This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷️ آموزش خرید به دانش آموزان در فروشگاه ؛ ژاپن
⁉️ به نظر شما جای چه آموزشهایی در مدارس ایران خالیست؟!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
⁉️ به نظر شما جای چه آموزشهایی در مدارس ایران خالیست؟!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 هوش مصنوعی جدید گوگل مقالات علمی را به مصاحبههای رادیویی تبدیل میکند
🔹️هوش_مصنوعی Illuminate میتواند مقالات خشک علمی را به یک مصاحبه جذاب رادیویی تبدیل کند.
🔹️کار با آن نیز ساده است، کافی است نام محقق یا موضوع موردنظرتان را در قسمت جستجو بنویسید، سپس هوش مصنوعی به شما چندین مقاله علمی مربوطه را نشان میدهد. با کلیککردن روی دکمه Generate و انتظار دو تا سهدقیقهای، مصاحبه شما در قالب فایل صوتی آماده خواهد بود.
🔹️نحوه کار این هوش مصنوعی آزمایشی به این صورت است که ابتدا خلاصهای از مقالات علمی مختلف ایجاد و سپس این خلاصه به پرسشوپاسخ تبدیل میشود. در آخر ۲ صدای هوش مصنوعی، در قالب مصاحبهکننده و متخصص، پرسشوپاسخها را میخوانند و مصاحبه رادیویی علمی شکل میگیرد.
♦️ پانوشت: به نظر شما در ده یا بیست سال آینده کسی رغبت تحصیل در مدارس و دانشگاههای فعلی را خواهد داشت؟! اصلا تا آن زمان مدرسه و دانشگاهی وجود خواهد داشت؟!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔹️هوش_مصنوعی Illuminate میتواند مقالات خشک علمی را به یک مصاحبه جذاب رادیویی تبدیل کند.
🔹️کار با آن نیز ساده است، کافی است نام محقق یا موضوع موردنظرتان را در قسمت جستجو بنویسید، سپس هوش مصنوعی به شما چندین مقاله علمی مربوطه را نشان میدهد. با کلیککردن روی دکمه Generate و انتظار دو تا سهدقیقهای، مصاحبه شما در قالب فایل صوتی آماده خواهد بود.
🔹️نحوه کار این هوش مصنوعی آزمایشی به این صورت است که ابتدا خلاصهای از مقالات علمی مختلف ایجاد و سپس این خلاصه به پرسشوپاسخ تبدیل میشود. در آخر ۲ صدای هوش مصنوعی، در قالب مصاحبهکننده و متخصص، پرسشوپاسخها را میخوانند و مصاحبه رادیویی علمی شکل میگیرد.
♦️ پانوشت: به نظر شما در ده یا بیست سال آینده کسی رغبت تحصیل در مدارس و دانشگاههای فعلی را خواهد داشت؟! اصلا تا آن زمان مدرسه و دانشگاهی وجود خواهد داشت؟!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
🔻جوانانی که نه درس میخوانند، نه به دنبال شغلاند و نه مهارتی میآموزند!
✍️داریوش معمار
▪️جوانانی که نه درس میخوانند، نه به دنبال شغلاند و نه مهارتی میآموزند، طی سالهای اخیر بهدلیل افزایش جهانی جمعیتشان با عنوان «نیتها» (NEET) مشهور شدهاند.
▪️نیت در تعریف جهانی به جوانانی گفته میشود که نه در فهرست آماری مشغول به تحصیل قرار دارند و نه در آمار شاغلان و مهارتآموزان جامعه محاسبه میشوند.
▪️ایران طی سالهای اخیر با رشد چشمگیر این گروه از جوانان، رتبه بالایی در آمارهای جهانی کسب کرده است و همین امر نگرانی جامعهشناسان را در پی داشته است.
▪️اگرچه در جوامع مختلف بازه سنی نیتها متغیر است، اما در نمودارهای جهانی بهطور معمول افرادی نیت خوانده میشوند که در محدوده سنی ۱۶ تا ۲۴ قرار دارند که نه تمایلی به تحصیل دارند و نه علاقهای به یافتن شغل مناسب برای خود. این موضوع تامین هزینههای زندگی آنها را به عهده والدین میگذارد.
▪️آنچه این پدیده را در ایران مورد توجه قرار داده افزایش آماری آن طی سالهای اخیر است. براساس برخی آمارها در سال ۱۳۹۷ دستکم ۳۰ درصد از جوانان ۱۵ تا ۲۴ساله در این گروه قرار داشتند.آمار منتشرشده نشان میدهد که ایران پس از برخی کشورهای آفریقایی بالاترین آمار نیتها را دارد.
▪️نرخ ۳۰ درصدی نیتها در ایران از آن نظر قابل تامل است که در جوامع توسعهیافته این عدد تنها ۲ تا ۱۰ درصد جوانان ۱۶ تا ۲۴ را دربر میگیرد.
نرخ نیتها در میان مردان ایرانی در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ حدود ۱۵ تا ۱۷ درصد و در میان زنان از ۴۷ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۳۹ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
▪️مطابق آمارها، در سال ۱۳۹۴ از ۵.۷ میلیون زن در گروه سنی ۱۵ تا ۲۵ سال، تعداد ۲.۷ میلیون نفر آنان نه مشغول تحصیل بودند و نه به دنبال شغل یا مهارتآموزی. این آمار در سال ۱۴۰۰ به یک میلیون و ۹۸۵ هزار نفر رسیده است.
▪️سهم ۱۳.۲ درصدی جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله از پنجره جمعیتی ایران باعث میشود افزایش این پدیده موجب تشدید برخی بحرانهای اجتماعی همانند احساس بیآیندگی، تجرد قطعی، رخوت اجتماعی و افسردگی شود...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍️داریوش معمار
▪️جوانانی که نه درس میخوانند، نه به دنبال شغلاند و نه مهارتی میآموزند، طی سالهای اخیر بهدلیل افزایش جهانی جمعیتشان با عنوان «نیتها» (NEET) مشهور شدهاند.
▪️نیت در تعریف جهانی به جوانانی گفته میشود که نه در فهرست آماری مشغول به تحصیل قرار دارند و نه در آمار شاغلان و مهارتآموزان جامعه محاسبه میشوند.
▪️ایران طی سالهای اخیر با رشد چشمگیر این گروه از جوانان، رتبه بالایی در آمارهای جهانی کسب کرده است و همین امر نگرانی جامعهشناسان را در پی داشته است.
▪️اگرچه در جوامع مختلف بازه سنی نیتها متغیر است، اما در نمودارهای جهانی بهطور معمول افرادی نیت خوانده میشوند که در محدوده سنی ۱۶ تا ۲۴ قرار دارند که نه تمایلی به تحصیل دارند و نه علاقهای به یافتن شغل مناسب برای خود. این موضوع تامین هزینههای زندگی آنها را به عهده والدین میگذارد.
▪️آنچه این پدیده را در ایران مورد توجه قرار داده افزایش آماری آن طی سالهای اخیر است. براساس برخی آمارها در سال ۱۳۹۷ دستکم ۳۰ درصد از جوانان ۱۵ تا ۲۴ساله در این گروه قرار داشتند.آمار منتشرشده نشان میدهد که ایران پس از برخی کشورهای آفریقایی بالاترین آمار نیتها را دارد.
▪️نرخ ۳۰ درصدی نیتها در ایران از آن نظر قابل تامل است که در جوامع توسعهیافته این عدد تنها ۲ تا ۱۰ درصد جوانان ۱۶ تا ۲۴ را دربر میگیرد.
نرخ نیتها در میان مردان ایرانی در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ حدود ۱۵ تا ۱۷ درصد و در میان زنان از ۴۷ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۳۹ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
▪️مطابق آمارها، در سال ۱۳۹۴ از ۵.۷ میلیون زن در گروه سنی ۱۵ تا ۲۵ سال، تعداد ۲.۷ میلیون نفر آنان نه مشغول تحصیل بودند و نه به دنبال شغل یا مهارتآموزی. این آمار در سال ۱۴۰۰ به یک میلیون و ۹۸۵ هزار نفر رسیده است.
▪️سهم ۱۳.۲ درصدی جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله از پنجره جمعیتی ایران باعث میشود افزایش این پدیده موجب تشدید برخی بحرانهای اجتماعی همانند احساس بیآیندگی، تجرد قطعی، رخوت اجتماعی و افسردگی شود...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍7🤔2
🔴 نخبه گرایی
از آغاز ورود تفکر رفتارگرایی به نظام آموزشی سنگ بنای دسته بندی، تفکیک وغربال کردن دانش آموزان به طرق مختلف گذاشته شد.
دسته بندی های غلط و برچسب زدن های نادرستی مانند تیزهوش و عادی و نیز تنوع بی پایه و اساس مدارس و از همه مهلک ترطبقه بندی شاگردان ضعیف و قوی براساس نمره دروس خاصی مانند ریاضی و قضاوت و ارزش گذاری بچه ها براساس نگاه تک بعدی به یک نوع هوش و استعداد که همچنان در کشور ما رایج است به انواع نابرابری ها درجامعه ایران دامن زده غافل از اینکه بنا به پژوهشهای معتبر و شواهد فراوان در نظام آموزشی نخبه گرا،بیشترین آسیب و ضرر متوجه همان دانش آموزانی است که از آغاز نوجوانی به دلیل برچسب،نخبه نابغه و تیزهوش با انتظارات بیش ازحد و سایه سنگین نگاه اطرافیان مواجه بودندوباز هم آنچه از آنان سلب شده،جریان واقعی زندگی است. سبک های موفق تربیتی، تعریف متفاوتی ازنخبه دارند و برابری خواهی را به جای برتری جویی دنبال می کنندودانش آموزان مستعدو تیزهوش را درمتن گروه همسالان و بدون جداسازی ازجریان زندگی واقعی با دیگران،موردحمایت قرار میدهند.
◀️برگرفته ازکتاب آمرانگی وآموزش
🖋اثرمرتضی نظری
🔰 خشت کج
🆔️ @kheshtekaj
از آغاز ورود تفکر رفتارگرایی به نظام آموزشی سنگ بنای دسته بندی، تفکیک وغربال کردن دانش آموزان به طرق مختلف گذاشته شد.
دسته بندی های غلط و برچسب زدن های نادرستی مانند تیزهوش و عادی و نیز تنوع بی پایه و اساس مدارس و از همه مهلک ترطبقه بندی شاگردان ضعیف و قوی براساس نمره دروس خاصی مانند ریاضی و قضاوت و ارزش گذاری بچه ها براساس نگاه تک بعدی به یک نوع هوش و استعداد که همچنان در کشور ما رایج است به انواع نابرابری ها درجامعه ایران دامن زده غافل از اینکه بنا به پژوهشهای معتبر و شواهد فراوان در نظام آموزشی نخبه گرا،بیشترین آسیب و ضرر متوجه همان دانش آموزانی است که از آغاز نوجوانی به دلیل برچسب،نخبه نابغه و تیزهوش با انتظارات بیش ازحد و سایه سنگین نگاه اطرافیان مواجه بودندوباز هم آنچه از آنان سلب شده،جریان واقعی زندگی است. سبک های موفق تربیتی، تعریف متفاوتی ازنخبه دارند و برابری خواهی را به جای برتری جویی دنبال می کنندودانش آموزان مستعدو تیزهوش را درمتن گروه همسالان و بدون جداسازی ازجریان زندگی واقعی با دیگران،موردحمایت قرار میدهند.
◀️برگرفته ازکتاب آمرانگی وآموزش
🖋اثرمرتضی نظری
🔰 خشت کج
🆔️ @kheshtekaj
👍8
🔻 به جای چهار زنگ تفریح، دو زنگ تفریح گذاشتند...
🔶️کلاسها به شدت شلوغ شده و حیاط مدرسه کفاف بازی بچهها را نمیدهد.
🔷️به حقوق کودکان بیتوجهیم و مسأله فراتر از کمبود معلم است.
عادل برکم، کارشناس آموزش و پرورش گفت:
با فرسودگی مدارس و فرسودگی شغلی معلمان رو به رو هستیم. اینکه کلاسی بسازیم و چند دانش آموز آنجا باشند، نمیتوانیم بگوییم آموزش انجام میدهیم. این وضعیت اسفبار را شاهد هستیم.
کلاسها به شدت شلوغ شده و حیاط مدرسه کفاف بازی بچهها را نمیدهد؛ به جای چهار زنگ تفریح دو زنگ تفریح گذاشتند. حق نشاط و شادابی و تربیت جسمانی را از کودک گرفتند.
در چنین شرایطی نمی توانیم انتظار یک معلم باکیفیت داشته باشیم. در شرایط کمبود و نقصان سراغ هر نیرویی و هر کیفیتی می رویم و آموزش و پرورش یک ویرانه می شود.
متأسفانه آموزش و پرورش طبقاتی داریم؛ آقایانی که سیاسی و تصمیم گیر هستند مدارس خصوصی خودشان را دارند. با این وضعیت نمیتوان نظام آموزش و پرورش یک کشور را درست کرد و تا این نگاه و این افراد حضور دارند هر سال بدتر میشود...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️کلاسها به شدت شلوغ شده و حیاط مدرسه کفاف بازی بچهها را نمیدهد.
🔷️به حقوق کودکان بیتوجهیم و مسأله فراتر از کمبود معلم است.
عادل برکم، کارشناس آموزش و پرورش گفت:
با فرسودگی مدارس و فرسودگی شغلی معلمان رو به رو هستیم. اینکه کلاسی بسازیم و چند دانش آموز آنجا باشند، نمیتوانیم بگوییم آموزش انجام میدهیم. این وضعیت اسفبار را شاهد هستیم.
کلاسها به شدت شلوغ شده و حیاط مدرسه کفاف بازی بچهها را نمیدهد؛ به جای چهار زنگ تفریح دو زنگ تفریح گذاشتند. حق نشاط و شادابی و تربیت جسمانی را از کودک گرفتند.
در چنین شرایطی نمی توانیم انتظار یک معلم باکیفیت داشته باشیم. در شرایط کمبود و نقصان سراغ هر نیرویی و هر کیفیتی می رویم و آموزش و پرورش یک ویرانه می شود.
متأسفانه آموزش و پرورش طبقاتی داریم؛ آقایانی که سیاسی و تصمیم گیر هستند مدارس خصوصی خودشان را دارند. با این وضعیت نمیتوان نظام آموزش و پرورش یک کشور را درست کرد و تا این نگاه و این افراد حضور دارند هر سال بدتر میشود...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍10❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 مدرسه و مهارتهای نو
🎙گفتاری از مرتضی نظری
سطح دسترسی نسل جدید و خانوادهها به دانش و مهارت افزایش یافته. اگر آموزش و پرورش با تغییرات جدید جهانی به ویژه با محیط کسب و کارهای نو، خود را "منعطف و منطبق" نسازد، حذف میشود. مخاطبان نوجوان مدرسه به بزرگترها نشان دادهاند منتظر تغییر سبک و محتوای نظام آموزشی نمیمانند و خودشان راههای جایگزین را پیدا میکنند.
◀️ برگرفته از کانال تربیت و توسعه
@IranHumanDevelopment2
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🎙گفتاری از مرتضی نظری
سطح دسترسی نسل جدید و خانوادهها به دانش و مهارت افزایش یافته. اگر آموزش و پرورش با تغییرات جدید جهانی به ویژه با محیط کسب و کارهای نو، خود را "منعطف و منطبق" نسازد، حذف میشود. مخاطبان نوجوان مدرسه به بزرگترها نشان دادهاند منتظر تغییر سبک و محتوای نظام آموزشی نمیمانند و خودشان راههای جایگزین را پیدا میکنند.
◀️ برگرفته از کانال تربیت و توسعه
@IranHumanDevelopment2
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍5
🔷️ الگوی مدرسه سامرهیل
◀️ سامرهیل منشأ کل جنبش مدارس دموکراتیک است. این جنبش در اوایل دههی ۱۹۲۰ توسط اِی. اِس. نیل آغاز شد و از آن زمان فلسفهى او معلمان سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است. احتمالاً این مدرسه در بین تمام مدارس بدیل مشهورترین مدرسه است. هدف نیل از ایجاد مدرسهٔ سامرهیل این بود که «به جای سازگار کردن کودک با مدرسه، مدرسه را با کودک تطبیق دهد. »
سامرهیل یک مدرسهٔ شبانهروزی است و دانشآموزان هر زمان که مایل باشند در کلاسها شرکت میکنند. قوانین این مدرسه در جلسهای هفتگی و عمومی توسط کلیهٔ اعضای مدرسه وضع میشود. این مدرسه فرصتهایی برای کودکان فراهم میآورد تا شکوفا شوند. نیل معتقد بود که کودکان ذاتاً شایسته هستند و اگر اجازه دهیم که شخصاً و در فضایی عاری از ترس تصمیمگیری کنند باعث میشود که متکی به خود و مستقل پرورش یابند. هنگامی که دانش آموزان جدید به این مدرسه میپیوندند ممکن است هفتهها، ماهها یا در برخی موارد سالها در کلاسهای درس حضور نیابند اما این به معنای عدم فراگیری علم نیست. فراتر از دروس ارائه شده در کلاسهای درس، درسهای مهمی وجود دارد که باید آنها را فراگرفت و نیل مطمئن بود که کودکان مدرسهی سامرهیل در مقایسه با هم دورههای خود در مدارس سنتی تا حد زیادی از شخصیت، اعتماد به نفس و اصالت توسعهیافتهتری برخوردار هستند. به اعتقاد او حتی آموزش هم مسألهی فوقالعاده مهمی نبود چرا که اگر کودکان قصد یادگیری مطلبی را داشتند صرفنظر از آموزش نیز آن را یاد میگرفتند. کودکان مدرسهی سامرهیل به انتخاب خود و نه از روی عذاب وجدان در امتحانات شرکت میکنند و به این ترتیب احتمالاً بیشتر ترغیب میشوند که در امتحانات شرکت کنند. به گفتهٔ نیل، اگر کودکی علاقه داشته باشد که استاد دانشگاه شود در کنار تحصیلات خود و نه تنها به دلیل تحصیلات خود، استاد دانشگاه خواهد شد.
در این مدرسه هر روز صبح یک جدول زمانبندی برای دروس ارائه میشود و شرکت در کلاسها به انتخاب دانشآموزان است. آنها تقریباً بر اساس سن به کلاسهای مختلف تقسیم میشوند.
اگر کودکی حضور در یک دورهٔ آموزشی خاص را آغاز کند و بعد از مدتی بهطور نامنظم در کلاسها حضور یابد ممکن است از طرف سایر همکلاسیهایش سرزنش شود چرا که باعث عقب افتادن آنها شده است. (در این مدرسه) ساعات بعد از ظهر آزاد است بدین معنی که بچهها میتوانند هر کاری را که دوست دارند انجام دهند. بعضی از بچهها از این زمان فراغت برای بازی کردن با دوستان خود در زمین بازی استفاده میکنند، برخی دیگر به پروژههای خاص در زمینهٔ هنر یا صنایع دستی میپردازند یا در کارگاه مشغول به کار میشوند. در ساعات اولیهٔ عصر فعالیتهای بیشتری برای انجام دادن وجود دارد که بچهها میتوانند از بین آنها فعالیت مورد نظر خود را انتخاب کنند.
بازرسان ادارهی استاندارد حوزهی آموزش انگلستان مدرسهی سامرهیل را به اجباری کردن کلاسهای درس ملزم کردند اما مسئولین مدرسه از پذیرش این حکم امتناع کردند چرا که برخورداری از آزادی مشخصهٔ اصلی فلسفهٔ این مدرسه به شمار میآید. تصمیم تاریخی و برجستهٔ دیوان عالی در سال ۱۹۹۹ این مدرسه را نجات داد اما این نبرد به صورت طولانی مدت و جدی ادامه یافت. توافقات حاکی از این بود که فعلاً مدرسه به حال خود رها شود اما آینده نشان خواهد داد که آیا بازرسان بار دیگر دست به کار خواهند شد یا خیر.
سامرهیل یک مدرسهٔ تمام عیار و همه جانبه است ـ از بسیاری جهات این مدرسه در یک سوی طیف آموزشی قرار دارد ـ اما به معنای دقیق کلمه هدف ارزشمندی را دنبال میکند و برای بسیاری از کودکان منبعی الهامبخش بوده است. طی سالیان دربارهٔ این مدرسه تحقیقاتی انجام شده است و مطالب بسیاری دربارهی آن نوشته شده است و برخی از دانشآموختگان موفق این مدرسه در مشاغل مختلف مشغول به کار شدهاند. البته، بر اساس معیارهای نیل مسأله این نیست. از نظر او نکتهٔ مهم این است که افراد از شغل انتخابی خود راضی و خوشحال هستند.
بسیاری از کودکانی که کاملاً از تحصیل دلزده شده بودند و قطعاً در سایر مدارس با شکست مواجه میشدند در مدرسهی سامرهیل به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. کودکان مختلف در محیطهای آموزشی مختلف رشد و ترقی مییابند و به گفتهٔ کودکانی که در مدرسهی سامرهیل حضور دارند این مدرسه برای آنها عالی و ایدهآل است...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ سامرهیل منشأ کل جنبش مدارس دموکراتیک است. این جنبش در اوایل دههی ۱۹۲۰ توسط اِی. اِس. نیل آغاز شد و از آن زمان فلسفهى او معلمان سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است. احتمالاً این مدرسه در بین تمام مدارس بدیل مشهورترین مدرسه است. هدف نیل از ایجاد مدرسهٔ سامرهیل این بود که «به جای سازگار کردن کودک با مدرسه، مدرسه را با کودک تطبیق دهد. »
سامرهیل یک مدرسهٔ شبانهروزی است و دانشآموزان هر زمان که مایل باشند در کلاسها شرکت میکنند. قوانین این مدرسه در جلسهای هفتگی و عمومی توسط کلیهٔ اعضای مدرسه وضع میشود. این مدرسه فرصتهایی برای کودکان فراهم میآورد تا شکوفا شوند. نیل معتقد بود که کودکان ذاتاً شایسته هستند و اگر اجازه دهیم که شخصاً و در فضایی عاری از ترس تصمیمگیری کنند باعث میشود که متکی به خود و مستقل پرورش یابند. هنگامی که دانش آموزان جدید به این مدرسه میپیوندند ممکن است هفتهها، ماهها یا در برخی موارد سالها در کلاسهای درس حضور نیابند اما این به معنای عدم فراگیری علم نیست. فراتر از دروس ارائه شده در کلاسهای درس، درسهای مهمی وجود دارد که باید آنها را فراگرفت و نیل مطمئن بود که کودکان مدرسهی سامرهیل در مقایسه با هم دورههای خود در مدارس سنتی تا حد زیادی از شخصیت، اعتماد به نفس و اصالت توسعهیافتهتری برخوردار هستند. به اعتقاد او حتی آموزش هم مسألهی فوقالعاده مهمی نبود چرا که اگر کودکان قصد یادگیری مطلبی را داشتند صرفنظر از آموزش نیز آن را یاد میگرفتند. کودکان مدرسهی سامرهیل به انتخاب خود و نه از روی عذاب وجدان در امتحانات شرکت میکنند و به این ترتیب احتمالاً بیشتر ترغیب میشوند که در امتحانات شرکت کنند. به گفتهٔ نیل، اگر کودکی علاقه داشته باشد که استاد دانشگاه شود در کنار تحصیلات خود و نه تنها به دلیل تحصیلات خود، استاد دانشگاه خواهد شد.
در این مدرسه هر روز صبح یک جدول زمانبندی برای دروس ارائه میشود و شرکت در کلاسها به انتخاب دانشآموزان است. آنها تقریباً بر اساس سن به کلاسهای مختلف تقسیم میشوند.
اگر کودکی حضور در یک دورهٔ آموزشی خاص را آغاز کند و بعد از مدتی بهطور نامنظم در کلاسها حضور یابد ممکن است از طرف سایر همکلاسیهایش سرزنش شود چرا که باعث عقب افتادن آنها شده است. (در این مدرسه) ساعات بعد از ظهر آزاد است بدین معنی که بچهها میتوانند هر کاری را که دوست دارند انجام دهند. بعضی از بچهها از این زمان فراغت برای بازی کردن با دوستان خود در زمین بازی استفاده میکنند، برخی دیگر به پروژههای خاص در زمینهٔ هنر یا صنایع دستی میپردازند یا در کارگاه مشغول به کار میشوند. در ساعات اولیهٔ عصر فعالیتهای بیشتری برای انجام دادن وجود دارد که بچهها میتوانند از بین آنها فعالیت مورد نظر خود را انتخاب کنند.
بازرسان ادارهی استاندارد حوزهی آموزش انگلستان مدرسهی سامرهیل را به اجباری کردن کلاسهای درس ملزم کردند اما مسئولین مدرسه از پذیرش این حکم امتناع کردند چرا که برخورداری از آزادی مشخصهٔ اصلی فلسفهٔ این مدرسه به شمار میآید. تصمیم تاریخی و برجستهٔ دیوان عالی در سال ۱۹۹۹ این مدرسه را نجات داد اما این نبرد به صورت طولانی مدت و جدی ادامه یافت. توافقات حاکی از این بود که فعلاً مدرسه به حال خود رها شود اما آینده نشان خواهد داد که آیا بازرسان بار دیگر دست به کار خواهند شد یا خیر.
سامرهیل یک مدرسهٔ تمام عیار و همه جانبه است ـ از بسیاری جهات این مدرسه در یک سوی طیف آموزشی قرار دارد ـ اما به معنای دقیق کلمه هدف ارزشمندی را دنبال میکند و برای بسیاری از کودکان منبعی الهامبخش بوده است. طی سالیان دربارهٔ این مدرسه تحقیقاتی انجام شده است و مطالب بسیاری دربارهی آن نوشته شده است و برخی از دانشآموختگان موفق این مدرسه در مشاغل مختلف مشغول به کار شدهاند. البته، بر اساس معیارهای نیل مسأله این نیست. از نظر او نکتهٔ مهم این است که افراد از شغل انتخابی خود راضی و خوشحال هستند.
بسیاری از کودکانی که کاملاً از تحصیل دلزده شده بودند و قطعاً در سایر مدارس با شکست مواجه میشدند در مدرسهی سامرهیل به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. کودکان مختلف در محیطهای آموزشی مختلف رشد و ترقی مییابند و به گفتهٔ کودکانی که در مدرسهی سامرهیل حضور دارند این مدرسه برای آنها عالی و ایدهآل است...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍9❤1
🎯 دانشآموزان از زنجیر مدرسه آزاد میشوند
— ترجیح میدهی مدرسه باغبانی خوشحال تولید کند یا محققی عصبی؟
📍طی سیصد سال اخیر، آموزش رسمی تبدیل شده است به یادگیری زیر سقف، نشستن پشت میز، گوشدادن به معلمان، و عطشِ گرفتن نمرۀ بیست. ژانژاک روسو میگفت این محدودیتهای اجتماعی طینت دستنخوردۀ انسانها را فاسد میکند. او برای آموزش کودکان بهدنبال محیطی بود که آزادیِ تمامعیاری را برایشان رقم بزند و آنها را از شر پیچیدگیهای جامعه خلاص کند. پیروان روسو تا آنجا پیش رفتند که، برای آزادی کودکان، معلمها را از مدارس بیرون کردند. واقعاً چگونه میتوان آموزش عمومی و آزادی کودکان را با هم جمع کرد؟
🔖 ۴۱۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۲۴ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://B2n.ir/s72057
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
— ترجیح میدهی مدرسه باغبانی خوشحال تولید کند یا محققی عصبی؟
📍طی سیصد سال اخیر، آموزش رسمی تبدیل شده است به یادگیری زیر سقف، نشستن پشت میز، گوشدادن به معلمان، و عطشِ گرفتن نمرۀ بیست. ژانژاک روسو میگفت این محدودیتهای اجتماعی طینت دستنخوردۀ انسانها را فاسد میکند. او برای آموزش کودکان بهدنبال محیطی بود که آزادیِ تمامعیاری را برایشان رقم بزند و آنها را از شر پیچیدگیهای جامعه خلاص کند. پیروان روسو تا آنجا پیش رفتند که، برای آزادی کودکان، معلمها را از مدارس بیرون کردند. واقعاً چگونه میتوان آموزش عمومی و آزادی کودکان را با هم جمع کرد؟
🔖 ۴۱۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۲۴ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://B2n.ir/s72057
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍5🤔1
خودآموزی از طریق بازی و اکتشاف
زمان برنامه ریزی نشده زیادی را نیاز دارد،
زمانی که فرد بتواند هر فعالیتی که دوست دارد را
بدون فشار، قضاوت
یا مداخله انجام دهد.
این زمانی است که فرد
برای شکل دادن دوستی،
ایدهپردازی و بازی با اشیا،
تجربه کردن،
حوصله سر رفتن و غلبه بر آن،
یادگیری از اشتباهات خود
و اشتیاق پیدا کردن
نیاز دارد.
Peter Gray
◀️برگرفته از:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
زمان برنامه ریزی نشده زیادی را نیاز دارد،
زمانی که فرد بتواند هر فعالیتی که دوست دارد را
بدون فشار، قضاوت
یا مداخله انجام دهد.
این زمانی است که فرد
برای شکل دادن دوستی،
ایدهپردازی و بازی با اشیا،
تجربه کردن،
حوصله سر رفتن و غلبه بر آن،
یادگیری از اشتباهات خود
و اشتیاق پیدا کردن
نیاز دارد.
Peter Gray
◀️برگرفته از:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻داوود امیریان: در مدرسه به جای کشف کردن، استعداد بچهها را کور میکنیم
▪️داوود امیریان در گفتوگو با اکبر نبوی:
معلوم نیست ابوعلی سینای زمانه ما در کدام روستا دارد ختنه میکند. ما کشف استعداد نداریم. یکی از مشکلاتمان خود آموزش و پرورش است که فقط شده است آموزش. ۱۲ سال بعضا استعداد بچهها را کور میکنند...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
▪️داوود امیریان در گفتوگو با اکبر نبوی:
معلوم نیست ابوعلی سینای زمانه ما در کدام روستا دارد ختنه میکند. ما کشف استعداد نداریم. یکی از مشکلاتمان خود آموزش و پرورش است که فقط شده است آموزش. ۱۲ سال بعضا استعداد بچهها را کور میکنند...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤6👍4
♦️ چرا شاگرد آخرهای کلاس، شاگرد اولهای زندگیاند؟
🖋علی خورسندی
قول مشهوری است از ارنست همینگوی که میگوید، کمیابترین چیزها افراد باهوشی هستند که احساس خوشبختی میکنند! شواهدی دال بر همصدایی یا پدر ادبیات نوین و برنده جایزه نوبل وجود دارد. به گذشته که بر میگردیم، میبینیم خیلی از همکلاسیهای درسخوان و شاگرد اولهای کلاس پیشرفت اجتماعی متوسطتری دارند؛ زیست اقتصادی پایینتری دارند؛ بعضا اجتماع گریزند؛ زندگی عاطفی پرچالشتری دارند. احساس خوشبختی کمتری میکنند! در مقابل، همکلاسیهای درسنخوان و مدرسهگریز دوران مدرسه زیست اجتماعی بهتری دارند؛ وضعیت اقتصادی پررونقتری دارند. اغلب شادترند؛ زیست عاطفی رضایتبخشتری دارند؛ و بیشتر ابراز خوشبختی میکنند.
بهراستی چرا اینگونه است؟ تحقیقا پاسخ به این پرسش و تایید پیشفرضهایی فوق نیازمند پژوهشهای علمی است. اما بنظر میرسد علتها و عوامل مختلفی در این رابطه میتوانند دخیل باشند!
علت اول اینکه، در دنیای بیرون از مدرسه، برای شاگرد اول شدن، هوش شناختی در حد «معمول» و «متوسط» کفایت میکند! پیشرفت تحصیلی و رشد علمی حاصل پیوند هوش شناختی برتر و هوش جسمانی بهتر (آگاهی از توانمندی و پشتکار در تمرین و تکرار) است. اما در جامعه اینگونه نیست! هوش شناختی، هوش عقلانی ماست؛ و به ظرفیتهای یادگیری افراد اشاره دارد که به ضریب هوشی علمی و محاسباتی افراد اطلاق میگردد. هوش شناختی معمولا ارثی است؛ اگرچه محیط در باروری و بهرهوری آن موثر است. به عبارتی، ترکیب متعالی هوش شناختی و هوش جسمانی میتواند متضمن شاگرد اول شدن در کلاس درس باشد اما برای شاگرد اولی در جامعه و زیست اجتماعی کافی نیست.
علت دوم اینکه، برای شاگرد اول شدن در جامعه به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است. هوش اجتماعی هوش بازتابی ماست؛ بیانگر توانمندی ما در کنار آمدن با واقعیتها و دیگرانی است که الزاما از ما و یا مثل ما نیستند. هوش اجتماعی به مهارتهای ارتباطی ما اشاره دارد که اکتسابی است و در محیط ساخته میشود. برای شاگرد زرنگ بودن در کلاس درس نیاز نیست هوش اجتماعی بالایی داشته باشیم! اما متقاعد کردن معلم برای نمره خوب دادن به هوش اجتماعی نیاز دارد! جسارت در مکتبگریزی و فرار از قفس تنگ و دلگیر مدرسه نیز به هوش اجتماعی بالایی نیاز دارد! در جامعه هم همینطور است؛ برای کسب سود بیشتر در بازار، پیشرفت اداری در سازمان، و رشد عمودی در قدرت به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است!
علت سوم اینکه، برای پیشرفت اجتماعی و رشد اقتصادی به هوش هیجانی بالاتری نیاز داریم. امروزه هوش هیجانی به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت حرفهای و شغلی افراد در تجارت و کسبوکار شناخته میشود؛ هوش هیجانی بیانگر توان مدیریت احساسات خود و دیگری است. با انرژی حاصل از هوش هیجانی شناخت و حل مسائل واقعی و تمییز آنها از مسائل غیرواقعی میسر میشود. هوش هیجانی، هوش تصمیمگیری ما در شرایط بحرانی است! چیزیکه که در دوران مدرسه اصولا تمرین و تجربه نمیشود! به همین دلیل، در سازمانهای امروزی مدیرانی توان رهبری و حکمرانی اثربخشتر دارند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند.
علت چهارم اینکه، جامعه و زیست اجتماعی با مدرسه و زیست علمی فاصله و تفاوت دارد! مدرسه برای درسخوانها و شاگرد اولهای کلاس درس طراحی شده است! اما جامعه برای مردمان «معمولی» مهندسی شده است. مردمان معمولی همانهایی هستند که هوش شناختی و عقلانی «معمولی» دارند؛ زندگی نرمال دارند؛ اما در عوض هوش اجتماعی و هیجانی متناسب با نیازهای محیط دارند. افزون برآن، یک رابطه معناداری میان مدرسهگریزی و اجتماعطلبی افراد وجود دارد. یک تیپ شخصیتی اجتماعطلب چون خود را متعلق به جامعه بزرگتری میبیند، از محیط محدود و دیوار بلند مدرسه گریزان است. عکس آن هم غالبا درست است. اینکه خیلی از شاگرد اولهای کلاس اجتماعگریزند، بیدلیل نیست! مشکل از اینجا ناشی میشود که مدرسه نسخه اصلی جامعه نیست. یا به قول جان دیویی، مدرسه خود زندگی نیست!
گاردنر میگفت باهوش بودن، بسیار فراتر از پیشرفت تحصیلی و مهارت حل مساله است. ما آدمها از توانمندیهای ذهنی و انواع هوشها برخورداریم؛ لیکن همگی از مهارتهای برابر در کاربرد انواع هوشها برخوردار نیستیم! اگر مدرسه واقعا پابلیک (ا)سکول است، نمیتواند تکساحتی عمل کند؛ و یا تکبعدی آموزش دهد. فعالیتهای آموزشی و غیرآموزشی مدارس امروزی نمیتوانند با ابتنای صرف بر هوش عقلانی و هوش محاسباتی دانشآموزان برنامهریزی شوند. مشکل مدرسه ایرانی افراط در تاکید بر هوش شناختی و منطقی دانشآموزان است! انواع هوشهای ذاتی و اکتسابی به حاشیه رفتهاند! برنامههای درسی و آموزشی یک مدرسه سالم روی انواع هوشها، بطور ویژه هوشهای اجتماعی و هیجانی دانشآموزان متمرکز است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋علی خورسندی
قول مشهوری است از ارنست همینگوی که میگوید، کمیابترین چیزها افراد باهوشی هستند که احساس خوشبختی میکنند! شواهدی دال بر همصدایی یا پدر ادبیات نوین و برنده جایزه نوبل وجود دارد. به گذشته که بر میگردیم، میبینیم خیلی از همکلاسیهای درسخوان و شاگرد اولهای کلاس پیشرفت اجتماعی متوسطتری دارند؛ زیست اقتصادی پایینتری دارند؛ بعضا اجتماع گریزند؛ زندگی عاطفی پرچالشتری دارند. احساس خوشبختی کمتری میکنند! در مقابل، همکلاسیهای درسنخوان و مدرسهگریز دوران مدرسه زیست اجتماعی بهتری دارند؛ وضعیت اقتصادی پررونقتری دارند. اغلب شادترند؛ زیست عاطفی رضایتبخشتری دارند؛ و بیشتر ابراز خوشبختی میکنند.
بهراستی چرا اینگونه است؟ تحقیقا پاسخ به این پرسش و تایید پیشفرضهایی فوق نیازمند پژوهشهای علمی است. اما بنظر میرسد علتها و عوامل مختلفی در این رابطه میتوانند دخیل باشند!
علت اول اینکه، در دنیای بیرون از مدرسه، برای شاگرد اول شدن، هوش شناختی در حد «معمول» و «متوسط» کفایت میکند! پیشرفت تحصیلی و رشد علمی حاصل پیوند هوش شناختی برتر و هوش جسمانی بهتر (آگاهی از توانمندی و پشتکار در تمرین و تکرار) است. اما در جامعه اینگونه نیست! هوش شناختی، هوش عقلانی ماست؛ و به ظرفیتهای یادگیری افراد اشاره دارد که به ضریب هوشی علمی و محاسباتی افراد اطلاق میگردد. هوش شناختی معمولا ارثی است؛ اگرچه محیط در باروری و بهرهوری آن موثر است. به عبارتی، ترکیب متعالی هوش شناختی و هوش جسمانی میتواند متضمن شاگرد اول شدن در کلاس درس باشد اما برای شاگرد اولی در جامعه و زیست اجتماعی کافی نیست.
علت دوم اینکه، برای شاگرد اول شدن در جامعه به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است. هوش اجتماعی هوش بازتابی ماست؛ بیانگر توانمندی ما در کنار آمدن با واقعیتها و دیگرانی است که الزاما از ما و یا مثل ما نیستند. هوش اجتماعی به مهارتهای ارتباطی ما اشاره دارد که اکتسابی است و در محیط ساخته میشود. برای شاگرد زرنگ بودن در کلاس درس نیاز نیست هوش اجتماعی بالایی داشته باشیم! اما متقاعد کردن معلم برای نمره خوب دادن به هوش اجتماعی نیاز دارد! جسارت در مکتبگریزی و فرار از قفس تنگ و دلگیر مدرسه نیز به هوش اجتماعی بالایی نیاز دارد! در جامعه هم همینطور است؛ برای کسب سود بیشتر در بازار، پیشرفت اداری در سازمان، و رشد عمودی در قدرت به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است!
علت سوم اینکه، برای پیشرفت اجتماعی و رشد اقتصادی به هوش هیجانی بالاتری نیاز داریم. امروزه هوش هیجانی به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت حرفهای و شغلی افراد در تجارت و کسبوکار شناخته میشود؛ هوش هیجانی بیانگر توان مدیریت احساسات خود و دیگری است. با انرژی حاصل از هوش هیجانی شناخت و حل مسائل واقعی و تمییز آنها از مسائل غیرواقعی میسر میشود. هوش هیجانی، هوش تصمیمگیری ما در شرایط بحرانی است! چیزیکه که در دوران مدرسه اصولا تمرین و تجربه نمیشود! به همین دلیل، در سازمانهای امروزی مدیرانی توان رهبری و حکمرانی اثربخشتر دارند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند.
علت چهارم اینکه، جامعه و زیست اجتماعی با مدرسه و زیست علمی فاصله و تفاوت دارد! مدرسه برای درسخوانها و شاگرد اولهای کلاس درس طراحی شده است! اما جامعه برای مردمان «معمولی» مهندسی شده است. مردمان معمولی همانهایی هستند که هوش شناختی و عقلانی «معمولی» دارند؛ زندگی نرمال دارند؛ اما در عوض هوش اجتماعی و هیجانی متناسب با نیازهای محیط دارند. افزون برآن، یک رابطه معناداری میان مدرسهگریزی و اجتماعطلبی افراد وجود دارد. یک تیپ شخصیتی اجتماعطلب چون خود را متعلق به جامعه بزرگتری میبیند، از محیط محدود و دیوار بلند مدرسه گریزان است. عکس آن هم غالبا درست است. اینکه خیلی از شاگرد اولهای کلاس اجتماعگریزند، بیدلیل نیست! مشکل از اینجا ناشی میشود که مدرسه نسخه اصلی جامعه نیست. یا به قول جان دیویی، مدرسه خود زندگی نیست!
گاردنر میگفت باهوش بودن، بسیار فراتر از پیشرفت تحصیلی و مهارت حل مساله است. ما آدمها از توانمندیهای ذهنی و انواع هوشها برخورداریم؛ لیکن همگی از مهارتهای برابر در کاربرد انواع هوشها برخوردار نیستیم! اگر مدرسه واقعا پابلیک (ا)سکول است، نمیتواند تکساحتی عمل کند؛ و یا تکبعدی آموزش دهد. فعالیتهای آموزشی و غیرآموزشی مدارس امروزی نمیتوانند با ابتنای صرف بر هوش عقلانی و هوش محاسباتی دانشآموزان برنامهریزی شوند. مشکل مدرسه ایرانی افراط در تاکید بر هوش شناختی و منطقی دانشآموزان است! انواع هوشهای ذاتی و اکتسابی به حاشیه رفتهاند! برنامههای درسی و آموزشی یک مدرسه سالم روی انواع هوشها، بطور ویژه هوشهای اجتماعی و هیجانی دانشآموزان متمرکز است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤5💯5👍1
🔴 پایان سلطه مقالات دانشگاهی
🔷️دادههای در دسترس نشان میدهد، بیش از ۸۰/هشتاد درصد مقالات علمی و پژوهشی در حوزه علوم انسانی حتی یک ارجاع (citation) هم نمیگیرند! این مقدار برای علوم تربیتی، علوم اجتماعی، روانشناسی و مدیریت حدود چهل درصد است. مقالات علمی رشتههای پزشکی و پیراپزشکی وضعیت خیلی بهتری دارند. رشتههای علوم پایه و مهندسی هم اگرچه شرایط ایدآلی ندارند ولی وضعیتشان از علوم انسانی به مراتب بهتر است.
وقتی کمتر از بیست درصد مقالات علوم انسانی مطالعه میشوند و رفرنس داده میشوند، چرا باید این همه انرژی و سرمایه زمان برای نگارش و انتشار مقاله علمی صرف شود؟
به شکل سنتی مقالهنویسی در سرشت علوم انسانی نیست. کانت و دکارت و فروید و نیچه با کتابهایشان شناخته میشوند و نه با مقالههایشان! شاید به همین علت است که قبای مقالهنویسی بر تن علوم انسانی جدید ننشسته است. مقالهنویسی میراث علوم پایه و مهندسی است. اگر درست است، آیا نباید پایان عصر هژمونی مقالات علمی در حوزه علومانسانی را اعلامکرد؟!
علوم انسانی در جهان امروز به سمت رفلکشن و نتنویسی پیش میرود. در ایران هم این وضعیت کمو بیش صادق است. مثلا باوجود صیانت ظالمانه و تحقیرآمیز اینترنت، گاهی یک یادداشت علمی یا رفلکشن کوچک در تلگرام بعد از یک هفته دهها هزار مشاهدهکننده و خواننده دارد. اما تعداد دانلود (و نه ارجاع دهی!) بهترین مقاله یک فصلنامه علمی-پژوهشی بعد از سالها، ممکن است یکهزار مشاهده و یا دانلود هم نگیرد!
این وضعیت بیانگر اثر اجتماعی و اعتنای خوب حوزه عمومی به رفلکشنها، نتها و سخنرانیها است. شخصا روزانه دستکم پنج تا ده رفلکشن و سخنرانی میخوانم یا گوش میکنم. اما زمانی به سمت مقالات علمی و پژوهشی میروم که برای نگارش کار علمی و رعایت مناسک آکادمیک به آنها نیاز دارم. در حقیقت، لذتی از مطالعه مقالات علمی-پژوهشی حاصل نمیشود! نگارش مقالات علمی و مطالعه آنها بیشتر شبیه احترام به مناسک علمی است تا تولید دانش!
بنظر میرسد، عصر وزندهی انحصاری و کارکرد وتویی مقالات علمی و دانشگاهی در سرنوشت تحصیلی و حرفهای دانشجویان و استادان در حال بسر آمدن است. دوره سلطه «واس» و «اسکوپوس» نیز بسر خواهد آمد. در سیاستگذاریهای اجتماعی و حوزه عمومی اصولا کسی وقعی به محتوای مقالات علمی و دانشگاهی نمینهد! استادی که با افتخار خود را دانشمند دو درصد جهان معرفی میکند، تعداد استنادات و ارجاعدهیها طی یکسال به تمام مقالات و آثار علمی عمرش سه رقمی است! پیشبینی میشود، بتدریج ملاکها و معیارهای ارتقا و ارزشیابی اساتید و دانشجویان در دانشگاههای جهان به کلی تغییر کند.
🖋علی خورسندی
◀️برگرفته از کانال پداگوژی فرودستان
@khorsanditaskoh
https://dahliaremler.com/2014/04/09/are-90-of-academic-papers-really-never-cited-searching-citations-about-academic-citations-reveals-the-good-the-bad-and-the-ugly/#:~:text=“Only”%2012%25%20of%20medicine,social%20science%20articles%20go%20uncited!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️دادههای در دسترس نشان میدهد، بیش از ۸۰/هشتاد درصد مقالات علمی و پژوهشی در حوزه علوم انسانی حتی یک ارجاع (citation) هم نمیگیرند! این مقدار برای علوم تربیتی، علوم اجتماعی، روانشناسی و مدیریت حدود چهل درصد است. مقالات علمی رشتههای پزشکی و پیراپزشکی وضعیت خیلی بهتری دارند. رشتههای علوم پایه و مهندسی هم اگرچه شرایط ایدآلی ندارند ولی وضعیتشان از علوم انسانی به مراتب بهتر است.
وقتی کمتر از بیست درصد مقالات علوم انسانی مطالعه میشوند و رفرنس داده میشوند، چرا باید این همه انرژی و سرمایه زمان برای نگارش و انتشار مقاله علمی صرف شود؟
به شکل سنتی مقالهنویسی در سرشت علوم انسانی نیست. کانت و دکارت و فروید و نیچه با کتابهایشان شناخته میشوند و نه با مقالههایشان! شاید به همین علت است که قبای مقالهنویسی بر تن علوم انسانی جدید ننشسته است. مقالهنویسی میراث علوم پایه و مهندسی است. اگر درست است، آیا نباید پایان عصر هژمونی مقالات علمی در حوزه علومانسانی را اعلامکرد؟!
علوم انسانی در جهان امروز به سمت رفلکشن و نتنویسی پیش میرود. در ایران هم این وضعیت کمو بیش صادق است. مثلا باوجود صیانت ظالمانه و تحقیرآمیز اینترنت، گاهی یک یادداشت علمی یا رفلکشن کوچک در تلگرام بعد از یک هفته دهها هزار مشاهدهکننده و خواننده دارد. اما تعداد دانلود (و نه ارجاع دهی!) بهترین مقاله یک فصلنامه علمی-پژوهشی بعد از سالها، ممکن است یکهزار مشاهده و یا دانلود هم نگیرد!
این وضعیت بیانگر اثر اجتماعی و اعتنای خوب حوزه عمومی به رفلکشنها، نتها و سخنرانیها است. شخصا روزانه دستکم پنج تا ده رفلکشن و سخنرانی میخوانم یا گوش میکنم. اما زمانی به سمت مقالات علمی و پژوهشی میروم که برای نگارش کار علمی و رعایت مناسک آکادمیک به آنها نیاز دارم. در حقیقت، لذتی از مطالعه مقالات علمی-پژوهشی حاصل نمیشود! نگارش مقالات علمی و مطالعه آنها بیشتر شبیه احترام به مناسک علمی است تا تولید دانش!
بنظر میرسد، عصر وزندهی انحصاری و کارکرد وتویی مقالات علمی و دانشگاهی در سرنوشت تحصیلی و حرفهای دانشجویان و استادان در حال بسر آمدن است. دوره سلطه «واس» و «اسکوپوس» نیز بسر خواهد آمد. در سیاستگذاریهای اجتماعی و حوزه عمومی اصولا کسی وقعی به محتوای مقالات علمی و دانشگاهی نمینهد! استادی که با افتخار خود را دانشمند دو درصد جهان معرفی میکند، تعداد استنادات و ارجاعدهیها طی یکسال به تمام مقالات و آثار علمی عمرش سه رقمی است! پیشبینی میشود، بتدریج ملاکها و معیارهای ارتقا و ارزشیابی اساتید و دانشجویان در دانشگاههای جهان به کلی تغییر کند.
🖋علی خورسندی
◀️برگرفته از کانال پداگوژی فرودستان
@khorsanditaskoh
https://dahliaremler.com/2014/04/09/are-90-of-academic-papers-really-never-cited-searching-citations-about-academic-citations-reveals-the-good-the-bad-and-the-ugly/#:~:text=“Only”%2012%25%20of%20medicine,social%20science%20articles%20go%20uncited!
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
DahliaRemler
Are 90% of academic papers really never cited? Searching citations about academic citations reveals the good, the bad and the…
“90% of papers published in academic journals are never cited.” This damning statistic from a 2007 overview of citation analysis recently darted about cyberspace. A similar statistic had made the r…
👍6👏2
🔴رقابت گرایی
🔲آموزش و پرورش ما تحت تأثیر رویکرد رفتارگرا به شدت رقابتی است. دانش آموزان باید رقابت کنند تا به پاداش یا همان نتایج مطلوب برسند. در حالی که منتقدانی مانند «پائولو فریره» از مشارکت و همکاری، همدلی و مسؤلیت پذیری در قبال دیگران به جای رقابت می گویند.
رقابت به خصوص رقابت فردی و نه رقابت همکارانه روح همکاری جمعی را در کشور ما تضعیف کرده است.
نتیجه رقابت درمدارس تربیت نسلی کم تحمل است. رقابت گرایی تا حد زیادی «زندگی» را از سالهای تحصیل بچه ها خط زده است.
مدارس موفق جهان تلاش می کنند هر چیزی که اعتماد متقابل را به خطر می اندازد از مدرسه دور کنند و در صورت ضرورت رقابت را برای همکاری تجویز میکنند و نه برای جلو زدن از دیگری. به بچه ها آموزش می دهند که «همکاری» و «باهم موفق شدن» را یاد بگیرند.
◀️ برگرفته از کتاب آمرانگی و آموزش
🖋نوشته مرتضی نظری
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔲آموزش و پرورش ما تحت تأثیر رویکرد رفتارگرا به شدت رقابتی است. دانش آموزان باید رقابت کنند تا به پاداش یا همان نتایج مطلوب برسند. در حالی که منتقدانی مانند «پائولو فریره» از مشارکت و همکاری، همدلی و مسؤلیت پذیری در قبال دیگران به جای رقابت می گویند.
رقابت به خصوص رقابت فردی و نه رقابت همکارانه روح همکاری جمعی را در کشور ما تضعیف کرده است.
نتیجه رقابت درمدارس تربیت نسلی کم تحمل است. رقابت گرایی تا حد زیادی «زندگی» را از سالهای تحصیل بچه ها خط زده است.
مدارس موفق جهان تلاش می کنند هر چیزی که اعتماد متقابل را به خطر می اندازد از مدرسه دور کنند و در صورت ضرورت رقابت را برای همکاری تجویز میکنند و نه برای جلو زدن از دیگری. به بچه ها آموزش می دهند که «همکاری» و «باهم موفق شدن» را یاد بگیرند.
◀️ برگرفته از کتاب آمرانگی و آموزش
🖋نوشته مرتضی نظری
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍9👎1
🔆 بازیگوشی و سرخوشی کلید اصلی خلاقیت ، حل مساله و یادگیری است...
🔷 یادگیری ، حل مساله و خلاقیت توسط عواملی که مانع سرخوشی و بازیگوشی باشند ، وضع بدتری می یابند و هم چنین ، توسط عواملی که منجر به ارتقای سرخوشی و بازیگوشی باشند بهبود می یابند.
🔹 تحت فشار بودن برای عملکرد خوب مانع از یادگیری جدید می شود.
🔹تحت فشار بودن برای خلاقیت داشتن ، مانع از خلاقیت می شود
🔹ایجاد حس و حال سرخوشانه ، بر خلاقیت و توان حل مساله می افزاید.
🔹حالت سرخوش ذهن امکان حل مسایل منطقی را بهتر فراهم می سازد.
◀️ کتاب یادگیری آزاد نوشته پیترگری در فصل فصل هفتم اشاره به این موضوع دارد.
✳ تیم براون طراح برجسته و مدیر شرکت IDOE نیز می گوید برای طراح بهتری بودن باید بازیگوشی بیشتری داشته باشیم:
💡می توان به آسانی انگاشت که دو حالت مزبور، مطلقند. اینکه یا باید بازیگوش باشی یا جدی، نمیشود همزمان هردوی این ها بود. اما این طرز فکر درست نیست: می شود یک حرفه ای جدی بود و بعضی وقت ها هم بازیگوش. یا این یا اون نیست، بلکه هم اینه و هم اون. می شود جدی بود و بازیگوش. خلاصه اینکه، باید به بازی اعتقاد داشته باشیم. و به خلاقیت، نیز. چراکه بین این دو رابطه ای وجود داره. و یک سری رفتارها هستند که در دوران بچگی آموختیم، و برای ما طراحا بسیار سودمندند. رفتارهایی مانند کاوش، که بر تعداد تاکید داره؛ ساختن، و با دست اندیشیدن؛ و نقش بازی کردن که به ما کمک می کند که هم با شرایطی که در آن طراحی می کنیم هماهنگ شیم و هم خدمات و تجربیاتی رو خلق کنیم که بی بدیلند ...
👇برای مشاهده سخنرانی تیم براون در #تدتاک با عنوان : داستانهایی درباره خلاقیت و بازی روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.ted.com/talks/tim_brown_on_creativity_and_play/transcript?language=fa#t-1386000
◀️ برگرفته از:
@NobangAndisheh
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷 یادگیری ، حل مساله و خلاقیت توسط عواملی که مانع سرخوشی و بازیگوشی باشند ، وضع بدتری می یابند و هم چنین ، توسط عواملی که منجر به ارتقای سرخوشی و بازیگوشی باشند بهبود می یابند.
🔹 تحت فشار بودن برای عملکرد خوب مانع از یادگیری جدید می شود.
🔹تحت فشار بودن برای خلاقیت داشتن ، مانع از خلاقیت می شود
🔹ایجاد حس و حال سرخوشانه ، بر خلاقیت و توان حل مساله می افزاید.
🔹حالت سرخوش ذهن امکان حل مسایل منطقی را بهتر فراهم می سازد.
◀️ کتاب یادگیری آزاد نوشته پیترگری در فصل فصل هفتم اشاره به این موضوع دارد.
✳ تیم براون طراح برجسته و مدیر شرکت IDOE نیز می گوید برای طراح بهتری بودن باید بازیگوشی بیشتری داشته باشیم:
💡می توان به آسانی انگاشت که دو حالت مزبور، مطلقند. اینکه یا باید بازیگوش باشی یا جدی، نمیشود همزمان هردوی این ها بود. اما این طرز فکر درست نیست: می شود یک حرفه ای جدی بود و بعضی وقت ها هم بازیگوش. یا این یا اون نیست، بلکه هم اینه و هم اون. می شود جدی بود و بازیگوش. خلاصه اینکه، باید به بازی اعتقاد داشته باشیم. و به خلاقیت، نیز. چراکه بین این دو رابطه ای وجود داره. و یک سری رفتارها هستند که در دوران بچگی آموختیم، و برای ما طراحا بسیار سودمندند. رفتارهایی مانند کاوش، که بر تعداد تاکید داره؛ ساختن، و با دست اندیشیدن؛ و نقش بازی کردن که به ما کمک می کند که هم با شرایطی که در آن طراحی می کنیم هماهنگ شیم و هم خدمات و تجربیاتی رو خلق کنیم که بی بدیلند ...
👇برای مشاهده سخنرانی تیم براون در #تدتاک با عنوان : داستانهایی درباره خلاقیت و بازی روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.ted.com/talks/tim_brown_on_creativity_and_play/transcript?language=fa#t-1386000
◀️ برگرفته از:
@NobangAndisheh
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Ted
Tales of creativity and play
At the 2008 Serious Play conference, designer Tim Brown talks about the powerful relationship between creative thinking and play -- with many examples you can try at home (and one that maybe you shouldn't).
👍5❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠مدرسه برایت ورکس
🔆یادگیری روند نامحدودی است که در هر مکان و زمانی اتفاق می افتد
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔆یادگیری روند نامحدودی است که در هر مکان و زمانی اتفاق می افتد
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤3🤔1
📍مدرسه بدون پسوند
✍ مرتضی نظری
تحصیل همه دانشآموزان در کنار یکدیگر و بدون تقسیم بندیهای کاذب راه تحقق عدالت آموزشی است.
باید از تقسیم بندی و تنوع مدارس خودداری کرد، به عنوان مثال ما دانش آموزان خانواده های عزیز شهدا و ایثارگران را از از همسالان خود جدا میکنیم تا در مدارس شاهد درس بخوانند یا دانش آموزان با نیازهای ویژه و استثنایی را از کنار همسالان خود جدا کرده و در مدارس خاص خودشان جانمایی میکنیم و گروه دیگری از بچهها را به بهانه استعداد درخشان در مدارس خاص خودشان ثبت نام می کنیم.
این جداسازیها و تفکیکها فاقد پشتوانه درست و علمی است و دست کم در نظام های آموزشی موفق، چهار پنج دهه از این سبک مدرسهداری و مدیریت آموزشی فاصله گرفتهاند.
تنوع مدارس هم به رشد طبیعی و اجتماعی کودکان و نوجوانان صدمه میزند و هم امکان هویتیابی را از دانش آموزان سلب میکند.
افراد در محیطهای همگن و یکدست نمیتوانند خودشان را بشناسند و به ارزش ها و قوت های خود پی ببرند. این، نتیجه دخالت بزرگسالانه در دنیای کودکان و نوجوانان است.
هم صحبتی و رفاقت بچهها با یک فرزند شهید، با یک دوست دارای معلولیت بسیار دارای مزیت برای همه آنهاست.
من متوجه تفاوتهای خاص بچهها و ضرورت رسیدگیهای خاص مانند رسیدگی های پزشکی و آموزشی جداگانه متناسب با تفاوت های فردی هرکدام هستم اما دانش آموزان حتی الامکان بهتر است در کنار یکدیگر درس بخوانند و اگر نیازی هم به تفکیک باشد این تفکیک باید درون مدرسه انجام شود و برنامه آموزشی واحد و ثابتی را هم نباید از همه بطور یکسان انتظار داشت.
این جداسازیها یکپارچگی و عدالت اجتماعي را از نظام آموزشی ما گرفته و امر آموزش را به ورطه بی رحمی، رقابت، مسابقه های اضطراب آور و رشد تک بعدی کشانده. بچهها نه تصویر واقعی از خودشان پیدا میکنند و نه از همسالان خود و نه از واقعیتهای اجتماعی. محیط گلخانهای و مصنوعی که همه شبیه هم و طی آزمونهای دستچین شده انتخاب شده باشند بیشتر از آنکه موجب بالندگی فرد باشد به محیط ضد اجتماعی و ضد تربیتی تبدیل میشود.
مدیریت آمرانه و سلیقهای در آموزش و پرورش به اعتبار اجتماعی این دستگاه لطمه زده...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍ مرتضی نظری
تحصیل همه دانشآموزان در کنار یکدیگر و بدون تقسیم بندیهای کاذب راه تحقق عدالت آموزشی است.
باید از تقسیم بندی و تنوع مدارس خودداری کرد، به عنوان مثال ما دانش آموزان خانواده های عزیز شهدا و ایثارگران را از از همسالان خود جدا میکنیم تا در مدارس شاهد درس بخوانند یا دانش آموزان با نیازهای ویژه و استثنایی را از کنار همسالان خود جدا کرده و در مدارس خاص خودشان جانمایی میکنیم و گروه دیگری از بچهها را به بهانه استعداد درخشان در مدارس خاص خودشان ثبت نام می کنیم.
این جداسازیها و تفکیکها فاقد پشتوانه درست و علمی است و دست کم در نظام های آموزشی موفق، چهار پنج دهه از این سبک مدرسهداری و مدیریت آموزشی فاصله گرفتهاند.
تنوع مدارس هم به رشد طبیعی و اجتماعی کودکان و نوجوانان صدمه میزند و هم امکان هویتیابی را از دانش آموزان سلب میکند.
افراد در محیطهای همگن و یکدست نمیتوانند خودشان را بشناسند و به ارزش ها و قوت های خود پی ببرند. این، نتیجه دخالت بزرگسالانه در دنیای کودکان و نوجوانان است.
هم صحبتی و رفاقت بچهها با یک فرزند شهید، با یک دوست دارای معلولیت بسیار دارای مزیت برای همه آنهاست.
من متوجه تفاوتهای خاص بچهها و ضرورت رسیدگیهای خاص مانند رسیدگی های پزشکی و آموزشی جداگانه متناسب با تفاوت های فردی هرکدام هستم اما دانش آموزان حتی الامکان بهتر است در کنار یکدیگر درس بخوانند و اگر نیازی هم به تفکیک باشد این تفکیک باید درون مدرسه انجام شود و برنامه آموزشی واحد و ثابتی را هم نباید از همه بطور یکسان انتظار داشت.
این جداسازیها یکپارچگی و عدالت اجتماعي را از نظام آموزشی ما گرفته و امر آموزش را به ورطه بی رحمی، رقابت، مسابقه های اضطراب آور و رشد تک بعدی کشانده. بچهها نه تصویر واقعی از خودشان پیدا میکنند و نه از همسالان خود و نه از واقعیتهای اجتماعی. محیط گلخانهای و مصنوعی که همه شبیه هم و طی آزمونهای دستچین شده انتخاب شده باشند بیشتر از آنکه موجب بالندگی فرد باشد به محیط ضد اجتماعی و ضد تربیتی تبدیل میشود.
مدیریت آمرانه و سلیقهای در آموزش و پرورش به اعتبار اجتماعی این دستگاه لطمه زده...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍16🤔2👎1
🔴 حماقتی به نام دکترا خواندن
🖋هاتف خالدی
🔹دکترا خواندن در خارج از کشور یک حماقت محض است و خواننده عزیز نباید خیال کند این تنها یک نظر شخصی تو خالی و پوچ است که نویسنده در نظر دارد در سطور پیش رو به ذکر دلایل و ادله خود بپردازد.
🔸دکترا گرفتن در رشته های مهندسی یک کار زمان بر و وقت گیر است که معمولا بین 3 تا 5 سال به طول می انجامد. دانشجوی دکترا اگرچه در ابتدای شروع کار از انگیزه بالایی برخوردار است اما به دلایل مختلف انگیزه اش را به کلی از دست می دهد طوری که در انتهای کار هیچ امیدی برای ادامه روند موجود ندارد. دوره تحصیلی دکترا مصادف است با بهترین سالهای عمر آدم. دوره ای که در پایان شور و نشاط جوانی را از انسان باز می ستاند و او را به یک آدم خموده و دور از اجتماع تبدیل می کند.
🔹دکترا خواندن به خصوص برای زنان مهلک و بیمار کننده است. دکترا برای یک زن خوره روح و روان است. او را از برنامه های زندگی زناشویی اش باز می دارد. اگر مجرد باشد بی شک زمان تجرد و تنها نشینی و فراق و دوری اش را تمدید می کند و اگر تاهل گزیده باشد او را در تحیر و ندانم کاری عمیق فرو می برد و همیشه فرصت بچه داری و تجربه حس مادری را به تاخیر می اندازد.
🔸دوره دکترا تقریبا کمترین دستمزد را در میان کارهای مهندسی و غیر مهندسی در غرب دارد. اگر این دوره در کشورهایی نظیر کانادا و یا آمریکا باشد این حقوق که بخش اعظمی از آن خرج شهریه دانشگاه می شود، تنها به اندازه خوردن و نمردنی است که زندگی را به فلاکت محض می کشاند و اگر در کشورهای اروپایی باشد زندگی اندکی بهتر است و سطح زندگی کمی بالاتر از زندگی دانشجویی خواهد بود اما آیا این به ضرر چندین سال عقب ماندن از تجربه کار مهندسی و باز ماندن از افزایش پایه حقوق در طی 4 یا 5 سال در یک شرکت مهندسی معتبر می ارزد؟
🔹خروجی دوره دکترا یک تز و چند مقاله در ژورنالهای علمی مهندسی است. ژورنالهایی که هزینه اشتراک سالانه آنها چندین هزار دلار است و بدیهی است که حتی همه مراکز تحقیقاتی دنیا در آن رشته خاص تحصیلی شما قادر به خواندن نتایج کاری که در مدت 4 یا 5 سال انجام داده اید نیستند. مقالاتی که در طی چندین سال شاید یکی ده بار بیشتر خوانده نشوند و هیچ بعید نیست که تعداد خوانندگانی که مقاله شما را از ابتدا تا انتها یک بار می خوانند کمتر از انگشتان یک دست باشد. نهایت این است که خروجی کار 5 ساله شما تعدادی مقاله بی خواننده، بی ارزش و غیر مفید و یک تز صد و چند صفحه ای است که جایش جایی در بالای کتابخانه و مصرفش تنها چشم کشی و تفاخر است.
🔸چشم انداز شغلی برای یک دانشجوی دکترا تیره و تار تر از یک دانشجوی فوق لیسانس مهندسی است. توانایی ها و دانش کسب شده در طول دوره دکترا فراتر از نیاز اغلب کارهای صنعتی مهندسی است و این دانش شما را برای بسیاری از موقعیت های شغلی مهندسی به اصطلاح «اور کولیفای» می کند. بسیاری از شرکت های مهندسی از استخدام فردی با تحصیلات دکترا ابا دارند چه اینکه او را فردی آرمانی، فرمان نبر و با اهداف بلند بالا می دانند که سعی در تصاحب صندلی آنها دارد. فردی که می کوشد تا پله های مدیریتی را زودتر از دیگران طی کند و این را دردسری عظیم برای شرکت خود می دانند.
🔹وضعیت شغلی برای استخدام دانشجوی دکترا به عنوان هیات علمی در دانشگاههای اروپایی به خصوص برای دانشجویان ایرانی مبهم و نا امید کننده است. اخیرا به جز هلند که تعدادی از دانشجویان ایرانی اش را به عنوان هیات علمی استخدام کرده مثال دیگری در این باره به ذهن نویسنده نمی رسد. استخدام هیات علمی برای دانشجویان ایرانی به خصوص در کشورهای اروپایی بسیار تصادفی و از روی بخت و اقبال است.
🔹با این وجود هر ساله برای موقعیت های دکترا در خارج از ایران هزاران هزار درخواست فرستاده می شود. بسیاری از استادان دانشگاههای غرب از خیل نامه های ارسالی از سوی ایرانیان و فرم های پرشده برای یک موقعیت تحصیلی دکترا توسط آنها گلایه دارند و آن را به تمسخر و مضحکه در جمع های خودمانی شان مطرح می کنند. خرده نمی توان گرفت. وضعیت اقتصادی ایران در شرایط فعلی ناگوار است و موقعیت های شغلی مناسب کمتر از پیش شده است. مهاجرت تحصیلی به عنوان دم دستی ترین گزینه، گزینه خوبی است اما پیشنهاد من درخواست برای تحصیل در مقطع فوق لیسانس است. بسیاری از دانشجویان حتی با کیفیت بسیار پایین تر بعد از دو سال تحصیل موفق به پیدا کردن شغل های خیلی خوب شده اند و چه بسا بعد از چند سال پایه حقوقشان به مراتب بیشتر از یک دکتر بخت برگشته باشد.
🔴 تجربه دوستان دکترا خوانده در ایران شاید حتی اسفناک تر از تجربه نویسنده در این موضوع باشد...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋هاتف خالدی
🔹دکترا خواندن در خارج از کشور یک حماقت محض است و خواننده عزیز نباید خیال کند این تنها یک نظر شخصی تو خالی و پوچ است که نویسنده در نظر دارد در سطور پیش رو به ذکر دلایل و ادله خود بپردازد.
🔸دکترا گرفتن در رشته های مهندسی یک کار زمان بر و وقت گیر است که معمولا بین 3 تا 5 سال به طول می انجامد. دانشجوی دکترا اگرچه در ابتدای شروع کار از انگیزه بالایی برخوردار است اما به دلایل مختلف انگیزه اش را به کلی از دست می دهد طوری که در انتهای کار هیچ امیدی برای ادامه روند موجود ندارد. دوره تحصیلی دکترا مصادف است با بهترین سالهای عمر آدم. دوره ای که در پایان شور و نشاط جوانی را از انسان باز می ستاند و او را به یک آدم خموده و دور از اجتماع تبدیل می کند.
🔹دکترا خواندن به خصوص برای زنان مهلک و بیمار کننده است. دکترا برای یک زن خوره روح و روان است. او را از برنامه های زندگی زناشویی اش باز می دارد. اگر مجرد باشد بی شک زمان تجرد و تنها نشینی و فراق و دوری اش را تمدید می کند و اگر تاهل گزیده باشد او را در تحیر و ندانم کاری عمیق فرو می برد و همیشه فرصت بچه داری و تجربه حس مادری را به تاخیر می اندازد.
🔸دوره دکترا تقریبا کمترین دستمزد را در میان کارهای مهندسی و غیر مهندسی در غرب دارد. اگر این دوره در کشورهایی نظیر کانادا و یا آمریکا باشد این حقوق که بخش اعظمی از آن خرج شهریه دانشگاه می شود، تنها به اندازه خوردن و نمردنی است که زندگی را به فلاکت محض می کشاند و اگر در کشورهای اروپایی باشد زندگی اندکی بهتر است و سطح زندگی کمی بالاتر از زندگی دانشجویی خواهد بود اما آیا این به ضرر چندین سال عقب ماندن از تجربه کار مهندسی و باز ماندن از افزایش پایه حقوق در طی 4 یا 5 سال در یک شرکت مهندسی معتبر می ارزد؟
🔹خروجی دوره دکترا یک تز و چند مقاله در ژورنالهای علمی مهندسی است. ژورنالهایی که هزینه اشتراک سالانه آنها چندین هزار دلار است و بدیهی است که حتی همه مراکز تحقیقاتی دنیا در آن رشته خاص تحصیلی شما قادر به خواندن نتایج کاری که در مدت 4 یا 5 سال انجام داده اید نیستند. مقالاتی که در طی چندین سال شاید یکی ده بار بیشتر خوانده نشوند و هیچ بعید نیست که تعداد خوانندگانی که مقاله شما را از ابتدا تا انتها یک بار می خوانند کمتر از انگشتان یک دست باشد. نهایت این است که خروجی کار 5 ساله شما تعدادی مقاله بی خواننده، بی ارزش و غیر مفید و یک تز صد و چند صفحه ای است که جایش جایی در بالای کتابخانه و مصرفش تنها چشم کشی و تفاخر است.
🔸چشم انداز شغلی برای یک دانشجوی دکترا تیره و تار تر از یک دانشجوی فوق لیسانس مهندسی است. توانایی ها و دانش کسب شده در طول دوره دکترا فراتر از نیاز اغلب کارهای صنعتی مهندسی است و این دانش شما را برای بسیاری از موقعیت های شغلی مهندسی به اصطلاح «اور کولیفای» می کند. بسیاری از شرکت های مهندسی از استخدام فردی با تحصیلات دکترا ابا دارند چه اینکه او را فردی آرمانی، فرمان نبر و با اهداف بلند بالا می دانند که سعی در تصاحب صندلی آنها دارد. فردی که می کوشد تا پله های مدیریتی را زودتر از دیگران طی کند و این را دردسری عظیم برای شرکت خود می دانند.
🔹وضعیت شغلی برای استخدام دانشجوی دکترا به عنوان هیات علمی در دانشگاههای اروپایی به خصوص برای دانشجویان ایرانی مبهم و نا امید کننده است. اخیرا به جز هلند که تعدادی از دانشجویان ایرانی اش را به عنوان هیات علمی استخدام کرده مثال دیگری در این باره به ذهن نویسنده نمی رسد. استخدام هیات علمی برای دانشجویان ایرانی به خصوص در کشورهای اروپایی بسیار تصادفی و از روی بخت و اقبال است.
🔹با این وجود هر ساله برای موقعیت های دکترا در خارج از ایران هزاران هزار درخواست فرستاده می شود. بسیاری از استادان دانشگاههای غرب از خیل نامه های ارسالی از سوی ایرانیان و فرم های پرشده برای یک موقعیت تحصیلی دکترا توسط آنها گلایه دارند و آن را به تمسخر و مضحکه در جمع های خودمانی شان مطرح می کنند. خرده نمی توان گرفت. وضعیت اقتصادی ایران در شرایط فعلی ناگوار است و موقعیت های شغلی مناسب کمتر از پیش شده است. مهاجرت تحصیلی به عنوان دم دستی ترین گزینه، گزینه خوبی است اما پیشنهاد من درخواست برای تحصیل در مقطع فوق لیسانس است. بسیاری از دانشجویان حتی با کیفیت بسیار پایین تر بعد از دو سال تحصیل موفق به پیدا کردن شغل های خیلی خوب شده اند و چه بسا بعد از چند سال پایه حقوقشان به مراتب بیشتر از یک دکتر بخت برگشته باشد.
🔴 تجربه دوستان دکترا خوانده در ایران شاید حتی اسفناک تر از تجربه نویسنده در این موضوع باشد...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👏6👍4
پداگوژی برای رهایی.pdf
2.6 MB
🔻پداگوژی برای رهایی: گفتگوهایی برای دگرگونی آموزش
نویسنده:پائولو فریره
مترجم:حسام حسین زاده
فهرست
مقدمه: رویای آموزش رهایی بخش
فصل یکم: چگونه معلمان میتوانند به آموزگاران رهایی بخش بدل شوند؟
فصل دوم: ترسها و مخاطرات دگرگونی چیست؟
فصل سوم: آیا ساختار و دقت در آموزش رهایی بخش وجود دارد ؟
فصل چهارم : « روش گفت وگویی » در تعلیم چیست؟
فصل پنجم: آیا دانش آموزان جهان اول نیاز به رهایی بخشی
فصل ششم: چطور آموزگاران رهایی بخش میتوانند بر تفاوتهای زبانی با دانش آموزان غلبه کنند؟
فصل هفتم: رویای دگرگونیِ اجتماعی: چطور آغاز کنیم؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
نویسنده:پائولو فریره
مترجم:حسام حسین زاده
فهرست
مقدمه: رویای آموزش رهایی بخش
فصل یکم: چگونه معلمان میتوانند به آموزگاران رهایی بخش بدل شوند؟
فصل دوم: ترسها و مخاطرات دگرگونی چیست؟
فصل سوم: آیا ساختار و دقت در آموزش رهایی بخش وجود دارد ؟
فصل چهارم : « روش گفت وگویی » در تعلیم چیست؟
فصل پنجم: آیا دانش آموزان جهان اول نیاز به رهایی بخشی
فصل ششم: چطور آموزگاران رهایی بخش میتوانند بر تفاوتهای زبانی با دانش آموزان غلبه کنند؟
فصل هفتم: رویای دگرگونیِ اجتماعی: چطور آغاز کنیم؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤2👏2
🔴 رویکرد کتابهای درسی، بچه ها را از تفکر واگرا و پرداختن به زوایای مختلف مسئله و راه حل های خلاقانه منع می کند.
🔸شاگرد باید اطلاعاتی که در کتاب نوشته را دریافت کند، کاملا مطالب بیان شده را فراگرفته، دستورات آن را مو به مو اجرا کرده، و عین آن را در هنگام امتحان بازگوید.
🔸در این صورت، فهم شاگرد نسبت به یک موضوع، عینا آن چیزی است که در کتاب درسی آمده است. نه کم و نه بیش!
🔸او باید دیدگاههای مطرح شده در کتاب را باید عینا پذیرفته، و عبارات مهم آن را بی کم و کاست عینا حفظ کند.
🔸این یعنی ما به زور کتابهای درسی، بچه ها را به تفکر همگرا سوق داده، و آنها را ترغیب می کنیم، تنها از زاویهی محدودی به مسئله نگاه کنند، و فقط از روشهای قدیمی و بیان شده برای حل مسئله استفاده کنند.
🖋اردوان مجیدی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔸شاگرد باید اطلاعاتی که در کتاب نوشته را دریافت کند، کاملا مطالب بیان شده را فراگرفته، دستورات آن را مو به مو اجرا کرده، و عین آن را در هنگام امتحان بازگوید.
🔸در این صورت، فهم شاگرد نسبت به یک موضوع، عینا آن چیزی است که در کتاب درسی آمده است. نه کم و نه بیش!
🔸او باید دیدگاههای مطرح شده در کتاب را باید عینا پذیرفته، و عبارات مهم آن را بی کم و کاست عینا حفظ کند.
🔸این یعنی ما به زور کتابهای درسی، بچه ها را به تفکر همگرا سوق داده، و آنها را ترغیب می کنیم، تنها از زاویهی محدودی به مسئله نگاه کنند، و فقط از روشهای قدیمی و بیان شده برای حل مسئله استفاده کنند.
🖋اردوان مجیدی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤3👍3👏2