پس از اعمال ابلاغیۀ وزارت ارشاد، بالاخره کتاب اصالت صلح در اسلام با عنوان فرعیِ محمد پیامآور صلح یا ستیز؟ منتشر شد. امیدوارم روزی نسخه کامل آن فرصت نشر بیابد.
بااینهمه باز در این کار، حرف تازه و سخن از سرِ تحقیق و تعجب، بسیار است و پرشمار.
تا قیامت میتوان از عشق گفت
تو مگو مضمون نابی نیست، هست.
🌺@m_sehati🌺
بااینهمه باز در این کار، حرف تازه و سخن از سرِ تحقیق و تعجب، بسیار است و پرشمار.
تا قیامت میتوان از عشق گفت
تو مگو مضمون نابی نیست، هست.
🌺@m_sehati🌺
تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
Photo
چکیدهای از کتاب اصالت صلح در اسلام
پرسشی را که این پژوهش پیش میکشد چنین است: آیا محمّد مردِ مدارا و مهربانی بود یا مردِ میدانهای جنگ و سردمداری؟ ده فصل دارد. در فصل اول به مأخذیابی و سندشناسی میپردازد تا روشن شود که در شناختِ محمّد و آیین او به چه اسناد و منابعی میتوان تکیه کرد و شاخصههای این منابع و مآخذ چیست یا چهها میتواند باشد؟ و اگر تعارضی میان این منابع دیده شد ترجیح با کدام است و چگونه و چرا؟ فصل دوم تا ششم: خدای محمّد؛ کتابِ محمّد(قرآن)؛ رسالت و پیامِ محمّد؛ محمّد(ص) و اخلاق؛ آرمانشهر پیامبر(مدینۀ فاضلۀ محمّد) را میشناساند تا ببیند اینهمه با صلح همخوانی دارد یا با ستیز؟ در فصل هفتم تا نهم از سلام و اسلام و مسلم؛ صلح در کتابِ محمّد و سورههای صلح در قرآن سخن میگوید؛ فصل دهم به جنگ و جهاد در قرآن و اسلام اختصاص دارد. فزون بر آنکه در نُه فصل پیشین، هرکجا که مناسبتی بود انظار و آرای مخالفان با عناوینی چون «اشکال» یا «تشکیک» آورده شده بود در فصل پایانی نیز به آرای دیگرِ مخالفان - بهصورت مستقل و مفصل – در خصوص جنگ، اسارت، خشونت، محاربه و افساد فی الارض، قصاص و غیره پرداختهشده. هرچند که مطالعۀ همین فصلِ اخیر، در پاسخ به اشکالات و تأملات مخالفان یا متوقّفان، به نظر کافی و وافی میرسد، امّا مطالعۀ همۀ کتاب به جدّ توصیه میشود؛ چراکه برای گریز از تکرار، هر چه پیش رفتیم بهاجمال و اختصار روی آوردیم که اقتضای فصول بههمپیوسته همین بود و بس.
🏴@m_sehati🏴
پرسشی را که این پژوهش پیش میکشد چنین است: آیا محمّد مردِ مدارا و مهربانی بود یا مردِ میدانهای جنگ و سردمداری؟ ده فصل دارد. در فصل اول به مأخذیابی و سندشناسی میپردازد تا روشن شود که در شناختِ محمّد و آیین او به چه اسناد و منابعی میتوان تکیه کرد و شاخصههای این منابع و مآخذ چیست یا چهها میتواند باشد؟ و اگر تعارضی میان این منابع دیده شد ترجیح با کدام است و چگونه و چرا؟ فصل دوم تا ششم: خدای محمّد؛ کتابِ محمّد(قرآن)؛ رسالت و پیامِ محمّد؛ محمّد(ص) و اخلاق؛ آرمانشهر پیامبر(مدینۀ فاضلۀ محمّد) را میشناساند تا ببیند اینهمه با صلح همخوانی دارد یا با ستیز؟ در فصل هفتم تا نهم از سلام و اسلام و مسلم؛ صلح در کتابِ محمّد و سورههای صلح در قرآن سخن میگوید؛ فصل دهم به جنگ و جهاد در قرآن و اسلام اختصاص دارد. فزون بر آنکه در نُه فصل پیشین، هرکجا که مناسبتی بود انظار و آرای مخالفان با عناوینی چون «اشکال» یا «تشکیک» آورده شده بود در فصل پایانی نیز به آرای دیگرِ مخالفان - بهصورت مستقل و مفصل – در خصوص جنگ، اسارت، خشونت، محاربه و افساد فی الارض، قصاص و غیره پرداختهشده. هرچند که مطالعۀ همین فصلِ اخیر، در پاسخ به اشکالات و تأملات مخالفان یا متوقّفان، به نظر کافی و وافی میرسد، امّا مطالعۀ همۀ کتاب به جدّ توصیه میشود؛ چراکه برای گریز از تکرار، هر چه پیش رفتیم بهاجمال و اختصار روی آوردیم که اقتضای فصول بههمپیوسته همین بود و بس.
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
هر سحر ، در هر نماز
نه حکومت کرد ، نه زور و زر و ، نه تاج داشت
با خدا و خلق همدم ، جان به حق ، محتاج داشت
خُلق و خویش پاکی و خاکی ، دلش دریای مهر
هر سحر، در هر نمازش صد جهان معراج داشت
محمد صحتی سردرودی
29 / 10 / 88 / قم
🍃@m_sehati✅
نه حکومت کرد ، نه زور و زر و ، نه تاج داشت
با خدا و خلق همدم ، جان به حق ، محتاج داشت
خُلق و خویش پاکی و خاکی ، دلش دریای مهر
هر سحر، در هر نمازش صد جهان معراج داشت
محمد صحتی سردرودی
29 / 10 / 88 / قم
🍃@m_sehati✅
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
به سوره سوره قرآن
بزرگ فلسفهي صلح مجتبي اين است
كه صلح سبز بِه از مرگ سرخ و خونين است
نه جنگ كن و نه در جنگ جوي عزت را
كه كينه كفر بُوَد هر چه جنگ ننگين است
به آيه آيهي قرآن كه آشتي جويي ،
مقام و مرتبت اش از جهاد پيشين است
كريم آل علي را شناختن فرض است
حسن شناس شدن سخت سبز و شيرين است
براي درك كريمان كريم بايد بود
كه شرط شيعه و معناي سيدي اين است
زِ « إعدلوا هو اقرب » چقدر ما دوريم !
به عشق و عفو قسم ،عدل : روح آيين است
به سوره سوره ي قرآن كه سبز در سبزيست،
دعاست جوهر دين ، كفر: لعن ونفرين است
تو را به جان حسن مجتباي آل علي ،
مخواه مرگ كسي را اگر چه بي دين است
به خير خواهي اگر خصم را به مهر آري
تو را امام، حسن باشد و صفا دين است
جواب بود به آن نوحه اي كه خوشدل گفت
وگرنه صلح همان روح دين ياسين است
محمد صحتي سردرودي
@m_sehati✅
بزرگ فلسفهي صلح مجتبي اين است
كه صلح سبز بِه از مرگ سرخ و خونين است
نه جنگ كن و نه در جنگ جوي عزت را
كه كينه كفر بُوَد هر چه جنگ ننگين است
به آيه آيهي قرآن كه آشتي جويي ،
مقام و مرتبت اش از جهاد پيشين است
كريم آل علي را شناختن فرض است
حسن شناس شدن سخت سبز و شيرين است
براي درك كريمان كريم بايد بود
كه شرط شيعه و معناي سيدي اين است
زِ « إعدلوا هو اقرب » چقدر ما دوريم !
به عشق و عفو قسم ،عدل : روح آيين است
به سوره سوره ي قرآن كه سبز در سبزيست،
دعاست جوهر دين ، كفر: لعن ونفرين است
تو را به جان حسن مجتباي آل علي ،
مخواه مرگ كسي را اگر چه بي دين است
به خير خواهي اگر خصم را به مهر آري
تو را امام، حسن باشد و صفا دين است
جواب بود به آن نوحه اي كه خوشدل گفت
وگرنه صلح همان روح دين ياسين است
محمد صحتي سردرودي
@m_sehati✅
امام حسن مجتبی حکومتِ خویش را به رفراندوم گذاشت
بهاینترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها میجنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بیتابی فرسوده شد. شما هم درحالیکه دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما بهسوی خصم میشتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرارگرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشتهاید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنانکه گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهاند در پی شورشاند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را درراه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی باهم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که بهقولمعروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنانکه ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حالوروز این مردم گرفتار در فقری را که دیر است به کفر کشیده است درک میکردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی اینهمه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهلوعیال نمیساختند.
محمد صحتي سردرودي
🏴@m_sehati🏴
بهاینترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها میجنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بیتابی فرسوده شد. شما هم درحالیکه دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما بهسوی خصم میشتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرارگرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشتهاید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنانکه گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهاند در پی شورشاند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را درراه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی باهم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که بهقولمعروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنانکه ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حالوروز این مردم گرفتار در فقری را که دیر است به کفر کشیده است درک میکردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی اینهمه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهلوعیال نمیساختند.
محمد صحتي سردرودي
🏴@m_sehati🏴
Audio
حضرت حسن مجتبی حکومتش را به رفراندوم گذاشت و با چشم پوشی از آن درس بزرگی به انسانها داد. ای کاش گوش شنوایی باشد و بشنود.
آری امام حسن مجتبی حکومتِ خود را به رفراندم گذاشت و گفت : حکومتش مستلزم جنگ و جهاد است که ممکن است به دارازا کشد و فرسایشی باشد.
وقتی دید مردم از جنگ خسته شده اند از حکومت و ریاست چشم پوشید. حتی سرزنش برخی از یاران را به جان خرید تا خلاف خواسته مردم کاری نکند و موجبِ جنگ و کشتار نگردد....
و این کم هنری نبود. می توان گفت: بزرگترین ایثار و از خودگذشتگی در تاریخ اسلام بود
و
چنین کنند بزرگان چو کار باید کرد.
آیا گوش شنوایی هست؟!
محمد صحتی سردرودی.
24 / 7 / 99 / تبریز
🏴@m_sehati🏴
آری امام حسن مجتبی حکومتِ خود را به رفراندم گذاشت و گفت : حکومتش مستلزم جنگ و جهاد است که ممکن است به دارازا کشد و فرسایشی باشد.
وقتی دید مردم از جنگ خسته شده اند از حکومت و ریاست چشم پوشید. حتی سرزنش برخی از یاران را به جان خرید تا خلاف خواسته مردم کاری نکند و موجبِ جنگ و کشتار نگردد....
و این کم هنری نبود. می توان گفت: بزرگترین ایثار و از خودگذشتگی در تاریخ اسلام بود
و
چنین کنند بزرگان چو کار باید کرد.
آیا گوش شنوایی هست؟!
محمد صحتی سردرودی.
24 / 7 / 99 / تبریز
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
آدامليق آيهسي
( به زبان ترکی )
رضا روايتي توحيديدور، عدالتدور
سؤزي، سياستي هر حاليده صداقتدور
گونون گؤزونده سؤزي سورمهدور صفا يارادار
ائشيت ايشيق سؤزوني، حقّيدن حكايتدور
قيزل سوئيله يازيلسا بو سوز گينه آزدي
ديلين دليليدي، دين دركينه هدايتدور
سؤز آللّهين سؤزدي، نور نسلينين ارثي
پيامبره كيمي بير متّصل روايتدور:
آدامليق آيهسي دور «لا اله الاّ الله»
نجات نغمهسي، حرّيّته دلالتدور
ديريليقين دوامي، دؤروسي بو بير سوزدي
تاري تانيشليقي بسدور بيزه كفايتدور
اصول ديني دوشونماق گرگ دليليله
دينين اساسي آيقلقدادي، درايتدور
«بِشَرْطِها وَ شُرُوطي» ائشيتموسن امّا
امامتين اساسي عدليدور، عدالتدور
امام اؤلماسا معصوم، مطاع اؤلابيلمز
رضا روايتي بو اصليدن كنايتدور
اؤن ايكّي رهبر معصوم، شيعهيه بسدي
أزل عليدي، امام زمان نهايتدور
مراد امام زماندان بقيةاللهدي
ياد اؤلسا حضرت صاحب، سؤزوم صراحتدور
آناسي نرگس آدينلي، آتاسي اسمي حسن
اؤنون امامتيدور، آخرين امامتدور
بقيةالله و قائم، وليِّ امرِ زمان
اؤنون ولايتيدور، دورودان ولايتدور
محمد صحتی سردرودی
29/11/78 ـ قم
🍃@m_sehati✅
( به زبان ترکی )
رضا روايتي توحيديدور، عدالتدور
سؤزي، سياستي هر حاليده صداقتدور
گونون گؤزونده سؤزي سورمهدور صفا يارادار
ائشيت ايشيق سؤزوني، حقّيدن حكايتدور
قيزل سوئيله يازيلسا بو سوز گينه آزدي
ديلين دليليدي، دين دركينه هدايتدور
سؤز آللّهين سؤزدي، نور نسلينين ارثي
پيامبره كيمي بير متّصل روايتدور:
آدامليق آيهسي دور «لا اله الاّ الله»
نجات نغمهسي، حرّيّته دلالتدور
ديريليقين دوامي، دؤروسي بو بير سوزدي
تاري تانيشليقي بسدور بيزه كفايتدور
اصول ديني دوشونماق گرگ دليليله
دينين اساسي آيقلقدادي، درايتدور
«بِشَرْطِها وَ شُرُوطي» ائشيتموسن امّا
امامتين اساسي عدليدور، عدالتدور
امام اؤلماسا معصوم، مطاع اؤلابيلمز
رضا روايتي بو اصليدن كنايتدور
اؤن ايكّي رهبر معصوم، شيعهيه بسدي
أزل عليدي، امام زمان نهايتدور
مراد امام زماندان بقيةاللهدي
ياد اؤلسا حضرت صاحب، سؤزوم صراحتدور
آناسي نرگس آدينلي، آتاسي اسمي حسن
اؤنون امامتيدور، آخرين امامتدور
بقيةالله و قائم، وليِّ امرِ زمان
اؤنون ولايتيدور، دورودان ولايتدور
محمد صحتی سردرودی
29/11/78 ـ قم
🍃@m_sehati✅
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
قطعه شعری از مهدی اخوان ثالث درباره امام علی بن موسی الرضا:
ای علی موسی الرضا،
ای پاک مرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فَرِ شور و زندگی سرشار می دانم.
گر چه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری، پاک و رحمت بار می دانم.
ای، چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم ، طوس
در کنار دون تبهکاری، که شیر پیر پاک آیین، پدرتان، روح رحمان را به زندان کشت.
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طرّه زرتار می دانم .
من تو را بی هیچ تردیدی ، که دل ها را کند تاریک
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است
در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید ، در نمانی ، راه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا علی موسی الرضا ، دریاب
چون پدرت، این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرضا دریاب...
تهران / مهر ماه 1361
🍃@m_sehati✅
ای علی موسی الرضا،
ای پاک مرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فَرِ شور و زندگی سرشار می دانم.
گر چه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری، پاک و رحمت بار می دانم.
ای، چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم ، طوس
در کنار دون تبهکاری، که شیر پیر پاک آیین، پدرتان، روح رحمان را به زندان کشت.
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طرّه زرتار می دانم .
من تو را بی هیچ تردیدی ، که دل ها را کند تاریک
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است
در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید ، در نمانی ، راه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا علی موسی الرضا ، دریاب
چون پدرت، این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرضا دریاب...
تهران / مهر ماه 1361
🍃@m_sehati✅
سوگواری تا کجا ؟ آیا ماتم ما را تمامی نیست؟!
این که دل انسان با نام و یاد انسانهای کاملی چون آخرین پیام آور خدا و آل مظلومش ( یعنی آل عدالت و عقلانیت ) پیوند ناگسستنی و همیشگی داشته باشد در حُسن و رجحانش تردیدی نیست اما خوب می دانیم که این پیوند مبارک و مفید منحصر به سوگواری و سیاهپوشی نیست بلکه راههای بسیار مفیدتری نیز دارد که مهمتر از همه درک و دریافت افکار و اندیشه های آن آل عدالت است که می تواند به فرهنگ و اخلاق ما معنا و مفهموم لازم را ببخشد و در نهایت ما را به ساحل نجات نزدیکتر کند.
وقتی به زندگانی امام علی علیه السلام نگاه می کنیم می بینیم که ایشان با فاصله ی بسیار اندکی پس از حضرت فاطمه زهرا ( علیها سلام ) ازدواج می کند و یا سُکینه بنت الحسین با این که عاشورا را با آن همه فجایع جانگذار و فراموش ناشدنی خود به چشم دیده بود باز با خوش اخلاقی و شوخ طبعی نیم قرن زندگانی شاعرانه و شادی را پیش می گیرد و بهتر از همه اندیشه های پدر مظلومش را پاس می دارد تا فرزدق ها و کُمیت اسدی ها را با فراست تمام تربیت و هدایت می کند که در جای خود ثبت شده است حال پرسش این است که چرا کاسه های داغتر از آش و کاتولیکتر از پاپها همه اش سوگواری می کنند و سیاه می پوشند ؟
دو ماه بس نبود هفته هایی را پشت سر هم می سازند و به محرم و صفر پیوند می زنند و فردا و پس فردا هم به بهانه ی ایام فاطمیه می خواهند دست کم دودهه را باز به سوگواری و سیاهپوشی ادامه دهند تا آنجا که دیده شده برخی از زنان صحبت از اربعین فاطمه زهرا (س) هم میکنند و یا بعضی از هیئتیها سراسر سال را فقط ماتم می گیرند و رخت سیاه از تن نمی کنند و هنگامی که مورد اعتراض زن و بچه هایشان قرار می گیرند نسجیده چنین سخن می رانند : « آری ما تا ظهور امام زمان عزادریم و سیاهپوشیم »!! بدتر از همه این که انتظار دارند دیگران هم در این افراط و زیاده روی همسان آنان باشند!!!
غافل از این که این افراطهای جاهلانه در نهایت نتیجه به عکس می دهد زیرا که انسانها به نشاط و شادی هم نیاز دارند و می خواهند کارهای خیری هم از قبیل ازدواج و عروسی و جشن داشته باشند اینک اگر عقلا و مراجع معظم ساکت بنشینند و تطور و تحولات عرف را به دست افراطیها بسپارند در آینده چه پاسخی دارند برای دین گریزیِ جوانان بدهند ؟ آیا باید نشست و تماشا کرد تا این گریزها به ستیزجویی ها بیانجامد؟
آیا ندیده ایم و نشنیده ایم یا دست کم در تاریخ نخوانده ایم که :
« کل شیء جاوز حده انعکس ضده / هر چیزی هنگامی که از اندازه گذشت به ضدش تبدیل میشود » ؟
مگر نگفته اند :
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد / بلا ندیده دعا را شروع باید کرد ؟
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
این که دل انسان با نام و یاد انسانهای کاملی چون آخرین پیام آور خدا و آل مظلومش ( یعنی آل عدالت و عقلانیت ) پیوند ناگسستنی و همیشگی داشته باشد در حُسن و رجحانش تردیدی نیست اما خوب می دانیم که این پیوند مبارک و مفید منحصر به سوگواری و سیاهپوشی نیست بلکه راههای بسیار مفیدتری نیز دارد که مهمتر از همه درک و دریافت افکار و اندیشه های آن آل عدالت است که می تواند به فرهنگ و اخلاق ما معنا و مفهموم لازم را ببخشد و در نهایت ما را به ساحل نجات نزدیکتر کند.
وقتی به زندگانی امام علی علیه السلام نگاه می کنیم می بینیم که ایشان با فاصله ی بسیار اندکی پس از حضرت فاطمه زهرا ( علیها سلام ) ازدواج می کند و یا سُکینه بنت الحسین با این که عاشورا را با آن همه فجایع جانگذار و فراموش ناشدنی خود به چشم دیده بود باز با خوش اخلاقی و شوخ طبعی نیم قرن زندگانی شاعرانه و شادی را پیش می گیرد و بهتر از همه اندیشه های پدر مظلومش را پاس می دارد تا فرزدق ها و کُمیت اسدی ها را با فراست تمام تربیت و هدایت می کند که در جای خود ثبت شده است حال پرسش این است که چرا کاسه های داغتر از آش و کاتولیکتر از پاپها همه اش سوگواری می کنند و سیاه می پوشند ؟
دو ماه بس نبود هفته هایی را پشت سر هم می سازند و به محرم و صفر پیوند می زنند و فردا و پس فردا هم به بهانه ی ایام فاطمیه می خواهند دست کم دودهه را باز به سوگواری و سیاهپوشی ادامه دهند تا آنجا که دیده شده برخی از زنان صحبت از اربعین فاطمه زهرا (س) هم میکنند و یا بعضی از هیئتیها سراسر سال را فقط ماتم می گیرند و رخت سیاه از تن نمی کنند و هنگامی که مورد اعتراض زن و بچه هایشان قرار می گیرند نسجیده چنین سخن می رانند : « آری ما تا ظهور امام زمان عزادریم و سیاهپوشیم »!! بدتر از همه این که انتظار دارند دیگران هم در این افراط و زیاده روی همسان آنان باشند!!!
غافل از این که این افراطهای جاهلانه در نهایت نتیجه به عکس می دهد زیرا که انسانها به نشاط و شادی هم نیاز دارند و می خواهند کارهای خیری هم از قبیل ازدواج و عروسی و جشن داشته باشند اینک اگر عقلا و مراجع معظم ساکت بنشینند و تطور و تحولات عرف را به دست افراطیها بسپارند در آینده چه پاسخی دارند برای دین گریزیِ جوانان بدهند ؟ آیا باید نشست و تماشا کرد تا این گریزها به ستیزجویی ها بیانجامد؟
آیا ندیده ایم و نشنیده ایم یا دست کم در تاریخ نخوانده ایم که :
« کل شیء جاوز حده انعکس ضده / هر چیزی هنگامی که از اندازه گذشت به ضدش تبدیل میشود » ؟
مگر نگفته اند :
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد / بلا ندیده دعا را شروع باید کرد ؟
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺