Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کارل یونگ، در باب زندگی و موفقیت
@khonehdeleman
#شعر_شب




ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﮑﺎﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭِ ﺍﻧﮑﺎﺭِ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭِ ﺳﻮﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ میﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯِ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﻧﮑﺎﺭِ ﺩﻝ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ...!


- فروغ فرخزاد

@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#حس_خوب
@khonehdeleman

گفتند: « بر می‌خیزند و رقص می‌کنند.‌‌‌.»
گفت: «دست از ایشان بدارید ..
تا ساعتی با خدای خویش باشند..!»‌

عطار‌ ‌
تذکرة_الاولیاء
2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کنسرت کامل : #عاشقانه‌ها
به رهبری : #آرش_فولادوند
خوانندگان:
#سارا_نایینی
#وحید_تاج
#نگینه_امانقلوا

اين برنامه با پشتيبانى نمايندگى كشور حمهورى تاجيكستان در سازمان يونسكو و همراهى انجمن رودكى در پاريس به مناسبت "هشتصد سال با #مولانا جلال الدين بلخى" در تاريخ ۷ و ۸ ژوئن ۲۰۲۴ در تالار يونسكو برگزار شده است.
@khonehdeleman
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیا فلاح: خلوتگاه


رقص؛
این عریان کننده‌ی روح،
هولناکِ زیبا،
این جنگ شور‌انگیز بین روح و بدن،
آمیخته‌ای از هبوط و صعود ذهن،
سقوطی شور‌انگیز به عمق روح
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"من اگر پرنده بودم"
آهنگساز : استاد حسين عليزاده
آواز: راحله برزگری
@khonehdeleman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرایِ خلاقانه یِ قطعه یِ "پرلودِ باخ" در قطارِ شهری، در فضایِ تونل و دالانِ نیمه روشن، صدایِ آرشه‌ها، صدایِ حرکتِ قطار بر رویِ ریل...
@khonehdeleman
👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی محلی مازندران
موزیک ویدئو زیبای «کیجا و ریکا»
کاری از گروه «آوای تبری» به سرپرستی #جلال_محمدی
@khonehdeleman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک قطعه‌ی بی‌کلام بسیار زیبا برگرفته از آلبوم «نهانخانه دل»

ساخته و تنظیم: #کامبیز_روشن‌روان
@khonehdeleman
#شعر_شب




ما در ظلمت‌ایم..!
بدان خاطر که کسی..
به عشق ما نسوخت..

ما تنهاییم...
چرا که هرگز کسی...
ما را به جانب خود نخواند..!

عشق‌های معصوم..
بی‌کار و بی انگیزه‌اند..!

و دوست داشتن..
از سفرهای دراز تهی‌دست باز می‌گردد..!

دیگر امید درودی نیست...
امید نوازشی نیست...


#احمد_شاملو
@khonehdeleman
آیا اخلاق به ما سودی می‌رساند؟👇
- نیکل کریشنان
@khonehdeleman
✔️آیا اخلاق به ما سودی می‌رساند؟
- نیکل کریشنان

قسمت اول:
می‌گویند هیچ چیز مانند کشف نحوه‌ی ساخت سوسیس، اشتهای شما را از بین نمی‌برد.
در دنیای سینمای ابرقهرمانی، داستان‌های منشأ، انگیزه‌های اصلی شخصیت‌های اصلی ما را توضیح می‌دهند. اما در دنیای ایمان و ارزش‌ها چطور؟
من پس از رفتن به یک اردوی مدرسه به دفاتر روزنامه محلی‌مان، دیگر به هر چیزی که روزنامه‌های زرد می‌گفتند، باور نکردم. دیگران پس از بررسی دقیق تاریخ اولیه دین خود به عنوان مورخ، نه به عنوان پیرو، سرخورده شده‌اند.
باور کردن به برخی چیزها پس از اینکه فهمیدید چرا به آنها اعتقاد دارید، دشوارتر است.

طبیعتاً، من برده‌داری را امری شنیع و دموکراسی‌های لیبرال را بهتر از دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه می‌دانم. اما چرا؟
می‌توانم از سال‌ها تحصیلاتم استفاده کنم تا به شما بگویم که این موضوع به اعتقاد من به آزادی، خودمختاری، و وحشتناک بودن رفتار با همنوع به عنوان یک ابزار صرف، مربوط می‌شود. اما یک شکاک می‌تواند اشاره کند که من این اعتقادات را قبل از اینکه در موقعیتی باشم که بتوانم استدلال متقاعدکننده‌ای برای آنها بیان کنم، داشتم. استدلال‌ها بعداً آمدند؛ آنها توجیه چیزهایی هستند که من قبلاً به آنها اعتقاد داشتم.

این شکاک ممکن است ادامه دهد که حقیقت ناخوشایند این است که دیدگاه‌های من در مورد برده‌داری صرفاً نشان‌دهنده عقل سلیم اخلاقی جامعه‌ای است که در آن متولد شده‌ام. علاقه من به دموکراسی لیبرال ممکن است از این واقعیت ساده ناشی شود که من در یکی از آنها بزرگ شده‌ام، در حالی که توسط تبلیغات آن احاطه شده بودم. چه کسی می‌داند اگر به عنوان عضوی از یک خانواده مالک مزارع در جنوب قبل از جنگ داخلی بزرگ می‌شدم، که در آنجا طرفداران لغو برده‌داری به عنوان افراد عجیب و غریب خطرناک تلقی می‌شدند، چه فکری می‌کردم؟
من قبلاً خودم را موجودی عقلانی می‌دانستم که به چیزها به دلایلی اعتقاد دارد؛ اکنون، با توجه به مسئله منشأ، می‌بینم که از پیوند علل، آزادتر از سگ، کاکتوس یا توپ تنیسم نیستم.
و نه تنها من. همه ما را می‌توان به عنوان اوج تاریخ، فیزیک و زیست‌شناسی دید. بله، باورهای ما در مورد ریاضیات و علوم طبیعی، درست مانند باورهای اخلاقی ما، محصول تاریخ هستند. اما خوشبختانه، چیزی داریم که با آن می‌توانیم باورهای علمی خود را ارزیابی کنیم. آزمایش‌های آزمایشگاهی برای تعیین اینکه آیا قانون اول نیوتن برقرار است یا خیر، وجود دارد. مشکل این است که ما چیزی نداریم که بتوانیم باورهای اخلاقی خود را در برابر آن آزمایش کنیم - مگر شاید باورهای اخلاقی دیگر، باورهای خودمان و باورهای دیگران. البته من فکر می‌کنم باورهای اخلاقی من درست هستند؛ به همین دلیل است که آنها باورهای من هستند. شاید تنها چیزی که حق دارم بگویم این است که آنها اتفاقاً مال من هستند - همانطور که سلیقه‌های من مال من هستند. کودکی متفاوت، ژن‌های متفاوت، و شما مردی با دیدگاه‌های جان سی. کلهون را پیدا خواهید کرد.

وقتی هانو سایر، فیلسوف آلمانی، کتاب جدید جاه‌طلبانه خود را «اختراع خیر و شر: تاریخ جهانی اخلاق» (آکسفورد) نامید، به وضوح نشان داد که اخلاق را کاملاً متفاوت از علم می‌بیند. در روایت او، اخلاق - آن مجموعه‌ای از قضاوت‌ها در مورد خیر و شر، شیوه‌هایی که نشان‌دهنده آن قضاوت‌ها هستند، و سرزنش، گناه و مجازاتی که آنها را حفظ می‌کند - همیشه وجود نداشته است. به همین دلیل است که باید اختراع می‌شد، نه کشف.

برای سایر، داستان اختراع اخلاق، در واقع داستان تکامل بشریت است. فرآیندهایی که اخلاق ما را ایجاد کرده‌اند، صرفاً فرآیندهایی هستند که ما را به عنوان موجوداتی که دارای این اخلاق هستند، ایجاد کرده‌اند - نه مثلاً هنجارهایی که مورچه‌ها را در کلونی‌هایشان که به کاست‌ها محدود شده‌اند، یا گرگ‌ها را در گله‌هایشان، یا پلنگ برفی را در تنهایی‌اش اداره می‌کنند. برای درک خودمان به عنوان موجودات اخلاقی، باید بفهمیم که ما به این شکل ساخته شده‌ایم.

و در تمام اینها دقیقاً «ما» چه کسانی هستیم؟ به این سوال می‌توان به چندین روش پاسخ داد. «ما» ممکن است صرفاً همه انسان‌ها، اعضای گونه هومو ساپینس باشیم. یا چیزی بسیار محدودتر: انسان‌ها در غرب قرن بیست و یکم، با تمام ارزش‌ها و ویژگی‌های رفتاری خاص خودمان. یا چیزی در این بین: انسان‌ها در مرحله‌ای خاص از سفری که چند میلیون سال پیش آغاز شد، که توسط ترکیبی از فیزیک، بیوشیمی، نوروبیولوژی و تاریخ شکل گرفته است.

- ادامه دارد...
@khonehdeleman
✔️آیا اخلاق به ما سودی می‌رساند؟
- نیکل کریشنان

قسمت دوم:
ساختار کتاب سایر نشان‌دهنده این ابهام است، و خود را به بخش‌هایی تقسیم می‌کند که بر مراحل متمایز تکامل انسان تمرکز دارند، زیرا او از تحقیقات - برخی از آنها اکنون به خوبی شناخته شده‌اند - از زیست‌شناسی تکاملی، نظریه بازی‌ها، علوم اعصاب، روانشناسی رفتاری و تاریخ با نگاه کلی به سبک نویسندگانی مانند جارد دایموند، دیوید گریبر و یووال نوح هراری، استفاده می‌کند.
سایر اولین نویسنده‌ای نیست که دست به یک «شجره‌نامه» جاه‌طلبانه اخلاق می‌زند. مثال فریدریش نیچه، نویسنده جاه‌طلبانه‌ترین اثر از این نوع، باعث می‌شود که انسان انتظار چیزی به طور مشابه تاریک و نگران‌کننده را داشته باشد. به طرز عجیبی، گشت و گذار سایر در کارخانه سوسیس‌سازی، به جای اینکه او را دچار حالت تهوع کند، به نظر می‌رسد اشتهای او را برای محصول تحریک کرده است. برای درک اینکه چرا، می‌توانیم به خوبی از او پیروی کنیم و از همان ابتدا شروع کنیم.

سایر به ما می‌گوید پنج میلیون سال پیش بود که موجوداتی تقریباً شبیه خودمان، که تازه از یک میمون منقرض شده تکامل یافته بودند، شروع به توسعه ویژگی‌های روانی کردند که آنها را قادر به همکاری می‌کرد. برخلاف شامپانزه‌ها و بونوبوهای جنگل‌های انبوه اطراف آفریقای مرکزی، اجداد ما مجبور بودند در مراتع باز زنده بمانند. همکاری برای دفاع متقابل در برابر شکارچیان و برای شکار دسته جمعی طعمه، راه ما برای جبران آسیب‌پذیری جدیدمان بود. در میان ویژگی‌هایی که برای کمک به ما در کنار آمدن با یکدیگر پدیدار شدند، سایر می‌نویسد، ظرفیت رفتار نوع‌دوستانه بود: «کنار گذاشتن منافع فردی به نفع منافع عمومی بیشتر».

سایر برای نشان دادن تمایز ظرفیت انسان برای همکاری، از یک آزمایش فکری که توسط انسان‌شناس آمریکایی، سارا بلافرد هاردی، ارائه شده است، استفاده می‌کند. رفتار معمولی انسان‌ها در هنگام پرواز - «در کنار غریبه‌ها، ساکت و بی‌حرکت» - را با رفتار شامپانزه‌ها در همان شرایط مقایسه کنید. سایر می‌نویسد: «روی فرش استخرهای خون، گوش‌ها، انگشتان و آلت تناسلی پاره شده، میمون‌های مرده بی‌شماری در سراسر هواپیما، و زوزه‌ها و دندان قروچه‌های عظیم وجود داشت.» هیچ کدام از اینها به ما نمی‌گویند که میمون‌های غیرانسانی نمی‌توانند با هم همکاری کنند. سایر ادامه می‌دهد که این نشان می‌دهد که ما ممکن است در نحوه انجام آن منحصر به فرد باشیم: «انعطاف‌پذیرتر، سخاوتمندانه‌تر، با نظم بیشتر و با سوء ظن کمتر، حتی با غریبه‌ها».

با تغییر محیط‌های ما، حدود پانصد هزار سال پیش، و بزرگتر شدن گروه‌های ما، ما عمل جدید و مفید مجازات را توسعه دادیم. از نظر تکاملی، این امر بسیار مهم بود. سایر استدلال می‌کند: «گونه‌ای که ستیزه‌جوترین، پرخاشگرترین و بی‌رحم‌ترین اعضای خود را در طول صدها نسل می‌کشد، فشار انتخابی شدیدی را به نفع صلح‌طلبی، تحمل و کنترل تکانه ایجاد می‌کند. ما فرزندان دوستانه‌ترین‌ها هستیم».

این میمون‌های دوستانه آنقدر دوستانه نبودند که از «روانشناسی تنبیهی» تازه به دست آمده خود دست بکشند. آنها نوعی از احساسات و آداب و رسومی را داشتند که ما هنوز آنها را می‌شناسیم: سرزنش و شرم. اما آنها همچنین شروع به توسعه عادات اعتماد و بی‌اعتمادی کردند که آنها را قادر می‌ساخت از اطلاعات و مهارت‌های به ارث رسیده از نسل‌های قبلی به خوبی استفاده کنند. تا اینجا، همه چیز نسبتاً برابر بود. سپس، حدود پنج هزار سال پیش، پس از گسترش کشاورزی و جایگزینی تاریخ به جای پیش از تاریخ، سلسله مراتب پدیدار شد و جوامع ما را به گروه‌هایی تقسیم کرد - نخبگان اقتصادی-اجتماعی و سایرین.

با نابرابرتر شدن چیزها، ما نوعی انزجار متناقض نسبت به نابرابری پیدا کردیم. با گذشت زمان، الگوهایی شروع به ظاهر شدن کردند که هنوز با ما هستند. خویشاوندی و سلسله مراتب با روابط مشارکتی که افراد داوطلبانه وارد آن می‌شدند - پیمان‌ها، وعده‌ها و قراردادهای ضروری اقتصادی - جایگزین یا تکمیل شدند. در هر صورت، مردم اروپا به آنچه جوزف هنریچ، زیست‌شناس تکاملی و انسان‌شناس هاروارد، آن را «WEIRD» نامید، تبدیل شدند: غربی، تحصیل‌کرده، صنعتی، ثروتمند و دموکراتیک. افراد WEIRD تمایل دارند به قوانین اخلاقی که برای هر انسانی اعمال می‌شود، اعتقاد داشته باشند و اهمیت اخلاقی جوامع اجتماعی یا روابط شخصی خود را کم‌اهمیت جلوه دهند. علاوه بر این، آنها تمایل بسیار کمتری به انطباق با هنجارهای اجتماعی که فاقد ارزش اخلاقی هستند، یا به قضاوت‌های اجتماعی مانند شرم و افتخار، دارند، اما تمایل بیشتری دارند که از وجدان گناهکار خود رنج ببرند.


- ادامه دارد...
@khonehdeleman
✔️آیا اخلاق به ما سودی می‌رساند؟
- نیکل کریشنان

قسمت سوم:
این ما را به پنجاه سال گذشته می‌رساند، دهه‌هایی که ساختارهای آشنای مدرنیته را به ارث برده‌اند: سرمایه‌داری، دموکراسی لیبرال، و منتقدان این نهادها، که اغلب آنها را به خاطر عدم تحقق آرمان برابری انسان سرزنش می‌کنند.
سایر می‌نویسد که مبارزات حقوق مدنی این دهه‌ها دارای فوریت و هیجانی بوده است که باعث می‌شود حامیان آنها فکر کنند پیروزی هم سریع و هم پایدار خواهد بود. وقتی هیچ کدام از اینها نیست، ناامیدی «سیاست هویت» را ایجاد می‌کند که قرار است جوهره لحظه فرهنگی کنونی باشد.
فصل آخر او، که به عنوان گزارشی از پنج سال گذشته معرفی شده است، پدیده‌های معاصر مختلف - هوشیاری در مورد ریزپرخاشگری‌ها و تصرف فرهنگی، سیاست‌های عدم سکو - را به عنوان نمونه‌هایی از «روانشناسی تنبیهی» اجداد هومینین اولیه ما مرتبط می‌کند. حساسیت‌های جدید ما، همراه با اصطلاحات قرن بیست و یکمی که آنها الهام گرفته‌اند («مردانه توضیح دادن»، «روشنایی گازی»)، ما را در حالی که شروع می‌کنیم «نشانه‌های نمادین عضویت گروه خود را با دقت بیشتری بررسی کنیم و هرگونه عدم انطباق را جریمه کنیم»، راهنمایی می‌کنند. سایر می‌گوید، ما ممکن است اهداف جدیدی داشته باشیم، اما روانشناسی قدیمی است.

سایر، که هشدار می‌دهد که ترتیبات زمانی او «نباید خیلی تحت اللفظی گرفته شود»، نتایج مثلث‌بندی چند رشته‌ای خود را «تاریخ عمیق» می‌نامد، تاریخی که «از تاریخ یا نام استفاده نمی‌کند، و در عوض یک سناریوی عملی را ترسیم می‌کند که می‌تواند در این راستا پیش رفته باشد». اما رویکرد او او را به این نتیجه می‌رساند که «ارزش‌های اخلاقی جهانی وجود دارد که همه مردم با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند».

فرض بر این است که متفکرانی که اخلاق را ساخته‌شده می‌دانند، اغلب در توضیح امکان پیشرفت اخلاقی با مشکل مواجه می‌شوند. پیشرفت چیست، اگر نه مبادله خطا با حقیقتی جاودانه؟ اضطرابی که در ما توسط تأمل شجره‌نامه‌ای ایجاد می‌شود، تا حد زیادی ناشی از پذیرفتن این است که آنچه ما به عنوان حقیقتی ابدی تلقی می‌کردیم، ممکن است محصول نسبتاً جدید تاریخ بشر، زیستی و اجتماعی باشد. اگر تعهدات اخلاقی ما بر حقایق عمیق‌تری استوار نیست، چگونه می‌توانیم امیدوار باشیم که تضادهایی را که همچنان ما را از هم جدا می‌کنند، حل کنیم؟ دیدگاه سایر در اینجا به طرز قابل توجهی روشن است. او آینده‌ای ممکن را می‌بیند که در آن ارزش‌های ما به اندازه‌ای که خودشان را آشکار کنند که هرگز واقعاً از هم جدا نشده‌اند، همگرا نمی‌شوند.

او استدلال می‌کند: «در واقعیت، این درست نیست که در اساسی‌ترین سطح، فرهنگ‌های مختلف ارزش‌های متفاوتی دارند.» ارزش‌های مشترک گسترده، همانطور که توسط نظرسنجی جهانی ارزش‌ها نشان داده شده است، شامل «ایمنی و آزادی شخصی، مراقبت و تحمل، شادی، خودمختاری و خودشکوفایی» می‌شود. او می‌نویسد، ما که با تفرقه‌های ظاهری خود حواس‌مان پرت می‌شود، می‌توانیم اصول اساسی را فراموش کنیم: «همه ما تاریخ اخلاق یکسانی داریم؛ اختلافات سیاسی ما اغلب سطحی هستند؛ در زیر آنها ارزش‌های اخلاقی جهانی ریشه‌دار وجود دارد که همه مردم با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند و می‌توانند مبنایی برای درک جدید باشند».

- ادامه دارد...
@khonehdeleman
✔️آیا اخلاق به ما سودی می‌رساند؟
- نیکل کریشنان

قسمت چهارم:
این اساس، سایر تاریخ تکاملی اخلاق را به نفع آنچه که در بیشتر قرن بیستم تصور عجیبی به نظر می‌رسید، به کار می‌گیرد:
پیشرفت اخلاقی.
او می‌نویسد: «به نظر می‌رسد مکانیسم‌هایی بین نسل‌ها وجود دارد که به تدریج می‌توانند اخلاق انسان را بهبود بخشند. پیشرفت همیشه ممکن و اغلب ملموس است».

سایر کتاب خود را به زبان آلمانی نوشت - ترجمه انگلیسی جو هاینریش کیفیت بی‌حوصلگی نثر را حفظ می‌کند - اما به هیچ وجه کلیشه‌ای، آلمانی نیست. بخش زیادی از کتاب‌شناسی کتاب شامل آثاری به زبان انگلیسی است، و کتاب‌هایی که او به عنوان معتبر ذکر می‌کند، تقریباً همه آثار جدید در روانشناسی و علوم اجتماعی هستند. او چیز کمی برای علاقه‌مند کردن خود به ادبیات تخیلی یا الهیات می‌یابد. به نظر می‌رسد خوش‌بینی سایر تقریباً به عنوان توبیخی برای آرمان تیره و تار جدیت فکری است که از متفکران برجسته‌ای مانند آرتور شوپنهاور در قرن نوزدهم تا تئودور آدورنو در قرن بیستم وجود دارد.

- ادامه دارد...
@khonehdeleman
2025/10/26 04:29:30
Back to Top
HTML Embed Code: