This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتیمولوژی گُناباد و قنات

گْناباد و قنات می توانند به صورت گْنََ-آباد و کن-ات، به معنی آبادی رگهٔ روان و چشمهٔ کنده شدهٔ روان باشند:

गुण m. guNa sinew
at: going

گُنَ به صورت گونه در معنی راه و طریق در فرهنگنامه های فارسی باقی است.
معرفی کتاب ادبیات و انقلاب اثر یورگن روله
ادبیات و انقلاب اثری کلاسیک از نقد ادبی از دیدگاه مارکسیستی است که توسط لئون تروتسکی در سال 1924 نوشته شده است. با بحث در مورد روندهای مختلف ادبی که در روسیه بین انقلابهای سال 1905 و 1917 وجود دارد ، تروتسکی به تحلیل ذات نیرو های اجتماعی ، هم مترقی و هم ارتجاعی پرداخت ، که به شکل گیری آگاهی نویسندگان در آن زمان کمک می کردند.

تروتسکی همچنین در این کتاب توضیح داده است که از زمان آغاز تمدن ، همیشه حاکم متولد شده حامل نشانی بوده که در درجه اول وسیله برای پیش برد بیان سلایق و حساسیت هایشان بوده. با این وجود ، بحث را در مقابل نتایج به ظاهر آشکار پیش میبرد که پس از یک انقلاب کارگری ، همانطور که بسیاری در آن زمان فکر می کردند،پرولتاریا به عنوان یک طبقه حاکم باید سعی در ایجاد هنر کارگری خود کنند.
ادبیات و انقلاب به سرنوشت ادبیات روس در دوران تسلط لنین، ژدانف و خورشچف می پردازد؛ دورانی آشنا و پر فراز و نشیب. در این کتاب، بار دیگر، نبوغ و پایان تلخ بلوک، یسنین و مایاکوفسکی را از نظر می گذرانیم و رمان بی نظم و مغفول ماندهٔ گورکی، زندگی کلیم سامگین، را مرور می کنیم. همچنین، گزارشی تیزبینانه دربارهٔ جنگ داخی و آثار آیساک بابل و شولوخوف می خوانیم و می بینیم که شولوخوف چگونه توانست در آن واحد هم از زبان ناسیونالسیت ها سخن بگوید و هم کمونیست ها. کتاب تفسیری خرد‍‍پسند از طفره ها و شهامت های گهگاهی ارنبورگ ارائه می کند و با لحنی حماسی شرح می دهد که چگونه پاسترناک در دکتر ژیواگو صدای روسیه را منعکس می کند. در ادبیات و انقلاب سرنوشت ادیبانی همچون فادیف و شاعرانی همچون گومیلیوف، ماندلشتام و آخماتووا آمده است و این که چگونه نسلی از بهترین نویسندگان روسیه سوختند و صداشان در گلو خفه شد.
این سخن که فقط یک نوع شعر حماسی وجود دارد و  آن شعری است که که از پهلوان ها و قهرمان ها و حوادث پهلوانی در آن یخن گویند، سخت بی معنی به نظر می آید؛ چرا که بعض شاعران هرگز سخن از پهلوان و قهرمانی نمی رانند، ولی همیشه حماسی مانند. شعر حماسی، گاهی شعری است در جهت انبساطی ، حتی به تعبیری که عرفا از این کلمه می کنند. برداشت حماسی در شعر ،  برداشت پرشور و جذبه و رقص انگیزی است در میان اشیاء، شعر حماسی یعنی حلولی انبساطی و پر نیرو در موجودیت اشیاء ، طوریکه هم چیز چهره ی بالنده و با نشاط یابد.
#طلا_در_مس
#رضا_براهنی

نقل به مضمون از رخنامه گنجینه ادبی
@ganjine_adabi
رسول جعفریان در مراسم رونمایی از کتاب فهرست کتابهای درسی در کتابخانه آیت الله العظمی بروجردی:
فهرستنویسی مادر علوم و اساس تغذیه اطلاعات ماست.


جناب آقای دکتر رسول جعفریان در این مراسم گفتند:
فهرستنویسی اعم از این که فهرست نسخ خطی باشد یا هر نوع فهرست دیگر از کتابهای میراثی و قدیمی و موجود، مادر علوم است و اساس تغذیه اطلاعات ماست. این فهرست نویسی همه علم نیست ولی اگر بخواهیم به علوم گذشته تکیه کنیم، مخصوصاً علوم نقلی لاجرم باید کتابهای گذشته را فهرست کنیم تا  خوانده شود. به عبارت دیگر، آگاهی از وجود این کتابها ممکن نیست مگر با فهرستنویسی این کتابها.

وی همچنین عنوان کرد: روشهای مختلفی برای فهرستنویسی انواع کتابها از گذشته تا کنون وجود داشته که مهم ترین آنها فهرست نویسی نسخ خطی است که ما هم تجربه زیادی در کشورمان در این باره داریم. اما  در این بین فهرستنویسی کتابهای درسی کاملاً کنار گذاشته شده است.  کارهای محدود و معدودی در فهرست کتابهای درسی چاپ درسی سنگی وجود دارد که نمونه های خوبی هستند، ولی هنوز به صورت جامع فهرستنویسی برای کتابهای درسی باب نشده است.

جعفریان با اشاره به اینکه خود یک تجربه چهارساله در تدوین کتابهای درسی داشته، افزود: بنده از سال 69 تا 73  تجربه تدوین کتابهای درسی و یک دوره تجربه تدوین کتابهای تاریخ دوره چهارساله دبیرستان را دارم و در آن برهه اهمیت نگارش یک کتاب درسی از نظر دقت و صحت  و حدود و قیود آن بر من روشن شده است. از این جهت که کتابهای درسی با بقیه کتابها کاملاً متفاوت است. طبعا فهرستنویسی آن ها هم با توجه به گستردگی آن بسیار اهمیت دارد.
برای فهمیدن تاریخ علم، آموزش و پرورش و مسئله تعلیم و تربیت در کشور، همه در گرو فهرست نویسی دقیق کتابهای درسی است. و شاید بتوان گفت که به رغم همه تقلیدهایی که ما از غرب داشته ایم و در بسیاری موارد هم درست بوده، تقلید در فهرست نویسی دقیق و علمی کار خوبی بوده است. در این میان  روشهای ابداعی خودمان هم بوده که اتفاقاً همین روشهای ابداعی باید بازبینی دقیق شود تا کار فهرست نویسی ما پیشرفت کند.  به نظرم ما نتوانسته ایم آنطور که باید وشاید نظمی به کار فهرست نویسی آنچنان که ما را در کار علمی کمک کند بدهیم.  در واقع در نیمه راه هستیم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به این نکته اشاره کرد که تا زمانی وزارت معارف پروگرام کلی می داد و نویسندگانی کتابهایی را می نوشتند، اما از زمانی دولت ها کنترل کرده و خودشان کتابهای درسی را می نوشتند.  این امر از یک جهت خوب و جهاتی بد بود. از یک طرف از چندگانگی و تشتت در آموزش جلوگیری می کرد و از طرف دیگر سبب شد تا افراد دانشمند و درجه یک که این کتابها را می نوشتند و  از حق التالیف این کتابها استفاده می کردند، دیگر نتوانند چنین بروز و ظهوری در نگارش این آثار داشته باشند. از آن پس افرادی انتخاب شده و بدستور کتاب درسی می نوشتند. این اتفاق از سال 1337 به بعد به طور رسمی افتاد. هرچند از سالها قبل از آن نظارت وجود داشت.

مسأله دولتی شدن ما که ویژگی دولت مدرن ما در ایران بعد از مشروطه است، در اینجا هم خودش را نشان داد. ضمن آن که نظمی به کار می دهد خلاقیت را از بین می برد.

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: کتابهای درسی در واقع کتابهای معیار هستند. از این جهت که سطح فکر در ادوار مختلف را نشان می دهد، سطح تعلیم و تربیت ما را نشان می‌دهد.
کتابهای درسی همواره در قدیم از بین می رفته است، و شمار اندکی مانده است. این مسأله اهمیت فهرست نویسی نسخه های برجای مانده را بیشتر می کند.
بیشتر این کتابها  در آخر سال، از بین می رفت و تبدیل به ضایعات می شد و الان از برخی از آنها به زحمت یک الی دو نسخه باقی مانده  است.  طبعا اگر کسی فهرست آنها را بنویسد، منت بزرگی برسر ما گذاشته است.
همین مقدار که باقی مانده مانده در حقیقت به عنوان کتابهای معیار آن زمان از لحاظ سطح فکر، ایده ها و نوع اندیشه به حساب می آید.
فهرست نویسی دقیق و گسترده کتابهای درسی کار تحقیق روی این متون را در زمینه های مختلف توسعه خواهد داد.

ایشان در پایان با اشاره به فهرست کتابهای درسی موجود در کتابخانه آیت الله العظمی بروجردی که خانم امید و آقای جلیسه به صورت استادانه انجام داده اند، تاکید کردند که باید از طراحان و مدیریت کتابخانه مسجد اعظم تشکر ویژه به عمل آید که باب این را را باز کردند.
غالبا این کارها پرهزینه و کم سود است، و همت خاصی برای عملی شدن آنها نیاز دارد که خوشبختانه در مدیریت کتابخانه شاهد آن هستیم. در اینجا از حضرت آیت الله علوی بروجردی هم باید تشکر کنیم که اهتمام ویژه به امر کتابخانه دارند.
https://www.tg-me.com/boroujerdilib
قحطی نیشابور در قرن پنجم هجری

در این سال(احدی و اربعمائه= ۴۰۱ هجری) در بلاد خراسان عموما و در نیشابور خصوصا قحطی روی نمود که مردم را از نایافت قوت(غذا)، قُوت(توان) نماند و قیمت گندم و جو از دانه ی مروارید درگذشت، و از سگ و گربه نشانی نماند، بلکه مادر از گوشت فرزند تغذیه می ساخت و برادر به لحم(گوشت) برادر روز می گذارنید، و شوهر زن را می جوشانید. و در نیشابور هیچ کس را مجال آن نماند که به محلات دوردست تردد کند مگر به استحضار بعضی که سلاح همراه ایشان بودی.

منبع: تاریخ یمینی محمد عبدالجبار عتبی،ترجمه ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی، به اهتمام جعفر شعار، ص۳۱۴


@legendfolkepic
💢این عبارت مشهور  در این باب از مصیبت نامه عطار مبدل به یکی از ضرب المثل های فارسی شده


#امثال_و_حکم



@legendfolkepic
💢این مطلب مرا بیاد شیخ اجل مصلح الدین سعدی انداخت رحمت الله علیه که یحتمل اکثرا شنیده اید که چه زیبا در بوستان باب نخست ٪در تدبیر و رای" بخش ۱۳ حکایت، در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی
میفرماید

چنان قَحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بَخیل
که لب تَر نکردند، زرع و نَخیل
بخوشید سرچشمه‌های قدیم
نَمانْد آب، جز آبِ چشمِ یتیم
نبودی به‌جز آهِ بیوهْ زنی
اگر بَر شدی دودی از روزَنی
چو درویشِ بی‌رنگْ دیدم درخت
قوی بازوان، سُست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شَخّ
ملخْ بوستان خورده، مَردُمْ ملخ
در آن حال، پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان، پوستی
وگرچه به مُکنت، قوی حال بود
خداوندِ جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یارِ پاکیزه‌خوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغُرّید بر من، که عقلت کجاست؟
چو دانیّ و پُرسی، سؤالت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید؟
مَشَقَّت به حَدِّ نَهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان
نه بَر می‌رود، دودِ فریادخوان
بدو گفتم: آخِر تو را باک نیست
کُشَد زَهر، جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بَط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در منْ فَقیه
نگه کردنِ عالِمْ اندر سَفیه
که مَرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غَریق
من از بینوایی نِیَم رویْ زرد
غمِ بینوایان، رُخَم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عُضوِ مردم، نه بر عُضوِ خویش
یکی اول از تَندُرُستانْ منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
مُنَغَّص بُوَد عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمارِ سست
چو بینم که درویشِ مسکین نخورد
به کامْ اَندَرَم، لُقمه زهر است و درد
یکی را به زندانْ درش دوستان
کجا مانَدَش، عیشِ در بوستان


@legendfolkepic
مها زورمندی مکن با کهان
که بر یک نمط می‌نماند جهان
سر پنجهٔ ناتوان بر مپیچ
که گر دست یابد برآیی به هیچ
عدو را به کوچک نباید شمرد
که کوه کلان دیدم از سنگ خرد
نبینی که چون با هم آیند مور
ز شیران جنگی برآرند شور
نه موری که مویی کز آن کمتر است
چو پر شد ز زنجیر محکمتر است
مبر گفتمت پای مردم ز جای
که عاجز شوی گر درآیی ز پای
دل دوستان جمع بهتر که گنج
خزینه تهی به که مردم به رنج
مینداز در پای کار کسی
که افتد که در پایش افتی بسی
تحمل کن ای ناتوان از قوی
که روزی تواناتر از وی شوی
به همت برآر از ستیهنده شور
که بازوی همت به از دست زور
لب خشک مظلوم را گو بخند
که دندان ظالم بخواهند کند
به بانگ دهل خواجه بیدار گشت
چه داند شب پاسبان چون گذشت؟
خورد کاروانی غم بار خویش
نسوزد دلش بر خر پشت ریش
گرفتم کز افتادگان نیستی
چو افتاده بینی چرا نیستی؟
بر اینت بگویم یکی سرگذشت
که سستی بود زین سخن درگذشت


#سعدی
#ادبیات_کلاسیک
#نظم
@legendfolkepic
💢ملهم شدن و تاثیرپذیری از اندیشه های پولس قدیس در مسیحیت رایج فعلی بر فرقه امامیه
🔹قیاس تصویر سمت چپ با سمت راست

#پژوهش_تطبیقی_ادیان
#توسل_به_قدیسین_و_انبیا

@legendfolkepic
نام باستانی کَرَج و تهران در کتیبه های آشوری

در دو لشکرکشی تیگلت پیلسر سوم پادشاه آشور به ماد، نام و نشان شهر سیبور (دژ مجتمع) و اوریمزان (اَاوری-میثن، دارای مساکن زیرزمینی) با کَرَج (کایَ-رج، مجتمع ردیفها) و تهران (محل مساکن زیرزمینی) مطابقت می نمایند:

सभा f. sabhA assemblage
ur (var): fortress

काय m. kAya collection
राजि m. rAji row

برخی اماکن نامبرده شده در این لشکر کشی ها از این قرار هستند:
گیزین کیسی (قزوین)، نیسا (نهاوند، خرمدشت)، بیت ایشتار (بوئین زهرا/اشتهارد)، سیبور (کرج)، اوریمزان (جای مساکن زیرزمینی، تهران)، رئوسان (محل چشمهٔ با شکوه، ری)، اورننا (ورامین)، نیپاریا (محل آب انبار پایینی، قم)، بوستوس (محل چشمهٔ آبگرم، تفرش)، آریارمی (تپه گیان) و خروسنی (هرسین).
زمرگان (سبرغان) به معنی بنای یادبود:

स्मर m. smara remembrance

معادل مرزغان آن به معنی محل مرد محترم بوده است:

मार्ष m. mArSa honourable man

نام بودایی آن استوپا به معانی تودهٔ انباشته و بنای یادبود است:

स्तूप m. stUpa heap, Buddhist monument
مطابقت ناحیهٔ بیت باگای با فردغان فراهان

نظر به اینکه آتشکدهٔ ناحیهٔ فردغان فراهان، مزدجان (مز-دغان/فر-دغان، آتشکدهٔ بزرگ) برای مردم ماد بزرگ تقدس بسیار داشته است. این نشانگر آن است که آنجا از عهد دیرین ناحیه ای خدایگانی (بیت باگای) محسوب بوده است. قلعه هایی که به همراه آن نام برده شده اند یعنی کیندائو، کیشّلو و آنزاری مطابق قصبه های خنداب، کمیجان و خنجین واقع در جنوب غرب آن به نظر می رسند.
شرم دقیقا همان چیزی را به دیگران نشان می دهد که میخواهد پنهان کند ، یعنی راز هستی را ...

هِبِل :" شرم در انسان مرز درونی گناه را مشخص می کند ؛ آنجا که سرخ می شود ،«خود» برترش از همان جا آغاز می شود"

📖هستی | (ویراستاران : رولو می،ارنست انجل و هانری ف النبرگر)

#بخشی_از_کتاب

@seventh_plan
@spirit_and_life
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
معنی نام زلف آباد

نظر به وجود خانه های زیر زمینی شهر ویران شدهٔ زلف آباد فراهان آن در اصل ترکیب «زیر پی آباد» بوده است در آن حروف «ر» و «پ» به «ل» و «ف» تبدیل شده اند.
عناوین مهدی و فارقلیط ترجمهٔ نام سو-شیانت موعود زرتشتیان هستند

(The titles Mahdi and paracletus are translation of the Zoroastrian name Su-shyant)

در اوستایی نام سوشیانت را سودرسان معنی کرده اند ولی نام مهدی در معنی راه هدایت یافته ترجمهٔ نام سنسکریتی و اوستایی سو-شیانت نام موعود زرتشتیان در معنی هدایت کنندهٔ خوب است:

در سنسکریت:

su- (सु) prefix means good
स्यन्त्तृ adj. syantt[R] driving

در اوستایی:
su: to do good
shyanta (khshayanta): leadership

مطابق روایات مذهبی گفته شده است: ناگفته نماند که نام «مَهدی» (راه هدایت یافته، رهیافته) برای صاحب الزمان (عج)، با توجّه به روایات و مقام امامت آن حضرت، به معنای اسم فاعل، یعنی، «هدایت کننده» مردم نیز می آید؛ مانند این که از امام باقر (ع) سؤال شد که آیا شما مَهدى هستید؟ آن حضرت فرمود: همه ما [اهل بیت] به سوى خدا هدایت مى‏کنیم.[2]

[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 536، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

مطابقت مهدی با فارَقلیط و سوشیانت استوت ارته

سوشیانت به معانی سنسکریتی تسّلی دهنده (شادی و رفاه بخش) و قائم مأخذ نام فارقلیط:

सुस्थ adj. sustha well situated
सुस्थ adj. sustha healthy
सुस्थ adj. sustha happy
सुस्थ adj. sustha faring well
सुस्थता f. susthatA welfare
सुस्थता f. susthatA health
सुस्थता f. susthatA happiness
सुष्ठान adj. sushthAna standing firm

به نظر می رسد معنی قائم (استوار) متعلق به سوشیانت استوت ارته را نوّاب اربعه به عمد به قایم (پنهان) تبدیل نموده اند.

مطابق منابع اسلامی «فارقلیط» از جمله القابی است که به منجی مسیحیان داده شده و لفظاً به معنی آموزگار، شفیع و هادی و تسّلی دهنده بوده و تحقق بخش عدالت در جهان آینده است.

شیعیان معتقدند که منجی آینده، امام دوازدهم است که از نظرها غایب گردیده و روزی دوباره ظاهر شده و برای برقراری عدالت و صلح قیام خواهد کرد. نام او «مهدی» به معنای هدایت کننده است. در اسلام، مهدی موعود(عج) از سوی پدر از خاندان نبوت است و از سوی مادر نیز به قیصر روم منتسب است.

فارَقلیط یا پارَکلیت ((به یونانی: παράκλητος),(به لاتین: paracletus)) به مَعنای تسلی بخش و یاری دهنده است. در نوشته‌های مسیحیان بیشتر به عنوان لقبی برای روح‌القدس دانسته می‌شود. مسلمانان با یکی دانستن این نام با احمد (ستوده، استوت ارته، در معنی ستوده به پاکی= یهودا/ نام اصلی عیسی بن مریم) باور دارند؛ که فارقلیط در انجیل وعدهٔ ظهور پیامبر اسلام است.

فارقلیط از زبان یونانی (پاراکلتوس یا parakletos) گرفته شده‌است که به معنای «کسی است که دلداری می‌دهد-تسلی بخش» یا «کسی که میانجی گری می‌کند و شفاعت کننده» است. ریشه این واژه از دو بخش پارا (فرا)+کالین (خوان) تشکیل شده‌است و معنای تحت اللفظی آن در پارسی «فراخوان» است. پاراکلیت بازتابی از واژهٔ عبری «مناهم» (به عبری: מְנַחֵם) به معنای تسلی دهنده‌است. برپایهٔ فرهنگ واژگان یونانی -انگلیسی عهد جدید و دیگر نوشته‌های مسیحی نخستین ولتر بویر: معنی تکنیکی "وکیل" نادر است. این واژه چند بار در عهد جدید، به عنوان لقبی برای روح القدس آمده‌است که در مبحث روح القدس‌شناسی مسیحی و تثلیث الهی، استفاده می‌شود.

مطابق فرهنگ قاموس المعانی یکی از معانی مَهدی/هادی هم تسکین و تسلی دهنده (فارَقلیط) است:

مَهْدِی
- مَهْدِی [هدی]: مفع، آنكه خداوند او را هدايت به راه حق نموده است.

هاديًا مهديًا [عمومی] هادی مهدی
هدی [عمومی] آرام کردن، از شدت چيزی کاستن، آرام کردن، تسکين دادن، ساکت کردن.

اساس تاریخی و اساطیری امام مهدی موعود و یاران و دشمن وی

پنج موردی که نشان میدهد اسطورۀ مهدی موعود از داستان زندگی المهدی قائم ابوالحسن یحیی بن عمر علوی انقلابی پیش از تولد حسن عسکری گرفته شده است:

١- یحیی یعنی زنده می ماند (جاودانی) و عمر (آبادگر یا معمر) مطابق جاودانی و معمر بودن و آبادگر بودن مهدی موعود شیعیان اثنی عشری می باشد. بنا به ابن اثیر و مسعودی بعضی از اصحابش شکست او را نپذیرفتند و گفتند: "او کشته نشد و او است که المهدی القائم (=سوشیانت استوت ارته زرتشتیان یعنی رهبر استوار دارنده آیین داد و عدل) می باشد و در آینده قیام خواهد کرد."

٢- از خاندان علوی شاخۀ زید بن علی حسین بن علی ابی طالب است که حماسۀ قیام مساوات طلبانه او در سمت کوفه در عهد حسن عسکری زنده و محبوب شیعیان علوی بوده است.

٣- کُنیۀ مهدی ابوالحسنِ (پدرِ حسن، به کسرِ "ر") او به سادگی نزد ایرانیان علوی سمت کوفه می توانست به مهدی پسرِ حسن (پدۯ حسن، به سکون "ر") تعبیر و تفسیر گردد.


@legendfolkepic
٤- مهدی قائم ابوالحسن در منطقۀ شاهی کوفه به قتل رسیده است و نام شاهی را چنانکه در نامهای شاخه کارون موسوم به شاهو (شاهور) و چاهو(چاهور) شاهد هستیم صورت عربی نام ایرانی چاهی به شمار رفته است. لذا این گفته که اصرار دارد مهدی قائم در چاه قایم شده است از همین فقره تاریخی قتل موعود شدن یحیی در منطقه چاهی عاید گردیده است.

٥- مطابق تواریخ اسلامی معتبر حسن عسکری فرزندی نداشته است و نواب اربعه داستان مهدی موعود خود را بر اساس واقعه قتل حماسی مهدی ابوالحسن یحیی بن عمر علوی در منطقه شاهی (چاهی) ساخته اند که در عهد ایشان هنوز داستانی معروف و محبوب بوده است. یعنی داستان مهدی موعود پایه و اساسی دیگر داشته است که توسط نواب اربعه بدین شکل در آمده و در جای خالی فرزند حسن عسکری (حسن عقیم) قرار گرفته است.

مطابقت شعیب صالح با کیخسرو: در مورد شعیب صالح (متحد کنندۀ نیکوکار) که همواره پیروز به شمار رفته است و از جمله یاران برجستۀ امام مهدی در مقابلۀ سفیانی (عثمان، مار) است، گفته شده است که وی از سمت ری بر می خیزد و در شهر زورا مخاصمین خود را شکست میدهد و شهر اصطخر (منظور شهر سترگ) را فتح می کند، سپس به سوی قرقیسیا (کارکمیش) در جهت شام و اورشلیم می رود و به حضور یاران امام مهدی می‌رسد تا زمینۀ ظهور امام مهدی را فراهم آورد.

متقابلاً کیخسرو (کیاخسار) یا همان هوخشتره (پادشاه نیک)، ملقب به متحد کنندۀ کشور از جمله جاودانی ها و یاران سوشیانت است. وی در تاریخ از سمت ری در ماد بر می خیزد و دژ تو در توی کیشه سو (مقّر آشوریان در خاک ماد، همدان) را فتح می کند و در سمت شهرزور آشوریان (مردم خدای آشّور= ملت خدای خندان/ضحاک) را شکست میدهد و سرانجام لشکری برای دفع آخرین مقاومت کنندگان آشوری به یاری بابلیان به سمت شام و اورشلیم می فرستد.

نام دشمن امام مهدی سفیانی نیز در اساس مترادف نامهای عثمان (مار، نام دیگر سفیانی) و اژی دهاک (مار افعی) مخاصم سوشیانت به نظر می رسد. چون این نام می تواند به صورت اولیۀ سرپ-یانی به معنی منسوب به مار باشد که علی القاعده حرف ساکن «ر» در وسط آن افتاده است و به واسطۀ مرتبط شدن با نام خاندان ابوسفیان، پیش شیعیان رسمیت پیدا کرده است.

सर्प m. sa[r]pa serpent

نام یمانی هم در شمار یاران امام مهدی موعود، سوای نام یَمن در معنی خجسته و مبارک، در مقام مخاصم سفیانی، یادآور سام گرشاسب (خجستۀ دشمن شکن) قهرمان اوستایی رهایی بخش دورۀ کیانیان (پادشاهان ماد) است که از جاودانان زرتشتی و مخاصم اژی دهاک و از یاران سوشیانت است:

सौम्य adj. saumya auspicious

این نیز بسیار محتمل است که نام سفیانی از عنوان اوستایی اَژی دهاک یعنی سپَ یَئونه (ویرانگر جهان) اخذ شده بوده است.

ولی سید خراسانی صاحب علم سیاه (ابومسلم خراسانی) که به سمت عراق یورش می برد و نفس زکیۀ انقلابی (محمد بن عبدالله بن حسن مجتبی) در شمار یاران امام مهدی از افراد تاریخی عهد اعراب هستند.

در روایات شیعیان کسان دیگری نیز بدین ها اضافه شده اند:

مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل می‌کند: از پشت شهر کوفه ۲۷ مرد همراه حضرت قائم(عج) بیرون می‌آیند، پانزده تن آنان از قوم حضرت موسى(ع) هستند که «به حق هدایت کنند و بدان دادگرى نمایند» (اشاره به آیه ۱۵۹ از سوره اعراف است) و هفت تن آنان اصحاب کهف هستند و (دیگر) یوشع بن نون، سلمان فارسى، ابو دجانه انصارى، مقداد، مالک اشتر، می‌باشند (که جمعا ۲۷ نفر می‌شوند) پس اینها یاران و حکمرانان او هستند.



@legendfolkepic
2024/06/03 14:20:54
Back to Top
HTML Embed Code: