Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"قحطی بزرگ"

داستان قتل‌عام قریب به ده میلیون ایرانی در اواخر دوره قاجار

@khonehdeleman
🔥2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اوضاع تغییرات اقلیمی دیگه قابل تحمل نیست. هیچ خبر خوبی نمی‌شنویم. فقط نمودارهایی که پیوسته قرمزتر و خشمگین‌ترن. تقریبا هر سال یه رکورد فاجعه‌باری شکسته میشه، از سخت‌ترین موج گرما، تا سریع‌ترین نرخ ذوب شدن یخچالها. این لیست پایانی نداره، عاقبت خوشی هم نداره.
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهندسی آب و هوا: ایده هولناکی که شاید مجبور به پیاده کردنش بشیم
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مرگبارترین حوادث هسته‌ای تاریخ
@khonehdeleman
#شعر_شب




به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا
به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان
به کرانه های آبی
به کمی غزال وحشی
به شما نیازمندم


#عمران_صلاحی
@khonehdeleman
1👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«نازنین»
- ملوک ضرابی
نوازنده و آهنگساز: انوشیروان روحانی
@khonehdeleman
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«تابستان» از مشهورترین قطعات دوره باروک در سل مینور از مجموعه بی‌نظیر "چهار فصل"

اثر جاودانه‌ی : آنتونیو ویوالدی

به نوازندگی : دیوید گرت...

@khonehdeleman
3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"مرگ قو"

🎙️خواننده
: علی منتظری
🎼 شعر
: مهدی حمیدی‌ شیرازی
@khonehdeleman
🔥1
#شعر_شب



نه عادلانه نه زیبا بود
جهان
پیش از آن که ما به صحنه برآییم.

به عدلِ دست‌نایافته اندیشیدیم
و زیبایی
در وجود آمد...


#احمد_شاملو
@khonehdeleman
🔥21
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حس_خوب
@khonehdeleman

مکان هایی در دنیا که به نظر واقعی نمیرسند!
✔️تاریخ فراموش شده: کنیزان


۲۵ مارس روز بین‌المللی قربانیان بردگی و تجارت برده است.
عمده بردگان از آفریقا به قاره آمریکا برده می‌شدند تا در مزارع به کار گرفته شوند ولی بسیاری نمی‌دانند که ایران و کشورهای عربی نیز تا اواخر قرن نوزدهم سهمی ولو کوچک از تجارت بردگان آفریقا داشتند.
در ایران عصر قاجار، نظام برده‌داری همچنان پابرجا بود (با تصویب قانون اساسی مشروطه، برده‌داری رسماً ملغی شد) و گروهی از افراد، در پایین‌ترین جایگاه اجتماعی و محروم از حق آزادی، به عنوان غلام و کنیز روزگار می‌گذراندند.

چرا لازم است تاریخ را مرور ‌کنیم؟
تا بر زندگی فرودستان و فراموش‌شدگان نوری بیندازیم و به خاطر داشته باشیم بخشی از فرهنگ زن‌ستیزانه امروزی در کشورهای اسلامی حاصل حدود دو هزار سال برده‌داری است زیرا رفتار با زنان آزاد تفاوت چندانی با زنان برده (کنیزان) نداشت و هنوز مطلوب بسیاری از مردان درباره ازدواج، کنیزداری است و...
پس به این بهانه وضعیت کنیزان را در عصر قاجار مرور می‌کنیم:

تا قبل از جنگ‌های ایران و روس، نوجوانان به عنوان غلام و کنیز از منطقه قفقاز ربوده یا اسیر می‌شدند اما پس از سلطه روس‌ها بر این منطقه و پایان دادن به بردگی اتباع‌شان، بردگان سیاه‌پوست از آفریقا وارد می‌شدند.
تجار عرب این برده‌‏ها را عمدتا در بندر زنگبار می‌خریدند و به خاورمیانه انتقال می‌‏دادند.
خلیج‌فارس و به‌خصوص بوشهر پایگاه تجارت بردگان بود، هر سال چند کاروان از بردگان به شیراز آورده می‌شد و در کاروانسرایی مخصوص به فروش می‌رسیدند.
بردگان سیاه با آب‌وهوای مناطق سرد ایران چندان سازگار نبودند و نرخ مرگ‌ومیر بالایی داشتند.

«بر اساس آمار نجم‌الملک از جمعیت تهران در سال ۱۲۸۶ه.ق، جمعیت شهر حدود ۱۵۰ هزار نفر بود که از این میان ۲۵۰۰نفر کنیز سیاه بودند. کنیزان معمولاً خدمتکار بودند اما غالباً کنیزی که باهوش و زیبا بود، به همخوابگی اربابش درمی‌آمد.
زمانی که کنیز، فرزندی برای اربابش به دنیا می‌آورد، احترام می‌یافت و بعدتر از سهم‌الارث فرزندش آزاد می‌شد.
این کنیزان که  اصطلاحا«أم الولد» خوانده می‌شدند، بیش از زنان آزاد، به موقعیت فرزند خود وابسته باقی می‌ماندند.

کنیزی که به همبستری اربابش در می‌آمد، هدف حسادت و اذیت همسر ارباب قرار می‌گرفت. مارتین (۱۳۸۷) در اسناد انگلیسی‌ها به سال۱۳۱۰ه.ق از کنیزی به نام حلیمه یاد می‌کند که زن ارباب اولش بدون اطلاع شوهرش، حلیمه را فروخته بود و بعد زن ارباب دوم به اتفاق خواهر و مادرش او را کتک می‌‏زدند.
اعتمادالسلطنه نیز در خاطرات سال ۱۳۱۲ ه.ق از ماجرایی یاد می‌کند که دو کنیز در یک خانه اشرافی همزمان باردار شده بودند، زنان خانواده یکی از آنها را با خوراندن دارو، مجبور به سقط جنین کردند اما کنیز دیگر که می‌خواست فرزندش را نگه دارد و از مزایای آن بهره‌مند شود، به خانه یک روحانی پناه برد و امان یافت.

در مورد دیگری دختر عبدالمجیدخان به بهانه رابطه پنهانی شوهرش با یکی از کنیزهای اندرونی دستور داد کنیز را سر ببرند و بر سر سفره شام شوهر قرار دهند، مرد پس از برداشتن سرپوش و مشاهده سر بریده، از ترس بیهوش شد و جان باخت.
البته کنیزان در این منازعات خانگی، همیشه دست پایین را داشتند؛ در اسناد قاجار فقط یک جا اشاره شده که «کنیزی برای آن که از زن رسمی ‌اربابش انتقام بگیرد، بچه کوچک او را با تریاک مسموم کرد. دکتر توانست بچه را نجات دهد. کنیز را به فلک بستند و از خانه بیرون کردند». (پولاک، ۱۳۶۸)

اربابان می‌توانستند طبق دستورات دین اسلام، بردگان را آزاد کنند اما ویلس خاطرنشان می‌سازد که «به ندرت دیده شده است که غلامی پس از چند سال خدمت آزاد شود.» بردگان، راه دشواری برای برگشتن به وطن داشتند، چون سفرهای دریایی به شرق افریقا بسیار مشکل بود. پولاک نیز تایید می‌کند که «کنیزان و غلامانی که بدون «آزادی نامه» رانده می‌شدند، به زحمت ممکن بود برای خود جایی یا کاری پیدا کنند، زیرا طبیعی بود همه فکر کنند لابد عمل خلافی باعث مرخص کردن آنها شده است و محکوم بودند به اینکه با تکدی روزگار بگذرانند.

متاسفانه در مورد کنیزان آزاد شده این احتمال وجود داشت که دوباره اسیر و فروخته شوند:
«بهرزین زنی حبشی بود که در سال ۱۳۰۹ به انگلیسی‌‏ها پناه آورد قبل‌تر به علت مرگ ارباب خود آزاد شده بود، اما چون فاقد مدرک کتبی بود، دوباره به اسارت درآمد.
دختر جوان دیگری به نام محبوب، در مینو (میناب) ربوده و در بوشهر به مبلغ ۳۰تومان به مردی عطار فروخته شد که با او بدرفتاری می‌کرد.
شیخ علی دمستانی، یکی از مجتهدین بوشهر، از وضع او با اطلاع شد و با او ملاقات کرد اما نشانی از بستگان دختر نبود تا به آنجا فرستاده شود» (مارتین، ۱۳۸۷)

- به نقل از مقاله «زن، خانواده و نظم جنسیتی» نوشته فاطمه موسوی ویایه، از کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار،
جامعه شناسی زن روز



@khonehdeleman
تهرانی‌ها تا یک قرن پیش برای آب شرب و استفاده روزانه آب، سرقناتها و چشمه‌ها می‌رفتند. اگر رخت و لباس کثیفی بود همانجا می شستند و در راه برگشت دبه و کوزه‌ها را هم از آب پر کرده و به خانه می‌آوردند، اما اولین لوله کشی آب، تحول بزرگی در زندگی تهرانی‌ها صورت گرفت.

@khonehdeleman
#حکایت



به ابوسعید ابوالخیر، گفتند:

فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:این که مهم نیست، مگس هم میپرد. 
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود.
گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.

گفتتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟

گفت: این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی، دلی نشکنی، از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی و کسی را از خود ناراحت نکنی.
این شاهکار است.


@khonehdeleman
1
2025/10/25 01:53:29
Back to Top
HTML Embed Code: