Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«مست مستم»
اجرای زیبای سپیده_رئیس_سادات
آهنگ: حبیب_الله_بدیعی
ترانه: معینی_کرمانشاهی
اجرای زیبای سپیده_رئیس_سادات
آهنگ: حبیب_الله_بدیعی
ترانه: معینی_کرمانشاهی
اگر مثل من قبول کنید که قوانین طبیعت ثابت هستند، طولی نمیکشد که میپرسید :
"پس نقش خدا چیست؟"
این بخش بزرگی از تضاد بین علم و دین است و با اینکه نظرات من تیتر روزنامهها شده، در واقع جدالی باستانی است. میتوان خدا را به منزله تجسم قوانین طبیعت تعریف کرد. اما این چیزی نیست که اکثریت، خدا تلقی کنند. مقصودشان موجودی انسان گونه است که میتوان با او ارتباطی شخصی داشت.
وقتی به عظمت عالم بنگرید و ببینید حیات آدمی در آن تا چه حد بیاهمیت و اتفاقی است، این به نظر نامعقول میرسد.
📚پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ
✍استفان هاوکینگ
🆔 @abarnoakhtar
"پس نقش خدا چیست؟"
این بخش بزرگی از تضاد بین علم و دین است و با اینکه نظرات من تیتر روزنامهها شده، در واقع جدالی باستانی است. میتوان خدا را به منزله تجسم قوانین طبیعت تعریف کرد. اما این چیزی نیست که اکثریت، خدا تلقی کنند. مقصودشان موجودی انسان گونه است که میتوان با او ارتباطی شخصی داشت.
وقتی به عظمت عالم بنگرید و ببینید حیات آدمی در آن تا چه حد بیاهمیت و اتفاقی است، این به نظر نامعقول میرسد.
📚پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ
✍استفان هاوکینگ
🆔 @abarnoakhtar
📗 «اولین شرط معلمی این است که هیچوقت به شاگردتان دل نبندید و توقعی نداشته باشید و وفاداریاش را شرط آموختن به او نکنید. اصل را بگذارید بر این که اینها میآیند و تکهای از شما میکنَنَد و میبرند. حقشان هم هست.
دنبال این هم نباشید جایی ذکر خیری از شما کنند از شما که معلمشان بودهاید. چون بعدها خواهند گفت که از اول هم نیازی به معلم نداشتهاند!»
📗از پیدا و پنهان/ آیدین آغداشلو، ص ۱۶۶
#روز_معلم
🖋 @ehsanmohammadi95
دنبال این هم نباشید جایی ذکر خیری از شما کنند از شما که معلمشان بودهاید. چون بعدها خواهند گفت که از اول هم نیازی به معلم نداشتهاند!»
📗از پیدا و پنهان/ آیدین آغداشلو، ص ۱۶۶
#روز_معلم
🖋 @ehsanmohammadi95
*دکتر دزفولی متخصص روان شناس*
*مردم کشورم عجول شده اند...*
تند راه می روند
تند غذا می خورند
تند رانندگی می کنند
تند ازدواج می کنند
تند طلاق می گیرند...!
تند تصمیم میگیرند
تند پشیمان می شوند
تند مأیوس می شوند...!
به هر آرزویی می رسند بی آنکه جشن بگیرند و از آن لذت ببرند ؛
تندتر به دنبال آرزویِ بعدی می دوند !
به توفیق بعدی که می رسند : بی آنکه به خود ببالند و افتخار کنند؛ تندتر به دنبال موفقیتِ بعدی می دوند...
ناگهان روزی مقابل آینه می ایستند و می بینند برف بر بامشان نشسته!! قوایشان تحلیل رفته، راحت نمي توانند بخوابند، چابك نمي توانند از جاي برخيزند، از زندگي لذتی نمی برند ...
و شده اند « انباردارِ آرزوهایِ رسیده نچشیده!!»
مردم : عمر به قدر کافی تند میدود، شما آهسته راه بروید...
به خودتان هر روز نگاه کنید ، آدم ها را یواش یواش دوست بدارید ، چایتان را آهسته بنوشید ، از امکاناتی که دراختیار دارید لذت ببرید ، قدر پدر ، مادر ، همسر و فرزندانتان را بدانيد ، موفقیت هایتان را جشن بگیرید ،
خیابان را با عشق قدم بزنید ، شما هرگز ، هرگز به سن و سالِ امروزتان برنمیگردید ...
بدانید که انتهای مسیر هیچ خبری نیست .
*مردم کشورم عجول شده اند...*
تند راه می روند
تند غذا می خورند
تند رانندگی می کنند
تند ازدواج می کنند
تند طلاق می گیرند...!
تند تصمیم میگیرند
تند پشیمان می شوند
تند مأیوس می شوند...!
به هر آرزویی می رسند بی آنکه جشن بگیرند و از آن لذت ببرند ؛
تندتر به دنبال آرزویِ بعدی می دوند !
به توفیق بعدی که می رسند : بی آنکه به خود ببالند و افتخار کنند؛ تندتر به دنبال موفقیتِ بعدی می دوند...
ناگهان روزی مقابل آینه می ایستند و می بینند برف بر بامشان نشسته!! قوایشان تحلیل رفته، راحت نمي توانند بخوابند، چابك نمي توانند از جاي برخيزند، از زندگي لذتی نمی برند ...
و شده اند « انباردارِ آرزوهایِ رسیده نچشیده!!»
مردم : عمر به قدر کافی تند میدود، شما آهسته راه بروید...
به خودتان هر روز نگاه کنید ، آدم ها را یواش یواش دوست بدارید ، چایتان را آهسته بنوشید ، از امکاناتی که دراختیار دارید لذت ببرید ، قدر پدر ، مادر ، همسر و فرزندانتان را بدانيد ، موفقیت هایتان را جشن بگیرید ،
خیابان را با عشق قدم بزنید ، شما هرگز ، هرگز به سن و سالِ امروزتان برنمیگردید ...
بدانید که انتهای مسیر هیچ خبری نیست .
⛔️ ایراد بگیر؛ دیده شو، غُر بزن؛ لایک بگیر!
✍ احسان محمدی
🌐 در عصر ارتباطات هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به #شهرت برسد. به نیکنامی یا بدنامی.
🌐 اگر پیش از این تنها ستارههای سیاست و سینما و موسیقی و ورزش این شانس را داشتند که عکسشان روی جلد مجلات بنشیند و دیده شوند، به واسطه شبکههای مجازی حالا همه از این بخت برخوردارند.
🌐 کافی است کمی خلاق باشید و از تقلید صدا و دابسمش و ژانگولر استفاده کنید یا دامن از دست بدهید و مقابل دوربین تنی بلرزانید یا اندامنمایی کنید، یا دستهگلی به آب بدهید و یک نفر تصویر یا صدایتان را پخش کند.
🌐 آن وقت با سرعت نور به شهرت میرسید. ممکن است از این بخت برخوردار باشید که حتی با طنازی راه به سینما هم پیدا کنید.
یعنی راهی که قبلاً یک ستاره در طول ده سال طی میکرد را در ده دقیقه طی کنید.
🌐 از یک منظر اتفاق بسیار خوبی است. اینکه #انحصار شکستهشده و هر کس جوهر و جوهرهی داشتهباشد از این بخت برخوردار است که استعدادش تحسین شود اما وقتی «دیده شدن به هر قیمت» هدف بشود آن وقت ممکن است روی سبک زندگی جامعه هم اثر بگذارد.
🌐 شبکههای مجازی در خلق و تکثیر نگاه #ایرادگیر، سیاهنما و غرغرو بسیار موثرند. در واقع در چند سال اخیر تجربه نشان داده که ایرادگرفتن از هر چیز و هرکس به یک ارزش تبدیل شده است.
🌐 فرد بدون داشتن سواد و آگاهی نسبت به یک مسئله و موضوع اجتماعی، سیاسی یا رسانه ای، نگاهی به آن میاندازد و بعد از پیدا کردن یک خُرده ایراد آن را در معرض نمایش میگذارد و زمینه اعتراض به کلیت ماجرا را فقط برای یک ایراد جزئی فراهم میآورد.
🌐 یک #گزارشگر فوتبال 90 دقیقه تحت فشار و استرسِ قضاوت شدن توسط میلیونها نفر باید مسلسلوار حرف بزند و اطلاعات بدهد، به بازی و حواشی اش دقت کند و تمام حس و حال را به بیننده منتقل کند ولی در پایان به خاطر یک تپق ساده یا فراموش کردن نام یک بازیکن چنان مورد هجمه قرار می گیرد که انگار بیسوادترین موجود کره زمین است و کاشف و تکثیرکننده آن تپق، دانای کُلی که حقش را خوردهاند وگرنه باید جای گزارشگر مینشست.
🌐 کافی است یک #نویسنده که سالها میلیونها واژه را ردیف کرده و صدها یادداشت و مقاله نوشته یک خطای نگارشی داشته باشد، ایرادگیران همان یک واژه را سرنیزه میکنند و در نقش دانای کل او را به سخره میگیرند که ببینید سواد روزنامه نگار ما را!
🌐 در رادیو و تلویزیون و در دهها شبکه، روزانه هزاران دقیقه برنامه تولید میشود، کافی است یک #مجری یک گاف بدهد، یک عکس جابجا بشود، تکهای از دکور بریزد، یک مهمان کلمهای خطا کند آن وقت کسانی برای «دیدن شدن» و «دانا به نظر رسیدن» همان یک برش را تکثیر میکنند که واسفا از رسانه ما! کجای دنیا این اتفاق میافتد و ...
🌐 میان #نقد کردن و #ایرادگیری محض مرز باریکی وجود دارد اما تفاوتش بسیار است. در نقد، هدفِ نهایی ارتقا و بهبود فرایند است، در ایرادگیری، هدف تخریب است و مضحکهکردن و البته احتمالاً خُردک شهرتی برای دیدهشدن فرد بهانهگیر و ایرادجو.
🌐 رواج این نگاه و تحسین آن، همه ما را به افرادی تبدیل کرده است که به جای دیدن زیباییها و نکات تحسینآمیز، در جستجوی گافها، خطاها، سیاهیها و تاریکیها هستیم تا با نشان دادن آنها #معترض_سلحشور، دانای خردمند و مبارز سازش ناپذیر لقب بگیریم.
🌐 فارغ از نگاه و کلام برخی سیاستمداران مستقر در حاکمیت که که بسیار در این خصوص تاثیرگذار بودهاند، این نقد به بسیاری از ما روزنامهنگاران هم وارد است.
به جای آنکه «شهره شهر شویم به عشق ورزیدن»، مدام فرهنگ عیبجویی و مچگیری را رواج دادهایم و یادمان رفته که هنز آن است که چشم را «به زشت دیدن» عادت ندهیم.
🌐 این امر به معنای #سفیدنمایی و ندیدن کاستیها نیست، به این معناست که یاد بگیریم ایرادگرفتن محض از هر چیز و هرکس، نشانه هوشمندی و خرد نیست و اندکی خطاپوشی را از پروردگاری یاد بگیریم که ستار العیوب است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
🌐 در عصر ارتباطات هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به #شهرت برسد. به نیکنامی یا بدنامی.
🌐 اگر پیش از این تنها ستارههای سیاست و سینما و موسیقی و ورزش این شانس را داشتند که عکسشان روی جلد مجلات بنشیند و دیده شوند، به واسطه شبکههای مجازی حالا همه از این بخت برخوردارند.
🌐 کافی است کمی خلاق باشید و از تقلید صدا و دابسمش و ژانگولر استفاده کنید یا دامن از دست بدهید و مقابل دوربین تنی بلرزانید یا اندامنمایی کنید، یا دستهگلی به آب بدهید و یک نفر تصویر یا صدایتان را پخش کند.
🌐 آن وقت با سرعت نور به شهرت میرسید. ممکن است از این بخت برخوردار باشید که حتی با طنازی راه به سینما هم پیدا کنید.
یعنی راهی که قبلاً یک ستاره در طول ده سال طی میکرد را در ده دقیقه طی کنید.
🌐 از یک منظر اتفاق بسیار خوبی است. اینکه #انحصار شکستهشده و هر کس جوهر و جوهرهی داشتهباشد از این بخت برخوردار است که استعدادش تحسین شود اما وقتی «دیده شدن به هر قیمت» هدف بشود آن وقت ممکن است روی سبک زندگی جامعه هم اثر بگذارد.
🌐 شبکههای مجازی در خلق و تکثیر نگاه #ایرادگیر، سیاهنما و غرغرو بسیار موثرند. در واقع در چند سال اخیر تجربه نشان داده که ایرادگرفتن از هر چیز و هرکس به یک ارزش تبدیل شده است.
🌐 فرد بدون داشتن سواد و آگاهی نسبت به یک مسئله و موضوع اجتماعی، سیاسی یا رسانه ای، نگاهی به آن میاندازد و بعد از پیدا کردن یک خُرده ایراد آن را در معرض نمایش میگذارد و زمینه اعتراض به کلیت ماجرا را فقط برای یک ایراد جزئی فراهم میآورد.
🌐 یک #گزارشگر فوتبال 90 دقیقه تحت فشار و استرسِ قضاوت شدن توسط میلیونها نفر باید مسلسلوار حرف بزند و اطلاعات بدهد، به بازی و حواشی اش دقت کند و تمام حس و حال را به بیننده منتقل کند ولی در پایان به خاطر یک تپق ساده یا فراموش کردن نام یک بازیکن چنان مورد هجمه قرار می گیرد که انگار بیسوادترین موجود کره زمین است و کاشف و تکثیرکننده آن تپق، دانای کُلی که حقش را خوردهاند وگرنه باید جای گزارشگر مینشست.
🌐 کافی است یک #نویسنده که سالها میلیونها واژه را ردیف کرده و صدها یادداشت و مقاله نوشته یک خطای نگارشی داشته باشد، ایرادگیران همان یک واژه را سرنیزه میکنند و در نقش دانای کل او را به سخره میگیرند که ببینید سواد روزنامه نگار ما را!
🌐 در رادیو و تلویزیون و در دهها شبکه، روزانه هزاران دقیقه برنامه تولید میشود، کافی است یک #مجری یک گاف بدهد، یک عکس جابجا بشود، تکهای از دکور بریزد، یک مهمان کلمهای خطا کند آن وقت کسانی برای «دیدن شدن» و «دانا به نظر رسیدن» همان یک برش را تکثیر میکنند که واسفا از رسانه ما! کجای دنیا این اتفاق میافتد و ...
🌐 میان #نقد کردن و #ایرادگیری محض مرز باریکی وجود دارد اما تفاوتش بسیار است. در نقد، هدفِ نهایی ارتقا و بهبود فرایند است، در ایرادگیری، هدف تخریب است و مضحکهکردن و البته احتمالاً خُردک شهرتی برای دیدهشدن فرد بهانهگیر و ایرادجو.
🌐 رواج این نگاه و تحسین آن، همه ما را به افرادی تبدیل کرده است که به جای دیدن زیباییها و نکات تحسینآمیز، در جستجوی گافها، خطاها، سیاهیها و تاریکیها هستیم تا با نشان دادن آنها #معترض_سلحشور، دانای خردمند و مبارز سازش ناپذیر لقب بگیریم.
🌐 فارغ از نگاه و کلام برخی سیاستمداران مستقر در حاکمیت که که بسیار در این خصوص تاثیرگذار بودهاند، این نقد به بسیاری از ما روزنامهنگاران هم وارد است.
به جای آنکه «شهره شهر شویم به عشق ورزیدن»، مدام فرهنگ عیبجویی و مچگیری را رواج دادهایم و یادمان رفته که هنز آن است که چشم را «به زشت دیدن» عادت ندهیم.
🌐 این امر به معنای #سفیدنمایی و ندیدن کاستیها نیست، به این معناست که یاد بگیریم ایرادگرفتن محض از هر چیز و هرکس، نشانه هوشمندی و خرد نیست و اندکی خطاپوشی را از پروردگاری یاد بگیریم که ستار العیوب است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from فنون و دانشهای ادبی (Nazi Sojoudi langeroudi)
جشن هزارهٔ فردوسی.pdf
650.4 KB
مقالهٔ «جشن هزارهٔ فردوسی»، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمهٔ سلمان ساکت، نشریهٔ پاژ، شمارهٔ ۴، زمستان ۱۳۸۷، ص ۲۶۱- ۲۶۹.
#آثار_مقاله
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#آثار_مقاله
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
نامِ صادق هدایت، برایم یادآورِ خیّام است؛
دو فروغ از یک چراغ، دو اندیشه در آیینهای یگانه...
از دیدهگاهِ من، این دو بزرگ، چون دو کفۀ یک ترازو بودند؛
هر دو، جهان را ناپایدار و زندگی را گذرا میدانستند.
با این دگرگونی که خیّام، ناپایداری را پذیرفت و در جستوجوی شادی و خوشی برآمد،
چون دانست که چارهای نیست، جامی از شادی برگرفت و در شورِ لحظهها، خوشدلانه زیست.
امّا هدایت، با این نیستی کنار نیامد و با تیغِ اندیشه در میدانِ پوچی رزم آورد، و دلخسته از این کارزار، لب به شِکوِه گشود و دیده به تیرگی دوخت.
گویی یکی با مرگ آشتی کرد و آن را نوشید،
و دیگری، در برابرش ایستاد و زخم خورد.
یکی در خاموشیِ هستی، ترانهای شاد سر داد،
و دیگری، در هیاهوی درون، فریادی از رنج برآورد.
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ عمر خیّام نیشابوری، یادباد و گرامیباد!
دو فروغ از یک چراغ، دو اندیشه در آیینهای یگانه...
از دیدهگاهِ من، این دو بزرگ، چون دو کفۀ یک ترازو بودند؛
هر دو، جهان را ناپایدار و زندگی را گذرا میدانستند.
با این دگرگونی که خیّام، ناپایداری را پذیرفت و در جستوجوی شادی و خوشی برآمد،
چون دانست که چارهای نیست، جامی از شادی برگرفت و در شورِ لحظهها، خوشدلانه زیست.
امّا هدایت، با این نیستی کنار نیامد و با تیغِ اندیشه در میدانِ پوچی رزم آورد، و دلخسته از این کارزار، لب به شِکوِه گشود و دیده به تیرگی دوخت.
گویی یکی با مرگ آشتی کرد و آن را نوشید،
و دیگری، در برابرش ایستاد و زخم خورد.
یکی در خاموشیِ هستی، ترانهای شاد سر داد،
و دیگری، در هیاهوی درون، فریادی از رنج برآورد.
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ عمر خیّام نیشابوری، یادباد و گرامیباد!
◼️زندگی بیشتر اوقات تلخ است، حالا لابهلایش لبخندی میدهد، شادی کوتاهی میبخشد، خودش را مهربان نشان میدهد اما بیشتر وقتها راه نمیآید، مثل اسب چموشی است که سوارش را میکوبد به زمین و به تاخت میرود تا کس دیگری را برای دقایقی سوار کند، به او شادی کوتاهی ببخشد و باز ...
⬛ برای همین همیشه کسانی که کمتر میترسند، کمتر تسلیم نمیشوند، کمتر گله میکنند و زُل میزنند توی چشمهای این اسب چموش را تحسین میکنم، کسانی که وقتی زمین میخورند دستشان را میگیرند به زانو و بلند میشوند، کسانی که در زندگی میبازند، دستاوردهایشان دود میشود اما دوباره بلند میشوند، کسانی که زخم میخورند اما جای جراحت را میبندند و ادامه میدهند .. این دسته از افراد شاید شمعهایی باشند که توی زندگی خودشان پت پت میکنند اما به چراغ الهامبخشی برای دیگران تبدیل میشوند، به فانوس دریایی برای کشتیشکستگان!
⬛ در فوتبال اصطلاحی هست به اسم «کامبک». یعنی بازگشت. وقتی تیمی مثلاً با دو گل عقب میافتد و بعد سه گل میزند میگویند کامبک زد و آخ که چه لحظه شیرینی است. لحظه غلبه امید بر ناامیدی مطلق، پیروزی نور بر تاریکی!
🖋️ @ehsanmohammadi95
⬛ برای همین همیشه کسانی که کمتر میترسند، کمتر تسلیم نمیشوند، کمتر گله میکنند و زُل میزنند توی چشمهای این اسب چموش را تحسین میکنم، کسانی که وقتی زمین میخورند دستشان را میگیرند به زانو و بلند میشوند، کسانی که در زندگی میبازند، دستاوردهایشان دود میشود اما دوباره بلند میشوند، کسانی که زخم میخورند اما جای جراحت را میبندند و ادامه میدهند .. این دسته از افراد شاید شمعهایی باشند که توی زندگی خودشان پت پت میکنند اما به چراغ الهامبخشی برای دیگران تبدیل میشوند، به فانوس دریایی برای کشتیشکستگان!
⬛ در فوتبال اصطلاحی هست به اسم «کامبک». یعنی بازگشت. وقتی تیمی مثلاً با دو گل عقب میافتد و بعد سه گل میزند میگویند کامبک زد و آخ که چه لحظه شیرینی است. لحظه غلبه امید بر ناامیدی مطلق، پیروزی نور بر تاریکی!
🖋️ @ehsanmohammadi95