دغدغه‌ی هر روز و هر ساعت زندگیم:

خدایا… اینا دیگه چقدر رو دارن! قرمساق‌ها حتی نامه‌ی نظرسنجی هم فرستادن 🙂

واقعا دارن مسخره میکنن‌هااا 😐

yes I will stop being friends with you over politics, it is always that deep twin

آخ بابابزرگ کجایی ببینی که توله
آخوند، این سر دنیا با نوه‌ت چیکار
کرده (خدا بیامرز ساواکی بود) 😭

the urge to go outside in the middle of the night while everybody is asleep just to look at the stars above, listen to the wind blow, feel the cold breeze and to walk through the streets

وای یه اتفاق غیرمنتظره
پیش اومد و پشمام 😭

دیروز اومدم لیدز کلید خوابگاه جدیدمو تحویل گرفتم. با مامانم یه سری از وسایلامو آوردیم و زمانی که رسیدیم، دقیقا یه دختره با باباش با ما وارد شدن و باهم چشم تو چشم شدیم

من اولین نفر رفتم تو واحد، وسایل آشپزخونه رو چیدم تو یخچال و کابینت، بعدم به مامانم گفتم بیا بریم محوطه‌ی خوابگاه رو ببینیم چون خیلی خوشگله :))

وقتی داشتیم اطرافو می‌گشتیم دوباره اتفاقی همون دختر رو با باباش توی اتاق رختشویی دیدیم و به هم سلام کردیم. عصر که شد، یهو یکی وارد واحد شد منم سریع از چشمی در نگاه کردم و دیدم عه! همون دختره با باباش بودن! و آخرش هم‌اتاقی من از آب دراومد!

خلاصه تا اینجای داستان چیز خاصی اتفاق نیفتاد تا اینکه الان من و مامانم از خوابگاه اومدیم بیرون که باز دوباره اینا رو دیدیم و جلوی ما بودن، آقاهه در رو باز کرد و خطاب به دخترش به فارسی گفت تو اول برو بابا جون… وای منم خششکم زد 😭

نگووو اینا ایرانییی‌نننن =))) هم‌اتاقی‌م ایرانیه، اتاق‌هامونم قشنگ بغل دست هم دیگه‌س وای تقدیر و سرنوشت رو میبینی! 😂

حالا چرا خیلی شوکه شدم؟ چون اولین بار که دیدمشون، نه دختره بهش میخورد ایرانی باشه نه صورت باباش واضح معلوم بود چون کل مدت یه کلاه بیسبال سرش بود و اینکه همش از دور هر دوتاشون رو میدیدم. اولش فکر کردم باباعه انگلیسی و دختره دو رگه‌ باشه و اینکه تیپ بانو یه چیزی بین goth و grunge هم هست 😭 اما الان که موقعیتش پیش اومد و از نزدیک صورت هردوتاشون رو دیدم چشم و ابروشون داد میزنه “ایرانی” 🗣️

نمیدونم متوجه شده ماهم ایرانی هستیم یا نه چون من و مامانم کلا کوردی حرف میزنیم باهم و این ممکنه باعث گمراهی بشه

آخرای ماه دانشگام شروع میشه
احتمالا تا اون موقع نبینمش

چرا من ماه خونینی نمی‌بینم پس 🗿

آخ اینو بگمم، امروز ساعت ۳ بعد از ظهر توی اکثر مناطق انگلیس (اگه اشتباه نکنم) یه آزمایش "هشدار اضطراری" انجام شد. از همه‌ی گوشی‌ها یه صدای خیلی بلند آلارم با ویبره پخش شد و رو صفحه نوشت این فقط یه تست بود 💀

مامانم چند روز پیش بهم گفت که البته من جدی نگرفتم و اصلا یادم نبود، تا اینکه امروز رسید و من وسط کوچه خیابون رفته بودم تو فکر داشتم راه میرفتم و زیرلب نانایی نانایی میخوندم که یهو از زمین و آسمون و چپ و راستم: 💥🚨🧨