🔳 خبر جابر
جابر بن عبدالله انصاری يكی از اصحاب پيامبر بود كه به اهلبيت عليهمالسلام علاقه زيادی داشت. روزی پيامبر به جابر فرمود: «ای جابر! تو زنده خواهی ماند تا فردی از فرزندان من را كه شبيهترين مردم به من است ببينی. اسم او اسم من است. وقتی او را ديدی سلام من را به او برسان و از او جدا نشو.»
مدّتها از اين داستان میگذشت و جابر پيرمردی شد. روزی امام سجّاد به همراه كودكی به مسجد آمد و او متوجه كودك همراه امام شد. به نزد امام رفت و بعد از سلام و احترام از كودك پرسيد: نام تو چيست؟ كودك جواب داد: محمّد بن علی بن الحسين.
جابر با شنيدن نام كودک، سخن پيامبر را به ياد آورد و گريست و دست او را بر سينه خود نهاد و گفت: به خدا قسم! جدّت رسول خدا بر تو سلام رسانده و به من فرموده كه تو شكافنده علوم هستی.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۲۹۴
#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
جابر بن عبدالله انصاری يكی از اصحاب پيامبر بود كه به اهلبيت عليهمالسلام علاقه زيادی داشت. روزی پيامبر به جابر فرمود: «ای جابر! تو زنده خواهی ماند تا فردی از فرزندان من را كه شبيهترين مردم به من است ببينی. اسم او اسم من است. وقتی او را ديدی سلام من را به او برسان و از او جدا نشو.»
مدّتها از اين داستان میگذشت و جابر پيرمردی شد. روزی امام سجّاد به همراه كودكی به مسجد آمد و او متوجه كودك همراه امام شد. به نزد امام رفت و بعد از سلام و احترام از كودك پرسيد: نام تو چيست؟ كودك جواب داد: محمّد بن علی بن الحسين.
جابر با شنيدن نام كودک، سخن پيامبر را به ياد آورد و گريست و دست او را بر سينه خود نهاد و گفت: به خدا قسم! جدّت رسول خدا بر تو سلام رسانده و به من فرموده كه تو شكافنده علوم هستی.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۲۹۴
#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
🔳 امام باقر(ع) در شام
ابی بکر حفری میگوید:
یکبار امام باقر علیهالسلام را به شام به نزد هشام بن عبدالملک بردند. قبلا هشام بن عبدالملک به درباریان خود گفته بود، وقتی که که من از سرزنش امام باقر علیهالسلام دست کشیدم شما شروع به سرزنش کنید. وقتی که امام باقر علیهالسلام داخل شد با دست، اشاره به همه نمود و فرمود: «سلام بر همهی شما.»
آنگاه آن حضرت نشست. هشام از اینکه امام باقر علیهالسلام او را به عنوان خلیفه سلام نکرده و بدون اجازه نشسته، بسیار خشمگین شده و گفت: «محمد بن علی» چه شده که پیوسته یکی پس از دیگری خروج میکنید و اختلاف به وجود میآورید و مردم را به پیشوایی خود دعوت میکنید. خیال میکنید امام هستید با اینکه علم و اطلاعی ندارید. هشام از این قبیل حرفها زد و همین که ساکت شد، دیگر درباریان، یکییکی شروع به سرزنش نمودن امام کردند.
پس از اندک مدتی، امام باقر علیهالسلام از جای خود حرکت نموده و فرمود: «شما چه تصور میکنید و هدف شما از این کارها چیست؟ هدایت همهی ملت عرب به وسیلهی خانوادهی ما انجام گرفت و به وسیلهی ما کار شما پایان میپذیرد. اگر شما یک قدرت زودگذری دارید ما را سلطنتی طولانی است. بعد از حکومت ما، دیگر حکومتی نخواهد بود. زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند میفرماید»:
«و العاقبة للمتقین؛ عاقبت از آن پرهیزکاران است.»
📚منبع
بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۱۸۵
#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
ابی بکر حفری میگوید:
یکبار امام باقر علیهالسلام را به شام به نزد هشام بن عبدالملک بردند. قبلا هشام بن عبدالملک به درباریان خود گفته بود، وقتی که که من از سرزنش امام باقر علیهالسلام دست کشیدم شما شروع به سرزنش کنید. وقتی که امام باقر علیهالسلام داخل شد با دست، اشاره به همه نمود و فرمود: «سلام بر همهی شما.»
آنگاه آن حضرت نشست. هشام از اینکه امام باقر علیهالسلام او را به عنوان خلیفه سلام نکرده و بدون اجازه نشسته، بسیار خشمگین شده و گفت: «محمد بن علی» چه شده که پیوسته یکی پس از دیگری خروج میکنید و اختلاف به وجود میآورید و مردم را به پیشوایی خود دعوت میکنید. خیال میکنید امام هستید با اینکه علم و اطلاعی ندارید. هشام از این قبیل حرفها زد و همین که ساکت شد، دیگر درباریان، یکییکی شروع به سرزنش نمودن امام کردند.
پس از اندک مدتی، امام باقر علیهالسلام از جای خود حرکت نموده و فرمود: «شما چه تصور میکنید و هدف شما از این کارها چیست؟ هدایت همهی ملت عرب به وسیلهی خانوادهی ما انجام گرفت و به وسیلهی ما کار شما پایان میپذیرد. اگر شما یک قدرت زودگذری دارید ما را سلطنتی طولانی است. بعد از حکومت ما، دیگر حکومتی نخواهد بود. زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند میفرماید»:
«و العاقبة للمتقین؛ عاقبت از آن پرهیزکاران است.»
📚منبع
بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۱۸۵
#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
🔳 کیفیت شهادت امام باقر(ع)
هشام بن عبدالملک دستور داد زین اسب آقا را به زهر آغشته کنند، همین که امام باقر(ع) سوار بر مرکب شد، یک مرتبه صدا زد آه جگرم، (زهر، اول به جگر اثر میگذارد) زهر در بدن امام اثر کرد، سه روز در بستر افتاده بودند و سرانجام به شهادت رسیدند.
📚منبع
نور الابصار، شلنجی شافعی، ص ۴۹ و ۶۰
#امام_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a29196
هشام بن عبدالملک دستور داد زین اسب آقا را به زهر آغشته کنند، همین که امام باقر(ع) سوار بر مرکب شد، یک مرتبه صدا زد آه جگرم، (زهر، اول به جگر اثر میگذارد) زهر در بدن امام اثر کرد، سه روز در بستر افتاده بودند و سرانجام به شهادت رسیدند.
📚منبع
نور الابصار، شلنجی شافعی، ص ۴۹ و ۶۰
#امام_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a29196
🔳 اعطا کننده لقب باقر
در کتاب کافی، احادیثی درباره ولادت امام باقر(ع) جمعآوری شده است. در یکی از این احادیث میخوانیم که جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، سالها بعد از ایشان در شهر مدینه گویا انتظار یافتن شخص خاصی را داشت و صدا میزد «یا باقرالعلم». مردم که از جریان بیخبر بودند درباره او افکار ناروا به خود راه میدادند. مثلا میگفتند جابر هذیان میگوید؛ تا اینکه یک روز جابر متوجه محمد بن علی(ع) شد و سر آن حضرت را بوسید و “پدر و مادرم فدایت باد” گفت زیرا از یکسان بودن شمائل و اسم آن حضرت با رسول اکرم(ص) به یقین رسید که او همان شخصی است که وصفش را سالها قبل از رسول خدا(ص) شنیده بود که:
«ای جابر، تو به زمانی خواهی رسید که در آن مردی از من وجود خواهد داشت که علم را به گونهای بسیار شدید خواهد شکافت.»
این قضیه مربوط به زمانی است که امام باقر علیهالسلام جوانی کم سال است و در پرتو امامت حضرت سجاد(ع) زندگی میکند.
📚منبع
کافی، شیخ کلینی، ج۱ٰ، ص۴۶۹
#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
در کتاب کافی، احادیثی درباره ولادت امام باقر(ع) جمعآوری شده است. در یکی از این احادیث میخوانیم که جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، سالها بعد از ایشان در شهر مدینه گویا انتظار یافتن شخص خاصی را داشت و صدا میزد «یا باقرالعلم». مردم که از جریان بیخبر بودند درباره او افکار ناروا به خود راه میدادند. مثلا میگفتند جابر هذیان میگوید؛ تا اینکه یک روز جابر متوجه محمد بن علی(ع) شد و سر آن حضرت را بوسید و “پدر و مادرم فدایت باد” گفت زیرا از یکسان بودن شمائل و اسم آن حضرت با رسول اکرم(ص) به یقین رسید که او همان شخصی است که وصفش را سالها قبل از رسول خدا(ص) شنیده بود که:
«ای جابر، تو به زمانی خواهی رسید که در آن مردی از من وجود خواهد داشت که علم را به گونهای بسیار شدید خواهد شکافت.»
این قضیه مربوط به زمانی است که امام باقر علیهالسلام جوانی کم سال است و در پرتو امامت حضرت سجاد(ع) زندگی میکند.
📚منبع
کافی، شیخ کلینی، ج۱ٰ، ص۴۶۹
#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
◾️ کشتهشدن در داخل مکه
حسین بن علی(ع) به عبدالله بن زبیر فرمود:
«به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوست داشتنیتر است تا آنکه به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانهای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من میخواهند، به دست آورند.»
📚منبع
الحدائق الناضره، یوسف بحرانی، ج۱۳، ص۳۶۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
حسین بن علی(ع) به عبدالله بن زبیر فرمود:
«به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوست داشتنیتر است تا آنکه به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانهای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من میخواهند، به دست آورند.»
📚منبع
الحدائق الناضره، یوسف بحرانی، ج۱۳، ص۳۶۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
▪️جدم به من امر کرده است
عبدالله بن عباس و عبيدالله بن زبير آمدند و مانع رفتن حضرت شدند. حضرت فرمود: «جدم به من امر كرده، بايد امر او را اطاعت كنم و بروم.» ابن عباس گفت: واحسيناه.
بعد عبدالله بن عمر آمد و گفت: شما با اهل ضلال صلح كنيد كه قتل و قتال نباشد. پس فرمود: «ای اباعبدالرحمن! آيا جريان يحيی بن زكريا را میدانی؟ بنی اسرائيل از طلوع فجر تا غروب آفتاب هفتاد پيغمبر را به قتل رساندند و باز رفتند در بازار نشستند و به تجارت مشغول شدند مثل اين كه هيچ كاری نكردهاند. بعد خدا از آنها انتقام گرفت. پس بپرهيز ای اباعبدالرحمن، اينها كمک نمیكنند و بیوفا هستند.»
و بدینگونه بود که امام حسین علیهالسلام و ۱۹ تن از آل ابیطالب و ۸ تن موالی و حرم و خانواده پيامبر صلی الله عليه و آله از مکه به سوی کوفه و کربلا شدند و حركت اين كاروان پرهياهو بويژه در موقع جدايی از خويشان و بستگان در چنين روزی كه هوشياران جهان آن روز به مكه آمدند و برای هر يک فاميلهایی است. جدايی اينها در چنين روزی بسيار دشوار بوده است.
📚منابع
اعيان الشيعه، سید محسن امین عاملی، ج ۳، ص ۲۵۶
سيرة الحسين(ع)، سید جعفر مرتضی عاملی، ص ۱۷۷
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
عبدالله بن عباس و عبيدالله بن زبير آمدند و مانع رفتن حضرت شدند. حضرت فرمود: «جدم به من امر كرده، بايد امر او را اطاعت كنم و بروم.» ابن عباس گفت: واحسيناه.
بعد عبدالله بن عمر آمد و گفت: شما با اهل ضلال صلح كنيد كه قتل و قتال نباشد. پس فرمود: «ای اباعبدالرحمن! آيا جريان يحيی بن زكريا را میدانی؟ بنی اسرائيل از طلوع فجر تا غروب آفتاب هفتاد پيغمبر را به قتل رساندند و باز رفتند در بازار نشستند و به تجارت مشغول شدند مثل اين كه هيچ كاری نكردهاند. بعد خدا از آنها انتقام گرفت. پس بپرهيز ای اباعبدالرحمن، اينها كمک نمیكنند و بیوفا هستند.»
و بدینگونه بود که امام حسین علیهالسلام و ۱۹ تن از آل ابیطالب و ۸ تن موالی و حرم و خانواده پيامبر صلی الله عليه و آله از مکه به سوی کوفه و کربلا شدند و حركت اين كاروان پرهياهو بويژه در موقع جدايی از خويشان و بستگان در چنين روزی كه هوشياران جهان آن روز به مكه آمدند و برای هر يک فاميلهایی است. جدايی اينها در چنين روزی بسيار دشوار بوده است.
📚منابع
اعيان الشيعه، سید محسن امین عاملی، ج ۳، ص ۲۵۶
سيرة الحسين(ع)، سید جعفر مرتضی عاملی، ص ۱۷۷
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
◼️ خدا تقدیر کرده است آنها اسیر بشوند
محمّد بن جریر طبری امامی در کتاب «دلایل الامامة» از ابو محمّد سفیان بن وکیع، از پدرش وکیع، از اعمش از ابومحمّد واقدی و زرارة بن خلج نقل کرده است که گفتند: قبل از آنکه حسین(ع) بخواهد به سمت عراق حرکت کند، به دیدنش رفتیم و اورا از وضعیت مردم کوفه آگاه کردیم و متذکر شدیم که قلب کوفیان با توست. امّا شمشیرشان علیه توست. بنابراین بهتر آن است که از رفتن به کوفه خودداری کنید و همین جا بمانید!
و همچنین آمده: در روز ترویه، عمر بن سعد بن ابی وقاص با لشکر انبوهی به مکه آمد و یزید به وی دستور داده بود که اگر حسین(ع) قصد جنگ داشت با او بجنگد والا تنها در صورت اطمینان به پیروزی با حسین(ع) وارد جنگ شود. اما حسین(ع) در همان روز از مکه خارج شد.
در شبی که فردای آن حسین(ع) قصد خروج از مکه را داشت، محمد بن حنفیه آمد و گفت: برادرم! تو از ناجوانمردی اهل کوفه نسبت به پدر و برادرت به خوبی آگاهی و من میترسم بر سر تو نیز همان بیاورند که بر سر آنها آوردند. بنابراین اگر تصمیم بگیری در اینجا بمانی موقعیت خوبی پیدا میکنی و به گرامیترین و عزیزترین ساکنان مکه تبدیل خواهی شد!
حسین(ع) گفت: «میترسم یزید بن معاویه مرا درحرم، ترور کند و حرمت این خانه به وسیله من شکسته شود!» ابن حنفیّه گفت: پس به «یمن» یا برخی دیگر از نواحی این صحرا برو! در اینصورت، هیچکس نمیتواند بر تو دست یابد. چون مردم همگی تو را دوست دارند و از هستی تو دفاع می کنند.
حسین(ع) گفت: «باید راجع به پیشنهادت فکر کنم.» ولی وقت سحر، حسین(ع) به عزم کوفه به راه افتاد. محمد بن حنفیه به محض اطلاع از حرکت حسین(ع) آمد و افسار شترش را گرفت و گفت: مگر تو قول ندادی راجع به پیشنهاد من بیندیشی! گفت: «آری!» پرسید: پس چرا به این زودی، تصمیم به رفتن گرفتی؟ گفت: «پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا(ص) به خواب من آمد و گفت: ای حسین! از مکه خارج شو! چون خدا تقدیر کرده است تو کشته شوی!»
محمّد بن حنفیه گفت: انا لله و انا الیه راجعون! اگر به سفر مرگ میروی پس این زنان را چرا با خود میبری؟ گفت: «قد قال لی: ان الله قد شاء ان یُراهن سبایا.» رسول خدا(ص) گفت: «خدا تقدیر کرده است آنها اسیر بشوند.»
محمد حنفیه پس از این گفتگو خداحافظی کرد و رفت.
📚منبع
لهوف، سیّد بن طاووس، ص ۹۸
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
محمّد بن جریر طبری امامی در کتاب «دلایل الامامة» از ابو محمّد سفیان بن وکیع، از پدرش وکیع، از اعمش از ابومحمّد واقدی و زرارة بن خلج نقل کرده است که گفتند: قبل از آنکه حسین(ع) بخواهد به سمت عراق حرکت کند، به دیدنش رفتیم و اورا از وضعیت مردم کوفه آگاه کردیم و متذکر شدیم که قلب کوفیان با توست. امّا شمشیرشان علیه توست. بنابراین بهتر آن است که از رفتن به کوفه خودداری کنید و همین جا بمانید!
و همچنین آمده: در روز ترویه، عمر بن سعد بن ابی وقاص با لشکر انبوهی به مکه آمد و یزید به وی دستور داده بود که اگر حسین(ع) قصد جنگ داشت با او بجنگد والا تنها در صورت اطمینان به پیروزی با حسین(ع) وارد جنگ شود. اما حسین(ع) در همان روز از مکه خارج شد.
در شبی که فردای آن حسین(ع) قصد خروج از مکه را داشت، محمد بن حنفیه آمد و گفت: برادرم! تو از ناجوانمردی اهل کوفه نسبت به پدر و برادرت به خوبی آگاهی و من میترسم بر سر تو نیز همان بیاورند که بر سر آنها آوردند. بنابراین اگر تصمیم بگیری در اینجا بمانی موقعیت خوبی پیدا میکنی و به گرامیترین و عزیزترین ساکنان مکه تبدیل خواهی شد!
حسین(ع) گفت: «میترسم یزید بن معاویه مرا درحرم، ترور کند و حرمت این خانه به وسیله من شکسته شود!» ابن حنفیّه گفت: پس به «یمن» یا برخی دیگر از نواحی این صحرا برو! در اینصورت، هیچکس نمیتواند بر تو دست یابد. چون مردم همگی تو را دوست دارند و از هستی تو دفاع می کنند.
حسین(ع) گفت: «باید راجع به پیشنهادت فکر کنم.» ولی وقت سحر، حسین(ع) به عزم کوفه به راه افتاد. محمد بن حنفیه به محض اطلاع از حرکت حسین(ع) آمد و افسار شترش را گرفت و گفت: مگر تو قول ندادی راجع به پیشنهاد من بیندیشی! گفت: «آری!» پرسید: پس چرا به این زودی، تصمیم به رفتن گرفتی؟ گفت: «پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا(ص) به خواب من آمد و گفت: ای حسین! از مکه خارج شو! چون خدا تقدیر کرده است تو کشته شوی!»
محمّد بن حنفیه گفت: انا لله و انا الیه راجعون! اگر به سفر مرگ میروی پس این زنان را چرا با خود میبری؟ گفت: «قد قال لی: ان الله قد شاء ان یُراهن سبایا.» رسول خدا(ص) گفت: «خدا تقدیر کرده است آنها اسیر بشوند.»
محمد حنفیه پس از این گفتگو خداحافظی کرد و رفت.
📚منبع
لهوف، سیّد بن طاووس، ص ۹۸
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
◼️ فردا صبح به خواست خداوند حرکت خواهم کرد
چون امام حسین علیهالسلام عزم خروج از مکه کرد، به خطابه ايستاد و فرمود:
«وَ رُوِیَ أَنَّهُ علیهالسلام لَمَّا عَزَمَ عَلَی الْخُرُوجِ إلَی الْعِرَاقِ قَامَ خَطِیبـًا، فَقَال: الْحَمْدُ لِلَّهِ، مَاشَآءَ اللَهُ، وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ، وَصَلَّی اللَهُ عَلَی رَسُولِهِ. خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ ءَادَمَ مَخَطَّ الْقِلاَدَه عَلَی جِیدِ الْفَتَه. وَمَا أَوْلَهَنِی إلَی أَسْلاَفِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إلَی یُوسُفَ. وَخُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ؛ کَأَنِّی بَأَوْصَالِی تَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَکَرْبَلا´ءَ؛ فَیَمْلاَنَ مِنِّی أَکْرَاشـًا جُوفـًا، وَأَجْرِبَه سُغْبـًا.»
«لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ نَصْبِرُ عَلَی بَلاَ´ئِهِ، وَیُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ لُحْمَتُهُ، وَهِیَ مَجْمُوعَه لَهُ فِی حَظِیرَه الْقُدْسِ، تَقِرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ، وَیُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ. مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّنـًا عَلَی لِقَآءِ اللَهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا؛ فَإِنَّنِی رَاحِلٌ مُصْبِحـًا إنْ شَآءَاللَهُ تَعَالَی.»
«مرگ بر فرزند آدم همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان و اشتیاق من به دیدار گذشتگانم همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است و براى من مقتلی برگزیده شده که به آن خواهم رسید، گویا مىبینم گرگان درنده بیابان – بین نواویس و کربلا ـ بندبند تنم را پاره کرده و از من شکمهاى تهى و مشکهاى خالى خود را پر مىکنند.»
«از آن روز که قلم تقدیر الهى بر آن رقم خورده، گریزى نیست. خشنودى خداوند خشنودى ما اهل بیت است، ما بر بلای الهی صبر میکنیم و او پاداش عظیم صابران را به ما خواهد داد. پاره تن رسول خدا هرگز از وی جدا نمىشود و در حظیرة القدس به او ملحق خواهد شد و چشمان رسول خدا به ذرّیهاش روشن مىشود و وعدهاش توسط آنان وفا خواهد شد. هرکس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، زیرا من فردا صبح به خواست خداوند حرکت خواهم کرد.»
📚منابع
اللهوف، سید بن طاووس، ص ۱۲۶
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۶، ص۳۶۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
چون امام حسین علیهالسلام عزم خروج از مکه کرد، به خطابه ايستاد و فرمود:
«وَ رُوِیَ أَنَّهُ علیهالسلام لَمَّا عَزَمَ عَلَی الْخُرُوجِ إلَی الْعِرَاقِ قَامَ خَطِیبـًا، فَقَال: الْحَمْدُ لِلَّهِ، مَاشَآءَ اللَهُ، وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ، وَصَلَّی اللَهُ عَلَی رَسُولِهِ. خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ ءَادَمَ مَخَطَّ الْقِلاَدَه عَلَی جِیدِ الْفَتَه. وَمَا أَوْلَهَنِی إلَی أَسْلاَفِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إلَی یُوسُفَ. وَخُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ؛ کَأَنِّی بَأَوْصَالِی تَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَکَرْبَلا´ءَ؛ فَیَمْلاَنَ مِنِّی أَکْرَاشـًا جُوفـًا، وَأَجْرِبَه سُغْبـًا.»
«لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ نَصْبِرُ عَلَی بَلاَ´ئِهِ، وَیُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ لُحْمَتُهُ، وَهِیَ مَجْمُوعَه لَهُ فِی حَظِیرَه الْقُدْسِ، تَقِرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ، وَیُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ. مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّنـًا عَلَی لِقَآءِ اللَهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا؛ فَإِنَّنِی رَاحِلٌ مُصْبِحـًا إنْ شَآءَاللَهُ تَعَالَی.»
«مرگ بر فرزند آدم همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان و اشتیاق من به دیدار گذشتگانم همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است و براى من مقتلی برگزیده شده که به آن خواهم رسید، گویا مىبینم گرگان درنده بیابان – بین نواویس و کربلا ـ بندبند تنم را پاره کرده و از من شکمهاى تهى و مشکهاى خالى خود را پر مىکنند.»
«از آن روز که قلم تقدیر الهى بر آن رقم خورده، گریزى نیست. خشنودى خداوند خشنودى ما اهل بیت است، ما بر بلای الهی صبر میکنیم و او پاداش عظیم صابران را به ما خواهد داد. پاره تن رسول خدا هرگز از وی جدا نمىشود و در حظیرة القدس به او ملحق خواهد شد و چشمان رسول خدا به ذرّیهاش روشن مىشود و وعدهاش توسط آنان وفا خواهد شد. هرکس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، زیرا من فردا صبح به خواست خداوند حرکت خواهم کرد.»
📚منابع
اللهوف، سید بن طاووس، ص ۱۲۶
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۶، ص۳۶۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
▪️امان نامه به حضرت مسلم (ع)
در مورد پذیرش امان نامه به حضرت مسلم (ع) دو قول است:
یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم (ع) در جوابش گفت: قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بی دین وفا نمی آید. اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف و ناتوانی بر او غالب گردید به ناچار تن در داد.
دوم اینکه به روایت سید بن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۶۵۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
در مورد پذیرش امان نامه به حضرت مسلم (ع) دو قول است:
یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم (ع) در جوابش گفت: قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بی دین وفا نمی آید. اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف و ناتوانی بر او غالب گردید به ناچار تن در داد.
دوم اینکه به روایت سید بن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۶۵۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
▪️قدرت و شجاعت حضرت مسلم (ع)
نقل می کنند: مسلم (ع) مانند شیر بوده و چنان نیرویی داشت که دست مردی را می گرفت و او را به پشت بام پرت می کرد. تا اینکه بکر ابن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد و لب بالا و دندان او را افکند اما باز مسلم به هر طرف رو می کرد کسی در برابرش نمی ایستاد. وقتی دیدند حریف مسلم نمی شوند رفتند بالای بامها سنگ و چوب بر او می زدند. نی ها را آتش می زدند و بر سر مسلم می ریختند.
📚منبع
نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۴۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
نقل می کنند: مسلم (ع) مانند شیر بوده و چنان نیرویی داشت که دست مردی را می گرفت و او را به پشت بام پرت می کرد. تا اینکه بکر ابن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد و لب بالا و دندان او را افکند اما باز مسلم به هر طرف رو می کرد کسی در برابرش نمی ایستاد. وقتی دیدند حریف مسلم نمی شوند رفتند بالای بامها سنگ و چوب بر او می زدند. نی ها را آتش می زدند و بر سر مسلم می ریختند.
📚منبع
نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۴۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
▪️ وجه شباهت حضرت مسلم (ع) با امام حسين (ع)
وبَقِيَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ وهُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَمينا وشِمالاً
امام حسين عليه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگين شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشير مى زد و آنها، از چپ و راستِ او مىگريختند (۱)
فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ ...
امام حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد كم توان شده بود ايستاد. سنگى به پيشانى اش خورد و آن را شكست. سپس تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست (۲)
وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ و ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ
مسلم بن عقيل به نبرد ادامه داد تا جراحت هاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مىزدند. مسلم (ع) گفت: واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد (آن گونه كه به كفّار ، سنگ مى زنند) در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى داريد؟ (۳)
📚منبع
(۱) الإرشاد، شيخ مفيد، ج ٢، ص ١١۱
اعلام الورى، طبرسی، ج ١، ص ۴۶۸
روضة الواعظين، ابن فتال نيشابوری، ص ۲۰۸
(۲) مثير الأحزان، ابن نما حلی، ص ٧٣
(۳) الفتوح ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ۵۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
وبَقِيَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ وهُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَمينا وشِمالاً
امام حسين عليه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگين شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشير مى زد و آنها، از چپ و راستِ او مىگريختند (۱)
فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ ...
امام حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد كم توان شده بود ايستاد. سنگى به پيشانى اش خورد و آن را شكست. سپس تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست (۲)
وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ و ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ
مسلم بن عقيل به نبرد ادامه داد تا جراحت هاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مىزدند. مسلم (ع) گفت: واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد (آن گونه كه به كفّار ، سنگ مى زنند) در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى داريد؟ (۳)
📚منبع
(۱) الإرشاد، شيخ مفيد، ج ٢، ص ١١۱
اعلام الورى، طبرسی، ج ١، ص ۴۶۸
روضة الواعظين، ابن فتال نيشابوری، ص ۲۰۸
(۲) مثير الأحزان، ابن نما حلی، ص ٧٣
(۳) الفتوح ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ۵۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
▪️حضرت امام حسين عليه السلام و نوازش از دختر حضرت مسلم عليه السلام
آورده اند كه حضرت مسلم عليه السلام را دختری صغيره بود كه او را بسيار دوست می داشت، ولی دائم بهانه پدر را می گرفت و اهل بيت او را تسلّی می دادند. آن گاه كه خبر شهادت مسلم عليه السلام را گفتند، امام حسين عليه السلام آن طفل را طلبيد و دست محبّت بر سر و روي او می كشيدند و با او ملاطفت می فرمودند.
آن طفل عرض كرد:
يابن رسول الله! با من ملاطفتی می فرمايی كه مناسب حال يتيمان است، مگر پدرم را شهيد كرده اند؟
حضرت طاقت و تحمل نياورده بی اختيار گريان شدند، سيلاب اشک از ديدگان شريفش فرو ريخت و فرمود: [دخترم!] غم مخور كه من به جای پدر تو می باشم، خواهرم به جای مادرت، دخترانم به جای خواهرت و فرزندانم به جای برادرت. آن طفل بی اختيار ناله آتشبار از سينه برآورده و اشک از ديدگانش ريخت.
از گريه آن طفل صدای گريه از مخدّرات سراپرده عصمت و پرده نشينان سرادق طهارت بلند شد و حاضران همه گريه نمودند.
📚منبع
المنتخب طريحی، فخرالدین طریحی نجفی، ج ۲، ص ۳۶۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
آورده اند كه حضرت مسلم عليه السلام را دختری صغيره بود كه او را بسيار دوست می داشت، ولی دائم بهانه پدر را می گرفت و اهل بيت او را تسلّی می دادند. آن گاه كه خبر شهادت مسلم عليه السلام را گفتند، امام حسين عليه السلام آن طفل را طلبيد و دست محبّت بر سر و روي او می كشيدند و با او ملاطفت می فرمودند.
آن طفل عرض كرد:
يابن رسول الله! با من ملاطفتی می فرمايی كه مناسب حال يتيمان است، مگر پدرم را شهيد كرده اند؟
حضرت طاقت و تحمل نياورده بی اختيار گريان شدند، سيلاب اشک از ديدگان شريفش فرو ريخت و فرمود: [دخترم!] غم مخور كه من به جای پدر تو می باشم، خواهرم به جای مادرت، دخترانم به جای خواهرت و فرزندانم به جای برادرت. آن طفل بی اختيار ناله آتشبار از سينه برآورده و اشک از ديدگانش ريخت.
از گريه آن طفل صدای گريه از مخدّرات سراپرده عصمت و پرده نشينان سرادق طهارت بلند شد و حاضران همه گريه نمودند.
📚منبع
المنتخب طريحی، فخرالدین طریحی نجفی، ج ۲، ص ۳۶۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
🌸 برترین اعمال در روز عید قربان
امام باقر(ع) میفرمایند: «هیچ عملی در روز نحر از ریختن خون قربانی، یا رفتن برای نیکی به پدر و مادر یا پیوند با قوم و خویشی که قطع رابطه کرده با شروع سلام و کمک به او، یا این که کسی مقداری از گوشت قربانی را خود بخورد و بقیه آن را به همسایگان یتیم و نیازمند خویش بدهد، یا از اسیران دلجویی به عمل آورد، بالاتر نیست.»
📚منبع
الخصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص۲۹۸
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
امام باقر(ع) میفرمایند: «هیچ عملی در روز نحر از ریختن خون قربانی، یا رفتن برای نیکی به پدر و مادر یا پیوند با قوم و خویشی که قطع رابطه کرده با شروع سلام و کمک به او، یا این که کسی مقداری از گوشت قربانی را خود بخورد و بقیه آن را به همسایگان یتیم و نیازمند خویش بدهد، یا از اسیران دلجویی به عمل آورد، بالاتر نیست.»
📚منبع
الخصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص۲۹۸
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
🌸 حج اکبر و حج اصغر
مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ یَوْمِ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ فَقَالَ: «هُوَ یَوْمُ النَّحْرِ وَ الْأَصْغَرُ الْعُمْرَةُ.»
امام صادق(ع) فرمود: «حج اکبر، روز نحر (عید قربان) و حج اصغر، عمره (مفرده) است.»
«الْحَجُّ الْأَکْبَرُ یَوْمُ الْأَضْحَی.»
در روایت دیگری از آن حضرت از حج اکبر تعبیر به روز أضحی شده است. درباره روز «حج اکبر» میان مفسران دیدگاههایی وجود دارد، اما آنچه از روایات استفاده میشود این است که منظور از آن روز، دهم ذی الحجه، روز عید قربان و به تعبیر دیگر «یوم النحر» میباشد و اما این که چرا آن را «اکبر» گفتهاند به جهت آن است که در آن سال همه گروهها اعم از مسلمانان و بت پرستان (طبق سنتی که از قدیم داشتند) در مراسم حج شرکت کرده بودند ولی این کار در سالهای بعد به کلی متوقف شد.
علاوه بر این تفسیر، تفسیر دیگری نیز وجود دارد و آن این که منظور از آن مراسم حج است، در مقابل مراسم «عمره» که «حج اصغر» نامیده میشود و هیچ مانعی ندارد که هر دو علت با هم سبب این نامگذاری شده باشد.
📚 منبع
معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص ۲۹۵
انوار التنزیل و اسرارالتاویل، بیضاوی، ج ۳، ص ۷۱
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ یَوْمِ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ فَقَالَ: «هُوَ یَوْمُ النَّحْرِ وَ الْأَصْغَرُ الْعُمْرَةُ.»
امام صادق(ع) فرمود: «حج اکبر، روز نحر (عید قربان) و حج اصغر، عمره (مفرده) است.»
«الْحَجُّ الْأَکْبَرُ یَوْمُ الْأَضْحَی.»
در روایت دیگری از آن حضرت از حج اکبر تعبیر به روز أضحی شده است. درباره روز «حج اکبر» میان مفسران دیدگاههایی وجود دارد، اما آنچه از روایات استفاده میشود این است که منظور از آن روز، دهم ذی الحجه، روز عید قربان و به تعبیر دیگر «یوم النحر» میباشد و اما این که چرا آن را «اکبر» گفتهاند به جهت آن است که در آن سال همه گروهها اعم از مسلمانان و بت پرستان (طبق سنتی که از قدیم داشتند) در مراسم حج شرکت کرده بودند ولی این کار در سالهای بعد به کلی متوقف شد.
علاوه بر این تفسیر، تفسیر دیگری نیز وجود دارد و آن این که منظور از آن مراسم حج است، در مقابل مراسم «عمره» که «حج اصغر» نامیده میشود و هیچ مانعی ندارد که هر دو علت با هم سبب این نامگذاری شده باشد.
📚 منبع
معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص ۲۹۵
انوار التنزیل و اسرارالتاویل، بیضاوی، ج ۳، ص ۷۱
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
🌸 روزی که امید به آمرزش میرود
الإمام علی عليه السلام (فی يَومِ النَّحرِ): «إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تعالى وَ استَغفِروهُ وتوبوا إلَيهِ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ.»
امام على عليهالسلام (در روز قربان): «امروز، روزى محترم و بابركت است و در اين روز، به آمرزش اميد مىرود. پس خداى متعال را بسيار ياد كنيد و از او آمرزش بطلبيد و به درگاهش توبه كنيد كه او آمرزگار و مهربان است.»
📚منبع
من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۵۲۰
مصباح المتهجّد، شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، ص ۶۶۴
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
الإمام علی عليه السلام (فی يَومِ النَّحرِ): «إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تعالى وَ استَغفِروهُ وتوبوا إلَيهِ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ.»
امام على عليهالسلام (در روز قربان): «امروز، روزى محترم و بابركت است و در اين روز، به آمرزش اميد مىرود. پس خداى متعال را بسيار ياد كنيد و از او آمرزش بطلبيد و به درگاهش توبه كنيد كه او آمرزگار و مهربان است.»
📚منبع
من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۵۲۰
مصباح المتهجّد، شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، ص ۶۶۴
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
🌸 روز آمرزش گناهان
الإمام الصادق عليهالسلام (فی زِيارَةِ البَيتِ يَومَ النَّحرِ): «أسأَلُكَ مَسأَلَةَ العَليلِ الذَّليلِ المُعتَرِفِ بِذَنبِهِ، أن تَغفِرَ لي ذُنوبی.»
امام صادق عليهالسلام (در زيارت خانه خدا در عيد قربان): «از تو، همچون شخص عليلِ خوارِ معترف به گناه، درخواست مىكنم كه گناهانم را بيامرزى.
📚منبع
اصول کافی، شیخ کلینی، ج ۴، ص ۵۱۱
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
الإمام الصادق عليهالسلام (فی زِيارَةِ البَيتِ يَومَ النَّحرِ): «أسأَلُكَ مَسأَلَةَ العَليلِ الذَّليلِ المُعتَرِفِ بِذَنبِهِ، أن تَغفِرَ لي ذُنوبی.»
امام صادق عليهالسلام (در زيارت خانه خدا در عيد قربان): «از تو، همچون شخص عليلِ خوارِ معترف به گناه، درخواست مىكنم كه گناهانم را بيامرزى.
📚منبع
اصول کافی، شیخ کلینی، ج ۴، ص ۵۱۱
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
🌸 عید قربان، روز ثجّ و عجّ
الإمام علی عليه السلام: «سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَخطُبُ يَومَ النَّحرِ، و هُوَ يَقولُ: هذا يَومُ الثَّجِّ و العَجِّ، والثَجُّ: ما تُهريقونَ فيهِ مِنَ الدِّماءِ، فَمَن صَدَقَت نِيَّتُهُ كانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ كَفّارَةً لِكُلِّ ذَنبٍ، والعَجُّ: الدُّعاءُ، فَعِجّوا إلَى اللّهِ، فَوَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ، إلاّ صاحِبَ كَبيرَةٍ مُصِرًّا عَلَيها لا يُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها.»
امام على عليهالسلام:
«شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله روز عيد قربان، خطبه مىخواند و مىفرمود: امروز، روز «ثجّ» و «عجّ» است. ثجّ، خون قربانىهاست كه مىريزيد. پس نيّت هركس صادق باشد اولين قطره خونِ قربانى او كفّاره همه گناهان اوست و «عجّ»، دعاست. پس به درگاه خداوند دعا كنيد. قسم به آن كه جان محمّد صلى الله عليه و آله در دست اوست، از اينجا هيچكس بر نمىگردد مگر آمرزيده شود جز كسى كه گناه كبيره انجام داده و بر آن اصرار ورزد و در دل خود تصميم بر ترک آن ندارد.»
📚منبع
دعائم الإسلام، القاضی النعمان، ج ۱، ص ۱۸۴
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
الإمام علی عليه السلام: «سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَخطُبُ يَومَ النَّحرِ، و هُوَ يَقولُ: هذا يَومُ الثَّجِّ و العَجِّ، والثَجُّ: ما تُهريقونَ فيهِ مِنَ الدِّماءِ، فَمَن صَدَقَت نِيَّتُهُ كانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ كَفّارَةً لِكُلِّ ذَنبٍ، والعَجُّ: الدُّعاءُ، فَعِجّوا إلَى اللّهِ، فَوَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ، إلاّ صاحِبَ كَبيرَةٍ مُصِرًّا عَلَيها لا يُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها.»
امام على عليهالسلام:
«شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله روز عيد قربان، خطبه مىخواند و مىفرمود: امروز، روز «ثجّ» و «عجّ» است. ثجّ، خون قربانىهاست كه مىريزيد. پس نيّت هركس صادق باشد اولين قطره خونِ قربانى او كفّاره همه گناهان اوست و «عجّ»، دعاست. پس به درگاه خداوند دعا كنيد. قسم به آن كه جان محمّد صلى الله عليه و آله در دست اوست، از اينجا هيچكس بر نمىگردد مگر آمرزيده شود جز كسى كه گناه كبيره انجام داده و بر آن اصرار ورزد و در دل خود تصميم بر ترک آن ندارد.»
📚منبع
دعائم الإسلام، القاضی النعمان، ج ۱، ص ۱۸۴
#عید_قربان
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
✅ کرامت امام هادی(ع)
امام هادی علیهالسلام در سال ۲۴۳ ق از مدینه به سامرا تبعید شد. همانگونه که پیش بینى میشد، یحیى بن هرثمه در ابتداى این سفر، از خود قاطعیت و سختگیرى بسیارى نشان داد. البته، در بین راه کرامتهایى از امام و حوادثى رخ داد که سبب علاقهمندى و تغییر رویه او شد. خود او مىگوید:
در بین راه، دچار تشنگى شدیدى شدیم، به گونهاى که در معرض هلاکت قرار گرفتیم. پس از مدتى، به دشت سرسبزى رسیدیم که درختها و نهرهاى بسیارى در آن بود. بدون آن که کسى را در اطراف آن ببینیم، خود و مرکبهایمان را سیراب و تا عصر استراحت کردیم. بعد هر قدر مىتوانستیم، آب برداشتیم و به راه افتادیم. پس از اینکه مقدارى از آنجا دور شدیم، متوجه شدیم که یکى از همراهان، کوزه نقرهاى خود را جا گذاشته است، فورى بازگشتیم؛ اما وقتى به آنجا رسیدیم، چیزى جز بیابان خشک و بىآب و علف ندیدیم!
کوزه را یافته و به سوى کاروان برگشتیم؛ با کسى هم از آنچه دیده بودیم، چیزى نگفتیم. هنگامىکه خدمت امام رسیدیم، بیآنکه چیزى بگوید، با تبسمى فقط از کوزه پرسید و من گفتم که آن را یافتهام.
📚منبع
اثبات الوصیة، على بن الحسین المسعودى، ص ۱۹۷
#امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t31047
امام هادی علیهالسلام در سال ۲۴۳ ق از مدینه به سامرا تبعید شد. همانگونه که پیش بینى میشد، یحیى بن هرثمه در ابتداى این سفر، از خود قاطعیت و سختگیرى بسیارى نشان داد. البته، در بین راه کرامتهایى از امام و حوادثى رخ داد که سبب علاقهمندى و تغییر رویه او شد. خود او مىگوید:
در بین راه، دچار تشنگى شدیدى شدیم، به گونهاى که در معرض هلاکت قرار گرفتیم. پس از مدتى، به دشت سرسبزى رسیدیم که درختها و نهرهاى بسیارى در آن بود. بدون آن که کسى را در اطراف آن ببینیم، خود و مرکبهایمان را سیراب و تا عصر استراحت کردیم. بعد هر قدر مىتوانستیم، آب برداشتیم و به راه افتادیم. پس از اینکه مقدارى از آنجا دور شدیم، متوجه شدیم که یکى از همراهان، کوزه نقرهاى خود را جا گذاشته است، فورى بازگشتیم؛ اما وقتى به آنجا رسیدیم، چیزى جز بیابان خشک و بىآب و علف ندیدیم!
کوزه را یافته و به سوى کاروان برگشتیم؛ با کسى هم از آنچه دیده بودیم، چیزى نگفتیم. هنگامىکه خدمت امام رسیدیم، بیآنکه چیزى بگوید، با تبسمى فقط از کوزه پرسید و من گفتم که آن را یافتهام.
📚منبع
اثبات الوصیة، على بن الحسین المسعودى، ص ۱۹۷
#امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t31047
✅ اکنون به دست شما مسلمان شدم
کرامت امام، شگفتى یحیى بن هرثمه را بر مىانگیزد. او در گزارش دیگرى که مأمور شده بود نامه متوکل را به امام هادی برساند خود میگوید:
براى احضار على بن محمد، عراق را به سمت حجاز ترک گفتیم. در بین یاران من یکى از سران خوارج وجود داشت و نیز کاتبى بود که اظهار تشیع میکرد. من نیز بر آیین «حشویه» بودم. فرد خارجى و کاتب، درباره مسائل اعتقادى با هم مناظره میکردند و من هم براى گذراندن وقت، به مناظره آنان گوش میدادم.
وقتى به نیمه راه رسیدیم، مرد خارجى به کاتب گفت: مگر این گفته سرورتان، على بن ابیطالب نیست که: «هیچ قطعهاى از زمین نیست که یا قبرى است و یا قبرى خواهد شد؟» اینک به این بیابان بنگر، کجاست آن که در اینجا بمیرد تا خدا آن را قبرى قرار دهد؟ به کاتب گفتم: آیا این، سخن شماست؟ گفت: بله. گفتم: مرد خارجى راست میگوید، چه کسى در این بیابان وسیع خواهد مرد تا خدا آن را پر از قبر کند؟ و به این گفتار خندیدیم؛ به گونهاى که کاتب شرمنده و سرافکنده شد.
هنگامیکه به مدینه رسیدیم، نزد على بن محمد رفته، نامه متوکل را به او تسلیم کردیم. او، نامه را خواند و فرمود: «مانعى براى این سفر نیست.»
وقتى فردا نزد او رفتیم، با این که فصل تابستان و هوا در نهایت گرمى بود، امام به گروهى از خیّاطان دستور داده بود تا پارچههاى ضخیمِ پشمى بدوزند و فردا بیاورند.
من از این سفارش امام، تعجب کردم و با خود گفتم: در این فصل گرما و در این سرزمین تفتیده حجاز و در حالى که بین حجاز و عراق ده روز فاصله است، چه نیازى به این لباسهاست؟! او، مردى است که سفر نکرده و فکر میکند که در هر سفرى انسان، نیازمند چنین لباسهایى است و شگفت از شیعیان که چگونه چنین فردى را «امام» خود میپندارند!
هنگام حرکت، امام به همراهان خود دستور داد تا لباسها را بردارند. تعجب من بیشتر شد. از مدینه خارج شدیم و به همان محلّى که مناظره میکردیم، رسیدیم که ناگهان ابرى تیره پدیدار شد و رعد و برق زد. هنگامى که بالاى سرِ ما رسید، تگرگهاى درشتى مانند سنگ، باریدن گرفت. امام و همراهانش لباسهاى گرمشان را پوشیدند و به من و کاتب هم دادند. بر اثر بارش مهیب تگرگ، هشتاد نفر از همراهیان من هلاک شدند. ابر، از سرِ ما گذشت و دماى هوا به حالت پیشین بازگشت. امام به من فرمود:
«اى یحیى! به بازماندگان یارانت بگو مردگان را دفن کنند. خداوند، این بیابان را این چنین پر از قبر مىکند.» من، خود را از مرکب پایین انداختم و پاى امام را بوسیدم و گفتم: گواهى میدهم که جز «اللَّه» معبودى نیست و «محمّد» بنده و فرستاده اوست و «شما» جانشینان خدا در روى زمین هستید. من، تاکنون کافر بودم؛ ولى هم اکنون به دست شما، مسلمان شدم.
یحیی بن هرثمه از آن لحظه، «تشیع» را برگزید و در خدمت امام بود تا از دنیا رفت.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۱۴۲
#امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t31047
کرامت امام، شگفتى یحیى بن هرثمه را بر مىانگیزد. او در گزارش دیگرى که مأمور شده بود نامه متوکل را به امام هادی برساند خود میگوید:
براى احضار على بن محمد، عراق را به سمت حجاز ترک گفتیم. در بین یاران من یکى از سران خوارج وجود داشت و نیز کاتبى بود که اظهار تشیع میکرد. من نیز بر آیین «حشویه» بودم. فرد خارجى و کاتب، درباره مسائل اعتقادى با هم مناظره میکردند و من هم براى گذراندن وقت، به مناظره آنان گوش میدادم.
وقتى به نیمه راه رسیدیم، مرد خارجى به کاتب گفت: مگر این گفته سرورتان، على بن ابیطالب نیست که: «هیچ قطعهاى از زمین نیست که یا قبرى است و یا قبرى خواهد شد؟» اینک به این بیابان بنگر، کجاست آن که در اینجا بمیرد تا خدا آن را قبرى قرار دهد؟ به کاتب گفتم: آیا این، سخن شماست؟ گفت: بله. گفتم: مرد خارجى راست میگوید، چه کسى در این بیابان وسیع خواهد مرد تا خدا آن را پر از قبر کند؟ و به این گفتار خندیدیم؛ به گونهاى که کاتب شرمنده و سرافکنده شد.
هنگامیکه به مدینه رسیدیم، نزد على بن محمد رفته، نامه متوکل را به او تسلیم کردیم. او، نامه را خواند و فرمود: «مانعى براى این سفر نیست.»
وقتى فردا نزد او رفتیم، با این که فصل تابستان و هوا در نهایت گرمى بود، امام به گروهى از خیّاطان دستور داده بود تا پارچههاى ضخیمِ پشمى بدوزند و فردا بیاورند.
من از این سفارش امام، تعجب کردم و با خود گفتم: در این فصل گرما و در این سرزمین تفتیده حجاز و در حالى که بین حجاز و عراق ده روز فاصله است، چه نیازى به این لباسهاست؟! او، مردى است که سفر نکرده و فکر میکند که در هر سفرى انسان، نیازمند چنین لباسهایى است و شگفت از شیعیان که چگونه چنین فردى را «امام» خود میپندارند!
هنگام حرکت، امام به همراهان خود دستور داد تا لباسها را بردارند. تعجب من بیشتر شد. از مدینه خارج شدیم و به همان محلّى که مناظره میکردیم، رسیدیم که ناگهان ابرى تیره پدیدار شد و رعد و برق زد. هنگامى که بالاى سرِ ما رسید، تگرگهاى درشتى مانند سنگ، باریدن گرفت. امام و همراهانش لباسهاى گرمشان را پوشیدند و به من و کاتب هم دادند. بر اثر بارش مهیب تگرگ، هشتاد نفر از همراهیان من هلاک شدند. ابر، از سرِ ما گذشت و دماى هوا به حالت پیشین بازگشت. امام به من فرمود:
«اى یحیى! به بازماندگان یارانت بگو مردگان را دفن کنند. خداوند، این بیابان را این چنین پر از قبر مىکند.» من، خود را از مرکب پایین انداختم و پاى امام را بوسیدم و گفتم: گواهى میدهم که جز «اللَّه» معبودى نیست و «محمّد» بنده و فرستاده اوست و «شما» جانشینان خدا در روى زمین هستید. من، تاکنون کافر بودم؛ ولى هم اکنون به دست شما، مسلمان شدم.
یحیی بن هرثمه از آن لحظه، «تشیع» را برگزید و در خدمت امام بود تا از دنیا رفت.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۱۴۲
#امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t31047
Telegram
📙مداحی عالمانه📙
Maddahialemane
ارتباط با مدیر کانال:
@mohammadifam
ارتباط با مدیر کانال:
@mohammadifam