🍂🤎🍂
بسیار شبیه پاییزم. آیا کسی میداند چقدر تلاش کردهام که روحم زیبا بماند وقتی جهانم پر از رنج بود؟
ماهـــور
@mahbamehr
بسیار شبیه پاییزم. آیا کسی میداند چقدر تلاش کردهام که روحم زیبا بماند وقتی جهانم پر از رنج بود؟
ماهـــور
@mahbamehr
👌3
🍂🤎🍂
خانه
بهار را در قالیچه ای روی زمین پهن کرده بود و چهار فصل را در قابهای چوبی از روی دیوار آویزان…!
دست پله ها را گرفته و بالا رفتم ، سر مست از حضورش بودم ، یک حضور ناب !
همه خانه بوی او را می داد ، بوی زندگی و سادگی…!
می دانی!
او رفته بود ولی عطرش را در خانه جا گذاشته بود!!🥺
✍️مهتاب مهرپرور
@mahbamehr
خانه
بهار را در قالیچه ای روی زمین پهن کرده بود و چهار فصل را در قابهای چوبی از روی دیوار آویزان…!
دست پله ها را گرفته و بالا رفتم ، سر مست از حضورش بودم ، یک حضور ناب !
همه خانه بوی او را می داد ، بوی زندگی و سادگی…!
می دانی!
او رفته بود ولی عطرش را در خانه جا گذاشته بود!!🥺
✍️مهتاب مهرپرور
@mahbamehr
🥰3👏3❤1
🍂🤎🍂
گفتی که مستت میکنم
پر زانچه هــستت میکنم
گـــفتم چـــگونه از کجا؟
گفتی که تا گـفتی خودآ
گفتی که درمــانت دهم
بر هـــــجر پـایـانت دهم
گفتم کجا،کی خواهد این؟
گفتی صـــبوری باید این
مولانا
@mahbamehr
گفتی که مستت میکنم
پر زانچه هــستت میکنم
گـــفتم چـــگونه از کجا؟
گفتی که تا گـفتی خودآ
گفتی که درمــانت دهم
بر هـــــجر پـایـانت دهم
گفتم کجا،کی خواهد این؟
گفتی صـــبوری باید این
مولانا
@mahbamehr
❤3👍2
🍂🤎🍂
کارل گوستاو یونگ گفت:
«ترجیح میدهم از تمامیت برخوردار باشم تا اینکه صرفا خوب باشم!»
برای اینکه انسان کاملی باشیم باید تمام جنبههای وجودمان، خواه خوب یا بد را در بر بگیریم.
برای آنکه یکپارچه باشیم باید خوشحال و شاد و راضی و همچنین خودخواه و خشمگین و غمگین باشیم.
اگر خود را فقط مالک نیمی از وجودمان یعنی آن نیمهی خوب بدانیم و نیمهی دیگر را انکار کنیم، تمامیت را احساس نخواهیم کرد.
آنگاه یک نوع احساس آزاردهنده را تجربه میکنیم که گویی همیشه خطایی در ما وجود دارد!
@mahbamehr
کارل گوستاو یونگ گفت:
«ترجیح میدهم از تمامیت برخوردار باشم تا اینکه صرفا خوب باشم!»
برای اینکه انسان کاملی باشیم باید تمام جنبههای وجودمان، خواه خوب یا بد را در بر بگیریم.
برای آنکه یکپارچه باشیم باید خوشحال و شاد و راضی و همچنین خودخواه و خشمگین و غمگین باشیم.
اگر خود را فقط مالک نیمی از وجودمان یعنی آن نیمهی خوب بدانیم و نیمهی دیگر را انکار کنیم، تمامیت را احساس نخواهیم کرد.
آنگاه یک نوع احساس آزاردهنده را تجربه میکنیم که گویی همیشه خطایی در ما وجود دارد!
@mahbamehr
👍4
🍂🤎🍂
الهی بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را بباد نیستی در دادی.
👈این بیت به محبت الهی اشاره میکند و میگوید که هر کسی که با عشق و محبت خداوند مواجه شده، وجودش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و گویی به نابودی و نیستی دچار شده است.
@mahbamehr
الهی بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را بباد نیستی در دادی.
👈این بیت به محبت الهی اشاره میکند و میگوید که هر کسی که با عشق و محبت خداوند مواجه شده، وجودش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و گویی به نابودی و نیستی دچار شده است.
@mahbamehr
🙏4❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🤎🍂
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمعِ طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ.
خیام
@mahbamehr
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمعِ طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ.
خیام
@mahbamehr
💯2
🍂🤎🍂
سلام ، روز بخیر
بجو آن صبح صادق را
که جان بخشد خلایق را
هزاران مست عاشق را
صبوحی و امان باشد...
مولانا
@mahbamehr
سلام ، روز بخیر
بجو آن صبح صادق را
که جان بخشد خلایق را
هزاران مست عاشق را
صبوحی و امان باشد...
مولانا
@mahbamehr
❤1
🍂🤎🍂
عشق ماه
ماه هر شب پشت آن كوه بلند تا سحرگاه با خورشيد عشق مي بازد!
…و هر صبح خورشيد درخشان تر از روز پيش خميازه كشان از پشت كوه پديدار مي شود !
اين نور و گرماي خورشيد نيست بلكه از عشقي است كه هر شب از آغوش ماه مي گيرد!
✍️مهتاب مهرپرور
@mahbamehr
عشق ماه
ماه هر شب پشت آن كوه بلند تا سحرگاه با خورشيد عشق مي بازد!
…و هر صبح خورشيد درخشان تر از روز پيش خميازه كشان از پشت كوه پديدار مي شود !
اين نور و گرماي خورشيد نيست بلكه از عشقي است كه هر شب از آغوش ماه مي گيرد!
✍️مهتاب مهرپرور
@mahbamehr
❤3
🍂🤎🍂
لالهرخا! سمنبرا! سروِ روان کیستی؟
سنگدلا! ستمگرا! آفتِ جانِ کیستی؟
تیرقدی، کمانکِشی، زُهرهرُخی و مهوشی
جانْت فدا که بس خوشی، جان و جهانِ کیستی؟
از گُل سرخ رستهای، نرگس دسته بستهای
نرخِ شکر شکستهای، پستهدهانِ کیستی؟
ای تو به دلبری سَمَر، شیفتهٔ رُخَت قَمَر
بسته به کوه بر کمر، مویمیانِ کیستی؟
دامنهاده میروی، مست ز باده میروی
مشتگشاده میروی، سختکمانِ کیستی؟
شهد و شکر، لبانِ تو، جمله جهان، از آنِ تو
در عجبم به جانِ تو، تا خود از آنِ کیستی؟
خاقانی
@mahbamehr
لالهرخا! سمنبرا! سروِ روان کیستی؟
سنگدلا! ستمگرا! آفتِ جانِ کیستی؟
تیرقدی، کمانکِشی، زُهرهرُخی و مهوشی
جانْت فدا که بس خوشی، جان و جهانِ کیستی؟
از گُل سرخ رستهای، نرگس دسته بستهای
نرخِ شکر شکستهای، پستهدهانِ کیستی؟
ای تو به دلبری سَمَر، شیفتهٔ رُخَت قَمَر
بسته به کوه بر کمر، مویمیانِ کیستی؟
دامنهاده میروی، مست ز باده میروی
مشتگشاده میروی، سختکمانِ کیستی؟
شهد و شکر، لبانِ تو، جمله جهان، از آنِ تو
در عجبم به جانِ تو، تا خود از آنِ کیستی؟
خاقانی
@mahbamehr
❤3👏1
🍂🤎🍂
کنفوسیوس با چند تن از شاگردانش در سفر بود. هنگامی که از میان کوههای بلند و دور افتادهای میگذشتند، از دیدن زنی فرتوت که کنار گوری میگریست، مبهوت شدند. کنفوسیوس یکی از شاگردانش، به نام تسه لو را گسیل داشت تا از غم او بپرسد. پیرزن در پاسخ گفت: «پدر شوهرم در اینجا به وسیله ببری به قتل رسید؛ شوهرم نیز. اکنون پسرم به همان سرنوشت دچار آمده است».
کنفوسیوس از او پرسید که چرا در چنان جای خطرناکی مانده است. زن پاسخ داد: «در اینجا حکومت ستمکار وجود ندارد».
کنفوسیوس به شاگردانش گفت: «فرزندان من این را به یاد سپارید حکومت ستمکار، سَبُع تر از ببر است».
ویل دورانت
@mahbamehr
کنفوسیوس با چند تن از شاگردانش در سفر بود. هنگامی که از میان کوههای بلند و دور افتادهای میگذشتند، از دیدن زنی فرتوت که کنار گوری میگریست، مبهوت شدند. کنفوسیوس یکی از شاگردانش، به نام تسه لو را گسیل داشت تا از غم او بپرسد. پیرزن در پاسخ گفت: «پدر شوهرم در اینجا به وسیله ببری به قتل رسید؛ شوهرم نیز. اکنون پسرم به همان سرنوشت دچار آمده است».
کنفوسیوس از او پرسید که چرا در چنان جای خطرناکی مانده است. زن پاسخ داد: «در اینجا حکومت ستمکار وجود ندارد».
کنفوسیوس به شاگردانش گفت: «فرزندان من این را به یاد سپارید حکومت ستمکار، سَبُع تر از ببر است».
ویل دورانت
@mahbamehr
💔1
🍂🤎🍂
اگر خواهی که این در باز گردد
سوی این در روان و بیملال آ
رها کن صدر و ناموس و تکبر
میان جان بجو صدر معلا
مولانا
@mahbamehr
اگر خواهی که این در باز گردد
سوی این در روان و بیملال آ
رها کن صدر و ناموس و تکبر
میان جان بجو صدر معلا
مولانا
@mahbamehr
❤2