روزنوشتهای آیتالله منتظری در حصر
#اختصاصی
یکشنبه 14 مرداد 1380
از مدتها قبل روز امروز برای تحلیف رئیس جمهور در مجلس شورا تعیین شده بود، یکدفعه صبح این روز نامهای از آقای خامنهای به آقای کرّوبی در رسانهها خوانده شد که چون دو نفر از حقوقدانان شورای نگهبان از ناحیۀ مجلس تعیین نشدهاند، در انجام مراسم تحلیف شبهۀ تخلف از قانون اساسی در بین هست، زیرا تحلیف بر حسب اصل 121 باید در حضور رئیس قوۀ قضائیه و اعضای شورای نگهبان انجام شود، بنابراین مراسم تحلیف باید به تأخیر افتد. آقای کرّوبی نیز نامهای منتشر کرد که مراسم تحلیف تأخیر افتاد و از مدعوّین عذرخواهی نمود. در صورتی که پنج ششم اعضاء شورای نگهبان یعنی ده نفر آنان مشخص بودند، و حضور اکثریت در این قبیل موارد کافی است، نظیر تصویب قوانین در مجلس شورا با اینکه غالباً برخی از اعضاء غایب میباشند.
این هم یکی از ضربههایی بود که به مجلس وارد شد در حمایت از قوۀ قضائیه که حاضر نبود در افراد پیشنهادی حقوقدان به مجلس تجدید نظر کند و افراد مورد پذیرش را پیشنهاد نماید. و بالاخره مجلس به یک نفر از افراد پیشنهاد شده رأی داد و نسبت به دو نفر دیگر به دلیل عدم شناخت رأی نداد و رئیس قوۀ قضائیه حاضر نشد آنان را تعویض نماید و آقای کرّوبی نامهای به رئیس قوۀ قضائیه نوشت که هیئتی از طرفین مشکل را حل کند. ولی رئیس قوۀ قضائیه جواب منفی داد و آخرالامر آقای خامنهای مسأله را به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع داد و بالاخره مجمع مذکور اکتفاء به اکثریت نسبی را پیشنهاد نمود و در نتیجه دو نفر حقوقدان با رأی ظاهراً 65 نفر از نمایندگان انتخاب شدند، و در حقیقت اعتبار شورای نگهبان زیر سؤال رفت.
گرهای را که میشد با دست باز نمود با زحمت زیاد و با دندان باز کردند. با شکستن اعتبار شورای نگهبان، چگونه تصمیمات شورای نگهبان در سایر موارد با اکثریت اعضاء معتبر بود ولی برای مراسم تحلیف حضور همۀ اعضاء لازم بود؟ این هم یکی از عجایب نظام ما است. و چگونه حقوقدانانی که با رأی بسیار کم انتخاب شدهاند میخواهند مصوّبات مجلس شورا را وتو کنند؟ جای تعجب است که آقا میخواهند شبهۀ تخلف از قانون اساسی در میان نباشد ولی این همه اصول قانون اساسی مربوط به حقوق ملّت علناً زیر پا گذاشته میشود و بندگان خدا را به تهمتهای واهی بازداشت و ماهها در زندان نگه میدارند، بدون این که تفهیم اتهام شوند، یا جای بازداشت آنان مشخص شود.
@lotfi_mojtaba
#اختصاصی
یکشنبه 14 مرداد 1380
از مدتها قبل روز امروز برای تحلیف رئیس جمهور در مجلس شورا تعیین شده بود، یکدفعه صبح این روز نامهای از آقای خامنهای به آقای کرّوبی در رسانهها خوانده شد که چون دو نفر از حقوقدانان شورای نگهبان از ناحیۀ مجلس تعیین نشدهاند، در انجام مراسم تحلیف شبهۀ تخلف از قانون اساسی در بین هست، زیرا تحلیف بر حسب اصل 121 باید در حضور رئیس قوۀ قضائیه و اعضای شورای نگهبان انجام شود، بنابراین مراسم تحلیف باید به تأخیر افتد. آقای کرّوبی نیز نامهای منتشر کرد که مراسم تحلیف تأخیر افتاد و از مدعوّین عذرخواهی نمود. در صورتی که پنج ششم اعضاء شورای نگهبان یعنی ده نفر آنان مشخص بودند، و حضور اکثریت در این قبیل موارد کافی است، نظیر تصویب قوانین در مجلس شورا با اینکه غالباً برخی از اعضاء غایب میباشند.
این هم یکی از ضربههایی بود که به مجلس وارد شد در حمایت از قوۀ قضائیه که حاضر نبود در افراد پیشنهادی حقوقدان به مجلس تجدید نظر کند و افراد مورد پذیرش را پیشنهاد نماید. و بالاخره مجلس به یک نفر از افراد پیشنهاد شده رأی داد و نسبت به دو نفر دیگر به دلیل عدم شناخت رأی نداد و رئیس قوۀ قضائیه حاضر نشد آنان را تعویض نماید و آقای کرّوبی نامهای به رئیس قوۀ قضائیه نوشت که هیئتی از طرفین مشکل را حل کند. ولی رئیس قوۀ قضائیه جواب منفی داد و آخرالامر آقای خامنهای مسأله را به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع داد و بالاخره مجمع مذکور اکتفاء به اکثریت نسبی را پیشنهاد نمود و در نتیجه دو نفر حقوقدان با رأی ظاهراً 65 نفر از نمایندگان انتخاب شدند، و در حقیقت اعتبار شورای نگهبان زیر سؤال رفت.
گرهای را که میشد با دست باز نمود با زحمت زیاد و با دندان باز کردند. با شکستن اعتبار شورای نگهبان، چگونه تصمیمات شورای نگهبان در سایر موارد با اکثریت اعضاء معتبر بود ولی برای مراسم تحلیف حضور همۀ اعضاء لازم بود؟ این هم یکی از عجایب نظام ما است. و چگونه حقوقدانانی که با رأی بسیار کم انتخاب شدهاند میخواهند مصوّبات مجلس شورا را وتو کنند؟ جای تعجب است که آقا میخواهند شبهۀ تخلف از قانون اساسی در میان نباشد ولی این همه اصول قانون اساسی مربوط به حقوق ملّت علناً زیر پا گذاشته میشود و بندگان خدا را به تهمتهای واهی بازداشت و ماهها در زندان نگه میدارند، بدون این که تفهیم اتهام شوند، یا جای بازداشت آنان مشخص شود.
@lotfi_mojtaba
اولین آخوند سکولار؟!
شیخ کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران:
"اولین آخوندِ سکولار، خودِ شیطان بود که در برابر حکومت اسلامی ایستاد."
این روزها و در ایام انتخابات، به تعبیر آیتالله منتظری، دین و دنیا خرج میشود تا بلکه مشارکت از سردی و کرختی در آید! با این که خوب معلوم است با چند روز فضا را باز کردن و مناظرههای آنچنانی در تلویزیون، و از دین و ظهور امام زمان خرج کردن و انتخابات را مانند نماز واجب دانستن کار حل بشو نیست!
و چون معجزه رخ نمیدهد، کردار و حرفهای تعجب برانگیز، سبک و گاه خندهدار آخرین تیر ترکش است که رها میشود! از جمله کلام امام جمعه موقت تهران که شیطان را آخوند سکولار خواند! تا مخالفان را تابع شیطان بداند!
اولین و مهمترین اتهامی که به شیطان وارد است را نه از زبان خطیب نماز جمعه، بلکه از زبان خداوند باید به دست آورد و در این مسیر متقنترین متن قرآن است. در قرآن خدا میفرماید: شیطان "استکبار" ورزید. امام علی هم میفرماید: شیطانی که عبادتش ۶ هزار سال طول کشید، به واسطه لحظهای تکبر، تمام عباداتش بر باد رفت و سقوط کرد.
خود شیطان از راز مخالفتش با خلقت انسان میگوید: مرا از آتش آفریدی و آدم را از خاک خلق کردی!
آیا در این آیات بحث خلقت با هدف تشکیل حکومت دینی وجود دارد که شیطان از آن جهت مخالفت کرده باشد؟! فرض میکنیم این چنین باشد، اما آدم و حوا در بهشت قصد داشتند دین و سیاست را عینیت بخشند و حکومت تشکیل دهند یا در زمین؟ قاعدتا در زمین! با این وصف چه کسی مقدمه چینی کرد و باعث شد که آدم را از بهشت برین بیرون کنند و آنوقت حکومت تشکیل دهد؟ شیطان نبود؟! بنابراین شیطان کمک نکرد تا انسان در زمین ساکن شده و به قول آقای صدیقی دین را در عرصه عمومی وارد و از جمله حکومت تشکیل دهد؟ اگر چنین است، اگر روز قیامت شیطان شاکی شد که چرا مرا که خدمت کردم در فرایند ورود دین به اجتماع و تشکیل حکومت، آخوند سکولار خواندی، آقای صدیقی چه میفرمایند؟!
شاید در دل به من بخندید که این هم شد سوژه؟! وکیل مدافع شیطان شدهای؟! چرا وقت خود و ما را تلف میکنید؟!
من نیز تصدیق میکنم؛ ولی حداقل قصه این است که معلوم میشود صاحبان تریبونهای عمومی و انتصابی چند مَرده حلاجند و چه در چنته دارند.
۶ بهمن ۱۴۰۲
@lotfi_mojtaba
شیخ کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران:
"اولین آخوندِ سکولار، خودِ شیطان بود که در برابر حکومت اسلامی ایستاد."
این روزها و در ایام انتخابات، به تعبیر آیتالله منتظری، دین و دنیا خرج میشود تا بلکه مشارکت از سردی و کرختی در آید! با این که خوب معلوم است با چند روز فضا را باز کردن و مناظرههای آنچنانی در تلویزیون، و از دین و ظهور امام زمان خرج کردن و انتخابات را مانند نماز واجب دانستن کار حل بشو نیست!
و چون معجزه رخ نمیدهد، کردار و حرفهای تعجب برانگیز، سبک و گاه خندهدار آخرین تیر ترکش است که رها میشود! از جمله کلام امام جمعه موقت تهران که شیطان را آخوند سکولار خواند! تا مخالفان را تابع شیطان بداند!
اولین و مهمترین اتهامی که به شیطان وارد است را نه از زبان خطیب نماز جمعه، بلکه از زبان خداوند باید به دست آورد و در این مسیر متقنترین متن قرآن است. در قرآن خدا میفرماید: شیطان "استکبار" ورزید. امام علی هم میفرماید: شیطانی که عبادتش ۶ هزار سال طول کشید، به واسطه لحظهای تکبر، تمام عباداتش بر باد رفت و سقوط کرد.
خود شیطان از راز مخالفتش با خلقت انسان میگوید: مرا از آتش آفریدی و آدم را از خاک خلق کردی!
آیا در این آیات بحث خلقت با هدف تشکیل حکومت دینی وجود دارد که شیطان از آن جهت مخالفت کرده باشد؟! فرض میکنیم این چنین باشد، اما آدم و حوا در بهشت قصد داشتند دین و سیاست را عینیت بخشند و حکومت تشکیل دهند یا در زمین؟ قاعدتا در زمین! با این وصف چه کسی مقدمه چینی کرد و باعث شد که آدم را از بهشت برین بیرون کنند و آنوقت حکومت تشکیل دهد؟ شیطان نبود؟! بنابراین شیطان کمک نکرد تا انسان در زمین ساکن شده و به قول آقای صدیقی دین را در عرصه عمومی وارد و از جمله حکومت تشکیل دهد؟ اگر چنین است، اگر روز قیامت شیطان شاکی شد که چرا مرا که خدمت کردم در فرایند ورود دین به اجتماع و تشکیل حکومت، آخوند سکولار خواندی، آقای صدیقی چه میفرمایند؟!
شاید در دل به من بخندید که این هم شد سوژه؟! وکیل مدافع شیطان شدهای؟! چرا وقت خود و ما را تلف میکنید؟!
من نیز تصدیق میکنم؛ ولی حداقل قصه این است که معلوم میشود صاحبان تریبونهای عمومی و انتصابی چند مَرده حلاجند و چه در چنته دارند.
۶ بهمن ۱۴۰۲
@lotfi_mojtaba
تفاوتی نمیکند چه کسی رای بیاورد!
حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان معتقد است: چه کسی انتخاب شود مهم نیست، مشارکت مردم اهمیت دارد.
این نکته البته مخالف نظر رهبر است زیرا وی انتخاب افراد را هم مهم میداند و بر انتخاب اصلح تاکید میکند، از رای سفید پرهیز داده و شرکت حداکثری را موثر در مشروعیت نظام نمیداند.
اما چرا حسین شریعتمداری برایش کیفیت منتخبین اهمیتی ندارد و اصل شرکت را مهم جلوه میدهد؟!
شریعتمداری به خوبی از سازوکار مجلس شورا و خبرگان رهبری آگاه است و میداند مجلسین مذکور با وجود انواع و اقسام شوراهای عالی رو به افزایش؛ عملا مجلس از راس امور خارج شده است و بر فرض با وجود افراد کیفی باز هم کار این قوه عملا توسط برخی شوراهای متعدد موازی و مراکز دیگر در حال انجام است که مسیر دمکراتیک را طی نکرده است.
مجلس خبرگان رهبری نیز در مسیر گذشته و افق آینده دو وظیفه مهم دارد یکی انتخاب رهبر و دیگری نظارت بر وی.
اما در بعد نظارتی چه کارکردی وجود داشته و دارد؟ هیچکس نتوانسته پاسخی دهد و به جز کلیات، عملا گزارشی به مردم داده نشده است.
با توجه به فلج بودن قوه تصمیمگیری انتخابی، به دلیل وجود مراکز موازی، حق با حسین شریعتمداری است و تفاوتی نمیکند که چه کسی رای بیاورد!
اما چرا وی اصل مشارکت را مهم میداند؟ اولا در این دوره انتخابات نزدیک به ۱۵ هزار نفر تایید صلاحیت شدند تا با کثرت کاندیدا آرا تکانی بهخود بدهد و نکته دوم اینکه؛ برای مصادره آرا از همین حالا خیز برداشته و آنرا رای به نظام سیاسی و مسئولان آن و لبیک به امر مقامات بداند. عین همان مصادرهای که در دوم خرداد انجام شد و شرکت مردم و آرای ۲۲ میلیونی خاتمی را در سبد نظام و روشهای آن سوق دادند با اینکه انگیزه و زاویه معنادار رای به خاتمی از چنین مصادرهای منزه بود.
@lotfi_mojtaba
حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان معتقد است: چه کسی انتخاب شود مهم نیست، مشارکت مردم اهمیت دارد.
این نکته البته مخالف نظر رهبر است زیرا وی انتخاب افراد را هم مهم میداند و بر انتخاب اصلح تاکید میکند، از رای سفید پرهیز داده و شرکت حداکثری را موثر در مشروعیت نظام نمیداند.
اما چرا حسین شریعتمداری برایش کیفیت منتخبین اهمیتی ندارد و اصل شرکت را مهم جلوه میدهد؟!
شریعتمداری به خوبی از سازوکار مجلس شورا و خبرگان رهبری آگاه است و میداند مجلسین مذکور با وجود انواع و اقسام شوراهای عالی رو به افزایش؛ عملا مجلس از راس امور خارج شده است و بر فرض با وجود افراد کیفی باز هم کار این قوه عملا توسط برخی شوراهای متعدد موازی و مراکز دیگر در حال انجام است که مسیر دمکراتیک را طی نکرده است.
مجلس خبرگان رهبری نیز در مسیر گذشته و افق آینده دو وظیفه مهم دارد یکی انتخاب رهبر و دیگری نظارت بر وی.
اما در بعد نظارتی چه کارکردی وجود داشته و دارد؟ هیچکس نتوانسته پاسخی دهد و به جز کلیات، عملا گزارشی به مردم داده نشده است.
با توجه به فلج بودن قوه تصمیمگیری انتخابی، به دلیل وجود مراکز موازی، حق با حسین شریعتمداری است و تفاوتی نمیکند که چه کسی رای بیاورد!
اما چرا وی اصل مشارکت را مهم میداند؟ اولا در این دوره انتخابات نزدیک به ۱۵ هزار نفر تایید صلاحیت شدند تا با کثرت کاندیدا آرا تکانی بهخود بدهد و نکته دوم اینکه؛ برای مصادره آرا از همین حالا خیز برداشته و آنرا رای به نظام سیاسی و مسئولان آن و لبیک به امر مقامات بداند. عین همان مصادرهای که در دوم خرداد انجام شد و شرکت مردم و آرای ۲۲ میلیونی خاتمی را در سبد نظام و روشهای آن سوق دادند با اینکه انگیزه و زاویه معنادار رای به خاتمی از چنین مصادرهای منزه بود.
@lotfi_mojtaba
گله از دروغ پردازی؟ شما؟!
مجتبی ذوالنوری نماینده قم که حالا دوباره کاندیدا شده است از صدها کانال و گروهی میگوید که علیه وی دروغهایی بهمانند بمب ساختند که وی را تخریب میکنند و اجازه نمیدهند پاسخ دروغها به گوش مخاطب برسد. وی از پولهای هنگفتی میگوید که صرف این گروهها میشود.
از این دست تخریبهای نیروهای به اصطلاح انقلابی علیه یکدیگر در برخی شهرها وجود دارد و پس از زدن رقیب و ترکتازی در میدانی که رقبای کیفی غیرخودی موجود نیست، طبیعی است که اینان به جان همدیگر بیفتند.
اما یک واکنش غیر طبیعی وجود دارد و آن از ناحیه جناب ذوالنوری است؛ وی که حالا دادش درآمده و مظلومنمایی میکند، حتما یادش هست که در زمان ریاستش بر تیپ طلاب در قم چگونه با پول بیتالمال علیه مراجع و مخالفان بولتن میساخت؟!
او یادش هست که از فرماندهان اصلی حمله به بیت مراجع به ویژه آیتالله منتظری بود؟
ما یادمان نرفته دروغهای او را که حتی به پیراهن آقای منتظری رحم نکرد و میگفت در ملاقاتی دیده است چقدر پیراهن او چرک بوده که حتی ذوالنوری خجالت کشیده است!
قاعدتا یادش نرفته که در دوره قبل، در تبلیغات انتخاباتی خود میگفت: من ۸ هزار ساعت علیه اصلاحطلبان سخنرانی کردهام!
یادتان هست که میگفت پس از سخنرانی آقای منتظری در آبان ۷۶، ۴۵۰ هزار از مردم قم علیه ایشان تظاهرات کردند؟!
نه آقای ذوالنوری!
لطفا شما از دروغسازی و بمباران با دروغ، با گله و مظلومنمایی سخن نگوئید که مرغ پخته را به خنده میآورد.
حالا که این شتر اندکی درب خانه شما خوابیده، جوش نیاورید!
البته فکر نکنید قصد ما رای آوردن رقبای او در قم مانند آقای روانبخش (عضو تندروی پایداری و شاگرد مکتب آقای مصباح) یا آقای اسلامی (بازپرس سابق دادسرای روحانیت قم) است، زیرا این قصه هزار و یک شب است!
@lotfi_mojtaba
مجتبی ذوالنوری نماینده قم که حالا دوباره کاندیدا شده است از صدها کانال و گروهی میگوید که علیه وی دروغهایی بهمانند بمب ساختند که وی را تخریب میکنند و اجازه نمیدهند پاسخ دروغها به گوش مخاطب برسد. وی از پولهای هنگفتی میگوید که صرف این گروهها میشود.
از این دست تخریبهای نیروهای به اصطلاح انقلابی علیه یکدیگر در برخی شهرها وجود دارد و پس از زدن رقیب و ترکتازی در میدانی که رقبای کیفی غیرخودی موجود نیست، طبیعی است که اینان به جان همدیگر بیفتند.
اما یک واکنش غیر طبیعی وجود دارد و آن از ناحیه جناب ذوالنوری است؛ وی که حالا دادش درآمده و مظلومنمایی میکند، حتما یادش هست که در زمان ریاستش بر تیپ طلاب در قم چگونه با پول بیتالمال علیه مراجع و مخالفان بولتن میساخت؟!
او یادش هست که از فرماندهان اصلی حمله به بیت مراجع به ویژه آیتالله منتظری بود؟
ما یادمان نرفته دروغهای او را که حتی به پیراهن آقای منتظری رحم نکرد و میگفت در ملاقاتی دیده است چقدر پیراهن او چرک بوده که حتی ذوالنوری خجالت کشیده است!
قاعدتا یادش نرفته که در دوره قبل، در تبلیغات انتخاباتی خود میگفت: من ۸ هزار ساعت علیه اصلاحطلبان سخنرانی کردهام!
یادتان هست که میگفت پس از سخنرانی آقای منتظری در آبان ۷۶، ۴۵۰ هزار از مردم قم علیه ایشان تظاهرات کردند؟!
نه آقای ذوالنوری!
لطفا شما از دروغسازی و بمباران با دروغ، با گله و مظلومنمایی سخن نگوئید که مرغ پخته را به خنده میآورد.
حالا که این شتر اندکی درب خانه شما خوابیده، جوش نیاورید!
البته فکر نکنید قصد ما رای آوردن رقبای او در قم مانند آقای روانبخش (عضو تندروی پایداری و شاگرد مکتب آقای مصباح) یا آقای اسلامی (بازپرس سابق دادسرای روحانیت قم) است، زیرا این قصه هزار و یک شب است!
@lotfi_mojtaba
از ما گفتن بود.
امروز صبح قبل از درس آیت الله سیدجواد علوی بروجردی، در حرم حضرت معصومه چند کلمه گفتگو با مسئول دفتر آقای خامنهای در قم داشتم درباره بازداشت آقای محمدتقی اکبر نژاد_ روحانی و استاد منتقد حوزوی _ توسط اطلاعات سپاه.
در ابتدا به آقای محمدی عراقی گفتم: بازداشت یک منتقد منطقی و مودب برای همه ضرر دارد و در رسانههای مجازی و سر زبانها میگویند نظام تحمل نقد رهبر را ندارد و این استاد را به دلیل انتقاد از حاکمیت و رهبر آن بازداشت کردهاند.
گفت: اینکه میگویید مودب و بدون خشونت و تندی حرفهای خود را زده درست است و اگر او با فحاشی وارد میشد حرفهایش بی اثر بود.
گفتم: پس مشکل چیست چرا بازداشت شد؟
گفت: مدتها بود با وی مدارا میشد و از بازداشت او ابا داشتند. چند بار با وی صحبت شده و تعهد داده که ادامه ندهد ولی به تعهد عمل نکرده است.
گفتم: یعنی تعهد داده دیگر حرف نزند؟ مگر نمیفرمائید آرام و بدون توهین نقد میکند؟!
گفت: درست است ولی با همین آرامش و بدون توهین نظام را از ریشه تضعیف کرده و میزند. و البته این احتمال داده شده که ممکن است کسانی از خارج به وی خط میدهند.
گفتم: اینها گزارشاتی است که ضابطین میدهند نباید به این گزارشات بسنده کرد و اگر شما مستقلا بررسی کنید به واقعیت نزدیکتر خواهید شد. من چونکه با این قضایا از نزدیک سروکار داشتم با اطلاع عرض میکنم و خواهش دارم خودتان بررسی کنید.
گفت: ما که خیلی کارهای نیستیم و دخیل نبودیم.
گفتم: در هر صورت بازداشت، کار را مشکلتر میکند. بهجای بازداشت با ایشان مناظره ترتیب دهید و آنوقت افکار عمومی را به قضاوت بخوانید.
صادقانه گفت: با برخی صحبت کردیم که مناظره کنند اما زیر بار نرفتند. در مواردی هم که مناظره انجام شده طرف مقابل آقای اکبرنژاد موفق نبوده است.
گفتم؛ مناظره با آقای رهدار در خبرگزاری حوزه را میفرمائید؟ انصافا آقای رهدار ضعیف بود و آقای اکبر نژاد قوی ظاهر شد.
آقای محمدی عراقی حرفم را تصدیق کرد و من گفتم: شما که موسسه زیاد دارید مثل موسسه آقای مصباح یزدی(پدر خانم آقای محمدی عراقی) و این همه هزینه میکنید برای تربیت نیرو، از همین مسیر وارد شده و به جای بازداشت راه گفتگو را باز کنید.( یادم رفت بگویم مگر آقای خامنهای بر کرسیهای آزاد اندیشی در حوزه دستور نداد؟)
در پایان پرسیدم: کلیپی که از خانم ایشان در فضای مجازی پخش شده و از آقای خامنهای درخواست رسیدگی به پرونده آقای اکبر نژاد را دارد ملاحظه کردید؟
گفت: بله دیدم.
گفتم: بغض او و مظلومیت او انسان را متاثر میکند(این را من خوب میفهمم زیرا لمس کردهام طی چندین بازداشت) و شهادت میدهم که این روشها موجب ایجاد بحران و رنجش خواهد شد و با نگاه امنیتی به یک استاد منتقد، هیچ گرهای باز نخواهد شد.
وقت خداحافظی از صبر و تواضع آقای محمدی تشکر کردم و نگرانی خود از وضعیت موجود را در جمله آخر بیان کردم و هنگامی که به مسجد اعظم برای حضور در درس استاد آمدم احساس سبکی کردم زیرا علاوه بر انجام وظیفه دینی و انسانی یعنی دفاع از استاد بازداشت شده؛ حجت تمام است و روزی که فرا خواهد رسید، نخواهند گفت کاش گفته بودید!
(۱۲ اسفند ۴۰۲)
@lotfi_mojtaba
امروز صبح قبل از درس آیت الله سیدجواد علوی بروجردی، در حرم حضرت معصومه چند کلمه گفتگو با مسئول دفتر آقای خامنهای در قم داشتم درباره بازداشت آقای محمدتقی اکبر نژاد_ روحانی و استاد منتقد حوزوی _ توسط اطلاعات سپاه.
در ابتدا به آقای محمدی عراقی گفتم: بازداشت یک منتقد منطقی و مودب برای همه ضرر دارد و در رسانههای مجازی و سر زبانها میگویند نظام تحمل نقد رهبر را ندارد و این استاد را به دلیل انتقاد از حاکمیت و رهبر آن بازداشت کردهاند.
گفت: اینکه میگویید مودب و بدون خشونت و تندی حرفهای خود را زده درست است و اگر او با فحاشی وارد میشد حرفهایش بی اثر بود.
گفتم: پس مشکل چیست چرا بازداشت شد؟
گفت: مدتها بود با وی مدارا میشد و از بازداشت او ابا داشتند. چند بار با وی صحبت شده و تعهد داده که ادامه ندهد ولی به تعهد عمل نکرده است.
گفتم: یعنی تعهد داده دیگر حرف نزند؟ مگر نمیفرمائید آرام و بدون توهین نقد میکند؟!
گفت: درست است ولی با همین آرامش و بدون توهین نظام را از ریشه تضعیف کرده و میزند. و البته این احتمال داده شده که ممکن است کسانی از خارج به وی خط میدهند.
گفتم: اینها گزارشاتی است که ضابطین میدهند نباید به این گزارشات بسنده کرد و اگر شما مستقلا بررسی کنید به واقعیت نزدیکتر خواهید شد. من چونکه با این قضایا از نزدیک سروکار داشتم با اطلاع عرض میکنم و خواهش دارم خودتان بررسی کنید.
گفت: ما که خیلی کارهای نیستیم و دخیل نبودیم.
گفتم: در هر صورت بازداشت، کار را مشکلتر میکند. بهجای بازداشت با ایشان مناظره ترتیب دهید و آنوقت افکار عمومی را به قضاوت بخوانید.
صادقانه گفت: با برخی صحبت کردیم که مناظره کنند اما زیر بار نرفتند. در مواردی هم که مناظره انجام شده طرف مقابل آقای اکبرنژاد موفق نبوده است.
گفتم؛ مناظره با آقای رهدار در خبرگزاری حوزه را میفرمائید؟ انصافا آقای رهدار ضعیف بود و آقای اکبر نژاد قوی ظاهر شد.
آقای محمدی عراقی حرفم را تصدیق کرد و من گفتم: شما که موسسه زیاد دارید مثل موسسه آقای مصباح یزدی(پدر خانم آقای محمدی عراقی) و این همه هزینه میکنید برای تربیت نیرو، از همین مسیر وارد شده و به جای بازداشت راه گفتگو را باز کنید.( یادم رفت بگویم مگر آقای خامنهای بر کرسیهای آزاد اندیشی در حوزه دستور نداد؟)
در پایان پرسیدم: کلیپی که از خانم ایشان در فضای مجازی پخش شده و از آقای خامنهای درخواست رسیدگی به پرونده آقای اکبر نژاد را دارد ملاحظه کردید؟
گفت: بله دیدم.
گفتم: بغض او و مظلومیت او انسان را متاثر میکند(این را من خوب میفهمم زیرا لمس کردهام طی چندین بازداشت) و شهادت میدهم که این روشها موجب ایجاد بحران و رنجش خواهد شد و با نگاه امنیتی به یک استاد منتقد، هیچ گرهای باز نخواهد شد.
وقت خداحافظی از صبر و تواضع آقای محمدی تشکر کردم و نگرانی خود از وضعیت موجود را در جمله آخر بیان کردم و هنگامی که به مسجد اعظم برای حضور در درس استاد آمدم احساس سبکی کردم زیرا علاوه بر انجام وظیفه دینی و انسانی یعنی دفاع از استاد بازداشت شده؛ حجت تمام است و روزی که فرا خواهد رسید، نخواهند گفت کاش گفته بودید!
(۱۲ اسفند ۴۰۲)
@lotfi_mojtaba
#_انتخابیات!
کیهان روزنامه ندای حکومت: مشارکت کاهش یافته/ مقصر دولت روحانی است!
"بر همین اساس میبینیم که علت اصلی کاهش، نه عناد و دشمنی با حاکمیت، بلکه گلایهمندی نسبت به مشکلات معیشتی و اقتصادی است.
مردم نسبت به مشکلات اقتصادی و معیشتی گلایهمند هستند. اما به همان اندازه باید تلاشهای مستمر دولت سیزدهم نیز باشد. پس مشکل کجاست؟! موضوع اصلی، میراث نامطلوبی است که دولت مدعی تدبیر و امید- بخوانید دولتِ مدعیان اصلاحات- بر جای گذاشته شده است"
(کیهان ۱۳ بهمن۱۴۰۲)
🔸پی نوشت:
اصلا همه گناهان تقصیر گذشتهگان است تا برسد به پهلوی؛ پهلوی هم با این دست فرمان مقصر را قاجاریه میداند! بیچاره مردم که هنوز باید منتظر بنشینند تا بلکه سلسله جلیله مقصران گذشته تقاص پس دهند.
"گردن نگیری" و به "گردن انداختن" و بهویژه فرضیه دشمن سازی و هراس از آن، حال و هوای سیستمهایی است که بقای خویش را نه در عبرتاندوزی و اصلاح مسیر و خودانتقادی، بلکه در "معصوم انگاری" عملکرد خویش میدانند.
تا این سیره وجود دارد، نخبگان طرد و کوتولهها به مصادر راه یافته میشوند.
کوتولهها و پخمگانی که سیستم آنان را بر نخبگان و افاضل مقدم میداند.
@lotfi_mojtaba
کیهان روزنامه ندای حکومت: مشارکت کاهش یافته/ مقصر دولت روحانی است!
"بر همین اساس میبینیم که علت اصلی کاهش، نه عناد و دشمنی با حاکمیت، بلکه گلایهمندی نسبت به مشکلات معیشتی و اقتصادی است.
مردم نسبت به مشکلات اقتصادی و معیشتی گلایهمند هستند. اما به همان اندازه باید تلاشهای مستمر دولت سیزدهم نیز باشد. پس مشکل کجاست؟! موضوع اصلی، میراث نامطلوبی است که دولت مدعی تدبیر و امید- بخوانید دولتِ مدعیان اصلاحات- بر جای گذاشته شده است"
(کیهان ۱۳ بهمن۱۴۰۲)
🔸پی نوشت:
اصلا همه گناهان تقصیر گذشتهگان است تا برسد به پهلوی؛ پهلوی هم با این دست فرمان مقصر را قاجاریه میداند! بیچاره مردم که هنوز باید منتظر بنشینند تا بلکه سلسله جلیله مقصران گذشته تقاص پس دهند.
"گردن نگیری" و به "گردن انداختن" و بهویژه فرضیه دشمن سازی و هراس از آن، حال و هوای سیستمهایی است که بقای خویش را نه در عبرتاندوزی و اصلاح مسیر و خودانتقادی، بلکه در "معصوم انگاری" عملکرد خویش میدانند.
تا این سیره وجود دارد، نخبگان طرد و کوتولهها به مصادر راه یافته میشوند.
کوتولهها و پخمگانی که سیستم آنان را بر نخبگان و افاضل مقدم میداند.
@lotfi_mojtaba
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#_انتخابیات!
به سه دلیل مردم در انتخابات شرکت نمیکنند:
نداشتن امید به آینده
عدم اعتماد به نظام
نداشتن احساس آزادی.
🔸 اگر حساب نکنیم که از ۴۰ درصد مشارکت کنندگان، حداقل ۱۰ تا ۱۵ درصد آنان با انگیزههای احتیاطی، قومیتی و باطله رای داده و انگیزههای سیاسی و اجتماعی ندارند و به معنای همنوایی با نظام نیست و همین ۴۰درصد را معیار قرار دهیم؛ باز هم پدیده خاصی نیست زیرا به دلیل برهان لمّی، ۶۰ درصد از جامعه ناامید، بی اعتماد به نظامند و احساس آزادی ندارند.
با توجه به اینکه نظام تمام اندوخته خود را خرج این انتخابات کرد و سیلی آمد و همه را برد و به هشدارها توجه نکرد، الان چه چیزی روی میز دارد؟ چه سناریویی برای تحلیل واقعه در حال تدوین است؟ با یکی دو اطلاعیه تکراری و مصادره آراء، قرار است درب بر همان پاشنه بچرخد؟!
سر در گریبان تفکر یا سر در برف زمستانی؟!
@lotfi_mojtaba
به سه دلیل مردم در انتخابات شرکت نمیکنند:
نداشتن امید به آینده
عدم اعتماد به نظام
نداشتن احساس آزادی.
🔸 اگر حساب نکنیم که از ۴۰ درصد مشارکت کنندگان، حداقل ۱۰ تا ۱۵ درصد آنان با انگیزههای احتیاطی، قومیتی و باطله رای داده و انگیزههای سیاسی و اجتماعی ندارند و به معنای همنوایی با نظام نیست و همین ۴۰درصد را معیار قرار دهیم؛ باز هم پدیده خاصی نیست زیرا به دلیل برهان لمّی، ۶۰ درصد از جامعه ناامید، بی اعتماد به نظامند و احساس آزادی ندارند.
با توجه به اینکه نظام تمام اندوخته خود را خرج این انتخابات کرد و سیلی آمد و همه را برد و به هشدارها توجه نکرد، الان چه چیزی روی میز دارد؟ چه سناریویی برای تحلیل واقعه در حال تدوین است؟ با یکی دو اطلاعیه تکراری و مصادره آراء، قرار است درب بر همان پاشنه بچرخد؟!
سر در گریبان تفکر یا سر در برف زمستانی؟!
@lotfi_mojtaba
گاهنوشتهای آیت الله منتظری در حصر
#اختصاصی
دوشنبه 12 شهریور 1380
امروز جلسۀ ششم دور سوّم خبرگان تشکیل شد و گفتند تا سه روز ادامه دارد و جلسات مخفی بود. و نقل شد آقایان در همۀ مسائل کشور اظهار نظر کردهاند و به کسانی نیز حمله کردهاند ولی به آنچه وظیفۀ آنان میباشد که نظارت بر کار رهبر باشد، توجه ندارند؛ یا از جنایات و بازداشتها و محاکمات بیرویه که مخصوصاً به وسیلۀ دادگاه ... انجام میشود بیاطلاعند و یا جرأت اظهار نظر ندارند.
خبرگان، منتخب و نمایندۀ مردم میباشند باید مردم از کار و گفتار آنان با اطلاع باشند.
پنجشنبه 15 شهریور 1380
در این روز آقای خامنهای برای خبرگان صحبت کرد و باز مانند سابق تکیه کلام او " دشمن" بود و به کسانی که دین را از سیاست جدا میدانند حمله کرد.
جامعۀ مدرسین یک خبرنامه به تاریخ این روز به نام: «ویژهنامۀ عملکرد و مواضع آیتالله منتظری بعد از حصر» منتشر نموده و از کتاب خاطرات و نوشتههای من قطعههایی را نقل کرده به عنوان نقطههای ضعفِ من و اعتراض به من؛ و جای تعجّب است که بسیاری از مطالب صحیح و حق را به عنوان اشکال و اعتراض نقل نموده ایست.
جمعه 15 تیر 1380
در این روز ائمه جمعۀ بسیاری از بلاد، هماهنگ، داستان سید مهدی و ارتباط او با بیت اینجانب و نامۀ 6/ 1 /68 آقای خمینی و حملات به اینجانب را تکرار کردند، مثل این که جزء برنامه بوده؛ از جمله امام جمعۀ زاهدان، سمنان، بیرجند، شیراز و در قم در نماز جمعه یک نامۀ دو صفحهای در این رابطه با چاپ خوب پخش کردند و به کتاب خاطرات نیز حمله کردند. و روزنامۀ رسالت مورخۀ 17/ 4/ 80 صفحۀ 3 در این رابطه برخی را نقل کرده بود.
دوشنبه 18 تیر 1380
بیش از ده روز پیش، در سایت اینترنتی اینجانب خرابکاری کردند و آن را روی سایت سازمان مجاهدین خلق قرار دادند، و بعداً روزنامههای کیهان و رسالت نوشتند که معلوم میشود هماهنگی بین فلانی و سازمان مجاهدین وجود دارد. و ناچار احمد یک اطلاعیه در این رابطه منتشر کرد[مشروح این اطلاعیه را در پست بعدی بخوانید] و کیهان 17/ 4 / 80 به آن اشاره دارد و قسمتهای دیگری را نیز علیه اینجانب نوشته است. و بالاخره برخی آقایان داخل و خارج فعّالیتهایی برای بازشدن سایت انجام دادند و از جمله مهدیس در سوئد، تا بالاخره در آخر روز دوشنبه - امروز - تلفن زد که به متصدی سایت در آمریکا گفتم: چرا این کار را انجام دادهاید؟ گفت: خودشان اظهار کردند این کار انجام شود. گفتم: به شما رمز سایت را گفتند که آن را روی سایت مجاهدین بیندازی؟ گفت: نه رمز را نگفتند ولی من اعتماد کردم از ناحیۀ خود صاحب سایت است. و بالاخره قرائن نشان میداد او پول گرفته و این کار را انجام داده است. و مهدیس به او میگوید: اگر صاحب سایت شکایت کند برای شرکت شما بد است، هر چه زودتر اصلاح کنید؛ و امروز آن را اصلاح کرده است و به حالت اول برگشت داده شده. امّا بعد از چند ساعت دوباره خراب شد و روی سایت مجاهدین قرار گرفت.
گفته شد متصدی خرابکاری در سایت من فردی از مجاهدین به نام «محمّد زمردیان» که در سوئد ساکن است، میباشد.
@lotfi_mojtaba
#اختصاصی
دوشنبه 12 شهریور 1380
امروز جلسۀ ششم دور سوّم خبرگان تشکیل شد و گفتند تا سه روز ادامه دارد و جلسات مخفی بود. و نقل شد آقایان در همۀ مسائل کشور اظهار نظر کردهاند و به کسانی نیز حمله کردهاند ولی به آنچه وظیفۀ آنان میباشد که نظارت بر کار رهبر باشد، توجه ندارند؛ یا از جنایات و بازداشتها و محاکمات بیرویه که مخصوصاً به وسیلۀ دادگاه ... انجام میشود بیاطلاعند و یا جرأت اظهار نظر ندارند.
خبرگان، منتخب و نمایندۀ مردم میباشند باید مردم از کار و گفتار آنان با اطلاع باشند.
پنجشنبه 15 شهریور 1380
در این روز آقای خامنهای برای خبرگان صحبت کرد و باز مانند سابق تکیه کلام او " دشمن" بود و به کسانی که دین را از سیاست جدا میدانند حمله کرد.
جامعۀ مدرسین یک خبرنامه به تاریخ این روز به نام: «ویژهنامۀ عملکرد و مواضع آیتالله منتظری بعد از حصر» منتشر نموده و از کتاب خاطرات و نوشتههای من قطعههایی را نقل کرده به عنوان نقطههای ضعفِ من و اعتراض به من؛ و جای تعجّب است که بسیاری از مطالب صحیح و حق را به عنوان اشکال و اعتراض نقل نموده ایست.
جمعه 15 تیر 1380
در این روز ائمه جمعۀ بسیاری از بلاد، هماهنگ، داستان سید مهدی و ارتباط او با بیت اینجانب و نامۀ 6/ 1 /68 آقای خمینی و حملات به اینجانب را تکرار کردند، مثل این که جزء برنامه بوده؛ از جمله امام جمعۀ زاهدان، سمنان، بیرجند، شیراز و در قم در نماز جمعه یک نامۀ دو صفحهای در این رابطه با چاپ خوب پخش کردند و به کتاب خاطرات نیز حمله کردند. و روزنامۀ رسالت مورخۀ 17/ 4/ 80 صفحۀ 3 در این رابطه برخی را نقل کرده بود.
دوشنبه 18 تیر 1380
بیش از ده روز پیش، در سایت اینترنتی اینجانب خرابکاری کردند و آن را روی سایت سازمان مجاهدین خلق قرار دادند، و بعداً روزنامههای کیهان و رسالت نوشتند که معلوم میشود هماهنگی بین فلانی و سازمان مجاهدین وجود دارد. و ناچار احمد یک اطلاعیه در این رابطه منتشر کرد[مشروح این اطلاعیه را در پست بعدی بخوانید] و کیهان 17/ 4 / 80 به آن اشاره دارد و قسمتهای دیگری را نیز علیه اینجانب نوشته است. و بالاخره برخی آقایان داخل و خارج فعّالیتهایی برای بازشدن سایت انجام دادند و از جمله مهدیس در سوئد، تا بالاخره در آخر روز دوشنبه - امروز - تلفن زد که به متصدی سایت در آمریکا گفتم: چرا این کار را انجام دادهاید؟ گفت: خودشان اظهار کردند این کار انجام شود. گفتم: به شما رمز سایت را گفتند که آن را روی سایت مجاهدین بیندازی؟ گفت: نه رمز را نگفتند ولی من اعتماد کردم از ناحیۀ خود صاحب سایت است. و بالاخره قرائن نشان میداد او پول گرفته و این کار را انجام داده است. و مهدیس به او میگوید: اگر صاحب سایت شکایت کند برای شرکت شما بد است، هر چه زودتر اصلاح کنید؛ و امروز آن را اصلاح کرده است و به حالت اول برگشت داده شده. امّا بعد از چند ساعت دوباره خراب شد و روی سایت مجاهدین قرار گرفت.
گفته شد متصدی خرابکاری در سایت من فردی از مجاهدین به نام «محمّد زمردیان» که در سوئد ساکن است، میباشد.
@lotfi_mojtaba
آوای خرد(مجتبی لطفی)
گاهنوشتهای آیت الله منتظری در حصر #اختصاصی دوشنبه 12 شهریور 1380 امروز جلسۀ ششم دور سوّم خبرگان تشکیل شد و گفتند تا سه روز ادامه دارد و جلسات مخفی بود. و نقل شد آقایان در همۀ مسائل کشور اظهار نظر کردهاند و به کسانی نیز حمله کردهاند ولی به آنچه وظیفۀ…
بیانیۀ حجةالاسلام والمسلمین احمد منتظری در مورد اختلال در سایت آیتالله منتظری
«بسمه تعالی؛ این روزها در روزنامههای کیهان و رسالت مطالبی در مورد سایت حضرت آیتالله العظمی منتظری که مورد خرابکاری قرار گرفته نوشته میشود و چون خودی هستند بدون واهمه و ترس از دستگاه قضایی و غیره هرگونه تهمت و افترا که میخواهند میزنند و لابد یقین دارند قیامتی هم در کار نیست. اینان هوش و درک مردم را به حساب نمیآورند چون اوّلین سئوالی که برای هر کسی پیش میآید این است که چه دلیلی دارد شخصی سایت خود را تعطیل کند و آن را به سایت یک گروهک بدنام متصل نماید؟!! ما هنوز در حال تحقیق هستیم. دو احتمال وجود دارد:
یکی اینکه سازمان مجاهدین خلق این کار را کرده باشد؛ ولی گمان بیشتر بر این است که این خرابکاری توسط کسانی صورت گرفته که درصدد تبلیغات بر علیه آیتالله منتظری میباشند و در این مورد هیچگاه کوتاهی نکردهاند. در صورت روشن شدن آن به اطلاع ملت شریف خواهد رسید.
اینجانب درصدد پاسخگویی نیستم. کار از تأیید و تکذیب گذشته است. بیش از 12 سال است که انواع تهمتها و دروغها به عالمی زجرکشیده نه تنها روا شده بلکه تشویق نیز گردیده است و هرگونه دفاع از او ناروا و جرم میباشد.
اینها همه در حالی است که آیتالله منتظری در زندان اوین هم که بود نگران خطر مجاهدین خلق بود و در ملاقاتها دائماً این خطر را گوشزد میکرد، چنانچه در کتاب خاطرات نیز یادآور شدهاند. در آن زمان این تذکر دردمندانه آن قدر تازگی داشت که وقتی در سال 1354 در شورای مرکزی انجمن اسلامی پلیتکنیک آن را مطرح کردم با سکوت همراه با حیرت و بهتزدگی روبرو شدم - بعضاً مخالفت هم کردند - تنها یک نفر از اعضای انجمن که اکنون نمایندۀ تهران در مجلس شورای اسلامی است با این تعبیر که: "لابد آقای منتظری یک چیزی میدانسته که این طور اعلام خطر کرده است" نظر معظمله را تأیید کرد. این مربوط به سال 1354 است. در آن زمان مسئولین بالای فعلی کیهان خود از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند.
شباهتهای اخلاقی و رفتاری آن گروهک در تبعید و این گروهک کیهانی و رسالتی، مربوط به همان سرمنشأ واحد است. تعدادی از این شباهتها به قرار ذیل است:
1- با وجود اقلیت ناچیز بودن، خود را سخنگوی همه دانستن.
2- خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل مطلق دانستن و به اصطلاح همه چیز را سفید و سیاه دیدن.
3- استفاده از هر راه ممکن برای غلبه بر حریف و اعتقاد به اینکه هدف وسیله را توجیه میکند.
4- پیگیری خط خشونت و بیمنطقی در همۀ زمینهها حتی امور فرهنگی.
5- اعتقاد به نصرت بالرعب و حذف فیزیکی دیگران و حکومت ترور و وحشت.
6- اعتقاد به فشار و مشت و لگد و سرنیزه به جای منطق و استدلال و گفتگو.
7- روا دانستن هتک حرمت بندگان خدا و کذب و افتراء و اهانت نسبت به آنان.
آخرین گواه این مطلب آنکه مراسم بزرگداشت شهید محمّد منتظری که به دست مجاهدین خلق به شهادت رسید توسط هممحفلیهای کیهان و رسالت به خشونت و تعطیلی کشیده شد.
اگر ..... لااقل آزادمرد باشید. خود انصاف دهید چه کسی همآهنگ و هم سو با آن سازمان میباشد؟
والسلام علی عباد الله الصالحین و رحمة الله و برکاته. - احمد منتظری 16/ 4/ 80 »
@lotfi_mojtaba
«بسمه تعالی؛ این روزها در روزنامههای کیهان و رسالت مطالبی در مورد سایت حضرت آیتالله العظمی منتظری که مورد خرابکاری قرار گرفته نوشته میشود و چون خودی هستند بدون واهمه و ترس از دستگاه قضایی و غیره هرگونه تهمت و افترا که میخواهند میزنند و لابد یقین دارند قیامتی هم در کار نیست. اینان هوش و درک مردم را به حساب نمیآورند چون اوّلین سئوالی که برای هر کسی پیش میآید این است که چه دلیلی دارد شخصی سایت خود را تعطیل کند و آن را به سایت یک گروهک بدنام متصل نماید؟!! ما هنوز در حال تحقیق هستیم. دو احتمال وجود دارد:
یکی اینکه سازمان مجاهدین خلق این کار را کرده باشد؛ ولی گمان بیشتر بر این است که این خرابکاری توسط کسانی صورت گرفته که درصدد تبلیغات بر علیه آیتالله منتظری میباشند و در این مورد هیچگاه کوتاهی نکردهاند. در صورت روشن شدن آن به اطلاع ملت شریف خواهد رسید.
اینجانب درصدد پاسخگویی نیستم. کار از تأیید و تکذیب گذشته است. بیش از 12 سال است که انواع تهمتها و دروغها به عالمی زجرکشیده نه تنها روا شده بلکه تشویق نیز گردیده است و هرگونه دفاع از او ناروا و جرم میباشد.
اینها همه در حالی است که آیتالله منتظری در زندان اوین هم که بود نگران خطر مجاهدین خلق بود و در ملاقاتها دائماً این خطر را گوشزد میکرد، چنانچه در کتاب خاطرات نیز یادآور شدهاند. در آن زمان این تذکر دردمندانه آن قدر تازگی داشت که وقتی در سال 1354 در شورای مرکزی انجمن اسلامی پلیتکنیک آن را مطرح کردم با سکوت همراه با حیرت و بهتزدگی روبرو شدم - بعضاً مخالفت هم کردند - تنها یک نفر از اعضای انجمن که اکنون نمایندۀ تهران در مجلس شورای اسلامی است با این تعبیر که: "لابد آقای منتظری یک چیزی میدانسته که این طور اعلام خطر کرده است" نظر معظمله را تأیید کرد. این مربوط به سال 1354 است. در آن زمان مسئولین بالای فعلی کیهان خود از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند.
شباهتهای اخلاقی و رفتاری آن گروهک در تبعید و این گروهک کیهانی و رسالتی، مربوط به همان سرمنشأ واحد است. تعدادی از این شباهتها به قرار ذیل است:
1- با وجود اقلیت ناچیز بودن، خود را سخنگوی همه دانستن.
2- خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل مطلق دانستن و به اصطلاح همه چیز را سفید و سیاه دیدن.
3- استفاده از هر راه ممکن برای غلبه بر حریف و اعتقاد به اینکه هدف وسیله را توجیه میکند.
4- پیگیری خط خشونت و بیمنطقی در همۀ زمینهها حتی امور فرهنگی.
5- اعتقاد به نصرت بالرعب و حذف فیزیکی دیگران و حکومت ترور و وحشت.
6- اعتقاد به فشار و مشت و لگد و سرنیزه به جای منطق و استدلال و گفتگو.
7- روا دانستن هتک حرمت بندگان خدا و کذب و افتراء و اهانت نسبت به آنان.
آخرین گواه این مطلب آنکه مراسم بزرگداشت شهید محمّد منتظری که به دست مجاهدین خلق به شهادت رسید توسط هممحفلیهای کیهان و رسالت به خشونت و تعطیلی کشیده شد.
اگر ..... لااقل آزادمرد باشید. خود انصاف دهید چه کسی همآهنگ و هم سو با آن سازمان میباشد؟
والسلام علی عباد الله الصالحین و رحمة الله و برکاته. - احمد منتظری 16/ 4/ 80 »
@lotfi_mojtaba
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#انتخابیات
بی سابقهترین خرج کردن از عقاید مردم در این دوره! چرا در برخی دورهها چونکه معلوم بود کاندیدای مورد اقبال مردم را پسند ندارند، شب انتخابات شب عاشورا نبود؟!
عاشورا و شب دهم پیچش دست شماست؟!
لابد امام حسین و عاشورا را میگذاشتند بماند.
در این معامله آیا ثمن و مثمن یکسان است؟!
امام حسینی را خرج یک امر سیاسی طبیعی کردید که نزد نه تنها شیعه نه سنی بلکه نزد دیگر ادیان نیز اعتبار و عظمت دارد.
این درد جانکاه را به که باید شکایت برد که حتی از حسین(ع) هم نگذشتند و با مصادره و تاراج خیمه او اکثریت مردم را از خیمه حسین(ع) بیرون کردند!
بعد تکرار میکنند هر که در خیمه ما نماند از این کشور جمع کند برود! و بعد که دیدند خیلی بد شد دست به توجیه چند باره میزنند!
بعد هم به: "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" استناد میکنند بدون اینکه بدانند ریشه حدیثی ندارد و در عوض خلاف آن در حدیث آمده که: "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله" (امالی، ص۱۱۵)
نکنید شما را به خدا!
به همان حسین شهید نکنید!
مگر تسخیر چند صندلی چه ارزشی دارد؟! شمای ولائی مطلقه که برای مجلس اعتباری قائل نیستید و مردم را رعیتی بیش نمیدانید!
@lotfi_mojtaba
بی سابقهترین خرج کردن از عقاید مردم در این دوره! چرا در برخی دورهها چونکه معلوم بود کاندیدای مورد اقبال مردم را پسند ندارند، شب انتخابات شب عاشورا نبود؟!
عاشورا و شب دهم پیچش دست شماست؟!
لابد امام حسین و عاشورا را میگذاشتند بماند.
در این معامله آیا ثمن و مثمن یکسان است؟!
امام حسینی را خرج یک امر سیاسی طبیعی کردید که نزد نه تنها شیعه نه سنی بلکه نزد دیگر ادیان نیز اعتبار و عظمت دارد.
این درد جانکاه را به که باید شکایت برد که حتی از حسین(ع) هم نگذشتند و با مصادره و تاراج خیمه او اکثریت مردم را از خیمه حسین(ع) بیرون کردند!
بعد تکرار میکنند هر که در خیمه ما نماند از این کشور جمع کند برود! و بعد که دیدند خیلی بد شد دست به توجیه چند باره میزنند!
بعد هم به: "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" استناد میکنند بدون اینکه بدانند ریشه حدیثی ندارد و در عوض خلاف آن در حدیث آمده که: "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله" (امالی، ص۱۱۵)
نکنید شما را به خدا!
به همان حسین شهید نکنید!
مگر تسخیر چند صندلی چه ارزشی دارد؟! شمای ولائی مطلقه که برای مجلس اعتباری قائل نیستید و مردم را رعیتی بیش نمیدانید!
@lotfi_mojtaba
بی باد باران است!
دوستی فیلم کوتاهی برایم فرستاده از یک درمانگاه در قم.
مادری خسته، گوشهای پرت و پشت دیواری نشسته و نوزادی چند ماهه در بغل دارد؛
شاید نوزاد مریض است و در انتظار نوبت پزشک؛ مادر روسریاش افتاده.
در زاویه دیگر طلبه جوانی در حال گرفتن عکس یا فیلم است!
خانم که متوجه فیلم گرفتن این طلبه میشود اول آرام است اما سپس اعتراض میکند.
بخشی از خانمها و مردم حاضر هم اعتراض میکنند و فضای خاصی شکل میگیرد.
طلبه جوان!
برای کجا میخواستی این فیلم را؟! در لانهای به نام ایتا خواستی چهار جوان را تشجیع کنی علیه بیحجابی؟!
آخر کسی در بیمارستان برای تفریح میآید؟! بیمارستان و درمانگاه جای پر استرس و غم است، کسی برای خودنمایی نمیرود، کودک سه چهار ماههاش هم اگر بیمار باشد که بدتر!
پیش چه کسی درس خواندهای که حریم خصوصی را یادت نداده است؟!
در این دوران پر غوغا، بی بادمان باران است و عملکرد ناصواب حاکمیت ضدیت با روحانیت را روز به روز ترویج میکند؛ اگر اندکی درک وجود داشت، دیگر نیازی به ریختن نفت روی آتش نبود!
@lotfi_mojtaba
دوستی فیلم کوتاهی برایم فرستاده از یک درمانگاه در قم.
مادری خسته، گوشهای پرت و پشت دیواری نشسته و نوزادی چند ماهه در بغل دارد؛
شاید نوزاد مریض است و در انتظار نوبت پزشک؛ مادر روسریاش افتاده.
در زاویه دیگر طلبه جوانی در حال گرفتن عکس یا فیلم است!
خانم که متوجه فیلم گرفتن این طلبه میشود اول آرام است اما سپس اعتراض میکند.
بخشی از خانمها و مردم حاضر هم اعتراض میکنند و فضای خاصی شکل میگیرد.
طلبه جوان!
برای کجا میخواستی این فیلم را؟! در لانهای به نام ایتا خواستی چهار جوان را تشجیع کنی علیه بیحجابی؟!
آخر کسی در بیمارستان برای تفریح میآید؟! بیمارستان و درمانگاه جای پر استرس و غم است، کسی برای خودنمایی نمیرود، کودک سه چهار ماههاش هم اگر بیمار باشد که بدتر!
پیش چه کسی درس خواندهای که حریم خصوصی را یادت نداده است؟!
در این دوران پر غوغا، بی بادمان باران است و عملکرد ناصواب حاکمیت ضدیت با روحانیت را روز به روز ترویج میکند؛ اگر اندکی درک وجود داشت، دیگر نیازی به ریختن نفت روی آتش نبود!
@lotfi_mojtaba
سیل بلوچستان و میل به مردم؟ باز خدا را شکر!
حامد هادیان خبرنگار مستقل که از همان روزهای اول در بلوچستان حضور داشته چند روز پیش نوشته است:
"امروز به منطقه صعبالعبور کاجو در شهرستان قصرقند #بلوچستان رفتیم. بعد از یازده روز از سیل هنوز هیچ تیم امدادی از هلال احمر، سپاه، راهداری از راههای زمینی و هوایی برای کمک نرفته بودند و مجموعه سی روستا راه ارتباطی نداشتند. مردم میگفتند خدا را شکر صندوق رای را با لندکروز رساندند."[!]
بنابر گزارشها بارشهای سنگین و جاری شدن سیلاب سبب محاصره شدن نزدیک به ۳۸۰ روستا در شهرستانهای دشتیاری، چابهار و قصرقند استان سیستانوبلوچستان شد. ۱۵۰ روستا به شدت دچار چالش شده و وضعیت نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر از مردم روستاهای جنوب استان سیستانوبلوچستان بحرانی است. با شکستهشدن آبنما و پلها، راههای مناطق سیلزده مسدود شده و ارتباط این مناطق با شهرستانهای همجوار و حتی یک روستا به روستای دیگر قطع شده است و...
در این گیرودار تمام نهادهای دولتی به ویژه وزارت کشور درگیر انتخابات بودند و کسی گوشه چشمی به درد و الم مردم نداشت! یعنی انگیزه میخواست که با وجود پروپاگاندای رای گیری ۱۱ اسفند نیازی به رسیدگی به وضع مردم احساس نشد!
قرارگاههای متعدد جهادی و تبیینی و مداحان مدیحهگوی سیستم، خواب بودند؛ یا در حال تشبیه روز ۱۱ اسفند به روز عاشورا برای رای جمع کردن و نشاندن کوتهفکران بر مسند!
و البته از حق نگذریم این نامردی است که بگوئیم حضرات به کلی مردم را حساب نمیکنند؛ نشان به آن نشان که در اوج فلاکت مردم سیلزده یادشان بوده که با لندکروز صندوق رای را به مناطق سیل زده بفرستند! تا کسی نگوید مردم به کلی فراموش شدهاند!
باز خدا را شکر!
@lotfi_mojtaba
حامد هادیان خبرنگار مستقل که از همان روزهای اول در بلوچستان حضور داشته چند روز پیش نوشته است:
"امروز به منطقه صعبالعبور کاجو در شهرستان قصرقند #بلوچستان رفتیم. بعد از یازده روز از سیل هنوز هیچ تیم امدادی از هلال احمر، سپاه، راهداری از راههای زمینی و هوایی برای کمک نرفته بودند و مجموعه سی روستا راه ارتباطی نداشتند. مردم میگفتند خدا را شکر صندوق رای را با لندکروز رساندند."[!]
بنابر گزارشها بارشهای سنگین و جاری شدن سیلاب سبب محاصره شدن نزدیک به ۳۸۰ روستا در شهرستانهای دشتیاری، چابهار و قصرقند استان سیستانوبلوچستان شد. ۱۵۰ روستا به شدت دچار چالش شده و وضعیت نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر از مردم روستاهای جنوب استان سیستانوبلوچستان بحرانی است. با شکستهشدن آبنما و پلها، راههای مناطق سیلزده مسدود شده و ارتباط این مناطق با شهرستانهای همجوار و حتی یک روستا به روستای دیگر قطع شده است و...
در این گیرودار تمام نهادهای دولتی به ویژه وزارت کشور درگیر انتخابات بودند و کسی گوشه چشمی به درد و الم مردم نداشت! یعنی انگیزه میخواست که با وجود پروپاگاندای رای گیری ۱۱ اسفند نیازی به رسیدگی به وضع مردم احساس نشد!
قرارگاههای متعدد جهادی و تبیینی و مداحان مدیحهگوی سیستم، خواب بودند؛ یا در حال تشبیه روز ۱۱ اسفند به روز عاشورا برای رای جمع کردن و نشاندن کوتهفکران بر مسند!
و البته از حق نگذریم این نامردی است که بگوئیم حضرات به کلی مردم را حساب نمیکنند؛ نشان به آن نشان که در اوج فلاکت مردم سیلزده یادشان بوده که با لندکروز صندوق رای را به مناطق سیل زده بفرستند! تا کسی نگوید مردم به کلی فراموش شدهاند!
باز خدا را شکر!
@lotfi_mojtaba
چگونه راحت زندگی کنیم(۱)
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ بر گرفته از شرح آیتالله منتظری
@lotfi_mojtaba
https://fa.shafaqna.com/?p=1758790
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ بر گرفته از شرح آیتالله منتظری
@lotfi_mojtaba
https://fa.shafaqna.com/?p=1758790
خبرگزاری بین المللی شفقنا
چگونه راحت زندگی کنیم؟(1) / پای درس جامع السعادات نراقی(ره) | خبرگزاری بین المللی شفقنا
شفقنا- حجت الاسلام مجتبی لطفی در مطلبی با عنوان «چگونه راحت زندگی کنیم؟(1) / پای درس جامع السعادات نراقی(ره) این گونه آورده است: «جربزه» از جمله رذائل قوه عاقله نزد دانشمندان علم اخلاق شمرده می شود. «جُربزه» معرب است، فارسی آن «کُرُبزی» یعنی: فریفتن توسط…
چگونه راحت زندگی کنیم(۱)
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ بر گرفته از شرح آیتالله منتظری
«جربزه» از جمله رذائل قوه عاقله نزد دانشمندان علم اخلاق شمرده می شود. «جُربزه» معرب است، فارسی آن «کُرُبزی» یعنی: فریفتن توسط کسی که بسیار زبان باز است و سریع به چیزی اعتقاد پیدا کرده، در مقام تفکر تندروی میکند و مطالبی را به هم بافته و هدفش گول زدن دیگران است. صاحب این رذیله اخلاقی، ذهنی جوّال دارد و ذهنش به بیراهه رفته، راحت نیست، ویرانی ایجاد میکند و در اموری که نیاز به دقت نظر است، یا گاه مطابق واقع نیست گرچه اهل علم است، اما خود را بیش از حد اهل فکر، دقت و نظر میداند و چه بسا در واقعیّات، امور عقلی و در خدا و پیامبر هم شک میکند و منجر به فساد در اعتقاد و نفی حقایق عالم هستی میشود. «سوفیسطها» از این گروهاند، سوفیسط یعنی کسی که خود را محب حکمت و الهیات میداند. آنها منکر واقعیّات هستند و همه چیز را خیال میدانند و میگویند اینکه خورشید، ماه، آسمان و ستارگان را میگوئید هستند، از کجا معلوم! شاید واقعیّت نداشته باشند و خیال من آنها را تصور میکند. آنها تا جایی پیش رفتهاند که حتی در وجود خیال هم شک کردهاند و میگویند: این خیال من هم خیال است! مثالی را سوفیسطها میزنند: شما دست راست خود را در آب داغ کرده و دست چپ را داخل آب سرد؛ سپس هر دو دست را داخل آب ولرم کنید دستی که داخل آب داغ بوده آب ولرم را سرد و دستی که داخل آب سرد کرده بودید آب ولرم را آب گرم مییابد، حال آنکه این درست نیست که این آب هم گرم باشد هم سرد! با این مثال پس واقعیّات همگی خیال است.
گویا با استدلال نمیتوان پاسخی به اهل سفسطه داد برای همین است که میگویند: راهش، فقط کتک زدن آنهاست چنانچه در داستان مثنوی آمده است[دفتر ۵]، و اگر گفت: آخ! در جواب میگوئیم تو خیال میکنی دردت میآید و درد بر اثر کتک واقعیّت ندارد! در مقابلِ سوفیستها یا سفسطهگران، «رئالیستها» هستند که اعتقاد به واقعیّات عالم هستی دارند. «رِنه دکارت» که میگوید: «میاندیشم پس هستم»، میخواسته پاسخ سوفستاییها را بدهد؛ او میگوید: من اندیشه دارم و این اندیشه منشاء میخواهد و منشاء آن خود من هستم پس، از اندیشه کردنم میفهمم که من هستم. البته این استدلال محل اشکال است که در جای خود باید بحث شود.
راه علاج؛
مقابل این صفت در جنبه تفریط جهل، و جنبه اعتدالی آن، حکمت است. در وهله اول انسان بایستی پی به قبح این عمل برده و وقتی رذالت آن را درک کرد و شناخت، در پی معالجه این مرض بکوشد و به دنبال دلایل محکم و معتبر باشد تا عقایدی که به آنها معتقد شده است را، اصلاح کند. قرآن با جمله پرسشی از زبان رسولان الهی میگوید:{أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ}[ابراهیم، ۱۰]؛ «آیا در خدا شکی هست! خدایی که آسمانها و زمین را خلق کرده؟!» خدا تمام هستی را خلق کرده و این همه نعمت در عالم وجود آفریده است، شما مشاهده کنید، یک عضو کوچکی مثل چشم شما، چه ریزه کاریهایی دارد و هر چه علم پیشرفت میکند به موازات آن، ابعاد این نعمت الهی بهتر روشن میشود. این جهان هستی از ریزترین تا بزرگترین مخلوقات آن بدون خالقی که علم و قدرت ندارد، امکان وجود ندارد. اگر انسان شکاک با مشاهده ادله معتبر مختلف شک کند، انسانی خارج از حد متعارف است. البته کسی که عادت به رذیلة جربزه کرده به یک باره نمیتواند از آن جدا شود بلکه با تمرین و مکلف کردن نفس به راه مستقیم، به حد وسط که حکمت است، خواهد رسید.
سعی کنید برای اینکه دچار این صفت نشوید از تعلیم و تعلم باز نمانید؛ این خود باعث خواهد شد انسان به محفوظاتش اضافه شود؛ به ویژه از درس گفتن غافل نشوید؛ درسهایی که خواندهاید به دیگران یاد دهید حتی اگر یک یا دو شاگرد دارید، چون انسان مجبور میشود در مقابل پرسشهای شاگرد از پاسخ نماند و آن وقت بیشتر مطالعه میکند. من خودم به واسطه درس گفتن در تحقیق مباحث موفقتر شدم و خیلی از چیزها را یاد گرفتم.
@lotfi_mojtaba
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ بر گرفته از شرح آیتالله منتظری
«جربزه» از جمله رذائل قوه عاقله نزد دانشمندان علم اخلاق شمرده می شود. «جُربزه» معرب است، فارسی آن «کُرُبزی» یعنی: فریفتن توسط کسی که بسیار زبان باز است و سریع به چیزی اعتقاد پیدا کرده، در مقام تفکر تندروی میکند و مطالبی را به هم بافته و هدفش گول زدن دیگران است. صاحب این رذیله اخلاقی، ذهنی جوّال دارد و ذهنش به بیراهه رفته، راحت نیست، ویرانی ایجاد میکند و در اموری که نیاز به دقت نظر است، یا گاه مطابق واقع نیست گرچه اهل علم است، اما خود را بیش از حد اهل فکر، دقت و نظر میداند و چه بسا در واقعیّات، امور عقلی و در خدا و پیامبر هم شک میکند و منجر به فساد در اعتقاد و نفی حقایق عالم هستی میشود. «سوفیسطها» از این گروهاند، سوفیسط یعنی کسی که خود را محب حکمت و الهیات میداند. آنها منکر واقعیّات هستند و همه چیز را خیال میدانند و میگویند اینکه خورشید، ماه، آسمان و ستارگان را میگوئید هستند، از کجا معلوم! شاید واقعیّت نداشته باشند و خیال من آنها را تصور میکند. آنها تا جایی پیش رفتهاند که حتی در وجود خیال هم شک کردهاند و میگویند: این خیال من هم خیال است! مثالی را سوفیسطها میزنند: شما دست راست خود را در آب داغ کرده و دست چپ را داخل آب سرد؛ سپس هر دو دست را داخل آب ولرم کنید دستی که داخل آب داغ بوده آب ولرم را سرد و دستی که داخل آب سرد کرده بودید آب ولرم را آب گرم مییابد، حال آنکه این درست نیست که این آب هم گرم باشد هم سرد! با این مثال پس واقعیّات همگی خیال است.
گویا با استدلال نمیتوان پاسخی به اهل سفسطه داد برای همین است که میگویند: راهش، فقط کتک زدن آنهاست چنانچه در داستان مثنوی آمده است[دفتر ۵]، و اگر گفت: آخ! در جواب میگوئیم تو خیال میکنی دردت میآید و درد بر اثر کتک واقعیّت ندارد! در مقابلِ سوفیستها یا سفسطهگران، «رئالیستها» هستند که اعتقاد به واقعیّات عالم هستی دارند. «رِنه دکارت» که میگوید: «میاندیشم پس هستم»، میخواسته پاسخ سوفستاییها را بدهد؛ او میگوید: من اندیشه دارم و این اندیشه منشاء میخواهد و منشاء آن خود من هستم پس، از اندیشه کردنم میفهمم که من هستم. البته این استدلال محل اشکال است که در جای خود باید بحث شود.
راه علاج؛
مقابل این صفت در جنبه تفریط جهل، و جنبه اعتدالی آن، حکمت است. در وهله اول انسان بایستی پی به قبح این عمل برده و وقتی رذالت آن را درک کرد و شناخت، در پی معالجه این مرض بکوشد و به دنبال دلایل محکم و معتبر باشد تا عقایدی که به آنها معتقد شده است را، اصلاح کند. قرآن با جمله پرسشی از زبان رسولان الهی میگوید:{أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ}[ابراهیم، ۱۰]؛ «آیا در خدا شکی هست! خدایی که آسمانها و زمین را خلق کرده؟!» خدا تمام هستی را خلق کرده و این همه نعمت در عالم وجود آفریده است، شما مشاهده کنید، یک عضو کوچکی مثل چشم شما، چه ریزه کاریهایی دارد و هر چه علم پیشرفت میکند به موازات آن، ابعاد این نعمت الهی بهتر روشن میشود. این جهان هستی از ریزترین تا بزرگترین مخلوقات آن بدون خالقی که علم و قدرت ندارد، امکان وجود ندارد. اگر انسان شکاک با مشاهده ادله معتبر مختلف شک کند، انسانی خارج از حد متعارف است. البته کسی که عادت به رذیلة جربزه کرده به یک باره نمیتواند از آن جدا شود بلکه با تمرین و مکلف کردن نفس به راه مستقیم، به حد وسط که حکمت است، خواهد رسید.
سعی کنید برای اینکه دچار این صفت نشوید از تعلیم و تعلم باز نمانید؛ این خود باعث خواهد شد انسان به محفوظاتش اضافه شود؛ به ویژه از درس گفتن غافل نشوید؛ درسهایی که خواندهاید به دیگران یاد دهید حتی اگر یک یا دو شاگرد دارید، چون انسان مجبور میشود در مقابل پرسشهای شاگرد از پاسخ نماند و آن وقت بیشتر مطالعه میکند. من خودم به واسطه درس گفتن در تحقیق مباحث موفقتر شدم و خیلی از چیزها را یاد گرفتم.
@lotfi_mojtaba
چگونه راحت زندگی کنیم(۲)
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ بر گرفته از شرح آیتالله منتظری
از جمله رذائل قوه عاقله نزد اندیشمندان علم اخلاق، «جهل بسیط» است. مبرهن است که یکی از اسباب مهم زیست بد انسان، جهل اوست، جهل به واقعیات جهان هستی، جهل به آنچه او را به پیشرفت مادی و معنوی رهنمون می شود. نادانی نسبت به اسباب زندگی زیبا و مملو از شادی و نشاط چه در مراحل مختلف عروج روح و چه جسم و... .
«جهل» یعنی: «ندانستن، نفهمیدن». «بسیط» یعنی: جهلی که دوچندان نشده، جاهل است و عالم نیست ولی به جهل و نادانیاش اعتراف دارد؛ در مقابل «جهل مرکب»، که صاحب آن خودش را جاهل ندانسته و عالم میداند: « نمیداند و نمیداند که نمیداند».
در اسلام نسبت به علم و دانش از پنج جهت تعمیم داده است که در آینده خواهیم گفت ولی، جهل و نادانی در وهله اول مذموم نیست چون انسان اگر نداند و نفهمد، و به این ندانستن خود اعتقاد و علم داشته باشد، قهراً به دنبال علم و اندیشه خواهد رفت. کمال حقیقی انسان به علم و دانش اوست، انسان بیعلم و معرفت با حیوان تفاوتی ندارد، چون اگر قدرت شهوت و غضب را کمال بداند حیوانات در این دو جنبه از انسان قویترند و امتیاز انسانها از حیوانات به دانش آنهاست:
ای بــرادر تــو همــه انــدیشهای
مــابقی تـو استـخوان و ریـشـهای
ریشه هلاکت و سقوط انسانها جهل آنهاست و این چیزی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد. قرآن کریم در مقایسه میان حیوان و انسان بیمعرفت، میگوید: «بَل هُم أَضَل»؛ چون ما حیوانات را بدون عقل و شعور میدانیم و اگر عملی انجام میدهند ناشی از عقل و شعور نیست؛ اما انسان که عاقل و دارای شعور است، اگر عملی بر خلاف عقل و اندیشه انجام دهد، از حیواناتی که فاقد عقلاند، بدتر خواهد بود. ریشه بسیاری از معضلات بشری نداشتن عقل و درایت و تدبیر است.
راه علاج:
راه و طریقه علاج رذیله جهل بسیط این است که نفس خود را به چند چیز متذکر شوی:
الف: خدا به تو عقل و قدرت تمییز داده است؛ به همین دلیل آنچه را دلالت بر قبح و بدی جهل میکند، یادآور شوی و بدانی که چه چیزهایي از آثار و تبعات جهل توست، بدانی که جاهل، انسان کاملی نیست؛ گرچه ظاهراً در شمایل انسان جلوه کرده است و مجازاً به او انسان میگویند. چون اگر علم نداشته باشی دیگر خصوصیات و غرائز را حیوانات هم دارند و در مسلک آنها خواهی بود. فضل و برتری انسان بر حیوان، ادراک کلیات و عرفان است، و حیوانات فقط جزئیاتی از غرائز چون آب، علف و بچه خود را درک میکنند. بنابراین اگر انسانی که دارای عقل است در مجاورت مباحث علمی و اندیشمندان باشد اما تا پایان جاهل مانده و بهرهای از معرفت کسب نکند، چه تفاوتی میان اوست با بهائم؟!
ب: علاوه بر عقل، در شریعت مطالب زیادی بر قبح جهل آمده است که آنها را میبایستی انسان جاهل یادآور شود چنانچه: رسول اکرم(ص) فرمودند: «چند گروه بدون حساب و کتاب داخل آتش میشوند بواسطه شش عمل؛ اینها حساب و کتاب ندارند چون حساب و کتاب درباره کسانی است که عملکرد آنها روشن و واضح نباشد اما اینها عملکردشان واضح و روشن است که جهنمیاند». سپس آنها را شمارش فرمود: ۱- امیران و حکّام ظالم و جور که از قدرت خود سوء استفاده میکنند. چون ظلم و تعدی اینها آفتابی است و دیگر بررسی نیاز ندارد، ۲- بخشی از اعراب بواسطه عصبیت. در تاریخ هم هست که آنان چقدر روی طایفه و عقیده خودشان تعصب داشتند و حاضر نبودند تن به حق دهند. اگر از دری میخواستند عبور کنند و سقف آن کوتاه بود تکبرشان به آنها اجازه نمیداد خم شوند مگر اینکه آن سردر را خراب کنند، ۳- کدخداهایی که متکبرند، ۴ ـ تاجرهایی که خیانت میکنند مثلاً رباخوری میکنند یا از اعتماد مردم در حساب و کتاب سوء استفاده میکنند، ۵ ـ و اهل رساتیق به واسطه اینکه دنبال علم و دانش نمیرفتند. رساتیق جمع: رساتق، برگردان فارسی روستا به عربی است. چون در گذشته امکانات فراگیری علم برای آنها نبود خودشان هم دنبال علماندوزی نمیرفتند، ۶ - و علما بواسطه حسادت ورزیدن[۱]. حسادت در میان علما متأسفانه زیاد است و به همین واسطه بعضی از آنها داخل جهنم میشوند.
ج: آدم جاهل هنگامی که به حقیقت و فضیلت علم، که هم عقل و هم نقل بر آن دلالت میکند، پی برد و میان آثار وجودی و معنوی دانشمندان با افراد جاهل مقایسه کند و به عیان مشاهده کند که چگونه علم اندیشمندان چراغ فروزان حال و آینده جوامع بشری است، خواهی نخواهی غفلت را از خود زایل خواهد کرد و کمر همت خواهد بست و از خواب غفلت که همان جهل است بیدار میشود.
[۱]. بحارالانوار، ج 73، ص 156، ح 1؛ کنزالعمال، ج 16 شماره: 44031، 44369.
@lotfi_mojtaba
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ بر گرفته از شرح آیتالله منتظری
از جمله رذائل قوه عاقله نزد اندیشمندان علم اخلاق، «جهل بسیط» است. مبرهن است که یکی از اسباب مهم زیست بد انسان، جهل اوست، جهل به واقعیات جهان هستی، جهل به آنچه او را به پیشرفت مادی و معنوی رهنمون می شود. نادانی نسبت به اسباب زندگی زیبا و مملو از شادی و نشاط چه در مراحل مختلف عروج روح و چه جسم و... .
«جهل» یعنی: «ندانستن، نفهمیدن». «بسیط» یعنی: جهلی که دوچندان نشده، جاهل است و عالم نیست ولی به جهل و نادانیاش اعتراف دارد؛ در مقابل «جهل مرکب»، که صاحب آن خودش را جاهل ندانسته و عالم میداند: « نمیداند و نمیداند که نمیداند».
در اسلام نسبت به علم و دانش از پنج جهت تعمیم داده است که در آینده خواهیم گفت ولی، جهل و نادانی در وهله اول مذموم نیست چون انسان اگر نداند و نفهمد، و به این ندانستن خود اعتقاد و علم داشته باشد، قهراً به دنبال علم و اندیشه خواهد رفت. کمال حقیقی انسان به علم و دانش اوست، انسان بیعلم و معرفت با حیوان تفاوتی ندارد، چون اگر قدرت شهوت و غضب را کمال بداند حیوانات در این دو جنبه از انسان قویترند و امتیاز انسانها از حیوانات به دانش آنهاست:
ای بــرادر تــو همــه انــدیشهای
مــابقی تـو استـخوان و ریـشـهای
ریشه هلاکت و سقوط انسانها جهل آنهاست و این چیزی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد. قرآن کریم در مقایسه میان حیوان و انسان بیمعرفت، میگوید: «بَل هُم أَضَل»؛ چون ما حیوانات را بدون عقل و شعور میدانیم و اگر عملی انجام میدهند ناشی از عقل و شعور نیست؛ اما انسان که عاقل و دارای شعور است، اگر عملی بر خلاف عقل و اندیشه انجام دهد، از حیواناتی که فاقد عقلاند، بدتر خواهد بود. ریشه بسیاری از معضلات بشری نداشتن عقل و درایت و تدبیر است.
راه علاج:
راه و طریقه علاج رذیله جهل بسیط این است که نفس خود را به چند چیز متذکر شوی:
الف: خدا به تو عقل و قدرت تمییز داده است؛ به همین دلیل آنچه را دلالت بر قبح و بدی جهل میکند، یادآور شوی و بدانی که چه چیزهایي از آثار و تبعات جهل توست، بدانی که جاهل، انسان کاملی نیست؛ گرچه ظاهراً در شمایل انسان جلوه کرده است و مجازاً به او انسان میگویند. چون اگر علم نداشته باشی دیگر خصوصیات و غرائز را حیوانات هم دارند و در مسلک آنها خواهی بود. فضل و برتری انسان بر حیوان، ادراک کلیات و عرفان است، و حیوانات فقط جزئیاتی از غرائز چون آب، علف و بچه خود را درک میکنند. بنابراین اگر انسانی که دارای عقل است در مجاورت مباحث علمی و اندیشمندان باشد اما تا پایان جاهل مانده و بهرهای از معرفت کسب نکند، چه تفاوتی میان اوست با بهائم؟!
ب: علاوه بر عقل، در شریعت مطالب زیادی بر قبح جهل آمده است که آنها را میبایستی انسان جاهل یادآور شود چنانچه: رسول اکرم(ص) فرمودند: «چند گروه بدون حساب و کتاب داخل آتش میشوند بواسطه شش عمل؛ اینها حساب و کتاب ندارند چون حساب و کتاب درباره کسانی است که عملکرد آنها روشن و واضح نباشد اما اینها عملکردشان واضح و روشن است که جهنمیاند». سپس آنها را شمارش فرمود: ۱- امیران و حکّام ظالم و جور که از قدرت خود سوء استفاده میکنند. چون ظلم و تعدی اینها آفتابی است و دیگر بررسی نیاز ندارد، ۲- بخشی از اعراب بواسطه عصبیت. در تاریخ هم هست که آنان چقدر روی طایفه و عقیده خودشان تعصب داشتند و حاضر نبودند تن به حق دهند. اگر از دری میخواستند عبور کنند و سقف آن کوتاه بود تکبرشان به آنها اجازه نمیداد خم شوند مگر اینکه آن سردر را خراب کنند، ۳- کدخداهایی که متکبرند، ۴ ـ تاجرهایی که خیانت میکنند مثلاً رباخوری میکنند یا از اعتماد مردم در حساب و کتاب سوء استفاده میکنند، ۵ ـ و اهل رساتیق به واسطه اینکه دنبال علم و دانش نمیرفتند. رساتیق جمع: رساتق، برگردان فارسی روستا به عربی است. چون در گذشته امکانات فراگیری علم برای آنها نبود خودشان هم دنبال علماندوزی نمیرفتند، ۶ - و علما بواسطه حسادت ورزیدن[۱]. حسادت در میان علما متأسفانه زیاد است و به همین واسطه بعضی از آنها داخل جهنم میشوند.
ج: آدم جاهل هنگامی که به حقیقت و فضیلت علم، که هم عقل و هم نقل بر آن دلالت میکند، پی برد و میان آثار وجودی و معنوی دانشمندان با افراد جاهل مقایسه کند و به عیان مشاهده کند که چگونه علم اندیشمندان چراغ فروزان حال و آینده جوامع بشری است، خواهی نخواهی غفلت را از خود زایل خواهد کرد و کمر همت خواهد بست و از خواب غفلت که همان جهل است بیدار میشود.
[۱]. بحارالانوار، ج 73، ص 156، ح 1؛ کنزالعمال، ج 16 شماره: 44031، 44369.
@lotfi_mojtaba
اسلام نامسلمانان! مسلمانان نااسلام!
مهدی نصیری در کانال ایران آباد و آزاد نوشته https://www.tg-me.com/lranazadabad/10521 :
"انیس نقاش لبنانی ساکن فرانسه به توصیه مقامات عالی ایران برای ترور شاپور بختیار در سال ۱۳۵۹ دست به کار شد اما عملیات ترور نافرجام ماند و دستگیر شد... دادگاه فرانسه برای این مهاجم مسلح عامل جمهوری اسلامی ایران، حکم محاربه و اعدام صادر نکرد بلکه با رسیدگی کاملا قانونمند، متهم را به زندان ابد محکوم کرد ولی پس از شش سال با گروگانگیری چند تبعهٔ فرانسه در لبنان به دست اعضای حزبالله به ایران تحویل داده شد تا با گروگانهای فرانسوی مبادله شود. انیس نقاش دو سال پیش درگذشت.
دوست روزنامهنگاری میگفت پس از آزادی نقاش و آمدنش به ایران به سراغ او رفتم تا با او در مورد شکنجهها و سختی.هایی که در زندان فرانسه دیده، مصاحبهای جذاب و ضد غربی و ضد استکباری، انجام داده و در نشریهام منتشر کنم. انیس گفت: فلانی! هیچ حرفی در این زمینه برای گفتن ندارم و فقط دو نکته را برایت میگویم:
۱. در زندان فرانسه تحصیل دانشگاهیام را ادامه دادم و دکترای اقتصاد گرفتم.
۲. اگر کسی توسط نهادهای امنیتی و انتظامی فرانسه دستگیر و زندانی میشد، باید ظرف یک هفته تکلیف او مشخص میشد، در غیر این صورت نامهای از دادستانی برای نهاد دستگیر کننده میرفت و اگر جواب و استدلالی برای ادامه بازداشت بیش از یک هفته وجود نداشت، متهم آزاد میشد."
آیتالله منتظری در گفتگو با عمادالدین باقی به روایتی از کتاب وسائل الشیعه ج ۱۹ ص ۱۲۱ میپردازد که "پیامبر اجازه میداد متهم به قتل فقط تا ۶ روز در بازداشت بماند و مدعیان اگر شاهد برای اثبات نیاوردند، او را آزاد میکرد." و ادامه میدهد که این تازه مربوط به اتهام مهمی چون قتل است.
بازداشتهای موقت بدون دلیل متقن سابقه چندین ساله دارد. محبوس سیاسی در سلول انفرادی به ویژه چشم به درب آهنین دوخته که گاهی شب و نیمه شب باز شده تا به بازجو بگوید چه کرده است و اعتراف کند. اگر مطابق میل بازجو نگوید او را رها کرده و تا هفتهها سراغش را نمیگیرد بلکه به حرف آید. و اینجاست که آرزوی مرگ لحظه به لحظه سینه زندانی را میبوید و میبوسد. چنان بازداشتهای موقت کشدار بی دلیل و سند و طولانی و انسانیت کش ضابطین ادامه یافته که حتی آقای محسنی اژهای چند ماه قبل، از دادستانها خواست به ضابطین فشار آورند تا مدت بازداشت کوتاه شده و تکلیف بازداشتی مشخص شود.
گذشته از عمر فرد بازداشتی، موارد کمی نیست که اموال او نیز حتی پس از آزادی تحویل داده نشده! که جای دارد قوه قضا در این باره نیز فراخوان خواهان دهد.
حالا که وصف زندانهای کفرستانی! مانند فرانسه با وصف مذکور مقابل ماست و در مقابل و در تضاد با آن، از مسلمانانی که مدعی مدیریت امالقرای اسلام هستند، زیر پا گذاشتن کرامت انسانی برایشان مثل آب خوردن است؛ ناخودآگاه یاد جمله معروف منسوب به سید جمالالدین اسدآبادی میافتم که گفته:" «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم، و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم ولی مسلمان دیدم».
@lotfi_mojtaba
مهدی نصیری در کانال ایران آباد و آزاد نوشته https://www.tg-me.com/lranazadabad/10521 :
"انیس نقاش لبنانی ساکن فرانسه به توصیه مقامات عالی ایران برای ترور شاپور بختیار در سال ۱۳۵۹ دست به کار شد اما عملیات ترور نافرجام ماند و دستگیر شد... دادگاه فرانسه برای این مهاجم مسلح عامل جمهوری اسلامی ایران، حکم محاربه و اعدام صادر نکرد بلکه با رسیدگی کاملا قانونمند، متهم را به زندان ابد محکوم کرد ولی پس از شش سال با گروگانگیری چند تبعهٔ فرانسه در لبنان به دست اعضای حزبالله به ایران تحویل داده شد تا با گروگانهای فرانسوی مبادله شود. انیس نقاش دو سال پیش درگذشت.
دوست روزنامهنگاری میگفت پس از آزادی نقاش و آمدنش به ایران به سراغ او رفتم تا با او در مورد شکنجهها و سختی.هایی که در زندان فرانسه دیده، مصاحبهای جذاب و ضد غربی و ضد استکباری، انجام داده و در نشریهام منتشر کنم. انیس گفت: فلانی! هیچ حرفی در این زمینه برای گفتن ندارم و فقط دو نکته را برایت میگویم:
۱. در زندان فرانسه تحصیل دانشگاهیام را ادامه دادم و دکترای اقتصاد گرفتم.
۲. اگر کسی توسط نهادهای امنیتی و انتظامی فرانسه دستگیر و زندانی میشد، باید ظرف یک هفته تکلیف او مشخص میشد، در غیر این صورت نامهای از دادستانی برای نهاد دستگیر کننده میرفت و اگر جواب و استدلالی برای ادامه بازداشت بیش از یک هفته وجود نداشت، متهم آزاد میشد."
آیتالله منتظری در گفتگو با عمادالدین باقی به روایتی از کتاب وسائل الشیعه ج ۱۹ ص ۱۲۱ میپردازد که "پیامبر اجازه میداد متهم به قتل فقط تا ۶ روز در بازداشت بماند و مدعیان اگر شاهد برای اثبات نیاوردند، او را آزاد میکرد." و ادامه میدهد که این تازه مربوط به اتهام مهمی چون قتل است.
بازداشتهای موقت بدون دلیل متقن سابقه چندین ساله دارد. محبوس سیاسی در سلول انفرادی به ویژه چشم به درب آهنین دوخته که گاهی شب و نیمه شب باز شده تا به بازجو بگوید چه کرده است و اعتراف کند. اگر مطابق میل بازجو نگوید او را رها کرده و تا هفتهها سراغش را نمیگیرد بلکه به حرف آید. و اینجاست که آرزوی مرگ لحظه به لحظه سینه زندانی را میبوید و میبوسد. چنان بازداشتهای موقت کشدار بی دلیل و سند و طولانی و انسانیت کش ضابطین ادامه یافته که حتی آقای محسنی اژهای چند ماه قبل، از دادستانها خواست به ضابطین فشار آورند تا مدت بازداشت کوتاه شده و تکلیف بازداشتی مشخص شود.
گذشته از عمر فرد بازداشتی، موارد کمی نیست که اموال او نیز حتی پس از آزادی تحویل داده نشده! که جای دارد قوه قضا در این باره نیز فراخوان خواهان دهد.
حالا که وصف زندانهای کفرستانی! مانند فرانسه با وصف مذکور مقابل ماست و در مقابل و در تضاد با آن، از مسلمانانی که مدعی مدیریت امالقرای اسلام هستند، زیر پا گذاشتن کرامت انسانی برایشان مثل آب خوردن است؛ ناخودآگاه یاد جمله معروف منسوب به سید جمالالدین اسدآبادی میافتم که گفته:" «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم، و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم ولی مسلمان دیدم».
@lotfi_mojtaba
Telegram
ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
◀️زندان نظام جمهوری اسلامی و زندان نظام لیبرال دموکراسی
✍مهدی نصیری
📝آیت الله خامنه ای در سخنان اخیرشان در دیدار با خبرگان گفته اند:
"تولد جمهوری اسلامی یک دوجبههگی در دنیا ایجاد کرد؛ جبهه لیبرال دموکراسی و جبهه جمهوری اسلامی . قبل از تشکیل جمهوری…
✍مهدی نصیری
📝آیت الله خامنه ای در سخنان اخیرشان در دیدار با خبرگان گفته اند:
"تولد جمهوری اسلامی یک دوجبههگی در دنیا ایجاد کرد؛ جبهه لیبرال دموکراسی و جبهه جمهوری اسلامی . قبل از تشکیل جمهوری…
چگونه راحت زندگی کنیم(۳)
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ برگرفته از شرح آیتالله منتظری
رذیلة دیگرِ متعلق به قوه عاقله، «جهل مرکب» است. جهل مرکب نقطه اشتراکش با جهل بسیط، نادانی است ولی در جهل مرکب انسان نمیداند، و نمیداند که نمیداند و به تصور خود، میداند، او با اینکه علم ندارد، برخلاف واقع نظر و فتوا میدهد با این اعتقاد که عالم است. جهل مرکب جزو بدترین رذیلهها، و معالجهاش سختترین است، چون اگر انسان متوجه مرض خود نباشد و به مرض خود پی نبرد، به دنبال معالجهاش نخواهد رفت و این شخصی که خودش را اعلم از دیگران میداند و نمیتوان او را متوجه بیسوادیاش کرد، مرضش صعب العلاج است. متاسفانه این رذیله گریبانگیر برخی از طلاب علوم دینی و دیگر اطبّای علوم روحانی و نفوس است. دچار شده به این گونه از جهل، دچار زیست نابهنجار میشود زیرا به اندوخته خویش که جاهلانه است مباهات میورزد در حالی که باطلی بیش نیست و او توهم دانایی دارد به همین دلیل چه در زیست فردی و چه جمعی وی اثرگذار خواهد بود.
حضرت عیسی در باره جاهل به جهل مرکب میفرماید: من مریضها، بیچشمها، ابرصها و کسانی که دچار پیسی شدهاند را به اذن خدا شفا دادم و همچنین به اذن خدا مرده را زنده کردهام؛ ولی از معالجه انسان های احمق عاجز هستم.[1] وقتی از حضرت عیسی سوال کردند احمق چه کسی است؟ فرمود: «کسی که به خود و نظرش عجب دارد و رأی و نظر خودش را بالاترین میداند. کسی که هر فضیلتی را از آنِ خود میداند و باورش نمیشود که ممکن است جهل داشته باشد؛ نسبت به مردم، خودش را صاحب حق میداند بدون اینکه مردم بر او حقی داشته باشند و تمام حقوق را به نفع خودش مصادره کرده و علیه خودش چیزی را قائل نیست. این همان انسان احمق است که قابل معالجه نیست».[2]
راه علاج:
همانگونه که ذکر شد سرّ معالجه نشدن جاهل مرکب، بزرگ بینی اوست؛ که این البته نشان از کوچکی او میکند برای همین است که در روایات گویند: آدم متکبر روز قیامت مانند مورچهای محشور خواهد شد که زیر دست و پای مردم له میشود. متصف به جهل مرکب، توجه و آگاهی به رذیله خویش ندارد و بنابراین حرکتی برای رفع جهل و نادانی خودش انجام نمیدهد و سرانجام با همان گمراهی و جهل هلاک میشود و با این حال از دنیا میرود. اگر بخواهیم جهل او را درمان روحی کنیم باید منشاء جهل را بدانیم:
۱. گاه منشاء جهل مرکب کج سلیقهگی جاهل به اوست که همیشه سعی میکند بر خلاف دیگران نظر بدهد و خودش را اعلم بداند. راه علاج این است که خود یا دیگران، او را وادار و تحریک کنند مسائل استدلالی عمیق و مشکل را حل کند. وقتی وادار شد تا اینگونه مسایل سخت و مشکل را، که نیاز به فکر و درک عمیق دارد حل کند، پی خواهد برد که ممکن است انسان مسائلی را پیش رو داشته باشد که از آنها چیزی نداند مثلاً از او خواسته شود مسائل هندسه را حل کند. تفکر و تعمق در این گونه مسایل استدلالی، موجب و باعث خواهد شد ذهنش مستقیم شود، و دریابد حل آنها به این راحتی هم نیست، و باید دقت بیشتری به خرج دهد و پس از اینکه با آنها الفت گرفت میفهمد این امکان وجود دارد که او هم به چیزی از واقعیّات و مسلّمات، جاهل و نادان باشد. در این صورت جهل مرکب او تبدیل به جهل بسیط خواهد شد یعنی میداند که نمی.داند، و مقدمه برای فراگیری شده و از این راه میتوان او را معالجه روحی کرد.
۲. گاه صاحب این رذیله در مقام استدلال، اشتباه میکند مثلاً صغرا و کبرا را عوضی گرفته است. در اینجا باید او را به اشتباهش واقف کرد و خود را با صاحبان اندیشه که اهل استدلال هستند مقایسه کند و ادلهای که با آنها استدلال کرده است، بر قوانین منطقی عرضه کند تا پی به خطای خود برد.
۳. گاه منشاء جهل مرکب، تقلید، تعصب و خودخواهی انسانهاست، که هیچ یک بویی از استدلال نبردهاند. در این مقام بکوشد تعصب و خودخواهی و تقلید را کنار زده و بفهمد که اینها ملاک استدلال نیست، و باید در طریق اظهار نظر، علم و استدلال را که ملاک حقیقی است، به کار برد. گوشزد کردن خطرها و عوارض منفی تعصب، خودخواهی و تقلید کورکورانه هم میتواند او را از گرداب جهل مرکب رهایی دهد.
[1].مولوی در دفتر سوم از گریختن سراسیمه و با شتاب عیسی ـ چون شکاری که از دست شیری خونخوار میگریزد ـ به کوه سخن به میان آورده است چنانکه کسی به گرد او نمیرسید و پاسخ علت گریختن خویش را در بدو امر نمیگفت...
[2]. بحارالانوار، ج 14، ص 323، از اختصاص شیخ مفید به سندش از ابی ربیع شامی از امام صادق(ع) و هم چنین ج 69، ص 320
@lotfi_mojtaba
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی/ برگرفته از شرح آیتالله منتظری
رذیلة دیگرِ متعلق به قوه عاقله، «جهل مرکب» است. جهل مرکب نقطه اشتراکش با جهل بسیط، نادانی است ولی در جهل مرکب انسان نمیداند، و نمیداند که نمیداند و به تصور خود، میداند، او با اینکه علم ندارد، برخلاف واقع نظر و فتوا میدهد با این اعتقاد که عالم است. جهل مرکب جزو بدترین رذیلهها، و معالجهاش سختترین است، چون اگر انسان متوجه مرض خود نباشد و به مرض خود پی نبرد، به دنبال معالجهاش نخواهد رفت و این شخصی که خودش را اعلم از دیگران میداند و نمیتوان او را متوجه بیسوادیاش کرد، مرضش صعب العلاج است. متاسفانه این رذیله گریبانگیر برخی از طلاب علوم دینی و دیگر اطبّای علوم روحانی و نفوس است. دچار شده به این گونه از جهل، دچار زیست نابهنجار میشود زیرا به اندوخته خویش که جاهلانه است مباهات میورزد در حالی که باطلی بیش نیست و او توهم دانایی دارد به همین دلیل چه در زیست فردی و چه جمعی وی اثرگذار خواهد بود.
حضرت عیسی در باره جاهل به جهل مرکب میفرماید: من مریضها، بیچشمها، ابرصها و کسانی که دچار پیسی شدهاند را به اذن خدا شفا دادم و همچنین به اذن خدا مرده را زنده کردهام؛ ولی از معالجه انسان های احمق عاجز هستم.[1] وقتی از حضرت عیسی سوال کردند احمق چه کسی است؟ فرمود: «کسی که به خود و نظرش عجب دارد و رأی و نظر خودش را بالاترین میداند. کسی که هر فضیلتی را از آنِ خود میداند و باورش نمیشود که ممکن است جهل داشته باشد؛ نسبت به مردم، خودش را صاحب حق میداند بدون اینکه مردم بر او حقی داشته باشند و تمام حقوق را به نفع خودش مصادره کرده و علیه خودش چیزی را قائل نیست. این همان انسان احمق است که قابل معالجه نیست».[2]
راه علاج:
همانگونه که ذکر شد سرّ معالجه نشدن جاهل مرکب، بزرگ بینی اوست؛ که این البته نشان از کوچکی او میکند برای همین است که در روایات گویند: آدم متکبر روز قیامت مانند مورچهای محشور خواهد شد که زیر دست و پای مردم له میشود. متصف به جهل مرکب، توجه و آگاهی به رذیله خویش ندارد و بنابراین حرکتی برای رفع جهل و نادانی خودش انجام نمیدهد و سرانجام با همان گمراهی و جهل هلاک میشود و با این حال از دنیا میرود. اگر بخواهیم جهل او را درمان روحی کنیم باید منشاء جهل را بدانیم:
۱. گاه منشاء جهل مرکب کج سلیقهگی جاهل به اوست که همیشه سعی میکند بر خلاف دیگران نظر بدهد و خودش را اعلم بداند. راه علاج این است که خود یا دیگران، او را وادار و تحریک کنند مسائل استدلالی عمیق و مشکل را حل کند. وقتی وادار شد تا اینگونه مسایل سخت و مشکل را، که نیاز به فکر و درک عمیق دارد حل کند، پی خواهد برد که ممکن است انسان مسائلی را پیش رو داشته باشد که از آنها چیزی نداند مثلاً از او خواسته شود مسائل هندسه را حل کند. تفکر و تعمق در این گونه مسایل استدلالی، موجب و باعث خواهد شد ذهنش مستقیم شود، و دریابد حل آنها به این راحتی هم نیست، و باید دقت بیشتری به خرج دهد و پس از اینکه با آنها الفت گرفت میفهمد این امکان وجود دارد که او هم به چیزی از واقعیّات و مسلّمات، جاهل و نادان باشد. در این صورت جهل مرکب او تبدیل به جهل بسیط خواهد شد یعنی میداند که نمی.داند، و مقدمه برای فراگیری شده و از این راه میتوان او را معالجه روحی کرد.
۲. گاه صاحب این رذیله در مقام استدلال، اشتباه میکند مثلاً صغرا و کبرا را عوضی گرفته است. در اینجا باید او را به اشتباهش واقف کرد و خود را با صاحبان اندیشه که اهل استدلال هستند مقایسه کند و ادلهای که با آنها استدلال کرده است، بر قوانین منطقی عرضه کند تا پی به خطای خود برد.
۳. گاه منشاء جهل مرکب، تقلید، تعصب و خودخواهی انسانهاست، که هیچ یک بویی از استدلال نبردهاند. در این مقام بکوشد تعصب و خودخواهی و تقلید را کنار زده و بفهمد که اینها ملاک استدلال نیست، و باید در طریق اظهار نظر، علم و استدلال را که ملاک حقیقی است، به کار برد. گوشزد کردن خطرها و عوارض منفی تعصب، خودخواهی و تقلید کورکورانه هم میتواند او را از گرداب جهل مرکب رهایی دهد.
[1].مولوی در دفتر سوم از گریختن سراسیمه و با شتاب عیسی ـ چون شکاری که از دست شیری خونخوار میگریزد ـ به کوه سخن به میان آورده است چنانکه کسی به گرد او نمیرسید و پاسخ علت گریختن خویش را در بدو امر نمیگفت...
[2]. بحارالانوار، ج 14، ص 323، از اختصاص شیخ مفید به سندش از ابی ربیع شامی از امام صادق(ع) و هم چنین ج 69، ص 320
@lotfi_mojtaba
فتح معکوس!
آیتالله منتظری در خاطرات خود از زمانی میگوید که مهندس صباغیان، وزیر کشور دولت موقت برنامه ریزی کرده بود که برای اقامت و شام و ناهار یک ماهه اعضای خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، ۱۰ میلیون تومان اختصاص دهد و هتلی هم برای این جهت رزرو شده بود. آقای منتظری یک پتو و بالش از منزل با خود میبرد و همانجا در یکی از اتاقها مقیم میشود و میگوید من با یک نان و پنیر همین جا سیر میشوم. مابقی نیز همانجا میمانند و تهرانیها شب به خانه خود میروند. در پایان، ۱۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده، به یک میلیون و هشتصد هزار تومان تقلیل مییابد؛ با اینکه به جای یک ماه، جلسات حدود سه ماه به طول میانجامد.
در واقعه دیگری با توجه به شرایط و جو عمومی انقلاب، آیتالله خمینی میگوید نمایندگان رژیم سابق حقوقی که گرفتند حلال نیست و باید تحویل دهند. روزی متصدی جمعآوری نزد آقای منتظری آمده و ۱۷۰ میلیون جمع شده را تحویل میدهد. آقای منتظری میگوید: «به من! من نمیدانم! بروید و به خود آقای خمینی تحویل دهید، به من ربطی ندارد.»
از این موارد و اموال مصادرهای بسیار بود. از جمله ماشینهای بسیاری در مجلس خاک میخورد که در میان آنها ماشین لوکسی بوده که معروف بود نیک پی شهردار تهران برای هدیه به ولیعهد خریداری کرده است. آقای منتظری با توجه به موقعیتی که داشت میتوانست به این دست اموال به هر بهانهای دستاندازی کند و کسی هم مخالفت نمیکرد؛ ولی چنین نکرد.
در یک جمله تلویحا منتقد بود و میگفت: «از این چیزها خیلى آن وقت گفته مىشد، كسى گوشش بدهكار نبود، به امام هم گاهى مىگفتند امام هم به اطرافیان محول مىكردند چون كارها خیلى زیاد بود و به این مسائل توجهى نمىشد.» (خاطرات آیتالله منتظری، ج ۱، ص ۴۵۲)
روزی که وصیتنامه ایشان را با اجازه ایشان خواندم، از مال شخصی دنیا یک خانه در قم داشت که نوشته بود سه دانگ آن مهریه حاج خانم است و باغی که برخی علاقه مندان برای ایشان در اطراف قم خریده بودند و ایشان به مرور پول آن را پرداخت کرده بود. یک حسینیه هم داشت که محل تدریس و برگزاری مراسمات دینی بود و زمین آن را از مالکش خریداری کرده بود و با پولی که یک خیّر هدیه کرده بود ساخت و وقف کرد.
در پاکدستی امثال آقای منتظری همین بس که هرچه توانستند برای هراس افکنی از حضور وی در ساختار سیاسی کشور گفتند؛ اما نتوانستند یک مورد خرد و ریز از لغزش مالی بتراشند.
این مختصر که افتخاری دیگر برای امثال آیتالله منتظری است را برای این گفتم که امروزه که سخن و گزارش از فساد ۱۰۰۰ میلیاردی یکی از خطبای جمعه تهران( کاظم صدیقی) مطرح است ( و برخی علت رد صلاحیت وی برای خبرگان ۱۴۰۲ را به این پرونده ربط میدهند یعنی نظام اختلاس را مطلع بوده)؛ اولا به نسل جدید گوشزد کنم که اینان را ملاک و معیار و تراز روحانیت دانستن امری خطاست؛ و وانگهی با خود فکر میکنم آیا ادعای رسیدن به قله معکوس نیست؟! و آیا از سالهای اولیه پبروزی انقلاب ۵۷ به این سوی و تا به حال کدام قله مورد نظر از این سنخ، به فتح منتهی شده است؟! اختلاس و فساد و رانت و دروغ و شانتاژ کمتر شده است؟! آن روز خطبا و روحانیون پاکدستی چون آیتالله طالقانی و منتظری را در بین خود داشتیم و امروز این جایگاه توسط چه کسانی اشغال شده است؟ آیا این نیز فتح الفتوح دیگری است؟!
@lotfi_mojtaba
آیتالله منتظری در خاطرات خود از زمانی میگوید که مهندس صباغیان، وزیر کشور دولت موقت برنامه ریزی کرده بود که برای اقامت و شام و ناهار یک ماهه اعضای خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، ۱۰ میلیون تومان اختصاص دهد و هتلی هم برای این جهت رزرو شده بود. آقای منتظری یک پتو و بالش از منزل با خود میبرد و همانجا در یکی از اتاقها مقیم میشود و میگوید من با یک نان و پنیر همین جا سیر میشوم. مابقی نیز همانجا میمانند و تهرانیها شب به خانه خود میروند. در پایان، ۱۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده، به یک میلیون و هشتصد هزار تومان تقلیل مییابد؛ با اینکه به جای یک ماه، جلسات حدود سه ماه به طول میانجامد.
در واقعه دیگری با توجه به شرایط و جو عمومی انقلاب، آیتالله خمینی میگوید نمایندگان رژیم سابق حقوقی که گرفتند حلال نیست و باید تحویل دهند. روزی متصدی جمعآوری نزد آقای منتظری آمده و ۱۷۰ میلیون جمع شده را تحویل میدهد. آقای منتظری میگوید: «به من! من نمیدانم! بروید و به خود آقای خمینی تحویل دهید، به من ربطی ندارد.»
از این موارد و اموال مصادرهای بسیار بود. از جمله ماشینهای بسیاری در مجلس خاک میخورد که در میان آنها ماشین لوکسی بوده که معروف بود نیک پی شهردار تهران برای هدیه به ولیعهد خریداری کرده است. آقای منتظری با توجه به موقعیتی که داشت میتوانست به این دست اموال به هر بهانهای دستاندازی کند و کسی هم مخالفت نمیکرد؛ ولی چنین نکرد.
در یک جمله تلویحا منتقد بود و میگفت: «از این چیزها خیلى آن وقت گفته مىشد، كسى گوشش بدهكار نبود، به امام هم گاهى مىگفتند امام هم به اطرافیان محول مىكردند چون كارها خیلى زیاد بود و به این مسائل توجهى نمىشد.» (خاطرات آیتالله منتظری، ج ۱، ص ۴۵۲)
روزی که وصیتنامه ایشان را با اجازه ایشان خواندم، از مال شخصی دنیا یک خانه در قم داشت که نوشته بود سه دانگ آن مهریه حاج خانم است و باغی که برخی علاقه مندان برای ایشان در اطراف قم خریده بودند و ایشان به مرور پول آن را پرداخت کرده بود. یک حسینیه هم داشت که محل تدریس و برگزاری مراسمات دینی بود و زمین آن را از مالکش خریداری کرده بود و با پولی که یک خیّر هدیه کرده بود ساخت و وقف کرد.
در پاکدستی امثال آقای منتظری همین بس که هرچه توانستند برای هراس افکنی از حضور وی در ساختار سیاسی کشور گفتند؛ اما نتوانستند یک مورد خرد و ریز از لغزش مالی بتراشند.
این مختصر که افتخاری دیگر برای امثال آیتالله منتظری است را برای این گفتم که امروزه که سخن و گزارش از فساد ۱۰۰۰ میلیاردی یکی از خطبای جمعه تهران( کاظم صدیقی) مطرح است ( و برخی علت رد صلاحیت وی برای خبرگان ۱۴۰۲ را به این پرونده ربط میدهند یعنی نظام اختلاس را مطلع بوده)؛ اولا به نسل جدید گوشزد کنم که اینان را ملاک و معیار و تراز روحانیت دانستن امری خطاست؛ و وانگهی با خود فکر میکنم آیا ادعای رسیدن به قله معکوس نیست؟! و آیا از سالهای اولیه پبروزی انقلاب ۵۷ به این سوی و تا به حال کدام قله مورد نظر از این سنخ، به فتح منتهی شده است؟! اختلاس و فساد و رانت و دروغ و شانتاژ کمتر شده است؟! آن روز خطبا و روحانیون پاکدستی چون آیتالله طالقانی و منتظری را در بین خود داشتیم و امروز این جایگاه توسط چه کسانی اشغال شده است؟ آیا این نیز فتح الفتوح دیگری است؟!
@lotfi_mojtaba
خبردارشدیم که رعیت #اوشان_فشم بلوا به پا کرده اند که #امام_جمعه_تهران نسق زارعین را متصرف شده ! به صدراعظم فرمان دادیم همه بلوا کننده ها را در میدان #قورخانه فلک کنند، تا #رعیت جماعت یاد بگیرد حافظ قرق #قبله_عالم باشد!
@lotfi_mojtaba
@lotfi_mojtaba