مامانم چند روز پیش بهم گفت که البته من جدی نگرفتم و اصلا یادم نبود، تا اینکه امروز رسید و من وسط کوچه خیابون رفته بودم تو فکر داشتم راه میرفتم و زیرلب نانایی نانایی میخوندم که یهو از زمین و آسمون و چپ و راستم: 💥🚨🧨

عوضی‌ها یه جوری پریدم هوا و جیغ زدم
همه عالم و آدم بهم خیره شدن 😭

BC IM TRAUMATISED AF YALL 😭

ماه گرفتگی؟ مشتی من یه عمره دلم گرفته

It kills me inside when I try to act cold just to protect myself knowing that I’m the sweetest and clingiest soul you’ll ever meet

Saddest thing is I always put my all into friendships but when I realise they could care less about me and stop putting in effort, it always ends up turning me into the bad person :)

I’m always the second choice while I prioritise them, only seem to care when it suits them

It is what it is but I really wish it wasn’t

به مامانم میگم سرم خیلی درد میکنه
برمی‌گرده میگه از اثرات ماه خونین 😭

از صمیم قلبم برای دوست نپالی‌م
خوشحالم ولی امان از این حسرت…

disappointed but not surprised…

بله، من عقده‌ایم کثافت

تو مسابقه‌ی کینه‌داری من و شتر
حریفیم فقط اون زودتر جا میزنه

I’ll come and visit you 🫶☺️
*oh pls don’t* 🫶🥰

اسم emma در فرهنگ لغات من از فوش ناموسی بدتره (بله در این حد)، یعنی اگه یه روزی بیاد که بحث‌مون بشه و خدایی نکرده بهت گفتم “اِما“ بدون که اوضاع خیلی بده-