Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🤎🍂
سلام بر روشنایی

به آفتاب سلام
که باز میشود آهسته بر دریچه ی صبح
به شیر آب سلام
که چکه چکه سخن میگوید
و حوض میشنود
به التهاب سلام
که صبح زود مرا مست میکند
به بوی تازه ی نان

عمران_صلاحی
@mahbamehr
👍2
🍂🤎🍂
مهمان

دخترک خم شد مشت مشت نور در جیب‌هایش گذاشت و آغوشش را پر از حلقه های نور کرد!
آنگاه دوان دوان به سمت کلبه دوید و در میان سفره خالی شان ریخت…

آن شب همه مهمان دخترک بودند و خدایی که برایشان رزقی آسمانی فرستاده بود!

✍️مهتاب مهرپرور
@mahbamehr
1🥰1👏1
🍂🤎🍂

چون لطف دیدم رای او
افتادم اندر پای او

گفتم نباشم در جهان
گر تو نباشی یار من

گفتا مباش اندر جهان
تا روی من بینی عیان

خواهی چنین گم شو چنان
در نفی خود دان کار من

مولانا
@mahbamehr
3
🍂🤎🍂

«گفتم نمیپرسی؛
چہ می آید سرم بی تو؟
گفتی : نہ می‌دانم...
نہ می‌پرسم...
نہ می‌مانم..»

روزبہ‌_بمانی
@mahbamehr
2😁1
📚📚📚

🌷به نام ایزد دانا🌷

گروه حفظ شعر و متون عرفانی افتخار دارد در جهت آشنایی بیشتر با فرهنگ و ادب فارسی دوره شاهنامه خوانی را در گروه برگزار نماید !
همه دوستان نوری را در سر سفره ادب حکیم ابوالقاسم فردوسی آرزوی دیدار داریم🌷🙏

دیدار ما هر شنبه با روایت امیر خادم

«شاهنامه فردوسی به صورت کامل و با زبان ساده و دلنشین»

👇👇👇

https://www.tg-me.com/hafezesherf
👏1💯1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍂🤎🍂
النّاس علی دین ملوکهم
«مردم بر دین پادشاهان خود هستند»

@mahbamehr
👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🤎🍂
سلام بر آدینه

صبح است بيا تا كه غزل نوش كنيم
آواى خوش چکاوكان گوش كنيم

برخيز كه خورشيد طلوع كرد به مهر
هر نكته به جز عشق فراموش كنيم

@mahbamehr
3👍1
🍂🤎🍂
طبیب

زخم روی زخمی دیگر !
گویا شخم زده ایم ،همدیگر را...
فکر میکنم دیگر این همه زخم کافی است!
این بار بیا، جعبه خاطراتمان را بگردیم حتما هنوز در بین آنها چند نخ بخیه میتوان یافت برای زخمهایمان...

"بد بودن “دیگر بس است !
روی زخم ها را که نمک نمی پاشند ،با ململ نازک سفید می بندند ،مرهم می گذارند!

بیا ،این بار حبیب هم باشیم ،طبیب همدیگر....


✍️مهتاب مهرپرور
@mahbamehr
6🔥1
🍂🤎🍂

دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت

یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت

بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار
حاشا که رسمِ لطف و طریقِ کَرَم نداشت

با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
هر جا که رفت، هیچ کَسَش محترم نداشت

ساقی بیار باده و با مُحتسب بگو
انکارِ ما مَکُن که چنین جام، جم نداشت

هر راهرو که ره به حریمِ دَرَش نبرد
مسکین بُرید وادی و ره در حرم نداشت

حافظ بِبَر تو گویِ فصاحت که مُدّعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت

@mahbamehr
2👍1
🍂🤎🍂

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼِ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریت‌هایِ ﺳﻮﺧﺘﻪ می‌مانند؛
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ می‌خواهی ﺑﮑﻦ،
ﺁن‌ها ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی‌شوند
ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽِ ﺁن‌ها ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ می‌کند…
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ،
زندگی را رنگی تازه بزن…

@mahbamehr
👏32
🍂🤎🍂

ماجراهای عاشقانه خطرناک‌تر از جنگه!
در جنگ یک بار کشته میشین، در عشق چندین بار...

اریک_امانوئل_اشمیت

@mahbamehr
👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🤎🍂

شب چو در بستم ومست ازمی نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم !

دیدی آن تُرک ختا دشمن جان بود مرا ؟
گرچه عمری به خطادوست خطابش کردم

 فرخی_یزدی
 
@mahbamehr
2
ماه و مهر pinned a voice message
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🤎🍂
سلام بر زندگی

نسیمِ صبح مگر می‌وزد ز جانبِ دوست؟
که مهربانی‌اش از جنسِ مهربانیِ اوست

فضای سینه می‌انبارم از هوای سحر
مگر نه هر چه که از دوست می‌رسد نیکوست

حسین‌ منزوی
@mahbamehr
1
🍂🤎🍂

دیدمش ، از دور...
گویا قفس تنگی در دلم گشوده شد
«یک قفس پر از گنجشک»

…و من صدای بال زدنشان و آواز آزاد شدنشان را شنیدم!

✍️مهتاب مهرپرور

@mahbamehr
5
🍂🤎🍂

ای که با عطر تنت شور به جانم دادی
حس بوییدن گل را به خزانم دادی

تشنه لب بودم و مستانه مرا بوسیدی
باغ انگور به صحرای لبانم دادی

من کجا شوق غزلخوانی و آواز  کجا
این چه رقصی است که تو یاد زبانم دادی

فریدون_مشیری
@mahbamehr
5
2025/10/23 14:44:30
Back to Top
HTML Embed Code: