Forwarded from مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
✅ دین در اسارت مداحان قدرت
✍️#حسین_جعفری
آیت الله جوادی: "حیف است سرمایه عزاداری حسینی به دست چهار تا مداح هدر برود."
🔻اگر در گذشته تحریفات مربوط به عاشورا در بعد معنوی و لفظی مطرح می شد اما امروز با بلیه ی "قالب های تهی از محتوا" مواجه هستیم. حرکات خاصِ نمایشی سینه زنان، ملودی ها و... و در یک کلمه؛ قالب های عزا داریای که اجازه نمی دهد در آن از اهداف بلند و متعالی امام حسین ذکری به میان آید و عزادار ناچار است از شکل ظاهری و اندام پهلوانی و رخ زیبای عاشورائیان بشنود.
شوربختانه به جایی رسیده ایم که خرافات در لحظه تولید و پخش می شود و مورد عنایت ارباب قدرت نیز واقع می گردد!
🔻نتیجه ی چنین مجالس لغوی نه تغییر در رفتار و نه ارتقاء فکر مخاطبان که تنها و تنها؛ بدهکار شدن امام حسین در برابر عزادارانِ اشکبار است. عزادارانی که با کیلو کیلو اشک ریختن بر مصائب حسین، خود را مستحقِ بهشت برین می دانند. آنان پس از ریختنِ اشک، هروله و "حوسین حوسین" گفتن های مکرر و سنج گونه! و سر دادن ضجه و فریاد، سبکبار مجالس عزا را ترک می کنند و با خیالی راحت و بی اندیشه ی اصلاح خود، زندگی معمول خود را تکرار می کنند.
🔻وقتی مداحان هتاک در دستگاه عزاداری بیت مقامات، صاحب کرسی رفیع و مقام منیع اند، وقتی اهل نقل خرافات؛ برای تقرب بیشتر کرامات سازی می کنند و با سکوت تایید آمیزِ آقایان، پاداش هم می گیرند؛ کدام عالم دلسوز را شجاعتی می ماند که بطور ریشه ای با این مداحان متصل به قدرت برخورد کند؟
🔻چه بسا بگویند فلان عالم و بهمان مرجع حوزه به اشاراتی مختصر در فلان پستو بصورتی کم فروغ! اعتراضی در خصوص بر"صدر نشینی مداحان نسبت به علماء و منبری ها" گفته! و پاسخ آنکه نقد ما بر رد و نفی اساسِ این خرافه سازی و بازی هاست نه ورود به دعوای صنف آخوند در برابر صنف مداح!
🔻برای ملت مبتلا به مصیبت خرافه، فرقی میان مداح بیسواد با نماینده رهبری که داستان"یا علی گفتن به هنگام زایمان"را بافته وجود ندارد.
از این منظر، چه آن فرد بی مایه؛ چه این آقای ملبس به لباس اَعراب، هر دو مداح اند؛ مداح قدرت و نه مداح دین! و تبلیغ قدرت می کنند نه ترویج معارف دینی!
باید با این ریشه قدرتمند مخالفت کرد نه با شاخ و برگ!
@Sahamnewsorg
🌐https://www.tg-me.com/majmaqomh
✍️#حسین_جعفری
آیت الله جوادی: "حیف است سرمایه عزاداری حسینی به دست چهار تا مداح هدر برود."
🔻اگر در گذشته تحریفات مربوط به عاشورا در بعد معنوی و لفظی مطرح می شد اما امروز با بلیه ی "قالب های تهی از محتوا" مواجه هستیم. حرکات خاصِ نمایشی سینه زنان، ملودی ها و... و در یک کلمه؛ قالب های عزا داریای که اجازه نمی دهد در آن از اهداف بلند و متعالی امام حسین ذکری به میان آید و عزادار ناچار است از شکل ظاهری و اندام پهلوانی و رخ زیبای عاشورائیان بشنود.
شوربختانه به جایی رسیده ایم که خرافات در لحظه تولید و پخش می شود و مورد عنایت ارباب قدرت نیز واقع می گردد!
🔻نتیجه ی چنین مجالس لغوی نه تغییر در رفتار و نه ارتقاء فکر مخاطبان که تنها و تنها؛ بدهکار شدن امام حسین در برابر عزادارانِ اشکبار است. عزادارانی که با کیلو کیلو اشک ریختن بر مصائب حسین، خود را مستحقِ بهشت برین می دانند. آنان پس از ریختنِ اشک، هروله و "حوسین حوسین" گفتن های مکرر و سنج گونه! و سر دادن ضجه و فریاد، سبکبار مجالس عزا را ترک می کنند و با خیالی راحت و بی اندیشه ی اصلاح خود، زندگی معمول خود را تکرار می کنند.
🔻وقتی مداحان هتاک در دستگاه عزاداری بیت مقامات، صاحب کرسی رفیع و مقام منیع اند، وقتی اهل نقل خرافات؛ برای تقرب بیشتر کرامات سازی می کنند و با سکوت تایید آمیزِ آقایان، پاداش هم می گیرند؛ کدام عالم دلسوز را شجاعتی می ماند که بطور ریشه ای با این مداحان متصل به قدرت برخورد کند؟
🔻چه بسا بگویند فلان عالم و بهمان مرجع حوزه به اشاراتی مختصر در فلان پستو بصورتی کم فروغ! اعتراضی در خصوص بر"صدر نشینی مداحان نسبت به علماء و منبری ها" گفته! و پاسخ آنکه نقد ما بر رد و نفی اساسِ این خرافه سازی و بازی هاست نه ورود به دعوای صنف آخوند در برابر صنف مداح!
🔻برای ملت مبتلا به مصیبت خرافه، فرقی میان مداح بیسواد با نماینده رهبری که داستان"یا علی گفتن به هنگام زایمان"را بافته وجود ندارد.
از این منظر، چه آن فرد بی مایه؛ چه این آقای ملبس به لباس اَعراب، هر دو مداح اند؛ مداح قدرت و نه مداح دین! و تبلیغ قدرت می کنند نه ترویج معارف دینی!
باید با این ریشه قدرتمند مخالفت کرد نه با شاخ و برگ!
@Sahamnewsorg
🌐https://www.tg-me.com/majmaqomh
Telegram
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
کانال رسمی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
📍آدرس اینستاگرام :
https://www.instagram.com/majma_qomh
📍آدرس ایتا :
https://eitaa.com/majmaqomh
📍آدرس اینستاگرام :
https://www.instagram.com/majma_qomh
📍آدرس ایتا :
https://eitaa.com/majmaqomh
عاشورا بیشتر در اسارتِ حکومت است نه مداحان(با تلخیص)
امام حسین و عاشورا پیش و بیش ازآنچه در اسارت مداحان باشد اسیر دسیسههای انقلابیها و حکومت است. پس از مرتضی مطهری با آن سخنرانیهای حماسۀ حسینی، کسی جرئت ورود به تحریف شناسی عاشورا نداشت تا اینکه نویسنده همه هموغم خود را از دهه هفتاد مصروف این مهم کردم که بعضی از نتایج آن تاکنون در پنج اثرم مثل تحریف شناسی عاشورا؛ عاشوراپژوهی؛ مقتل الحسین(ع) به روایت شیخ صدوق؛ شهید فاتح در آینۀ اندیشهها و پدری به نام حسین(ع) فرصت نشر یافته است. من همیشه حساس بودهام در کنارِ تحریفاتی که در هیئتها و میان مردم رایج است به تحریفاتی نیز که انقلابیها و حاکمانِ مستبد و مزور ساختهوپرداختهاند و همچنان میسازند و میپردازند با دقت و جدیّت بیشتری بپردازم. این حساسیت چندین علت و دلیل دارد که به برخی اشارتی میرود:
1 . تحریفاتی که انقلاب و حکومت در فرهنگ عاشورا مرتکب شده است بیشتر از جنس تحریفات معنوی و مبنایی است که هرکدام بهصورت مستمر میخزد و میرود که تیشه به ریشۀ تشیع جعفری زند تا آن را یا به مارکسیسم استالینی یا اسلام خلافتی/ دولتی یا به مذهب مختاریه و زیدیه تأویل کند که سوگمندانه کرده است.
2 . ازآنجا که تحریفات حکومتی بیشتر مبنایی و ریشهای است میتوان گفت که از هرکدام از آنها دهها بلکه صدها تحریف دیگر نیز تولید میشود که این رشته سر دراز دارد و هر یک بهنوبت خود مصداقی که گفت: خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریّا میرود دیوار کج.
3 . برخلاف مداحان که تریبونهای نارسایی در اختیار دارند انقلابیون و حکومتیها رسانههای رسمی و بسیار گستردهای را به انحصار خود درآوردهاند که از باب مثال توسط صداوسیما تا اندرون خانههای مردم رسوخ کردهاند. البته مداحان مردمی و مستقل حسابشان از مداحان حکومتی و انقلابی جداست. با یک چوب راندن همۀ مداحان اعم از مستقل و حکومتی، هم خلاف واقع است هم نوعی جور و جفاست.
4 . تحریفات هیئتی بیشتر در واکنش به تحریفات حکومتی است که اگر اینها نبود آنها هم نبودند. وقتی نویسندگان چپی و انقلابزده امام حسین را به انقلابی شکستخورده فرو میکاهند مداحان هم به خود حق میدهند با غلو و افراط در اسطورهسازی تصویری از حسینشان بسازند که تصورِ هیچ مدّعی عاشوراشناسی که سهل است دست جن هم به آستانش نرسد.
در دهه هفتاد پس از انتشار تقریباً همزمان دو اثرم یکی موسوم به تحریف شناسی عاشورا و دیگری عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع) بعضی با زیرکی دست به بازنویسیِ این دو کتابم زدند تا به نام خود منتشر ساختند که داستانش مفصل است. دریغا که وجه مشترک این کارهای به سرقت شبیه، کفایت کردن به تحریفات هیئتی است زیرا که از تحریفات حکومتی سخن گفتن میتوانست تبعات ناخوشایندی داشته باشد که خلاف محافظهکاری است! برای همین حضرات همه کاسه کوزهها را سر مداحانِ مردمی و هیئتی میشکنند. گویی دیواری کوتاهتر از مداحان مردمی نمییابند ،غافل از اینکه فاجعه مصیبتبارتر از این حرفهاست.
محمد صحتی سردرودی
دوشنبه ۱۷ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
امام حسین و عاشورا پیش و بیش ازآنچه در اسارت مداحان باشد اسیر دسیسههای انقلابیها و حکومت است. پس از مرتضی مطهری با آن سخنرانیهای حماسۀ حسینی، کسی جرئت ورود به تحریف شناسی عاشورا نداشت تا اینکه نویسنده همه هموغم خود را از دهه هفتاد مصروف این مهم کردم که بعضی از نتایج آن تاکنون در پنج اثرم مثل تحریف شناسی عاشورا؛ عاشوراپژوهی؛ مقتل الحسین(ع) به روایت شیخ صدوق؛ شهید فاتح در آینۀ اندیشهها و پدری به نام حسین(ع) فرصت نشر یافته است. من همیشه حساس بودهام در کنارِ تحریفاتی که در هیئتها و میان مردم رایج است به تحریفاتی نیز که انقلابیها و حاکمانِ مستبد و مزور ساختهوپرداختهاند و همچنان میسازند و میپردازند با دقت و جدیّت بیشتری بپردازم. این حساسیت چندین علت و دلیل دارد که به برخی اشارتی میرود:
1 . تحریفاتی که انقلاب و حکومت در فرهنگ عاشورا مرتکب شده است بیشتر از جنس تحریفات معنوی و مبنایی است که هرکدام بهصورت مستمر میخزد و میرود که تیشه به ریشۀ تشیع جعفری زند تا آن را یا به مارکسیسم استالینی یا اسلام خلافتی/ دولتی یا به مذهب مختاریه و زیدیه تأویل کند که سوگمندانه کرده است.
2 . ازآنجا که تحریفات حکومتی بیشتر مبنایی و ریشهای است میتوان گفت که از هرکدام از آنها دهها بلکه صدها تحریف دیگر نیز تولید میشود که این رشته سر دراز دارد و هر یک بهنوبت خود مصداقی که گفت: خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریّا میرود دیوار کج.
3 . برخلاف مداحان که تریبونهای نارسایی در اختیار دارند انقلابیون و حکومتیها رسانههای رسمی و بسیار گستردهای را به انحصار خود درآوردهاند که از باب مثال توسط صداوسیما تا اندرون خانههای مردم رسوخ کردهاند. البته مداحان مردمی و مستقل حسابشان از مداحان حکومتی و انقلابی جداست. با یک چوب راندن همۀ مداحان اعم از مستقل و حکومتی، هم خلاف واقع است هم نوعی جور و جفاست.
4 . تحریفات هیئتی بیشتر در واکنش به تحریفات حکومتی است که اگر اینها نبود آنها هم نبودند. وقتی نویسندگان چپی و انقلابزده امام حسین را به انقلابی شکستخورده فرو میکاهند مداحان هم به خود حق میدهند با غلو و افراط در اسطورهسازی تصویری از حسینشان بسازند که تصورِ هیچ مدّعی عاشوراشناسی که سهل است دست جن هم به آستانش نرسد.
در دهه هفتاد پس از انتشار تقریباً همزمان دو اثرم یکی موسوم به تحریف شناسی عاشورا و دیگری عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع) بعضی با زیرکی دست به بازنویسیِ این دو کتابم زدند تا به نام خود منتشر ساختند که داستانش مفصل است. دریغا که وجه مشترک این کارهای به سرقت شبیه، کفایت کردن به تحریفات هیئتی است زیرا که از تحریفات حکومتی سخن گفتن میتوانست تبعات ناخوشایندی داشته باشد که خلاف محافظهکاری است! برای همین حضرات همه کاسه کوزهها را سر مداحانِ مردمی و هیئتی میشکنند. گویی دیواری کوتاهتر از مداحان مردمی نمییابند ،غافل از اینکه فاجعه مصیبتبارتر از این حرفهاست.
محمد صحتی سردرودی
دوشنبه ۱۷ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
شاه و امام و رهبر هیچکدام حق نداشتند حکومت کنند چه رسد به نوعِ مادامالعمرش
از انقلاب مشروطه تا امروز همیشه دعوا سر این بود که هرگز کسی حق ندارد مادامالعمر حکومت کند.
اولاً باید بهجای اشخاص قانون حاکم باشد و بس. شاه و امام و رهبر یا هر کس و صنف دیگر نباید حکمرانی یا فرمانروایی کند. «حکم شاهی» یا «فرمان همایونی»؛ و یا «حکم امام» و «فرمان رهبری» دیگر نباید در فرهنگ و ادبیات کاربردی داشته باشند. مرده شور ترکیبشان را ببرد که قرار بود در قاموس ایران و ایرانی برای این واژگانِ ورپریده و ترکیبات کهنه و مخرب دیگر جایی نماند.
ثانیاً بهغیراز قانون نبایست بالاتر از رئیسجمهور، رئیس دیگری میبود.
ثالثاً رئیسجمهور هم بیش چهار سال آنهم زیر نظر و حذرِ قانون و مجلسِ مبتنی به انتخابات سالم، نمیبایست حق حکومت میداشت تا اگر لیاقت و کاردانی و پیشرفتِ چشمگیر و کارگشا داشت ادامه بدهد و برای چهار سال دوم نیز انتخاب شود. پس هر ایرانی امروز هم باز حق دارد همیشه با هر زبانی شد با صدای بلند بپرسد:
آخر آقای خامنهای چه حق دارد حکومت کند آنهم از نوع مادامالعمرش؟
ما مردم تبریز چهلوپنج سال است- از سال 58 تا امروز- همصدا با همه هموطنان عزیز پیوسته این پرسش را پیش کشیده و به هر زبانی ممکن بود آن را پرسیدهایم اما هرگز پاسخی نشنیدهایم جز پرخاش و خشونتی که اقلیتی تمامیتخواه به تکرار آن معتاد شدهاند.
به خدا خسته شدیم و از نفس افتادیم. دیگر تا کجا باید دندان روی جگر بگذاریم و خوندل خوریم؟!
آیا دادرسی هست که به داد ما برسد؟
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
از انقلاب مشروطه تا امروز همیشه دعوا سر این بود که هرگز کسی حق ندارد مادامالعمر حکومت کند.
اولاً باید بهجای اشخاص قانون حاکم باشد و بس. شاه و امام و رهبر یا هر کس و صنف دیگر نباید حکمرانی یا فرمانروایی کند. «حکم شاهی» یا «فرمان همایونی»؛ و یا «حکم امام» و «فرمان رهبری» دیگر نباید در فرهنگ و ادبیات کاربردی داشته باشند. مرده شور ترکیبشان را ببرد که قرار بود در قاموس ایران و ایرانی برای این واژگانِ ورپریده و ترکیبات کهنه و مخرب دیگر جایی نماند.
ثانیاً بهغیراز قانون نبایست بالاتر از رئیسجمهور، رئیس دیگری میبود.
ثالثاً رئیسجمهور هم بیش چهار سال آنهم زیر نظر و حذرِ قانون و مجلسِ مبتنی به انتخابات سالم، نمیبایست حق حکومت میداشت تا اگر لیاقت و کاردانی و پیشرفتِ چشمگیر و کارگشا داشت ادامه بدهد و برای چهار سال دوم نیز انتخاب شود. پس هر ایرانی امروز هم باز حق دارد همیشه با هر زبانی شد با صدای بلند بپرسد:
آخر آقای خامنهای چه حق دارد حکومت کند آنهم از نوع مادامالعمرش؟
ما مردم تبریز چهلوپنج سال است- از سال 58 تا امروز- همصدا با همه هموطنان عزیز پیوسته این پرسش را پیش کشیده و به هر زبانی ممکن بود آن را پرسیدهایم اما هرگز پاسخی نشنیدهایم جز پرخاش و خشونتی که اقلیتی تمامیتخواه به تکرار آن معتاد شدهاند.
به خدا خسته شدیم و از نفس افتادیم. دیگر تا کجا باید دندان روی جگر بگذاریم و خوندل خوریم؟!
آیا دادرسی هست که به داد ما برسد؟
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
این همان قورمه است به سرش چادر پیچیدند و دلمهاش ساختند!
(سخنی در نسبت سلطنت و ولایت سیاسی)
آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری آن مرجع مصلح و مظلوم هرگز حاضر نشد به ولایتفقیه رأی دهد. پیش ازآنچه آن را به رفراندوم بگذارند با یکی از علمای بزرگ که بعدها نشان داد بهراستی بزرگ و شریف بود سر این موضوع بحث مفصلی داشتند. آخر بحث که به شوخی و مزاح کشیده شده بود به ایشان یادآوری کردند که اوضاعواحوال کشور بسیار آشفته و خطرناک است، اگر شما رأی به قانون اساسی را به علت مخالفت با اصل ولایتفقیه تحریم کنید، محمدرضا دوباره برمیگردد.
« آیتالله شریعتمداری در جواب فرمودند: نه! آن محمدرضا دیگر نمیآید؛ محمدرضای دیگری میآید...»
«بعد به شوخی اضافه کرده بودند: شخصی به میهمانی رفته بود. برایش قورمه آوردند و خورد. فردای آن روز برایش دلمه آوردند. گفت: فکر نکنید من نمیفهمم! این همان قورمه است. دورش چادر پیچیدهاید و آوردهاید!!!»
ر.ک: فقیهی از شریعتمداران(کی رود از یاد شریعتمدار) ج 1 ، ص 928 .
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۰ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
(سخنی در نسبت سلطنت و ولایت سیاسی)
آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری آن مرجع مصلح و مظلوم هرگز حاضر نشد به ولایتفقیه رأی دهد. پیش ازآنچه آن را به رفراندوم بگذارند با یکی از علمای بزرگ که بعدها نشان داد بهراستی بزرگ و شریف بود سر این موضوع بحث مفصلی داشتند. آخر بحث که به شوخی و مزاح کشیده شده بود به ایشان یادآوری کردند که اوضاعواحوال کشور بسیار آشفته و خطرناک است، اگر شما رأی به قانون اساسی را به علت مخالفت با اصل ولایتفقیه تحریم کنید، محمدرضا دوباره برمیگردد.
« آیتالله شریعتمداری در جواب فرمودند: نه! آن محمدرضا دیگر نمیآید؛ محمدرضای دیگری میآید...»
«بعد به شوخی اضافه کرده بودند: شخصی به میهمانی رفته بود. برایش قورمه آوردند و خورد. فردای آن روز برایش دلمه آوردند. گفت: فکر نکنید من نمیفهمم! این همان قورمه است. دورش چادر پیچیدهاید و آوردهاید!!!»
ر.ک: فقیهی از شریعتمداران(کی رود از یاد شریعتمدار) ج 1 ، ص 928 .
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۰ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
علی را دوست دارم چونکه عادل بود
عدالت از دید مولا علی آنقدر مهم بود که حتی خود را فدای آن ساخت و بهقولمعروف : « قُتِلَ علیُّ فی محرابِ عبادته لشدّة عدله / علی در دادورزی کوتاه نیامد تا آنجا که خود در محرابِ عبادتش به قتل رسید.»
علی حتی خدا را «عدل» خوانَد
و در تعریفِ حضرتِ حق میگوید:
« أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَكَمٌ فَصَلَ / گواهی میدهم که او عینِ عدل و داده
و داوری که در داوری سنگ تمام نهاده است» ( نگا : نهجالبلاغه / خطبه 214 / جمله نخست )
باری مولا علی را باید به خاطر عدادلتمداریش و برای توسعه عدل و انصاف دوست داشت که همین میتواند درهرحال معقول و مفید باشد، آری:
علی را دوست دارم چونکه عادل بود
عدالت گر نباشد هیچ دینی هم ندارد سود.
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
عدالت از دید مولا علی آنقدر مهم بود که حتی خود را فدای آن ساخت و بهقولمعروف : « قُتِلَ علیُّ فی محرابِ عبادته لشدّة عدله / علی در دادورزی کوتاه نیامد تا آنجا که خود در محرابِ عبادتش به قتل رسید.»
علی حتی خدا را «عدل» خوانَد
و در تعریفِ حضرتِ حق میگوید:
« أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَكَمٌ فَصَلَ / گواهی میدهم که او عینِ عدل و داده
و داوری که در داوری سنگ تمام نهاده است» ( نگا : نهجالبلاغه / خطبه 214 / جمله نخست )
باری مولا علی را باید به خاطر عدادلتمداریش و برای توسعه عدل و انصاف دوست داشت که همین میتواند درهرحال معقول و مفید باشد، آری:
علی را دوست دارم چونکه عادل بود
عدالت گر نباشد هیچ دینی هم ندارد سود.
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
بهشرط آزادی و عدالت
✍️وقتی گفته میشود کعبه آن خانه خدا و خلق، سینهچاک به پیشواز میلاد او شتافت؛ و یا زمانی که گفته میشود: «با عشقِ علی ابن ابیطالب(ع) هرگز گناهی زیانبار نیست چنانکه با نفرت از او نیز هیچ کار نیکی سودی ندارد» جای شگفتی نیست زیرا که آن خبرِ درست و این حدیثِ صحیح نه غلوّ است نه مبالغه؛ اما و صد اما به دو شرط:
(1 . بهشرط نفی و طردِ خدایان دروغین و ستمگستر تا یکتاپرستی تحقق یابد که توحید در مقام عینیّت و حقیقت میشود همان آزادگی و آزادی؛ (2 . بهشرط انصاف و عدالت که هرگز هیچ عبادت و کار نیکی جز در مسیرِ دادخواهی و عدالتپرستی پشیزی ارزش ندارد چنانکه با اقامۀ قسط و عدل و انصافمداری هیچ گناه و خطایی قابلتصور نیست و اگر هم باشد باوجود آزادی و عدالت چندان زیانی نخواهد داشت که درخور اعتنا گردد.
آری علی(ع) در قاموس اسلام و فرهنگ تشیع، هم نماد آزادگی و آزادی (نخستین مؤمن به دین حنیف و توحید ابراهیمی)؛ هم سنبلِ انصاف و دادورزی است. وگرنه آن قبله و این هابیل قابل را قبیلهای دیدن و در تورِ طایفهای خاص محصور ساختن تحریف بس بزرگی است که هوادارانِ استبداد دینی - از معاویه تا حالیه - مدام به آن دامن میزنند تا وارونهاش سازند غافل از اینکه تاریخ در کمینشان نشسته تا مثل صدام و قذافی و بشار اسد رسوایشان سازد. بگذریم که شیخ مصلح الدین سعدی گفت: از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است/ پیغام آشنا نفس روحپرور است.
✍️گفتم که عشق حیدر، شوری فکنده در سر
گفتا که سر چه باشد؟! بفکن بهپای حیدر
گفتم علی که بود و از زندگی چه میخواست؟
گفتا علی عدالت بوده ست و مهرگستر
گفتم که روح و جسمم هر دو فدای مولا
گفتا بگو که جانها یکسر فدای یک سر
گفتم پیالهای از خمّ غدیر پُر کن
گفتا پیالهای نیست دل دِه به دست ساغر
گفتم که خصم گوید او کافر است و غالی
گفتا که گفته باشد من کافرم، چهبهتر!
گفتم زِ دفتر دل، ذکری به من بیاموز
گفتا که «یا علی» هست امّ الکتابِ دفتر...
گفتم که سیصد آیه در شأن اوست نازل
گفتا که کلّ قرآن، مدح علیست یکسر...
گفتم که ماندهام من در عالم تحیّر
گفتا که این تحیّر دل را کند منوّر
گفتم که آرزویی دارم همیشه در سر
گفتا که سفرۀ دل در پیش ما بگستر
گفتم که کاش دل را میبرد عشق مولا
گفتا که اهلدل را تنها علیست دلبر...
گفتم که دوست دارم هر کلمه از سخن را
پُتکی کنم بکوبم بر فرقِ هر ستمگر
گفتا هنر همین و کلمه کرامتش هم
با حرف حق تحقق یابد نه با کر و فر...
محمد صحتی سردرودی
سهشنبه ۲۵ دیماه ۱۴۰۳
۱۳ رجب ١٤٤٦
🌹@m_sehati🌹
✍️وقتی گفته میشود کعبه آن خانه خدا و خلق، سینهچاک به پیشواز میلاد او شتافت؛ و یا زمانی که گفته میشود: «با عشقِ علی ابن ابیطالب(ع) هرگز گناهی زیانبار نیست چنانکه با نفرت از او نیز هیچ کار نیکی سودی ندارد» جای شگفتی نیست زیرا که آن خبرِ درست و این حدیثِ صحیح نه غلوّ است نه مبالغه؛ اما و صد اما به دو شرط:
(1 . بهشرط نفی و طردِ خدایان دروغین و ستمگستر تا یکتاپرستی تحقق یابد که توحید در مقام عینیّت و حقیقت میشود همان آزادگی و آزادی؛ (2 . بهشرط انصاف و عدالت که هرگز هیچ عبادت و کار نیکی جز در مسیرِ دادخواهی و عدالتپرستی پشیزی ارزش ندارد چنانکه با اقامۀ قسط و عدل و انصافمداری هیچ گناه و خطایی قابلتصور نیست و اگر هم باشد باوجود آزادی و عدالت چندان زیانی نخواهد داشت که درخور اعتنا گردد.
آری علی(ع) در قاموس اسلام و فرهنگ تشیع، هم نماد آزادگی و آزادی (نخستین مؤمن به دین حنیف و توحید ابراهیمی)؛ هم سنبلِ انصاف و دادورزی است. وگرنه آن قبله و این هابیل قابل را قبیلهای دیدن و در تورِ طایفهای خاص محصور ساختن تحریف بس بزرگی است که هوادارانِ استبداد دینی - از معاویه تا حالیه - مدام به آن دامن میزنند تا وارونهاش سازند غافل از اینکه تاریخ در کمینشان نشسته تا مثل صدام و قذافی و بشار اسد رسوایشان سازد. بگذریم که شیخ مصلح الدین سعدی گفت: از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است/ پیغام آشنا نفس روحپرور است.
✍️گفتم که عشق حیدر، شوری فکنده در سر
گفتا که سر چه باشد؟! بفکن بهپای حیدر
گفتم علی که بود و از زندگی چه میخواست؟
گفتا علی عدالت بوده ست و مهرگستر
گفتم که روح و جسمم هر دو فدای مولا
گفتا بگو که جانها یکسر فدای یک سر
گفتم پیالهای از خمّ غدیر پُر کن
گفتا پیالهای نیست دل دِه به دست ساغر
گفتم که خصم گوید او کافر است و غالی
گفتا که گفته باشد من کافرم، چهبهتر!
گفتم زِ دفتر دل، ذکری به من بیاموز
گفتا که «یا علی» هست امّ الکتابِ دفتر...
گفتم که سیصد آیه در شأن اوست نازل
گفتا که کلّ قرآن، مدح علیست یکسر...
گفتم که ماندهام من در عالم تحیّر
گفتا که این تحیّر دل را کند منوّر
گفتم که آرزویی دارم همیشه در سر
گفتا که سفرۀ دل در پیش ما بگستر
گفتم که کاش دل را میبرد عشق مولا
گفتا که اهلدل را تنها علیست دلبر...
گفتم که دوست دارم هر کلمه از سخن را
پُتکی کنم بکوبم بر فرقِ هر ستمگر
گفتا هنر همین و کلمه کرامتش هم
با حرف حق تحقق یابد نه با کر و فر...
محمد صحتی سردرودی
سهشنبه ۲۵ دیماه ۱۴۰۳
۱۳ رجب ١٤٤٦
🌹@m_sehati🌹
مذاکره و گفتگو - ولو با فرعون - از اصولِ مسلم در فرهنگ اسلام
به کسانی که در رسانههای رسمی و حکومتی هم دم از اسلام میزنند هم مخالف مذاکره هستند یادآوری میشود:
1 . قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژۀ «قول» به گفتگو و مذاکره بهاداده و مسلمانان را به این مهم فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاظ القرآن الکریم2 / 402 – 420، نشر ناصرخسرو،چ2). قرآن اصولًا آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیامآورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکرهی مدام – سفارش کرده است.
2 . قرآن میفرماید: با فرعون هم مذاکره داشته باشید و گفتگو کنید؛ آنهم با فرعونی که ادّعای خدایی داشت و از کشته پشته میساخت و جنایتها کرده بود:
« اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»
یعنی هرچند که فرعون سر به طغیان برداشته است باز شما بهپیش او بروید و به نرمی با او سخن بگویید بلکه یا متذکر شود یا اندیشناک گردد.(سوره طه، آیه 43 – 44 .)
3 . آنانکه با مذاکره مخالفاند مثلاینکه هیچ از حالوروز مردم خبر ندارند. در آتش فقر و فسادی که همین مخالفان و شعاریان افروختهاند و 45 سال مدام به دود آن دمیدهاند هرروز هزار بار، این مردم مظلوم و از حقوق خود محروم دارند میسوزند، آنوقت باز اینها بااینهمه افتضاح در لبنان و شامات، دست از رجزخوانیهای تکراری و رسوا برنمیدارند. گویی منطقشان همین بوده و هست که میگویند:
بگذار بازار قیصریه آتش بگیرد تا دستمالی که ما میدزدیم و میبریم همچنان پوشیده بماند!
بهدرستی که انصاف نیز نعمت بزرگی است. اما چه میشود کرد که این رجزخوانان بویی از آن نبردهاند.
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
به کسانی که در رسانههای رسمی و حکومتی هم دم از اسلام میزنند هم مخالف مذاکره هستند یادآوری میشود:
1 . قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژۀ «قول» به گفتگو و مذاکره بهاداده و مسلمانان را به این مهم فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاظ القرآن الکریم2 / 402 – 420، نشر ناصرخسرو،چ2). قرآن اصولًا آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیامآورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکرهی مدام – سفارش کرده است.
2 . قرآن میفرماید: با فرعون هم مذاکره داشته باشید و گفتگو کنید؛ آنهم با فرعونی که ادّعای خدایی داشت و از کشته پشته میساخت و جنایتها کرده بود:
« اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»
یعنی هرچند که فرعون سر به طغیان برداشته است باز شما بهپیش او بروید و به نرمی با او سخن بگویید بلکه یا متذکر شود یا اندیشناک گردد.(سوره طه، آیه 43 – 44 .)
3 . آنانکه با مذاکره مخالفاند مثلاینکه هیچ از حالوروز مردم خبر ندارند. در آتش فقر و فسادی که همین مخالفان و شعاریان افروختهاند و 45 سال مدام به دود آن دمیدهاند هرروز هزار بار، این مردم مظلوم و از حقوق خود محروم دارند میسوزند، آنوقت باز اینها بااینهمه افتضاح در لبنان و شامات، دست از رجزخوانیهای تکراری و رسوا برنمیدارند. گویی منطقشان همین بوده و هست که میگویند:
بگذار بازار قیصریه آتش بگیرد تا دستمالی که ما میدزدیم و میبریم همچنان پوشیده بماند!
بهدرستی که انصاف نیز نعمت بزرگی است. اما چه میشود کرد که این رجزخوانان بویی از آن نبردهاند.
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳
🌹@m_sehati🌹
ایدریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
زندهیاد استاد آیتالله شیخ مجید قنادی که از سال 58 مبغوضِ مستبدّان و مطرودِ مزوّران بود پس از عمری شکنجه و تبعید، در غربت و مظلومانه درگذشت و جاودانه شد.
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرزیمانی خواندیم
وز پیاش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همهشب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت.
🏴@m_sehati🏴
زندهیاد استاد آیتالله شیخ مجید قنادی که از سال 58 مبغوضِ مستبدّان و مطرودِ مزوّران بود پس از عمری شکنجه و تبعید، در غربت و مظلومانه درگذشت و جاودانه شد.
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرزیمانی خواندیم
وز پیاش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همهشب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت.
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
تصویری از استاد آیت الله قنّادی با اجازه نامه آیت الله خویی رضوان تعالی علیه در تأیید و تمجید و توثیق استاد که امضا و مهر مرحوم آیت الله میرزاجواد تبریزی را هم در ذیل آن دارد.
🌺@m_sehati🌺
🌺@m_sehati🌺
قطرهای از دریا دلیریهای استاد آیتالله قنّادی در تبریز
در دهۀ 50 بسیاری از منبریها و وعّاظ تبریز میگفتند:
معنای قرآن را فقط معصوم میداند و کسی حق ندارد کتاب خدا را به زبانِ دیگری ترجمه کند بلکه باید به روخوانیِ آن کفایت کرد تا وقتیکه امام زمان ظهور کند این کار حرام است!
البته این کجفهمی و یاوهگویی بهتبع کریمخانیها و شیخیها و اخباریها بود که فرصتِ تداوم یافت. زیرا که آنها مجذوب و مسحورِ کریمخوانیِ مشهورِ سردرود و مراغۀ آن روز- یعنی مرحوم میرزاحسن سردرودی متخلص به موالی- بودند و سپس شاگردان او مثل مرحوم حاج حسن صباغ- یعنی فرهنگیِ مرحوم- در سردرود بیشتر چیرگی داشت تا اینکه آمیرزامجید قنادی به فرهنگ سردرود با آن ذوالفنونیِ مخصوصش ورود کرد و این ورود نقطۀ عطفی در تاریخ و فرهنگِ سردرود و اطراف تا مرکز تبریز گردید.
استاد قنّادی که از مجازان و شاگردان آیات عظام خویی و حکیم و مرعشی نجفی و غیرهم بود به سردرود که آمد میان روحانیانِ سردرود به اسمِ «فارغالتحصیل حوزۀ علمیۀ نجف الاشرف» پرآوازه گشت.
از دهها بلکه صدها خدماتی که ایشان به فرهنگ تبریز بهخصوص سردرود کرد همین بود که گفت:
قرآن برای فهمیدن و عمل کردن است نهفقط قرائتِ صرف و صوری.
با تمام توان وارد عرصه شد و در مساجد تبریز و بیشتر سردرود به ترجمۀ روزانه قرآن پرداخت و مردم را به معانی و شعور فراخواند.
نویسنده این مقال در سالهای 54 و 55 و 56 ترجمۀ قرآن را به زبان ترکی از اول تا آخر برای اولین بار از ایشان درس گرفتم.
سخن از استادم آیتالله مجید قنّادی است که در سال 58 به خاطرِ شجاعتش در مبارزه با استبداد مذهبی به دست حکومت ربوده و زندانی و تبعید شد.
کمیتۀ انقلاب او را خلع لباس کرد ولی مرحوم آیتالله میرزا جواد تبریزی با تأیید امضای آیتالله سید ابوالقاسم خویی به توثیق مجدد او پرداخت که از فرسته پیش در همین کانال تشنۀ اندیشه پیداست.
استاد قنادی در تبریز بهخصوص در شهر سردرود دستکم یک دهه با تمام توان با خرافاتِ مذهبی و جهلهای مقدّس مبارزه کرد.
اگر نتوان گفت: تاریخ تبریز دانشوری فعال در اجتماع و در شکستِ تابوهای تودرتو و خُرد کردن بتهای تازه به دوران رسیده مانند او را ندیده بود دستکم میتوان و بایسته است گفت:
استاد قنّادی در اواخرِ دهه پنجاه پس از حادثه 57- به اصطلاح انقلاب- مثل ستارۀ سپیده و شهاب ثاقب در آسمانِ استبدادزده میدرخشید تا جایی که خفّاشان را به خوف انداخت و چرتِ خوابشان پاره کرد. به این دلیل که او کارهایی کرد کارستان که هرکدام بهجای خود عزمی راسخ و شجاعتی فوقالعاده میخواست. او در آن روز بهتنهایی راهی را به روی تاریخ تبریز گشود که تا تاریخ هست خیلِ خلخالیها را رسوا خواهد ساخت.
از آیتالله قنّادی که در آن روزهای وانفسای 57 و 58 تبریزیها او را «آقا میرزا مجیدی قنّادی» مینامیدند سخن بسیار باید گفت و نوشت که سوگمندانه اینک خود حال خوشی ندارم. این زمان بگذار تا وقت دگر. روحش شاد و روانش مینوی بادا!
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۴ بهمن ماه ۱۴۰۳
🏴@m_sehati🏴
در دهۀ 50 بسیاری از منبریها و وعّاظ تبریز میگفتند:
معنای قرآن را فقط معصوم میداند و کسی حق ندارد کتاب خدا را به زبانِ دیگری ترجمه کند بلکه باید به روخوانیِ آن کفایت کرد تا وقتیکه امام زمان ظهور کند این کار حرام است!
البته این کجفهمی و یاوهگویی بهتبع کریمخانیها و شیخیها و اخباریها بود که فرصتِ تداوم یافت. زیرا که آنها مجذوب و مسحورِ کریمخوانیِ مشهورِ سردرود و مراغۀ آن روز- یعنی مرحوم میرزاحسن سردرودی متخلص به موالی- بودند و سپس شاگردان او مثل مرحوم حاج حسن صباغ- یعنی فرهنگیِ مرحوم- در سردرود بیشتر چیرگی داشت تا اینکه آمیرزامجید قنادی به فرهنگ سردرود با آن ذوالفنونیِ مخصوصش ورود کرد و این ورود نقطۀ عطفی در تاریخ و فرهنگِ سردرود و اطراف تا مرکز تبریز گردید.
استاد قنّادی که از مجازان و شاگردان آیات عظام خویی و حکیم و مرعشی نجفی و غیرهم بود به سردرود که آمد میان روحانیانِ سردرود به اسمِ «فارغالتحصیل حوزۀ علمیۀ نجف الاشرف» پرآوازه گشت.
از دهها بلکه صدها خدماتی که ایشان به فرهنگ تبریز بهخصوص سردرود کرد همین بود که گفت:
قرآن برای فهمیدن و عمل کردن است نهفقط قرائتِ صرف و صوری.
با تمام توان وارد عرصه شد و در مساجد تبریز و بیشتر سردرود به ترجمۀ روزانه قرآن پرداخت و مردم را به معانی و شعور فراخواند.
نویسنده این مقال در سالهای 54 و 55 و 56 ترجمۀ قرآن را به زبان ترکی از اول تا آخر برای اولین بار از ایشان درس گرفتم.
سخن از استادم آیتالله مجید قنّادی است که در سال 58 به خاطرِ شجاعتش در مبارزه با استبداد مذهبی به دست حکومت ربوده و زندانی و تبعید شد.
کمیتۀ انقلاب او را خلع لباس کرد ولی مرحوم آیتالله میرزا جواد تبریزی با تأیید امضای آیتالله سید ابوالقاسم خویی به توثیق مجدد او پرداخت که از فرسته پیش در همین کانال تشنۀ اندیشه پیداست.
استاد قنادی در تبریز بهخصوص در شهر سردرود دستکم یک دهه با تمام توان با خرافاتِ مذهبی و جهلهای مقدّس مبارزه کرد.
اگر نتوان گفت: تاریخ تبریز دانشوری فعال در اجتماع و در شکستِ تابوهای تودرتو و خُرد کردن بتهای تازه به دوران رسیده مانند او را ندیده بود دستکم میتوان و بایسته است گفت:
استاد قنّادی در اواخرِ دهه پنجاه پس از حادثه 57- به اصطلاح انقلاب- مثل ستارۀ سپیده و شهاب ثاقب در آسمانِ استبدادزده میدرخشید تا جایی که خفّاشان را به خوف انداخت و چرتِ خوابشان پاره کرد. به این دلیل که او کارهایی کرد کارستان که هرکدام بهجای خود عزمی راسخ و شجاعتی فوقالعاده میخواست. او در آن روز بهتنهایی راهی را به روی تاریخ تبریز گشود که تا تاریخ هست خیلِ خلخالیها را رسوا خواهد ساخت.
از آیتالله قنّادی که در آن روزهای وانفسای 57 و 58 تبریزیها او را «آقا میرزا مجیدی قنّادی» مینامیدند سخن بسیار باید گفت و نوشت که سوگمندانه اینک خود حال خوشی ندارم. این زمان بگذار تا وقت دگر. روحش شاد و روانش مینوی بادا!
محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۴ بهمن ماه ۱۴۰۳
🏴@m_sehati🏴
به آقا بگویید در هر نَفَس دارید به مرگ نزدیک می شوید
هارون از خلفای مقتدرِ عباسی بود. اصرار داشت از پیشوای هفتم شیعیان حضرت موسای کاظم به « گناهِ ناکرده » اقرار یا عذری بستاند تا دیگر از زندان آزاد گردد ، اما هرگز نتوانست، هر چند زر و زور و تزویرِ تو در تویی داشت تا آنجا که خود را موفقترین ولیّ امرِ مسلمین می پنداشت ،بلکه بر عکس، موسای کاظم، آن خداپرست پاک و پارسا، در پاسخ آن همه اصرار و اجبار گفت:
بروید به خلیفة خویش بگویید: من و تو (مظلوم و ظالم) هر دو ، با هر نَفَسی که می کشیم یک گام به مرگ نزدیکتر می شویم همین و بس.
نوشته اند هارون با آن همه تکبّر و تجبّر و تفرعنی که داشت وقتی این پند پاک و اندرزِ بیدارباش را شنید دیگر نتوانست آن ریایی را که رسمِ خود ساخته، عمری زیر قبا و عبا و عمامة سیاهش مخفی کرده بود باز پنهان سازد پس به ناچار و ناخودآگاه گریست ، زار زد، خوار گشت و شکست.
گویی -هرچند کمترک- فهمید که خیلی مانده است تا موسای کاظم را بشناسد چه رسد به زبانِ حالِ حضرتش در حصر و حبسِ معصومانه و مظلومانه اش که حدیثی از حُرّیّتِ حقیقی بود:
ما نداریم از رضای حق گِله
عار ناید شیر را از سلسله(نگا:آتشکده نیّر تبریزی)
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
هارون از خلفای مقتدرِ عباسی بود. اصرار داشت از پیشوای هفتم شیعیان حضرت موسای کاظم به « گناهِ ناکرده » اقرار یا عذری بستاند تا دیگر از زندان آزاد گردد ، اما هرگز نتوانست، هر چند زر و زور و تزویرِ تو در تویی داشت تا آنجا که خود را موفقترین ولیّ امرِ مسلمین می پنداشت ،بلکه بر عکس، موسای کاظم، آن خداپرست پاک و پارسا، در پاسخ آن همه اصرار و اجبار گفت:
بروید به خلیفة خویش بگویید: من و تو (مظلوم و ظالم) هر دو ، با هر نَفَسی که می کشیم یک گام به مرگ نزدیکتر می شویم همین و بس.
نوشته اند هارون با آن همه تکبّر و تجبّر و تفرعنی که داشت وقتی این پند پاک و اندرزِ بیدارباش را شنید دیگر نتوانست آن ریایی را که رسمِ خود ساخته، عمری زیر قبا و عبا و عمامة سیاهش مخفی کرده بود باز پنهان سازد پس به ناچار و ناخودآگاه گریست ، زار زد، خوار گشت و شکست.
گویی -هرچند کمترک- فهمید که خیلی مانده است تا موسای کاظم را بشناسد چه رسد به زبانِ حالِ حضرتش در حصر و حبسِ معصومانه و مظلومانه اش که حدیثی از حُرّیّتِ حقیقی بود:
ما نداریم از رضای حق گِله
عار ناید شیر را از سلسله(نگا:آتشکده نیّر تبریزی)
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
زندانیان
زندانيانِ عشق چو شب را سحر كنند
از سوز شمع و اشكِ روانش خبر كنند
مانند غنچه سر به گريبان درآورند
شور و نواى بلبلِ شوريده سر كنند
چون سر به خِشت يا كه به زانوى غم نهند
يكباره سر ز كنگرۀ عرش بر كنند
با آن شكسته حالى و بى بال و بى پرى
تا آشيانِ قدس به خوبى سفر كنند
چون رهسپر شوند به سيناى طورِ عشق
از شوق، سينه را سپر هر خطر كنند
آنان كزين معامله هستند بى خبر
برگو كه تا به محبس هارون نظر كنند
تا بنگرند گَنج حقيقت به كنج غم
آن لعل خشك را به دُرِ اشك تر كنند
برپا كنند حلقه ماتم به ياد او
تا عرش و فرش را همه زير و زَبَر كنند
آتش به عرصه مَلَكوت قِدَم زنند
مُلك حدوث را ز غمش پُر شرر كنند
محمّدحسين غروى اصفهانى متخلص به مفتقر
ر.ک: ديوان مفتقر / 328
🏴@m_sehati🏴
زندانيانِ عشق چو شب را سحر كنند
از سوز شمع و اشكِ روانش خبر كنند
مانند غنچه سر به گريبان درآورند
شور و نواى بلبلِ شوريده سر كنند
چون سر به خِشت يا كه به زانوى غم نهند
يكباره سر ز كنگرۀ عرش بر كنند
با آن شكسته حالى و بى بال و بى پرى
تا آشيانِ قدس به خوبى سفر كنند
چون رهسپر شوند به سيناى طورِ عشق
از شوق، سينه را سپر هر خطر كنند
آنان كزين معامله هستند بى خبر
برگو كه تا به محبس هارون نظر كنند
تا بنگرند گَنج حقيقت به كنج غم
آن لعل خشك را به دُرِ اشك تر كنند
برپا كنند حلقه ماتم به ياد او
تا عرش و فرش را همه زير و زَبَر كنند
آتش به عرصه مَلَكوت قِدَم زنند
مُلك حدوث را ز غمش پُر شرر كنند
محمّدحسين غروى اصفهانى متخلص به مفتقر
ر.ک: ديوان مفتقر / 328
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
نخستین مخالفِ تمام قدِّ حکومتِ دینی آیت الله شریعتمداری«فرزانه ترینِ فقیهان»
امروز 25 رجب روز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام مصادف است با روز وفاتِ مظلومانه ی آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری که به حق « اعقلُ الفقهاء/ فرزانه ترینِ فقیهان» وصف شده است، این توصیف را نویسنده دست کم از سه دانشورِ بزرگ و بنام شنیده یا به قلم ایشان دیده ام که به ترتیب نام برده می شوند:
1. استاد محمد تقی شریعتی در پاسخ به تسلیتِ آیت الله شریعتمداری در مرگِ شهادتگونه ی دکتر علی شریعتی نوشته بود که چندین سال پیش توسط مرحوم ابراهیم یزدی در اختیار روزنامه شرق گذاشته شد و آن روزنامه در ویژه نامه معلمِ انقلاب آن را چاپ کرده بود که مع الاسف حکومت از توزیعِ آن ممانعت کرد.
2 . سید مرتضی فیروزآبادی نویسنده ی آثار ماندگاری چون فضائل الخمسة فی صحاح السته، عینِ عبارت ایشان در متن نامه ای که در ذیل به اشتراک گذاشته می شود چنین است:
« حضرت مستطاب آیة الله العظمی والمرجع الدینی الاعلی آقای حاج سید محمد کاظم شریعتمداری دام ظله العالی از تمام علمای ایران، بدون استثنای احد، اعلم و اعقل و امتن و افضل می باشند.»
3 . شارحِ مکتبِ تفکیک و نویسنده عدالتمدار و خالقِ آثاری چونان « الحیاة » یعنی استادِ معظم و مکرّمِ ما حضرت شیخ محمد رضا حکیمی که به حمد الله حیّ و حاضر و فعّال و دردآشناست- الهی که دلیرتر و دیر زیاد!- و ما سخنِ ایشان را با همان عبارتِ « اعقل الفقها / عاقلترینِ فقیهان» پیشتر در همین کانالِ تشنه اندیشه منتشر ساخته ایم .
البته اینک دیگر این حقیقت و دوراندیشیِ شگفت ایشان با گذشت زمان برای همگان روشن شده که گفت:
پیر دانا در خشت خام آن بیند که جوان خام یا سرمستِ ریاست در آینه هم نبیند.
محمد صحتی سردرودی/ 12 / 1/ 98 / تبریز
@m_sehati✅
امروز 25 رجب روز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام مصادف است با روز وفاتِ مظلومانه ی آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری که به حق « اعقلُ الفقهاء/ فرزانه ترینِ فقیهان» وصف شده است، این توصیف را نویسنده دست کم از سه دانشورِ بزرگ و بنام شنیده یا به قلم ایشان دیده ام که به ترتیب نام برده می شوند:
1. استاد محمد تقی شریعتی در پاسخ به تسلیتِ آیت الله شریعتمداری در مرگِ شهادتگونه ی دکتر علی شریعتی نوشته بود که چندین سال پیش توسط مرحوم ابراهیم یزدی در اختیار روزنامه شرق گذاشته شد و آن روزنامه در ویژه نامه معلمِ انقلاب آن را چاپ کرده بود که مع الاسف حکومت از توزیعِ آن ممانعت کرد.
2 . سید مرتضی فیروزآبادی نویسنده ی آثار ماندگاری چون فضائل الخمسة فی صحاح السته، عینِ عبارت ایشان در متن نامه ای که در ذیل به اشتراک گذاشته می شود چنین است:
« حضرت مستطاب آیة الله العظمی والمرجع الدینی الاعلی آقای حاج سید محمد کاظم شریعتمداری دام ظله العالی از تمام علمای ایران، بدون استثنای احد، اعلم و اعقل و امتن و افضل می باشند.»
3 . شارحِ مکتبِ تفکیک و نویسنده عدالتمدار و خالقِ آثاری چونان « الحیاة » یعنی استادِ معظم و مکرّمِ ما حضرت شیخ محمد رضا حکیمی که به حمد الله حیّ و حاضر و فعّال و دردآشناست- الهی که دلیرتر و دیر زیاد!- و ما سخنِ ایشان را با همان عبارتِ « اعقل الفقها / عاقلترینِ فقیهان» پیشتر در همین کانالِ تشنه اندیشه منتشر ساخته ایم .
البته اینک دیگر این حقیقت و دوراندیشیِ شگفت ایشان با گذشت زمان برای همگان روشن شده که گفت:
پیر دانا در خشت خام آن بیند که جوان خام یا سرمستِ ریاست در آینه هم نبیند.
محمد صحتی سردرودی/ 12 / 1/ 98 / تبریز
@m_sehati✅
نامۀ مرحوم استاد محمدتقی شریعتی(پدرِ زنده یاد دکتر علی شریعتی) به آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری قدّس سرّه الشریف:
محضرِ انورِ حضرتِ آیت الله العظمی جناب آقای شریعتمداری مدّ ظلّه العالی
با عرض خالصانه ترین سلام و تحیّت، وتقدیم صمیمانه ترین مراسم اخلاص و ارادت، همواره در مظانِّ استجابتِ دعوات از سویدای قلب استدامۀ ظلِّ ظلیلِ عالی را علی رئوسنا و رئوس جمیع الشیعه از ایزد منّان خواستارم، هرچند الطاف و مراحمِ آن بزرگوار که من و مرحوم پسرم مکرّر و حتّی مستمرّاً مشمولِ آن بوده ایم با تشکّراتِ بیانی و بنانی جبران شدنی نیست ولی جای تأسّف است که کاری هم بیش از این عملِ کوچک از ما ساخته نمی باشد تا جایی که بیماری و دلشکستگی بدینسان خانه نشینم نموده که مدّتِ تشرّفِ آن مرجعِ عالیقدر در این استان توفیقِ عرض سلام و دستبوسی نیافته ام جز این که خُلقِ عظیمی که از جدِّ امجدتان به اضافۀ میراثِ علمی به ارث برده اید و سعۀ صدری که علاوه بر مزایای علم و عمل آن وجود مبارک را به قولِ مطلق اعقلِ مراجع قرار داده امیدوار به آن می سازد که عذرمان از ناحیۀ آن شخصیّتِ ممتاز مقبول و عفو مأمول افتد.
اما علّتِ تصدیع با این که دوست ندارم وقتِ گرانبهایتان را با ترّهات خود بگیرم این است که بعد از زیارتِ کتابِ کریمی که از جانب آن عالم جلیل به عنوانِ تسلیتِ مصیبتِ وارده بسویم التفاتش بود جوابی معروض و به وسیلۀ یکی از طلّابِ حوزه به نامِ «شاهچراغی» تقدیم داشته بودم و به احتمالِ ضعیفی که به دستِ مبارک نرسیده باشد مجدداً مصدّع شدم.
ادامَ اللهُ ظلّکم العالی علی رئوسنا بمحمّدٍ و آله الطاهرین.
آیت الله زادۀ محترم و جناب آقای عباسی محبوب [را] به عرض سلام مصدّعم.
اقلّ العباد محمدتقی شریعتی مزینانی
25 رمضان 1397
🏴@m_sehati🏴
محضرِ انورِ حضرتِ آیت الله العظمی جناب آقای شریعتمداری مدّ ظلّه العالی
با عرض خالصانه ترین سلام و تحیّت، وتقدیم صمیمانه ترین مراسم اخلاص و ارادت، همواره در مظانِّ استجابتِ دعوات از سویدای قلب استدامۀ ظلِّ ظلیلِ عالی را علی رئوسنا و رئوس جمیع الشیعه از ایزد منّان خواستارم، هرچند الطاف و مراحمِ آن بزرگوار که من و مرحوم پسرم مکرّر و حتّی مستمرّاً مشمولِ آن بوده ایم با تشکّراتِ بیانی و بنانی جبران شدنی نیست ولی جای تأسّف است که کاری هم بیش از این عملِ کوچک از ما ساخته نمی باشد تا جایی که بیماری و دلشکستگی بدینسان خانه نشینم نموده که مدّتِ تشرّفِ آن مرجعِ عالیقدر در این استان توفیقِ عرض سلام و دستبوسی نیافته ام جز این که خُلقِ عظیمی که از جدِّ امجدتان به اضافۀ میراثِ علمی به ارث برده اید و سعۀ صدری که علاوه بر مزایای علم و عمل آن وجود مبارک را به قولِ مطلق اعقلِ مراجع قرار داده امیدوار به آن می سازد که عذرمان از ناحیۀ آن شخصیّتِ ممتاز مقبول و عفو مأمول افتد.
اما علّتِ تصدیع با این که دوست ندارم وقتِ گرانبهایتان را با ترّهات خود بگیرم این است که بعد از زیارتِ کتابِ کریمی که از جانب آن عالم جلیل به عنوانِ تسلیتِ مصیبتِ وارده بسویم التفاتش بود جوابی معروض و به وسیلۀ یکی از طلّابِ حوزه به نامِ «شاهچراغی» تقدیم داشته بودم و به احتمالِ ضعیفی که به دستِ مبارک نرسیده باشد مجدداً مصدّع شدم.
ادامَ اللهُ ظلّکم العالی علی رئوسنا بمحمّدٍ و آله الطاهرین.
آیت الله زادۀ محترم و جناب آقای عباسی محبوب [را] به عرض سلام مصدّعم.
اقلّ العباد محمدتقی شریعتی مزینانی
25 رمضان 1397
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
🔴نمي دانم اين فرمان هيجده مادهاى از سوى چه كسى صادر شده بود:
🔴۱ـ جنازه شريعتمدارى به بازماندگانش تحويل نشود.
🔴۲ـ از جنازه اش تشييع نشود.
🔴۳ـ به وصيتش عمل نشود.
🔴۴ـ در حسينيه اش غسل داده نشود.
🔴۵ـ سيد رضا صدر بر او نماز نخواند.
🔴۶ـ در حرم قم دفن نشود.
🔴۷ـ در حسينيه اش دفن نشود.
🔴۸ـ از اقامه مجالس ختم براى او ممانعت شود.
🔴۹ـ اگر كسى براى او اقامه عزا كرد زندانى شود.
🔴۱۰ـ كسى كه روز وفات امام هفتم پيراهن سياه بر تن داشت دستگير گردد.
🔴۱۱ـ سيد رضا صدر كه براى تسليت مصيبت زدگان رفته بود زندانى شود.
🔴۱۲ـ پسر شريعتمدارى در دم مرگ پدر حق سخن با پدر ندارد.
🔴۱۳ـ تلگرافهاى تسليت به مخاطبين نرسد.
🔴۱۴ـ كسى حق ندارد به خانه مصيبت زدگان برود.
🔴۱۵ـ مجالس هفته و چهل نبايستى براى او تشكيل شود.
🔴۱۶ـ صداى گريه نبايستى از خانه اش بلند شود.
🔴۱۷ـ روضه خوانى نبايد براى مصيبت زدگان روضه بخواند.
🔴۱۸ـ مصيبت زدگان اگر نزد كسى شكايت كنند ضد انقلاب خواهند بود.
رک: کتاب در زندان ولایت فقیه نوشته آیت الله سیدرضا صدر.
🏴@m_sehati🏴
🔴۱ـ جنازه شريعتمدارى به بازماندگانش تحويل نشود.
🔴۲ـ از جنازه اش تشييع نشود.
🔴۳ـ به وصيتش عمل نشود.
🔴۴ـ در حسينيه اش غسل داده نشود.
🔴۵ـ سيد رضا صدر بر او نماز نخواند.
🔴۶ـ در حرم قم دفن نشود.
🔴۷ـ در حسينيه اش دفن نشود.
🔴۸ـ از اقامه مجالس ختم براى او ممانعت شود.
🔴۹ـ اگر كسى براى او اقامه عزا كرد زندانى شود.
🔴۱۰ـ كسى كه روز وفات امام هفتم پيراهن سياه بر تن داشت دستگير گردد.
🔴۱۱ـ سيد رضا صدر كه براى تسليت مصيبت زدگان رفته بود زندانى شود.
🔴۱۲ـ پسر شريعتمدارى در دم مرگ پدر حق سخن با پدر ندارد.
🔴۱۳ـ تلگرافهاى تسليت به مخاطبين نرسد.
🔴۱۴ـ كسى حق ندارد به خانه مصيبت زدگان برود.
🔴۱۵ـ مجالس هفته و چهل نبايستى براى او تشكيل شود.
🔴۱۶ـ صداى گريه نبايستى از خانه اش بلند شود.
🔴۱۷ـ روضه خوانى نبايد براى مصيبت زدگان روضه بخواند.
🔴۱۸ـ مصيبت زدگان اگر نزد كسى شكايت كنند ضد انقلاب خواهند بود.
رک: کتاب در زندان ولایت فقیه نوشته آیت الله سیدرضا صدر.
🏴@m_sehati🏴
تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
کتاب اصالت صلح در اسلام(محمد پیامآور صلح یا ستیز؟) 🌺@m_sehati🌺
محمد پیامآورِ سازش یا ستیز؟
چکیدهای از کتاب اصالت صلح در اسلام(محمد پیامآور صلح یا ستیز؟)
پرسشی را که این پژوهش پیش میکشد چنین است: آیا محمّد مردِ مدارا و مهربانی بود یا مردِ میدانهای جنگ و سردمداری؟ ده فصل دارد. در فصل اول به مأخذیابی و سندشناسی میپردازد تا روشن شود که در شناختِ محمّد و آیین او به چه اسناد و منابعی میتوان تکیه کرد و شاخصههای این منابع و مآخذ چیست یا چهها میتواند باشد؟ و اگر تعارضی میان این منابع دیده شد ترجیح با کدام است و چگونه و چرا؟ فصل دوم تا ششم: خدای محمّد؛ کتابِ محمّد(قرآن)؛ رسالت و پیامِ محمّد؛ محمّد(ص) و اخلاق؛ آرمانشهر پیامبر(مدینۀ فاضلۀ محمّد) را میشناساند تا ببیند اینهمه با صلح همخوانی دارد یا با ستیز؟ در فصل هفتم تا نهم از سلام و اسلام و مسلم؛ صلح در کتابِ محمّد و سورههای صلح در قرآن سخن میگوید؛ فصل دهم به جنگ و جهاد در قرآن و اسلام اختصاص دارد. فزون بر آنکه در نُه فصل پیشین، هرکجا که مناسبتی بود انظار و آرای مخالفان با عناوینی چون «اشکال» یا «تشکیک» آورده شده بود در فصل پایانی نیز به آرای دیگرِ مخالفان - بهصورت مستقل و مفصل – در خصوص جنگ، اسارت، خشونت، محاربه و افساد فیالارض، قصاص و غیره پرداختهشده. هرچند که مطالعۀ همین فصلِ اخیر، در پاسخ به اشکالات و تأملات مخالفان یا متوقّفان، به نظر کافی و وافی میرسد، امّا مطالعۀ همۀ کتاب به جدّ توصیه میشود؛ چراکه برای گریز از تکرار، هر چه پیش رفتیم بهاجمال و اختصار روی آوردیم که اقتضای فصول بههمپیوسته همین بود و بس.
🌺@m_sehati🌺
چکیدهای از کتاب اصالت صلح در اسلام(محمد پیامآور صلح یا ستیز؟)
پرسشی را که این پژوهش پیش میکشد چنین است: آیا محمّد مردِ مدارا و مهربانی بود یا مردِ میدانهای جنگ و سردمداری؟ ده فصل دارد. در فصل اول به مأخذیابی و سندشناسی میپردازد تا روشن شود که در شناختِ محمّد و آیین او به چه اسناد و منابعی میتوان تکیه کرد و شاخصههای این منابع و مآخذ چیست یا چهها میتواند باشد؟ و اگر تعارضی میان این منابع دیده شد ترجیح با کدام است و چگونه و چرا؟ فصل دوم تا ششم: خدای محمّد؛ کتابِ محمّد(قرآن)؛ رسالت و پیامِ محمّد؛ محمّد(ص) و اخلاق؛ آرمانشهر پیامبر(مدینۀ فاضلۀ محمّد) را میشناساند تا ببیند اینهمه با صلح همخوانی دارد یا با ستیز؟ در فصل هفتم تا نهم از سلام و اسلام و مسلم؛ صلح در کتابِ محمّد و سورههای صلح در قرآن سخن میگوید؛ فصل دهم به جنگ و جهاد در قرآن و اسلام اختصاص دارد. فزون بر آنکه در نُه فصل پیشین، هرکجا که مناسبتی بود انظار و آرای مخالفان با عناوینی چون «اشکال» یا «تشکیک» آورده شده بود در فصل پایانی نیز به آرای دیگرِ مخالفان - بهصورت مستقل و مفصل – در خصوص جنگ، اسارت، خشونت، محاربه و افساد فیالارض، قصاص و غیره پرداختهشده. هرچند که مطالعۀ همین فصلِ اخیر، در پاسخ به اشکالات و تأملات مخالفان یا متوقّفان، به نظر کافی و وافی میرسد، امّا مطالعۀ همۀ کتاب به جدّ توصیه میشود؛ چراکه برای گریز از تکرار، هر چه پیش رفتیم بهاجمال و اختصار روی آوردیم که اقتضای فصول بههمپیوسته همین بود و بس.
🌺@m_sehati🌺