🔰قسمتی از آخرين يادداشت آيت الله العظمی شریعتمداری
🔹مرحوم آیت الله شریعتمداری در ایام بستری در بیمارستان در مقدمه کتاب القضاء خود می نويسد: از چيزهایی که چون مادران جوان مُرده باید بر آن گريست، اين است که پرسشهایی از من کرده و مرا بر پاسخ آنها اجبار کردند و بعد از اینکه من به آنها پاسخ دادم، آن را از تلويزيون پخش کردند، ولی نیمی از آنچه که مرا بر پاسخ آن اجبار کرده بودند، حذف کردند که در اثر اين کار، موضوع کاملاً تحريف شد؛ اين بدان ميمانَد که من گفته باشم: «لا الله الا الله» و آنان «لا اله» را پخش کنند و«الا الله» را پخش نکنند، و جاي شگفتي اين جاست که خود قاضی نزد من اعتراف کرد که من چنين سانسورکردني را دستور دادهام! حال همه اينها را خداوند می بيند و او چه داور خوبی است.
🏴@m_sehati🏴
🔹مرحوم آیت الله شریعتمداری در ایام بستری در بیمارستان در مقدمه کتاب القضاء خود می نويسد: از چيزهایی که چون مادران جوان مُرده باید بر آن گريست، اين است که پرسشهایی از من کرده و مرا بر پاسخ آنها اجبار کردند و بعد از اینکه من به آنها پاسخ دادم، آن را از تلويزيون پخش کردند، ولی نیمی از آنچه که مرا بر پاسخ آن اجبار کرده بودند، حذف کردند که در اثر اين کار، موضوع کاملاً تحريف شد؛ اين بدان ميمانَد که من گفته باشم: «لا الله الا الله» و آنان «لا اله» را پخش کنند و«الا الله» را پخش نکنند، و جاي شگفتي اين جاست که خود قاضی نزد من اعتراف کرد که من چنين سانسورکردني را دستور دادهام! حال همه اينها را خداوند می بيند و او چه داور خوبی است.
🏴@m_sehati🏴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو کلام حرف حق
لازم ولی ناکافی
هرچند بسیار دیر
به هرحال ناز نفسش
دمش گرم و گرمتر
بازگشتش به سوی مردم و ملت سریع و فزون تر بادا
🌹@m_sehati🌹
لازم ولی ناکافی
هرچند بسیار دیر
به هرحال ناز نفسش
دمش گرم و گرمتر
بازگشتش به سوی مردم و ملت سریع و فزون تر بادا
🌹@m_sehati🌹
باز آی
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگهِ ما درگهِ نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آ
از ابوسعید ابوالخیر
🌹@m_sehati🌹
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگهِ ما درگهِ نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آ
از ابوسعید ابوالخیر
🌹@m_sehati🌹
هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست
انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
آخر و عاقبت خود را به بدمستانِ ریاستِ پوشالی نفروشیم
چاپلوسان برای حفظ دنیای پست و زشتِ مستبدان و ستمگران حاضرند دست به هر کاری بزنند. اسوههای انسانیت و اخلاق را که هنوز هم میان مردم در اوج معنویت و محبوبیت قرار دارند مدام فرو میکاهند تا قساوت و خشونت و گوشتتلخی خود و زمامدارانشان را موجه بنمایانند.
از طرفی در تملق و مدحِ ارباب زر و زور امروزشان غلو و افراط میکنند و از طرفی با تحریف تاریخ و متون مقدس در حق سرآمدِ رسولانِ عشق و آشتی( حضرت محمد مصطفی ص) و مولای درویشان و پدر یتیمان و پیشوای دادگران (حضرت علی مرتضی ع) تفریط و تقصیر میکنند. البته این غلو و تقصیر را هرچند کمرنگ در آثارِ زندهیاد مرتضی مطهری بهخصوص در کتابهای او مثلِ جاذبه و دافعۀ علی و نهضتهای صدساله اخیر میتوان دید تا به جریانشناسی آن پی برد و با دوری از جوّ زدگیهای مرسوم و حماسهسراییهای متداول به تفاوتها و احیاناً تعارضات فرقههای شیعی رسید و امتیازهای تشیع علوی (عدل و اخلاق ) و مکتب جعفری( علم و تقوا) را از فرقههای ثقفی/مختاری(کینه و انتقام) و زیدیه ( خشونت و خون و خلافت) بازشناخت.
نکند به دامهای فریبندۀ مزدبگیران ارباب زر و زور و تزویر افتاد که فرو غلتیدن از این پرتگاه به حتم آینده و آخرت انسان را تا جایی تباه میکند که بدتر از آن ممکن نیست. از خاتمالنبیین(ص) حدیث هست که میگفت:
« شَرُّ النّاسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ ، وشَرٌّ مِن ذلِكَ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ./ یعنی: بدترينِ مردم ، كسى است كه آخرتش را به دنيايش بفروشد ، و بدتر از او ، كسى است كه آخرت خويش را براى دنياى ديگرى بفروشد.». (ر.ک: کتابُ من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 353 ح 5762؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 319 ح ۲۶۵۶ ؛ بحار الأنوار : ج 77 ص 46 ح 3 .).
حالا یکی دیروز در اسنادِ حدیثِ مکارمالاخلاق دست به تولیدِ تردید آلوده و اینک رسولِ خدای ارحمالراحمین را که به نص قرآن رحمت عالمیان است به تلخگوشتی متهم و وصی بهحق او را با اعراض یا غفلت از عبارتِ « انّه ممسوسٌ بذات الله» خشن میخواند چندان عجیب نیست که به قولِ گفتنی:
در سیاست که اصل، نیرنگ است
دین، دروغی که سهم آن سنگ است.
عجیب این است که عدّهای سیاست زده یا غافل از روز و روزگارِ اکثریتِ مردم، پروژۀ موجه نمایی آن خطایا و تقصیرات را پیش میبرند و خوشخیالاند. توگویی خفت و خواب هم کاری است.!
م. صحتیسردرودی
19 فروردین 1403
🌹@m_sehati🌹
چاپلوسان برای حفظ دنیای پست و زشتِ مستبدان و ستمگران حاضرند دست به هر کاری بزنند. اسوههای انسانیت و اخلاق را که هنوز هم میان مردم در اوج معنویت و محبوبیت قرار دارند مدام فرو میکاهند تا قساوت و خشونت و گوشتتلخی خود و زمامدارانشان را موجه بنمایانند.
از طرفی در تملق و مدحِ ارباب زر و زور امروزشان غلو و افراط میکنند و از طرفی با تحریف تاریخ و متون مقدس در حق سرآمدِ رسولانِ عشق و آشتی( حضرت محمد مصطفی ص) و مولای درویشان و پدر یتیمان و پیشوای دادگران (حضرت علی مرتضی ع) تفریط و تقصیر میکنند. البته این غلو و تقصیر را هرچند کمرنگ در آثارِ زندهیاد مرتضی مطهری بهخصوص در کتابهای او مثلِ جاذبه و دافعۀ علی و نهضتهای صدساله اخیر میتوان دید تا به جریانشناسی آن پی برد و با دوری از جوّ زدگیهای مرسوم و حماسهسراییهای متداول به تفاوتها و احیاناً تعارضات فرقههای شیعی رسید و امتیازهای تشیع علوی (عدل و اخلاق ) و مکتب جعفری( علم و تقوا) را از فرقههای ثقفی/مختاری(کینه و انتقام) و زیدیه ( خشونت و خون و خلافت) بازشناخت.
نکند به دامهای فریبندۀ مزدبگیران ارباب زر و زور و تزویر افتاد که فرو غلتیدن از این پرتگاه به حتم آینده و آخرت انسان را تا جایی تباه میکند که بدتر از آن ممکن نیست. از خاتمالنبیین(ص) حدیث هست که میگفت:
« شَرُّ النّاسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ ، وشَرٌّ مِن ذلِكَ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ./ یعنی: بدترينِ مردم ، كسى است كه آخرتش را به دنيايش بفروشد ، و بدتر از او ، كسى است كه آخرت خويش را براى دنياى ديگرى بفروشد.». (ر.ک: کتابُ من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 353 ح 5762؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 319 ح ۲۶۵۶ ؛ بحار الأنوار : ج 77 ص 46 ح 3 .).
حالا یکی دیروز در اسنادِ حدیثِ مکارمالاخلاق دست به تولیدِ تردید آلوده و اینک رسولِ خدای ارحمالراحمین را که به نص قرآن رحمت عالمیان است به تلخگوشتی متهم و وصی بهحق او را با اعراض یا غفلت از عبارتِ « انّه ممسوسٌ بذات الله» خشن میخواند چندان عجیب نیست که به قولِ گفتنی:
در سیاست که اصل، نیرنگ است
دین، دروغی که سهم آن سنگ است.
عجیب این است که عدّهای سیاست زده یا غافل از روز و روزگارِ اکثریتِ مردم، پروژۀ موجه نمایی آن خطایا و تقصیرات را پیش میبرند و خوشخیالاند. توگویی خفت و خواب هم کاری است.!
م. صحتیسردرودی
19 فروردین 1403
🌹@m_sehati🌹
از تحریف تا تحقیرِ پیام آورِ رحمت و محبت
(ویراست دوم)
برخی با چنگ زدن به بریده ای از یک آیه ی قرآن ، ضمن این که تندروی و سختگیری و بدخُلقی های خویش را موجه می نمایانند به تحریف معنوی قرآن و تحقیر شخصیت و خُلق و خوی آخرین پیام آور آسمانی نیز می پردازند ، به این ترتیب که با حذف صدر و ذیلِ مفصل از آیه ، عبارتی را با عنوان سخن خدا علم کرده مدام تکرار می کنند :
« پیامبر و کسانی که با او بودند در برابر کافران سختگیر و خشن و در میان خودشان مهربان بودند / ... والذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ...» حال از این هم بگذریم که ممکن است کلمه ی « اشداء » در اینجا به معنای « اقویا » ( یعنی نیرومندان ) باشد از این مهم نمی توان گذشت که این آیه به صورت کامل _ البته نه تقطیع و تحریف آن _ معنا بلکه معانی دیگری را در بردارد و غیر از آن است که تندخویان در پی آنند ، متن آیه چنین است :
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿29﴾
(یعنی محمد فرستاده ی خداست ، و آنان که با اویند در برابر کافران قویدلان و در میان خودشان مهربانانند آنان را در حالی می بینی که رکوع کنان و سجده کنان از خدا فضل و رضوان می خواهند ؛ نشانشان از اثر سجده در سیمایشان پیداست ؛ مَثَلشان در تورات و انجیل به دانه ای ماند که وقتی سر از خاک برآرد نخست نازک و ترد باشد و سپس چنان نیرومند گردد که بر ساق خود محکم و استوار بایستد تا آنجا که دهقانان را به شگفتی وادارد تا حقپوشان را به خشم آورد ، خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای نیک کرده اند آمرزش و پاداش بزرگ را وعده داده است).
حال با خواندن کامل آیه ی مذکور معانی ذیل را می توان فهمید :
1 . تنها عبارت اول آیه ( یعنی محمد فرستاده ی خداست ) در توصیف پیامبر است و اوصاف بعدی نه پیامبر بلکه کسانی را که با پیامبر بودند اعم از مؤمنان و دیگران می شناساند؛
2 . پس عبارتِ « اشداء علی الکفار» به هر معنایی که باشد شامل پیام آور خدا نمی شود .
3 . حتی عبارتِ « رحماء بینهم » هم شامل پیامبر نمی شود زیرا افزون بر متن آیه مذکور که پیداست آیات دیگر قرآن نیز این معنا را که « پیامبر تنها در میان کسانی که با او بودند مهربان باشد و با رحمت رفتار کند » بر نمی تابد بلکه این انحصار را منکر هم می شود آنجا که در شناسایی روشن آن حضرت به صراحت تمام می گوید:
« وما ارسلناک الا رحمة للعالمین / یعنی تو را نفرستاده ایم مگرفقط برای این که همه ی جهانیان را مهر و رحمت باشی »(ر.ک: سوره انبیا آیه 107)
یعنی پیام آور اسلام نه تنها برای کسانی که با او بودند و نه حتی تنها برای مؤمنان و مسلمانان بلکه برای همگان مهر و رحمت بود و با همه مهربانانه و با محبت رفتار می کرد و آیات دیگر قرآن هم مؤیّد همین است که در اینجا بیش از این مجال تفصیل نیست . آری :
به بسم الله الرحمان الرحیم است
سراسر هرچه قرآن کریم است
4 . این توصیف ( یعنی اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ) حتی ممکن است از باب حکم به اغلب و النادر کالمعدوم شامل مؤمنان و نیکوکاران هم نشود زیرا که در پایان همان آیه ای که خشونت طلبان و تحریفگران با تقطیع آن را به رخ می کشند آنان ( یعنی مؤمنان و نیکوکاران که نوادر بودند ) استثناء شده اند که تنها همانان در خور آمرزش خدا و پاداش بزرگ پروردگارند . اگر خواستید یک بار دیگر آیه مورد بحث را به صورت کامل قرائت کنید تا جای تردیدی نماند .
✅خلاصه اگر واو را استیناف نگیرم و عطف فرض کنیم حاصلش چنین می شود:« مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ/ یعنی محمد و کسانی که با او هستند پیامبرِ خدایند!» و از آنجایی که این معنی کاملاً دروغ است پس مجبوریم واو را عطف نگیریم و استیناف بگیریم تا بگوییم: محمد پیامبرِ خداست ولی آنان که با او هستند اشداء علی الکفار و غیره هستند تا آخر.✅
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
(ویراست دوم)
برخی با چنگ زدن به بریده ای از یک آیه ی قرآن ، ضمن این که تندروی و سختگیری و بدخُلقی های خویش را موجه می نمایانند به تحریف معنوی قرآن و تحقیر شخصیت و خُلق و خوی آخرین پیام آور آسمانی نیز می پردازند ، به این ترتیب که با حذف صدر و ذیلِ مفصل از آیه ، عبارتی را با عنوان سخن خدا علم کرده مدام تکرار می کنند :
« پیامبر و کسانی که با او بودند در برابر کافران سختگیر و خشن و در میان خودشان مهربان بودند / ... والذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ...» حال از این هم بگذریم که ممکن است کلمه ی « اشداء » در اینجا به معنای « اقویا » ( یعنی نیرومندان ) باشد از این مهم نمی توان گذشت که این آیه به صورت کامل _ البته نه تقطیع و تحریف آن _ معنا بلکه معانی دیگری را در بردارد و غیر از آن است که تندخویان در پی آنند ، متن آیه چنین است :
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿29﴾
(یعنی محمد فرستاده ی خداست ، و آنان که با اویند در برابر کافران قویدلان و در میان خودشان مهربانانند آنان را در حالی می بینی که رکوع کنان و سجده کنان از خدا فضل و رضوان می خواهند ؛ نشانشان از اثر سجده در سیمایشان پیداست ؛ مَثَلشان در تورات و انجیل به دانه ای ماند که وقتی سر از خاک برآرد نخست نازک و ترد باشد و سپس چنان نیرومند گردد که بر ساق خود محکم و استوار بایستد تا آنجا که دهقانان را به شگفتی وادارد تا حقپوشان را به خشم آورد ، خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای نیک کرده اند آمرزش و پاداش بزرگ را وعده داده است).
حال با خواندن کامل آیه ی مذکور معانی ذیل را می توان فهمید :
1 . تنها عبارت اول آیه ( یعنی محمد فرستاده ی خداست ) در توصیف پیامبر است و اوصاف بعدی نه پیامبر بلکه کسانی را که با پیامبر بودند اعم از مؤمنان و دیگران می شناساند؛
2 . پس عبارتِ « اشداء علی الکفار» به هر معنایی که باشد شامل پیام آور خدا نمی شود .
3 . حتی عبارتِ « رحماء بینهم » هم شامل پیامبر نمی شود زیرا افزون بر متن آیه مذکور که پیداست آیات دیگر قرآن نیز این معنا را که « پیامبر تنها در میان کسانی که با او بودند مهربان باشد و با رحمت رفتار کند » بر نمی تابد بلکه این انحصار را منکر هم می شود آنجا که در شناسایی روشن آن حضرت به صراحت تمام می گوید:
« وما ارسلناک الا رحمة للعالمین / یعنی تو را نفرستاده ایم مگرفقط برای این که همه ی جهانیان را مهر و رحمت باشی »(ر.ک: سوره انبیا آیه 107)
یعنی پیام آور اسلام نه تنها برای کسانی که با او بودند و نه حتی تنها برای مؤمنان و مسلمانان بلکه برای همگان مهر و رحمت بود و با همه مهربانانه و با محبت رفتار می کرد و آیات دیگر قرآن هم مؤیّد همین است که در اینجا بیش از این مجال تفصیل نیست . آری :
به بسم الله الرحمان الرحیم است
سراسر هرچه قرآن کریم است
4 . این توصیف ( یعنی اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ) حتی ممکن است از باب حکم به اغلب و النادر کالمعدوم شامل مؤمنان و نیکوکاران هم نشود زیرا که در پایان همان آیه ای که خشونت طلبان و تحریفگران با تقطیع آن را به رخ می کشند آنان ( یعنی مؤمنان و نیکوکاران که نوادر بودند ) استثناء شده اند که تنها همانان در خور آمرزش خدا و پاداش بزرگ پروردگارند . اگر خواستید یک بار دیگر آیه مورد بحث را به صورت کامل قرائت کنید تا جای تردیدی نماند .
✅خلاصه اگر واو را استیناف نگیرم و عطف فرض کنیم حاصلش چنین می شود:« مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ/ یعنی محمد و کسانی که با او هستند پیامبرِ خدایند!» و از آنجایی که این معنی کاملاً دروغ است پس مجبوریم واو را عطف نگیریم و استیناف بگیریم تا بگوییم: محمد پیامبرِ خداست ولی آنان که با او هستند اشداء علی الکفار و غیره هستند تا آخر.✅
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
با حضرت محمد و علی همه رفیق بودند ولی شما نارفیق و دشمن کردید
واعظ بیت رهبری نسبتهای ناروا به رسول خدا (ص) و مولا علی (ع) داد و گفت:
«امیرالمؤمنین در مقام خلافت گوشتلخی میکرد. تو یه دونه رفیق برای خودت نمیگذاری. از این بدتر! وضعیتی بود که رسول خدا به وجود آورد. رسول خدا هم نه یک رفیق برای خودش نه یک رفیق برای علی نگه داشت!!. یعنی فکر نکنید رسول خدا مهربون بود امیرالمؤمنین گوشتتلخ بود. من موندم رسول خدا چرا یک باندی برای خودش درست نکرد؟ خیلیها را تاروند»!!
دربارۀ جسارتهای پنهان و پیدای این سخنانِ نادرست، نویسندگان و پژوهشگران بسیار نوشتند و نالیدند. من اما اینک سه سخن نیز دارم که بهاختصار مینویسم:
1 . بهعنوان یک فعال اجتماعی و فرهنگی بیش از نیمقرن است که در میان مردم و با مردم بودهام. میلیونها انسان را چه قبل؛ چه بعد از سال 57 تنها در ایران دیدهام که به دوست داشتن پیامبر و علی افتخار میکردند و هرگز خود را نسبت به ساحت آن دو نارفیق نمیدیدند اما شما با نام اسلام و شیعه در این چهلوچند سال کارهایی کردید که بسیاری از آنها دگرگون گشتند که جای تأسف است. خلاصه این شما هستید که از دوستداران محمد(ع) و علی(ع) هرلحظه دشمن میسازید آنگاه با پررویی شگفت! گناه بزرگی را که خودکردهاید به گردن رسولالله و جانشین بهحق او میاندازید. اگر این بیانصافی نیست پس چیست؟
2 . یکی از عواملِ تحریف ساز «قیاس به نفس» است. این قیاس اگر مغفول واقع شود دیگر به تخریب مبانی و اصول کفایت نمیکند بلکه آنها را بهتدریج در ذهن قیاس کننده به ضد خودشان بدل میکند. اینجاست که میبینیم «اصل صداقت»، حماقت و سادهلوحی؛ «اصل عدالت»، سیاست ندانی و علتِ شکستِ حکومتِ عدلِ علوی پنداشته میشود! زیرا که در فرهنگ قیاس کنندگان پیروزی و شکست فقط باقدرت و حفظ آن تعریف میشود و در قاموس قدرت پرستان از عدالت و محبت سخن گفتن همانقدر بیربط است که حرف از انسانیت و اخلاق به میان آوردن.
3 . عجبا که این آدمی هرچه هم به دام دولتیان بیافتد و حقهبازی حکومتیان حرفهاش هم بشود باز مثلاین که وجدانش هرازگاهی گریبانش را میگیرد تا خود و هم خطیهایش را خواسته و ناخواسته به دادسرای سرشتِ انسانیاش بکشد بلکه ذات پاکش را لحظهای هم شد در آینۀ رحمة للعالمین حضرت محمد(ص) و مجسمۀ عدل و انصاف علی(ع) ببیند. اما دریغا که بهجای پیرایش و آرایشِ خویشتن دست به شکستنِ آینهها میآلایند. غافل از اینکه باید به خود نهیب زد و گفت:
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست.
ر.ک: خمسۀ نظامی، مخزنالاسرار، داستان پادشاه ظالم با مرد راستگوی.
م. صحتیسردرودی
21 فروردین 1403
🌹@m_sehati🌹
واعظ بیت رهبری نسبتهای ناروا به رسول خدا (ص) و مولا علی (ع) داد و گفت:
«امیرالمؤمنین در مقام خلافت گوشتلخی میکرد. تو یه دونه رفیق برای خودت نمیگذاری. از این بدتر! وضعیتی بود که رسول خدا به وجود آورد. رسول خدا هم نه یک رفیق برای خودش نه یک رفیق برای علی نگه داشت!!. یعنی فکر نکنید رسول خدا مهربون بود امیرالمؤمنین گوشتتلخ بود. من موندم رسول خدا چرا یک باندی برای خودش درست نکرد؟ خیلیها را تاروند»!!
دربارۀ جسارتهای پنهان و پیدای این سخنانِ نادرست، نویسندگان و پژوهشگران بسیار نوشتند و نالیدند. من اما اینک سه سخن نیز دارم که بهاختصار مینویسم:
1 . بهعنوان یک فعال اجتماعی و فرهنگی بیش از نیمقرن است که در میان مردم و با مردم بودهام. میلیونها انسان را چه قبل؛ چه بعد از سال 57 تنها در ایران دیدهام که به دوست داشتن پیامبر و علی افتخار میکردند و هرگز خود را نسبت به ساحت آن دو نارفیق نمیدیدند اما شما با نام اسلام و شیعه در این چهلوچند سال کارهایی کردید که بسیاری از آنها دگرگون گشتند که جای تأسف است. خلاصه این شما هستید که از دوستداران محمد(ع) و علی(ع) هرلحظه دشمن میسازید آنگاه با پررویی شگفت! گناه بزرگی را که خودکردهاید به گردن رسولالله و جانشین بهحق او میاندازید. اگر این بیانصافی نیست پس چیست؟
2 . یکی از عواملِ تحریف ساز «قیاس به نفس» است. این قیاس اگر مغفول واقع شود دیگر به تخریب مبانی و اصول کفایت نمیکند بلکه آنها را بهتدریج در ذهن قیاس کننده به ضد خودشان بدل میکند. اینجاست که میبینیم «اصل صداقت»، حماقت و سادهلوحی؛ «اصل عدالت»، سیاست ندانی و علتِ شکستِ حکومتِ عدلِ علوی پنداشته میشود! زیرا که در فرهنگ قیاس کنندگان پیروزی و شکست فقط باقدرت و حفظ آن تعریف میشود و در قاموس قدرت پرستان از عدالت و محبت سخن گفتن همانقدر بیربط است که حرف از انسانیت و اخلاق به میان آوردن.
3 . عجبا که این آدمی هرچه هم به دام دولتیان بیافتد و حقهبازی حکومتیان حرفهاش هم بشود باز مثلاین که وجدانش هرازگاهی گریبانش را میگیرد تا خود و هم خطیهایش را خواسته و ناخواسته به دادسرای سرشتِ انسانیاش بکشد بلکه ذات پاکش را لحظهای هم شد در آینۀ رحمة للعالمین حضرت محمد(ص) و مجسمۀ عدل و انصاف علی(ع) ببیند. اما دریغا که بهجای پیرایش و آرایشِ خویشتن دست به شکستنِ آینهها میآلایند. غافل از اینکه باید به خود نهیب زد و گفت:
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست.
ر.ک: خمسۀ نظامی، مخزنالاسرار، داستان پادشاه ظالم با مرد راستگوی.
م. صحتیسردرودی
21 فروردین 1403
🌹@m_sehati🌹
مهر را مخفی مکن انصاف نیست
روح و جانی عاری از عداوت داشتن؛ کینه کسی را در دل نکاشتن، بزرگترین توفیقی است که یک انسان میتواند به دست آورد و زیباترین زیبایی و گستردهترین آسایش نیز از همین توفیق حاصل میشود.
جای بسیار شگفتی است که چرا برخی در مهرورزی گاهی دودل تشریف دارند و قدر مهربانی چندان نمیدانند! آیا نمیدانند که محبت به دیگران پیش و بیش از دیگران به خود انسان میرسد و به خویشتن خویش یاری میرساند ؟
باری بایسته است سعی کنیم که در مهربانی شکی به دل راه ندهیم و از این بخلورزی که گاهی به خویشتن خویش داریم با تمام توان دوری جوییم بلکه بدانیم که پیوسته باید به خود گفت :
مهر را مخفی مکن انصاف نیست
مهربانی هرچه شد اسراف نیست.
م. صحتیسردرودی
🌺@m_sehati🌺
روح و جانی عاری از عداوت داشتن؛ کینه کسی را در دل نکاشتن، بزرگترین توفیقی است که یک انسان میتواند به دست آورد و زیباترین زیبایی و گستردهترین آسایش نیز از همین توفیق حاصل میشود.
جای بسیار شگفتی است که چرا برخی در مهرورزی گاهی دودل تشریف دارند و قدر مهربانی چندان نمیدانند! آیا نمیدانند که محبت به دیگران پیش و بیش از دیگران به خود انسان میرسد و به خویشتن خویش یاری میرساند ؟
باری بایسته است سعی کنیم که در مهربانی شکی به دل راه ندهیم و از این بخلورزی که گاهی به خویشتن خویش داریم با تمام توان دوری جوییم بلکه بدانیم که پیوسته باید به خود گفت :
مهر را مخفی مکن انصاف نیست
مهربانی هرچه شد اسراف نیست.
م. صحتیسردرودی
🌺@m_sehati🌺
جانمان در گروِ جستجو، آیینمان گفتگوست.
انسان در ذاتِ خویش، کنجکاو و جستجوگر است همه اش از همان بدوِ تولّدش می خواهد بجوید و بیابد و بفهمد تا ببالد و بپوید و بپاید بلکه باز بیشتر بجوید و بپوید.
و در این مسیرِ سبز و کمال پیوسته تشنه است که مدام جرعه ای از شراب ادب و محبت به سر کشد تا به راحتی و زیبایی همیشه همگان به خصوص مخالفان و رقیبانش را با رفاقت درک کند و برای همین مهمّ است که انسان تا زمانی که انسان است هرگز نمی خواهد گفتگو را ترک کند و از مهربانی درماند که نکند به قعرِ دوزخِ دشمنی یا قهر در غلتد.
فقط کسانی گفتگو را به هم می زنند یا از مذاکره ی مدام و مستدام می ترسند که احتمال می رود سرمست از ریاست و اعتماد به نفسِ کاذب، به نوعی از انسانیت و خویشتن خویش دور شده اند تا آنجا که ممکن است گفته شود مسخ شده اند و به ضدِّ ذات و سرشتِ نخستینشان بدل گشته اند.
قصه آن وقت غرابت بیشتری می یابد و مصیبت بزرگتری می شود که مخالفانِ مذاکره خود را به بهانه های واهی به اسلام و قرآن می بندند و خود را مسلمان هم می خوانند.‼️
ای کاش به جای این همه خودخوانی آنچنانی یک بار هم از سر عقل آزاد و مستقل کتابِ هستی را که خواندنیِ بنامی است – نه با غرور و قهر – که با شعور و مهر می خواندند تا می دیدند که قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژه قول به گفتگو و مذاکره بها داده و مسلمانان را به درک دیگران فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاط القرآن الکریم2 / 402 - 420)نشر ناصرخسرو،چ2) حال بگذریم از این مهمّ که قرآن در اصل آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیام آورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکره ی مدام - خوانده است.
خلاصه چه به کتاب هستی و انسانیت، چه به کتاب خواندنی و گفتگو- یعنی قرآن – بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید تا به خود گوییم:
تو اگر حرف حق و حسابی داری پس هرگز نباید از گفتگو خسته شویی یا به بهانه ای سر بر تابی.
آخر مگر منکرِ ذاتِ انسانی؟ یا در عینِ ادّعای مسلمانی،کافرِ کتاب خدا قرآنی، یا خدای ناکرده چنان سرمست ریاستی که دیگر چیزی نمی دانی ؟!
پناه بر خدای خوبی ها و آفریدگارِ آشتی ها.
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
انسان در ذاتِ خویش، کنجکاو و جستجوگر است همه اش از همان بدوِ تولّدش می خواهد بجوید و بیابد و بفهمد تا ببالد و بپوید و بپاید بلکه باز بیشتر بجوید و بپوید.
و در این مسیرِ سبز و کمال پیوسته تشنه است که مدام جرعه ای از شراب ادب و محبت به سر کشد تا به راحتی و زیبایی همیشه همگان به خصوص مخالفان و رقیبانش را با رفاقت درک کند و برای همین مهمّ است که انسان تا زمانی که انسان است هرگز نمی خواهد گفتگو را ترک کند و از مهربانی درماند که نکند به قعرِ دوزخِ دشمنی یا قهر در غلتد.
فقط کسانی گفتگو را به هم می زنند یا از مذاکره ی مدام و مستدام می ترسند که احتمال می رود سرمست از ریاست و اعتماد به نفسِ کاذب، به نوعی از انسانیت و خویشتن خویش دور شده اند تا آنجا که ممکن است گفته شود مسخ شده اند و به ضدِّ ذات و سرشتِ نخستینشان بدل گشته اند.
قصه آن وقت غرابت بیشتری می یابد و مصیبت بزرگتری می شود که مخالفانِ مذاکره خود را به بهانه های واهی به اسلام و قرآن می بندند و خود را مسلمان هم می خوانند.‼️
ای کاش به جای این همه خودخوانی آنچنانی یک بار هم از سر عقل آزاد و مستقل کتابِ هستی را که خواندنیِ بنامی است – نه با غرور و قهر – که با شعور و مهر می خواندند تا می دیدند که قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژه قول به گفتگو و مذاکره بها داده و مسلمانان را به درک دیگران فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاط القرآن الکریم2 / 402 - 420)نشر ناصرخسرو،چ2) حال بگذریم از این مهمّ که قرآن در اصل آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیام آورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکره ی مدام - خوانده است.
خلاصه چه به کتاب هستی و انسانیت، چه به کتاب خواندنی و گفتگو- یعنی قرآن – بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید تا به خود گوییم:
تو اگر حرف حق و حسابی داری پس هرگز نباید از گفتگو خسته شویی یا به بهانه ای سر بر تابی.
آخر مگر منکرِ ذاتِ انسانی؟ یا در عینِ ادّعای مسلمانی،کافرِ کتاب خدا قرآنی، یا خدای ناکرده چنان سرمست ریاستی که دیگر چیزی نمی دانی ؟!
پناه بر خدای خوبی ها و آفریدگارِ آشتی ها.
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺