This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی، نقاشی
Paintings by: Alejandra Caballero
🎼 Song: Sunset In The Blue
Singer: Melody Gardot
@khonehdeleman
Paintings by: Alejandra Caballero
🎼 Song: Sunset In The Blue
Singer: Melody Gardot
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ #کچک (به معنی دختر کرد) با صدای خواننده و موسیقیدان زن کرد اهل ترکیه #آینور_دوغان و برندهٔ جایزه جشنواره جهانی موسیقی #وومکس در سال ٢٠٢١
@khonehdeleman
@khonehdeleman
🥰1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
- غزل «خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم» اثر صائب تبریزی، از آن دست آثاری است که حکایت از گذشتنها و نرسیدنها دارد. اما در پرتو این حکایت، آنچه همچنان قابل دریافت است احساس اشتیاق، تکاپو و باز نایستادن است.
- قطعه «گذشتیم» بر روی شعر صائب که توسط محمدرضا تفضلی آهنگسازی شد، حکایت از همین احساس حسرت و اشتیاق توأمان دارد. احساسی که تو گویی دیری است که گریبان مردم این خاک را رها نکرده است.
-این نماهنگ در سال ۱۳۹۹ در دوران پاندمی کوید-۱۹ توسط «گروه کر شهر تهران» به رهبری مهدی قاسمی به اجرا در آمد.
@khonehdeleman
- قطعه «گذشتیم» بر روی شعر صائب که توسط محمدرضا تفضلی آهنگسازی شد، حکایت از همین احساس حسرت و اشتیاق توأمان دارد. احساسی که تو گویی دیری است که گریبان مردم این خاک را رها نکرده است.
-این نماهنگ در سال ۱۳۹۹ در دوران پاندمی کوید-۱۹ توسط «گروه کر شهر تهران» به رهبری مهدی قاسمی به اجرا در آمد.
@khonehdeleman
🥰1
#شعر_شب
اشکهایم شعر میشوند
و میچکند
گلهایم شعر میشوند
و میرویند
خندههایم شعر میشوند
و میشکفند
نجواهایم شعر میشوند
و پر میکشند
زمستان میکوچد
و بهار میآید
و جهان شعری تازه میگوید...
#معصومه_نقیلو
@khonehdeleman
اشکهایم شعر میشوند
و میچکند
گلهایم شعر میشوند
و میرویند
خندههایم شعر میشوند
و میشکفند
نجواهایم شعر میشوند
و پر میکشند
زمستان میکوچد
و بهار میآید
و جهان شعری تازه میگوید...
#معصومه_نقیلو
@khonehdeleman
❤2🔥1🥰1👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خانم هاله خاورانی برای بچه های بهزیستی میخواند...
@Khonehdeleman
@Khonehdeleman
🥰1
✔️ندانستنتان را فریاد بزنید
وقتی با صدای بلند بگوییم که نمیدانیم، این احتمال افزایش مییابد فردی که میداند به ما کمک کند.
مهمترین درسی که تا الان در زندگی خود آموختهام اینست که مجبور نیستم جواب تمام سوالات را بدانم و وقتی هم که نمیدانم مجبور نیستم تظاهر کنم که میدانم.
هیچکس تمام جوابها را نمیداند و هیچکس دارای نظم و ترتیب کامل نیست. این درس را بهسختی آموختم.
بهمحض اینکه این شهامت یافتم آنچه که نمیدانم یا درک نمیکنم را بیان کنم یا از دیگران درخواست کمک کرده و یا پیشنهاد کمک دیگران را بپذیرم، کارم به طور کامل تغییر کرد. همیشه افرادی بودند که میخواستند کمک کنند، فقط نمیدانستند که من به آنها نیاز دارم.
📚 باهمبودن برای بهتربودن
#سایمون_سینک
@khonehdeleman
وقتی با صدای بلند بگوییم که نمیدانیم، این احتمال افزایش مییابد فردی که میداند به ما کمک کند.
مهمترین درسی که تا الان در زندگی خود آموختهام اینست که مجبور نیستم جواب تمام سوالات را بدانم و وقتی هم که نمیدانم مجبور نیستم تظاهر کنم که میدانم.
هیچکس تمام جوابها را نمیداند و هیچکس دارای نظم و ترتیب کامل نیست. این درس را بهسختی آموختم.
بهمحض اینکه این شهامت یافتم آنچه که نمیدانم یا درک نمیکنم را بیان کنم یا از دیگران درخواست کمک کرده و یا پیشنهاد کمک دیگران را بپذیرم، کارم به طور کامل تغییر کرد. همیشه افرادی بودند که میخواستند کمک کنند، فقط نمیدانستند که من به آنها نیاز دارم.
📚 باهمبودن برای بهتربودن
#سایمون_سینک
@khonehdeleman
👍1
فرض کنید دفترچهای وجود دارد که تمامِ شخصیت شما در آن نوشته شده است؛ آنچنان که اگر کسی این دفترچه را بخواند، بهتر از خودتان، شما را خواهد شناخت! پرسشِ اساسی این است که آیا خودتان حاضر به خواندن این دفترچه هستید؟
پاسخِ خودم، منفیست! میدانم که در این زمانه، تاکیدِ زیادی میشود که باید خودمان را بشناسیم و بسیاری از افراد، به طورِ مدام خودشان را واکاوی میکنند تا خودشان را بیشتر و بیشتر بشناسند. گویی شناختِ خود، فینفسه یک ارزش است. گویی هر چه بیشتر خودت را بشناسی، قادر به ساختنِ زندگیِ بهتری هستی! و از سویی دیگر، جهل و نادانی، بزرگترین گناه است.
اما به نظرم شناخت، میتواند بد باشد! بعضی چیزها هست، که نباید آنها را شناخت. حداقل در موردِ خودم، حس میکنم که ابعادِ گوناگونی در من وجود دارد که بهتر است آنها را نشناسم؛ ابعادی که ممکن است خطرناک باشد! ممکن است جنبهاش را نداشته باشم! تواناییهایِ بدی که از آنها استفاده نمیکنم، چون نمیدانم که این تواناییها را دارم و خب ترجیح میدهم که همچنان ندانم.
البته یک دلیل دیگر هم وجود دارد که دوست ندارم خودم را کامل بشناسم: این وظیفهی دیگران است که من را بشناسند، نه من! به عبارتی دیگر، من اصلاً نمیتوانم خودم، خودم را کامل بشناسم؛ ولی دیگران، یعنی کسانی که صادقانه دوستم دارند، میتوانند مرا بشناسند و مرا به خودم بازنمایی کنند.
آن دفترچهای که مثال زدم، همین دیگران هستند. دیگرانی که مرا میبینند و میشنوند و با من تعاملِ انسانی دارند. این دفترچهیِ جمعیِ واقعی یک تفاوتِ اساسی با آن دفترچهی کاغذیِ فرضی دارد: این دفترچه، هوشمند است و میداند که من چه چیزی در موردِ خودم را باید بدانم و چه چیز را فعلاً نباید بدانم! همچنین آن دفترچهی فرضی، شخصیت را پدیدهای ایستا میکند؛ اما این دفترچهی جمعی، همراه با تغییراتِ من تغییر میکند و یا برعکس، اول او تغییر میکند و مرا به سمتِ تغییر کردن راهنمایی میکند.
بله! من دوست دارم خودم را بشناسم، ولی نه به خاطر اینکه شناختِ خود، فینفسه یک ارزش است! بلکه میخواهم از این شناخت استفاده کنم تا آدمِ بهتری باشم؛ و این عزیزان و دوستانم هستند که با دادنِ شناختِ مفید از خودم، باعث میشوند که رشد کنم.
- احسان احراری
@khonehdeleman
پاسخِ خودم، منفیست! میدانم که در این زمانه، تاکیدِ زیادی میشود که باید خودمان را بشناسیم و بسیاری از افراد، به طورِ مدام خودشان را واکاوی میکنند تا خودشان را بیشتر و بیشتر بشناسند. گویی شناختِ خود، فینفسه یک ارزش است. گویی هر چه بیشتر خودت را بشناسی، قادر به ساختنِ زندگیِ بهتری هستی! و از سویی دیگر، جهل و نادانی، بزرگترین گناه است.
اما به نظرم شناخت، میتواند بد باشد! بعضی چیزها هست، که نباید آنها را شناخت. حداقل در موردِ خودم، حس میکنم که ابعادِ گوناگونی در من وجود دارد که بهتر است آنها را نشناسم؛ ابعادی که ممکن است خطرناک باشد! ممکن است جنبهاش را نداشته باشم! تواناییهایِ بدی که از آنها استفاده نمیکنم، چون نمیدانم که این تواناییها را دارم و خب ترجیح میدهم که همچنان ندانم.
البته یک دلیل دیگر هم وجود دارد که دوست ندارم خودم را کامل بشناسم: این وظیفهی دیگران است که من را بشناسند، نه من! به عبارتی دیگر، من اصلاً نمیتوانم خودم، خودم را کامل بشناسم؛ ولی دیگران، یعنی کسانی که صادقانه دوستم دارند، میتوانند مرا بشناسند و مرا به خودم بازنمایی کنند.
آن دفترچهای که مثال زدم، همین دیگران هستند. دیگرانی که مرا میبینند و میشنوند و با من تعاملِ انسانی دارند. این دفترچهیِ جمعیِ واقعی یک تفاوتِ اساسی با آن دفترچهی کاغذیِ فرضی دارد: این دفترچه، هوشمند است و میداند که من چه چیزی در موردِ خودم را باید بدانم و چه چیز را فعلاً نباید بدانم! همچنین آن دفترچهی فرضی، شخصیت را پدیدهای ایستا میکند؛ اما این دفترچهی جمعی، همراه با تغییراتِ من تغییر میکند و یا برعکس، اول او تغییر میکند و مرا به سمتِ تغییر کردن راهنمایی میکند.
بله! من دوست دارم خودم را بشناسم، ولی نه به خاطر اینکه شناختِ خود، فینفسه یک ارزش است! بلکه میخواهم از این شناخت استفاده کنم تا آدمِ بهتری باشم؛ و این عزیزان و دوستانم هستند که با دادنِ شناختِ مفید از خودم، باعث میشوند که رشد کنم.
- احسان احراری
@khonehdeleman
👍1
کسی که احساس میکند گناهکار است ناخودآگاه مسیری را پیش میگیرد که تنبیه شود.
#فروید
پ.ن:
فرزندانتان را با احساس گناه دادن کنترل نکنید. آنها را با مدام احساس شرمنده و بدهکار بودن بزرگ نکنید. چقدر آدمهایی دیدم که به موقعیتهای خوب خود لگد زدهاند فقط چون باور کردهاند لیاقت چیزهای خوب را ندارند. شاید هیچ حسی فلج کنندهتر از احساس گناه نباشد. شاید برای همین است که قرنها کلیسا توانست روان و خرد بشر را زندانی کند. بشر گناهکار خرد شده چیزی جز اطاعت و ترس نخواهد شناخت. او را چه به خلاقیت و حرکت!
یک جاهایی عقب بایستید بگذارید طبیعت روند تکاملی خودش را طی کند.
@khonehdeleman
#فروید
پ.ن:
فرزندانتان را با احساس گناه دادن کنترل نکنید. آنها را با مدام احساس شرمنده و بدهکار بودن بزرگ نکنید. چقدر آدمهایی دیدم که به موقعیتهای خوب خود لگد زدهاند فقط چون باور کردهاند لیاقت چیزهای خوب را ندارند. شاید هیچ حسی فلج کنندهتر از احساس گناه نباشد. شاید برای همین است که قرنها کلیسا توانست روان و خرد بشر را زندانی کند. بشر گناهکار خرد شده چیزی جز اطاعت و ترس نخواهد شناخت. او را چه به خلاقیت و حرکت!
یک جاهایی عقب بایستید بگذارید طبیعت روند تکاملی خودش را طی کند.
@khonehdeleman
👍4
اگر دیگران انتظار داشته باشند که فقط کارهایی انجام دهیم که آنها بفهمند و تصمیم هایی بگیریم که آنها دلیلش را درک کنند، یعنی عملا انتظار دارند زندگی ای در سطحِ درک آنها و نگاه آنها به زندگی داشته باشیم.
بگذار بگویند غیرمنطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می ارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمی زند، ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن ها و تلاش های بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.
🔖 #هنر_عشق_ورزیدن
✍️ #اریک_فروم
@khonehdeleman
بگذار بگویند غیرمنطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می ارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمی زند، ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن ها و تلاش های بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.
🔖 #هنر_عشق_ورزیدن
✍️ #اریک_فروم
@khonehdeleman
👍1
ادبیات شکلی از شورش مدام است و قید و بند نمیپذیرد. هر کوششی برای انحراف سرشت خشماگین و شورشگرش محکوم به شکست است. ادبیات شاید بمیرد اما تن به سازش نمیدهد…
- ماریو بارگاس یوسا (در مراسم دریافت جایزه رومولو گایهگوس، 1967)
@khonehdeleman
- ماریو بارگاس یوسا (در مراسم دریافت جایزه رومولو گایهگوس، 1967)
@khonehdeleman
📚 ۵۰ جمله ماندگار از کتاب «گوریل نامرئی»
✍️ کریستوفر شَبریس و دنیل سایمِنس توضیح میدهند که ذهن ما چطور بهسادگی دچار خطاهای توجه، حافظه و قضاوت میشه؛ همون خطاهایی که باعث میشن گوریل وسط تصویر رو نبینیم!
✨ این ۵۰ جمله، چکیده نگاه اونهاست:
1. ما کمتر از آنچه فکر میکنیم میبینیم.
2. تمرکز، همانقدر که کمک میکند، ما را کور هم میکند.
3. اعتماد به حافظه، یکی از بزرگترین فریبهای ذهن است.
4. چیزی که یادمان میآید، همیشه آنچیزی نیست که اتفاق افتاده.
5. باور به دقت حافظه، خودش یک خطای شناختی است.
6. وقتی خیلی مطمئنیم، معمولاً بیشتر اشتباه میکنیم.
7. ما فکر میکنیم دیگران همان چیزی را میبینند که ما میبینیم.
8. چشمها همیشه حقیقت را منتقل نمیکنند.
9. ذهن، تصویر را میسازد نه فقط چشمها.
10. نادیدهگرفتن، بخشی طبیعی از دیدن است.
11. هرچه بیشتر تمرکز کنیم، کمتر از حاشیهها میبینیم.
12. اعتماد بیش از حد، دشمن یادگیری است.
13. ما از خطاهای خود کمتر آگاهیم تا از خطاهای دیگران.
14. حافظه مثل فیلم نیست؛ مثل داستانی بازنویسیشده است.
15. احساس اطمینان، معیار درستی نیست.
16. مغز ما به جای ثبت دقیق، سادهسازی میکند.
17. دیدن یعنی انتخاب کردن.
18. ذهن پرشده، کمتر میبیند.
19. آنچه نمیبینیم، میتواند سرنوشتساز باشد.
20. خطاهای شناختی، استثنا نیستند؛ قاعدهاند.
21. ما کمتر از آنچه فکر میکنیم، کنترل داریم.
22. تجربه همیشه معادل با دانش نیست.
23. واقعیت، با آنچه در ذهن داریم متفاوت است.
24. هیچکس از توهمات ادراکی مصون نیست.
25. حتی شاهدان عینی هم میتوانند اشتباه کنند.
26. حافظهها مثل اسناد نیستند، مثل نقاشیاند.
27. ذهن پر از میانبرهاست، و میانبرها خطاپذیرند.
28. اعتماد به حافظه، میتواند بیگناهی را محکوم کند.
29. توجه محدود است، بینهایت نیست.
30. دیدن همهچیز غیرممکن است.
31. اعتماد به نفس، جایگزین دقت نمیشود.
32. ما بیشتر از آنکه حقیقت را بخواهیم، قطعیت میخواهیم.
33. باورهای ما روی ادراک ما اثر میگذارند.
34. هرچه بیشتر فکر کنیم میدانیم، کمتر به خطاهایمان پی میبریم.
35. حافظهها ساخته میشوند، پیدا نمیشوند.
36. ذهن مثل لنز است؛ بزرگنمایی میکند و حذف هم میکند.
37. دروغهای حافظه از خودمان هم پنهاناند.
38. بیتوجهی، بخشی از زندگی روزمره ماست.
39. خطای توجه میتواند در یک لحظه، همهچیز را تغییر دهد.
40. گاهی گوریل درست جلوی چشممان است و ما آن را نمیبینیم.
41. قضاوتهای ما بیشتر احساسیاند تا منطقی.
42. حافظه و توجه، دشمنان خاموش حقیقتاند.
43. وقتی چیزی را انتظار نداریم، آن را نمیبینیم.
44. ذهن ما پر از جای خالی است که خودش پر میکند.
45. خطای شناختی، شرط انسان بودن است.
46. واقعیت در ذهن هر کس، نسخهای متفاوت دارد.
47. اشتباه کردن، بخشی از ساختار مغز است.
48. توجه مثل چراغقوه است؛ روشن میکند و تاریک.
49. هیچکس همه تصویر را نمیبیند.
50. فهم خطاهایمان، نخستین گام آزادی ذهنی است.
🔥 این جملات یادمون میاندازه: ذهن ما پر از «گوریلهای نامرئی» است؛ چیزهایی حیاتی که درگیر دوپامین و تمرکز محدود روزانهمون نمیبینیم.
@khonehdeleman
✍️ کریستوفر شَبریس و دنیل سایمِنس توضیح میدهند که ذهن ما چطور بهسادگی دچار خطاهای توجه، حافظه و قضاوت میشه؛ همون خطاهایی که باعث میشن گوریل وسط تصویر رو نبینیم!
✨ این ۵۰ جمله، چکیده نگاه اونهاست:
1. ما کمتر از آنچه فکر میکنیم میبینیم.
2. تمرکز، همانقدر که کمک میکند، ما را کور هم میکند.
3. اعتماد به حافظه، یکی از بزرگترین فریبهای ذهن است.
4. چیزی که یادمان میآید، همیشه آنچیزی نیست که اتفاق افتاده.
5. باور به دقت حافظه، خودش یک خطای شناختی است.
6. وقتی خیلی مطمئنیم، معمولاً بیشتر اشتباه میکنیم.
7. ما فکر میکنیم دیگران همان چیزی را میبینند که ما میبینیم.
8. چشمها همیشه حقیقت را منتقل نمیکنند.
9. ذهن، تصویر را میسازد نه فقط چشمها.
10. نادیدهگرفتن، بخشی طبیعی از دیدن است.
11. هرچه بیشتر تمرکز کنیم، کمتر از حاشیهها میبینیم.
12. اعتماد بیش از حد، دشمن یادگیری است.
13. ما از خطاهای خود کمتر آگاهیم تا از خطاهای دیگران.
14. حافظه مثل فیلم نیست؛ مثل داستانی بازنویسیشده است.
15. احساس اطمینان، معیار درستی نیست.
16. مغز ما به جای ثبت دقیق، سادهسازی میکند.
17. دیدن یعنی انتخاب کردن.
18. ذهن پرشده، کمتر میبیند.
19. آنچه نمیبینیم، میتواند سرنوشتساز باشد.
20. خطاهای شناختی، استثنا نیستند؛ قاعدهاند.
21. ما کمتر از آنچه فکر میکنیم، کنترل داریم.
22. تجربه همیشه معادل با دانش نیست.
23. واقعیت، با آنچه در ذهن داریم متفاوت است.
24. هیچکس از توهمات ادراکی مصون نیست.
25. حتی شاهدان عینی هم میتوانند اشتباه کنند.
26. حافظهها مثل اسناد نیستند، مثل نقاشیاند.
27. ذهن پر از میانبرهاست، و میانبرها خطاپذیرند.
28. اعتماد به حافظه، میتواند بیگناهی را محکوم کند.
29. توجه محدود است، بینهایت نیست.
30. دیدن همهچیز غیرممکن است.
31. اعتماد به نفس، جایگزین دقت نمیشود.
32. ما بیشتر از آنکه حقیقت را بخواهیم، قطعیت میخواهیم.
33. باورهای ما روی ادراک ما اثر میگذارند.
34. هرچه بیشتر فکر کنیم میدانیم، کمتر به خطاهایمان پی میبریم.
35. حافظهها ساخته میشوند، پیدا نمیشوند.
36. ذهن مثل لنز است؛ بزرگنمایی میکند و حذف هم میکند.
37. دروغهای حافظه از خودمان هم پنهاناند.
38. بیتوجهی، بخشی از زندگی روزمره ماست.
39. خطای توجه میتواند در یک لحظه، همهچیز را تغییر دهد.
40. گاهی گوریل درست جلوی چشممان است و ما آن را نمیبینیم.
41. قضاوتهای ما بیشتر احساسیاند تا منطقی.
42. حافظه و توجه، دشمنان خاموش حقیقتاند.
43. وقتی چیزی را انتظار نداریم، آن را نمیبینیم.
44. ذهن ما پر از جای خالی است که خودش پر میکند.
45. خطای شناختی، شرط انسان بودن است.
46. واقعیت در ذهن هر کس، نسخهای متفاوت دارد.
47. اشتباه کردن، بخشی از ساختار مغز است.
48. توجه مثل چراغقوه است؛ روشن میکند و تاریک.
49. هیچکس همه تصویر را نمیبیند.
50. فهم خطاهایمان، نخستین گام آزادی ذهنی است.
🔥 این جملات یادمون میاندازه: ذهن ما پر از «گوریلهای نامرئی» است؛ چیزهایی حیاتی که درگیر دوپامین و تمرکز محدود روزانهمون نمیبینیم.
@khonehdeleman
👍1
#شعر_شب
من همینم
غمگینِ خندان
درد هایم هرچه بزرگتر
خنده هایم بیشتر
تا آن هایی که دوست شان دارم
با خنده هایم عاشق شوند
و باور کنند
هنوز زنده اند
من همینم
کفاره ی آفرینش
آفریننده ام را دوست دارم
که نیمه کاره رهایم کرد
ما هر دو یکسان رنج می بریم
من می دانم او زن است
و جهانش درد می کند
و او می داند
من غمگینم که می خندم
بگذار این را هم بگویم
پیش از آنکه
از پیش چشمتان دور شوم
ما یکسان مجازات می شویم
من نمی توانم دوستتان نداشته باشم
و شما نمی توانید
از خنده هایم بگذرید
- رحیم رسولی
@khonehdeleman
من همینم
غمگینِ خندان
درد هایم هرچه بزرگتر
خنده هایم بیشتر
تا آن هایی که دوست شان دارم
با خنده هایم عاشق شوند
و باور کنند
هنوز زنده اند
من همینم
کفاره ی آفرینش
آفریننده ام را دوست دارم
که نیمه کاره رهایم کرد
ما هر دو یکسان رنج می بریم
من می دانم او زن است
و جهانش درد می کند
و او می داند
من غمگینم که می خندم
بگذار این را هم بگویم
پیش از آنکه
از پیش چشمتان دور شوم
ما یکسان مجازات می شویم
من نمی توانم دوستتان نداشته باشم
و شما نمی توانید
از خنده هایم بگذرید
- رحیم رسولی
@khonehdeleman
❤2🥰2
