This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌«گرداب تربیت»
🎥 نتایج نیمقرن تربیت افراطی کودکان چیست؟
🎥 مروری بر شیوههای تربیت فرزند
◀️ مجموعه مستند «ضد» تلاش میکند در هر قسمت با طرح یک موضوع ظاهرا کم اهمیت، به جنگ کلیشههای ذهنی مردم درباره محیط پیرامونشان برود . چرا که ضدیت با کلیشهها کلید دیدن وقایع جهان از دریچهای جدید است. هر قسمت از این مجموعه مستند به موضوع متفاوتی پرداخته و می کوشد مردم را وادار کند که نگاه متفاوت تری داشته باشند:
https://www.doctv.ir/Program/401654
▪️ تهیهکننده و کارگردان: محسن کریمیان
▪️ محصول: مرکز مستند سوره
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🎥 نتایج نیمقرن تربیت افراطی کودکان چیست؟
🎥 مروری بر شیوههای تربیت فرزند
◀️ مجموعه مستند «ضد» تلاش میکند در هر قسمت با طرح یک موضوع ظاهرا کم اهمیت، به جنگ کلیشههای ذهنی مردم درباره محیط پیرامونشان برود . چرا که ضدیت با کلیشهها کلید دیدن وقایع جهان از دریچهای جدید است. هر قسمت از این مجموعه مستند به موضوع متفاوتی پرداخته و می کوشد مردم را وادار کند که نگاه متفاوت تری داشته باشند:
https://www.doctv.ir/Program/401654
▪️ تهیهکننده و کارگردان: محسن کریمیان
▪️ محصول: مرکز مستند سوره
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🎯 دانشگاهیان شش برابر بیشتر از بقیه دچار افسردگی و اضطراب میشوند
🔴 هر کسی که بخواهد مشغول کار دانشگاهی در سطح بالای آن شود، ناچار است فشار بیحدوحصری را تحمل کند. دانشجویان دکتری یا پژوهشگرانی که در مراحل اولیۀ شغل خود هستند و میکوشند تا به موقعیت شغلی باثباتتری دست پیدا کنند، مکرراً از حجم نامنصفانهای کارهایی مینالند که باید در ازای درآمدی بسیار ناچیز انجام دهند. همینطور فراواناند دانشجویانی که قربانی زورگویی، تبعیض یا قلدری آکادمیک میشوند. نتیجۀ این شرایط، بحران سلامت روان فراگیری در میان دانشگاهیان بوده است.
🔴 دانشمندان سالهاست که دربارۀ تأثیر اینهمه فشار بر سلامت روان دانشگاهیان ابراز نگرانی کردهاند و چندین تحقیق جدید در این زمینه نیز حاکی از آن است که اوضاع خیلی وخیم است.
🔴 مطالعات اخیر که وضعیت دهها هزار محقق در سراسر جهان را بررسی کردهاند، نشان میدهد که مشکلات بهداشت روان در دانشمندان نتیجۀ مستقیم فرهنگ سمی پژوهش است. این مسئله بهویژه در مورد گروههایی صادق است که کمتر به وضعیتشان توجه شده، از جمله زنان، رنگینپوستان، اقلیتها و دانشجویان کمدرآمد. بااینهمه، محققان و دانشمندان ارشد در کشورهای مختلف نیز از آثار آن در امان نیستند. علیرغم اینکه امروز میدانیم این بحران جدی است، هنوز کار چندانی برای حلوفصل آن انجام نشده است.
🔴 ترزا ایوانز، محققی در دانشگاه تگزاس، در سال ۲۰۱۵، تلاش کرد تا با نظرسنجی تصویری از وضعیت سلامت روان دانشجویان ارائه دهد. ۲۲۷۹ نفر در مطالعۀ او شرکت کردند که ۴۱ درصد از آنها اضطراب متوسط تا شدید و ۳۹ درصدشان افسردگی متوسط تا شدید را گزارش کردند. این سطوح شش برابر بیشتر از کل جمعیت است.
🔴 این ارقام بر اساس جنسیت بسیار متفاوت بود. زنان اضطراب و افسردگی بسیار بیشتری را گزارش کرده بودند. ایوانز میدانست که در مجموع زنان بیشتر مستعد این مشکلات هستند، اما متوجه شد که مسئله در سطح دانشگاه بُعد دیگری نیز دارد: آزار جنسی در عرصۀ علم بهطور نامتناسبی بر زنان تأثیر میگذارد. در سال ۲۰۱۷، کاترین کلنسی، انسانشناسی در دانشگاه ایلینویز، با نظرسنجی از ۴۷۴ اخترشناس دریافت ۳۰ درصد از زنان این رشته بهخاطر جنسیت خود احساس ناامنی میکنند (در مقایسه با ۲ درصد از مردان).
🔴 با فرا رسیدن همهگیری کووید، همهچیز بهمراتب وحشتناکتر شد. یکنظرسنجی در ۲۰۲۰ که در میان بیشاز پنجهزار فارغالتحصیل دانشگاهی انجام شد، نشان داد افسردگی در میان آنها دو برابر و اضطراب یکونیم برابر سالهای قبل از کرونا است.
🔴 چندین متخصص، از جمله براندون وایدیاناتان، جامعهشناس آمریکایی، میگویند عوامل اصلی این فاجعه، رقابت بیپایان در مشاغل دانشگاهی و پرداختهای ناکافی و بیثبات است که زندگی را علیالخصوص برای دانشمندان جوان بسیار سخت میکند. بحرانهایی مثل کووید صرفاً تأثیر این عوامل را افزایش میدهد. در چند سال گذشته، تلاشهای پراکندهای برای جدیگرفتن این موضوع انجام شده است. هنوز راهحل مشخصی وجود ندارد، اما احتمالاً شکستن سد سکوت در برابر آزارهای دانشگاهی و ایجاد شرایط برابرتر و فراگیرتر برای بهرهمندی از مواهب دانشگاه قدم اول باشد.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «بحران سلامت روان گریبان علم را گرفته است؛ فرهنگ سمی پژوهش مقصر است» که در شمارۀ بیستوهشتم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۲ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ شنون هال است و نیره احمدی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/h02445
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 هر کسی که بخواهد مشغول کار دانشگاهی در سطح بالای آن شود، ناچار است فشار بیحدوحصری را تحمل کند. دانشجویان دکتری یا پژوهشگرانی که در مراحل اولیۀ شغل خود هستند و میکوشند تا به موقعیت شغلی باثباتتری دست پیدا کنند، مکرراً از حجم نامنصفانهای کارهایی مینالند که باید در ازای درآمدی بسیار ناچیز انجام دهند. همینطور فراواناند دانشجویانی که قربانی زورگویی، تبعیض یا قلدری آکادمیک میشوند. نتیجۀ این شرایط، بحران سلامت روان فراگیری در میان دانشگاهیان بوده است.
🔴 دانشمندان سالهاست که دربارۀ تأثیر اینهمه فشار بر سلامت روان دانشگاهیان ابراز نگرانی کردهاند و چندین تحقیق جدید در این زمینه نیز حاکی از آن است که اوضاع خیلی وخیم است.
🔴 مطالعات اخیر که وضعیت دهها هزار محقق در سراسر جهان را بررسی کردهاند، نشان میدهد که مشکلات بهداشت روان در دانشمندان نتیجۀ مستقیم فرهنگ سمی پژوهش است. این مسئله بهویژه در مورد گروههایی صادق است که کمتر به وضعیتشان توجه شده، از جمله زنان، رنگینپوستان، اقلیتها و دانشجویان کمدرآمد. بااینهمه، محققان و دانشمندان ارشد در کشورهای مختلف نیز از آثار آن در امان نیستند. علیرغم اینکه امروز میدانیم این بحران جدی است، هنوز کار چندانی برای حلوفصل آن انجام نشده است.
🔴 ترزا ایوانز، محققی در دانشگاه تگزاس، در سال ۲۰۱۵، تلاش کرد تا با نظرسنجی تصویری از وضعیت سلامت روان دانشجویان ارائه دهد. ۲۲۷۹ نفر در مطالعۀ او شرکت کردند که ۴۱ درصد از آنها اضطراب متوسط تا شدید و ۳۹ درصدشان افسردگی متوسط تا شدید را گزارش کردند. این سطوح شش برابر بیشتر از کل جمعیت است.
🔴 این ارقام بر اساس جنسیت بسیار متفاوت بود. زنان اضطراب و افسردگی بسیار بیشتری را گزارش کرده بودند. ایوانز میدانست که در مجموع زنان بیشتر مستعد این مشکلات هستند، اما متوجه شد که مسئله در سطح دانشگاه بُعد دیگری نیز دارد: آزار جنسی در عرصۀ علم بهطور نامتناسبی بر زنان تأثیر میگذارد. در سال ۲۰۱۷، کاترین کلنسی، انسانشناسی در دانشگاه ایلینویز، با نظرسنجی از ۴۷۴ اخترشناس دریافت ۳۰ درصد از زنان این رشته بهخاطر جنسیت خود احساس ناامنی میکنند (در مقایسه با ۲ درصد از مردان).
🔴 با فرا رسیدن همهگیری کووید، همهچیز بهمراتب وحشتناکتر شد. یکنظرسنجی در ۲۰۲۰ که در میان بیشاز پنجهزار فارغالتحصیل دانشگاهی انجام شد، نشان داد افسردگی در میان آنها دو برابر و اضطراب یکونیم برابر سالهای قبل از کرونا است.
🔴 چندین متخصص، از جمله براندون وایدیاناتان، جامعهشناس آمریکایی، میگویند عوامل اصلی این فاجعه، رقابت بیپایان در مشاغل دانشگاهی و پرداختهای ناکافی و بیثبات است که زندگی را علیالخصوص برای دانشمندان جوان بسیار سخت میکند. بحرانهایی مثل کووید صرفاً تأثیر این عوامل را افزایش میدهد. در چند سال گذشته، تلاشهای پراکندهای برای جدیگرفتن این موضوع انجام شده است. هنوز راهحل مشخصی وجود ندارد، اما احتمالاً شکستن سد سکوت در برابر آزارهای دانشگاهی و ایجاد شرایط برابرتر و فراگیرتر برای بهرهمندی از مواهب دانشگاه قدم اول باشد.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «بحران سلامت روان گریبان علم را گرفته است؛ فرهنگ سمی پژوهش مقصر است» که در شمارۀ بیستوهشتم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۲ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ شنون هال است و نیره احمدی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/h02445
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
OECD - Is Education Losing the Race with Technology_.pdf
2.9 MB
📚OECD (2023), Is Education Losing the Race with Technology?: AI's Progress in Maths and Reading, Educational Research and Innovation, OECD Publishing, Paris.
🔸آیا تکنولوژی در مسابقه با تعلیم و تربیت گوی سبقت را می رباید؟: پیشرفت هوش مصنوعی در ریاضیات و خواندن. (OECD، 2023).
♦️برگرفته از کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
@RICS_mmm1959
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔸آیا تکنولوژی در مسابقه با تعلیم و تربیت گوی سبقت را می رباید؟: پیشرفت هوش مصنوعی در ریاضیات و خواندن. (OECD، 2023).
♦️برگرفته از کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
@RICS_mmm1959
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💬 اطلاعات تکمیلی
📚OECD (2023), Is Education Losing the Race with Technology?: AI's Progress in Maths and Reading, Educational Research and Innovation, OECD Publishing, Paris.
🔸آیا تکنولوژی در مسابقه با تعلیم و تربیت گوی سبقت را می رباید؟: پیشرفت هوش مصنوعی در ریاضیات و خواندن. (OECD، 2023).
♦️بر گرفته از کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
@RICS_mmm1959
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
📚OECD (2023), Is Education Losing the Race with Technology?: AI's Progress in Maths and Reading, Educational Research and Innovation, OECD Publishing, Paris.
🔸آیا تکنولوژی در مسابقه با تعلیم و تربیت گوی سبقت را می رباید؟: پیشرفت هوش مصنوعی در ریاضیات و خواندن. (OECD، 2023).
♦️بر گرفته از کانال منبع شناسی مطالعات برنامه درسی:
@RICS_mmm1959
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️ مفهوم بانکی در آموزش(Banking concept)
🏷 در این سیستم آموزشی، دانشآموز کسی است که وظیفهای جز انباشتن اطلاعات در ذهن خود ندارد و فقط باید در حفظ آنچه معلم به او تعلیم میدهد، بکوشد. اینگونه آموزش نوعی امانتسپاری محسوب میشود که در آن شاگردان امانتدار و معلم امانتگذار است.
▪️بهتعبیر پائولو فریره (فیلسوف و آموزگار برزیلی):
● در آموزش بانکی معلم میآموزاند و شاگردان میآموزند.
●معلم همهچیز میداند و شاگردان هیچچیز نمیدانند.
● معلم حرف میزند و شاگردان با فروتنی گوش میدهند.
● معلم کارساز است و شاگردان کارپذیر.
▪️در این روش آموزشی، شاگردان همواره تطابقپذیر و ادارهشدنیاند. دانشآموزان، حافظههایی هستند که باید از مجموعهای از اطلاعات لبریز شوند. بهتعبیر تئودور آدورنو (جامعهشناس و فیلسوف آلمانی)، دانشآموزان در پیلهی سکوت فرو میروند و توانایی گفتوگو با یکدیگر را از دست میدهند. گفتوگویی که لازمهی زندگی مسالمتآمیز شهروندی و بقای دموکراسی است.
🏷 دانشآموزان آموختهشده در این مدل آموزشی؛
●١. از آزادی و استقلال خویش میترسند و به "شخص و تشخص" نرسیدهاند.
●٢. مهارت کافی برای گفتوگوی منتقدانه با جهان پیرامون خود ندارند.
●٣. صرفاً به انبانی از محفوظات فراموششدنی تبدیل گشتهاند.
●٤. مهارت زندگیکردن را نیاموختهاند.
●٥. تفکر استدلالی و خرد انتقادیشان رشد نیافته است.
●٦. قوهی خیال و حس زیباییشناختیشان چندان شکل نگرفته است.
🏷 در چنین نظام آموزشی نقصانهای بزرگی به چشم میخورد منجمله:
➖غیبتِ فرهنگ گفتوگوی منتقدانه و جایگزینی آن با متابعت و پیروی.
➖فقدان فرهنگ نقد در جامعه، که در نهایت به ایستایی فرهنگی منجر میگردد.
➖فقدان هنر و جایگزینی آن با مناسک و شعایر خشک و ناقص.
➖فقدان پویایی اندیشه و تفکر و قرارگرفتن حافظه بهجای یادگیری عمیق
➖وجه مهم آدمی که در حوزهی زیباییشناختی قرار دارد عملاً بلاتکلیف میماند و در نهایت به تعطیلی میرسد.
چنین نظام آموزشی نمیتواند با جهان امروز خود را وفق دهد و با چنین آموزشی هرگز نمیتوان انتظار داشت شهروندانی اخلاقی و دموکراتیک داشت.
▪️اقتباس از: نه آموزش و نه پرورش، نقدی بر روند آموزش و پروش در ایران، علی زمانیان
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🏷 در این سیستم آموزشی، دانشآموز کسی است که وظیفهای جز انباشتن اطلاعات در ذهن خود ندارد و فقط باید در حفظ آنچه معلم به او تعلیم میدهد، بکوشد. اینگونه آموزش نوعی امانتسپاری محسوب میشود که در آن شاگردان امانتدار و معلم امانتگذار است.
▪️بهتعبیر پائولو فریره (فیلسوف و آموزگار برزیلی):
● در آموزش بانکی معلم میآموزاند و شاگردان میآموزند.
●معلم همهچیز میداند و شاگردان هیچچیز نمیدانند.
● معلم حرف میزند و شاگردان با فروتنی گوش میدهند.
● معلم کارساز است و شاگردان کارپذیر.
▪️در این روش آموزشی، شاگردان همواره تطابقپذیر و ادارهشدنیاند. دانشآموزان، حافظههایی هستند که باید از مجموعهای از اطلاعات لبریز شوند. بهتعبیر تئودور آدورنو (جامعهشناس و فیلسوف آلمانی)، دانشآموزان در پیلهی سکوت فرو میروند و توانایی گفتوگو با یکدیگر را از دست میدهند. گفتوگویی که لازمهی زندگی مسالمتآمیز شهروندی و بقای دموکراسی است.
🏷 دانشآموزان آموختهشده در این مدل آموزشی؛
●١. از آزادی و استقلال خویش میترسند و به "شخص و تشخص" نرسیدهاند.
●٢. مهارت کافی برای گفتوگوی منتقدانه با جهان پیرامون خود ندارند.
●٣. صرفاً به انبانی از محفوظات فراموششدنی تبدیل گشتهاند.
●٤. مهارت زندگیکردن را نیاموختهاند.
●٥. تفکر استدلالی و خرد انتقادیشان رشد نیافته است.
●٦. قوهی خیال و حس زیباییشناختیشان چندان شکل نگرفته است.
🏷 در چنین نظام آموزشی نقصانهای بزرگی به چشم میخورد منجمله:
➖غیبتِ فرهنگ گفتوگوی منتقدانه و جایگزینی آن با متابعت و پیروی.
➖فقدان فرهنگ نقد در جامعه، که در نهایت به ایستایی فرهنگی منجر میگردد.
➖فقدان هنر و جایگزینی آن با مناسک و شعایر خشک و ناقص.
➖فقدان پویایی اندیشه و تفکر و قرارگرفتن حافظه بهجای یادگیری عمیق
➖وجه مهم آدمی که در حوزهی زیباییشناختی قرار دارد عملاً بلاتکلیف میماند و در نهایت به تعطیلی میرسد.
چنین نظام آموزشی نمیتواند با جهان امروز خود را وفق دهد و با چنین آموزشی هرگز نمیتوان انتظار داشت شهروندانی اخلاقی و دموکراتیک داشت.
▪️اقتباس از: نه آموزش و نه پرورش، نقدی بر روند آموزش و پروش در ایران، علی زمانیان
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🔷️ بهطور سنتی دغدغه اصلی #آموزش_و_پرورش انتقال دانش از یک نسل به نسل دیگر بوده است. آنچه نسل قبلی میدانست به نسل دیگر تدریس میشد و نسل جدید آن را میآموخت. در این فرایند محتوای دانش انتقالی در اصل بدون تغییر میماند؛ بزرگسال تولیدکننده بود و کودک مصرفکنندهی دانستههای نسل قبل.
تا زمانیکه #تغییری اساسی دراین اَبَرالگو رخ داد و یادگیری جای خود را به #تفکر به عنوان هدفی مشخص داد. #دیویی مهمترین فیلسوف این تغییر بود. او علم را پالایش و تکمیل سلسلهای از تلاشها برای حل مسئله تعریف کرد و آموزش را رشددهنده و معنادهنده و تقویتکنندهی فرایند تفکر خطاپذیر (که ذاتی وجود انسانهاست) میدانست.
◀️ برگرفته از کتاب" فلسفه به مدرسه میرود"، متیو لیپمن
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
تا زمانیکه #تغییری اساسی دراین اَبَرالگو رخ داد و یادگیری جای خود را به #تفکر به عنوان هدفی مشخص داد. #دیویی مهمترین فیلسوف این تغییر بود. او علم را پالایش و تکمیل سلسلهای از تلاشها برای حل مسئله تعریف کرد و آموزش را رشددهنده و معنادهنده و تقویتکنندهی فرایند تفکر خطاپذیر (که ذاتی وجود انسانهاست) میدانست.
◀️ برگرفته از کتاب" فلسفه به مدرسه میرود"، متیو لیپمن
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
⭕️ با تقسیم مدارس به خاص و غیر خاص، کمبودهای مدارس عادی را توجیه می کنند! آیا به جُرم قبول نشدن در مدارس خاص، دانش آموزان محکومند وضعیت نامطلوب مدارس عادی را تحمل کنند؟!
✍️ ابوالقاسم خورشیدوند
به عنوان دبیری با تجربه تدریس در مدارس خاص و پدری که فرزندانم در این مدارس آموزش می بینند، این مدارس را ظلم بزرگی در حق جامعه و سایر دانش اموزان می دانم.
رهاورد این مدارس یاس و نومیدی، بی عدالتی، هدر دادن سرمایه های مادی و معنوی، آشفتگی در سیستم آموزشی، ایجاد استرس و اضطراب، تحمیل هزینه بر خانواده، ایجاد راه فرار برای دولت جهت پاسخگو نبودن در مورد کلیت آموزش رایگان و با کیفیت همگانی، سودآوری برای موسسات خاص و.. می باشد.
با وجود این همه آسیب آشکار که تقسیم مدارس به مدارس خاص و مدارس عادی برای نظام آموزشی ایران دارد، مثل خیلی دیگر از موارد مشابه در کشورمان، اینجا هم به نظر می رسد یک مافیا مانع حذف مدارس خاص است.
در این شرایط خیلی راحت به بخش زیادی از دانش اموزان انگ تنبل زده ایم و طوری شرایط را پیش برده ایم که تصور شود اینان (مدارس عادی) لیاقتشان نُرم بالای کلاس ها، مدرسه بی در و پیکر و معلم کم تلاش تر است، بعد انتظار داریم در اینده همین افراد هنجارها را رعایت کنند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍️ ابوالقاسم خورشیدوند
به عنوان دبیری با تجربه تدریس در مدارس خاص و پدری که فرزندانم در این مدارس آموزش می بینند، این مدارس را ظلم بزرگی در حق جامعه و سایر دانش اموزان می دانم.
رهاورد این مدارس یاس و نومیدی، بی عدالتی، هدر دادن سرمایه های مادی و معنوی، آشفتگی در سیستم آموزشی، ایجاد استرس و اضطراب، تحمیل هزینه بر خانواده، ایجاد راه فرار برای دولت جهت پاسخگو نبودن در مورد کلیت آموزش رایگان و با کیفیت همگانی، سودآوری برای موسسات خاص و.. می باشد.
با وجود این همه آسیب آشکار که تقسیم مدارس به مدارس خاص و مدارس عادی برای نظام آموزشی ایران دارد، مثل خیلی دیگر از موارد مشابه در کشورمان، اینجا هم به نظر می رسد یک مافیا مانع حذف مدارس خاص است.
در این شرایط خیلی راحت به بخش زیادی از دانش اموزان انگ تنبل زده ایم و طوری شرایط را پیش برده ایم که تصور شود اینان (مدارس عادی) لیاقتشان نُرم بالای کلاس ها، مدرسه بی در و پیکر و معلم کم تلاش تر است، بعد انتظار داریم در اینده همین افراد هنجارها را رعایت کنند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3👏1🤔1
⁉️ باغبان یا نجار؟
▪️نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشهی دقیق همهچیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقا میداند نتیجهی کارش چه خواهد شد و اگر به اندازه کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.اما باغبان چطور؟ او هم همهی تلاشش را میکند، به جزئیترین نشانهها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گلها و گیاهانش فراهم میکند. اما با وجود این، نمیتواند تعیین کند که درختی که کاشته، یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهند شد. باغبان، برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند درختها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کردهاند. یا میبیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است.
▪️بعضی از پدر و مادرها میخواهند برای بچهشان نجار باشند. از همان کودکی نقشه راه موفقیت او را پیش خودشان کشیدهاند. پسرم باید دانشمند شود، دخترم باید پزشک شود و بعد لحظه لحظهی زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و پرگار و گونیا اندازه میگیرند. ۴۰دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰دقیقه تلویزیون و همینطور تا آخر. آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند این برنامه بههم بریزد، اما نکتهی بزرگی را فراموش کردهاند: نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهالهای زندهاند.
▪️آلیسون گوپنیک، نویسنده کتاب "علیه تربیت فرزند"، میگوید باید برای بچهها باغبان بود. باید به آنها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آنها باید راه خودشان را بروند. با بازی، زندگیکردن را بیاموزند و با شلختگی و بههمریختگی، اهمیت نظم و برنامهریزی را درک کنند. یادمان نرود که مرغوبترین میز و صندلیها هم هیچوقت شکوفه نخواهند داد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
▪️نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشهی دقیق همهچیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقا میداند نتیجهی کارش چه خواهد شد و اگر به اندازه کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.اما باغبان چطور؟ او هم همهی تلاشش را میکند، به جزئیترین نشانهها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گلها و گیاهانش فراهم میکند. اما با وجود این، نمیتواند تعیین کند که درختی که کاشته، یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهند شد. باغبان، برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند درختها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کردهاند. یا میبیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است.
▪️بعضی از پدر و مادرها میخواهند برای بچهشان نجار باشند. از همان کودکی نقشه راه موفقیت او را پیش خودشان کشیدهاند. پسرم باید دانشمند شود، دخترم باید پزشک شود و بعد لحظه لحظهی زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و پرگار و گونیا اندازه میگیرند. ۴۰دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰دقیقه تلویزیون و همینطور تا آخر. آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند این برنامه بههم بریزد، اما نکتهی بزرگی را فراموش کردهاند: نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهالهای زندهاند.
▪️آلیسون گوپنیک، نویسنده کتاب "علیه تربیت فرزند"، میگوید باید برای بچهها باغبان بود. باید به آنها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آنها باید راه خودشان را بروند. با بازی، زندگیکردن را بیاموزند و با شلختگی و بههمریختگی، اهمیت نظم و برنامهریزی را درک کنند. یادمان نرود که مرغوبترین میز و صندلیها هم هیچوقت شکوفه نخواهند داد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دولت شاگرد حرف گوشکن میخواهد
▫️ما در شرایطی زندگی میکنیم که به هر جا سر میچرخانیم دولت را در آنجا میبینیم، اما با وجود این حضور همهجانبه دولت، با پدیده بیدولتی و هرج و مرج هم مواجهیم. این نظر مقصود فراستخواه، جامعهشناس است.
▫️او این پاردوکس را در سیستم آموزش کشور هم میبیند، دولت به مدرسه و دانشگاه خصوصی میگوید از هر کجا میخواهید درآمد بدست آورید اما محتوای آموزشی با من است.
▫️تعارضات موجود در نظام آموزشی کشور از کجا نشات میگیرد و چه آثاری به دنبال دارد؟
▫️گروه رسانهای «دنیای اقتصاد» با دعوت از ۳ صاحبنظر سعی کرده کارنامه نظام آموزشی را به داوری بگذارد.
▫️در این میزگرد، علی خورسندی طاسکوه دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و احمدرضا روشن عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی نیز از دریچه خود، نقاط مردود سیستم آموزشی کشور را تحلیل میکنند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
▫️ما در شرایطی زندگی میکنیم که به هر جا سر میچرخانیم دولت را در آنجا میبینیم، اما با وجود این حضور همهجانبه دولت، با پدیده بیدولتی و هرج و مرج هم مواجهیم. این نظر مقصود فراستخواه، جامعهشناس است.
▫️او این پاردوکس را در سیستم آموزش کشور هم میبیند، دولت به مدرسه و دانشگاه خصوصی میگوید از هر کجا میخواهید درآمد بدست آورید اما محتوای آموزشی با من است.
▫️تعارضات موجود در نظام آموزشی کشور از کجا نشات میگیرد و چه آثاری به دنبال دارد؟
▫️گروه رسانهای «دنیای اقتصاد» با دعوت از ۳ صاحبنظر سعی کرده کارنامه نظام آموزشی را به داوری بگذارد.
▫️در این میزگرد، علی خورسندی طاسکوه دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و احمدرضا روشن عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی نیز از دریچه خود، نقاط مردود سیستم آموزشی کشور را تحلیل میکنند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آموزش؛ گروگان مافیای نابازار؟
🎙 نسخه صوتی
▫️مافیا در نظام آموزش! تیتر پرطرفداری است و خریدار زیادی دارد. اما تاکنون نه این مافیا دستگیر شد و نه آخرش کسی گفت سلطان آموزش و کنکور کیست؟
▫️شاید بهتر باشد سوال را یک گام به عقب ببریم، چه شد که درس و دانشگاه هم برای مافیابازان جذاب شد؟
▫️ظاهرا ماجرا را باید جور دیگری دید و راه جدیدی برای حل مسئله بیابیم.
▫️مقصود فراستخواه، علی خورسندی طاسکوه و احمدرضا روشن، ۳ صاحبنظر نظام آموشی در میزگرد نقد و نظر گروه رسانهای «دنیای اقتصاد» به بحث در این رابطه پرداختند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🎙 نسخه صوتی
▫️مافیا در نظام آموزش! تیتر پرطرفداری است و خریدار زیادی دارد. اما تاکنون نه این مافیا دستگیر شد و نه آخرش کسی گفت سلطان آموزش و کنکور کیست؟
▫️شاید بهتر باشد سوال را یک گام به عقب ببریم، چه شد که درس و دانشگاه هم برای مافیابازان جذاب شد؟
▫️ظاهرا ماجرا را باید جور دیگری دید و راه جدیدی برای حل مسئله بیابیم.
▫️مقصود فراستخواه، علی خورسندی طاسکوه و احمدرضا روشن، ۳ صاحبنظر نظام آموشی در میزگرد نقد و نظر گروه رسانهای «دنیای اقتصاد» به بحث در این رابطه پرداختند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
🔷️ کن رابینسون ۱۹۵۰ - ۲۰۲۰
🔶️منتقد آموزشوپرورش، متفکر حوزهی خلاقیت و نوآوری
◀️ کن رابینسون متولد انگلستان بود. در کودکی مدتی دچار فلج اطفال شد و به این ترتیب آرزوی دورودراز والدینش برای اینکه فوتبالیست مطرحی شود بر باد رفت.
بزرگتر که شد سازوکار مدارس، که معمولاً بچههایی مانند خود او را سرخورده و از خود ناامید کرده بود، ذهنش را مشغول کرد و به فکر ایجاد تحولات انقلابی در سیستم آموزشی افتاد. هدفش ایجاد سازمانهای آموزشی و مدارسی بود که بهجای آنکه بهدنبال تأیید و پیروی و یکسانسازی باشند، تکثر و پرسشگری و خلاقیت را ترویج دهند. او در دانشگاه ادبیات انگلیسی و تئاتر خواند و دکترایش را در رشتهی تئاتر و نمایش در آموزش گرفت. سالهای زیادی از عمرش را گذاشت تا صدایش را به همهجای دنیا برساند که سیستم آموزشی باید تغییر کند و مدارس نباید خلاقیت بچهها را از بین ببرند. تا حد زیادی هم موفق شد. سخنرانی تد او پربازدیدترین سخنرانی در تاریخ تد است و در سرتاسر دنیا اکثر افرادی که با آموزش سروکار دارند او و نظریاتش را میشناسند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️منتقد آموزشوپرورش، متفکر حوزهی خلاقیت و نوآوری
◀️ کن رابینسون متولد انگلستان بود. در کودکی مدتی دچار فلج اطفال شد و به این ترتیب آرزوی دورودراز والدینش برای اینکه فوتبالیست مطرحی شود بر باد رفت.
بزرگتر که شد سازوکار مدارس، که معمولاً بچههایی مانند خود او را سرخورده و از خود ناامید کرده بود، ذهنش را مشغول کرد و به فکر ایجاد تحولات انقلابی در سیستم آموزشی افتاد. هدفش ایجاد سازمانهای آموزشی و مدارسی بود که بهجای آنکه بهدنبال تأیید و پیروی و یکسانسازی باشند، تکثر و پرسشگری و خلاقیت را ترویج دهند. او در دانشگاه ادبیات انگلیسی و تئاتر خواند و دکترایش را در رشتهی تئاتر و نمایش در آموزش گرفت. سالهای زیادی از عمرش را گذاشت تا صدایش را به همهجای دنیا برساند که سیستم آموزشی باید تغییر کند و مدارس نباید خلاقیت بچهها را از بین ببرند. تا حد زیادی هم موفق شد. سخنرانی تد او پربازدیدترین سخنرانی در تاریخ تد است و در سرتاسر دنیا اکثر افرادی که با آموزش سروکار دارند او و نظریاتش را میشناسند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Ted
Do schools kill creativity?
Sir Ken Robinson makes an entertaining and profoundly moving case for creating an education system that nurtures (rather than undermines) creativity.
👍2
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
💠 معرفی کتاب
🔸 مدرسه خلاق؛ چگونه آموزش آزمون محور را سرنگون کنیم؟
◀️ در این اثر میخوانیم: «بچهها باید به مدرسه بروند تا خواندن و نوشتن و ریاضیات را یاد بگیرند و بر پایهٔ این آموزشها در درسهای نظری موفق شوند؛ دراینصورت خواهند توانست به دانشگاه برونــد و مدارک تحصیلی عالــی کســب کنند و درنهایت شغـــلی پردرآمد بیابند. بدینترتیـب، توسعـــه و شکوفایی جامعه نیز تضمیـــن میشــــود».
🔆 به نظـــر کن رابینسون، پژوهشگر فقیــــد و سرشنـــــاس آموزش و پرورش، رویکـــرد نظام آموزشِ همگانی در جوامع مدرن را میتوان در همین چند جمله خلاصه کرد. شکلگیری این نظام آموزشی ریشه در انقلاب صنعتی دارد و هدف آن تأمین نیازهای جوامع صنعتــی برای تولیــــد انبوه بوده است. آمــــوزش همگانی فایدههای زیـــادی دارد اما مشکـل اساســی آن این اســــت که یکسـانساز اســـت و به گسترهٔ متنوع مهارتها و تواناییهای انسان توجه نمیکند. رابینسون در این کتاب الگوی تازهای برای آمــــــوزش ارائه میدهــد، الگویی که کمک میکنـــــد دانشآمـــــوزان استعــدادهــای درونیشـــان را شکوفــا کنند، جهان پیرامونشان را بشنـاسنـد و شهروندانی کامیــاب، فعال و مهربان بشوند.
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🔸 مدرسه خلاق؛ چگونه آموزش آزمون محور را سرنگون کنیم؟
◀️ در این اثر میخوانیم: «بچهها باید به مدرسه بروند تا خواندن و نوشتن و ریاضیات را یاد بگیرند و بر پایهٔ این آموزشها در درسهای نظری موفق شوند؛ دراینصورت خواهند توانست به دانشگاه برونــد و مدارک تحصیلی عالــی کســب کنند و درنهایت شغـــلی پردرآمد بیابند. بدینترتیـب، توسعـــه و شکوفایی جامعه نیز تضمیـــن میشــــود».
🔆 به نظـــر کن رابینسون، پژوهشگر فقیــــد و سرشنـــــاس آموزش و پرورش، رویکـــرد نظام آموزشِ همگانی در جوامع مدرن را میتوان در همین چند جمله خلاصه کرد. شکلگیری این نظام آموزشی ریشه در انقلاب صنعتی دارد و هدف آن تأمین نیازهای جوامع صنعتــی برای تولیــــد انبوه بوده است. آمــــوزش همگانی فایدههای زیـــادی دارد اما مشکـل اساســی آن این اســــت که یکسـانساز اســـت و به گسترهٔ متنوع مهارتها و تواناییهای انسان توجه نمیکند. رابینسون در این کتاب الگوی تازهای برای آمــــــوزش ارائه میدهــد، الگویی که کمک میکنـــــد دانشآمـــــوزان استعــدادهــای درونیشـــان را شکوفــا کنند، جهان پیرامونشان را بشنـاسنـد و شهروندانی کامیــاب، فعال و مهربان بشوند.
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
Telegram
attach 📎
👍1
بلبشوی کتابهای درسی جلال آل احمد.pdf
1.1 MB
📜 بلبشوی کتاب های درسی
🌱 به قلم #جلال_آل_احمد
📅 بهمناسبت زادروز جلال آل احمد
بر گرفته از :
@TeacherasLLL
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🌱 به قلم #جلال_آل_احمد
📅 بهمناسبت زادروز جلال آل احمد
بر گرفته از :
@TeacherasLLL
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
چرا مدارس ما به شکوفایی نمی رسند؟
مدرسه ها را به اغماض می توان به چیزی شبیه کارخانه های تولید انسان توسعه یافته دانست. شکوفایی یک مدرسه به همین ترتیب به میزان موفقیت آن در دستیابی به مدل انسان توسعه یافته برای دانش آموزان سنجیده می شود . یک انسان توسعه یافته برخوردار از شایستگیهایی است که زیست سالم و پویای وی را در جامعه تضمین می سازد . از جمله انسان توسعه یافته در حد مناسبی از مهارتهای زندگی برخوردار است ، او قادر به برقراری ارتباط اثربخش با دیگران است ، به حقوق دیگران احترام می گذارد ، از محیط زیست پاسداری می کند ، مسوولیت اجتماعی دارد ، به آینده امیدوار است و ...
بنظر می رسد نیل به چنین شایستگیهایی اکنون صرفا از طریق مدلهای آموزشی موجود دست نایافتنی باشد! مدرسه باید پیش تر خود الگویی عملی از چنین شایستگیها باشد . رفتار عناصر مدرسه باید چنین انتظاری را از دانش آموزان طلب نماید . باید مدرسه همانی شود که می خواهد دانش آموزان شوند! دانش آموز برای دستیابی به چنین موقعیتی از طریق تعلیم و تربیت رسمی باید در فضای رسمی و غیر رسمی پشتیبان این شایستگیها غوطه ور شده و رشد نماید.
البته بسیار سخت است که حتی با چنین شرایطی بتوان دانش اموزان را کامیاب از این اهداف ساخت. مدرسه با خانواده و جامعه پیوند ناگسستنی دارد . اما فاصله بزرگ کنونی فضای خانواده و جامعه با اهداف تعلیم و تربیت منطبق با خواست اهداف تعلیم و تربیت نیست و چنین شکافی هولناک ! مانع از شکوفایی مدارس و نیل به اهداف متعالی آنها می شود .
بنابر این برای شکوفایی مدارس باید خانواده و مدیریت جامعه نیز همراستا و همراه با مدرسه در پی تحقق اهداف و آرمانهای تعلیم و تربیت برآیند . حداقل فضای کلی باید چنین باشد. تنها در چنین شرایطی است که می توان به شکوفایی مدرسه امیدوار بود . بعبارت دیگر بدون آنکه بخواهیم از نقش مدرسه در این زمینه بکاهیم ، باید گفت اگر فضای عمومی خانواده و جامعه همراستا با اهداف و آرمانهای مدارس جهت گیری نشوند رسیدن به مدارس شکوفا بیش از یک رویا نخواهد بود !
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
مدرسه ها را به اغماض می توان به چیزی شبیه کارخانه های تولید انسان توسعه یافته دانست. شکوفایی یک مدرسه به همین ترتیب به میزان موفقیت آن در دستیابی به مدل انسان توسعه یافته برای دانش آموزان سنجیده می شود . یک انسان توسعه یافته برخوردار از شایستگیهایی است که زیست سالم و پویای وی را در جامعه تضمین می سازد . از جمله انسان توسعه یافته در حد مناسبی از مهارتهای زندگی برخوردار است ، او قادر به برقراری ارتباط اثربخش با دیگران است ، به حقوق دیگران احترام می گذارد ، از محیط زیست پاسداری می کند ، مسوولیت اجتماعی دارد ، به آینده امیدوار است و ...
بنظر می رسد نیل به چنین شایستگیهایی اکنون صرفا از طریق مدلهای آموزشی موجود دست نایافتنی باشد! مدرسه باید پیش تر خود الگویی عملی از چنین شایستگیها باشد . رفتار عناصر مدرسه باید چنین انتظاری را از دانش آموزان طلب نماید . باید مدرسه همانی شود که می خواهد دانش آموزان شوند! دانش آموز برای دستیابی به چنین موقعیتی از طریق تعلیم و تربیت رسمی باید در فضای رسمی و غیر رسمی پشتیبان این شایستگیها غوطه ور شده و رشد نماید.
البته بسیار سخت است که حتی با چنین شرایطی بتوان دانش اموزان را کامیاب از این اهداف ساخت. مدرسه با خانواده و جامعه پیوند ناگسستنی دارد . اما فاصله بزرگ کنونی فضای خانواده و جامعه با اهداف تعلیم و تربیت منطبق با خواست اهداف تعلیم و تربیت نیست و چنین شکافی هولناک ! مانع از شکوفایی مدارس و نیل به اهداف متعالی آنها می شود .
بنابر این برای شکوفایی مدارس باید خانواده و مدیریت جامعه نیز همراستا و همراه با مدرسه در پی تحقق اهداف و آرمانهای تعلیم و تربیت برآیند . حداقل فضای کلی باید چنین باشد. تنها در چنین شرایطی است که می توان به شکوفایی مدرسه امیدوار بود . بعبارت دیگر بدون آنکه بخواهیم از نقش مدرسه در این زمینه بکاهیم ، باید گفت اگر فضای عمومی خانواده و جامعه همراستا با اهداف و آرمانهای مدارس جهت گیری نشوند رسیدن به مدارس شکوفا بیش از یک رویا نخواهد بود !
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4👎1
💥 دانشگاه چه کاری انجام نمیدهد؟
✍محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
دانشگاه هاروارد در آمریکا – تأسیس 1636 میلادی - سالیان سال است که در صدر فهرست برترین دانشگاههای دنیا قرار دارد. هاروارد – در کنار چند دانشگاه دیگر - به نوعی نماد دانشگاههای برتر در جهان نیز هست. هری لویس (Harry Lewis - 1947) متخصص ریاضیات و علوم کامپیوتر که در فاصله 1995 تا 2003 رئیس کالج هاروارد بوده در کتابی با عنوان انگلیسی «نخبگی بدون روح» که توسط «مرتضی مردیها» به فارسی با عنوان «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» (1395) منتشر شده است، به شیوهای متفاوت به دانشگاه و وظایف آن مینگرد. کتاب درباره دانشگاه هاروارد است اما بخش مهمی از آن درباره هر نظام دانشگاهی و بالاخص دانشگاه در ایران نیز صادق است.
ایده اصلی لوییس این است که دانشگاهها نقش تربیتی خود را در قبال دانشجویان کارشناسی فراموش کردهاند. دانشگاهها به دانشجویان کمک نمیکنند تا هدفهای بزرگتری برای زندگیشان تعریف کنند و هنگامی که کالج را ترک میکنند انسانهای بهتری شده باشند. او مینویسد «وقتی سخنرانیهای مدیران دانشگاهی را مطالعه میکنید ... به ندرت چیزی درباره قدرت شخصی، یکپارچگی شخصیتی، مهربانی، همکاری، و اینکه چطور جهان بهتری بسازیم پیدا میکنید.»
لوییس عبارتی از یورگه دومینگوئز را درباره آموزش ذکر میکند که بسیار تأملبرانگیز است: «آموزش لیبرال چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهای اولیهای که به شما آموخته بودهاند، همچنان در ذهن شما باقی مانده است. با چنین معیاری، فارغالتحصیلان کالجهای امروزی چه چیزی را با خود از دانشگاه یادگار میبرند؟» و خودش درباره دانشگاه میگوید «... به جای آنکه استخوانبندی اخلاقی دانشجویان را محکم کنیم آنها را با آبنبات خوشحال و راضی میکنیم.»
لوییس علاوه بر اینکه نشان میدهد حتی هاروارد نیز فهمی سطحی و ضعیف از هدف آموزشی خود در دوره کارشناسی دارد، به مصائب رقابت علمی در بین اساتید برای کسب ارتقا و جایگاه شغلی بهتر نیز میپردازد. او نشان میدهد که رقابت برای نوشتن مقالات هر چه بیشتر استادان تازهکار را وادار میکند چیزهایی بنویسند که زودتر در مجلات پذیرفته میشوند و در نهایت نتیجه میگیرد اساتید در طی فرایندهای آکادمیک به کسانی تبدیل میشوند که به قلب و روح دانشجویان توجهی ندارند و صرفاً بر ذهن ایشان متمرکز میشوند. «هیچ فشار رقابتیای بر اساتید اعمال نمیشود تا آنها را وادار کند از دانشجویان انسانهای بهتری بسازند.»
لوییس معتقد است هاروارد به دانشجویان درس میدهد اما آنها را خردمند بار نمیآورد. دانشگاه دیگر دانشجویان را برای مسئولیتپذیری در برابر جامعه - جامعهای که به آنها اجازه و امکانات داده تا در بهترین دانشگاه تحصیل کنند – تربیت نمیکند. دانشگاه حتی دانشجویان را برای طرح سؤالات بنیادین در زندگی سیاسی و اجتماعی هم آماده نمیکند. دانشگاه تحت تأثیر نظام ارتقای اساتید، پولیشدن روابط، توسعه ورزش حرفهای (در دانشگاه آمریکایی) مبتنی بر پول، و عواملی دیگر، دانشجویان را برای زندگی در جامعه آماده نمیکند.
آنچه لوییس میگوید درباره هاروارد – برترین دانشگاه دنیا – است که حداقل از نگاه اول، سهمی بزرگ در تخصصها و تحقیقات در جهان دارد؛ ولی وظیفه تربیتی و اجتماعیاش را درست انجام نمیدهد. خوانندگان کتاب که خود تجربه دانشگاه ایرانی را – بالاخص در یک دهه گذشته داشته باشند – در تطبیق دادن بسیاری از ایدههای کتاب «نگاه انتقادی به دانشگاه هاروارد» با شرایط دانشگاه ایرانی مشکلی نخواهند داشت. استاد و دانشجو با خواندن این کتاب با نگاه دیگری به وظیفه و مسئولیت دانشگاه آشنا خواهند شد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
دانشگاه هاروارد در آمریکا – تأسیس 1636 میلادی - سالیان سال است که در صدر فهرست برترین دانشگاههای دنیا قرار دارد. هاروارد – در کنار چند دانشگاه دیگر - به نوعی نماد دانشگاههای برتر در جهان نیز هست. هری لویس (Harry Lewis - 1947) متخصص ریاضیات و علوم کامپیوتر که در فاصله 1995 تا 2003 رئیس کالج هاروارد بوده در کتابی با عنوان انگلیسی «نخبگی بدون روح» که توسط «مرتضی مردیها» به فارسی با عنوان «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» (1395) منتشر شده است، به شیوهای متفاوت به دانشگاه و وظایف آن مینگرد. کتاب درباره دانشگاه هاروارد است اما بخش مهمی از آن درباره هر نظام دانشگاهی و بالاخص دانشگاه در ایران نیز صادق است.
ایده اصلی لوییس این است که دانشگاهها نقش تربیتی خود را در قبال دانشجویان کارشناسی فراموش کردهاند. دانشگاهها به دانشجویان کمک نمیکنند تا هدفهای بزرگتری برای زندگیشان تعریف کنند و هنگامی که کالج را ترک میکنند انسانهای بهتری شده باشند. او مینویسد «وقتی سخنرانیهای مدیران دانشگاهی را مطالعه میکنید ... به ندرت چیزی درباره قدرت شخصی، یکپارچگی شخصیتی، مهربانی، همکاری، و اینکه چطور جهان بهتری بسازیم پیدا میکنید.»
لوییس عبارتی از یورگه دومینگوئز را درباره آموزش ذکر میکند که بسیار تأملبرانگیز است: «آموزش لیبرال چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهای اولیهای که به شما آموخته بودهاند، همچنان در ذهن شما باقی مانده است. با چنین معیاری، فارغالتحصیلان کالجهای امروزی چه چیزی را با خود از دانشگاه یادگار میبرند؟» و خودش درباره دانشگاه میگوید «... به جای آنکه استخوانبندی اخلاقی دانشجویان را محکم کنیم آنها را با آبنبات خوشحال و راضی میکنیم.»
لوییس علاوه بر اینکه نشان میدهد حتی هاروارد نیز فهمی سطحی و ضعیف از هدف آموزشی خود در دوره کارشناسی دارد، به مصائب رقابت علمی در بین اساتید برای کسب ارتقا و جایگاه شغلی بهتر نیز میپردازد. او نشان میدهد که رقابت برای نوشتن مقالات هر چه بیشتر استادان تازهکار را وادار میکند چیزهایی بنویسند که زودتر در مجلات پذیرفته میشوند و در نهایت نتیجه میگیرد اساتید در طی فرایندهای آکادمیک به کسانی تبدیل میشوند که به قلب و روح دانشجویان توجهی ندارند و صرفاً بر ذهن ایشان متمرکز میشوند. «هیچ فشار رقابتیای بر اساتید اعمال نمیشود تا آنها را وادار کند از دانشجویان انسانهای بهتری بسازند.»
لوییس معتقد است هاروارد به دانشجویان درس میدهد اما آنها را خردمند بار نمیآورد. دانشگاه دیگر دانشجویان را برای مسئولیتپذیری در برابر جامعه - جامعهای که به آنها اجازه و امکانات داده تا در بهترین دانشگاه تحصیل کنند – تربیت نمیکند. دانشگاه حتی دانشجویان را برای طرح سؤالات بنیادین در زندگی سیاسی و اجتماعی هم آماده نمیکند. دانشگاه تحت تأثیر نظام ارتقای اساتید، پولیشدن روابط، توسعه ورزش حرفهای (در دانشگاه آمریکایی) مبتنی بر پول، و عواملی دیگر، دانشجویان را برای زندگی در جامعه آماده نمیکند.
آنچه لوییس میگوید درباره هاروارد – برترین دانشگاه دنیا – است که حداقل از نگاه اول، سهمی بزرگ در تخصصها و تحقیقات در جهان دارد؛ ولی وظیفه تربیتی و اجتماعیاش را درست انجام نمیدهد. خوانندگان کتاب که خود تجربه دانشگاه ایرانی را – بالاخص در یک دهه گذشته داشته باشند – در تطبیق دادن بسیاری از ایدههای کتاب «نگاه انتقادی به دانشگاه هاروارد» با شرایط دانشگاه ایرانی مشکلی نخواهند داشت. استاد و دانشجو با خواندن این کتاب با نگاه دیگری به وظیفه و مسئولیت دانشگاه آشنا خواهند شد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🔴 نظام آموزشی اگر عامدا یا سهوا در فکر تحمیل الگوی همسان سازی دانش آموزان برای نیل به بازده هایی استاندارد و مشخص باشد ، قطعا در تحقق اهداف آموزشی - پرورشی شکست خواهد خورد . باید به تفاوتهای فردی احترام بگذاریم و از آنها در توسعه آموزش و یادگیری بهره بگیریم!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
🔶️ توهم دانایی /توهم با سواد بودن!
◀️ فرض کنید مساله ای پیش روی شما است،نقاط مبهم زیادی وجود دارد که دانش و مهارت شما برای شفاف سازی آن کافی نیست، پس تا اطلاع ثانوی اساساً در برابر آن مستاصلید، در این شرایط تکلیف شما با خودتان مشخص است . در واقع شما بر اساس ندانسته هایتان تصمیم نخواهید گرفت و بدیهی است که کمتر به دردسر خواهید افتاد. به تعبیر شاعر آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند.اما افرادی که دانش و مهارتی ندارند و اما خود را علامه دهر می پندارند وضعیت بسیار خطرناکی دارند این افراد در بهترین حالت بر اساس اطلاعاتی تصمیم می گیرند که صحیح نیست و این تصمیمات در بسیاری از موارد تبعات بسیار خطرناکی دارد.
🌱روزگار امروز ، عصر بروز پدیده های خطرناک توهم دانایی و توهم با سوادی است . از یک طرف افراد چند صد هزار تومان هزینه می کنند، یک گوشی همراه را خریداری کرده و با یک بسته اینترنتی چند ده هزار تومانی به دنیایی نامتناهی وصل می شوند.پروفایل عالی رتبه ترین چهره ها را مروری می کنند و احساس می کنند چون ارسال پیام به آنان میسر شده است پس سطح و مرتبه فرستنده پیام نیز اعتلا یافته است! این افراد دچار توهم همزاد پنداری با دانایان می شوند.از دیگر سو فضای مجازی اطلاعات زیادی را روانه کاربران می کند اما اصلا فرصت پالایش این اطلاعات وجود ندارد و ناخواسته اطلاعات را می پذیریم یا رد می کنیم. روش ارائه اطلاعات هم جذاب تر شده است و حتی دانایان علوم مختلف بعضا در تله های اطلاعاتی گیر می افتند چه برسد به آنهایی که الفبای این فضا را نیز نیاموخته اند و سرحد بهره برداری آنان از فضای مجازی تنها بازنشر چند عکس بد فرم و یا چند نوشته پر از غلط های املایی است.این بیماران مبتلا به توهم دانایی حتی از ارزشمند ترین جملات نیز معنایی غیر را اقتباس می کنند.مطالبی که اصلا در سطح فهم آنان نیست را لایک می کنند و برای نگارندگان کف زده و سوت می کشند!
همگام با این مساله با مساله توهم باسوادی مواجهیم ! اکنون که دانشگاهها روی به تولید انبوه مدارک تحصیلی و تولید فارغ التحصیل آورده اند ، چنین توهمی در میان مدرک بدستان نیز آشکارا دیده می شود !
که بعضا بواسطه داشتن یک مدرک که در کم و کیف آن حرف بسیار است خود را علامه دهر می دانند و با این خصیصه مبتلا به به توهم عقل کل می گردند!
پدیده ای که از پدیده توهم با سوادی زاییده می شود! . مدرک بدستان ما در مقایسه با ۳۰ سال پیش دست کم ۲۰ برابر شده اند اما بنظر مسایل ما نیز به همین اندازه زیادتر شده اند ! مشکل کجاست !
بدون تردید بخش عمده ای از مسایل عدیده اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ما نیز حاصل عملکرد کسانی است که گرچه مدرکی در دست دارند ، اما فاقد دانش و مهارت متناسب با مدرک خود هستند و چنین است که آنها با وجود برخورداری از درجات علمی !، توان حل مسایل را ندارند!
بنظر می آید برای نجات جامعه باید برای مقابله با توهم دانایی و توهم باسوادی فکری کرد ! فکری که بطور حتم بخش عمده آن با اصلاح نظام آموزش پیش دانشگاهی و دانشگاهی ما گره خورده است !
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ فرض کنید مساله ای پیش روی شما است،نقاط مبهم زیادی وجود دارد که دانش و مهارت شما برای شفاف سازی آن کافی نیست، پس تا اطلاع ثانوی اساساً در برابر آن مستاصلید، در این شرایط تکلیف شما با خودتان مشخص است . در واقع شما بر اساس ندانسته هایتان تصمیم نخواهید گرفت و بدیهی است که کمتر به دردسر خواهید افتاد. به تعبیر شاعر آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند.اما افرادی که دانش و مهارتی ندارند و اما خود را علامه دهر می پندارند وضعیت بسیار خطرناکی دارند این افراد در بهترین حالت بر اساس اطلاعاتی تصمیم می گیرند که صحیح نیست و این تصمیمات در بسیاری از موارد تبعات بسیار خطرناکی دارد.
🌱روزگار امروز ، عصر بروز پدیده های خطرناک توهم دانایی و توهم با سوادی است . از یک طرف افراد چند صد هزار تومان هزینه می کنند، یک گوشی همراه را خریداری کرده و با یک بسته اینترنتی چند ده هزار تومانی به دنیایی نامتناهی وصل می شوند.پروفایل عالی رتبه ترین چهره ها را مروری می کنند و احساس می کنند چون ارسال پیام به آنان میسر شده است پس سطح و مرتبه فرستنده پیام نیز اعتلا یافته است! این افراد دچار توهم همزاد پنداری با دانایان می شوند.از دیگر سو فضای مجازی اطلاعات زیادی را روانه کاربران می کند اما اصلا فرصت پالایش این اطلاعات وجود ندارد و ناخواسته اطلاعات را می پذیریم یا رد می کنیم. روش ارائه اطلاعات هم جذاب تر شده است و حتی دانایان علوم مختلف بعضا در تله های اطلاعاتی گیر می افتند چه برسد به آنهایی که الفبای این فضا را نیز نیاموخته اند و سرحد بهره برداری آنان از فضای مجازی تنها بازنشر چند عکس بد فرم و یا چند نوشته پر از غلط های املایی است.این بیماران مبتلا به توهم دانایی حتی از ارزشمند ترین جملات نیز معنایی غیر را اقتباس می کنند.مطالبی که اصلا در سطح فهم آنان نیست را لایک می کنند و برای نگارندگان کف زده و سوت می کشند!
همگام با این مساله با مساله توهم باسوادی مواجهیم ! اکنون که دانشگاهها روی به تولید انبوه مدارک تحصیلی و تولید فارغ التحصیل آورده اند ، چنین توهمی در میان مدرک بدستان نیز آشکارا دیده می شود !
که بعضا بواسطه داشتن یک مدرک که در کم و کیف آن حرف بسیار است خود را علامه دهر می دانند و با این خصیصه مبتلا به به توهم عقل کل می گردند!
پدیده ای که از پدیده توهم با سوادی زاییده می شود! . مدرک بدستان ما در مقایسه با ۳۰ سال پیش دست کم ۲۰ برابر شده اند اما بنظر مسایل ما نیز به همین اندازه زیادتر شده اند ! مشکل کجاست !
بدون تردید بخش عمده ای از مسایل عدیده اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ما نیز حاصل عملکرد کسانی است که گرچه مدرکی در دست دارند ، اما فاقد دانش و مهارت متناسب با مدرک خود هستند و چنین است که آنها با وجود برخورداری از درجات علمی !، توان حل مسایل را ندارند!
بنظر می آید برای نجات جامعه باید برای مقابله با توهم دانایی و توهم باسوادی فکری کرد ! فکری که بطور حتم بخش عمده آن با اصلاح نظام آموزش پیش دانشگاهی و دانشگاهی ما گره خورده است !
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
🔹 نااستادان و نادانشجویان؟!
✅ عبدالحسین آذرنگ کتابی دارد با عنوان «استادان و نااستادانم» (انتشارات جهان کتاب، 1390) که خودزندگینامه سلوک علمی اوست و میکوشد تا مرز میان استادی و نااستادی را مشخص کند و خواندنش لطف بسیار دارد. او در مقایسه جوّ دانشجویی پرشور #دانشگاه شیراز و دانشگاه تازهتأسیس اصفهان در میانه دهه 1340 به نکتهای بسیار بدیع اشاره میکند و مینویسد «اکثریت دانشجویان این دانشکده را کارکنان آموزش و پرورش و #کارمندان دولت تشکیل میدادند که مدرک کارشناسی را برای ارتقاهای اداریشان لازم داشتند. ... وقتی عصرها در راهروهای شلوغ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان از میان کارمندان دانشجوشده میگذشتم و دو فضای متفاوت را با هم مقایسه میکردم، تازه میفهمیدم که تأثیر دانشجویان و ترکیب آنها بر استادان شاید دست کمی از تأثیر استادان بر دانشجویان نداشته باشد. تأثیر نادانشجویی بر نااستادی، کم ازتأثیر نااستادی بر نادانشجویی نیست.» (ص. 46)
✅ استادی خصیصهای نیست که یک بار در معلمان دانشگاه پدید آید و مستدام بماند. استادانی با انگیزههای فراوان، خوب درسخوانده و با #انگیزه اثربخشی وارد دانشگاه شدهاند و دست آخر بر اثر رویههای آکادمیک و تعامل با دانشجویان بیانگیزه، ساکت و بدون پرسشگری، به تدریج به «مردار دانشگاهی» بدل شدهاند. همان گونه که جامعه فاقد ظرفیت و امکان پرسشگری، صاحبان قدرت را در نخوت سیاسی و مرگ فکری غرق میکند، دانشجوی ناپرسشگر و بیانگیزه استادان را به نااستادان بدل میسازد.
✅ اگر کارمندان دانشجوشده دهه 1340 با آن تعداد اندک پذیرش دانشجو در آن زمان، نادانشجویانی بودند که نااستادی را برمیانگیختند، نظام دانشگاهی در ایران دو سه دهه اخیر شاهد سیلی از نادانشجویان بوده است. دانشگاهها – چنان که آذرنگ ذکر میکند – از قبل انقلاب جایی برای نادانشجویان و کارمندهای نیازمند ارتقا بودند، اما در سالهای بعد از انقلاب، ابتدا دانشگاه آزاد، بعد مجموعه دانشگاههای دولتی و پس از آن یک دو جین دانشگاههای مختلف و از جمله دانشگاههای وابسته به دستگاههای دولتی، پذیرای سیلی از کارمندان دانشجوشده بودند. دانشگاه قرار نبود علمی به ایشان بیفزاید که از مسیر کاربست آن علم و دانش ارتقا یابند یا بهواسطه افزایش عملکردشان مستحق ارتقا شوند. قاعده ارتقای اداری آن بود که هر مدرک بالاتر، حقوق و مزایای بیشتر به همراه داشت.
✅ نااستادان در دانشگاههای کشور – و تقریباً در عمده دانشگاههای دنیا – تعداد بیشتر و غلبه کمّی دارند. ورود فزاینده نادانشجویان نیز به تدریج فضای دانشگاهی را به سمت رخوت بیشتر برد. نادانشجویان بهواسطه مشغلههای کاری، غیبت از کلاسها، فشار بر اساتید برای کاستن از #کیفیت و دشواری دروس، و دست آخر متمسک شدن به لطایفالحیل برای دور زدن قواعد دانشگاهی و کسب #نمره، روح دانشگاهی را تحت فشار قرار دادند.
✅ دانشگاه در کنار همه مصائبش، از جمله این واقعیت که راههای ورود نااستادان به آن از گذشته هموارتر شده بود، به معضل کارمندان دانشجوشده نیز گرفتار آمده بود و ایشان عمدتاً هیچ انگیزهای برای رعایت نظم دانشگاهی، روح علمی، پرسشگری و مطالبه کردن دانش نداشته و ندارند. این فرایند سبب شده نااستادان نااستادتر، و استادان پیشین نیز به نااستادی متمایلتر شوند. استاد به تدریج به آب راکدی بدل میشود که سنگپرانی هیچ کودک پرشوری یا شنای هیچ مرغابیای آرامش آب را به هم نمیزند و به این ترتیب استاد و دانشجو در فرایند قتل انگیزهها و روح علمی یکدیگر مشارکت میجویند و نوعی مقاتله شکل میگیرد.
✅ انصاف باید داشت که این تأثیر و تأثر نااستادان و نادانشجویان و پدیدار شدن چرخهای بدشگون از کشتن روح علمی متقابل، فقط محصول کارمندان دانشجوشده نیست. آموزش عالی تودهای در کنار جامعهای انباشته از بیکاری که تحصیلات آکادمیک در آن تا اندازه زیادی گزینشی ناگزیر است، سیلی از دانشجویان را راهی کلاسهای درس میکند که با وصف نادانشجو بیشتر سازگارند. این گروه نیز به سهم خود در خلق نااستادی سهیماند.
✅ ترکیبی از خصایص نظام اداری در ایران که ارتقای شغلی در آن تابع سازوکارهای شایستهگزین نیست و مدارک تحصیلی را بیش از اندازه ارج مینهد، ضعف بخش خصوصی که به عوض مدارک تحصیلی، کارآمدیها را معیار ارتقا قرار دهد، آموزش عالی تودهای، تأمین مالی نامناسب دانشگاه و روی آوردن آن به تأمین مالی از طریق مدرکفروشی، چرخهای از اثر متقابل نااستادان و نادانشجویان را تقویت کرده که هر دو فعالانه به کشتن انگیزهها و روح دانشگاهی در یکدیگر مشغولاند.
📝 دکتر محمد فاضلی ( دانشگاه شهید بهشتی)
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✅ عبدالحسین آذرنگ کتابی دارد با عنوان «استادان و نااستادانم» (انتشارات جهان کتاب، 1390) که خودزندگینامه سلوک علمی اوست و میکوشد تا مرز میان استادی و نااستادی را مشخص کند و خواندنش لطف بسیار دارد. او در مقایسه جوّ دانشجویی پرشور #دانشگاه شیراز و دانشگاه تازهتأسیس اصفهان در میانه دهه 1340 به نکتهای بسیار بدیع اشاره میکند و مینویسد «اکثریت دانشجویان این دانشکده را کارکنان آموزش و پرورش و #کارمندان دولت تشکیل میدادند که مدرک کارشناسی را برای ارتقاهای اداریشان لازم داشتند. ... وقتی عصرها در راهروهای شلوغ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان از میان کارمندان دانشجوشده میگذشتم و دو فضای متفاوت را با هم مقایسه میکردم، تازه میفهمیدم که تأثیر دانشجویان و ترکیب آنها بر استادان شاید دست کمی از تأثیر استادان بر دانشجویان نداشته باشد. تأثیر نادانشجویی بر نااستادی، کم ازتأثیر نااستادی بر نادانشجویی نیست.» (ص. 46)
✅ استادی خصیصهای نیست که یک بار در معلمان دانشگاه پدید آید و مستدام بماند. استادانی با انگیزههای فراوان، خوب درسخوانده و با #انگیزه اثربخشی وارد دانشگاه شدهاند و دست آخر بر اثر رویههای آکادمیک و تعامل با دانشجویان بیانگیزه، ساکت و بدون پرسشگری، به تدریج به «مردار دانشگاهی» بدل شدهاند. همان گونه که جامعه فاقد ظرفیت و امکان پرسشگری، صاحبان قدرت را در نخوت سیاسی و مرگ فکری غرق میکند، دانشجوی ناپرسشگر و بیانگیزه استادان را به نااستادان بدل میسازد.
✅ اگر کارمندان دانشجوشده دهه 1340 با آن تعداد اندک پذیرش دانشجو در آن زمان، نادانشجویانی بودند که نااستادی را برمیانگیختند، نظام دانشگاهی در ایران دو سه دهه اخیر شاهد سیلی از نادانشجویان بوده است. دانشگاهها – چنان که آذرنگ ذکر میکند – از قبل انقلاب جایی برای نادانشجویان و کارمندهای نیازمند ارتقا بودند، اما در سالهای بعد از انقلاب، ابتدا دانشگاه آزاد، بعد مجموعه دانشگاههای دولتی و پس از آن یک دو جین دانشگاههای مختلف و از جمله دانشگاههای وابسته به دستگاههای دولتی، پذیرای سیلی از کارمندان دانشجوشده بودند. دانشگاه قرار نبود علمی به ایشان بیفزاید که از مسیر کاربست آن علم و دانش ارتقا یابند یا بهواسطه افزایش عملکردشان مستحق ارتقا شوند. قاعده ارتقای اداری آن بود که هر مدرک بالاتر، حقوق و مزایای بیشتر به همراه داشت.
✅ نااستادان در دانشگاههای کشور – و تقریباً در عمده دانشگاههای دنیا – تعداد بیشتر و غلبه کمّی دارند. ورود فزاینده نادانشجویان نیز به تدریج فضای دانشگاهی را به سمت رخوت بیشتر برد. نادانشجویان بهواسطه مشغلههای کاری، غیبت از کلاسها، فشار بر اساتید برای کاستن از #کیفیت و دشواری دروس، و دست آخر متمسک شدن به لطایفالحیل برای دور زدن قواعد دانشگاهی و کسب #نمره، روح دانشگاهی را تحت فشار قرار دادند.
✅ دانشگاه در کنار همه مصائبش، از جمله این واقعیت که راههای ورود نااستادان به آن از گذشته هموارتر شده بود، به معضل کارمندان دانشجوشده نیز گرفتار آمده بود و ایشان عمدتاً هیچ انگیزهای برای رعایت نظم دانشگاهی، روح علمی، پرسشگری و مطالبه کردن دانش نداشته و ندارند. این فرایند سبب شده نااستادان نااستادتر، و استادان پیشین نیز به نااستادی متمایلتر شوند. استاد به تدریج به آب راکدی بدل میشود که سنگپرانی هیچ کودک پرشوری یا شنای هیچ مرغابیای آرامش آب را به هم نمیزند و به این ترتیب استاد و دانشجو در فرایند قتل انگیزهها و روح علمی یکدیگر مشارکت میجویند و نوعی مقاتله شکل میگیرد.
✅ انصاف باید داشت که این تأثیر و تأثر نااستادان و نادانشجویان و پدیدار شدن چرخهای بدشگون از کشتن روح علمی متقابل، فقط محصول کارمندان دانشجوشده نیست. آموزش عالی تودهای در کنار جامعهای انباشته از بیکاری که تحصیلات آکادمیک در آن تا اندازه زیادی گزینشی ناگزیر است، سیلی از دانشجویان را راهی کلاسهای درس میکند که با وصف نادانشجو بیشتر سازگارند. این گروه نیز به سهم خود در خلق نااستادی سهیماند.
✅ ترکیبی از خصایص نظام اداری در ایران که ارتقای شغلی در آن تابع سازوکارهای شایستهگزین نیست و مدارک تحصیلی را بیش از اندازه ارج مینهد، ضعف بخش خصوصی که به عوض مدارک تحصیلی، کارآمدیها را معیار ارتقا قرار دهد، آموزش عالی تودهای، تأمین مالی نامناسب دانشگاه و روی آوردن آن به تأمین مالی از طریق مدرکفروشی، چرخهای از اثر متقابل نااستادان و نادانشجویان را تقویت کرده که هر دو فعالانه به کشتن انگیزهها و روح دانشگاهی در یکدیگر مشغولاند.
📝 دکتر محمد فاضلی ( دانشگاه شهید بهشتی)
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3💯1
💢 3 عاملی که باعث «مرگ مدرسه» میشود؟
📌مدرسهای که صرفا بر data تأکید دارد، روح خود را از دست داده است، چون «اطلاعات» در دسترس همه هست. بنابراین، اطلاعات دادن کاری عبث است.
مدرسه برای زنده ماندن نیاز به «دانش» دارد و با دانش است که مدرسه حیات خود را استمرار میبخشد.
🔹 وقتی از مرگ صحبت میکنیم، با دو تعریف از مرگ مواجه هستیم؛
یک «مرگ کالبدی» که طی آن جسم و فیزیک از بین میرود.
اما مرگ معنای دومی هم دارد و آن «مرگ روحی» است.
اصطلاحی داریم تحت عنوان «مرده متحرک» و آن وضعیتی است که جسم حرکت میکند اما روحی ندارد.
اما چه زمانی میتوان از «مرگ روحی مدرسه» سخن گفت؟ هنگامی که مدرسه نقش ویژهاش را ایفا نکند و به تعبیری انتظار ما را برآورده نکند.
اینجا مجددا این پرسش مطرح میشود که «نقش ویژه مدرسه» چیست؟
🔹 دکتر علی شریعتی، در کتاب «فلسفه تعلیم و تربیت» مقایسهای بین نظام آموزشی گذشته و نظام آموزشی جدید و مدرن انجام داده است.
او معتقد است که آموزش و پرورش جدید و مدرن بر لیاقت و شایستگی بنا شده اما آموزش و پرورش قدیم ما بر «فضیلت» تأکید دارد.
به عبارتی روح مدارس ما در گذشته فضیلت بوده است و کوشیده تا «انسان فضیلتمند» تربیت کند، این در حالی است که هدف از آموزش در آموزش و پرورش مدرن، تربیت یک انسان لایق برای انجام یک کار و مهارت است و به تعبیری «تربیت متخصص» است.
🔹 اما فارغ از نقش ویژه مدرسه چه چیزی باعث «مرگ مدرسه» میشود؛ افراد بسیاری در این خصوص اظهارنظر کردهاند،
برخی بر این باورند که آزمون گرفتن، مرگ آموزش است و اگر دانشگاهها و مدارس ما تستمحور شدند، در این فضا تنها «رقابت» اهمیت مییابد و روح مدرسه میمیرد.
🔹دوم، اطلاعات محور شدن مدارس و آموزش و پرورش است. واقعیت این است که مدرسهای که صرفا بر data تأکید دارد، روح خود را از دست داده است، چون «اطلاعات» در دسترس همه هست. بنابراین، اطلاعات دادن کاری عبث است.
مدرسه برای زنده ماندن نیاز به «دانش» دارد و با دانش است که مدرسه حیات خود را استمرار میبخشد.
🔹سومین مسألهای که میتواند به مرگ مدرسه بینجامد «انتقال فرهنگ» است.
واقعیت این است که اگر مدرسهای رسالت خود را انتقال فرهنگ بداند، روح خود را از دست داده است.
ما به فرهنگ نیاز داریم ولی به «پالایش فرهنگ» و نه صرفاً «انتقال فرهنگ» نیازمندیم. فرهنگها با همه ارزشی که دارند باید با دانشآموز به اشتراک گذاشته شود و در جریان این اشتراکگذاری است که «تفکر انتقادی» در باب فرهنگ هم به دانشآموز آموزش داده میشود نه اینکه او صرفاً دریافتکننده فرهنگ باشد چون هیچ فرهنگی مصون از انتقاد نیست.
✍🏻 دکتر خسرو باقری؛ استاد فلسفه تعلیم و تربیت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
📌مدرسهای که صرفا بر data تأکید دارد، روح خود را از دست داده است، چون «اطلاعات» در دسترس همه هست. بنابراین، اطلاعات دادن کاری عبث است.
مدرسه برای زنده ماندن نیاز به «دانش» دارد و با دانش است که مدرسه حیات خود را استمرار میبخشد.
🔹 وقتی از مرگ صحبت میکنیم، با دو تعریف از مرگ مواجه هستیم؛
یک «مرگ کالبدی» که طی آن جسم و فیزیک از بین میرود.
اما مرگ معنای دومی هم دارد و آن «مرگ روحی» است.
اصطلاحی داریم تحت عنوان «مرده متحرک» و آن وضعیتی است که جسم حرکت میکند اما روحی ندارد.
اما چه زمانی میتوان از «مرگ روحی مدرسه» سخن گفت؟ هنگامی که مدرسه نقش ویژهاش را ایفا نکند و به تعبیری انتظار ما را برآورده نکند.
اینجا مجددا این پرسش مطرح میشود که «نقش ویژه مدرسه» چیست؟
🔹 دکتر علی شریعتی، در کتاب «فلسفه تعلیم و تربیت» مقایسهای بین نظام آموزشی گذشته و نظام آموزشی جدید و مدرن انجام داده است.
او معتقد است که آموزش و پرورش جدید و مدرن بر لیاقت و شایستگی بنا شده اما آموزش و پرورش قدیم ما بر «فضیلت» تأکید دارد.
به عبارتی روح مدارس ما در گذشته فضیلت بوده است و کوشیده تا «انسان فضیلتمند» تربیت کند، این در حالی است که هدف از آموزش در آموزش و پرورش مدرن، تربیت یک انسان لایق برای انجام یک کار و مهارت است و به تعبیری «تربیت متخصص» است.
🔹 اما فارغ از نقش ویژه مدرسه چه چیزی باعث «مرگ مدرسه» میشود؛ افراد بسیاری در این خصوص اظهارنظر کردهاند،
برخی بر این باورند که آزمون گرفتن، مرگ آموزش است و اگر دانشگاهها و مدارس ما تستمحور شدند، در این فضا تنها «رقابت» اهمیت مییابد و روح مدرسه میمیرد.
🔹دوم، اطلاعات محور شدن مدارس و آموزش و پرورش است. واقعیت این است که مدرسهای که صرفا بر data تأکید دارد، روح خود را از دست داده است، چون «اطلاعات» در دسترس همه هست. بنابراین، اطلاعات دادن کاری عبث است.
مدرسه برای زنده ماندن نیاز به «دانش» دارد و با دانش است که مدرسه حیات خود را استمرار میبخشد.
🔹سومین مسألهای که میتواند به مرگ مدرسه بینجامد «انتقال فرهنگ» است.
واقعیت این است که اگر مدرسهای رسالت خود را انتقال فرهنگ بداند، روح خود را از دست داده است.
ما به فرهنگ نیاز داریم ولی به «پالایش فرهنگ» و نه صرفاً «انتقال فرهنگ» نیازمندیم. فرهنگها با همه ارزشی که دارند باید با دانشآموز به اشتراک گذاشته شود و در جریان این اشتراکگذاری است که «تفکر انتقادی» در باب فرهنگ هم به دانشآموز آموزش داده میشود نه اینکه او صرفاً دریافتکننده فرهنگ باشد چون هیچ فرهنگی مصون از انتقاد نیست.
✍🏻 دکتر خسرو باقری؛ استاد فلسفه تعلیم و تربیت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1