Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
عاشورا
امروز قرآن را به خاک وخون کشیدند
انصاف را کشتند و وجدانی ندیدند
ای آسمان خون گریه کن بر حال انسان
دیوانگان با نام دین ، سرها بریدند
آنان که باید با شتاب و تیغ برّان ،
بر دادِ مظلومانِ عادل می رسیدند ،
از ترس جان ، بیعت کنان با ظلم و ظالم
آسوده اندر خانه های خود خزیدند
هرچه حسین بن علی می گفت از حق
گرچه صدای دادخواهی را شنیدند ،
اما مسلمانان ناآگاه و وحشی ،
در کشتن او بر سر هم می پریدند
تا تاختن بر پیکر پاک عدالت ،
تکبیرگو ، بر پشت اسبان می جهیدند
روحانیان هم با ریا و با تظاهر
بر دور خود تورِ تقدّس می تنیدند
خیلِ خلایق پشت وعّاظُ السّلاطین
در سجده وجدان کشته ، جنّت می خریدند
امروز روزِ غربتِ آزادگان بود
تا شربتِ شهدِ شهادت سر کشیدند
م . صحّتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
امروز قرآن را به خاک وخون کشیدند
انصاف را کشتند و وجدانی ندیدند
ای آسمان خون گریه کن بر حال انسان
دیوانگان با نام دین ، سرها بریدند
آنان که باید با شتاب و تیغ برّان ،
بر دادِ مظلومانِ عادل می رسیدند ،
از ترس جان ، بیعت کنان با ظلم و ظالم
آسوده اندر خانه های خود خزیدند
هرچه حسین بن علی می گفت از حق
گرچه صدای دادخواهی را شنیدند ،
اما مسلمانان ناآگاه و وحشی ،
در کشتن او بر سر هم می پریدند
تا تاختن بر پیکر پاک عدالت ،
تکبیرگو ، بر پشت اسبان می جهیدند
روحانیان هم با ریا و با تظاهر
بر دور خود تورِ تقدّس می تنیدند
خیلِ خلایق پشت وعّاظُ السّلاطین
در سجده وجدان کشته ، جنّت می خریدند
امروز روزِ غربتِ آزادگان بود
تا شربتِ شهدِ شهادت سر کشیدند
م . صحّتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
سخنی پیرامون زیارت عاشورا
این متن زیارتی از متون تعلیمی ائمه است و تردیدی در سند آن نیست اما این احتمال که راوی نقل به معنا کرده باشد بعید نیست زیرا متنی به این طول و تفصیل را نمی توان دقیقا به خاطر سپرد و گفت کلمه به کلمه اینها را امام معصوم گفته است و راوی آن نیز نه چنین ادعایی کرده و نه گفته که حضرت میفرمود و من هم می نوشتم .
دیگر این که متن آن دست کم دو قرن به صورت سینه به سینه و شفاهی نقل شده است یعنی از زمان صدور آن تا زمانی که صورت مکتوب به خود بیابد لااقل دویست سال فاصله بوده است پس این امکان و احتمال عادی را نباید نادیده گرفت که ممکن است راویان و ناقلان آن در این فاصله ی زمانی دور و دراز با نقل به معنای آن طبق معمول و مرسوم ناخواسته یا خواسته تصرفاتی در آن کرده یا فقراتی را بر آن افزوده یا کاسته باشند در نتیجه شرط احتیاط آن است که چنین متن مفصلی را با چنان شرایطی که دارا بوده است به ناقلان آن نسبت دهیم و بگوییم متن زیارت عاشورا بنا بر آن که ابن قولویه در کامل الزیارات آورده چنین است و بنا به نقلی که شیخ طوسی حدودا پس از صد سال از ابن قولویه با اختلافات بسیاری در مصباح المتهجد آورده هم چنین است و این بسیار توفیر میکند با آن که بگوییم زیارت عاشورا را امام معصوم علیه السلام چنین گفته است و چنین نقلی افزون بر این تفاوت و توفیر ؛ خلاف احتیاط هم هست .
م / ص / س
🏴@m_sehati🏴
این متن زیارتی از متون تعلیمی ائمه است و تردیدی در سند آن نیست اما این احتمال که راوی نقل به معنا کرده باشد بعید نیست زیرا متنی به این طول و تفصیل را نمی توان دقیقا به خاطر سپرد و گفت کلمه به کلمه اینها را امام معصوم گفته است و راوی آن نیز نه چنین ادعایی کرده و نه گفته که حضرت میفرمود و من هم می نوشتم .
دیگر این که متن آن دست کم دو قرن به صورت سینه به سینه و شفاهی نقل شده است یعنی از زمان صدور آن تا زمانی که صورت مکتوب به خود بیابد لااقل دویست سال فاصله بوده است پس این امکان و احتمال عادی را نباید نادیده گرفت که ممکن است راویان و ناقلان آن در این فاصله ی زمانی دور و دراز با نقل به معنای آن طبق معمول و مرسوم ناخواسته یا خواسته تصرفاتی در آن کرده یا فقراتی را بر آن افزوده یا کاسته باشند در نتیجه شرط احتیاط آن است که چنین متن مفصلی را با چنان شرایطی که دارا بوده است به ناقلان آن نسبت دهیم و بگوییم متن زیارت عاشورا بنا بر آن که ابن قولویه در کامل الزیارات آورده چنین است و بنا به نقلی که شیخ طوسی حدودا پس از صد سال از ابن قولویه با اختلافات بسیاری در مصباح المتهجد آورده هم چنین است و این بسیار توفیر میکند با آن که بگوییم زیارت عاشورا را امام معصوم علیه السلام چنین گفته است و چنین نقلی افزون بر این تفاوت و توفیر ؛ خلاف احتیاط هم هست .
م / ص / س
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
متن_مصحح_زیارت_عاشورا_به_تصحیح_علامه.pdf
100.9 KB
البته این متن نسبت به متن رایج از نظر سند اقدم و از نظر متن ، متین است و می توان آن را همه جا خواند و نشر داد. @m_sehati
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
متن_مصحح_زیارت_عاشورا_به_تصحیح_علامه.doc
52.5 KB
/متن مصحح زیارت عاشورا به تصحیح علامه امینی.
البته این متن نسبت به متن رایج از نظر سند اقدم و از نظر متن ، متین است و می توان آن را همه جا خواند و نشر داد. @m_sehati
البته این متن نسبت به متن رایج از نظر سند اقدم و از نظر متن ، متین است و می توان آن را همه جا خواند و نشر داد. @m_sehati
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
با نام حسین
با نام حسین خوش ایم در روز سیاه
دردا که نشد به سرّ او کس آگاه
هر قوم برای خود بتی می سازد
لا حول و لا قوّة الا بالله !
م. صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
با نام حسین خوش ایم در روز سیاه
دردا که نشد به سرّ او کس آگاه
هر قوم برای خود بتی می سازد
لا حول و لا قوّة الا بالله !
م. صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
تکبیر حسین علیه السلام
هنگام که روز، مثل شب بود سیاه
هر میر قبیله باز بت بود و إلاه
تکبیر حسین بود که در خون میگفت :
لا حول و لا قوّة الّا با الله
م. صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
هنگام که روز، مثل شب بود سیاه
هر میر قبیله باز بت بود و إلاه
تکبیر حسین بود که در خون میگفت :
لا حول و لا قوّة الّا با الله
م. صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
حسینِ حق
رفتند آنچنانکه نتابد رکابها
گفتند آن سخن که نسنجد حسابها
انسانکه نه، به نام ، مسلمان جماعتی
اوّل صف از صفوفِ مقدّس مآبها ،
گفتند : مرتد است محبّت اگر نشد،
تسلیم کینه، کشته شود با عذابها
گفتند : ناحق است نه حرّیّت است حق
باید مطیع بود به عالیجنابها !
خواندند خطبهها به منابر خطیر و خود
کردند خویش را به بشارت خطابها
راه ریا و رسم ریاست به هم تنید
گردید جهلهای مقدّس ثوابها
کشتند آن کمال محبّت که بیگمان
میخواست کینه حذف شود از کتابها
آری حسینِ حق به محبّت کمال بود
زیباترین زمینه در اوج جمال بود.
م. صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
رفتند آنچنانکه نتابد رکابها
گفتند آن سخن که نسنجد حسابها
انسانکه نه، به نام ، مسلمان جماعتی
اوّل صف از صفوفِ مقدّس مآبها ،
گفتند : مرتد است محبّت اگر نشد،
تسلیم کینه، کشته شود با عذابها
گفتند : ناحق است نه حرّیّت است حق
باید مطیع بود به عالیجنابها !
خواندند خطبهها به منابر خطیر و خود
کردند خویش را به بشارت خطابها
راه ریا و رسم ریاست به هم تنید
گردید جهلهای مقدّس ثوابها
کشتند آن کمال محبّت که بیگمان
میخواست کینه حذف شود از کتابها
آری حسینِ حق به محبّت کمال بود
زیباترین زمینه در اوج جمال بود.
م. صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی (Abbas Ghaemmaghami)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟡 " تحریفات مبنایی در تاریخ و فرهنگ عاشورا "
استاد محمد صحّتی سردرودی
https://youtu.be/fuHeIHLZIA8?si=2xMDxqYHa__nsFu2
https://www.instagram.com/reel/DLy7S0nv5Dn/?igsh=MzdwNmZwMmdxd2s2
عصر تاسورا ، شنبه 1404.04.14 ساعت 🕔 17 تا 19
جلسه حضوری،
تهران، بلوار میرداماد، بین ایستگاه مترو و میدان مادر، شماره 126 ، طبقه 4
انجمن اسلامی مهندسین – تأسیس 1336
ارتباط آنلاین :
On Line : https://www.skyroom.online/ch/iaie/general-speech
آگهی و فایل صوتی جلسات، در کانال تلگرام انجمن، در دسترس است.
@IAIEngineers
🔴 نسخه ی دیداری انجمن اسلامی مهندسین
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
استاد محمد صحّتی سردرودی
https://youtu.be/fuHeIHLZIA8?si=2xMDxqYHa__nsFu2
https://www.instagram.com/reel/DLy7S0nv5Dn/?igsh=MzdwNmZwMmdxd2s2
عصر تاسورا ، شنبه 1404.04.14 ساعت 🕔 17 تا 19
جلسه حضوری،
تهران، بلوار میرداماد، بین ایستگاه مترو و میدان مادر، شماره 126 ، طبقه 4
انجمن اسلامی مهندسین – تأسیس 1336
ارتباط آنلاین :
On Line : https://www.skyroom.online/ch/iaie/general-speech
آگهی و فایل صوتی جلسات، در کانال تلگرام انجمن، در دسترس است.
@IAIEngineers
🔴 نسخه ی دیداری انجمن اسلامی مهندسین
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
Forwarded from کتابخانه اسلامی و تصوف
20120426135605-3094-125.pdf
710.8 KB
بازخوانیِ چند حدیث مشهور درباره عاشورا
نویسنده: محمد صحتی سردرودی
منبع: علوم حدیث زمستان ۱۳۸۱ شماره ۲۶
#عاشورا
#کتابخانه_اسلامی_و_تصوف
#Islamic_and_tassavof_library
@erfaneeslami1
نویسنده: محمد صحتی سردرودی
منبع: علوم حدیث زمستان ۱۳۸۱ شماره ۲۶
#عاشورا
#کتابخانه_اسلامی_و_تصوف
#Islamic_and_tassavof_library
@erfaneeslami1
مهمّ¬ترین هدفِ حضرت حسین آزادی بود
هدفِ حضرت حسین یا مهمّ¬ترین هدفِ آن حضرت، کسبِ آزادی بود. با این توضیح که یزید با نوشتن نامه به نمایندهاش در مدینه با صراحت از او خواست که از حسین یا باید برای من بیعت بگیرید یا اگر بیعت نکرد سرش را از تنش جداسازید و برایم بفرستید و حسین با قاطعیتِ تمام و با فریادی بلند گفت که هرگز بیعت نمی¬کنم و هر کاری کرد و به هر کجایی اعم از مکّه و کربلا رفت با همین هدف کرد و رفت تا بیعت نکند.
اگر مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد یا اگر خود درنهایت می¬خواست به کوفه رود همه و همه برای این بود که حامیان و هوادارانی هرکجا که ممکن بود بیابد تا نتوانند مجبور به بیعتش کنند. تا اینجای سخن متن همۀ تواریخ و منابع و مقاتلِ مستند و معتبر است. یعنی اگر کسی دستکم الفبای عاشوراپژوهی را بهدرستی بداند به حتم این هم می¬داند که در هدف¬شناسیِ امام حسین، قدرِ متیقّن و مسلّم همین امتناع از بیعت است وگرنه اهدافی چون حکومت و شهادت هم زیاده¬خواهی هم تحمیلِ عقیده بر واقعیت¬های تاریخی است و یا این¬که نتیجه خواسته و ناخواسته هدف فرض شده است و یا میان علم و قصد فرقی نگذاشته¬اند غافل از این¬که دانستن بسیار اعم از خواستن است و انسان هر چیزی را بداند که نمی¬خواهد. آری اینجا دانستن می¬تواند حکومت را از دایرۀ اهدافِ حسین خارج کند اما هرگز نمی¬تواند شهادت را بهجای آن بنشاند.
خلاصه هدفی که در اینجا هم مستند هم معقول هم همگان را – اعم از هواداران نظریۀ حکومت و جانبدارانِ نظریۀ شهادت – مقبول است چیزی جز «امتناع از بیعت» نیست و اهدافِ دیگر همیشه مورد مناقشه و منازعه بوده است و امروز هم بیشتر از پیش محلِ اشکالاتِ فراوان است.آری حسین را حرفی که همه قبولش دارند همین بود و هست:
مانندِ من هرگز با مثلِ یزید بیعت نمی¬کند. بیعت با شخصی مثلِ یزید مساوی است با هدمِ اسلام و هدر دادن همۀ زحماتِ طاقتفرسای انبیا و صلحا و اولیای حق. پس من هرگز به این جنایت و خیانتِ بزرگ تن نمی¬دهم هرچه بادا باد. پرپیداست که صدالبته در دلِ این هدفِ بزرگ و عالی و غایی (یعنی بیعت نکردن) افزون بر عزّت و آزادگی و بزرگواری، بهحق: حریّت و آزادی به معنای صحیح این واژۀ مقدّس هم وجود دارد بلکه جان و روحِ این هدف (یعنی بیعت نکردن) در واقع و همانا آزادی است و آزادی.
به عبارت ساده حضرت حسین می¬گفت: من آزادم و اختیاردارم تا با ستمگری مثلِ یزید بیعت نکنم زیرا علاوه بر این¬که وی می¬خواهد ظلمها و زورگویی¬های خود را بدتر از پدرش معاویه به نام قرآن و اسلام و خدا به خورد مردم دهد از من هم توقّع دارد با بیعت کردنم بر اینهمه جور و جفا و سلب آسایش و رجا از دل و ایمان مردم به خیال خودش تأیید و تأکیدی بستاند. امّا من ازآنجاییکه یک انسانم و اختیارِ خودم باید به دست خودم باشد. و ازآنجاکه «آزادی» مثلِ هر انسانی حقِ مسلّمِ من هم هست پس کسی نباید بهزور و زر و تزویر این حق را از من برُباید تا مرا بردۀ و بندۀ خویش گرداند. مرگ برای من هرچند که بارها زجرکشم کنند برتر و بهتر از این است که حقِ حُرّیّت و آزادی را از من بگیرند. جانم را هم هزار بار بگیرند آزادیام را نمی¬توانند و نباید بگیرند پس اگر راه دیگری نمانده باشد حاضرم با عزّتِ آزادی بمیرم و زندگیِ تحمیلی را در سایۀ استبدادِ دینی هرگز نپذیریم. بلی اگر چارۀ دیگری نباشد با سربلندی می¬میرم تا آزادی و آزادگی بماند. والحاصل هدف و حرفِ حسین همین است:
زندگیِ انسان زمانی معنا و ارزشِ زیست دارد که آزادی داشته باشد. «پس در دنیای خودتان آزاد باشید تا اگر هم دین و آیینی داشتید به دردتان بخورد بلکه معنای روزِ بازخواست را نیز فهمیدید>... فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه». از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل است که در ضمن وصیّت¬نامۀ خویش فرمود: « و خود را با بزرگواری از هر پستي به دور دار، هرچند كه تو را بهسوی خواستههايت كشاند، زيرا تو در ازاي آنچه از شخصيّت خود ميبخشي هرگز جايگزيني نخواهي يافت، مبادا بندۀ غیری باشی که این کار خلافِ خواستِ آفرینش است زیرا که آفریننده تو را از همان اول آزاد آفریده و آزاد خواسته است> وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً ».
آری هدفِ حسین همانا آزادی بود و انتظارش از انسان دقیقاً همین است هرگز تن به سلبِ آزادی ندهد که آزادی از حقوقِ اولیّه و مسلّمِ هر انسانی است و کسی از هر حقی از حقوق خویش هم بگذرد حق ندارد از این حقِ خدادادی چشم بپوشد یا خداناکرده آن را دستکم گیرد و کمبها بنمایاند.
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
هدفِ حضرت حسین یا مهمّ¬ترین هدفِ آن حضرت، کسبِ آزادی بود. با این توضیح که یزید با نوشتن نامه به نمایندهاش در مدینه با صراحت از او خواست که از حسین یا باید برای من بیعت بگیرید یا اگر بیعت نکرد سرش را از تنش جداسازید و برایم بفرستید و حسین با قاطعیتِ تمام و با فریادی بلند گفت که هرگز بیعت نمی¬کنم و هر کاری کرد و به هر کجایی اعم از مکّه و کربلا رفت با همین هدف کرد و رفت تا بیعت نکند.
اگر مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد یا اگر خود درنهایت می¬خواست به کوفه رود همه و همه برای این بود که حامیان و هوادارانی هرکجا که ممکن بود بیابد تا نتوانند مجبور به بیعتش کنند. تا اینجای سخن متن همۀ تواریخ و منابع و مقاتلِ مستند و معتبر است. یعنی اگر کسی دستکم الفبای عاشوراپژوهی را بهدرستی بداند به حتم این هم می¬داند که در هدف¬شناسیِ امام حسین، قدرِ متیقّن و مسلّم همین امتناع از بیعت است وگرنه اهدافی چون حکومت و شهادت هم زیاده¬خواهی هم تحمیلِ عقیده بر واقعیت¬های تاریخی است و یا این¬که نتیجه خواسته و ناخواسته هدف فرض شده است و یا میان علم و قصد فرقی نگذاشته¬اند غافل از این¬که دانستن بسیار اعم از خواستن است و انسان هر چیزی را بداند که نمی¬خواهد. آری اینجا دانستن می¬تواند حکومت را از دایرۀ اهدافِ حسین خارج کند اما هرگز نمی¬تواند شهادت را بهجای آن بنشاند.
خلاصه هدفی که در اینجا هم مستند هم معقول هم همگان را – اعم از هواداران نظریۀ حکومت و جانبدارانِ نظریۀ شهادت – مقبول است چیزی جز «امتناع از بیعت» نیست و اهدافِ دیگر همیشه مورد مناقشه و منازعه بوده است و امروز هم بیشتر از پیش محلِ اشکالاتِ فراوان است.آری حسین را حرفی که همه قبولش دارند همین بود و هست:
مانندِ من هرگز با مثلِ یزید بیعت نمی¬کند. بیعت با شخصی مثلِ یزید مساوی است با هدمِ اسلام و هدر دادن همۀ زحماتِ طاقتفرسای انبیا و صلحا و اولیای حق. پس من هرگز به این جنایت و خیانتِ بزرگ تن نمی¬دهم هرچه بادا باد. پرپیداست که صدالبته در دلِ این هدفِ بزرگ و عالی و غایی (یعنی بیعت نکردن) افزون بر عزّت و آزادگی و بزرگواری، بهحق: حریّت و آزادی به معنای صحیح این واژۀ مقدّس هم وجود دارد بلکه جان و روحِ این هدف (یعنی بیعت نکردن) در واقع و همانا آزادی است و آزادی.
به عبارت ساده حضرت حسین می¬گفت: من آزادم و اختیاردارم تا با ستمگری مثلِ یزید بیعت نکنم زیرا علاوه بر این¬که وی می¬خواهد ظلمها و زورگویی¬های خود را بدتر از پدرش معاویه به نام قرآن و اسلام و خدا به خورد مردم دهد از من هم توقّع دارد با بیعت کردنم بر اینهمه جور و جفا و سلب آسایش و رجا از دل و ایمان مردم به خیال خودش تأیید و تأکیدی بستاند. امّا من ازآنجاییکه یک انسانم و اختیارِ خودم باید به دست خودم باشد. و ازآنجاکه «آزادی» مثلِ هر انسانی حقِ مسلّمِ من هم هست پس کسی نباید بهزور و زر و تزویر این حق را از من برُباید تا مرا بردۀ و بندۀ خویش گرداند. مرگ برای من هرچند که بارها زجرکشم کنند برتر و بهتر از این است که حقِ حُرّیّت و آزادی را از من بگیرند. جانم را هم هزار بار بگیرند آزادیام را نمی¬توانند و نباید بگیرند پس اگر راه دیگری نمانده باشد حاضرم با عزّتِ آزادی بمیرم و زندگیِ تحمیلی را در سایۀ استبدادِ دینی هرگز نپذیریم. بلی اگر چارۀ دیگری نباشد با سربلندی می¬میرم تا آزادی و آزادگی بماند. والحاصل هدف و حرفِ حسین همین است:
زندگیِ انسان زمانی معنا و ارزشِ زیست دارد که آزادی داشته باشد. «پس در دنیای خودتان آزاد باشید تا اگر هم دین و آیینی داشتید به دردتان بخورد بلکه معنای روزِ بازخواست را نیز فهمیدید>... فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه». از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل است که در ضمن وصیّت¬نامۀ خویش فرمود: « و خود را با بزرگواری از هر پستي به دور دار، هرچند كه تو را بهسوی خواستههايت كشاند، زيرا تو در ازاي آنچه از شخصيّت خود ميبخشي هرگز جايگزيني نخواهي يافت، مبادا بندۀ غیری باشی که این کار خلافِ خواستِ آفرینش است زیرا که آفریننده تو را از همان اول آزاد آفریده و آزاد خواسته است> وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً ».
آری هدفِ حسین همانا آزادی بود و انتظارش از انسان دقیقاً همین است هرگز تن به سلبِ آزادی ندهد که آزادی از حقوقِ اولیّه و مسلّمِ هر انسانی است و کسی از هر حقی از حقوق خویش هم بگذرد حق ندارد از این حقِ خدادادی چشم بپوشد یا خداناکرده آن را دستکم گیرد و کمبها بنمایاند.
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from مقصود فراستخواه
فراستخواه تبیین کرد
عاشورا؛ روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی
مقصود فراستخواه در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت و گفت: عاشورا روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی و از تجربه بخشایش، گذشت و وفا است که این روایت به ناگزیر دراماتیک است. هر کسی که وجدان و شرف و آگاهی داشته باشد و در چنین موقعیتی قرار بگیرد به ناگزیر روایت دراماتیک خواهد داشت.
به گزارش ایکنا، مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی که به مناسبت ایام شهادت سیدالشهدا(ع) شامگاه شنبه ۱۴ تیر برگزار شد به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت که در ادامه مشروح آن را میخوانیم.
دین ساحت ذهن و زبان بشر است و عنصر مرکزی آن توجه به عنصر قدسی، غایی و رستگاری نهایی است اما ذهن و زبان انسانی حداقل به غیر از ساحت دین، هفت ساحت دیگر دارد. هر کدام از این هفت ساحت موجودیتی دارند که مهم هستند و قواعد و زبان خاصی دارند؛ مانند ساحت عقل و خردورزی که یک ساحت مستقل است، ساحت الفت، ساحت اخلاق، ساحت معنا، ساحت هنر و صور خیال، ساحت علمورزی و ساحت فناوری. زکریای رازی در مباحث فلسفی خود از ملتهایی بحث میکند که اصلاً نبوتی در بین آنها نبود و زندگی کردند و تمدن، اخلاق، الفت و عقل داشتند.
اتفاقاً یکی از خطابههای حسین بن علی، سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا که در قدیمیترین منابع هم ذکر شده است دلالت و آشکاری بر این فرض دارد که فرمودهاند «ای گروه ابوسفیان، دین ندارید و از معاد نمیترسید؟ آزاده باشید؛ اگر آزاده نیستید به عرف و سنتهای عرب بازگردید. من را میکشید؟ این جهال و لاتهای خود را نگذارید که به خانوادهام تعرض کنند.» حسین بن علی(ع) در اینجا ساحت آزادمنشی مستقل از دین، ساحت اخلاق و ساحت عرف عرب را معرفی میکند. هشت ساحتی که بیان شد که یکی از آنها ساحت دین است که هر کدام مبادی و روششناسی خود را دارند. میان این ساحات هشتگانه میتوان با حفظ قلمرو و همزیستی قلمروها به شکل خلاق و آزادمنشانه؛ تعامل، تبادل و گفتوگوهای ثمربخشی صورت گیرد.
خطاهای ساحت دینی
هر کدام از این ساحتها هم معرضها، مغالطات و خطاهایی وجود دارد؛ مثلاً پوزیتیویسم در ساحت علمورزی، خطایی است که دانشمندان مرتکب میشوند و در ساحت دینورزی هم همین گونه است که استعداد تعصب و تمامیتخواهی است. کسی که به غلط دین میورزد میتواند بگوید که همه چیز را من تعیین میکنم و دین تکلیف همه چیز را مشخص میکند. کجای منطق میگوید که دین باید تکلیف همه چیز را روشن کند؟ در ساحت دین، غلبه احساسات کور، هیجانات مفرط، عقلگریزی، خرافات و مناسکگرایی وجود دارد البته منظور مناسکی که جزو فرهنگ، آیینها و مناسک هر فرهنگی وجود دارد، نیست. نکته مهم دیگر این است که در ساحت دین استعدادی وجود دارد که تمایل دارد بر سایر ساحتها سلطه داشته باشد که میتوان آن را «سلطه مقدس» بر تمامی ساحتها به نام دین نامید.
همچنین در دین استعداد غلو و مبالغه وجود دارد که در قرآن به این موضوع با آیه «لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» بر این مسئله تأکید شده است. به عنوان مثال میتوان به غلو در نهضت سیدالشهدا(ع) اشاره کرد که از صفویه تا قاجار و از قاجار تا انقلاب و به ویژه از انقلاب تا به امروز غلوهای زیادی در نهضت حضرت اباعبدالله سیدالشهدا(ع) صورت گرفته است. نمونههای آن عباراتی است که متعلق به دوره قاجار است و از فضای عراقی برخاسته است که گفته شده «إنَّ الحیاةَ عقیدةٌ و جهادٌ» که نه حدیث است و نه منبع آن در کتابها وجود دارد که از سنتهای دینی عراقی در دوره قاجار برخاسته است که بالاتر از عقل و قرآن نشسته است و در دوره انقلاب از آن یک ایدئولوژی ساخته شد که یعنی عقیده داشته باشید و مدام در راه آن بجنگید. وقتی یک ایدئولوژی دولت میشود نتیجه آن مشخص است؛ گویی کل زندگی ما یک ایدئولوژی است و ستیز با آن ایدئولوژی با همه چیز و همیشه است. عبارت «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» هم هیچ سندیتی درباره درست بودن آن وجود ندارد و بیشتر از طریق منابر و تریبونها منتشر شده است که یعنی همه روزها عاشورا و همه جا کربلاست؛ باید پرسید پس چه روزی، روز کار، ورزش، عقلانیت، بازار، تولید و توسعه است؟
ادامه مطلب در لینک زیر:
https://iqna.ir/fa/news/4293051/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%AD%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%88-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%DB%8C
عاشورا؛ روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی
مقصود فراستخواه در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت و گفت: عاشورا روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی و از تجربه بخشایش، گذشت و وفا است که این روایت به ناگزیر دراماتیک است. هر کسی که وجدان و شرف و آگاهی داشته باشد و در چنین موقعیتی قرار بگیرد به ناگزیر روایت دراماتیک خواهد داشت.
به گزارش ایکنا، مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی که به مناسبت ایام شهادت سیدالشهدا(ع) شامگاه شنبه ۱۴ تیر برگزار شد به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت که در ادامه مشروح آن را میخوانیم.
دین ساحت ذهن و زبان بشر است و عنصر مرکزی آن توجه به عنصر قدسی، غایی و رستگاری نهایی است اما ذهن و زبان انسانی حداقل به غیر از ساحت دین، هفت ساحت دیگر دارد. هر کدام از این هفت ساحت موجودیتی دارند که مهم هستند و قواعد و زبان خاصی دارند؛ مانند ساحت عقل و خردورزی که یک ساحت مستقل است، ساحت الفت، ساحت اخلاق، ساحت معنا، ساحت هنر و صور خیال، ساحت علمورزی و ساحت فناوری. زکریای رازی در مباحث فلسفی خود از ملتهایی بحث میکند که اصلاً نبوتی در بین آنها نبود و زندگی کردند و تمدن، اخلاق، الفت و عقل داشتند.
اتفاقاً یکی از خطابههای حسین بن علی، سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا که در قدیمیترین منابع هم ذکر شده است دلالت و آشکاری بر این فرض دارد که فرمودهاند «ای گروه ابوسفیان، دین ندارید و از معاد نمیترسید؟ آزاده باشید؛ اگر آزاده نیستید به عرف و سنتهای عرب بازگردید. من را میکشید؟ این جهال و لاتهای خود را نگذارید که به خانوادهام تعرض کنند.» حسین بن علی(ع) در اینجا ساحت آزادمنشی مستقل از دین، ساحت اخلاق و ساحت عرف عرب را معرفی میکند. هشت ساحتی که بیان شد که یکی از آنها ساحت دین است که هر کدام مبادی و روششناسی خود را دارند. میان این ساحات هشتگانه میتوان با حفظ قلمرو و همزیستی قلمروها به شکل خلاق و آزادمنشانه؛ تعامل، تبادل و گفتوگوهای ثمربخشی صورت گیرد.
خطاهای ساحت دینی
هر کدام از این ساحتها هم معرضها، مغالطات و خطاهایی وجود دارد؛ مثلاً پوزیتیویسم در ساحت علمورزی، خطایی است که دانشمندان مرتکب میشوند و در ساحت دینورزی هم همین گونه است که استعداد تعصب و تمامیتخواهی است. کسی که به غلط دین میورزد میتواند بگوید که همه چیز را من تعیین میکنم و دین تکلیف همه چیز را مشخص میکند. کجای منطق میگوید که دین باید تکلیف همه چیز را روشن کند؟ در ساحت دین، غلبه احساسات کور، هیجانات مفرط، عقلگریزی، خرافات و مناسکگرایی وجود دارد البته منظور مناسکی که جزو فرهنگ، آیینها و مناسک هر فرهنگی وجود دارد، نیست. نکته مهم دیگر این است که در ساحت دین استعدادی وجود دارد که تمایل دارد بر سایر ساحتها سلطه داشته باشد که میتوان آن را «سلطه مقدس» بر تمامی ساحتها به نام دین نامید.
همچنین در دین استعداد غلو و مبالغه وجود دارد که در قرآن به این موضوع با آیه «لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» بر این مسئله تأکید شده است. به عنوان مثال میتوان به غلو در نهضت سیدالشهدا(ع) اشاره کرد که از صفویه تا قاجار و از قاجار تا انقلاب و به ویژه از انقلاب تا به امروز غلوهای زیادی در نهضت حضرت اباعبدالله سیدالشهدا(ع) صورت گرفته است. نمونههای آن عباراتی است که متعلق به دوره قاجار است و از فضای عراقی برخاسته است که گفته شده «إنَّ الحیاةَ عقیدةٌ و جهادٌ» که نه حدیث است و نه منبع آن در کتابها وجود دارد که از سنتهای دینی عراقی در دوره قاجار برخاسته است که بالاتر از عقل و قرآن نشسته است و در دوره انقلاب از آن یک ایدئولوژی ساخته شد که یعنی عقیده داشته باشید و مدام در راه آن بجنگید. وقتی یک ایدئولوژی دولت میشود نتیجه آن مشخص است؛ گویی کل زندگی ما یک ایدئولوژی است و ستیز با آن ایدئولوژی با همه چیز و همیشه است. عبارت «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» هم هیچ سندیتی درباره درست بودن آن وجود ندارد و بیشتر از طریق منابر و تریبونها منتشر شده است که یعنی همه روزها عاشورا و همه جا کربلاست؛ باید پرسید پس چه روزی، روز کار، ورزش، عقلانیت، بازار، تولید و توسعه است؟
ادامه مطلب در لینک زیر:
https://iqna.ir/fa/news/4293051/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%AD%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%88-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%DB%8C
IQNA | خبرگزاری بین المللی قرآن
عاشورا؛ روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی
مقصود فراستخواه در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت و گفت: عاشورا روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی و از تجربه بخشایش، گذشت و وفا است که این روایت به ناگزیر دراماتیک…
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
بازخوانی فرهنگ عاشورا.pdf
213 KB
مبادا عاشورای دیگری در راه باشد!
هرچند که ما ملت ایران نیز در این زیست مصیبتبارمان؛ شبه عاشورا کم ندیدیم. اما از هشت سال جنگ ایران و عراق تا عاشورای 88 باآنهمه مظلومیت جنبش سبز و تا این دوازده روز هجوم ستمگرانه اسرائیل و آمریکا به وطن عزیزتر از جانمان ایران؛ هیچیک لااقل از جهتی که خواهم گفت با عاشورا قابلمقایسه نیست.
برخلاف شعار مشهور و ساختگیِ «کل یوم عاشورا کل ارض کربلا» عاشورا قابل تکرار نیست. حق همان است که پیشوای دوم شیعیان امام حسن علیهالسلام با پیشبینی دقیقی که داشت گفت: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله/ هیچ روزی چون روز مرگ تو(یعنی عاشورا) نمیشود».
اما با توجه به بینظیر بودن عاشورا از چند جهت میتوان بحث و بررسی کرد:
1 . نخست آنکه امام حسین بهعنوان آخرین پنجتن و با عناوین دیگر خود بینظیر است و تردیدی نیست که عاشورا ازاینجهت هرگز قابل تکرار نیست.
2 . دیگر اینکه عاشورا را از جهت شدت و گستره مصائب و فجایع بینظیر بدانیم که امروز با پیشرفت در سلاحهای مخوف و جنگهای موحش و جنایتهای دهشتناک، قضیه بهشدت درخور تردید است.
3 . دودیگر موروثی سازی حکومت به نام اسلام است که نخستین بار با شهادت حسین در عاشورا برای یزید پسر معاویه تحقق یافت و پسازآن پیشوایان شیعه - از امام سجاد تا امام غائب - همگی با تمام وجود با آن مخالفت کردند که یکی از راههای مخالفتشان هم زنده نگهداشتن نام و یاد حسین با عزاداریها و زیارتها بوده است.
حال اگر اصل امامت در تشیع را با حکومت خلط نکنیم که این خلط خود از آن تحریفهای بنیادین است خواهیم دید که عاشورا - به خصوص از جهت اخیر یعنی موروثی سازی حکومت به نام مذهب- در عالم تشیع تا حال هرگز نبوده است و بسیار بعید میدانم کسی جرئت آن را داشته باشد. خدا آن روز را نیاورد که هرگز نمیآورد و خدانکرده اگر هم چنین روزی در پیش باشد مثل عاشورا روز نحس خواهد بود که در مقدمه زیارت عاشورا داریم: « یوم نحس» یعنی عاشورا روز شومی است.
محمد صحتی سردرودی
١٤ محرم ١٤٤٧
۱۹ تیرماه ۱۴۰۴
🏴@m_sehati🏴
هرچند که ما ملت ایران نیز در این زیست مصیبتبارمان؛ شبه عاشورا کم ندیدیم. اما از هشت سال جنگ ایران و عراق تا عاشورای 88 باآنهمه مظلومیت جنبش سبز و تا این دوازده روز هجوم ستمگرانه اسرائیل و آمریکا به وطن عزیزتر از جانمان ایران؛ هیچیک لااقل از جهتی که خواهم گفت با عاشورا قابلمقایسه نیست.
برخلاف شعار مشهور و ساختگیِ «کل یوم عاشورا کل ارض کربلا» عاشورا قابل تکرار نیست. حق همان است که پیشوای دوم شیعیان امام حسن علیهالسلام با پیشبینی دقیقی که داشت گفت: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله/ هیچ روزی چون روز مرگ تو(یعنی عاشورا) نمیشود».
اما با توجه به بینظیر بودن عاشورا از چند جهت میتوان بحث و بررسی کرد:
1 . نخست آنکه امام حسین بهعنوان آخرین پنجتن و با عناوین دیگر خود بینظیر است و تردیدی نیست که عاشورا ازاینجهت هرگز قابل تکرار نیست.
2 . دیگر اینکه عاشورا را از جهت شدت و گستره مصائب و فجایع بینظیر بدانیم که امروز با پیشرفت در سلاحهای مخوف و جنگهای موحش و جنایتهای دهشتناک، قضیه بهشدت درخور تردید است.
3 . دودیگر موروثی سازی حکومت به نام اسلام است که نخستین بار با شهادت حسین در عاشورا برای یزید پسر معاویه تحقق یافت و پسازآن پیشوایان شیعه - از امام سجاد تا امام غائب - همگی با تمام وجود با آن مخالفت کردند که یکی از راههای مخالفتشان هم زنده نگهداشتن نام و یاد حسین با عزاداریها و زیارتها بوده است.
حال اگر اصل امامت در تشیع را با حکومت خلط نکنیم که این خلط خود از آن تحریفهای بنیادین است خواهیم دید که عاشورا - به خصوص از جهت اخیر یعنی موروثی سازی حکومت به نام مذهب- در عالم تشیع تا حال هرگز نبوده است و بسیار بعید میدانم کسی جرئت آن را داشته باشد. خدا آن روز را نیاورد که هرگز نمیآورد و خدانکرده اگر هم چنین روزی در پیش باشد مثل عاشورا روز نحس خواهد بود که در مقدمه زیارت عاشورا داریم: « یوم نحس» یعنی عاشورا روز شومی است.
محمد صحتی سردرودی
١٤ محرم ١٤٤٧
۱۹ تیرماه ۱۴۰۴
🏴@m_sehati🏴
چه نسبتی میان عاشورا و دعا برای ظهور منجی و نزدیکی آن وجود دارد؟
پرسش: استاد در سخنرانی به مناسبت شام غریبان به تأکید اهلبیت علیهمالسلام بر «دعای زیاد برای ظهور امام زمان» تأکید کرند، بفرمایید که چرا تکرار و زیادی دعا برای ظهور امام زمان موضوعیت دارد؟
پاسخ: به دو دلیل، تکرار و زیادی دعا برای ظهور امام زمان موضوعیت دارد:
1 - نخست جا دارد بگوییم اصولاً میان مهدویت از طرفی و اصل دعا از طرفی، هر دو توأمان، با شهادت سید الشهداء حسین علیهالسلام ارتباط وثیقی دارند. در روایات معتبر داریم که وقتی حضرت حسین نزدیک بود مظلومانه و غریبانه کشته شود میان ملائکه غوغایی برپا شد و با خود گفتند: بااینکه در روی زمین، خدا فقط یک انسانِ محبوب؛ مثل خلیلالرحمن دارد چرا به یاری او نمیشتابد تا دشمنانش را که کمر به قتل او بستهاند سر جای خودشان بنشاند. اینجا بود که به فرشتگان رخصت داد که بروید پیش حسین تا اگر اجازه داد یاریاش کنید. اما حسین اجازه این کار را نداد و لقاءالله را برگزید و فرشتگان از سوی خدا مأمور شدند تا روز ظهور حضرت مهدی در حرم حسین به حالت خاصی حضورداشته باشند و به استقبال زوار او بشتابند. به روایتی فرشتگان پس از شهادت حضرت نیز از خدا توقع انتقام داشتند که خدای پرده ساق عرش را بالا زد و به فرشتگان گفت: جمال بیمثالی را بنگرید که در حالت ایستاده است و گفت: من خود خونخواه حسین هستم و با این قائم عج از کشندگان او انتقام خواهم کشید.
2 - دیگر اینکه جانشین بهحق حسین یعنی امام زینالعابدین پس از عاشورا بهجای انتقام یا تأیید کسانی که ادعای خونخواهی پدرش را داشتند به اصل دعا بیشازپیش بها داد که اصولاً پیشوای چهارم ما شیعیان بیشتر از هر خصیصهای با دعا شناخته میشود. پس هم دعا و هم مهدویت هر دو ارتباط بسیار وثیق و متقنی با عاشورای حسین دارند که جای تردید نیست. اما چرا دعای زیاد و تکرار آن برای ظهور مهدی موعود موضوعیت دارد با پاسخ به پرسش بعد بیشتر روشن میشود.
پرسش: اگر زمان ظهور مشخص است، زیاد دعا کردن برای ظهور امام زمان چه نقشی دارد؟ آیا بدین معناست که دعا مقدرات الهی را تغییر میدهد؟
پاسخ: بلی تغییر میدهد همانطور که قرآن میگوید: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ / یعنی خدا حالوروز قوم و ملتی را دگرگون نمیکند مگر آنکه آن قوم و ملت خود حالوروزشان را دگرگون سازند.
دستکم اش این است که با دعا به ظهور امام زمان سه کار مهم انجام میدهیم:
1 – حضرت مهدی موعود را ولی امر مسلمین و رهبر و امام زمان خود میدانیم نه دیگران را.
2 – و با این کار مسیر خویش را از مدعیان دروغین و رهبران ستمگرشان جدا میسازیم تا حتی نتوانند با سیاهی سپاه خویش ساختن ما را استثمار کنند.
3 – سه دیگر اینکه با دعا به ظهور منجی حقیقی و مهدی موعود میخواهیم بگوییم که ما شیعیان همچنان منتظر هستیم تا وعده الهی با ظهور حجتش تحقق بیابد و معنای این کار همین است که پس وضع موجود نه مقبول است و نه مطلوب.
والحاصل: پرپیداست که این هر سه با دعا به ظهور حضرت مهدی معنا مییابد و با تحقق این هر سه خط و مشی، ظهور و بروز حق و عدل نزدیک میگردد.
آری این هر سهگام آنهم بهصورت مدام و متداوم بسیار سخت و پرهزینه است ولی آماده بودن برای پذیرش ظهور حق و عدالت نیز مفت به چنگ نمیآید. تا اغیار را از دل بیرون نکنیم جایی برای حضرت یار نخواهد بود.« مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ / خدا برای کسی دو دل در درونش ننهاده تا با یکی یار و با دیگری اغیار را دوست داشته باشد.». ر.ک: سوره احزاب آیه 4. به قول حافظ:
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید.
محمد صحتی سردرودی
20 تیرماه 1404
🏴@m_sehati🏴
پرسش: استاد در سخنرانی به مناسبت شام غریبان به تأکید اهلبیت علیهمالسلام بر «دعای زیاد برای ظهور امام زمان» تأکید کرند، بفرمایید که چرا تکرار و زیادی دعا برای ظهور امام زمان موضوعیت دارد؟
پاسخ: به دو دلیل، تکرار و زیادی دعا برای ظهور امام زمان موضوعیت دارد:
1 - نخست جا دارد بگوییم اصولاً میان مهدویت از طرفی و اصل دعا از طرفی، هر دو توأمان، با شهادت سید الشهداء حسین علیهالسلام ارتباط وثیقی دارند. در روایات معتبر داریم که وقتی حضرت حسین نزدیک بود مظلومانه و غریبانه کشته شود میان ملائکه غوغایی برپا شد و با خود گفتند: بااینکه در روی زمین، خدا فقط یک انسانِ محبوب؛ مثل خلیلالرحمن دارد چرا به یاری او نمیشتابد تا دشمنانش را که کمر به قتل او بستهاند سر جای خودشان بنشاند. اینجا بود که به فرشتگان رخصت داد که بروید پیش حسین تا اگر اجازه داد یاریاش کنید. اما حسین اجازه این کار را نداد و لقاءالله را برگزید و فرشتگان از سوی خدا مأمور شدند تا روز ظهور حضرت مهدی در حرم حسین به حالت خاصی حضورداشته باشند و به استقبال زوار او بشتابند. به روایتی فرشتگان پس از شهادت حضرت نیز از خدا توقع انتقام داشتند که خدای پرده ساق عرش را بالا زد و به فرشتگان گفت: جمال بیمثالی را بنگرید که در حالت ایستاده است و گفت: من خود خونخواه حسین هستم و با این قائم عج از کشندگان او انتقام خواهم کشید.
2 - دیگر اینکه جانشین بهحق حسین یعنی امام زینالعابدین پس از عاشورا بهجای انتقام یا تأیید کسانی که ادعای خونخواهی پدرش را داشتند به اصل دعا بیشازپیش بها داد که اصولاً پیشوای چهارم ما شیعیان بیشتر از هر خصیصهای با دعا شناخته میشود. پس هم دعا و هم مهدویت هر دو ارتباط بسیار وثیق و متقنی با عاشورای حسین دارند که جای تردید نیست. اما چرا دعای زیاد و تکرار آن برای ظهور مهدی موعود موضوعیت دارد با پاسخ به پرسش بعد بیشتر روشن میشود.
پرسش: اگر زمان ظهور مشخص است، زیاد دعا کردن برای ظهور امام زمان چه نقشی دارد؟ آیا بدین معناست که دعا مقدرات الهی را تغییر میدهد؟
پاسخ: بلی تغییر میدهد همانطور که قرآن میگوید: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ / یعنی خدا حالوروز قوم و ملتی را دگرگون نمیکند مگر آنکه آن قوم و ملت خود حالوروزشان را دگرگون سازند.
دستکم اش این است که با دعا به ظهور امام زمان سه کار مهم انجام میدهیم:
1 – حضرت مهدی موعود را ولی امر مسلمین و رهبر و امام زمان خود میدانیم نه دیگران را.
2 – و با این کار مسیر خویش را از مدعیان دروغین و رهبران ستمگرشان جدا میسازیم تا حتی نتوانند با سیاهی سپاه خویش ساختن ما را استثمار کنند.
3 – سه دیگر اینکه با دعا به ظهور منجی حقیقی و مهدی موعود میخواهیم بگوییم که ما شیعیان همچنان منتظر هستیم تا وعده الهی با ظهور حجتش تحقق بیابد و معنای این کار همین است که پس وضع موجود نه مقبول است و نه مطلوب.
والحاصل: پرپیداست که این هر سه با دعا به ظهور حضرت مهدی معنا مییابد و با تحقق این هر سه خط و مشی، ظهور و بروز حق و عدل نزدیک میگردد.
آری این هر سهگام آنهم بهصورت مدام و متداوم بسیار سخت و پرهزینه است ولی آماده بودن برای پذیرش ظهور حق و عدالت نیز مفت به چنگ نمیآید. تا اغیار را از دل بیرون نکنیم جایی برای حضرت یار نخواهد بود.« مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ / خدا برای کسی دو دل در درونش ننهاده تا با یکی یار و با دیگری اغیار را دوست داشته باشد.». ر.ک: سوره احزاب آیه 4. به قول حافظ:
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید.
محمد صحتی سردرودی
20 تیرماه 1404
🏴@m_sehati🏴