امشب عجیب دلم برای نسل سوم کیپاپ
و روزهای اوج نوجوونیم تنگ شده ☹️
و روزهای اوج نوجوونیم تنگ شده ☹️
با دو تا چمدون بزرگ و سنگیین آواره
شدم چون قطار اشتباهه سوار شدمم
شدم چون قطار اشتباهه سوار شدمم
توی این بگایی این دو تا واکسن عن
چی بود من زدم اخه، تب و لرز دارم 😭
چی بود من زدم اخه، تب و لرز دارم 😭
توی روستای berry brow (حتی اولین بارههه اسمشو میشنوم) گیر کردم دوستان 😭 هیچ بشری هم بیرون نیست، جلوی پاهامو نمیبینم از بس تاریکه چون تو جاده خاکیم…
با همون قطاری که اومدم دارم برمیگردم
به سمت خونه، خیلی شانس اوردمم :٫)))
به سمت خونه، خیلی شانس اوردمم :٫)))
❤1
واااییی خدایااا منووو بکشش به علت
مشکل فنی نیم ساعت قراره وایسههه
مشکل فنی نیم ساعت قراره وایسههه
این قطار سگمصب پنج دقیقه (۸:۰۵) زودتر از قطاری که باید سوار میشدم (۸:۱۰) اومد و همون ایستگاهی که به سمت لیدز میره وایساد، من هم بدون اینکه توجه کنم سوار شدم چووون همیشهه حداقل فاصلهی زمانی بین حرکت قطارها ده دقیقه است :||
رسیدم خونه، ولی از بس دست تنها این دوتا چمدون رو بالا و پایین کردم و زور زدم که فشارم افتاد، رنگم مثل گچ شده و کمر و ساق پام حسابی درد میکنه 😭
برای اثاثکشی وسایلم به خوابگاه معمولا اوبر میگیرم مگر اینکه چیزای خیلی جزئی بخوام جابهجا کنم که اون وقت قطار میگیرم ولی این یه باااار من یه غلطی کردم با خودم گفتم بیخیال بابا، با قطار میرم چیزی نمیشه. ببین چی شد آخرش :/