پیام پلنوم ٦٠ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
به یاد سمیه رشیدی که در قتلگاه زندان قرچک جان باخت
سمیه رشیدی، کارگر خیاطی که به جرم شرکت در انقلاب زن زندگی آزادی و شعارنویسی دستگیر شده بود را آنقدر شکنجه کردند و او را به تمارض متهم کردند و به بیماریاش اهمیت ندادند که در روز ۳ مهر ۱۴۰۴ جان باخت و نامش در کنار نام دهها زندانی سیاسی دیگر چون بهنام محجوبی، بکتاش آبتین، جواد روحی، وحید صیادینصیری، عادل کیانپور، هدی صابر، اکبر محمدی و شاهرخ زمانی در پرونده قتل های خاموش جمهوری اسلامی به ثبت رسید.
آنچه بر سمیه گذشت، داستان قتل خاموش زندانیان توسط جانیان اسلامی در زندانهاست که همچنان جریان دارد. سمیه آخرین مورد از قتل خاموش زندانیان است اما پایان آن نیست. شکنجه جسمی و روحی، محرومیت از دارو و درمان، شرایط غیر بهداشتی و اسفناک زندانها، تجاوز به زندانی، تحریک زندانیان خطرناک علیه زندانیان سیاسی و انواع فشارهای دیگر، شیوههای جنایتکارانه حکومت در قبال زندانیان سیاسی و برای ارعاب جامعه و عقب زدن جامعه از اعتراض و مبارزه است.
قتل سمیه با موجی از اعتراض در زندانها و بیرون زندانها پاسخ گرفته است. این اعتراضات باید گستردهتر شود و حزب کمونیست کارگری تلاش میکند صدای این اعتراضات در سطح جهان باشد. حکومت اسلامی بخاطر همه جنایاتش باید در سطح جهان بایکوت شود و سران آن در دادگاههای مردمی و بین المللی به محاکمه کشیده شوند. سرنگونی جمهوری اسلامی تنها راه پایان دادن به این چرخه جنایت و کشتار است.
جان باختن سمیه عزیز را به خانواده وی و به همگان تسلیت میگوییم و با یک دقیقه سکوت یادش را گرامی میداریم.
پلنوم ٦٠ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
١٢ مهرماه ١٤٠٤، ٤ اکتبر ٢٠٢٥
به یاد سمیه رشیدی که در قتلگاه زندان قرچک جان باخت
سمیه رشیدی، کارگر خیاطی که به جرم شرکت در انقلاب زن زندگی آزادی و شعارنویسی دستگیر شده بود را آنقدر شکنجه کردند و او را به تمارض متهم کردند و به بیماریاش اهمیت ندادند که در روز ۳ مهر ۱۴۰۴ جان باخت و نامش در کنار نام دهها زندانی سیاسی دیگر چون بهنام محجوبی، بکتاش آبتین، جواد روحی، وحید صیادینصیری، عادل کیانپور، هدی صابر، اکبر محمدی و شاهرخ زمانی در پرونده قتل های خاموش جمهوری اسلامی به ثبت رسید.
آنچه بر سمیه گذشت، داستان قتل خاموش زندانیان توسط جانیان اسلامی در زندانهاست که همچنان جریان دارد. سمیه آخرین مورد از قتل خاموش زندانیان است اما پایان آن نیست. شکنجه جسمی و روحی، محرومیت از دارو و درمان، شرایط غیر بهداشتی و اسفناک زندانها، تجاوز به زندانی، تحریک زندانیان خطرناک علیه زندانیان سیاسی و انواع فشارهای دیگر، شیوههای جنایتکارانه حکومت در قبال زندانیان سیاسی و برای ارعاب جامعه و عقب زدن جامعه از اعتراض و مبارزه است.
قتل سمیه با موجی از اعتراض در زندانها و بیرون زندانها پاسخ گرفته است. این اعتراضات باید گستردهتر شود و حزب کمونیست کارگری تلاش میکند صدای این اعتراضات در سطح جهان باشد. حکومت اسلامی بخاطر همه جنایاتش باید در سطح جهان بایکوت شود و سران آن در دادگاههای مردمی و بین المللی به محاکمه کشیده شوند. سرنگونی جمهوری اسلامی تنها راه پایان دادن به این چرخه جنایت و کشتار است.
جان باختن سمیه عزیز را به خانواده وی و به همگان تسلیت میگوییم و با یک دقیقه سکوت یادش را گرامی میداریم.
پلنوم ٦٠ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
١٢ مهرماه ١٤٠٤، ٤ اکتبر ٢٠٢٥
قطعنامه مصوب پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران در مورد
جنبش کارگری و ضرورت اعتصابات سراسری گسترده و همزمان
۱. ابربحرانهای عمیق انرژی و اقتصادی که شامل بی آبی و بی برقی و کمبود گاز، تورم و گرانی کمرشکن است، زندگی اکثریت مردم در سراسر جامعه را به لبه پرتگاه کشانده است. تحریمهای گسترده ای که با فعال کردن "مکانیسم ماشه" در چشم انداز است، قطعا ضربه مهلک تری به معیشت مردم وارد خواهد کرد.
٢- کارگران و کل مردم برای ادامه زندگی حتی در سطح حداقل آن، راهی جز مقابله و اعتراض هر روزه علیه تعرضات معیشتی حکومت و عقب زدن آن ندارند.
٣- هم اکنون در ایران اعتراضات بر سر معیشت در میان بخش های مختلف طبقه کارگر نظیر نفت و ماشین سازی ها و پرستاران و معلمان و همچنین در میان بخشهای مختلف بازنشستگان به صورت هرروزه جریان دارد. اعتراضات بخش های مختلف طبقه کارگر در صف جلوی مبارزه بر سر معیشت، با خود گفتمان های رادیکال و برابری طلبانه را جلو آورده و فریاد برابری طلبی و لغو فاصله طبقاتی به کف خیابان آمده است.
۴- این شوک سهمگین اقتصادی، ابر بحرانهای انرژی و پیامدهای مکانیسم ماشه میتواند با تشدید خشم کارگران و کل جامعه، به یک انفجار قدرتمندتر اجتماعی منجر شود.
با توجه به این شرایط:
الف- موثرترین ابزار کارگران و معلمان و پرستاران و بخشهای کارکن جامعه برای برون رفت از این وضعیت وخیم، «اعتصابات سراسری و متحدانه و همزمان» است. با اين مكانيزم است كه ميتوان تعرضات حكومت و مافياى سرمايه دارى به معيشت مردم را عقب زد.
ب- اعتصابات سراسری در یک بخش جامعه، و اتحاد و به هم پیوستن کارکنان بخشهای مختلف تولیدی و صنعتی و خدماتی، کاملا امکان پذیر و موثر و راهگشاست و میتواند افق تازه ای را در مقابل جامعه بگشاید.
پ- تشکلها، نهادها و رهبران و اکتیویست های کارگری-اجتماعی و تمامی فعالین انقلاب زن زندگی آزادی نقش مهمی در گفتمان سازی و سازماندهی برای اعتصابات سراسری همزمان دارند و حلقه کلیدی برای شکل دهی به آن در شهرهای مختلف و در سطح کشوری هستند.
ث- اتحاد سراسری رهبران و اکتیویست های کارگری و کنشگران اجتماعی، علیه فقر و بی تامینی، و در برابر سرکوب و اعدام و بساط جنگ افروزی های حاکم میتواند پاسخی فوری و حیاتی به این نیاز و ایجاد آمادگی برای فراخوانهای گسترده به اعتصابات سراسری همزمان متناسب با شرایط کنونی باشد.
ج- اعتصابات سراسری در بخشهای مختلف جنبش کارگری، فضا و زمینه را برای ورود بخشهای دیگر جامعه از جمله دانشجویان، کسبه، وکلا، پزشکان، نویسندگان، هنرمندان و ارتقاء اعتصاب سراسری کارگران به یک اعتصاب عمومی در کل جامعه فراهم میکند. اتفاقی که نقش موثری و تعیین کننده ای در تغییر توازن قوای سیاسی به نفع مردم بپاخاسته، درهم شکستن مقاومت طبقه حاکم و پیروزی انقلاب مردم ایفا میکند.
چ- پلنوم شصت حزب کمونیست کارگری تمامی تشکلها، اکتیویست های کارگری – اجتماعی و تمامی فعالین انقلاب زن زندگی آزادی را به یک اتحاد سراسری برای شکل دادن به اعتصابات سراسری گسترده و همزمان، بهعنوان یک پاسخ فوری در مقابله با اوضاع مشقت بار معیشتی و شرایط خطیر سیاسی امروز فرا ميخواند و جهت به پیروزی رساندن انقلاب زن زندگی آزادی بر آن تاکید میکند.
کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
١٣ مهر ١٤٠٤ - ٥ اکتبر ٢٠٢٥
جنبش کارگری و ضرورت اعتصابات سراسری گسترده و همزمان
۱. ابربحرانهای عمیق انرژی و اقتصادی که شامل بی آبی و بی برقی و کمبود گاز، تورم و گرانی کمرشکن است، زندگی اکثریت مردم در سراسر جامعه را به لبه پرتگاه کشانده است. تحریمهای گسترده ای که با فعال کردن "مکانیسم ماشه" در چشم انداز است، قطعا ضربه مهلک تری به معیشت مردم وارد خواهد کرد.
٢- کارگران و کل مردم برای ادامه زندگی حتی در سطح حداقل آن، راهی جز مقابله و اعتراض هر روزه علیه تعرضات معیشتی حکومت و عقب زدن آن ندارند.
٣- هم اکنون در ایران اعتراضات بر سر معیشت در میان بخش های مختلف طبقه کارگر نظیر نفت و ماشین سازی ها و پرستاران و معلمان و همچنین در میان بخشهای مختلف بازنشستگان به صورت هرروزه جریان دارد. اعتراضات بخش های مختلف طبقه کارگر در صف جلوی مبارزه بر سر معیشت، با خود گفتمان های رادیکال و برابری طلبانه را جلو آورده و فریاد برابری طلبی و لغو فاصله طبقاتی به کف خیابان آمده است.
۴- این شوک سهمگین اقتصادی، ابر بحرانهای انرژی و پیامدهای مکانیسم ماشه میتواند با تشدید خشم کارگران و کل جامعه، به یک انفجار قدرتمندتر اجتماعی منجر شود.
با توجه به این شرایط:
الف- موثرترین ابزار کارگران و معلمان و پرستاران و بخشهای کارکن جامعه برای برون رفت از این وضعیت وخیم، «اعتصابات سراسری و متحدانه و همزمان» است. با اين مكانيزم است كه ميتوان تعرضات حكومت و مافياى سرمايه دارى به معيشت مردم را عقب زد.
ب- اعتصابات سراسری در یک بخش جامعه، و اتحاد و به هم پیوستن کارکنان بخشهای مختلف تولیدی و صنعتی و خدماتی، کاملا امکان پذیر و موثر و راهگشاست و میتواند افق تازه ای را در مقابل جامعه بگشاید.
پ- تشکلها، نهادها و رهبران و اکتیویست های کارگری-اجتماعی و تمامی فعالین انقلاب زن زندگی آزادی نقش مهمی در گفتمان سازی و سازماندهی برای اعتصابات سراسری همزمان دارند و حلقه کلیدی برای شکل دهی به آن در شهرهای مختلف و در سطح کشوری هستند.
ث- اتحاد سراسری رهبران و اکتیویست های کارگری و کنشگران اجتماعی، علیه فقر و بی تامینی، و در برابر سرکوب و اعدام و بساط جنگ افروزی های حاکم میتواند پاسخی فوری و حیاتی به این نیاز و ایجاد آمادگی برای فراخوانهای گسترده به اعتصابات سراسری همزمان متناسب با شرایط کنونی باشد.
ج- اعتصابات سراسری در بخشهای مختلف جنبش کارگری، فضا و زمینه را برای ورود بخشهای دیگر جامعه از جمله دانشجویان، کسبه، وکلا، پزشکان، نویسندگان، هنرمندان و ارتقاء اعتصاب سراسری کارگران به یک اعتصاب عمومی در کل جامعه فراهم میکند. اتفاقی که نقش موثری و تعیین کننده ای در تغییر توازن قوای سیاسی به نفع مردم بپاخاسته، درهم شکستن مقاومت طبقه حاکم و پیروزی انقلاب مردم ایفا میکند.
چ- پلنوم شصت حزب کمونیست کارگری تمامی تشکلها، اکتیویست های کارگری – اجتماعی و تمامی فعالین انقلاب زن زندگی آزادی را به یک اتحاد سراسری برای شکل دادن به اعتصابات سراسری گسترده و همزمان، بهعنوان یک پاسخ فوری در مقابله با اوضاع مشقت بار معیشتی و شرایط خطیر سیاسی امروز فرا ميخواند و جهت به پیروزی رساندن انقلاب زن زندگی آزادی بر آن تاکید میکند.
کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
١٣ مهر ١٤٠٤ - ٥ اکتبر ٢٠٢٥
قطعنامه مصوب پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در مورد
بن بست جمهوری اسلامی
١- نظام جمهوری اسلامی بر پایه یک تناقض بنا شده است: تناقض میان غربستیزی با ملزومات جهانی کارکرد سرمایه در ایران و تامین ابتدائی ترین نیازهای معیشتی مردم. ویژگی اصلی شرایط سیاسی امروز ایران اینست که این روند که ازبدو بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا امروز ادامه داشته است اکنون به انتهای خود رسیده است و دیگر قابل ادامه نیست. این تناقض تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند حل شود.
٢- با سقوط رژیم اسد و ضربه خوردن و تضعیف شدید نیروهای نیابتی رژیم، اکنون پروژه هسته ای و غنی سازی اورانیوم به محور تنش بین دول غرب و جمهوری اسلامی تبدیل شده است. این کشاکش میتواند به تسلیم جمهوری اسلامی و تن دادن به شرایط دول غربی، و یا برعکس، به مقاومت در برابر شرایط غرب و تداوم برنامه هسته ای و موشکی، و در نتیجه تشدید تحریمها و تهاجم نظامی دیگری منجر شود. مواضع و گفته های ضد و نقیض خامنه ای و سایر مقامات حکومتی نشانه بلاتکلیفی و کشاکش جناحهای حکومتی بر سر این دو راهی است. در هر دو حالت رژیم در مقابله با جنبش انقلابی مردم به موقعیتی ضعیف تر و درمانده تر و بحران زده تر رانده خواهد شد.
٣- تن ندادن جمهوری اسلامی به شرایط تروئیکا و آژانس اتمی و فعال شدن مکانیسم ماشه نشانه دست بالا پیدا کردن خط مقاومت در برابر دول غربی و ادامه سیاست غربستیزی در جمهوری اسلامی است. این امر از یکسو با تشدید تحریمهای اقتصادی شرایط معیشتی توده مردم را به مراتب وخیمتر و غیر قابل تحملتر میکند و از سوی دیگر به انزوای بیشتر حکومت در دنیا منجر میشود، به فضا و تنش جنگی دامن میزند و حمله نظامی را محتملتر میسازد.
٤- از یکسو حکومت قادر نیست از استراتژی غرب ستیزی و ملزومات آن، پروژه هسته ای و تقویت نیروهای اسلامی ضد غربی - ضد اسرائیلی در منطقه و موشکهای بالستیک و کلا برنامه موشکی خود، دست بکشد. این امرهم بخاطر نفی هویت و مبانی استراتژیک حکومت و هم از نظر تناقض با منافع باندهای مافیائی حکومت که در شرایط تحریم و انزوای اقتصادی رژیم شکل گرفته و ثروت نجومی و سلطه خود بر بخش اعظم اقتصاد ایران را مدیون غربستیزی حکومت هستند، با نفس موجودیت و ساختار جمهوری اسلامی مغایر است.
از سوی دیگر شکست و ورشکستگی نظامی-سیاسی خط مقابله با آمریکا و اسرائیل، و فلج کامل و ابر بحرانهای اقتصادی، بی آبی و بی برقی و تورم و گرانی فزاینده، ادامه این شرایط را برای حکومت بسیار دشوار کرده است. رژیم در موقعیت باخت باخت قرار گرفته است.
٥- تناقضات پایه ای رژیم در کشمکشهای جناحی حکومت نیز بازتاب می یابد. از نظر خامنه ای و اصولگرایان وفادار به او، همانطور که اخیرا عراقچی اعلام کرد، جنگ در مقایسه با دست شستن از پروژه هسته ای زیان کمتری دارد. جناح خامنه ای امیدوارست و تلاش میکند جنگ و فضای جنگی و تشدید تحریمها جامعه را به استیصال و تلاش برای قوت لایموت بکشاند و اعتراضات و مبارزات را تحت الشعاع خود قرار دهد. در مقابل، اصلاح طلبان بقای نظام را با ادامه سیاستهای ضد غربی ناممکن میدانند. این جهت گیری در تاکید ظریف بر تغییر پارادایم ضدآمریکائی، در بیانیه موسوی و جبهه اصلاحات، و حتی سخنان روحانی بروشنی اعلام شده است. این عملا به معنی گذار از خامنه ای است.
ادامه قطعنامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/23463sfs
بن بست جمهوری اسلامی
١- نظام جمهوری اسلامی بر پایه یک تناقض بنا شده است: تناقض میان غربستیزی با ملزومات جهانی کارکرد سرمایه در ایران و تامین ابتدائی ترین نیازهای معیشتی مردم. ویژگی اصلی شرایط سیاسی امروز ایران اینست که این روند که ازبدو بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا امروز ادامه داشته است اکنون به انتهای خود رسیده است و دیگر قابل ادامه نیست. این تناقض تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند حل شود.
٢- با سقوط رژیم اسد و ضربه خوردن و تضعیف شدید نیروهای نیابتی رژیم، اکنون پروژه هسته ای و غنی سازی اورانیوم به محور تنش بین دول غرب و جمهوری اسلامی تبدیل شده است. این کشاکش میتواند به تسلیم جمهوری اسلامی و تن دادن به شرایط دول غربی، و یا برعکس، به مقاومت در برابر شرایط غرب و تداوم برنامه هسته ای و موشکی، و در نتیجه تشدید تحریمها و تهاجم نظامی دیگری منجر شود. مواضع و گفته های ضد و نقیض خامنه ای و سایر مقامات حکومتی نشانه بلاتکلیفی و کشاکش جناحهای حکومتی بر سر این دو راهی است. در هر دو حالت رژیم در مقابله با جنبش انقلابی مردم به موقعیتی ضعیف تر و درمانده تر و بحران زده تر رانده خواهد شد.
٣- تن ندادن جمهوری اسلامی به شرایط تروئیکا و آژانس اتمی و فعال شدن مکانیسم ماشه نشانه دست بالا پیدا کردن خط مقاومت در برابر دول غربی و ادامه سیاست غربستیزی در جمهوری اسلامی است. این امر از یکسو با تشدید تحریمهای اقتصادی شرایط معیشتی توده مردم را به مراتب وخیمتر و غیر قابل تحملتر میکند و از سوی دیگر به انزوای بیشتر حکومت در دنیا منجر میشود، به فضا و تنش جنگی دامن میزند و حمله نظامی را محتملتر میسازد.
٤- از یکسو حکومت قادر نیست از استراتژی غرب ستیزی و ملزومات آن، پروژه هسته ای و تقویت نیروهای اسلامی ضد غربی - ضد اسرائیلی در منطقه و موشکهای بالستیک و کلا برنامه موشکی خود، دست بکشد. این امرهم بخاطر نفی هویت و مبانی استراتژیک حکومت و هم از نظر تناقض با منافع باندهای مافیائی حکومت که در شرایط تحریم و انزوای اقتصادی رژیم شکل گرفته و ثروت نجومی و سلطه خود بر بخش اعظم اقتصاد ایران را مدیون غربستیزی حکومت هستند، با نفس موجودیت و ساختار جمهوری اسلامی مغایر است.
از سوی دیگر شکست و ورشکستگی نظامی-سیاسی خط مقابله با آمریکا و اسرائیل، و فلج کامل و ابر بحرانهای اقتصادی، بی آبی و بی برقی و تورم و گرانی فزاینده، ادامه این شرایط را برای حکومت بسیار دشوار کرده است. رژیم در موقعیت باخت باخت قرار گرفته است.
٥- تناقضات پایه ای رژیم در کشمکشهای جناحی حکومت نیز بازتاب می یابد. از نظر خامنه ای و اصولگرایان وفادار به او، همانطور که اخیرا عراقچی اعلام کرد، جنگ در مقایسه با دست شستن از پروژه هسته ای زیان کمتری دارد. جناح خامنه ای امیدوارست و تلاش میکند جنگ و فضای جنگی و تشدید تحریمها جامعه را به استیصال و تلاش برای قوت لایموت بکشاند و اعتراضات و مبارزات را تحت الشعاع خود قرار دهد. در مقابل، اصلاح طلبان بقای نظام را با ادامه سیاستهای ضد غربی ناممکن میدانند. این جهت گیری در تاکید ظریف بر تغییر پارادایم ضدآمریکائی، در بیانیه موسوی و جبهه اصلاحات، و حتی سخنان روحانی بروشنی اعلام شده است. این عملا به معنی گذار از خامنه ای است.
ادامه قطعنامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/23463sfs
بیانیه پلنوم ٦٠ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران در مورد
سیاست فاشیستی اخراج و سرکوب آوارگان افغانستانی توسط جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی در ادامه سیاستهای ضدبشری خود، پس از شکست مفتضحانه در جنگ ۱۲روزه، مهاجرین افغانستانی را با ضرب و شتم و انواع اهانت و بدرفتاری و زیرپا گذاشتن عامدانه کرامت انسانی آنها آماج حمله قرار داد و یک فاجعه انسانی تمام عیار خلق کرد. جانیان حاکم آسیبپذیرترین و بیدفاعترین بخش جامعه، دو میلیون انسان پا درگریز و مستأصل را با اتهامزنی، نفرتپراکنی، پاپوش دوزی و پرونده سازی، با سناریوسازیهای نخنمای جاسوسی و معرفی آنها به عنوان مسبب مشکلات اقتصادی، همراه با ۸۰ هزار کودک به کمپهای اخراج فاقد ابتداییترین امکانات زیستی و بهداشتی فرستادند.حدود هفت هزار تن از این کودکان بدون سرپرست، بدون همراه و خانواده در مرزهای ناامن رها شدهاند.
در تداوم این سیاست ضد بشری، اخیراً وزارت کشور و استاندار تهراندور دوم اخراجها را تسریع کردهاند. نامنویسی بخش بزرگی از کودکان با پیشینه افغانستانی در مدارس ممنوع گردید و همزمان به سمنها و نهادهای مدافع حقوق کودکان، رسما ابلاغ گردیده است که تحت هیچ عنوانی به سوادآموزی این کودکان که به دلیل بی شناسنامه بودن بخش اعظم کودکان کار و خیابان و کودکان زبالهگرداند، نپردازند.
این رفتار فاشیستی نفرتانگیز از سوی بخش وسیعی از جامعه محکوم شده است. فعالان سیاسی و اجتماعی علیه سیاستهای بیشرمانه و فاشیستی جمهوری اسلامی به میدان آمدند انتشار نامهای سرگشاده با امضای بیش از ۱۳۰۰ نفر از فعالین، هنرمندان و روزنامهنگاران و شهروندان ایران در اعتراض به رفتار شرمآور و ضد بشری پناهندهستیزی جمهوری اسلامی روحیه اعتراضی جامعه و حس انساندوستی و همبستگی انسانی در جامعه را به نمایش گذاشت. هشتگها و بیانیههای محکومیت جمهوری اسلامی و انبوهی از همدردی و ابراز تنفر از رفتار شنیع جمهوری اسلامی گواه روشنی بر حس انساندوستی مردمی است که بارها فریاد زدهاند: مرگ بر طالبان چه در کابل چه تهران.
پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری، رفتار فاشیستی و نژادپرستانه جمهوری اسلامی علیه افغانستانیهای مقیم ایران را شدیداً محکوم میکند ما قاطعانه اعلام میکنیم که هیچ انسانی غیر مجاز نیست! همه مردم شریف و آزادیخواه را به حمایت فعال از آوارگان افغانستانی فرامیخوانیم. این سیاست تفرقه افکنانه که بخشی از استراتژی بقای حکومت ننگین اسلامی است با قدرت مردمی که انقلاب زن زندگی آزادی را خلق کردهاند، باید تماما شکست بخورد و خنثی شود.باید همه جا در مقابل برخوردهای غیرانسانی با افغانستانیها ایستاد و به هر شکل ممکن از آنها حمایت کرد، در مدیای اجتماعی باید فضا را علیه فاشیسم ضد افغانستانیها تنگ کرد. این بخشی از مبارزه برای متحد شدن و مقابله با حکومت سرکوبگر اسلامی است.
کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۵ اکتبر ۲۰۲۵
سیاست فاشیستی اخراج و سرکوب آوارگان افغانستانی توسط جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی در ادامه سیاستهای ضدبشری خود، پس از شکست مفتضحانه در جنگ ۱۲روزه، مهاجرین افغانستانی را با ضرب و شتم و انواع اهانت و بدرفتاری و زیرپا گذاشتن عامدانه کرامت انسانی آنها آماج حمله قرار داد و یک فاجعه انسانی تمام عیار خلق کرد. جانیان حاکم آسیبپذیرترین و بیدفاعترین بخش جامعه، دو میلیون انسان پا درگریز و مستأصل را با اتهامزنی، نفرتپراکنی، پاپوش دوزی و پرونده سازی، با سناریوسازیهای نخنمای جاسوسی و معرفی آنها به عنوان مسبب مشکلات اقتصادی، همراه با ۸۰ هزار کودک به کمپهای اخراج فاقد ابتداییترین امکانات زیستی و بهداشتی فرستادند.حدود هفت هزار تن از این کودکان بدون سرپرست، بدون همراه و خانواده در مرزهای ناامن رها شدهاند.
در تداوم این سیاست ضد بشری، اخیراً وزارت کشور و استاندار تهراندور دوم اخراجها را تسریع کردهاند. نامنویسی بخش بزرگی از کودکان با پیشینه افغانستانی در مدارس ممنوع گردید و همزمان به سمنها و نهادهای مدافع حقوق کودکان، رسما ابلاغ گردیده است که تحت هیچ عنوانی به سوادآموزی این کودکان که به دلیل بی شناسنامه بودن بخش اعظم کودکان کار و خیابان و کودکان زبالهگرداند، نپردازند.
این رفتار فاشیستی نفرتانگیز از سوی بخش وسیعی از جامعه محکوم شده است. فعالان سیاسی و اجتماعی علیه سیاستهای بیشرمانه و فاشیستی جمهوری اسلامی به میدان آمدند انتشار نامهای سرگشاده با امضای بیش از ۱۳۰۰ نفر از فعالین، هنرمندان و روزنامهنگاران و شهروندان ایران در اعتراض به رفتار شرمآور و ضد بشری پناهندهستیزی جمهوری اسلامی روحیه اعتراضی جامعه و حس انساندوستی و همبستگی انسانی در جامعه را به نمایش گذاشت. هشتگها و بیانیههای محکومیت جمهوری اسلامی و انبوهی از همدردی و ابراز تنفر از رفتار شنیع جمهوری اسلامی گواه روشنی بر حس انساندوستی مردمی است که بارها فریاد زدهاند: مرگ بر طالبان چه در کابل چه تهران.
پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری، رفتار فاشیستی و نژادپرستانه جمهوری اسلامی علیه افغانستانیهای مقیم ایران را شدیداً محکوم میکند ما قاطعانه اعلام میکنیم که هیچ انسانی غیر مجاز نیست! همه مردم شریف و آزادیخواه را به حمایت فعال از آوارگان افغانستانی فرامیخوانیم. این سیاست تفرقه افکنانه که بخشی از استراتژی بقای حکومت ننگین اسلامی است با قدرت مردمی که انقلاب زن زندگی آزادی را خلق کردهاند، باید تماما شکست بخورد و خنثی شود.باید همه جا در مقابل برخوردهای غیرانسانی با افغانستانیها ایستاد و به هر شکل ممکن از آنها حمایت کرد، در مدیای اجتماعی باید فضا را علیه فاشیسم ضد افغانستانیها تنگ کرد. این بخشی از مبارزه برای متحد شدن و مقابله با حکومت سرکوبگر اسلامی است.
کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۵ اکتبر ۲۰۲۵
قطعنامه مصوب پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در مورد
ایران و خاورمیانه در میانهی دو روند تاریخی
با در نظر گرفتن شرایط پرتحول منطقهی خاورمیانه و جایگاه ایران در آن، آینده منطقه خاورمیانه در میانه دو روند تاریخی معینی با سه فاکتور در حال رقم خوردن است. از یک سو روندی که در آن، جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش با هویت و رویکرد غربستیزانهاش قرار دارند، همچنین دولتهای غربی و اسرائیل، که هدفشان تامین هژمونی سیاسی به نفع کمپ غرب، تثبیت شرایط موردنیاز در خاورمیانه برای تداوم استیلای سیاسی خود است. و از سوی دیگر، روندی از پایین که با انقلاب «زن زندگی آزادی» در ایران به اوج خود رسیده و مبارزات سرنگونیطلبانه مردم ایران را در کیفیتی متفاوت نسبت به دورههای قبل در برابر جمهوری اسلامی به میدان آورده است.
١. در یک افق تاریخی، سرمایهداری جهانی و مشخصا دولتهای غربی در دوره جنگ سرد، در تقابل با رقیب خود - سرمایهداری دولتی شوروی - و برای سد کردن راه نفوذ کمونیسم و جنبشهای چپ و کارگری، جریان اسلام سیاسی را به صورت سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغی تقویت کردند. حمایت از خمینی و جمهوری اسلامی در ایران، پشتیبانی از مجاهدین اسلامی در افغانستان، و میدان دادن به جریانات اسلامی در ترکیه، الجزایر و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، استراتژی بود که به «دکترین کمربند سبز» نیز شهرت یافت. گرچه این دکترین با فروپاشی شوروی عملا موضوعیت خود را از دست داد اما جنبش اسلام سیاسی و سهمخواهی نیروها و دولتهای اسلامی در فضای بعد از پایان جنگ سرد و در مقابله با کمپ غرب، نقش و موضوعیت تازهای یافت.
٢. با تسخیر سفارت آمریکا بوسیله جمهوری اسلامی، گفتمان و تبلیغات ضد شیطان بزرگ و رژیم اشغالگر قدس اساسا برای سرکوب انقلاب ۵۷ و جلوگیری از ادامه آن که سر باز ایستادن نداشت، و سپس با هدف سرکوب جنبش سرنگونی طلبانه گسترده ای که علیه خود رژیم از همان ابتدا و مشخصا بعد از ختم جنگ ایران و عراق در جامعه سر بلند کرد، به سیاست محوری حکومت تبدیل شد.
٣. اکنون اما پروسه رویارویی جمهوری اسلامی و غرب به نقطهی تعیینکنندهای رسیده است. جمهوری اسلامی پس از شروع انقلاب زن زندگی آزادی و علیرغم سرکوب خونین مردم، بیش از پیش با خطر سرنگونی مواجه شد و به ناگزیر بیش از پیش روی ماجراجویی و جنگ افروزی منطقهای مبتنی بر برنامههای هستهای، موشکی و پهپادی و نیروهای نیابتی و "عمق راهبردی" برای عقب راندن جنبش سرنگونی حساب باز کرد. انقلاب زن زندگی آزادی نشان داد که تنش میان اسلام سیاسی و کمپ غرب در منطقه خاورمیانه، امروز نه صرفاً در کشمکش نظامی یا مماشات دیپلماتیک با جمهوری اسلامی، بلکه در دل جامعه ایران و در مبارزه و پیروزی مردم در انقلابشان برای آزادی و برابری تعیین تکلیف خواهد شد. با عروج مجدد تودهای انقلاب زن زندگی آزادی و پیروزی آن، با نابودی یک پای اصلی این کشمکش یعنی جمهوری اسلامی، کل این تنش دیگر موضوعیت خود را از دست خواهد داد.
٤- تقابل اسلام سیاسی با محوریت جمهوری اسلامی علیه غرب و مشخصا آمریکا و اسرائیل بر مبنای مساله فلسطین و به بهانه و توجیه حق خواهی مردم فلسطین شکل گرفته است. با عروج اسلام سیاسی مساله فلسطین که از آغاز ایجاد کشوراسرائیل تا امروزنقش مهمی در تحولات و بی ثباتی خاورمیانه داشته است، از چارچوب حق خواهی مردم آواره فلسطینی برای زندگی در سرزمینشان خارج و حاشیه ای شد و مساله تقابل اسلام و یهودیت به جلوی صحنه رانده شد. قدرتگیری راست مذهبی ( حزب لیکود و نتانیاهو) آنروی سکه عروج اسلام سیاسی است. هر دو قطب مساله فلسطین را در قالب تقابل اسلام و یهودیت تحریف و هایجک کردند، راه حل دو دولت را کنار گذاشتند و نابودی یکدیگر را هدف قرار دادند.
ادامه قطعنامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/2dcoxx5y
ایران و خاورمیانه در میانهی دو روند تاریخی
با در نظر گرفتن شرایط پرتحول منطقهی خاورمیانه و جایگاه ایران در آن، آینده منطقه خاورمیانه در میانه دو روند تاریخی معینی با سه فاکتور در حال رقم خوردن است. از یک سو روندی که در آن، جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش با هویت و رویکرد غربستیزانهاش قرار دارند، همچنین دولتهای غربی و اسرائیل، که هدفشان تامین هژمونی سیاسی به نفع کمپ غرب، تثبیت شرایط موردنیاز در خاورمیانه برای تداوم استیلای سیاسی خود است. و از سوی دیگر، روندی از پایین که با انقلاب «زن زندگی آزادی» در ایران به اوج خود رسیده و مبارزات سرنگونیطلبانه مردم ایران را در کیفیتی متفاوت نسبت به دورههای قبل در برابر جمهوری اسلامی به میدان آورده است.
١. در یک افق تاریخی، سرمایهداری جهانی و مشخصا دولتهای غربی در دوره جنگ سرد، در تقابل با رقیب خود - سرمایهداری دولتی شوروی - و برای سد کردن راه نفوذ کمونیسم و جنبشهای چپ و کارگری، جریان اسلام سیاسی را به صورت سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغی تقویت کردند. حمایت از خمینی و جمهوری اسلامی در ایران، پشتیبانی از مجاهدین اسلامی در افغانستان، و میدان دادن به جریانات اسلامی در ترکیه، الجزایر و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، استراتژی بود که به «دکترین کمربند سبز» نیز شهرت یافت. گرچه این دکترین با فروپاشی شوروی عملا موضوعیت خود را از دست داد اما جنبش اسلام سیاسی و سهمخواهی نیروها و دولتهای اسلامی در فضای بعد از پایان جنگ سرد و در مقابله با کمپ غرب، نقش و موضوعیت تازهای یافت.
٢. با تسخیر سفارت آمریکا بوسیله جمهوری اسلامی، گفتمان و تبلیغات ضد شیطان بزرگ و رژیم اشغالگر قدس اساسا برای سرکوب انقلاب ۵۷ و جلوگیری از ادامه آن که سر باز ایستادن نداشت، و سپس با هدف سرکوب جنبش سرنگونی طلبانه گسترده ای که علیه خود رژیم از همان ابتدا و مشخصا بعد از ختم جنگ ایران و عراق در جامعه سر بلند کرد، به سیاست محوری حکومت تبدیل شد.
٣. اکنون اما پروسه رویارویی جمهوری اسلامی و غرب به نقطهی تعیینکنندهای رسیده است. جمهوری اسلامی پس از شروع انقلاب زن زندگی آزادی و علیرغم سرکوب خونین مردم، بیش از پیش با خطر سرنگونی مواجه شد و به ناگزیر بیش از پیش روی ماجراجویی و جنگ افروزی منطقهای مبتنی بر برنامههای هستهای، موشکی و پهپادی و نیروهای نیابتی و "عمق راهبردی" برای عقب راندن جنبش سرنگونی حساب باز کرد. انقلاب زن زندگی آزادی نشان داد که تنش میان اسلام سیاسی و کمپ غرب در منطقه خاورمیانه، امروز نه صرفاً در کشمکش نظامی یا مماشات دیپلماتیک با جمهوری اسلامی، بلکه در دل جامعه ایران و در مبارزه و پیروزی مردم در انقلابشان برای آزادی و برابری تعیین تکلیف خواهد شد. با عروج مجدد تودهای انقلاب زن زندگی آزادی و پیروزی آن، با نابودی یک پای اصلی این کشمکش یعنی جمهوری اسلامی، کل این تنش دیگر موضوعیت خود را از دست خواهد داد.
٤- تقابل اسلام سیاسی با محوریت جمهوری اسلامی علیه غرب و مشخصا آمریکا و اسرائیل بر مبنای مساله فلسطین و به بهانه و توجیه حق خواهی مردم فلسطین شکل گرفته است. با عروج اسلام سیاسی مساله فلسطین که از آغاز ایجاد کشوراسرائیل تا امروزنقش مهمی در تحولات و بی ثباتی خاورمیانه داشته است، از چارچوب حق خواهی مردم آواره فلسطینی برای زندگی در سرزمینشان خارج و حاشیه ای شد و مساله تقابل اسلام و یهودیت به جلوی صحنه رانده شد. قدرتگیری راست مذهبی ( حزب لیکود و نتانیاهو) آنروی سکه عروج اسلام سیاسی است. هر دو قطب مساله فلسطین را در قالب تقابل اسلام و یهودیت تحریف و هایجک کردند، راه حل دو دولت را کنار گذاشتند و نابودی یکدیگر را هدف قرار دادند.
ادامه قطعنامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/2dcoxx5y
Telegraph
قطعنامه مصوب پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در مورد
قطعنامه مصوب پلنوم ۶۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در مورد ایران و خاورمیانه در میانهی دو روند تاریخی با در نظر گرفتن شرایط پرتحول منطقهی خاورمیانه و جایگاه ایران در آن، آینده منطقه خاورمیانه در میانه دو روند تاریخی معینی با سه فاکتور در حال رقم خوردن…
بیانیه پلنوم ٦٠ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری
سوسیالیسم یا بربریت!
آنچه بر جامعه و مردم ایران حاکم است، بدترین نوع توحش و بربریت سرمایه داری است. فقر و فلاکت کشنده، اعدامهای هر روزه، یکه تازی دستگاه مذهب و خرافه، زندانهایی که پر از عزیزان مردم است، تبعیض و ستمگری بر بخشهای مختلف مردم به بهانه های مختلف، تخریب محیط زیست و تحقیر و سرکوب و نا امنی زندگی عموم مردم.
اساس این توحش از سیستم اقتصادی ای ناشی میشود که بر استثمار اکثریت مردم توسط اقلیتی یک درصدی استوار است. در این سیستم مردم اسیر فقر و بی احترامی و بی اختیاری و نا امنی مداوم هستند. زندگی انسانی در چنین سیستمی بی معناست. همه چیز زیر سیطره یک مشت دزد و جانی و عقب مانده اسلامی است که ارزشی برای زندگی و جان انسانها قائل نیستند. این وضعیت می تواند و باید از اساس تغییر کند. ما مردم سزاوار زندگی و دنیای بهتری هستیم. زندگی شایسته انسان در این کشور میتواند با انقلاب ما مردم، با دستهای ما مردم، و با اراده ما متحقق شود. قاتلان و اختلاسگران و میلیاردرهایی که با خون کارگران و مردم، و با استثمار و اختلاس و رانت خواری و مصادره و تصاحب ثروتهای عمومی ارتزاق می کنند باید از راس جامعه تماما جارو شوند. جامعه ای برابر و آزاد و شاد و انسانی ممکن و مبرم و حیاتی است و این نه از بالای سر مردم، بلکه بادستهای خود ما مردم میتواند ایجاد و برپا شود.
برای دستیابی به زندگی مرفه و شاد انسانی باید حکومت غارتگران اسلامی را سرنگون کرد، دست این طفیلیها را از ثروت و امکانات این جامعه کوتاه نمود و نظامی بدون استثمار و بردگی مزدی، بدون فقر و محرومیت، بدون سرکوب و بیحقوقی و بدون دخالت مذهب در زندگی مردم سازمان داد. نظامی با بالاترین سطح رفاه عمومی و مبتنی بر برابری و آزادیهای همهجانبه سیاسی و اجتماعی و عاری از هر گونه تبعیض.
باید ثروتها و سرمایههای افسانهای که در حال حاضردر دست سپاه، بیت رهبری، آستان قدس، بنیاد مستضعفان، نهادهای مذهبی و سایر نهادهای مافیایی است را بطور کامل مصادره کرد و تحت اداره شوراهای مردم و در خدمت رفاه مردم قرار داد. باید دست کلیه استثمارگران را از موسسات تولیدی و اقتصادی کوتاه کرد، استثمار را ممنوع نمود و اداره این موسسات را به مردم متشکل در شوراها سپرد تا تولید بر اساس نیازمندیهای جامعه سازمان داده شود.
هیچ راه دیگری برای حل معضلات عمیق اقتصادی بجز نابودی بردگی مزدی و نظام مبتنی بر سود یک اقلیت طفیلی وجود ندارد. ادامه سلطه سرمایهداری در ایران با هر شکل و ظاهری یعنی بربریت، یعنی تداوم فقر و نابرابری، تداوم انواع تبعیضات و ریاضتکشی اقتصادی و چنین نظامی راهی جز سرکوب خشونتبار و بیحقوقی برای اکثریت مردم نخواهد داشت. مردمی که هر روز دست به اعتصاب و اعتراض و خیزش میزنند، منشور و بیانیه منتشر میکنند، شعار میدهند و خواهان غنیسازی زندگی خود هستند اجازه نمیدهند که بار دیگر امکانات این جامعه در اختیار مفتخوران دیگری، اینبار بدون ریش و عمامه، قرار گیرد. مردم خواهان پایان دادن به حکومت اقلیت و حکومت آقابالاسر هستند و انقلاب میکنند تا خود اداره تولید و خدمات و اداره سیاسی کشور و اداره همه چیز را خود به دست گیرند تا همه امکانات در خدمت رفاه عموم جامعه قرار گیرد.
سرنگون باید جمهوری اسلامی! زنده باد سوسیالیسم!
کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
١٣ مهرماه ١٤٠٤، ٥ اکتبر ٢٠٢٥
سوسیالیسم یا بربریت!
آنچه بر جامعه و مردم ایران حاکم است، بدترین نوع توحش و بربریت سرمایه داری است. فقر و فلاکت کشنده، اعدامهای هر روزه، یکه تازی دستگاه مذهب و خرافه، زندانهایی که پر از عزیزان مردم است، تبعیض و ستمگری بر بخشهای مختلف مردم به بهانه های مختلف، تخریب محیط زیست و تحقیر و سرکوب و نا امنی زندگی عموم مردم.
اساس این توحش از سیستم اقتصادی ای ناشی میشود که بر استثمار اکثریت مردم توسط اقلیتی یک درصدی استوار است. در این سیستم مردم اسیر فقر و بی احترامی و بی اختیاری و نا امنی مداوم هستند. زندگی انسانی در چنین سیستمی بی معناست. همه چیز زیر سیطره یک مشت دزد و جانی و عقب مانده اسلامی است که ارزشی برای زندگی و جان انسانها قائل نیستند. این وضعیت می تواند و باید از اساس تغییر کند. ما مردم سزاوار زندگی و دنیای بهتری هستیم. زندگی شایسته انسان در این کشور میتواند با انقلاب ما مردم، با دستهای ما مردم، و با اراده ما متحقق شود. قاتلان و اختلاسگران و میلیاردرهایی که با خون کارگران و مردم، و با استثمار و اختلاس و رانت خواری و مصادره و تصاحب ثروتهای عمومی ارتزاق می کنند باید از راس جامعه تماما جارو شوند. جامعه ای برابر و آزاد و شاد و انسانی ممکن و مبرم و حیاتی است و این نه از بالای سر مردم، بلکه بادستهای خود ما مردم میتواند ایجاد و برپا شود.
برای دستیابی به زندگی مرفه و شاد انسانی باید حکومت غارتگران اسلامی را سرنگون کرد، دست این طفیلیها را از ثروت و امکانات این جامعه کوتاه نمود و نظامی بدون استثمار و بردگی مزدی، بدون فقر و محرومیت، بدون سرکوب و بیحقوقی و بدون دخالت مذهب در زندگی مردم سازمان داد. نظامی با بالاترین سطح رفاه عمومی و مبتنی بر برابری و آزادیهای همهجانبه سیاسی و اجتماعی و عاری از هر گونه تبعیض.
باید ثروتها و سرمایههای افسانهای که در حال حاضردر دست سپاه، بیت رهبری، آستان قدس، بنیاد مستضعفان، نهادهای مذهبی و سایر نهادهای مافیایی است را بطور کامل مصادره کرد و تحت اداره شوراهای مردم و در خدمت رفاه مردم قرار داد. باید دست کلیه استثمارگران را از موسسات تولیدی و اقتصادی کوتاه کرد، استثمار را ممنوع نمود و اداره این موسسات را به مردم متشکل در شوراها سپرد تا تولید بر اساس نیازمندیهای جامعه سازمان داده شود.
هیچ راه دیگری برای حل معضلات عمیق اقتصادی بجز نابودی بردگی مزدی و نظام مبتنی بر سود یک اقلیت طفیلی وجود ندارد. ادامه سلطه سرمایهداری در ایران با هر شکل و ظاهری یعنی بربریت، یعنی تداوم فقر و نابرابری، تداوم انواع تبعیضات و ریاضتکشی اقتصادی و چنین نظامی راهی جز سرکوب خشونتبار و بیحقوقی برای اکثریت مردم نخواهد داشت. مردمی که هر روز دست به اعتصاب و اعتراض و خیزش میزنند، منشور و بیانیه منتشر میکنند، شعار میدهند و خواهان غنیسازی زندگی خود هستند اجازه نمیدهند که بار دیگر امکانات این جامعه در اختیار مفتخوران دیگری، اینبار بدون ریش و عمامه، قرار گیرد. مردم خواهان پایان دادن به حکومت اقلیت و حکومت آقابالاسر هستند و انقلاب میکنند تا خود اداره تولید و خدمات و اداره سیاسی کشور و اداره همه چیز را خود به دست گیرند تا همه امکانات در خدمت رفاه عموم جامعه قرار گیرد.
سرنگون باید جمهوری اسلامی! زنده باد سوسیالیسم!
کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
١٣ مهرماه ١٤٠٤، ٥ اکتبر ٢٠٢٥
گریههای دایه خَهجه بر مزار رامین فاتحی
دایه خَهجه، مادر حامد سیفپناهی — مادری که رژیم حتی پیکر پسرش را از او پنهان کرده — امروز در کنار مادران دادخواه، بر مزار رامین فاتحی اشک ریخت.
رامین فاتحی، از جانباختگان خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» در سنندج بود؛ جوانی که در راه آزادی و عدالت جانش را از دست داد.
گریههای دایه خَهجه بر مزار رامین، صدای درد و پایداری همهی مادرانیست که هنوز میگویند:
«نمیبخشیم، نمیفراموش میکنیم»
«تا پیروزی، این راه ادامه دارد»
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#ایستادهایم_تا_پایان
#دادخواهی_ادامه_دارد
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
دایه خَهجه، مادر حامد سیفپناهی — مادری که رژیم حتی پیکر پسرش را از او پنهان کرده — امروز در کنار مادران دادخواه، بر مزار رامین فاتحی اشک ریخت.
رامین فاتحی، از جانباختگان خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» در سنندج بود؛ جوانی که در راه آزادی و عدالت جانش را از دست داد.
گریههای دایه خَهجه بر مزار رامین، صدای درد و پایداری همهی مادرانیست که هنوز میگویند:
«نمیبخشیم، نمیفراموش میکنیم»
«تا پیروزی، این راه ادامه دارد»
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#ایستادهایم_تا_پایان
#دادخواهی_ادامه_دارد
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
Photo
نامه مطلب احمدیان زندانی سیاسی از زندان اوین
متن این نامه به شرح زیر است:
با درد ایستادهام و سپاس میگذارم.
قلم را در حالی به دست گرفتهام که کمابیش از گرداندن آن بر کاغذ عاجزم. با همین نیم رمقم مینویسم و امیدوارم قلم مرا در میان راه وا نگذارد.
این حد از عجزم فقط جسمانی است. هرگز بدان معنا نیست که از سر پا ایستادن و ایستادگی در راه آزادی حتی یک لحظه واماندهام. هرگز به این معنا نیست که در این راه ثانیهای سر خم کرده باشم یا در یک لحظه از این سالهای طولانی که کلمهای برای توصیفش نمیشناسم زانوانم با خاک آشنا شده باشد؛ بلکه همچنان با تمام سختیها، به یاری و پشتیبانی مردم و اندیشهام سرافرازانه سرپا ایستاده ام.
این متن را در حالتی مینویسم که تمام اعضای بدنم به منتها درجه خود درد میکند؛ یا لااقل امیدوارم این حد از درد، حد نهائی آن باشد؛ چون تجربه ای از این دردناکتر در زندگیام نداشتهام. از آخرین نامهای که نوشتهام اوضاع جسمانیام نه تنها بهتر نشده که بدتر هم شده است. گاهی در اوج درد موضوع را به طنز و شوخی برگزار میکنم.
دوستان گاه و بیگاه، از سر لطف می پرسند حالت چطور است؟ یا موضوع اعزام و بیمارستانت چه شد؟ با پوزخندی درد آلود جواب می دهم که از بار قبل که پرسیدی گویا چند درد جدید به «کلکسیون» بیماریهایم اضافه شده و بحمدالله این کلکسیون در حال تکمیل است. این جملات را به شوخی میگویم و چیزی از جزییات دردهایم به این عزیزان نمیگویم تا مبادا درد و پریشانی جدیدی به دردهای این دوستان رنجیده و محنت چشیده بیفزایم.
بگذریم و به اصل مطلب برسیم.
ای کاش میشد این حرفها را حضوری به تک تکتان بگویم. ای دریغ که مجال چنین کاری فعلا وجود ندارد. حیف.
شاید تنها نکته مثبت این برزخ زندان (که نیمه دهه دوم آن را هم پشت سر گذاشتهام) این باشد که در این راه سخت که هم آکنده از حادثه بوده است و هم مالامال از ملال، با کسانی آشنا و دوست و حتی رفیق شدهام که اگر بدین برزخ گرفتار نمیشدم، احتمالا مجال مصاحبت ایشان هرگز فراهم نمیشد.
از تمام کسانی که در این سالیان طولانی، چه در زندان و چه عمدتا بیرون از زندان از هیچ کمکی در حق من، برادر کوچکشان مطلب احمدیان، دریغ نکردهاند و همواره چه در صورت چه در معنا کنارم بودهاند یا حتی یادی از من کرده اند، صمیمانه و از عمق وجودم سپاسگزارم.
نهایت لطف و محبت را از این عزیزان گاه ناشناس دیدهام و به نهایت از ایشان ممنونم؛ همینطور از نهادهای آزاده حقوق بشری که از هیچ لطفی در حق من فروگذار نکردهاند.
خرسندم که در جامعه ای زندگی میکنم که با تمام فشارهای وارده از سوی حاکمیت (اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی) همچنان جامعه پویا و زنده و به روز است.
امیدوارم در مسیر مبارزاتیام که خود زندگی است و نمود آن در زندان، ایستادگی و مقاومت است، روزی به جایی برسم که بتوانم با افتخار بگویم لیاقت این همه مهر و محبت را داشتهام.
با سپاس بیکران
مطلب احمدیان، زندانی سیاسی (محبوس از سال ۱۳۸۹ تا کنون) زن، زندگی، آزادی، مهرماه ۱۴۰۴″
#نه_به_اعدام
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است ا
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
متن این نامه به شرح زیر است:
با درد ایستادهام و سپاس میگذارم.
قلم را در حالی به دست گرفتهام که کمابیش از گرداندن آن بر کاغذ عاجزم. با همین نیم رمقم مینویسم و امیدوارم قلم مرا در میان راه وا نگذارد.
این حد از عجزم فقط جسمانی است. هرگز بدان معنا نیست که از سر پا ایستادن و ایستادگی در راه آزادی حتی یک لحظه واماندهام. هرگز به این معنا نیست که در این راه ثانیهای سر خم کرده باشم یا در یک لحظه از این سالهای طولانی که کلمهای برای توصیفش نمیشناسم زانوانم با خاک آشنا شده باشد؛ بلکه همچنان با تمام سختیها، به یاری و پشتیبانی مردم و اندیشهام سرافرازانه سرپا ایستاده ام.
این متن را در حالتی مینویسم که تمام اعضای بدنم به منتها درجه خود درد میکند؛ یا لااقل امیدوارم این حد از درد، حد نهائی آن باشد؛ چون تجربه ای از این دردناکتر در زندگیام نداشتهام. از آخرین نامهای که نوشتهام اوضاع جسمانیام نه تنها بهتر نشده که بدتر هم شده است. گاهی در اوج درد موضوع را به طنز و شوخی برگزار میکنم.
دوستان گاه و بیگاه، از سر لطف می پرسند حالت چطور است؟ یا موضوع اعزام و بیمارستانت چه شد؟ با پوزخندی درد آلود جواب می دهم که از بار قبل که پرسیدی گویا چند درد جدید به «کلکسیون» بیماریهایم اضافه شده و بحمدالله این کلکسیون در حال تکمیل است. این جملات را به شوخی میگویم و چیزی از جزییات دردهایم به این عزیزان نمیگویم تا مبادا درد و پریشانی جدیدی به دردهای این دوستان رنجیده و محنت چشیده بیفزایم.
بگذریم و به اصل مطلب برسیم.
ای کاش میشد این حرفها را حضوری به تک تکتان بگویم. ای دریغ که مجال چنین کاری فعلا وجود ندارد. حیف.
شاید تنها نکته مثبت این برزخ زندان (که نیمه دهه دوم آن را هم پشت سر گذاشتهام) این باشد که در این راه سخت که هم آکنده از حادثه بوده است و هم مالامال از ملال، با کسانی آشنا و دوست و حتی رفیق شدهام که اگر بدین برزخ گرفتار نمیشدم، احتمالا مجال مصاحبت ایشان هرگز فراهم نمیشد.
از تمام کسانی که در این سالیان طولانی، چه در زندان و چه عمدتا بیرون از زندان از هیچ کمکی در حق من، برادر کوچکشان مطلب احمدیان، دریغ نکردهاند و همواره چه در صورت چه در معنا کنارم بودهاند یا حتی یادی از من کرده اند، صمیمانه و از عمق وجودم سپاسگزارم.
نهایت لطف و محبت را از این عزیزان گاه ناشناس دیدهام و به نهایت از ایشان ممنونم؛ همینطور از نهادهای آزاده حقوق بشری که از هیچ لطفی در حق من فروگذار نکردهاند.
خرسندم که در جامعه ای زندگی میکنم که با تمام فشارهای وارده از سوی حاکمیت (اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی) همچنان جامعه پویا و زنده و به روز است.
امیدوارم در مسیر مبارزاتیام که خود زندگی است و نمود آن در زندان، ایستادگی و مقاومت است، روزی به جایی برسم که بتوانم با افتخار بگویم لیاقت این همه مهر و محبت را داشتهام.
با سپاس بیکران
مطلب احمدیان، زندانی سیاسی (محبوس از سال ۱۳۸۹ تا کنون) زن، زندگی، آزادی، مهرماه ۱۴۰۴″
#نه_به_اعدام
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است ا
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
Telegram
كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
كانال رسمى كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
کمونيسم اسم ديگری براى انسانيت، برابرى طلبى و آزاديخواهى است. کمونیسم داستان کل آزادیخواهی است.
تماس با آیدی پیامگیر تلگرام ما :
https://www.tg-me.com/k_kordestan_wpi
کمونيسم اسم ديگری براى انسانيت، برابرى طلبى و آزاديخواهى است. کمونیسم داستان کل آزادیخواهی است.
تماس با آیدی پیامگیر تلگرام ما :
https://www.tg-me.com/k_kordestan_wpi
كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
Photo
زینب جلالیان، تنها زن زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد در ایران، در حالی وارد هجدهمین سال حبس خود شده که همچنان در زندان مرکزی یزد، بدون رعایت اصل تفکیک جرائم و در شرایط سخت جسمی و محروم از خدمات درمانی نگهداری میشود.
بر اساس گزارشهای رسیده از منابع مطلع، جلالیان که سالهاست از بیماریهای چشمی (ناخنک چشم)، کلیوی و گوارشی رنج میبرد، از دسترسی مستمر به خدمات پزشکی و درمان مناسب محروم مانده و وضعیت سلامتی او بهشدت نگرانکننده است.
یک منبع نزدیک به خانواده جلالیان در گفتوگو با منابع حقوق بشری تأیید کرده است:
> «خانم جلالیان مدتهاست با مشکلات جدی جسمی روبهروست، اما مسئولان زندان از اعزام منظم او به مراکز درمانی و ادامه روند درمان خودداری میکنند. او همچنان در کنار زندانیان با جرائم خشن نگهداری میشود، در حالی که باید طبق قانون در بند زندانیان سیاسی باشد.»
به گفته همین منبع، زینب جلالیان در ۱۳ شهریورماه امسال به دلیل وخامت جسمی، به یکی از بیمارستانهای شهر یزد منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت. اما تنها دو روز بعد، بدون دریافت مراقبت پس از عمل، با دستبند و پابند به زندان بازگردانده شد.
زینب جلالیان در سال ۱۳۸۶ در کرمانشاه بازداشت شد و دو سال بعد، در سال ۱۳۸۸، توسط دادگاه انقلاب به اتهام «محاربه» از طریق عضویت در یکی از گروههای مخالف حکومت به اعدام محکوم گردید. این حکم در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تأیید شد، اما در نهایت به حبس ابد کاهش یافت.
او همچنین به اتهام «خروج غیرقانونی از کشور» به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
جلالیان در طول دوران بازداشت و بازجویی، بارها اعلام کرده که مورد شکنجههای جسمی و روانی قرار گرفته است. او گفته بود که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات، با شلاق زدن به کف پا، مشت و لگد به شکم، کوبیدن سر به دیوار و تهدید به تجاوز مجبور به اعتراف شده است.
زینب جلالیان طی این سالها بارها بین زندانهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، خوی، قرچک و یزد جابهجا شده و همواره از محرومیت از ملاقات حضوری، دسترسی به وکیل و مرخصی درمانی رنج برده است.
با وجود وضعیت وخیم جسمی، او همواره در بیانیهها و نامههای خود از درون زندان تأکید کرده است که «بر آرمان آزادی و برابری پابرجا» مانده و از مواضع خود عقبنشینی نخواهد کرد.
#زینب_جلالیان_آزاد_باید_گردد
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
بر اساس گزارشهای رسیده از منابع مطلع، جلالیان که سالهاست از بیماریهای چشمی (ناخنک چشم)، کلیوی و گوارشی رنج میبرد، از دسترسی مستمر به خدمات پزشکی و درمان مناسب محروم مانده و وضعیت سلامتی او بهشدت نگرانکننده است.
یک منبع نزدیک به خانواده جلالیان در گفتوگو با منابع حقوق بشری تأیید کرده است:
> «خانم جلالیان مدتهاست با مشکلات جدی جسمی روبهروست، اما مسئولان زندان از اعزام منظم او به مراکز درمانی و ادامه روند درمان خودداری میکنند. او همچنان در کنار زندانیان با جرائم خشن نگهداری میشود، در حالی که باید طبق قانون در بند زندانیان سیاسی باشد.»
به گفته همین منبع، زینب جلالیان در ۱۳ شهریورماه امسال به دلیل وخامت جسمی، به یکی از بیمارستانهای شهر یزد منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت. اما تنها دو روز بعد، بدون دریافت مراقبت پس از عمل، با دستبند و پابند به زندان بازگردانده شد.
زینب جلالیان در سال ۱۳۸۶ در کرمانشاه بازداشت شد و دو سال بعد، در سال ۱۳۸۸، توسط دادگاه انقلاب به اتهام «محاربه» از طریق عضویت در یکی از گروههای مخالف حکومت به اعدام محکوم گردید. این حکم در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تأیید شد، اما در نهایت به حبس ابد کاهش یافت.
او همچنین به اتهام «خروج غیرقانونی از کشور» به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
جلالیان در طول دوران بازداشت و بازجویی، بارها اعلام کرده که مورد شکنجههای جسمی و روانی قرار گرفته است. او گفته بود که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات، با شلاق زدن به کف پا، مشت و لگد به شکم، کوبیدن سر به دیوار و تهدید به تجاوز مجبور به اعتراف شده است.
زینب جلالیان طی این سالها بارها بین زندانهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، خوی، قرچک و یزد جابهجا شده و همواره از محرومیت از ملاقات حضوری، دسترسی به وکیل و مرخصی درمانی رنج برده است.
با وجود وضعیت وخیم جسمی، او همواره در بیانیهها و نامههای خود از درون زندان تأکید کرده است که «بر آرمان آزادی و برابری پابرجا» مانده و از مواضع خود عقبنشینی نخواهد کرد.
#زینب_جلالیان_آزاد_باید_گردد
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
Telegram
كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
كانال رسمى كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
کمونيسم اسم ديگری براى انسانيت، برابرى طلبى و آزاديخواهى است. کمونیسم داستان کل آزادیخواهی است.
تماس با آیدی پیامگیر تلگرام ما :
https://www.tg-me.com/k_kordestan_wpi
کمونيسم اسم ديگری براى انسانيت، برابرى طلبى و آزاديخواهى است. کمونیسم داستان کل آزادیخواهی است.
تماس با آیدی پیامگیر تلگرام ما :
https://www.tg-me.com/k_kordestan_wpi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همزمان با نودمین هفته کارزار سهشنبههای نه به اعدام در ۵۲ زندان کشور، جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در حمایت از کارزار سه شنبه های نه به اعدام ؛ احکام اعدام را محکوم نموده و خواستار لغو کلیه احکام اعدام هستیم . اعدام نه نه نه
#پویا_قبادی
#وحید_بنی_عامریان
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
#پویا_قبادی
#وحید_بنی_عامریان
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
Photo
تداوم کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در نودمین هفته در ۵۲ زندان سراسر کشور
از تمامی هموطنان آزاده و شجاعی که در کارزار گستردهی روز جهانی «علیه مجازات اعدام» شرکت کردند و صدای رسای مخالفت خود را با اعدام در سراسر ایران طنینانداز نمودند، صمیمانه سپاسگزاریم. این حضور پرشور، حمایت بیوقفه و همراهی مستمر، به ما قدرت و پشتوانهای بیبدیل برای ادامه مسیر تا رسیدن به ایرانی بدون مجازات اعدام بخشیده است.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» همچنان نیازمند این حمایتهاست تا این صدای عدالتخواهانه و انسانی هر روز رساتر به گوش وجدانهای بیدار و جامعه جهانی برسد:
«نه به اعدام، برای هیچکس!»
در حالیکه فشارهای فزاینده و شرایط غیرانسانی در زندانهای کشور ادامه دارد، شاهد جابهجایی زنان زندانی سیاسی و عقیدتی از زندان قرچک به زندان اوین بودیم؛ زنانی که پس از قتل دلخراش همبندیشان، سمیه رشیدی، و اعتراض گسترده به شرایط غیرانسانی زندان قرچک، اکنون در زندان اوین از حداقل امکانات و وسایل گرمایشی محروم ماندهاند و در وضعیت بسیار سختی به سر میبرند. این اوضاع غیرانسانی، که تنها محدود به زندان اوین نیست، نشانهای دیگر از شکنجهی زندانیان و نقض فاحش حقوق بشر است.
اگرچه این زندانیان از جهنم قرچک خلاص شدند اما هنوز صدها زن زندانی در این شکنجهگاه از جمله زنان محکوم به اعدام محبوسند. قرچک چون سایر زندانهای جهنمی باید برچیده شود و مسئولان آنها به خاطر نقض حقوق بشر محاکمه شوند.
در ادامه صدور احکام ظالمانه، چند روز پیش حکم اعدام احسان فریدی، دانشجوی زندانی سیاسی در زندان تبریز، تأیید شد؛ تصمیمی فاقد آیین دادرسی که به دنبال ایجاد رعب و وحشت در بین جوانان و دانشجویان است. این علیه حقوق بشر و کرامت انسانی است و باید بهشدت محکوم شود.
در ادامه ارعاب جامعه، شاهد صدور حکم اعدام برای سه زندانی عقیدتی، نسیمه اسلامزهی، ارسلان شیخی (همسر او) و آمانج کاروانچی، بودیم. این احکام برای ما نمادی از بیعدالتی در نظام قضایی استبدادی است و ما را بر آن میدارد که همچنان صدای اعتراض خود را علیه اعدامهای گسترده و بیرحمانه بلند نگه داریم.
در چنین شرایطی، همزمان با روز جهانی علیه مجازات اعدام، زندانیان عضو کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در زندان قزلحصار، با سر دادن شعارهایی علیه حکم اعدام، انزجار و نفرت خود را از این احکام ظالمانه و غیرانسانی اعلام کردند.
در موج گستردهی اعدامهای اخیر، بهویژه در زندان قزلحصار، روز دوشنبه ۲۱ مهرماه، در پی انتقال تعدادی از زندانیان واحد ۲ قزلحصار به سلولهای انفرادی جهت اجرای حکم اعدام، زندانیان این واحد — که بیش از ۱۵۰۰ نفر از آنان محکوم به اعدام هستند — دست به تحصن زدند، غذای زندان را بازگرداندند و خواستار بازگشت همبندیان خود شدند. ما از سایر زندانیان میخواهیم مانند حرکت زندانیان قزلحصار با اعدام همبندان خود مخالفت نمایند و از مخالفان اعدام در بیرون از زندان درخواست داریم گامهای جدیتر برای توقف ماشین اعدام بردارند و خانوادههای محکومان به اعدام را تنها نگذارند.
گزارشهای رسیده از زندانهای مختلف نشان میدهد که تنها در ۲۰ روز نخست مهرماه سال جاری، ۱۶۲ زندانی اعدام شدهاند و تا این تاریخ، یعنی در ۶ ماه و ۲۰ روز نخست سال ۱۴۰۴، بیش از ۱۰۰۰ نفر به دار آویخته شدهاند؛ آماری که وجدان عمومی جامعهی ایران و جهان را جریحهدار کرده و نیازمند اقدام فوری و جدی جهانی برای توقف این روند جنایتکارانه است.
زندانهای مشارکتکننده در نودمین هفتهی کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» (سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴):
زندانها:
اوین (بند ۷ و بند زنان)، قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، مرکزی کرج، فردیس کرج، تهران بزرگ، خورین ورامین، قرچک، چوبیندر قزوین، اهر، اراک، لنگرود قم، خرمآباد، یاسوج، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، نظام شیراز، عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، فیروزآباد فارس، دهدشت، زاهدان (بند زنان)، برازجان، رامهرمز، بهبهان، بم، یزد، کهنوج، طبس، مشهد، سبزوار، گنبدکاووس، قائمشهر، رشت (بند مردان و زنان)، رودسر، حویق تالش، ازبرم لاهیجان، دیزلآباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، مهاباد، بوکان، سقز، بانه، مریوان، سنندج و کامیاران.
هفته نودام — سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
از تمامی هموطنان آزاده و شجاعی که در کارزار گستردهی روز جهانی «علیه مجازات اعدام» شرکت کردند و صدای رسای مخالفت خود را با اعدام در سراسر ایران طنینانداز نمودند، صمیمانه سپاسگزاریم. این حضور پرشور، حمایت بیوقفه و همراهی مستمر، به ما قدرت و پشتوانهای بیبدیل برای ادامه مسیر تا رسیدن به ایرانی بدون مجازات اعدام بخشیده است.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» همچنان نیازمند این حمایتهاست تا این صدای عدالتخواهانه و انسانی هر روز رساتر به گوش وجدانهای بیدار و جامعه جهانی برسد:
«نه به اعدام، برای هیچکس!»
در حالیکه فشارهای فزاینده و شرایط غیرانسانی در زندانهای کشور ادامه دارد، شاهد جابهجایی زنان زندانی سیاسی و عقیدتی از زندان قرچک به زندان اوین بودیم؛ زنانی که پس از قتل دلخراش همبندیشان، سمیه رشیدی، و اعتراض گسترده به شرایط غیرانسانی زندان قرچک، اکنون در زندان اوین از حداقل امکانات و وسایل گرمایشی محروم ماندهاند و در وضعیت بسیار سختی به سر میبرند. این اوضاع غیرانسانی، که تنها محدود به زندان اوین نیست، نشانهای دیگر از شکنجهی زندانیان و نقض فاحش حقوق بشر است.
اگرچه این زندانیان از جهنم قرچک خلاص شدند اما هنوز صدها زن زندانی در این شکنجهگاه از جمله زنان محکوم به اعدام محبوسند. قرچک چون سایر زندانهای جهنمی باید برچیده شود و مسئولان آنها به خاطر نقض حقوق بشر محاکمه شوند.
در ادامه صدور احکام ظالمانه، چند روز پیش حکم اعدام احسان فریدی، دانشجوی زندانی سیاسی در زندان تبریز، تأیید شد؛ تصمیمی فاقد آیین دادرسی که به دنبال ایجاد رعب و وحشت در بین جوانان و دانشجویان است. این علیه حقوق بشر و کرامت انسانی است و باید بهشدت محکوم شود.
در ادامه ارعاب جامعه، شاهد صدور حکم اعدام برای سه زندانی عقیدتی، نسیمه اسلامزهی، ارسلان شیخی (همسر او) و آمانج کاروانچی، بودیم. این احکام برای ما نمادی از بیعدالتی در نظام قضایی استبدادی است و ما را بر آن میدارد که همچنان صدای اعتراض خود را علیه اعدامهای گسترده و بیرحمانه بلند نگه داریم.
در چنین شرایطی، همزمان با روز جهانی علیه مجازات اعدام، زندانیان عضو کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در زندان قزلحصار، با سر دادن شعارهایی علیه حکم اعدام، انزجار و نفرت خود را از این احکام ظالمانه و غیرانسانی اعلام کردند.
در موج گستردهی اعدامهای اخیر، بهویژه در زندان قزلحصار، روز دوشنبه ۲۱ مهرماه، در پی انتقال تعدادی از زندانیان واحد ۲ قزلحصار به سلولهای انفرادی جهت اجرای حکم اعدام، زندانیان این واحد — که بیش از ۱۵۰۰ نفر از آنان محکوم به اعدام هستند — دست به تحصن زدند، غذای زندان را بازگرداندند و خواستار بازگشت همبندیان خود شدند. ما از سایر زندانیان میخواهیم مانند حرکت زندانیان قزلحصار با اعدام همبندان خود مخالفت نمایند و از مخالفان اعدام در بیرون از زندان درخواست داریم گامهای جدیتر برای توقف ماشین اعدام بردارند و خانوادههای محکومان به اعدام را تنها نگذارند.
گزارشهای رسیده از زندانهای مختلف نشان میدهد که تنها در ۲۰ روز نخست مهرماه سال جاری، ۱۶۲ زندانی اعدام شدهاند و تا این تاریخ، یعنی در ۶ ماه و ۲۰ روز نخست سال ۱۴۰۴، بیش از ۱۰۰۰ نفر به دار آویخته شدهاند؛ آماری که وجدان عمومی جامعهی ایران و جهان را جریحهدار کرده و نیازمند اقدام فوری و جدی جهانی برای توقف این روند جنایتکارانه است.
زندانهای مشارکتکننده در نودمین هفتهی کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» (سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴):
زندانها:
اوین (بند ۷ و بند زنان)، قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، مرکزی کرج، فردیس کرج، تهران بزرگ، خورین ورامین، قرچک، چوبیندر قزوین، اهر، اراک، لنگرود قم، خرمآباد، یاسوج، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، نظام شیراز، عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، فیروزآباد فارس، دهدشت، زاهدان (بند زنان)، برازجان، رامهرمز، بهبهان، بم، یزد، کهنوج، طبس، مشهد، سبزوار، گنبدکاووس، قائمشهر، رشت (بند مردان و زنان)، رودسر، حویق تالش، ازبرم لاهیجان، دیزلآباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، مهاباد، بوکان، سقز، بانه، مریوان، سنندج و کامیاران.
هفته نودام — سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
Telegram
كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
كانال رسمى كميته كردستان حزب كمونيست كارگرى ايران
کمونيسم اسم ديگری براى انسانيت، برابرى طلبى و آزاديخواهى است. کمونیسم داستان کل آزادیخواهی است.
تماس با آیدی پیامگیر تلگرام ما :
https://www.tg-me.com/k_kordestan_wpi
کمونيسم اسم ديگری براى انسانيت، برابرى طلبى و آزاديخواهى است. کمونیسم داستان کل آزادیخواهی است.
تماس با آیدی پیامگیر تلگرام ما :
https://www.tg-me.com/k_kordestan_wpi
اعتصاب گسترده زندانیان زندان قزلحصار
زندانیان واحد ۲ زندان قزلحصار کرج در اعتراض به انتقال جمعی از همبندیان خود به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام از عصر دوشنبه دست به اعتصاب غذا زدند.
حداقل ۱۱ زندانی به سلول انفرادی زندان قزلحصار انتقال داده شدهاند که تصور میشود قرار است آنها را به قتل برسانند. زندانیان واحد ۲ این زندان در اعتراض به این مساله از دریافت وعدههای غذایی خودداری کرده و دست به اعتصاب زدهاند.
طبق برخی گزارشات به دنبال این اعتصاب، روحالله حسینزاده، معاون دادستان کرج، به همراه چند تن از مسئولان زندان با حضور در زندان و دادن قول اینکه چندنفر را از سلول انفرادی به بند برمیگردانیم و فراخواندن دو نفر از هر سالن یعنی جمعا ۸ نفر از زندانیان سعی در وادار کردن زندانیان به پایان دادن اعتصاب داشته است.
هویت زندانیانی که به سول انفرادی منتقل شدهاند:
۱- حمد اسحاقزهی (مندیزهی)،
۲-احمد کوشکی
۳_علی احمد زاهدای
۴_محمد نعمتی
۵_مهدی یوسفی
۶_احمد صادقنیا
۷_ زرعلی
۸_میثم جالینوس
۹_هادی نقدی
۱۰_مهدی عینالعین الهی
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan
زندانیان واحد ۲ زندان قزلحصار کرج در اعتراض به انتقال جمعی از همبندیان خود به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام از عصر دوشنبه دست به اعتصاب غذا زدند.
حداقل ۱۱ زندانی به سلول انفرادی زندان قزلحصار انتقال داده شدهاند که تصور میشود قرار است آنها را به قتل برسانند. زندانیان واحد ۲ این زندان در اعتراض به این مساله از دریافت وعدههای غذایی خودداری کرده و دست به اعتصاب زدهاند.
طبق برخی گزارشات به دنبال این اعتصاب، روحالله حسینزاده، معاون دادستان کرج، به همراه چند تن از مسئولان زندان با حضور در زندان و دادن قول اینکه چندنفر را از سلول انفرادی به بند برمیگردانیم و فراخواندن دو نفر از هر سالن یعنی جمعا ۸ نفر از زندانیان سعی در وادار کردن زندانیان به پایان دادن اعتصاب داشته است.
هویت زندانیانی که به سول انفرادی منتقل شدهاند:
۱- حمد اسحاقزهی (مندیزهی)،
۲-احمد کوشکی
۳_علی احمد زاهدای
۴_محمد نعمتی
۵_مهدی یوسفی
۶_احمد صادقنیا
۷_ زرعلی
۸_میثم جالینوس
۹_هادی نقدی
۱۰_مهدی عینالعین الهی
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
https://www.tg-me.com/kommmmitekordestan