Telegram Web Link
بدنمندی یان بدن‌زدودگی شناخت؟

فرقی نمی‌کند شما و من چه خاطره‌ای به یاد آورده باشیم، اگر دقت کنیم خاطره‌مان چندان به بلوغ زبان وابسته نیست. قبل از اینکه زبان در ما شکل گرفته باشد می‌توانیم حرکت و صدا را تشخیص دهیم: اگر به تعامل نوزادان با جهان دقت کرده باشیم خواهیم دید که حواس و رفتار است که آنها را هدایت می‌کند و همین نحوه‌ی تعامل است که زیربنای شکل‌گیری “شناخت بدنمند” است.

ایده اصلی نظریه شناخت بدنمند این است که بدن بر ذهن و فرایندهای ذهنی مؤثر است. توان ما در کسب دانش، درک مفاهیم، به‌خاطر آوردن، قضاوت و حل مساله محدود به مغز (که در نظریات سنتی شناخت محل اصلی فرایندهای ذهنی معرفی می‌شود) نیست. از این منظر اگر نگوییم شناخت توسط تجارب ما با دنیای فیزیکی تعیین می‌شود، می‌توانیم ادعا کنیم بسیار از این تجارب حسی-حرکتی تاثیر می‌پذیرد.
متن کامل ⬇️
https://nimaghorbani.com/بدنمندی-یا-بدن-زدودگی-شناخت؟/
@linguisticsacademy
Forwarded from عکس نگار
یادداشتی از علیرضا قائمی‌نیا؛
قسمت اول

علم شناختی 2 (بدن‌مندی)/تحلیل بدن‌مندی

علوم شناختی دارای دو دیدگاه درباره ذهن است: نخست، دیدگاهی که به مرحله اول این علوم مربوط می‌شود و ذهن را از لحاظ کارکرد، این دیدگاه «نمادگرایی» نام گرفته است؛ و دیگر، دیدگاهی که ذهن و شناخت را بدن‌مند در نظر می‌گیرد و تأثیر شبکه عصبی را در ذهن و تفکر لحاظ می‌کند. این دیدگاه «بدن‌مندی» نام گرفته است.

در علوم شناختی دو دیدگاه درباره ذهن وجود دارد: نخست، دیدگاهی که به مرحله اول این علوم مربوط می‌شود و ذهن را از لحاظ کارکرد، مانند یک کامپیوتر در نظر می‌گیرد که از برنامه‌های متشکل از نمادهای انتزاعی و دلبخواهی فراهم آمده است. این دیدگاه «نمادگرایی» نام گرفته است؛ و دیگر، دیدگاهی که ذهن و شناخت را بدن‌مند در نظر می‌گیرد و تأثیر شبکه عصبی را در ذهن و تفکر لحاظ می‌کند. این دیدگاه که «بدن‌مندی» نام گرفته است، امروزه بیشتر در علوم شناختی رواج یافته است. با توجه به این تفاوت، معمولاً علوم شناختی را به علوم شناختی نسل اول و علوم شناختی نسل دوم تقسیم کرده‌اند. علوم شناختی نسل اول، بخش عمده مبانی فلسفه سنتی انگلیسی‌ـ‌آمریکایی را می‌پذیرد؛ ولی نسل دوم، همه آن مبانی را بر پایه پژوهش‌های تجربی زیر سؤال می‌برد. بهتر است به تفاوت این دو نسل بیشتر اشاره کنیم. چنان‌که خواهیم دید، «بدن‌مندی» اساس علوم شناختی نسل دوم را تشکیل می‌دهد.

بدن‌مندی را گاهی به اشتباه در زبان فارسی به «جسمانیت» ترجمه کرده‌اند. اصطلاح جسم و بدن، معنای یکسانی ندارند. جسم در معنایی عام‌تر به کار می‌رود که بدن را هم در بر می‌گیرد. به عبارت دیگر، جسم، عام‌تر از بدن است و بدن هم نوعی جسم است. اما در «بدن‌مندی» ادعا می‌شود که ساختار بدن به نحوی در فرایندهای ذهنی و در زبان حضور دارد. این ادعا با ادعای جسمانیت تفاوت دارد.

۱٫ علوم شناختی نسل اول

این علوم بر اساس نوعی تعهدات پیشین درباره مفاهیم و عقل و ذهن پیدا شده‌اند و همه آنها از فلسفه تحلیلی برخاسته‌اند. این تعهدات عبارت‌اند از:

۱٫ کارکردگرایی: ذهن، نابدن‌مند است و می‌توانیم آن را مستقل از هرگونه دانشی درباره بدن یا مغز، صرفاً با نگریستن به روابط کارکردی میان مفاهیمی که با نماد‌ها نمایش داده می‌شوند، به طور کامل بررسی و مطالعه کنیم.

۲٫ دست‌کاری نمادین: عملیات شناختی و تمام صور تفکر چیزی، جز عملیات صوری بر روی نمادهای ذهنی، بدون توجه به معانی آنها، نیست.

۳٫ نظریه بازنمایی معنا: بازنمایی‌های ذهنی، نمادین هستند. این نمادها از طریق رابطه با دیگر نمادها و یا رابطه با واقعیت بیرونی، معنادار می‌شوند.

۴٫ مقولات سنتی: مقولات با شرایط لازم و کافی تعریف می‌شوند.

۵٫ معنای تحت‌اللفظی: معنا ذاتاً تحت‌اللفظی است و ممکن نیست استعاری باشد.

۲٫ علوم شناختی نسل دوم

در مقابل، علوم شناختی نسل دوم بر اساسِ ادعاهای ذیل استوار شده‌اند. شرح و توضیح هریک از ادعاها مجالی جدا می‌طلبد:

۱٫ تأثیر تجربه حسی‌ـ‌حرکتی در ساختار مفهومی؛

۲٫ بدن‌مندی ساختارهای ذهنی؛

۳٫ وجود مفاهیم سطح پایه؛

۴٫ استعاره‌های اولیه؛

۵٫ وجود مفاهیم پیش‌نمونه؛

۶٫ بدن‌مندی عقل؛

۷٫ خلاقیت عقل؛

۸٫ تکثر نظام‌های مفهومی.

لیکاف بر این نکته تأکید می‌‌کند که علوم شناختی نسل دوم از فلسفه خاصی برنیامده و تنها بر اساس این پیش‌فرض استوار شده که پایبندی آن به شواهد تجربی جدی است. نتایج «بدن‌مندی ذهن» نه از مکتب خاصی سرچشمه گرفته و نه بر اساس پیش‌فرض‌های نظریه ذهن در مکتب خاصی پایه‌ریزی شده است و در حقیقت رسالت آن، این است که مکاتب فلسفی گذشته را از علم تفکیک کند.

تحلیل بدن‌مندی

در علوم شناختی نسل دوم ادعا می‌شود که ذهن و مفاهیم، ذاتاً بدن‌مند هستند. البته مراد از بدن‌مندی، این نیست که ذهن پدیده‌ای مادی و به عنوان مثال با مغز یکی است؛ بلکه مراد این است که معنا بر پایه ادراک حسی و تجارب حرکتی ‌ـ بدنی و تجارب عاطفی استوار شده است. بر همین قیاس، شناخت، بدن‌مند است؛ بدین معنا که شناخت بر پایه ادراکات حسی و تجارب حرکتی‌ـ‌ بدنی و تجارب عاطفی استوار شده است. به طور کلی، بدن‌مندی به معنای ارتباط ساختاری با جهان خارج است. ذهن در تعامل بی‌وقفه با جهان خارج است و معنا هم در تعامل با جهان خارج شکل می‌گیرد.
@linguisticsacademy
Forwarded from عکس نگار
قسمت دوم یادداشت دکتر علیرضا قائمی نیا ⬇️

تفاوت نمادگرایی با بدن‌مندی را باید در این نکته دانست که نمادگرایی بیشتر مدلی انتزاعی است، ولی بدن‌مندی بر اساس تحقیقات تجربی در علوم شناختی مطرح شده است و از این لحاظ، با کارکرد واقعی ذهن و نحوه شکل‌گیری زبان، بیشتر تناسب دارد. به عبارت دیگر، نمادگرایی، مدلی پیشین و بدن‌مندی، مدلی پسین برای تحلیل ذهن و زبان پیش می‌کشد. از این گذشته، توانایی این دو در تبیین پدیده‌های مربوط به ذهن، یکسان نیست.

برای اینکه از بدن‌مندی ذهن به بدن‌مندی زبان برسیم، باید به این نکته توجه کنیم که زبان با فرایند مقوله‌بندی گره خورده است. مفاهیمی که در ذهن بشر به کار می‌روند، جزو دستگاه مقولات او هستند. زبان هم با این مفاهیم و مقولات ارتباط دارد و آنها را نشان می‌دهد.

هر موجود زنده‌ای مقوله‌بندی می‌کند؛ حتی آمیب‌ها اشیای پیرامون خود را به غذا و غیرغذا و یا به چیزهایی که به سمت آنها حرکت می‌کنند و یا از آنها دور می‌شوند، تقسیم می‌کنند. آنها نمی‌توانند از روی اختیار مقوله‌بندی کنند، بلکه این فعالیت را به طور خودکار انجام می‌دهند. حیوانات هم همین کار را انجام می‌دهند؛ نحوه مقوله‌بندی آنها به دستگاه ادراک حسی و به قدرت حرکتی آنها بستگی دارد. در نتیجه، مقوله‌بندی، پیامد بدن‌مندی ماست. ما موجوداتی هستیم که در رویارویی و تعامل با جهان خارج، اشیا را مقوله‌بندی می‌کنیم. مقوله‌بندی، محصول تفکر خودآگاهانه نیست. ما به این علت به این شیوه خاص اشیا را مقوله‌بندی می‌کنیم که با آنها در جهان بدین شیوه تعامل داریم.

بدین ترتیب،‌ مقوله‌بندی، بخشی انفکاک‌ناپذیر از ساختار زیست‌شناختی آدمی است. ما موجوداتی هستیم که دستگاه اعصاب داریم. مغز ما صد بیلیون یاخته عصبی و صد تریلیون اتصال سیناپسی دارد. معمولاً باید انبوهی از اطلاعات، از تعداد زیادی از این یاخته‌ها به یاخته‌های دیگر، از راه انبوهی از این اتصالات بگذرد. در مواردی که چنین اتفاقی رخ می‌دهد، از راه این اتصالات، تناظری یک به یک میان یاخته‌های مبدأ و مقصد برقرار نمی‌شود. ازاین‌رو، این اتصالات، آن اطلاعات انبوه را با یکدیگر پیوند می‌دهد و در الگوهای خاصی دسته‌بندی می‌کند و سپس آنها را در اختیار یاخته‌های دیگر قرار می‌دهد. هرگاه دستگاه عصبی، خروجی یکسانی را با ورودی‌های متفاوت فراهم می‌آورد، مقوله‌بندی عصبی شکل می‌گیرد.

برای روشن شدن این سخن، یک مثال واقعی بیان می‌کنیم. هر چشم آدمی صد میلیون سلول حسگر نور دارد؛ اما از این میان، تنها یک میلیون تار عصبی از چشم به مغز امتداد می‌یابد. بنابراین، هر تصویری که به چشم وارد می‌شود، باید با ضریب صد کاهش یابد. این بدین معناست که اطلاعات موجود در هر تار عصبی، حاصل مقوله‌بندی اطلاعات صد سلول است. این نوع مقوله‌بندی عصبی در مغز هم وجود دارد.

 درصد بسیار اندکی از مقولات با فعالیت آگاهانه شکل می‌گیرند؛ ولی در بیشتر موارد، مقوله‌بندی به صورت خودکار و ناآگاهانه، بر اساس تعامل ما با جهان خارج تحقق می‌یابد. این نکته را هم نباید نادیده گرفت که مقولات ثابت نیستند و در هر تجربه، از نو شکل می‌گیرند و تغییرات جزئی هم در آنها رخ می‌دهد. هرچند ما مقولات را یاد می‌گیریم، نمی‌توانیم تغییرات گسترده‌ای در آنها به وجود بیاوریم. به این دلیل مقولات، آگاهانه شکل نمی‌گیرند و با نحوه تعامل ما با جهان خارج ارتباط دارند.

بنابراین، ما کنترل آگاهانه بر مقولات نداریم و نکته مهم این است که بدن‌ها و مغزهای ما تنها آنچه را که مقوله‌بندی می‌کنیم، تعیین نمی‌کنند؛ بلکه نوع مقولات و ساختار آنها را هم تعیین می‌کنند. آدمیان اعضای حسی و حرکتی خاصی دارند که به نحو خاصی عمل می‌کنند. به عنوان مثال، دستگاه بینایی از نقشه‌های مکان‌شناسی و سلول‌های جهت‌یاب برخوردار است که او را در مفهوم‌سازی روابط مکانی توانا می‌سازند. ما توانایی حرکتی داریم و می‌توانیم به شیوه خاصی حرکت کنیم و یا حرکت دیگر اشیا را دنبال کنیم. این امر نقش مهمی به حرکت در دستگاه مفهومی ما داده است. به عنوان مثال، این واقعیت که ما عضلاتی داریم و به کمک آنها نیروی خود را به شیوه خاصی به کار می‌بندیم، موجب می‌شود که مفاهیم علّی، ساختار خاصی پیدا کنند. سرشت خاص بدن ما به قابلیت‌های مفهوم‌سازی و مقوله‌بندی‌مان شکل خاصی می‌دهد.
@linguisticsacademy
در ادامه اشاره به چند نکته ضروری است:
«بدنمندی» در پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس
نویسندگان
خبازی کناری مهدی | سبطی صفا


sid.ir/paper/123451/fa#pointx
https://www.sid.ir/paper/123451/fa#pointx
موقعیت دانشگاهی تمام وقت در زبان‌شناسی زبان‌های رمانس، دانشگاه بروکسل
Full-time academic position in linguistics of romances languages - Faculty of letters, translation and communication - Full-time academic position in linguistics of romances languages - Faculty of letters, translation and communication - Academic Position...
https://academicpositions.com/ad/universite-libre-de-bruxelles/2024/full-time-academic-position-in-linguistics-of-romances-languages-faculty-of-letters-translation-and-communication/227496

▫️ایلان ماسک زندگی جنسی من را نابود کرد: ایمپلنت مغزی نورالینک ماسک چه معنایی می‌تواند برای سیاست و تجربهٔ فردی داشته باشد؟
▪️نوشتهٔ اسلاوی ژیژک
‌‌▪️ترجمهٔ محمدمهدی مشایخی
‌‌
💬 ماسک فرض می‌گیرد که افکار ما در ذهن‌مان مستقل از بیان آن‌ها در زبان وجود دارند، به‌نحوی که اگر من مغزم را مستقیماً به مغز یک فرد دیگر متصل کنم، او مستقیماً تمام غنا و ظرافت افکار من را تجربه خواهد کرد، بدون اینکه از طریق ناشی‌گری و ساده‌سازی زبان تحریف شود. اما اگر زبان با تمام خامی‌ها و ساده‌سازی‌هایش، تولیدکنندهٔ گنجینهٔ نایاب افکار ما باشد، چه؟ محتوای حقیقی یک فکر به خود تنها از طریق بیان زبانی آن فعلیت می‌دهد — قبل از این بیان، آن فکر چیزی نیست جز یک قصد درونی مبهم. من فقط زمانی می‌فهمم چه چیزی می‌خواستم بگویم که واقعاً آن را گفته باشم. ما با کلمات فکر می‌کنیم: حتی هنگامی که در حال دیدن و تجربهٔ رخدادها و فرآیندها هستیم، درک ما از آن‌ها پیشاپیش از طریق شبکهٔ نمادین‌مان ساختاربندی شده است.

1.این نوشته گزیده‌ای ویرایش‌شده از کتاب اسلاوی ژیژک به نام «هگل در مغز سیم‌کشی‌شده» است.

#اسلای_ژیژک

https://www.instagram.com/p/DE4tpa1N_91/?igsh=NXVlMmV5dWRhdTEy

@linguisticsacademy
JFLR_Volume 13_Issue 2_Pages 335-349.pdf
808.4 KB
📑 رویه‌ها و روش‌های ترجمه انگلیسی به فارسی استعاره‌های مفهومی: بررسی موردی ترجمه فارسی جلد اول رمان علمی ـ تخیلی دث‌استاکر، علی بیکیان و همکاران

#مقاله

📌 مطالعات ترجمه
Noktehaye Virayesh.pdf
2.7 MB
@litera9
نکته‌های ویرایش
نوشته : علی صلح‌جو
اصول شکسته نویسی از علی صلح‌جو.pdf
3.2 MB
@litera9
اصول شکسته نویسی
(راهنمای شکستن واژه‌ها در گفت‌و‌گوهای داستان)
علی صلح جو
از_زبان‌شناسی_به_ادبیات؛_جلد_دوم_شعر_کوروش_صفوی.pdf
19.2 MB
کتاب از زبان‌شناسی به ادبیات؛ جلد دوم: شعر
نویسنده:کوروش صفوی
انتشارات: سوره مهر
[email protected]
2.4 MB
@litera999
درآمدی بر زبانشناسی. کوروش صفوی.
تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.
Esteareh
DR SAFAVI 97.2.24
@litera9
استعاره
دکتر کوروش صفوی
۲۴ اردیبهشت 99
2025/07/07 12:56:42
Back to Top
HTML Embed Code: