Telegram Web Link
کتاب اصالت صلح در اسلام(محمد پیام‌آور صلح یا ستیز؟)

🌺@m_sehati🌺
تشنه‌ی اندیشه / صحتی سردرودی
کتاب اصالت صلح در اسلام(محمد پیام‌آور صلح یا ستیز؟) 🌺@m_sehati🌺
محمد پیام‌آورِ سازش یا ستیز؟
چکیده‌ای از کتاب اصالت صلح در اسلام(محمد پیام‌آور صلح یا ستیز؟)
پرسشی را که این پژوهش پیش میکشد چنین است: آیا محمّد مردِ مدارا و مهربانی بود یا مردِ میدانهای جنگ و سردمداری؟ ده فصل دارد. در فصل اول به مأخذیابی و سندشناسی می‌پردازد تا روشن شود که در شناختِ محمّد و آیین او به چه اسناد و منابعی میتوان تکیه کرد و شاخصههای این منابع و مآخذ چیست یا چهها میتواند باشد؟ و اگر تعارضی میان این منابع دیده شد ترجیح با کدام است و چگونه و چرا؟ فصل دوم تا ششم: خدای محمّد؛ کتابِ محمّد(قرآن)؛ رسالت و پیامِ محمّد؛ محمّد(ص) و اخلاق؛ آرمان‌شهر پیامبر(مدینۀ فاضلۀ محمّد) را می‌شناساند تا ببیند این‌همه با صلح همخوانی دارد یا با ستیز؟ در فصل هفتم تا نهم از سلام و اسلام و مسلم؛ صلح در کتابِ محمّد و سوره‌های صلح در قرآن سخن می‌گوید؛ فصل دهم به جنگ و جهاد در قرآن و اسلام اختصاص دارد. فزون بر آنکه در نُه فصل پیشین، هرکجا که مناسبتی بود انظار و آرای مخالفان با عناوینی چون «اشکال» یا «تشکیک» آورده شده بود در فصل پایانی نیز به آرای دیگرِ مخالفان - به‌صورت مستقل و مفصل – در خصوص جنگ، اسارت، خشونت، محاربه و افساد فی‌الارض، قصاص و غیره پرداخته‌شده. هرچند که مطالعۀ همین فصلِ اخیر، در پاسخ به اشکالات و تأملات مخالفان یا متوقّفان، به نظر کافی و وافی میرسد، امّا مطالعۀ همۀ کتاب به جدّ توصیه میشود؛ چراکه برای گریز از تکرار، هر چه پیش رفتیم به‌اجمال و اختصار روی آوردیم که اقتضای فصول به‌هم‌پیوسته همین بود و بس.



🌺@m_sehati🌺
شناسنامه و فهرست کتاب اصالت صلح در اسلام / محمد پیام آور صلح یا ستیز؟
نه حتی حسین....

✍️نه اسکندر نه حیدر؛
نه کورش؛
نه داریوش
نه دو، نه دوازده قرن سکوت؛
نه لاهوت و نه ناسوت؛
نه بابکِ خرّم دین؛
نه امیرالمؤمنین(ع)؛
نه حتّی وحی این شعورِ مرموز؛
نه خلوت شب؛ نه روشنای روز
نه حتّی حسین
نه سیاوش؛
حتی نه رسیدن به حضرتِ هستی و مستی
تا جایی که انسان با خدا گردد هم‌آغوش؛
هیچ‌کدام چنگی به دل نمی‌زنند
و آشی به عقل و آشتی نمی‌پزند،
وقتی هر یک بتی می‌شوند تا ما را از:
تفکّر دور
و با تعصّب کور
و از همدلی رنجور سازند
و به جان هم اندازند.

محمد صحتی سردرودی


🌺@m_sehati🌺
عباس یعنی نه گفتن به امان نامهء استبدادِ دینی.

زادروزِ حضرت ابوالفضل العباس سنبلِ ستم ستیزی و وفا و ایثار خجسته باد.

🌺@m_sehati🌺
نخست اخلاقِ انسانی سپس مسلمانی
به‌عبارت‌دیگر: اول اخلاق و محبت سپس دین و مذهب. جای تأسّف است که رفتار و کردارِ بسیاری از مسلمانان چنان نشان می‌دهد که گویی خیال می‌کنند با عمل به شعائرِ مذهبی – مثل نمازخوانی – دیگر نیازی به رعایتِ اخلاق و ادب و یا توسعه‌ی محبت و عفو و آشتی نیست! به نظر می‌رسد اشتباهِ چنین مسلمانان همان‌قدر غیرمعقول و مضر است که خطای پول‌پرستان و مادی‌گرایان، نامعقول و مخرّب است که گمان می‌کنند با پول‌وپله دیگر نیازی به مهرورزی و ادب و اخلاق ندارند.
گروه نخست گمان می‌برند که با روزی چندبار مثل کلاغ سر به خاک ؛خم و راست شدن یا چند دعا و وردخواندن همه‌ی کارهایشان درست و روبه‌راه است. گروه دوم نیز گمان می‌برند که با پخش پولِ خشک‌وخالی به اطرافیانشان همه را دلداده و برده‌ی خویش ساخته‌اند و بر مبنای همین خطای بزرگ هرگز به این نمی‌اندیشند که بایسته است پیوسته به اخلاق و ادب روزافزون روی‌آورند.
دردا که هر دودسته را حاصلِ سرمایه‌ای که به دست آورده‌اند چیزی جز خودشیفتگی و شکستنِ دلِ دیگران – حتی نزدیکانشان – نیست دسته نخست به بهانه‌ی مذهب و دین و دسته دوم به بهانه‌ی دینار و دلار مدام از اصول انسانیت و اخلاق و آدابِ ادب می‌گریزند.
خلاصه مصیبتِ ما ایرانیان – اعم از مسلمان و نامسلمان – همین است که بهای لازم را به مهر و اخلاق و ادب نمی‌دهیم و خیال می‌کنیم که با عبادت یا ثروت می‌توانیم از آدمیّت عبور کنیم یا انسانیّت را لگدمال سازیم و جهانِ جمیلِ اخلاق و ادب را نادیده بگیریم تا از هرچه مهر و زیبایی است با پُلِ پول یا عنانِ عبادت بجهیم و برهیم!
ای‌کاش به‌جای این‌همه زر و زور و تزویر و در عوضِ آن‌همه دلار و دینِ دروغین هرروز و هر دم با وردی یا ترانه‌ای این معانی مهم را به یادداشتیم:
1 . ادبِ مرد به از دولت اوست.
2 . گر عدل نباشد به چه‌کار آید دل؟ جا دارد پیوسته به خود بگوییم و همیشه سعی کنیم:
نخست اخلاقِ عاشق پیشه سازیم
سپس با خاکساری خود ببازیم
ادب اصل و محبّت مذهبِ حق
خدا را بر نمازِ خود ننازیم !

محمد صحتی سردرودی

🌺@m_sehati🌺
علامه طباطبایی می گفت : خلاصه ی دین و قرآن بسم الله الرحمان الرحیم است یعنی با همه مهربان باش.@m_sehati
استاد محمدرضا حکیمی ۱۷ سال پیش در یادداشتی نوشت:

🔴استخوان مردم را شکستید


📝اگر این جلادان اقتصادی و‌ دزدان درهم تنیده و‌ همسود مالی نبودند، اقشار ملت اینچنین پایمال نمی شدند و تورم آفرینی کاذب اینچنین بیداد نمیکرد و مستضعف، مستضعف تر ؛ و مستکبر، مستکبرتر نمی شد، و نسل های جوان را از تشکیل خانواده محروم نمی ساخت و به دامان فساد و سقوط و اعتیاد و بی اعتقادی نمی انداخت...

⭕️افسوس که ملت برای احقاق حقوق خویش، و‌ رهایی از چنگال ظلم و ظالمان -در هیچ خط و جناحی- یاور قاطع و نستوهی ندارد و بیشترشان طالب منافع خود و بستگانشان هستند...

⭕️حاکمیت از مال ملت حقوق می گیرد و‌ زندگی می کند، پس باید مدافع حقوق ملت باشد...
به عقیده اینجانب با اینگونه عملکردها، چه بسا حلیت شرعی بسیاری از حقوق ها از بین برود...

⭕️آری، اکثریت ملت ایران، امروز مستضعف است. و به تعبیر امام سجاد«ع» : استخوان مردم شکسته و گوشت آنان خورده می شود.

⭕️افسوس که آزاده مردی فریادگر - فارغ از مطامع و منافع و خویشان و فرزندان و مقامات و نظامات - به هم نمی رسد، که فریاد برآورد، که این چگونگی ها و عملکردها و رابطه ها و چپاولها، اسلامی و قرآنی و محمدی و علوی و حسینی و جعفری و رضوی نیست که نیست و صد البته که مورد رضای امام زمان«عج» نیز نیست...

محمدرضا حکیمی-۱۳۸۶

۱۵۰سال تلاش خونین/صفحه 85

@allamehhakimi

🌺@m_sehati🌺
جناب پزشکیان شما یکی دیگر رجزخوانی نکنید

عاجزترین مردم کسی است که در گفتگو و مذاکره عاجز باشد. آنان‌که میگویند مذاکره فایده‌ای ندارد فقط به عجز و درماندگیِ خود اعتراف می‌کنند و بس.
لطف کنید دست از رجزخوانی بردارید و با دنیا با زبان دنیا حرف بزنید نه با زبان متوهمانِ خود همه پندار.
این رجزخوانی‌ها که 46 سال و آزگار است تمامیت‌خواهان به آن معتاد شده‌اند جز بدبختی برای این ملت شریف و مظلوم حاصلی نداشته است.
آنان‌که قبل از شما آمدند و رفتند – اعم از رؤسای دولت آقای خمینی و خامنه‌ای – با ولخرجی تمام آبروی اسلام و قرآن و تشیع را به حراج گذاشتند و رسوا شدند. فقط این مانده بود با آبروی نهج‌البلاغه بازی کنند.
امیدوارم تو آن‌کسی نشوی که فردا بگویند این‌یکی هم با نهج‌البلاغه بازی کرد.

راستی از این‌همه شعارهای لوس شده و مخرب خسته نشدید؟!

محمد صحتی سردرودی
23 بهمن 1403

🌺@m_sehati🌺
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی مواظب خودت باش‼️
@m_sehati
مذاکره و گفتگو - ولو با فرعون - از اصولِ مسلم در فرهنگ اسلام

به کسانی که در رسانه‌های رسمی و حکومتی هم دم از اسلام می‌زنند هم مخالف مذاکره هستند یادآوری می‌شود:
1 . قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژۀ «قول» به گفتگو و مذاکره بهاداده و مسلمانان را به این مهم فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاظ القرآن الکریم2 / 402 – 420، نشر ناصرخسرو،چ2). قرآن اصولًا آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیام‌آورانش را «یادآورنده» و انسان‌ها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکره‌ی مدام – سفارش کرده است.
2 . قرآن می‌فرماید: با فرعون هم مذاکره داشته باشید و گفتگو کنید؛ آن‌هم با فرعونی که ادّعای خدایی داشت و از کشته پشته می‌ساخت و جنایت‌ها کرده بود:
« اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»
یعنی هرچند که فرعون سر به طغیان برداشته است باز شما به‌پیش او بروید و به نرمی با او سخن بگویید بلکه یا متذکر شود یا اندیشناک گردد.(سوره طه، آیه 43 – 44 .)
3 . آنان‌که با مذاکره مخالف‌اند مثل‌اینکه هیچ از حال‌وروز مردم خبر ندارند. در آتش فقر و فسادی که همین مخالفان و شعاریان افروخته‌اند و 45 سال مدام به دود آن دمیده‌اند هرروز هزار بار، این مردم مظلوم و از حقوق خود محروم دارند می‌سوزند، آن‌وقت باز این‌ها بااین‌همه افتضاح در لبنان و شامات، دست از رجزخوانی‌های تکراری و رسوا برنمی‌دارند. گویی منطقشان همین بوده و هست که می‌گویند:
بگذار بازار قیصریه آتش بگیرد تا دستمالی که ما می‌دزدیم و می‌بریم همچنان پوشیده بماند!
به‌درستی که انصاف نیز نعمت بزرگی است. اما چه می‌شود کرد که این رجزخوانان بویی از آن نبرده‌اند.

محمد صحتی سردرودی
پنجشنبه ۲۷ دی‌ماه ۱۴۰۳



🌹@m_sehati🌹
ما و مهدویت
اگر به این بحث از منظر تاریخ بنگریم پیش از همه مختار ثقفی را – که شخصی مرموز و مشکوک است - می بینیم که آن را در اجتماع عَلم می کند به این ترفند که پس از عاشورا با ادعای این که محمد حنفیه نامش محمد و کُینه اش ابوالقاسم بود همان مهدی موعود است! و خود را نماینده او جا می زند تا پیروانش پس از مرگش می گویند محمد نمرده بلکه در کوه رضوی غایب شده است که از همین جا انشعابی در تشیع رخ می دهد تا مذهبِ کیسانیه یا همان مختاریه چند نسل در میان برخی شیعیان شیوع تا به عنوان فرقه ای از فرقه های شیعه به کتابهای ملل و نحل رسوخ پیدا می کند.
واگر از منظر مذهبی و با توجه به شأنِ صدورِ اخبارِ مربوط بنگریم به دو معنای مهم خواهیم رسید که از قضا هر دو بیش از آن که جنبه ایجابی باشند به وضوح سبقه و صبغه سلبی دارند. آری به نظر می رسد موضوع امام زمان در بیانِ امامانِ شیعه پیوسته صورتِ سلبی داشته است و آن دو معنای مهم به ترتیب عبارتند از:
1 . انتظار که مفهومی کاملا معطوف به آینده است و منتظر در حقیقت کسی است که وضعِ موجود را نه قبول دارد و نه مطلوبِ آل علی (ع) می بیند و بی گمان در دل انتظار اعتراضی بنیادین نهفته است و این انتظار و اعتراض تا ظهور امام زمان در آخرالزمان امتداد دارد.
2 . قائمیت است که پیوسته در لسان پیشوایان شیعه لقب و شهرتِ خاصی برای موعودِ آخرالزمان عنوان می شده است و او را همیشه « قائمنا= قیام کننده ما » می خواندند و برای همین به « قائم آل محمد (عج) » - یعنی قیام کننده آل محمد یا قیام کننده برای آل محمد – مشهور شده است.
حال اگر محققی در شأنِ صدورِ احادیث مربوط دقیق شود از قرائن و شواهد بسیاری به چند نتیجه ممکن است برسد:
یک . همان طوری که اشارتی رفت قضه بیشتر مفهوم سلبی دارد.
دو . قضه بیش از آن که برون دینی باشد درون دینی و مذهبی است.
سه . تأکید و تثبیتِ شهرتِ « قائم آل محمد»در اینجا اثباتی برای نفیِ ماعداست.
یعنی می خواهند بگویند: قیام کنندگان دیگر از مختار و زید بگیر تا بنی عباس و دیگران برای آل محمد به پا نخاستند و ربطی به مذهب اهل بیتِ نبوت و درنتیجه به نبوت و دین اسلام ندارند.
و زمانی که آن انتظار و این قائمیت به آخر الزمان – یعنی پایان این جهان – محوّل می شود سلبی بودن قضیه، معنای ژرفتر و گسترده تری می یابد که به جدّ قابل تأمّل است.
اما چه باید کرد که در طول تاریخ تحریفگران تا توانسته اند به آن صورتهای دیگری غیر از آن اصلِ سلبی بودن داده اند تا آن را از معنای مفید و مطلوبش تهی سازند و این بلایی است که پیشتر بر سرِ اصل توحید آورده اند که در ادیان ابراهیمی ریشه ای ترین و رئیسی ترین پایه بود، غافل از این که یکتاپرستی در اساس برای نفی خدایان بوده است و شعار پیام آور اسلام این بود که : « بگویید خدایی جز خدای بی همتا نیست تا راه به کمال ببرید.» یعنی از هر نوع ارباب و آقابالاسر و خداوند و خدایی که می توانید تصورش را بکنید دست بردارید تا رستگار شوید.
باری به ترجمه ساده: «الله» یعنی غیر قابلِ تصوری که حضرتِ حیرتش می توان نامید و انسان تا واله اش نشود از جور خداوندان و خدایان و بزرگان توخالی و پوشالی هرگز نرهد.
«خدایا بزرگی سزاوار توست»
خلافت غلط گفته بود از نخست .

محمد صحتی سردرودی/ 10 / 2 / 97 / قم.

@m_sehati
2025/07/07 13:51:28
Back to Top
HTML Embed Code: