#یاشافی
آیتالله سید ابوالحسن هاشمی حکمآبادی یکی از اساتید بزرگ حوزههای علمیه و نمونه بارز تقوا و تواضع است، ایشان که مانند برادر مرحومشان آیتالله سید فتاح هاشمی به پیروی از پدر بزرگوارشان جاویدیاد آیت الله آقا سید یوسف حکم آبادی که در دهههای حساس 50 و 60 نماینده مرجع مصلح و مظلوم آیتالله العظمی شریعتمداری در آذربایجان بود در حمایت از حق حاکمیتِ مردم – نه حاکمیت شخص یا صنف خاص - مستقیم و مقاوم ماند و در این راهِ سخت و دشوار مرارتهای بسیاری را به جان خرید و هرگز با استبداد دینی بیعت نکرد. حال در تبریز(مهد مشروطیت و آزادی) در بستر بیماری است.
از خداوند مهربان شفای کامل ایشان را خواستاریم که خدا به هر کاری تواناست.
🌹@m_sehati🌹
آیتالله سید ابوالحسن هاشمی حکمآبادی یکی از اساتید بزرگ حوزههای علمیه و نمونه بارز تقوا و تواضع است، ایشان که مانند برادر مرحومشان آیتالله سید فتاح هاشمی به پیروی از پدر بزرگوارشان جاویدیاد آیت الله آقا سید یوسف حکم آبادی که در دهههای حساس 50 و 60 نماینده مرجع مصلح و مظلوم آیتالله العظمی شریعتمداری در آذربایجان بود در حمایت از حق حاکمیتِ مردم – نه حاکمیت شخص یا صنف خاص - مستقیم و مقاوم ماند و در این راهِ سخت و دشوار مرارتهای بسیاری را به جان خرید و هرگز با استبداد دینی بیعت نکرد. حال در تبریز(مهد مشروطیت و آزادی) در بستر بیماری است.
از خداوند مهربان شفای کامل ایشان را خواستاریم که خدا به هر کاری تواناست.
🌹@m_sehati🌹
تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی pinned «#مکتب_تفکیک_به_معنای_ممکن_و_مفید در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری…»
Forwarded from محمدتقی اکبرنژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ چرا ادعا کردم تشیع حاکم، تشیع زیدی است نه جعفری؟!
استاد اکبرنژاد در مصاحبه اخیر خود با سرکار خانم ایلانلو عنوان داشتند:
《قرائتی که رهبران جمهوری اسلامی از دین دارند مطابق با #تشیع_زیدی است نه #تشیع_جعفری》
این جمله باعث سؤالاتی برای برخی کاربران شد از همینرو ایشان در جلسهای جداگانه به تفصیل این موضوع پرداختند که چگونه سیاستگذاری رهبران جمهوری اسلامی همسو با تشیع زیدی است.
🎥فیلم کامل جلسه در آدرس زیر:
https://youtu.be/7BQQ2QA2tWg
#سیاست_تنش
#تشیع_زیدی
🆔 @AkbarNejad_ir
استاد اکبرنژاد در مصاحبه اخیر خود با سرکار خانم ایلانلو عنوان داشتند:
《قرائتی که رهبران جمهوری اسلامی از دین دارند مطابق با #تشیع_زیدی است نه #تشیع_جعفری》
این جمله باعث سؤالاتی برای برخی کاربران شد از همینرو ایشان در جلسهای جداگانه به تفصیل این موضوع پرداختند که چگونه سیاستگذاری رهبران جمهوری اسلامی همسو با تشیع زیدی است.
🎥فیلم کامل جلسه در آدرس زیر:
https://youtu.be/7BQQ2QA2tWg
#سیاست_تنش
#تشیع_زیدی
🆔 @AkbarNejad_ir
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؟
بیش از سه دهه می شود که پرسشهایی پیوسته گریبانم را گرفته و رهایم نمی کنند و هر چه زمان پیش می رود بیشتر آزارم می دهند، اینک برخی را به اجمال پیش می کشم بلکه به کمک اساتید و دوستان دانشور پاسخی بیابم:
1 . آیا جان و جوهرِ امامت در مکتب جعفری،هدایت – یعنی یاریرسانیِ فکری برای انتخابِ درستِ راه و رسمِ زندگی – نبوده است؟
2 . حال اگر پاسخ پرسشِ فوق آریست پس تأویل و تبدیل امامت به حکومت، آن هم به صورتِ انحصاری و افراطی به تبخیرِ امامت و ولایتِ علی و آل علی علیهم السلام در تنورِ خلافت منجر نمی شود؟
3 . وقتی مصادیقِ «اولوالامر» از پیشوایانِ اثنی عشر فراتر می رود و شاملِ هر مبسوطُ الیدی با عناوین مختلف می شود آیا خوف آن نیست که امامتِ علی علیه السلام اینک در عمل به مسلخِ خلافت خلفای راشدین و غیر راشدین برده شود؟
4 . آیا ما از اصالت و خلوصِ مذهبِ جعفری در اصلِ امامت که عبارت بود از «داناتر و دادورزتر و پارساترین بودنِ پیشوای معنوی و تربیتی» دور نشده ایم تا به محورِ مذهبِ زیدیه که اصل در آن، نه اعدلیت و اعلمیت و اتقی الناس بودن که «قائم بالسیف بودنِ امام» می باشد، نچرخیده و نغلتیده ایم؟
حدود 25 سال پیش یکی از دوستان که مطالعاتِ ممتد و مفیدی در ادیان و مذاهب دارد در تأیید گمان فوق نقل می کرد که اوائل دهه شصت، دانشوری از دانشوران زیدیه به او گفته بود:«کانّنا تجعفرنا و انتم تزیّدتم/ مثل این که ما زیدیها جعفری و شما جعفریها زیدی شده اید»و ایشان هم به شوخی گفته بود به زودی شما را هم به راهِ سابقتان برمی گردانیم!
5 . آیا ما تقیه را که دستورالعملِ اجتماعی مؤکّد در مذهبِ جعفری و اثنی عشری بود نخست تحریف و سپس ترک نکرده ایم؟ تحریف برای این که ترس و تنبلی و بی مسئولیتیِ خویش را موجه جلو دهیم و ترک برای این که اهل هدایت و در خور گفتگوی سالم و مستمر نیستیم و «تواصی به صبر» را که توصیه ی خداست فراموش کرده ایم؟ و چنین نیست که عواطف و آرمانگراییِ ما بیش از پیش به عقل و واقعنگریِ ما مدام دارد می چربد؟
اینک گویی از تشیع صفویه تا امروز زبانِ حالمان چنان است که صائب تبریزی گفت:
مردِ مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه،مردِ تحمّل ندیده ام.
خلاصه را جسارت نباشد بیست سال پیش در بیتی چنین گفته ام تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
کربلا اصل نبود از سرِ ناچاری بود
آن قیامی که اصولیست قیام حسن است(بنگرید:عاشورا عشقینده،ص119 – 120 )
صد البته این پرسشها و سخنها همه در مقام گمانه زنی و صرف احتمال است که ممکن است ما به خطا رفته باشیم.
« خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار».
محمد صحتی سردرودی/ 15 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
بیش از سه دهه می شود که پرسشهایی پیوسته گریبانم را گرفته و رهایم نمی کنند و هر چه زمان پیش می رود بیشتر آزارم می دهند، اینک برخی را به اجمال پیش می کشم بلکه به کمک اساتید و دوستان دانشور پاسخی بیابم:
1 . آیا جان و جوهرِ امامت در مکتب جعفری،هدایت – یعنی یاریرسانیِ فکری برای انتخابِ درستِ راه و رسمِ زندگی – نبوده است؟
2 . حال اگر پاسخ پرسشِ فوق آریست پس تأویل و تبدیل امامت به حکومت، آن هم به صورتِ انحصاری و افراطی به تبخیرِ امامت و ولایتِ علی و آل علی علیهم السلام در تنورِ خلافت منجر نمی شود؟
3 . وقتی مصادیقِ «اولوالامر» از پیشوایانِ اثنی عشر فراتر می رود و شاملِ هر مبسوطُ الیدی با عناوین مختلف می شود آیا خوف آن نیست که امامتِ علی علیه السلام اینک در عمل به مسلخِ خلافت خلفای راشدین و غیر راشدین برده شود؟
4 . آیا ما از اصالت و خلوصِ مذهبِ جعفری در اصلِ امامت که عبارت بود از «داناتر و دادورزتر و پارساترین بودنِ پیشوای معنوی و تربیتی» دور نشده ایم تا به محورِ مذهبِ زیدیه که اصل در آن، نه اعدلیت و اعلمیت و اتقی الناس بودن که «قائم بالسیف بودنِ امام» می باشد، نچرخیده و نغلتیده ایم؟
حدود 25 سال پیش یکی از دوستان که مطالعاتِ ممتد و مفیدی در ادیان و مذاهب دارد در تأیید گمان فوق نقل می کرد که اوائل دهه شصت، دانشوری از دانشوران زیدیه به او گفته بود:«کانّنا تجعفرنا و انتم تزیّدتم/ مثل این که ما زیدیها جعفری و شما جعفریها زیدی شده اید»و ایشان هم به شوخی گفته بود به زودی شما را هم به راهِ سابقتان برمی گردانیم!
5 . آیا ما تقیه را که دستورالعملِ اجتماعی مؤکّد در مذهبِ جعفری و اثنی عشری بود نخست تحریف و سپس ترک نکرده ایم؟ تحریف برای این که ترس و تنبلی و بی مسئولیتیِ خویش را موجه جلو دهیم و ترک برای این که اهل هدایت و در خور گفتگوی سالم و مستمر نیستیم و «تواصی به صبر» را که توصیه ی خداست فراموش کرده ایم؟ و چنین نیست که عواطف و آرمانگراییِ ما بیش از پیش به عقل و واقعنگریِ ما مدام دارد می چربد؟
اینک گویی از تشیع صفویه تا امروز زبانِ حالمان چنان است که صائب تبریزی گفت:
مردِ مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه،مردِ تحمّل ندیده ام.
خلاصه را جسارت نباشد بیست سال پیش در بیتی چنین گفته ام تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
کربلا اصل نبود از سرِ ناچاری بود
آن قیامی که اصولیست قیام حسن است(بنگرید:عاشورا عشقینده،ص119 – 120 )
صد البته این پرسشها و سخنها همه در مقام گمانه زنی و صرف احتمال است که ممکن است ما به خطا رفته باشیم.
« خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار».
محمد صحتی سردرودی/ 15 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست
انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .
محمد صحتی سردرودی/ 18 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .
محمد صحتی سردرودی/ 18 دی 98 .
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
#مکتب_تفکیک_به_معنای_ممکن_و_مفید
در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری که در احیای مکتبِ تفکیک می کوشند یادآوری شود:
1 . تفکیک تعقّل و تفکّر – چه در قالب عرفان باشد چه حکمت و فلسفه – به نظر ممکن نمی آید زیرا به دیگران هرگز نمی توان دیکته کرد: در چهارچوبی که ما تعیین می کنیم فکر کنید، برای این که از اساس عقل و اندیشه وقتی عقل و اندیشه است که آزاد و مستقل و در فضای باز باشد.
2 . پس پیشنهادی که ممکن است به تفکیکیّون داد همین است که گفته می شود- به جایی این که همه اش دعایی کنید که محال است مستجاب شود- بیایید به تفکیکهای ذیل بیاندیشید:
اول : تفکیک حق از حکومت
دوم : تفکیک دین از دولت
سوم : تفکیک امارت از ولایت
چهارم : تفکیک اخلاق از سیاست، یا بفرمایید: نجاتِ اخلاق از دستِ سیاستی که در این چهل سال بیشتر دروغ و دغلبازی بود تا مدیریت، چنان که بیشتر ریاسازی و نفاقپروری بود تا تربیت.
باری بزرگوران اگر دغدغه ی خلوص و تهذیبِ تشیع – یعنی مکتبِ عقل و عدل و اخلاق – را داریم بایسته است به جای کارهای انتزاعی و ناممکن نخست حسابِ دین و اخلاق را از طرفی و حسابِ معنویت و مذهبِ جعفری را از طرفی از حسابِ اختلاسزده ی سیاست و حکومت و دولت جدا کنیم.
فوری ترین توقّعی که از مراجع معظم و اساتید داریم همین است که حسابِ دینداران را از دروغگویان هرچه زودتر و سریعتر جدا سازند.
ما تبریزیها این خواسته ی مهم را ماهها در سال 58 فریاد زدیم اما آن روز در نبودِ رسانه های پیشرفته ی امروز صدای ما را ناجوانمردانه فروکوفتند که خود قصه ای مفصل و پر غصه است.
اکنون اگر چه بسیار دیر شده اما لزوم و ضرورتش نیز برای همگان آشکار و مبرهن گردیده است پس دیگر تأخیر هرگز روا نیست که در تأخیر آفاتِ بسیار و بنیان براندازی است.
برای این مهم اگر هم در پیِ مستند و مستمسکی از سخنانِ ائمه (ع) باشید بسیار فراوان است نمونه را به روایت ذیل که با اسناد صحیح هم نقل شده و ممکن است مستفیض هم محسوب گردد یا دارای تواتر معنوی نیز باشد ارجاع می شود:
«کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ قَبل قیامِ القائمِ علیهالسلام فَصاحِبُها طاغوتً یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عَزّ و جَلّ/ یعنی هر درفشی که پیش از خیزشِ قیامِ حضرت قائم علیهالسلام ( منحصراً مهدی موعود در آخرُالزمان) برافراشته شود صاحبِ آن درفش (حکومت) طاغوتی است که بهجای خدای عزیز و جلیل پرستیده می¬شود»
یعنی نه فقط هرگز ربطی به اسلام به خصوص مکتبِ جعفری و اثنی عشری ندارد بلکه تولید کننده طاغوتی است که تیشه به ریشه توحید می زند.
خلاصه امروز اگر کسی به درستی دنبالِ تفکیکِ حق از باطل و یا در پیِ خلوص و تهذیبِ مذهبِ جعفری و اثنی عشری باشد به جای پرداختن به محالات بایسته است به نجاتِ کیانِ تشیعِ علوی، فکری بکند که به مسلخِ تشیعِ ثقفی و خَشَبیّه از طرفی و به مذبح زیدیّه و صفویّه و کذبیّه از طرفی دیگر برده شده تا آنجا که گویی در این التقاطِ پر از بلبشوی و غوغا در حالِ استحاله و از بین رفتن است و در این میان دیگر اسمی بیش از مذهب جعفری نمانده است.
محمد صحتی سردرودی/ 23 دی 98
🏴@m_sehati🏴
در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری که در احیای مکتبِ تفکیک می کوشند یادآوری شود:
1 . تفکیک تعقّل و تفکّر – چه در قالب عرفان باشد چه حکمت و فلسفه – به نظر ممکن نمی آید زیرا به دیگران هرگز نمی توان دیکته کرد: در چهارچوبی که ما تعیین می کنیم فکر کنید، برای این که از اساس عقل و اندیشه وقتی عقل و اندیشه است که آزاد و مستقل و در فضای باز باشد.
2 . پس پیشنهادی که ممکن است به تفکیکیّون داد همین است که گفته می شود- به جایی این که همه اش دعایی کنید که محال است مستجاب شود- بیایید به تفکیکهای ذیل بیاندیشید:
اول : تفکیک حق از حکومت
دوم : تفکیک دین از دولت
سوم : تفکیک امارت از ولایت
چهارم : تفکیک اخلاق از سیاست، یا بفرمایید: نجاتِ اخلاق از دستِ سیاستی که در این چهل سال بیشتر دروغ و دغلبازی بود تا مدیریت، چنان که بیشتر ریاسازی و نفاقپروری بود تا تربیت.
باری بزرگوران اگر دغدغه ی خلوص و تهذیبِ تشیع – یعنی مکتبِ عقل و عدل و اخلاق – را داریم بایسته است به جای کارهای انتزاعی و ناممکن نخست حسابِ دین و اخلاق را از طرفی و حسابِ معنویت و مذهبِ جعفری را از طرفی از حسابِ اختلاسزده ی سیاست و حکومت و دولت جدا کنیم.
فوری ترین توقّعی که از مراجع معظم و اساتید داریم همین است که حسابِ دینداران را از دروغگویان هرچه زودتر و سریعتر جدا سازند.
ما تبریزیها این خواسته ی مهم را ماهها در سال 58 فریاد زدیم اما آن روز در نبودِ رسانه های پیشرفته ی امروز صدای ما را ناجوانمردانه فروکوفتند که خود قصه ای مفصل و پر غصه است.
اکنون اگر چه بسیار دیر شده اما لزوم و ضرورتش نیز برای همگان آشکار و مبرهن گردیده است پس دیگر تأخیر هرگز روا نیست که در تأخیر آفاتِ بسیار و بنیان براندازی است.
برای این مهم اگر هم در پیِ مستند و مستمسکی از سخنانِ ائمه (ع) باشید بسیار فراوان است نمونه را به روایت ذیل که با اسناد صحیح هم نقل شده و ممکن است مستفیض هم محسوب گردد یا دارای تواتر معنوی نیز باشد ارجاع می شود:
«کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ قَبل قیامِ القائمِ علیهالسلام فَصاحِبُها طاغوتً یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عَزّ و جَلّ/ یعنی هر درفشی که پیش از خیزشِ قیامِ حضرت قائم علیهالسلام ( منحصراً مهدی موعود در آخرُالزمان) برافراشته شود صاحبِ آن درفش (حکومت) طاغوتی است که بهجای خدای عزیز و جلیل پرستیده می¬شود»
یعنی نه فقط هرگز ربطی به اسلام به خصوص مکتبِ جعفری و اثنی عشری ندارد بلکه تولید کننده طاغوتی است که تیشه به ریشه توحید می زند.
خلاصه امروز اگر کسی به درستی دنبالِ تفکیکِ حق از باطل و یا در پیِ خلوص و تهذیبِ مذهبِ جعفری و اثنی عشری باشد به جای پرداختن به محالات بایسته است به نجاتِ کیانِ تشیعِ علوی، فکری بکند که به مسلخِ تشیعِ ثقفی و خَشَبیّه از طرفی و به مذبح زیدیّه و صفویّه و کذبیّه از طرفی دیگر برده شده تا آنجا که گویی در این التقاطِ پر از بلبشوی و غوغا در حالِ استحاله و از بین رفتن است و در این میان دیگر اسمی بیش از مذهب جعفری نمانده است.
محمد صحتی سردرودی/ 23 دی 98
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
لزومِ رجوع به مذهبِ جعفری
پیشتر نسبت به خطرِ زیدیگری و تبخیرِ مذهبِ جعفری و تحریف و تأویل آن به کیسانیه و مختاریه سخنانی نوشته ام که می توان با ترکیب واژۀ « تشیّع جعفری»؛ « مذهب جعفری» جستجو کرد و در همین کانال یافت.
اینک به یک تحریف دیگر از تحریفاتِ مبنایی اشارتی داریم که آن هم تحریف و توسعۀ دایرۀ واژۀ امامت است تا آنجا که امروز در امارت یا ریاستِ دنیوی با عنوانهای مختلف خلاصه میشود. به نظر می رسد این تحریف در کلید واژۀ امامت دیریست دارد آن را به ضدِ خود فرومی کاهد و از نظر معنا تهی میسازد.
اگر ما باشیم و قرآن می بینیم امامت در قاموسِ قرآن و لسانِ ائمّه به معنای هدایت و تربیت بوده است اما پس از ظهور کیسانیه/مختاریه صورتِ سیاسی به خود میگیرد و با تزویر به استخدامِ زر و زور در می آید تا جایی که سید اسماعیلِ حمیری – شاعرِ مشهورِ شیعه در عصر امام صادق – را هم می فریبد تا بالاخره پس از نشستی با حضرت صادق آن توفیق را می یابد که از مذهبِ مختاریه توبه و دوباره به مذهبِ جعفری رجوع کند و آن چکامۀ معروفش را بسراید:
و لمّا رأیتُ النّاسَ فی الدینِ قد غَووا
تجعفرتُ بسمالله فیمن تجعفروا
و نادیتُ باسمِ اللهِ وَ اللهُ اکبرُ
وَ أیقنتُ أنّ الله یَعفو و یَغفِرُ...
( وقتی دیدم مردم در دین گمراه گشته¬اند، به نام خدا و با اذعان به کبریایی او همگام با آنانکه جعفریمذهب می¬شوند جعفری می¬شوم و با نام خدا و اذعان به کبریایی او صدا به ندا بلند می¬کنم و یقین دارم که خدا عفو می¬کند و می¬بخشد...).
و به قول شاعر فارسی زبان :
جعفری باش اگر خداخواهی
ورنه در هر طریق گمراهی
حال بگذریم از این که همین تحریف در تشیّعِ مأمونی/بنی عباسی رسمیت پیدا می کند سپس توسطِ بهروران تثبیت می شود اما از این نمی توان گذشت که در پنجاه سالِ گذشته روز به روز تشدید شده است و امروز سخن از تشیعِ جعفری گفتن بسیار سخت است و خلافِ عادت!
محمد صحتی سردرودی
17 خرداد 1400
🏴@m_sehati🏴
پیشتر نسبت به خطرِ زیدیگری و تبخیرِ مذهبِ جعفری و تحریف و تأویل آن به کیسانیه و مختاریه سخنانی نوشته ام که می توان با ترکیب واژۀ « تشیّع جعفری»؛ « مذهب جعفری» جستجو کرد و در همین کانال یافت.
اینک به یک تحریف دیگر از تحریفاتِ مبنایی اشارتی داریم که آن هم تحریف و توسعۀ دایرۀ واژۀ امامت است تا آنجا که امروز در امارت یا ریاستِ دنیوی با عنوانهای مختلف خلاصه میشود. به نظر می رسد این تحریف در کلید واژۀ امامت دیریست دارد آن را به ضدِ خود فرومی کاهد و از نظر معنا تهی میسازد.
اگر ما باشیم و قرآن می بینیم امامت در قاموسِ قرآن و لسانِ ائمّه به معنای هدایت و تربیت بوده است اما پس از ظهور کیسانیه/مختاریه صورتِ سیاسی به خود میگیرد و با تزویر به استخدامِ زر و زور در می آید تا جایی که سید اسماعیلِ حمیری – شاعرِ مشهورِ شیعه در عصر امام صادق – را هم می فریبد تا بالاخره پس از نشستی با حضرت صادق آن توفیق را می یابد که از مذهبِ مختاریه توبه و دوباره به مذهبِ جعفری رجوع کند و آن چکامۀ معروفش را بسراید:
و لمّا رأیتُ النّاسَ فی الدینِ قد غَووا
تجعفرتُ بسمالله فیمن تجعفروا
و نادیتُ باسمِ اللهِ وَ اللهُ اکبرُ
وَ أیقنتُ أنّ الله یَعفو و یَغفِرُ...
( وقتی دیدم مردم در دین گمراه گشته¬اند، به نام خدا و با اذعان به کبریایی او همگام با آنانکه جعفریمذهب می¬شوند جعفری می¬شوم و با نام خدا و اذعان به کبریایی او صدا به ندا بلند می¬کنم و یقین دارم که خدا عفو می¬کند و می¬بخشد...).
و به قول شاعر فارسی زبان :
جعفری باش اگر خداخواهی
ورنه در هر طریق گمراهی
حال بگذریم از این که همین تحریف در تشیّعِ مأمونی/بنی عباسی رسمیت پیدا می کند سپس توسطِ بهروران تثبیت می شود اما از این نمی توان گذشت که در پنجاه سالِ گذشته روز به روز تشدید شده است و امروز سخن از تشیعِ جعفری گفتن بسیار سخت است و خلافِ عادت!
محمد صحتی سردرودی
17 خرداد 1400
🏴@m_sehati🏴
تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
#مکتب_تفکیک_به_معنای_ممکن_و_مفید در دو نوشتار پیش، از استحاله ی امامت در خلافت و تشیّعِ جعفری در کیسانیه و زیدیه سخن گفتیم (بنگرید: آیا تشیّعِ جعفری در حال تبخیر است؛ هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست» اینک به نظر می آید که لازم است به اساتید بزرگوری…
هر انقلاب و حکومتِ مذهبی در تضاد با توحید است و طاغوت پرور.
سخن فوق از معنا و محتوای حدیثِ بسیار معتبر و صحیح بهوضوح پیداست؛ آنجا که امام باقرالعلوم و امام صادق علیمها السلام میگویند:
« کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ قَبل قیامِ القائمِ علیهالسلام فَصاحِبُها طاغوتً یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عَزّ و جَلّ/ یعنی هر درفشی که پیش از خیزشِ قیامِ حضرت قائم علیهالسلام ( منحصراً مهدی موعود در آخرُالزمان) برافراشته شود صاحبِ آن درفش (حکومت) طاغوتی است که بهجای خدای عزیز و جلیل پرستیده میشود».
یعنی هر قیام مسلحانه ولو در مبارزه با ستم و ستمگران باشد وقتی به نام دین اسلام یا مذهب تشیع گشت یا محکوم به شکست است و موجب رنج و مصیبت. مثل قیام زید، یا بهظاهر پیروز میشود که در این حال هم حاصلی جز دو انحراف بزرگ و فاجعهبار ندارد:
1 . رهبر قیام خود به طاغوت تبدّل مییابد؛
2 . و چون به نام خدا و دین است رهبرش در عین نفاق و تزویر بهجای خدا توسط فریبخوردگان پرستش میشود.
حدیث از نظر سند بسیار معتبر و مستند و صحیح است. بنگرید: حرّ عاملی، وسائل الشیعه 15 / 52 باب 13 (باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیهالسلام)، حدیث 6 و در معنا همۀ بابِ مذکور که شاملِ 17 حدیث می¬شود؛ نیز نوری طبرسی، مستدرک الوسائل 11 / 34 – 39 ، باب 12 که شامل 14 حدیث دیگر می¬گردد. در این خصوص سخنانِ مهدی بازرگان خواندنی است که در مقدمّۀ ترجمۀ اسدالله مبشری بر صحیفۀ سجادیه نوشته است. ر.ک: همان ، ص سیوسه تا سیوشش، و تفصیلِ آن را بنگرید به بازرگان، مهدی، مجموعه آثار ، ج 17 ، ص 265 – 479 : آخرت و خدا هدف رسالت انبیاء ، که همین عنوان بهصورت کتاب مستقلی نیز از ایشان نشر یافته است که نقطة عطف مهمی در تاریخ تفکر و آزاداندیشیِ زنده¬یاد مهندس مهدی بازرگان شمرده می¬شود.
از نظر محتوا هم پرپیداست که مراد از « کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ / هر پرچمی که برافراشته شود» اعم از این است که صاحب پرچم ادعای مهدویت یا نیابت بکند یا نکند و منحصر ساختن آن بهصورت نخست، دقیق و درست نیست.
حاصل اینکه نباید دین را خرج مسائل خشونت زا و خونباری مثل انقلاب و حکومت ساخت، بلکه بایسته آن است که ساحت دین از این قبیل مقولات دور نگهداشته شود تا دین و مذهب به کار خود که تأمین امنیت روحی و روانی مردم؛ نیز توسعۀ مکارمالاخلاق است بتواند بپردازد. این سخن امروز دیگر فقط حدیث و روایت نیست، بلکه 46 سال درک و درایت شد که دین را به استخدام سیاست درآوردن همهاش ضرر و زیان بوده است و فاجعهبار.
در سیاست که اصل نیرنگ است
دین، دروغی که سهم آن سنگ است.
محمد صحتی سردرودی
14 اسفندماه 1403
🏴@m_sehati🏴
سخن فوق از معنا و محتوای حدیثِ بسیار معتبر و صحیح بهوضوح پیداست؛ آنجا که امام باقرالعلوم و امام صادق علیمها السلام میگویند:
« کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ قَبل قیامِ القائمِ علیهالسلام فَصاحِبُها طاغوتً یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عَزّ و جَلّ/ یعنی هر درفشی که پیش از خیزشِ قیامِ حضرت قائم علیهالسلام ( منحصراً مهدی موعود در آخرُالزمان) برافراشته شود صاحبِ آن درفش (حکومت) طاغوتی است که بهجای خدای عزیز و جلیل پرستیده میشود».
یعنی هر قیام مسلحانه ولو در مبارزه با ستم و ستمگران باشد وقتی به نام دین اسلام یا مذهب تشیع گشت یا محکوم به شکست است و موجب رنج و مصیبت. مثل قیام زید، یا بهظاهر پیروز میشود که در این حال هم حاصلی جز دو انحراف بزرگ و فاجعهبار ندارد:
1 . رهبر قیام خود به طاغوت تبدّل مییابد؛
2 . و چون به نام خدا و دین است رهبرش در عین نفاق و تزویر بهجای خدا توسط فریبخوردگان پرستش میشود.
حدیث از نظر سند بسیار معتبر و مستند و صحیح است. بنگرید: حرّ عاملی، وسائل الشیعه 15 / 52 باب 13 (باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیهالسلام)، حدیث 6 و در معنا همۀ بابِ مذکور که شاملِ 17 حدیث می¬شود؛ نیز نوری طبرسی، مستدرک الوسائل 11 / 34 – 39 ، باب 12 که شامل 14 حدیث دیگر می¬گردد. در این خصوص سخنانِ مهدی بازرگان خواندنی است که در مقدمّۀ ترجمۀ اسدالله مبشری بر صحیفۀ سجادیه نوشته است. ر.ک: همان ، ص سیوسه تا سیوشش، و تفصیلِ آن را بنگرید به بازرگان، مهدی، مجموعه آثار ، ج 17 ، ص 265 – 479 : آخرت و خدا هدف رسالت انبیاء ، که همین عنوان بهصورت کتاب مستقلی نیز از ایشان نشر یافته است که نقطة عطف مهمی در تاریخ تفکر و آزاداندیشیِ زنده¬یاد مهندس مهدی بازرگان شمرده می¬شود.
از نظر محتوا هم پرپیداست که مراد از « کُلُّ رَأیَةٍ تُرفَعُ / هر پرچمی که برافراشته شود» اعم از این است که صاحب پرچم ادعای مهدویت یا نیابت بکند یا نکند و منحصر ساختن آن بهصورت نخست، دقیق و درست نیست.
حاصل اینکه نباید دین را خرج مسائل خشونت زا و خونباری مثل انقلاب و حکومت ساخت، بلکه بایسته آن است که ساحت دین از این قبیل مقولات دور نگهداشته شود تا دین و مذهب به کار خود که تأمین امنیت روحی و روانی مردم؛ نیز توسعۀ مکارمالاخلاق است بتواند بپردازد. این سخن امروز دیگر فقط حدیث و روایت نیست، بلکه 46 سال درک و درایت شد که دین را به استخدام سیاست درآوردن همهاش ضرر و زیان بوده است و فاجعهبار.
در سیاست که اصل نیرنگ است
دین، دروغی که سهم آن سنگ است.
محمد صحتی سردرودی
14 اسفندماه 1403
🏴@m_sehati🏴
دو مشکلی که مرا از استاد جلالی دور داشت
استاد سید محمدرضا جلالی به رحمت حق پیوست. از مشایخ اجازاتم بود. بسیار دوستش داشتم. سید جلیلالقدری بود که از دست رفت. بااینکه از دهه هفتاد توفیق درک محضرش را داشتم و او دو بار شفاهاً و کتباً به من اجازۀ نقل حدیث داده بود اما دو مشکل مرا رفتهرفته و ناخواسته از حضورش محروم ساخت و دور داشت:
1 . به آثار زیدیه گاهی بسیار بها میداد و به ترویج آنها میپرداخت؛
2 . به انقلاب/ حکومت ایران ارادت میورزید.
او رفت و به سرای باقی رسید. خدا عاقبت ما را به خیر کناد و بیشتر سعۀ صدر و صبرمان دهاد.
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
استاد سید محمدرضا جلالی به رحمت حق پیوست. از مشایخ اجازاتم بود. بسیار دوستش داشتم. سید جلیلالقدری بود که از دست رفت. بااینکه از دهه هفتاد توفیق درک محضرش را داشتم و او دو بار شفاهاً و کتباً به من اجازۀ نقل حدیث داده بود اما دو مشکل مرا رفتهرفته و ناخواسته از حضورش محروم ساخت و دور داشت:
1 . به آثار زیدیه گاهی بسیار بها میداد و به ترویج آنها میپرداخت؛
2 . به انقلاب/ حکومت ایران ارادت میورزید.
او رفت و به سرای باقی رسید. خدا عاقبت ما را به خیر کناد و بیشتر سعۀ صدر و صبرمان دهاد.
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
یادی از آیتالله شیخ مرتضی حائری
دیروز ۱۵ اسفند، سالروز رحلت آیتالله شیخ مرتضی حائرییزدی، فرزند مؤسس حوزه علمیه قم بود. پس انقلاب فقط در یک نشست سیاسی و رسمی شرکت جست. سپس با تمام توان تا آخر عمرش به مخالفت با آقای خمینی برخاست. قرار بود وصی مرجع مصلح و مظلوم آیتالله سید کاظم شریعتمداری شود ولی آنقدر نیروهای فشار حکومت اذیتش کردند که پیش از موصی، به رحمت حق پیوست....در این مشهد سخن بسیار دارم/ ولیکن وحشت از گفتار دارم.
الیس الصبح بقریب؟
🏴@m_sehati🏴
دیروز ۱۵ اسفند، سالروز رحلت آیتالله شیخ مرتضی حائرییزدی، فرزند مؤسس حوزه علمیه قم بود. پس انقلاب فقط در یک نشست سیاسی و رسمی شرکت جست. سپس با تمام توان تا آخر عمرش به مخالفت با آقای خمینی برخاست. قرار بود وصی مرجع مصلح و مظلوم آیتالله سید کاظم شریعتمداری شود ولی آنقدر نیروهای فشار حکومت اذیتش کردند که پیش از موصی، به رحمت حق پیوست....در این مشهد سخن بسیار دارم/ ولیکن وحشت از گفتار دارم.
الیس الصبح بقریب؟
🏴@m_sehati🏴
عبادت بهشرط عدالت و اخلاق
قرآن مجید میگوید: « خدایی که پروردگار جهانیان و همگان است عبادت و تقرّب را فقط از پارسایان میپذیرد و بس.= إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ.»،( ر.ک: سوره مائده / 27 ).
واژۀ تقوا از کلیدواژههای بسیار مهم در قرآن است که هرگز با ترجمۀ تحتاللفظی نمیتوان آن را درست و کامل معنا کرد. با مراجعه به قرآن و سخنان محمد و آل محمد (ص) معلوم میشود:
1 . مکارمالاخلاق بهعلاوۀ عدالت؛ بهخصوص عدالت اجتماعی و ستمستیزی – نهتنها ستمگریزی – در لسان قرآن و قرآن شناسان در یککلام میشود تقوا. یعنی پارسایی.
2 . البته منظور عدالتی است که مبتنی بر ایمان و معنویت بوده؛ در خلوت و جلوت ملکۀ وجودی انسان شده باشد.
3 . تقوا و پارسایی یعنی پیوسته خود و رفتار و کردار و گفتار خود را پاییدن که مبادا حقی از حقوقُ الانسان بماهو الانسان ضایع شود یا دل کسی بشکند و یا حق کرامتِ کسی نادیده گرفته شود.
4 . هدف از روزه گرفتن نیز در قرآن کریم بهصراحت تقوا و تقویت و توسعۀ آن دانسته شده است.
5 . دربارۀ آنانکه در سند یا محتوای حدیث مکارمالاخلاق تشکیک میکنند جا دارد بگویم: اینها با همه آن ادعاهایی که دارند و با صدها تربیون سخن پرانی میکنند در همه عمرشان یکبار خطبۀ متقیان را نخوانده یا نفهمیدهاند، همچنان که گویی از فهم و درکِ معنای تقوا در قرآن درماندهاند. زیرا همانطور که تقوا را بدون مکارمالاخلاق نمیتوان درست فهمید مکارمالاخلاق را هم بدون تقوا نمیتوان درک کرد. در معنا مفسر هم؛ و در عمل ملازم هم هستند.(برای تفصیل مراجعه شود به نهجالبلاغه، سراسر خطبۀ 193معروف به خطبه همام یا متقیان).
نتیجه اینکه حواسمان باشد:
اول . به نماز و روزه خود ننازیم که اگر سرسوزنی ستم کنیم یا هوادار ستمگری باشیم ولو به کلمهای یا دعای دوپهلویی، هرگز عبادتمان پیش خدا پشیزی ارزش نخواهد داشت و چنین عبادتهایی بیش ازآنچه مفید باشند مضرند و خطرناک.
دوم . فریب ظاهر هیچ نمازگزار و روزهداری را نخوریم که پیشروان پارسایی و دادورزی در این خصوص هشدار داده و سفارش کردهاند، یعنی از امام رضا تا امام حسین و امیرالمؤمنین و رسولالله (ص) روایتشده است:
لا تَنظُروا إِلى كَثرَةِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم وَ كَثرَةِ الحَجِّ و المَعروفِ و طَنطَنَتِهِم بِاللَّيلِ، و لكِنِ انظُروا إِلى صِدقِ الحَديثِ و أَداءِ الامانَةِ. (نگا: عیون اخبارالرضا ج2، ص51). یعنی : به زيادى نماز و روزه و حج و نیکنامی/ ظاهرُالصلاحی و مناجات شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگویی و امانتداری آنها توجه كنيد.
به عبارت دیگری: « فریب نماز و روزهی مردم را مخورید که بسا به این کارها عادت کرده باشند تا جایی که اگر ترکش کنند به وحشت افتند بلکه مردم را با راستگویی و ایفای امانت بیازمایید.»( الکافی2 / 104 باب 51 ح 2 ).
محمد صحتی سردرودی
۱۷ اسفند 1403
🌹@m_sehati🌹
قرآن مجید میگوید: « خدایی که پروردگار جهانیان و همگان است عبادت و تقرّب را فقط از پارسایان میپذیرد و بس.= إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ.»،( ر.ک: سوره مائده / 27 ).
واژۀ تقوا از کلیدواژههای بسیار مهم در قرآن است که هرگز با ترجمۀ تحتاللفظی نمیتوان آن را درست و کامل معنا کرد. با مراجعه به قرآن و سخنان محمد و آل محمد (ص) معلوم میشود:
1 . مکارمالاخلاق بهعلاوۀ عدالت؛ بهخصوص عدالت اجتماعی و ستمستیزی – نهتنها ستمگریزی – در لسان قرآن و قرآن شناسان در یککلام میشود تقوا. یعنی پارسایی.
2 . البته منظور عدالتی است که مبتنی بر ایمان و معنویت بوده؛ در خلوت و جلوت ملکۀ وجودی انسان شده باشد.
3 . تقوا و پارسایی یعنی پیوسته خود و رفتار و کردار و گفتار خود را پاییدن که مبادا حقی از حقوقُ الانسان بماهو الانسان ضایع شود یا دل کسی بشکند و یا حق کرامتِ کسی نادیده گرفته شود.
4 . هدف از روزه گرفتن نیز در قرآن کریم بهصراحت تقوا و تقویت و توسعۀ آن دانسته شده است.
5 . دربارۀ آنانکه در سند یا محتوای حدیث مکارمالاخلاق تشکیک میکنند جا دارد بگویم: اینها با همه آن ادعاهایی که دارند و با صدها تربیون سخن پرانی میکنند در همه عمرشان یکبار خطبۀ متقیان را نخوانده یا نفهمیدهاند، همچنان که گویی از فهم و درکِ معنای تقوا در قرآن درماندهاند. زیرا همانطور که تقوا را بدون مکارمالاخلاق نمیتوان درست فهمید مکارمالاخلاق را هم بدون تقوا نمیتوان درک کرد. در معنا مفسر هم؛ و در عمل ملازم هم هستند.(برای تفصیل مراجعه شود به نهجالبلاغه، سراسر خطبۀ 193معروف به خطبه همام یا متقیان).
نتیجه اینکه حواسمان باشد:
اول . به نماز و روزه خود ننازیم که اگر سرسوزنی ستم کنیم یا هوادار ستمگری باشیم ولو به کلمهای یا دعای دوپهلویی، هرگز عبادتمان پیش خدا پشیزی ارزش نخواهد داشت و چنین عبادتهایی بیش ازآنچه مفید باشند مضرند و خطرناک.
دوم . فریب ظاهر هیچ نمازگزار و روزهداری را نخوریم که پیشروان پارسایی و دادورزی در این خصوص هشدار داده و سفارش کردهاند، یعنی از امام رضا تا امام حسین و امیرالمؤمنین و رسولالله (ص) روایتشده است:
لا تَنظُروا إِلى كَثرَةِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم وَ كَثرَةِ الحَجِّ و المَعروفِ و طَنطَنَتِهِم بِاللَّيلِ، و لكِنِ انظُروا إِلى صِدقِ الحَديثِ و أَداءِ الامانَةِ. (نگا: عیون اخبارالرضا ج2، ص51). یعنی : به زيادى نماز و روزه و حج و نیکنامی/ ظاهرُالصلاحی و مناجات شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگویی و امانتداری آنها توجه كنيد.
به عبارت دیگری: « فریب نماز و روزهی مردم را مخورید که بسا به این کارها عادت کرده باشند تا جایی که اگر ترکش کنند به وحشت افتند بلکه مردم را با راستگویی و ایفای امانت بیازمایید.»( الکافی2 / 104 باب 51 ح 2 ).
محمد صحتی سردرودی
۱۷ اسفند 1403
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
از منظومهء مناجات
-بخش اول-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارا مددی که مهر کیشم گردد
از مهر و محبّت هرچه بیشم گردد
یارا مددی که مهربانتر باشم
نه قهر کنم نه اخم و عنتر باشم
یارا مددی که عفو را پیشه کنم
پیوسته رقیق و پاک اندیشه کنم
یارا مددی که از منیّت بِرَهم
جایی به هوایِ خویش گامی ننهم
یارا مددی که از من و ما برهیم
تا کی تهِ چاه و بر گمانی به رهیم؟
یارا مددی به ملّتِ ایرانی
ای وای از این ولایت ویرانی!
یارا مگر از عزم رسد استمداد
ورنه همه بیداد کند استبداد
فریادرسا برس به فریادرسی
ای داد که دنیا شده بی دادرسی
یارا مددی که یار و یاور گردیم
از راهِ ریا و زور و زر برگردیم
یارا مددی که دیده یابد تنویر
چل سالِ سیاه سوختیم از تزویر
یارا دلکی به دین و دیندارانت
یا مردمکی به دیدِ بیدارانت
یارا نمکی به سفره ی درویشان
یا آتشکی به کاخِ کافرکیشان
ما که همه دین شعار و کافرکیشیم
از آخر و عاقبت نمیاندیشیم
تو عاشقِ هر چه هست و مستی هستی
معنای هر آنچه مست و هستی هستی
ای وای که بر خدای خود خرسندم
بر گریهء خویش در دعا می خندم
محمد صحتی سردرودی
@m_sehati
-بخش اول-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارا مددی که مهر کیشم گردد
از مهر و محبّت هرچه بیشم گردد
یارا مددی که مهربانتر باشم
نه قهر کنم نه اخم و عنتر باشم
یارا مددی که عفو را پیشه کنم
پیوسته رقیق و پاک اندیشه کنم
یارا مددی که از منیّت بِرَهم
جایی به هوایِ خویش گامی ننهم
یارا مددی که از من و ما برهیم
تا کی تهِ چاه و بر گمانی به رهیم؟
یارا مددی به ملّتِ ایرانی
ای وای از این ولایت ویرانی!
یارا مگر از عزم رسد استمداد
ورنه همه بیداد کند استبداد
فریادرسا برس به فریادرسی
ای داد که دنیا شده بی دادرسی
یارا مددی که یار و یاور گردیم
از راهِ ریا و زور و زر برگردیم
یارا مددی که دیده یابد تنویر
چل سالِ سیاه سوختیم از تزویر
یارا دلکی به دین و دیندارانت
یا مردمکی به دیدِ بیدارانت
یارا نمکی به سفره ی درویشان
یا آتشکی به کاخِ کافرکیشان
ما که همه دین شعار و کافرکیشیم
از آخر و عاقبت نمیاندیشیم
تو عاشقِ هر چه هست و مستی هستی
معنای هر آنچه مست و هستی هستی
ای وای که بر خدای خود خرسندم
بر گریهء خویش در دعا می خندم
محمد صحتی سردرودی
@m_sehati
Audio
ملکا ذکر تو گویم...
(با صدای دلنشینِ استاد حسام الدین سراج)
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و سخایی
از سنایی غزنوی
🌹@m_sehati🌹
(با صدای دلنشینِ استاد حسام الدین سراج)
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و سخایی
از سنایی غزنوی
🌹@m_sehati🌹
یعنی چه مذاکره نمیکنم؟
( هفت علت فرار از مذاکره )
فرار از مذاکره میتواند معانی زیر را داشته باشد:
1 . مذاکره نمیکنم یعنی حرف حسابی برای گفتن ندارم. بهعبارتدیگر: بهجای منطق و گفتگو، متّکی به انواع موشک و جنگم؛
2 . مذاکره نمیکنم یعنی دنیا را درست نمیشناسم. به زورگویی چنان عادت کردهام که گمان میکنم دول دنیا را هم مثل ملت ایران با زور اسلحه و خونریزی میتوان ساکت ساخت؛
3 . مذاکره نمیکنم یعنی مست از ریاست و قدرت؛ چنان متوهم هستم که مشاعرم ازکارافتاده و از خردورزی و اندیشه، اثری در وجودم نمانده است. به قول گفتنی:
« سُکرُ الریاسة أسوء السکراتِ / مستیِ ریاست بدترین بدمستیهاست»،
4 . مذاکره نمیکنم یعنی تقیه و حسابوکتاب حالیم نیست تا آخر و عاقبتِ کار را بسنجم که گفت: « ما به وظیفه موظفیم نه نتیجه »!؛
5 . مذاکره نمیکنم یعنی از مذهب جعفری دور گشته و به مذهب زیدی گرویدهام که اصل در مذهبشان قیام مسلحانه است نه علم و منطق و تقوا؛
6 . مذاکره نمیکنم یعنی مثل هر دیوانهای دنبال بحرانم تا به بهانۀ جنگ هر کس انتقادی کرد انگ زنم که ستون پنجم دشمن است و بهاینترتیب جز صدای خودم همۀ صداها را خفه کنم؛
7 . مذاکره نمیکنم یعنی از حالوروز ملت و مردم؛ یا بیخبرم و نمیدانم که در آتش فقر و فلاکت میسوزند و یا اصولاً ملت و مردم مقولهای نیستند تا درخور توجهم باشند.
محمد صحتی سردرودی
23 اسفند 1403
🌹@m_sehati🌹
( هفت علت فرار از مذاکره )
فرار از مذاکره میتواند معانی زیر را داشته باشد:
1 . مذاکره نمیکنم یعنی حرف حسابی برای گفتن ندارم. بهعبارتدیگر: بهجای منطق و گفتگو، متّکی به انواع موشک و جنگم؛
2 . مذاکره نمیکنم یعنی دنیا را درست نمیشناسم. به زورگویی چنان عادت کردهام که گمان میکنم دول دنیا را هم مثل ملت ایران با زور اسلحه و خونریزی میتوان ساکت ساخت؛
3 . مذاکره نمیکنم یعنی مست از ریاست و قدرت؛ چنان متوهم هستم که مشاعرم ازکارافتاده و از خردورزی و اندیشه، اثری در وجودم نمانده است. به قول گفتنی:
« سُکرُ الریاسة أسوء السکراتِ / مستیِ ریاست بدترین بدمستیهاست»،
4 . مذاکره نمیکنم یعنی تقیه و حسابوکتاب حالیم نیست تا آخر و عاقبتِ کار را بسنجم که گفت: « ما به وظیفه موظفیم نه نتیجه »!؛
5 . مذاکره نمیکنم یعنی از مذهب جعفری دور گشته و به مذهب زیدی گرویدهام که اصل در مذهبشان قیام مسلحانه است نه علم و منطق و تقوا؛
6 . مذاکره نمیکنم یعنی مثل هر دیوانهای دنبال بحرانم تا به بهانۀ جنگ هر کس انتقادی کرد انگ زنم که ستون پنجم دشمن است و بهاینترتیب جز صدای خودم همۀ صداها را خفه کنم؛
7 . مذاکره نمیکنم یعنی از حالوروز ملت و مردم؛ یا بیخبرم و نمیدانم که در آتش فقر و فلاکت میسوزند و یا اصولاً ملت و مردم مقولهای نیستند تا درخور توجهم باشند.
محمد صحتی سردرودی
23 اسفند 1403
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
از منظومهء مناجات
-بخش دوم-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارب نظری که منظری پاک دهی
روحی به نگاه و عقل و ادراک دهی
یارب نظری که نغمۀ جان شنَوَم
از نای هر آنچه هست انسان شنوم
یارا نه خیالِ خویش ایمانم ساز
نه توبه به توبه، کم پشیمانم ساز
یارب نظری که عینِ نورت گردم
با شوق و ولع ، وحی و شعورت گردم
یارب مددی که دادِ دل بستانم
هر نار که نمرد دهد بنشانم
یارا مددی که دست در دست نهیم
تا بلکه ز دستِ مستبدّان به رهیم
یارا مددی، مرحمتی، آزادی
تا حفظ کنم خلوصِ مادرزادی
چل سال از این رسمِ ریا افسردیم
در حسرتِ آن دینِ «حَنیف»ات مردیم
آیاتِ نسیم و نسترن نسخ شده
فرگشت به برگشتِ بشر مسخ شده
یارا قدمی که قهقرایی نشود
بی عزم و عمل هر آنچه آیی نشود
یارا مددی که مهر، قهری نشود
در کام و زبان، لکنت و زهری نشود
یارب کرمی که کس نرنجد از کس
باشد که هر آنچه هست خوش باشد و بس.
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
-بخش دوم-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارب نظری که منظری پاک دهی
روحی به نگاه و عقل و ادراک دهی
یارب نظری که نغمۀ جان شنَوَم
از نای هر آنچه هست انسان شنوم
یارا نه خیالِ خویش ایمانم ساز
نه توبه به توبه، کم پشیمانم ساز
یارب نظری که عینِ نورت گردم
با شوق و ولع ، وحی و شعورت گردم
یارب مددی که دادِ دل بستانم
هر نار که نمرد دهد بنشانم
یارا مددی که دست در دست نهیم
تا بلکه ز دستِ مستبدّان به رهیم
یارا مددی، مرحمتی، آزادی
تا حفظ کنم خلوصِ مادرزادی
چل سال از این رسمِ ریا افسردیم
در حسرتِ آن دینِ «حَنیف»ات مردیم
آیاتِ نسیم و نسترن نسخ شده
فرگشت به برگشتِ بشر مسخ شده
یارا قدمی که قهقرایی نشود
بی عزم و عمل هر آنچه آیی نشود
یارا مددی که مهر، قهری نشود
در کام و زبان، لکنت و زهری نشود
یارب کرمی که کس نرنجد از کس
باشد که هر آنچه هست خوش باشد و بس.
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
از منظومهء مناجات
-بخش سوم-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارا کرمی که کلمه ها جان گیرند
با عشق چه قدر جمله ها جانگیرند!
یارا فرجی به فقرِ فرهنگی دِه
یا فرصت پرواز به هر رنگی ده
یارا شرفی به هرچه آبادی را
تا ارج نهند اصلِ آزادی را
یارا کمکی کارگران بیکارند
دردا که به دل، درد و بلا می کارند
یارب فرجی به فعلۀ بیل به دست
یا زلزله ای به کعبه و هر چه که هست!
....
یارا نظری به سفره های خالی
راهی به رجا گشا در این بدحالی
یارا مددی که مهرها بیش شود
نه آینه ای بشکند و ریش شود
یارب فرجی که جنگ هرگز نشود
در دستِ کسی تفنگ هرگز نشود
یارب حَسَنی که از ریاست برهد
از رسمِ ریا و از سیاست برهد
یارب حسنی که صلحجو باشد و بس
تا خلق به راحتی کشد بلکه نفس
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
-بخش سوم-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارا کرمی که کلمه ها جان گیرند
با عشق چه قدر جمله ها جانگیرند!
یارا فرجی به فقرِ فرهنگی دِه
یا فرصت پرواز به هر رنگی ده
یارا شرفی به هرچه آبادی را
تا ارج نهند اصلِ آزادی را
یارا کمکی کارگران بیکارند
دردا که به دل، درد و بلا می کارند
یارب فرجی به فعلۀ بیل به دست
یا زلزله ای به کعبه و هر چه که هست!
....
یارا نظری به سفره های خالی
راهی به رجا گشا در این بدحالی
یارا مددی که مهرها بیش شود
نه آینه ای بشکند و ریش شود
یارب فرجی که جنگ هرگز نشود
در دستِ کسی تفنگ هرگز نشود
یارب حَسَنی که از ریاست برهد
از رسمِ ریا و از سیاست برهد
یارب حسنی که صلحجو باشد و بس
تا خلق به راحتی کشد بلکه نفس
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
امام حسن مجتبی برای آسایشِ مردم دست از حکومت شست
وقتی دید حکومت را به دستِ گرفتن مستلزمِ جنگ و فقر و فلاکت است و مردم آن را نمی خواهند با شهامتِ تمام از خیرِ حکومت چشم پوشید و کوتاه آمد. آری کریمِ اهلبیت حکومتِ خویش را به رفراندوم گذاشت. به این ترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها می جنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بی تابی فرسوده شد. شما هم در حالی که دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما به سوی خصم می شتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرار گرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشته اید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنان که گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهند در پی شورشند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را در راه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی با هم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که به قولِ معروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنان که ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حال و روزِ این مردم گرفتار در فقری را که دیرست به کفر کشیده است درک می کردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی این همه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهل و عیال نمیساختند.
محمّد صحّتی سردرودی
27 فروردین 1401
✅@m_sehati✅
وقتی دید حکومت را به دستِ گرفتن مستلزمِ جنگ و فقر و فلاکت است و مردم آن را نمی خواهند با شهامتِ تمام از خیرِ حکومت چشم پوشید و کوتاه آمد. آری کریمِ اهلبیت حکومتِ خویش را به رفراندوم گذاشت. به این ترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها می جنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بی تابی فرسوده شد. شما هم در حالی که دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما به سوی خصم می شتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرار گرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشته اید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنان که گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهند در پی شورشند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را در راه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی با هم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که به قولِ معروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنان که ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حال و روزِ این مردم گرفتار در فقری را که دیرست به کفر کشیده است درک می کردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی این همه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهل و عیال نمیساختند.
محمّد صحّتی سردرودی
27 فروردین 1401
✅@m_sehati✅
از منظومهء مناجات
-بخش چهارم-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارب حسنی که گفتگو باب شود
تا کوهِ هر آنچه کینه زود آب شود
یارب حسنی که صلح را اصل کند
نه قهر و غضب که فصل را وصل کند
یارب حسنی که زندگی زنده شود
بازی همه بُرد بُرد و ارزنده شود
یارب حسنی که حامیِ زن باشد
تا جمله جمال و جامیِ زن باشد
یارب حسنی که پشت بر تخت کند
نه جنگ، زنی بیوه و بدبخت کند
یارا حسنی که عاشقی سهل شود
زن دخترِ طلحه هم که شد اهل شود
یارب حسنی که قدرِ زن را داند
نه بیوه شود زنی و بیجا ماند
یارب حسنی که حِکمت او را دادی
تا گفت که زن؛ زندگی و آزادی
یارب حسنی که حق به حقدار رسد
تا صدق به گفتار و به کردار رسد
یارب حسنی که راه از چاه رهد
تا هرچه یتیم و بیوه از آه رهد
یارب حسنی که قیدِ قدرت بزند
نه کینه کِشد که کینه از دل بکَند
یارا حسنی که چشمهها از دل کوه
جاری بشوند با زلالی به شکوه
یارا حسنی که دشتها دف بزنند
گلبرگِ درختها همه کف بزنند
یارا حسنی که جنگ هرگز نشود
در دست کسی تفنگ هرگز نشود.
محمد صحتی سردرودی
🌿@m_sehati🌿
-بخش چهارم-
با تلخیص و ویراستی تازه
یارب حسنی که گفتگو باب شود
تا کوهِ هر آنچه کینه زود آب شود
یارب حسنی که صلح را اصل کند
نه قهر و غضب که فصل را وصل کند
یارب حسنی که زندگی زنده شود
بازی همه بُرد بُرد و ارزنده شود
یارب حسنی که حامیِ زن باشد
تا جمله جمال و جامیِ زن باشد
یارب حسنی که پشت بر تخت کند
نه جنگ، زنی بیوه و بدبخت کند
یارا حسنی که عاشقی سهل شود
زن دخترِ طلحه هم که شد اهل شود
یارب حسنی که قدرِ زن را داند
نه بیوه شود زنی و بیجا ماند
یارب حسنی که حِکمت او را دادی
تا گفت که زن؛ زندگی و آزادی
یارب حسنی که حق به حقدار رسد
تا صدق به گفتار و به کردار رسد
یارب حسنی که راه از چاه رهد
تا هرچه یتیم و بیوه از آه رهد
یارب حسنی که قیدِ قدرت بزند
نه کینه کِشد که کینه از دل بکَند
یارا حسنی که چشمهها از دل کوه
جاری بشوند با زلالی به شکوه
یارا حسنی که دشتها دف بزنند
گلبرگِ درختها همه کف بزنند
یارا حسنی که جنگ هرگز نشود
در دست کسی تفنگ هرگز نشود.
محمد صحتی سردرودی
🌿@m_sehati🌿
Audio
حضرت حسن مجتبی حکومتش را به رفراندوم گذاشت و با چشم پوشی از آن درس بزرگی به انسانها داد. ای کاش گوش شنوایی باشد و بشنود.
آری امام حسن مجتبی حکومتِ خود را به رفراندم گذاشت و گفت : حکومتش مستلزم جنگ و جهاد است که ممکن است به دارازا کشد و فرسایشی باشد.
وقتی دید مردم از جنگ خسته شده اند از حکومت و ریاست چشم پوشید. حتی سرزنش برخی از یاران را به جان خرید تا خلاف خواسته مردم کاری نکند و موجبِ جنگ و کشتار نگردد....
و این کم هنری نبود. می توان گفت: بزرگترین ایثار و از خودگذشتگی در تاریخ اسلام بود
و
چنین کنند بزرگان چو کار باید کرد.
آیا گوش شنوایی هست؟!
محمد صحتی سردرودی.
24 / 7 / 99 / تبریز
🏴@m_sehati🏴
آری امام حسن مجتبی حکومتِ خود را به رفراندم گذاشت و گفت : حکومتش مستلزم جنگ و جهاد است که ممکن است به دارازا کشد و فرسایشی باشد.
وقتی دید مردم از جنگ خسته شده اند از حکومت و ریاست چشم پوشید. حتی سرزنش برخی از یاران را به جان خرید تا خلاف خواسته مردم کاری نکند و موجبِ جنگ و کشتار نگردد....
و این کم هنری نبود. می توان گفت: بزرگترین ایثار و از خودگذشتگی در تاریخ اسلام بود
و
چنین کنند بزرگان چو کار باید کرد.
آیا گوش شنوایی هست؟!
محمد صحتی سردرودی.
24 / 7 / 99 / تبریز
🏴@m_sehati🏴