محسن برهانی
Photo
📗📗 معرفی کتاب (۶): مسیر آشتی؛ از استبداد به دموکراسی
✍️محسن برهانی
🖋️ در ایام زندان، یکی از بحثهای رایج میان زندانیان تهیه لیست از کسانی بود که با تغییر اوضاع باید از آنها انتقام گرفت و نیز چگونگی نحوه انتقام.
من اقلیتی بودم که دم از عفو عمومی میزدم و تلاش میکردم برای آن استدلال بیاورم و معمولاً با مخالفت شدید و استهزاء از سوی سایر زندانیان مواجه میشدم و این دو موضع مختلف منشأ بحثهای داغ و جانانهای میشد. تا چند روز قبل برونرفت از این وضعیت بغرنج را محدود به یک دوگانه میدانستم: یا انتقام یا عفو عمومی.
🖋️ در روزهای اخیر کتاب کشیش دزموند توتو برنده جایزه نوبل صلح ۱۹۸۴ با عنوان «مسیر آشتی» از انتشارات کتاب پارسه را مطالعه میکردم و با معجزهای در آفریقای جنوبی در ریشهکن کردن «خشونت» مواجه شدم؛ شاهکاری از جنبش خشونتپرهیز. وی و دوستانش با به قدرت رسیدن نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۴ با تشکیل «کمیسیون حقیقت و آشتی» بجای «عدالت انتقامی» به سمت «عدالت ترمیمی» در عرصه ملی حرکت کردند؛ جنایتکاران بخشی از دوران آپارتاید از ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۴ میتوانستند تقاضای عفو دهند و به بیان ابعاد جنایات بپردازند و ابراز تأسف کنند و صاحبان حق با گذشت، این چرخه خشونت را متوقف کنند چون این مهم را دریافته بودند که جانی و بزهدیده بهتنهایی قادر به خروج از باتلاق خشونت نیستند. به تبع این اقدام ابعاد پیچیدهای از جنایات مشخص شد و زخمهای بسیاری ترمیم شد و از حمام خون بعد از دوران آپارتاید جلوگیری به عمل آمد.
🖋️ اگر یک جامعه بخواهد مسیر غیرخشونتباری را انتخاب کند حتماً میتواند: کما اینکه در آفریقای جنوبی نه مسیر دادگاه نورنبرگ انتخاب شد و نه مسیر پینوشه در شیلی؛ از نظر توتو عفو عمومی، فراموشی و نسیانی واقعی است. گذشته همواره در اوج تحقیر و لجاجت بازمیگردد و ما را دنبال میکند مگر اینکه گذشته را ببینیم و تحلیل کنیم و با آن کنار بیاییم. راه سخت و فراموشنشدنی شرمساری، تنها راه بازگشت از گذشته خونین و خشونتبار است.
🖋️ با خود میاندیشیدم که چند نفر در فضای ملتهب بعد از انقلاب ۵۷ به مرهم گذاشتن بر زخمها میاندیشیدند نه ایجاد زخم جدید؟ این مسیر انتقام تا کی قرار است در ایران ادامه پیدا کند؟ با این زخمها بر پیکره ایران قرار است چه کنیم؟ آیا نلسون ماندلایی ظهور خواهد کرد یا تقدیر ما با خلخالی چه از نوع معمّم چه از نوع کرواتیاش گره خورده است؟
🖋️ مطالعه این کتاب را به دوستان گرامی پیشنهاد میدهم.
📚
📚
📚
#محسن_برهانی
#دزموند_توتو
#خشونت
#کتاب_پارسی
#بهمن_احمدی_امویی
✍️محسن برهانی
🖋️ در ایام زندان، یکی از بحثهای رایج میان زندانیان تهیه لیست از کسانی بود که با تغییر اوضاع باید از آنها انتقام گرفت و نیز چگونگی نحوه انتقام.
من اقلیتی بودم که دم از عفو عمومی میزدم و تلاش میکردم برای آن استدلال بیاورم و معمولاً با مخالفت شدید و استهزاء از سوی سایر زندانیان مواجه میشدم و این دو موضع مختلف منشأ بحثهای داغ و جانانهای میشد. تا چند روز قبل برونرفت از این وضعیت بغرنج را محدود به یک دوگانه میدانستم: یا انتقام یا عفو عمومی.
🖋️ در روزهای اخیر کتاب کشیش دزموند توتو برنده جایزه نوبل صلح ۱۹۸۴ با عنوان «مسیر آشتی» از انتشارات کتاب پارسه را مطالعه میکردم و با معجزهای در آفریقای جنوبی در ریشهکن کردن «خشونت» مواجه شدم؛ شاهکاری از جنبش خشونتپرهیز. وی و دوستانش با به قدرت رسیدن نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۴ با تشکیل «کمیسیون حقیقت و آشتی» بجای «عدالت انتقامی» به سمت «عدالت ترمیمی» در عرصه ملی حرکت کردند؛ جنایتکاران بخشی از دوران آپارتاید از ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۴ میتوانستند تقاضای عفو دهند و به بیان ابعاد جنایات بپردازند و ابراز تأسف کنند و صاحبان حق با گذشت، این چرخه خشونت را متوقف کنند چون این مهم را دریافته بودند که جانی و بزهدیده بهتنهایی قادر به خروج از باتلاق خشونت نیستند. به تبع این اقدام ابعاد پیچیدهای از جنایات مشخص شد و زخمهای بسیاری ترمیم شد و از حمام خون بعد از دوران آپارتاید جلوگیری به عمل آمد.
🖋️ اگر یک جامعه بخواهد مسیر غیرخشونتباری را انتخاب کند حتماً میتواند: کما اینکه در آفریقای جنوبی نه مسیر دادگاه نورنبرگ انتخاب شد و نه مسیر پینوشه در شیلی؛ از نظر توتو عفو عمومی، فراموشی و نسیانی واقعی است. گذشته همواره در اوج تحقیر و لجاجت بازمیگردد و ما را دنبال میکند مگر اینکه گذشته را ببینیم و تحلیل کنیم و با آن کنار بیاییم. راه سخت و فراموشنشدنی شرمساری، تنها راه بازگشت از گذشته خونین و خشونتبار است.
🖋️ با خود میاندیشیدم که چند نفر در فضای ملتهب بعد از انقلاب ۵۷ به مرهم گذاشتن بر زخمها میاندیشیدند نه ایجاد زخم جدید؟ این مسیر انتقام تا کی قرار است در ایران ادامه پیدا کند؟ با این زخمها بر پیکره ایران قرار است چه کنیم؟ آیا نلسون ماندلایی ظهور خواهد کرد یا تقدیر ما با خلخالی چه از نوع معمّم چه از نوع کرواتیاش گره خورده است؟
🖋️ مطالعه این کتاب را به دوستان گرامی پیشنهاد میدهم.
📚
📚
📚
#محسن_برهانی
#دزموند_توتو
#خشونت
#کتاب_پارسی
#بهمن_احمدی_امویی
محسن برهانی
Photo
از نادر جهانبانی تا محمد باقری
✍️محسن برهانی
هر دو نفر از نوابغ نظامی ایران بودند و هر دو خدمات فراوانی تقدیم ایران و توان دفاعی کشور کردند. اولی بهناحق بعد از انقلاب اعدام شد و دومی بهناحق توسط یک کشور متجاوز ترور شد. دردناک آنکه عدهای از قتل این دو اسطوره نظامی ابراز خوشحالی کردند و این دو را بهناحق جنایتکار قلمداد نمودند. جالب توجه اینکه استدلال این جماعت جاهلِ شادان از قتل این دو سرباز وطن، عیناً شبیه هم است؛ چه مخالفان جمهوری اسلامی که امروز ترور سپهبد باقری را توجیه میکنند و چه مخالفان نظام پهلوی که دیروز اعدام سپهبد جهانبانی را توجیه میکردند: تَشابَهَتْ قُلوبُهم.
سران نظامی یک کشور سرمایههای ملی هستند و به گروه و جریان و یا حتی به نظر نگارنده به حکومت خاصی تعلق ندارند. حکومتها میآیند و میروند اما سرمایههای یک کشور باید برای نسلهای دیگر بمانند و از انقطاع نسبی میان سرمایهها جلوگیری کرد و نباید گذاشت بعد از مدتی، سرمایهها صفر شوند و دوباره از نو اقدام به سرمایهگذاری کرد. همین اشتباه را برخی انقلابیون در سال ۵۷ و ۵۸ انجام دادند و با اعدام سران ارتش شاهنشاهی کشور را در برابر هجمه صدام بیدفاع کردند و خدا میداند که چه مصائبی بر کشور وارد شد که اگر چنان عجولانه امثال خلخالیها دست به خون ارتشیان آغشته نمیکردند قطعاً عراق نمیتوانست آنگونه ایرانِ بیدفاع و بیسردار را به خاک و خون بکشاند.
امروز که فاجعه اما روشنتر است و این دست ناپاک خارجی است که متعرّض کشور شده است و با حذف امثال باقری به دنبال آن است که کشور را در برابر هر هجمهای بیدفاع نماید.
آیا نباید از گذشته درس بگیریم؟
این ایام میگذرد و همانگونه که امروز بر بیعقلی مدافعان اعدام جهانبانی اذعان میکنیم بهزودی خواهند فهمید که ترور باقری قبیحتر از آن اعدام زشت بود که جهانبانی مقتول جهالت داخلی بود و باقری مقتول خباثت خارجی.
#محسن_برهانی
✍️محسن برهانی
هر دو نفر از نوابغ نظامی ایران بودند و هر دو خدمات فراوانی تقدیم ایران و توان دفاعی کشور کردند. اولی بهناحق بعد از انقلاب اعدام شد و دومی بهناحق توسط یک کشور متجاوز ترور شد. دردناک آنکه عدهای از قتل این دو اسطوره نظامی ابراز خوشحالی کردند و این دو را بهناحق جنایتکار قلمداد نمودند. جالب توجه اینکه استدلال این جماعت جاهلِ شادان از قتل این دو سرباز وطن، عیناً شبیه هم است؛ چه مخالفان جمهوری اسلامی که امروز ترور سپهبد باقری را توجیه میکنند و چه مخالفان نظام پهلوی که دیروز اعدام سپهبد جهانبانی را توجیه میکردند: تَشابَهَتْ قُلوبُهم.
سران نظامی یک کشور سرمایههای ملی هستند و به گروه و جریان و یا حتی به نظر نگارنده به حکومت خاصی تعلق ندارند. حکومتها میآیند و میروند اما سرمایههای یک کشور باید برای نسلهای دیگر بمانند و از انقطاع نسبی میان سرمایهها جلوگیری کرد و نباید گذاشت بعد از مدتی، سرمایهها صفر شوند و دوباره از نو اقدام به سرمایهگذاری کرد. همین اشتباه را برخی انقلابیون در سال ۵۷ و ۵۸ انجام دادند و با اعدام سران ارتش شاهنشاهی کشور را در برابر هجمه صدام بیدفاع کردند و خدا میداند که چه مصائبی بر کشور وارد شد که اگر چنان عجولانه امثال خلخالیها دست به خون ارتشیان آغشته نمیکردند قطعاً عراق نمیتوانست آنگونه ایرانِ بیدفاع و بیسردار را به خاک و خون بکشاند.
امروز که فاجعه اما روشنتر است و این دست ناپاک خارجی است که متعرّض کشور شده است و با حذف امثال باقری به دنبال آن است که کشور را در برابر هر هجمهای بیدفاع نماید.
آیا نباید از گذشته درس بگیریم؟
این ایام میگذرد و همانگونه که امروز بر بیعقلی مدافعان اعدام جهانبانی اذعان میکنیم بهزودی خواهند فهمید که ترور باقری قبیحتر از آن اعدام زشت بود که جهانبانی مقتول جهالت داخلی بود و باقری مقتول خباثت خارجی.
#محسن_برهانی
Forwarded from سهند ایرانمهر
چه کسی میخواهد من و تو «ما» نشویم؟
(وحیدجلیلی ها دنبال چه هستند؟)
✍🏻 سهند ایرانمهر
درست همان زمانیکه مردم ایران، با همهی اختلاف سلیقهها و عقیدهها، در داخل و خارج از کشور، بدون هیچ دستور یا فراخوان و بپاخیز، از دلِ آوار و اضطراب، دوباره نام ایران را فریاد زدند؛ درست همان وقتیکه واژهی «وطن» از یک شعار تلویزیونی، به مفهومی زنده و جاندار در زبان و دل مردمان کوچه و خیابان تبدیل شد؛ و درست همان لحظههاییکه تهرانیِ خسته، اهوازی داغدار، کرمانشاهی مظلوم، بلوچستانی محروم، خوزستانی دردکشیده و آذربایجانی غیرتمند، دست در دست هم گذاشتند تا بگویند: خانه، اگرچه زخمیست، هنوز خانهی ماست ، در همین لحظات وحدتآفرین، وحید جلیلی دوباره دست به کار شد.
او که انگار فوبیای همبستگی ملی دارد، اینبار با شیطنتی آشنا در سیمایی که قرار بود صدای مردم باشد نه محفلی خاص، مدعی شده که داعیان این همبستگی ملی آن را با حذف نام خدا و پیغمبر و معنویت میخواهند و کشوری با چنین وحدتی به «آغل»شبیه است!
اما واقعاً چهکسی چنین چیزی گفته؟ چهکسی و کجا ادعا کرده که همبستگی ملی باید به بهای حذف معنویت و نامخدا و هویت تمام شود؟ اگر هم بوده چه کسی او را ترجمان خواست یک ملت دانسته؟معلوم نیست آقای جلیلی به نمایندگی از چه کسی یا چه جریانی، چنین دوگانهی جعلی و نادرستی را عَلَم میکند. معلوم نیست کدام وسوسه، او را وامیدارد تا معنویت را – آنهم در لباسی از انذار و نصیحت – بار دیگر به ابزاری برای ترساندن اربابان خودخوانده ایمان مردم و تحریض آنان به دشمنی با این همبستگی تبدیل کند.
جالب است؛ تا دیروز که صدای سُم ستوران متجاوز به گوش میرسید در همین صداوسیمایی که قحطالرجال دستساز، وحیدجلیلی را قائممقام امور فرهنگی آن کرده است به دهان مجریهایش تلقین میکرد که: «وقتی پای ایران در میان است، ارزشی و غیرارزشی نداریم»؛ آن موقع نه حرفی از آغل بود و نه هراسی از همبستگی ملی اما حالا که مردم بدون اجازهی کسی، خودجوش و صادقانه از وطن میگویند، دلِ ژولیدهموهای صوفینمای صداوسیما که لباس وکالت خدا را هم بر تن کردهاند، میلرزد که مبادا همبستگی ملی بدون نقش و اجازهی آنان شکل بگیرد !
واقعاً چه کسی چنین ایران زیبایی را آغل میبیند؟ آنکه میخواهد لحظهای وحدت ملی حفظ شود؟ یا آن سایهبازان، سایهنشینی که طاقت دیدن هیچ حرکتی بیرون از حصار دولتسایه خود را ندارند؟ چرا هر بار مردم از دل بحران، با شعور جمعی و احساس ملی سر برمیآورند، بلافاصله متهم میشوند به تقلای حذف خدا؟
وقت آن است که بپرسیم: آیا فقط آنچه را شما بهعنوان «نشانهی خدا» معرفی میکنید، باید معیار معنویت دانست؟ آیا ایمان را باید از وابستگی سیاسی سنجید یا از رفتار و خلوص دل ملت رنجدیده اما مقاوم؟ آیا این مردم، در دل تهدید و ویرانی، به جای نفی خدا، ایمان و وطن مصرح در « حب الوطن من الایمان»را معنا نکردند؟
حذف «بهنام خدا» نه خواستهی این مردم است و نه نتیجهی وحدت آنها. این، شعبدهبازی کسانیست که در هیاهوی دولت پنهان، نگرانند نه از حذف ایمان، که از حذف انحصار .
آنانی که از کوچکی خود، ملت را همانقدر کوچک میبینند که خدای عالمیان را غافل از آنکه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ».
کسی که در روزهای شکلگیری همبستگی ملی، به جای قدردانی از مردم، نگران دیدهنشدن مهر تأیید خودش است، نه مدافع دین است و نه حافظ وطن. او فقط تاجر دکان خویش است و هزارباره میگویم:باید تاختوتاز این افراد را نفوذ آشکار برای تفرق و تشتت تلقی کرد.
وطن زمانی به آغل تبدیل میشود که هر بار مردم، با خون دل و درد، پنجرهای از امید و اعتماد را باز میکنند، عدهای با چکش انحصار، آن پنجره را در هم میکوبند، آنهم با ادعای نمایندگی خدا!
فراموش نکنیم: کسی که همدلی و همبستگی ملی را با واژهی «آغل» از بهیمهنامه خود تحقیر میکند، حتی اگر با نام خدا سخن بگوید، بهکام خودپرستی و منیّت حرف زده، نه به سود ایمان.
فراموش نکنیم: خدایی که در قرآن، عظمتش مستقل از کفر و ایمان بندگان است، تجلی خود را در «ارادهی مردم» دیده، نه در ادعاهای امثال وحید جلیلی.
اکنون ملت ایران، دل در گرو یکدیگر و وطن دارند. ملت ایران این قدرت را از معنویتی یافتهاند که از جنس شهود است و با مختصات ذهنهای کوچک جور درنمیآید و اگر این دلهای لبریز از ایمان و مهر به وطن خواب را از شما بومانآفتابگریز میربایند پس زنهار که چشمان خمار از تراخمتان را امیدی به درمان نیست.
@sahandiranmehr
(وحیدجلیلی ها دنبال چه هستند؟)
✍🏻 سهند ایرانمهر
درست همان زمانیکه مردم ایران، با همهی اختلاف سلیقهها و عقیدهها، در داخل و خارج از کشور، بدون هیچ دستور یا فراخوان و بپاخیز، از دلِ آوار و اضطراب، دوباره نام ایران را فریاد زدند؛ درست همان وقتیکه واژهی «وطن» از یک شعار تلویزیونی، به مفهومی زنده و جاندار در زبان و دل مردمان کوچه و خیابان تبدیل شد؛ و درست همان لحظههاییکه تهرانیِ خسته، اهوازی داغدار، کرمانشاهی مظلوم، بلوچستانی محروم، خوزستانی دردکشیده و آذربایجانی غیرتمند، دست در دست هم گذاشتند تا بگویند: خانه، اگرچه زخمیست، هنوز خانهی ماست ، در همین لحظات وحدتآفرین، وحید جلیلی دوباره دست به کار شد.
او که انگار فوبیای همبستگی ملی دارد، اینبار با شیطنتی آشنا در سیمایی که قرار بود صدای مردم باشد نه محفلی خاص، مدعی شده که داعیان این همبستگی ملی آن را با حذف نام خدا و پیغمبر و معنویت میخواهند و کشوری با چنین وحدتی به «آغل»شبیه است!
اما واقعاً چهکسی چنین چیزی گفته؟ چهکسی و کجا ادعا کرده که همبستگی ملی باید به بهای حذف معنویت و نامخدا و هویت تمام شود؟ اگر هم بوده چه کسی او را ترجمان خواست یک ملت دانسته؟معلوم نیست آقای جلیلی به نمایندگی از چه کسی یا چه جریانی، چنین دوگانهی جعلی و نادرستی را عَلَم میکند. معلوم نیست کدام وسوسه، او را وامیدارد تا معنویت را – آنهم در لباسی از انذار و نصیحت – بار دیگر به ابزاری برای ترساندن اربابان خودخوانده ایمان مردم و تحریض آنان به دشمنی با این همبستگی تبدیل کند.
جالب است؛ تا دیروز که صدای سُم ستوران متجاوز به گوش میرسید در همین صداوسیمایی که قحطالرجال دستساز، وحیدجلیلی را قائممقام امور فرهنگی آن کرده است به دهان مجریهایش تلقین میکرد که: «وقتی پای ایران در میان است، ارزشی و غیرارزشی نداریم»؛ آن موقع نه حرفی از آغل بود و نه هراسی از همبستگی ملی اما حالا که مردم بدون اجازهی کسی، خودجوش و صادقانه از وطن میگویند، دلِ ژولیدهموهای صوفینمای صداوسیما که لباس وکالت خدا را هم بر تن کردهاند، میلرزد که مبادا همبستگی ملی بدون نقش و اجازهی آنان شکل بگیرد !
واقعاً چه کسی چنین ایران زیبایی را آغل میبیند؟ آنکه میخواهد لحظهای وحدت ملی حفظ شود؟ یا آن سایهبازان، سایهنشینی که طاقت دیدن هیچ حرکتی بیرون از حصار دولتسایه خود را ندارند؟ چرا هر بار مردم از دل بحران، با شعور جمعی و احساس ملی سر برمیآورند، بلافاصله متهم میشوند به تقلای حذف خدا؟
وقت آن است که بپرسیم: آیا فقط آنچه را شما بهعنوان «نشانهی خدا» معرفی میکنید، باید معیار معنویت دانست؟ آیا ایمان را باید از وابستگی سیاسی سنجید یا از رفتار و خلوص دل ملت رنجدیده اما مقاوم؟ آیا این مردم، در دل تهدید و ویرانی، به جای نفی خدا، ایمان و وطن مصرح در « حب الوطن من الایمان»را معنا نکردند؟
حذف «بهنام خدا» نه خواستهی این مردم است و نه نتیجهی وحدت آنها. این، شعبدهبازی کسانیست که در هیاهوی دولت پنهان، نگرانند نه از حذف ایمان، که از حذف انحصار .
آنانی که از کوچکی خود، ملت را همانقدر کوچک میبینند که خدای عالمیان را غافل از آنکه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ».
کسی که در روزهای شکلگیری همبستگی ملی، به جای قدردانی از مردم، نگران دیدهنشدن مهر تأیید خودش است، نه مدافع دین است و نه حافظ وطن. او فقط تاجر دکان خویش است و هزارباره میگویم:باید تاختوتاز این افراد را نفوذ آشکار برای تفرق و تشتت تلقی کرد.
وطن زمانی به آغل تبدیل میشود که هر بار مردم، با خون دل و درد، پنجرهای از امید و اعتماد را باز میکنند، عدهای با چکش انحصار، آن پنجره را در هم میکوبند، آنهم با ادعای نمایندگی خدا!
فراموش نکنیم: کسی که همدلی و همبستگی ملی را با واژهی «آغل» از بهیمهنامه خود تحقیر میکند، حتی اگر با نام خدا سخن بگوید، بهکام خودپرستی و منیّت حرف زده، نه به سود ایمان.
فراموش نکنیم: خدایی که در قرآن، عظمتش مستقل از کفر و ایمان بندگان است، تجلی خود را در «ارادهی مردم» دیده، نه در ادعاهای امثال وحید جلیلی.
اکنون ملت ایران، دل در گرو یکدیگر و وطن دارند. ملت ایران این قدرت را از معنویتی یافتهاند که از جنس شهود است و با مختصات ذهنهای کوچک جور درنمیآید و اگر این دلهای لبریز از ایمان و مهر به وطن خواب را از شما بومانآفتابگریز میربایند پس زنهار که چشمان خمار از تراخمتان را امیدی به درمان نیست.
@sahandiranmehr