خدایا...
سرزمینم رو، مردمم رو، کودکهامون رو،
از شرّ شرارهها و سایههای جنگ، در امان نگهدار...
به ما صلح بده، امنیت بده، آرامش بده...
تو تنها پناه مایی، وقتی زمین از پناه خالیه...
خدایا...
نذار سرزمینم بوی باروت بگیره،
نذار رنگ خون، جای رنگینکمان رو بگیره...
نذار وطنم، گورستان آرزوهای جووناش بشه...
ما خستهایم... ما زخمیایم...
اما تا ابد به تو ایمان داریم...
سرزمینم رو، مردمم رو، کودکهامون رو،
از شرّ شرارهها و سایههای جنگ، در امان نگهدار...
به ما صلح بده، امنیت بده، آرامش بده...
تو تنها پناه مایی، وقتی زمین از پناه خالیه...
خدایا...
نذار سرزمینم بوی باروت بگیره،
نذار رنگ خون، جای رنگینکمان رو بگیره...
نذار وطنم، گورستان آرزوهای جووناش بشه...
ما خستهایم... ما زخمیایم...
اما تا ابد به تو ایمان داریم...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسی که هستی ...
خیلی قشنگه نه ...؟
خیلی قشنگه نه ...؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما معمولاً دنبال روزهای خاص، اتفاقات بزرگ و لحظههای پرهیجان هستیم... اما فراموش میکنیم که ارزشمندترین لحظههای زندگی همانهایی هستند که «هیچ اتفاق خاصی» در آنها نمیافتد.
همان روزهایی که عزیزانمان زندهاند، خانهمان امن است، و دلمان آرام.
لحظههایی که نه خبر ناگهانی داریم، نه دلهره، نه اشک.
آن روزهای «عادی»، در واقع آرزوی کسیست که چیزی را از دست داده.
و شاید روزی آرزوی ما هم بشوند...
«ساده زندگی کن، زیرا چیزهای معمولی زندگی، خارقالعادهترینشان هستند.»
– پائولو کوئیلو
همان روزهایی که عزیزانمان زندهاند، خانهمان امن است، و دلمان آرام.
لحظههایی که نه خبر ناگهانی داریم، نه دلهره، نه اشک.
آن روزهای «عادی»، در واقع آرزوی کسیست که چیزی را از دست داده.
و شاید روزی آرزوی ما هم بشوند...
«ساده زندگی کن، زیرا چیزهای معمولی زندگی، خارقالعادهترینشان هستند.»
– پائولو کوئیلو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👇🏻
میگن چنگیزخان مغول توی حمله اول نتونست بخارا رو فتح کنه
دستور داد جارچی ها بگن هرکس از مردم شهر بیاد سمت ما در امانه…
اینگونه شد که بهارا بی محافظ ماند و فتح شد…
.
همین…
.
به امید ایرانی آباد و آزاد🤍
میگن چنگیزخان مغول توی حمله اول نتونست بخارا رو فتح کنه
دستور داد جارچی ها بگن هرکس از مردم شهر بیاد سمت ما در امانه…
اینگونه شد که بهارا بی محافظ ماند و فتح شد…
.
همین…
.
به امید ایرانی آباد و آزاد🤍
من فکر میکنم جنگ، هیچوقت نه برندهای داشته باشد نه بازندهای. هیچکس پیروز میدان نیست. مگر میشود جنازه سرباز وطنت را برای مادرش برده باشند آنوقت پیروز تو باشی!؟ برنده آنی ست که اصلا جنگ نمیکند!
محبوبه_احمدی
محبوبه_احمدی
باهمیم
امروز باهمیم
فردا را نمیدانم
اما شاید
جای فکر فردای منفور
بتوان
پای سفرهی حال نشست
باهم چای تازهای دم کرد
نان داغی خورد
و حتا اگر هیچ چیز نبود
به گلهای سفره نگاه کرد
و بوی خیالشان را
به دودها فروخت
شاید بتوان
صدایی بود
بیآنکه
سرکوب سکوتی
و
سوت وحشتی شد
اما امروز باهمیم
و باهم میخانیم
بیا سرودِ
گلهای سفرهمان باشیم.
ساحل خسروی
.
.
.
امروز باهمیم
فردا را نمیدانم
اما شاید
جای فکر فردای منفور
بتوان
پای سفرهی حال نشست
باهم چای تازهای دم کرد
نان داغی خورد
و حتا اگر هیچ چیز نبود
به گلهای سفره نگاه کرد
و بوی خیالشان را
به دودها فروخت
شاید بتوان
صدایی بود
بیآنکه
سرکوب سکوتی
و
سوت وحشتی شد
اما امروز باهمیم
و باهم میخانیم
بیا سرودِ
گلهای سفرهمان باشیم.
ساحل خسروی
.
.
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تمومِ ایران ، خانوادهی عزیزِ منه 💙
حالا که پرچم ها سیاه هستند!
و جنگ دارد شیوع پیدا می کند،
بیا از عشق بگوییم!
شاید آدمیزاد
تفنگش را زمین بگذارد
و نگاهش
در رنگین کمان زندگی
لبخندی را دنبال کند
که می رسد به آزادی!
به انسانیت! به دوستی! به … به …
هرچند خوب بودن در حال انقراض است
اما؛
بیا از عشق بگوییم!
و جنگ دارد شیوع پیدا می کند،
بیا از عشق بگوییم!
شاید آدمیزاد
تفنگش را زمین بگذارد
و نگاهش
در رنگین کمان زندگی
لبخندی را دنبال کند
که می رسد به آزادی!
به انسانیت! به دوستی! به … به …
هرچند خوب بودن در حال انقراض است
اما؛
بیا از عشق بگوییم!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران من ❤
دعایت میکنم باعشق ایران
که پای دشمنت در بند باشد
که سهم مردمت از دار دنیا
فقط آرامش و لبخند باشد 🤲🏻🕊
آهنگ: ایران❤ 🎶
ادیت آهنگهای عاشقانه
#پویابیاتی
.
.
دعایت میکنم باعشق ایران
که پای دشمنت در بند باشد
که سهم مردمت از دار دنیا
فقط آرامش و لبخند باشد 🤲🏻🕊
آهنگ: ایران❤ 🎶
ادیت آهنگهای عاشقانه
#پویابیاتی
.
.
🌷🌷🌷
در زمان جنگ، فقط ساختمانها نیستند که آسیب میبینند؛ روان ما هم زیر فشار شدید قرار میگیره. ترس، شوک، بیخوابی، نگرانی برای عزیزان، و بیخبری، بخشی از تجربهی بسیاری از ماست. در چنین موقعیتی، دانستن چند نکته ساده اما مهم میتونه کمک کنه بهتر با بحران کنار بیایم و حتی به دیگران کمک کنیم.
اگر دچار تپش قلب، حالت تهوع، بیحسی، یا گریهی بیدلیل شدی، بدون که اینها واکنشهای طبیعی مغز و بدن در برابر ترس و شوکه. برای کمک به خودت میتونی چند نفس عمیق بکشی، به اشیای اطرافت نگاه کنی و اسمشون رو بگی، یا چیزی رو لمس کنی تا به لحظهی حال برگردی.
اگه کنار کسی هستی که وحشتزده شده یا بدنش قفل کرده، لازم نیست کار خاصی بکنی. فقط باهاش باش، با صدای آروم بگو «من اینجام»، و اگر خواست، باهاش نفس بکش. تماس انسانی، حتی در سکوت، میتونه خیلی اثرگذار باشه.
برای بچهها، حضور بزرگسالان آروم و قابل اعتماد خیلی مهمه. باهاشون صادقانه حرف بزن، دروغ نگو، و اجازه بده احساساتشون رو نشون بدن. نوازش و بغل کردن کمک بزرگیه و حتی یه بازی ساده یا نقاشی میتونه اضطرابشون رو کمتر کنه.
در روزهای بحرانی، احساس بیفایده بودن خیلی عادیه. اما حتی یه کار کوچک مثل مرتب کردن فضا، نگه داشتن آب، یا کمک به یه نفر دیگه میتونه حس کنترل و معنا بهت بده.
مراقب سلامت روان خودت باش: همهی اخبار و تصاویر رو دنبال نکن. فقط چیزهایی رو ببین یا پخش کن که ضروریه. مغز خسته و مضطرب، توان تحلیل درست نداره. کمتر دیدن، گاهی به معنای بیشتر دوام آوردنه.
و یک نکتهی دیگه:
ممکنه در مورد یه سری مسائل با هم اختلاف نظر داشته باشیم، ولی الان وقت جدایی و دشمنی نیست.
بحران وقتی شدیدتر میشه که مردم از هم فاصله بگیرن. ما به هم نیاز داریم. الان فقط زنده موندن و کنار هم بودن مهمه.🌱
م
🌷🌷🌷
در زمان جنگ، فقط ساختمانها نیستند که آسیب میبینند؛ روان ما هم زیر فشار شدید قرار میگیره. ترس، شوک، بیخوابی، نگرانی برای عزیزان، و بیخبری، بخشی از تجربهی بسیاری از ماست. در چنین موقعیتی، دانستن چند نکته ساده اما مهم میتونه کمک کنه بهتر با بحران کنار بیایم و حتی به دیگران کمک کنیم.
اگر دچار تپش قلب، حالت تهوع، بیحسی، یا گریهی بیدلیل شدی، بدون که اینها واکنشهای طبیعی مغز و بدن در برابر ترس و شوکه. برای کمک به خودت میتونی چند نفس عمیق بکشی، به اشیای اطرافت نگاه کنی و اسمشون رو بگی، یا چیزی رو لمس کنی تا به لحظهی حال برگردی.
اگه کنار کسی هستی که وحشتزده شده یا بدنش قفل کرده، لازم نیست کار خاصی بکنی. فقط باهاش باش، با صدای آروم بگو «من اینجام»، و اگر خواست، باهاش نفس بکش. تماس انسانی، حتی در سکوت، میتونه خیلی اثرگذار باشه.
برای بچهها، حضور بزرگسالان آروم و قابل اعتماد خیلی مهمه. باهاشون صادقانه حرف بزن، دروغ نگو، و اجازه بده احساساتشون رو نشون بدن. نوازش و بغل کردن کمک بزرگیه و حتی یه بازی ساده یا نقاشی میتونه اضطرابشون رو کمتر کنه.
در روزهای بحرانی، احساس بیفایده بودن خیلی عادیه. اما حتی یه کار کوچک مثل مرتب کردن فضا، نگه داشتن آب، یا کمک به یه نفر دیگه میتونه حس کنترل و معنا بهت بده.
مراقب سلامت روان خودت باش: همهی اخبار و تصاویر رو دنبال نکن. فقط چیزهایی رو ببین یا پخش کن که ضروریه. مغز خسته و مضطرب، توان تحلیل درست نداره. کمتر دیدن، گاهی به معنای بیشتر دوام آوردنه.
و یک نکتهی دیگه:
ممکنه در مورد یه سری مسائل با هم اختلاف نظر داشته باشیم، ولی الان وقت جدایی و دشمنی نیست.
بحران وقتی شدیدتر میشه که مردم از هم فاصله بگیرن. ما به هم نیاز داریم. الان فقط زنده موندن و کنار هم بودن مهمه.🌱
م
🌷🌷🌷
میدانی وقتی زیر پرواز موشک ها در آسمان نشسته ای بیش از هر زمان دیگری با خودت فکر میکنی .
از خودم میپرسم نکند زندگی تمام آن لحظه هایی بود که منتظر گذشتنش بودم تا لحظات دیگری برسد ؟
نکند زندگی همان ذوق خرید یک جفت کفش ترند برای مسافرتی بود که حالا نمیتوانم بروم .
نکند زندگی همان شیرموز بستنی بود که هفته ی گذشته سر ظهر داغ وسط بازار خوردم و بخاطر کالری اش عذاب وجدان گرفتم؟
نکند زندگی همان یک ساعت سریال دیدن با پدر و مادرم بود؟
همان نیم ساعت ورزش کردن
همان دوش آب سردی که وسط گرما گرفتم
همان کلاس درسی که برای دختران برگزار کردم .
مگر زندگی بیشتر از این چه بود؟
من ترسیده ام .خجالت نمیکشم اگر بگویم ترسیده ام و رنجورم از برهه ی از تاریخ که در آن با تمام آنهایی که دوست شان دارم گیر افتاده ام.
که پر از کرختی فقط خودم را به امواج دریا سپردم و چشمانم را بسته ام .چون حتی اگر شنا بلد باشم من مسیر را نمیدانم.
اگر زندگی تمام آن لحظات کوچک بود کاش خدای زندگی اجازه دهد دوباره تجربه اش کنم چون هر موشکی که از کنارم بگذرد بیشتر مطمئنم میکند که میخواهم زندگی کنم ولو که آن زندگی همان لحظات کوچک باشد .
عادله_زمانی
از خودم میپرسم نکند زندگی تمام آن لحظه هایی بود که منتظر گذشتنش بودم تا لحظات دیگری برسد ؟
نکند زندگی همان ذوق خرید یک جفت کفش ترند برای مسافرتی بود که حالا نمیتوانم بروم .
نکند زندگی همان شیرموز بستنی بود که هفته ی گذشته سر ظهر داغ وسط بازار خوردم و بخاطر کالری اش عذاب وجدان گرفتم؟
نکند زندگی همان یک ساعت سریال دیدن با پدر و مادرم بود؟
همان نیم ساعت ورزش کردن
همان دوش آب سردی که وسط گرما گرفتم
همان کلاس درسی که برای دختران برگزار کردم .
مگر زندگی بیشتر از این چه بود؟
من ترسیده ام .خجالت نمیکشم اگر بگویم ترسیده ام و رنجورم از برهه ی از تاریخ که در آن با تمام آنهایی که دوست شان دارم گیر افتاده ام.
که پر از کرختی فقط خودم را به امواج دریا سپردم و چشمانم را بسته ام .چون حتی اگر شنا بلد باشم من مسیر را نمیدانم.
اگر زندگی تمام آن لحظات کوچک بود کاش خدای زندگی اجازه دهد دوباره تجربه اش کنم چون هر موشکی که از کنارم بگذرد بیشتر مطمئنم میکند که میخواهم زندگی کنم ولو که آن زندگی همان لحظات کوچک باشد .
عادله_زمانی