ، فارغ از این که مال ایرانی ، آلمانی یا انگلیسی باشد به زور تصاحب می کرد.
زمانی هم یکی از نوکرانش ، دینیار مهربان زرتشتی را به خاطر پولش کشت. 😔😔
من که در آن موقع در تهران بودم تلگرافی برای سردار فرستادم.
او اندکی بعد نوکرش را اعدام کرد.
مردان زرتشتی باید فقط قبا می پوشیدند و هتا در زمستان گیوه به پا می کردند.
اجازه نداشتند سوار اسب ، خر یا قاطر شوند و وسیله ی دیگری هم برای حمل و نقل وجود نداشت.😔😔
در روزهای بارانی می بایست مراقب باشند که به یک فرد مسلمان نزدیک نشوند و یا با او تماس بدنی برقرار نسازند.
در غیر این صورت تا حد مرگ کتک می خوردند.😔😔
زرتشتیان غالبا در خیابان ها مورد ضرب و شتم مسلمانان قرار می گرفتند.😔😔
به هنگام خرید در بازار نبایستی به خوراکی ها یا میوه ها دست می زدند.
مردان زرتشتی معمولا یک دستمال بزرگ یا شال همراه خود داشتند تا وقتی برای دیدار با یک مسلمان به خانه اش می روند زیر پای خود پهن کنند تا فرش نجس نشود.😔😔
زرتشتیان را گبر یا مطیع الاسلام می خواندند. 😔😔
حق پوشیدن پالتو یا سرداری را نداشتند چون مسلمانان به تن می کردند.
مردان زرتشتی سرهای خود را با نوعی عمامه به رنگ خامه ای تیره به نام «نخودی» می پوشاندند.
این سرپوش عذاب آور صرفا برای ناراحت کردن آن ها باب شده بود.😔😔
📚 بُن مایه :
برگرفته از خاطرات روان شاد ؛
ارباب کیخسرو شاهرخ.
✍ رونوشت ؛ بردیا بزرگمهر.
۲
@khashatra
پایان🔺🔺