🔵 زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۶.۱ ریشتر در ساعات پایانی روز دوشنبه، غرب ترکیه را لرزاند.

..

🔵 شبکه ان‌تی‌وی ژاپن به نقل از چند منبع دولتی گزارش داد سانائه تاکایچی، نخست‌وزیر ژاپن، در حال آماده‌سازی برای معرفی دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، به‌عنوان نامزد جایزه صلح نوبل است و برای اطلاع‌رسانی رسمی این تصمیم به او برنامه‌ریزی می‌کند.
.

🔵 ما باید در ایران خوشبخت زندگی کنیم.

@mahdavifar2021

🔵 فائزه هاشمی رفسنجانی با کنایه کاملا آشکار آیت‌الله خامنه‌ای را به‌عنوان قاتل پدرش معرفی کرد.

فائزه هاشمی رفسنجانی در اظهاراتی جنجالی گفت پدرم را کشتند، اما نه اسرائیل، بلکه کار داخلی‌ها بود. او در پاسخ به سوالی که چه کسی این کار را کرد گفت امیر کبیر را چه کسی کشت. او پیش‌تر نیز نسبت به ابهامات مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی در استخر مجموعه سعدآباد ابراز تردید کرده بود.

@mahdavifar2021

.
🔵 بخش پنجم
مناظره محمد مهدوی‌فر و اللهیار کنگرلو

شکاف میان اپوزیسیون...

#محمد_مهدوی_فر
#تخریبچی_غواص_جنگ
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شورای_انقلاب
#اللهیار_کنگرلو
.

https://www.tg-me.com/mahdavifar2021/96701

🔵 ثابتی مدعی خبری مبنی خروج علی انصاری مالک بانک آینده از کشور شد.
.

🔵 برکناری سردار پاسدار نقدی

اعلام خبر برکناری سردار نقدی از معاونت سپاه با سه ماه تاخیر، گزارش‌ها درباره بازداشت احتمالی‌اش به اتهام همکاری با اسرائیل را تقویت کرد. او سال‌ها فرمانده اطلاعاتی در سپاه و نیروی قدس بود و قبلا دو عضو دفترش به جرم جاسوسی برای اسرائیل زندانی و اعدام شدند.

گزارشی از مجتبا پورمحسن

@mahdavifar2021

🔵 محمد مهدوی‌فر: بهشت نمکی یا بهشت پهلوی

دیشب خواب عجیبی دیدم، نصف شب به محض اینکه از خواب بیدار شدم خودکار و کاغذ برداشتم تا جزئیات خوابم رو بنویسم قبل از اینکه فراموش کنم.

خواب دیدم مرده بودم، مرا به دادگاه قیامت بردند. دو تا مأمور منو همراهی می‌کردن. پشت در یکی از شعبات دادگاه، روی نیمکت نشستم. یکی از مامورا رفت داخل شعبه، اومد بیرون. گفت رئیس دادگاه نیست ولی دستیارش هست. منو برد داخل اتاق، پیش دستیار قاضی.

دستیار داشت پرتقال می‌خورد، دستاشو با دستمال کاغذی پاک کرد. نگاهی به پرونده من انداخت و گفت باید بنشینید تا رئیس بیاد. من گفتم خیلی استرس دارم لطفاً در باره من زودتر تصمیم‌گیری کنید. گفت پسرجان خم رنگرزی که نیست، بزنیم توش دربیاریم، باید رسیدگی شود، فعلا کاری از من ساخته نیست، فقط می‌تونم قرعه‌کشی کنم ببینم بهشت شامل حالت میشه یا جهنم! فکر کردم شوخی می‌کنه گفتم قرعه‌کشی کن.

یک هسته پرتقال برداشت، به من گفت اینو می‌بینی. گفتم بله، دستاشو برد زیر میز ، آورد بالا گفت کدام دستای من پره کدام پوچه؟
پاسخ من اشتباه بود. گفت او را ببرید جهنم!

مو بر تنم سیخ شد گفتم ای کاش با او سر صحبت را باز نکرده بودم و صبر می‌کردم تا رئیس بیاد. مرا غل و زنجیر کردند و بردند به طرف جایی که دو تا در بزرگ داشت.
یکی در بهشت، یکی در جهنم.

یکی از مامورا به دربان جهنم گفت درو باز کن. دربان بهش گفت امروز ظرفیت جهنم پر شده. اینجا را خلوت کنید. این کیه آوردی. خدایش بیامرزد. او را ببرید بهشت!

ماموره پرسید چرا ظرفیت جهنم پر شده؟
دربان گفت جنگ ایران و اسرائیل دوباره آغاز شده، اسرائیل به چند تا از حوزه‌های علمیه حمله کرده، چندین هزار طلبه و روحانی کشته شدن. همه‌ی اونا را امروز آوردن اینجا!
ظرفیت جهنم فعلاً تکمیله. برای مدتی پذیرش نخواهیم داشت.

از این خبر خیلی خوشحال شدم.

مرا وارد بهشت کردند. از زیبایی بهشت هرچه بگویم کم گفته‌ام. در توصیف نمی‌گنجد.

به محض اینکه وارد بهشت شدم سراغ امام حسین رو گرفتم، گفتن چنین کسی اینجا نداریم. گفتم تو دنیا کلی براش سینه زدم و عزاداری کردم! گفتند اونا داستان‌هایی بوده که آخوندا ساخته بودند. گفتم حضرت عباس چی؟ علی‌اصغر چی؟ خندیدند و گفتند این‌ها ساخته‌ی ذهن آخوندها بوده برای اینکه جیب شما را بزنند. گفتم خمینی چطور؟ او اینجاست؟ گفتند او در جهنم است، او را اینجا نمی‌آورند. گفتم محمدرضا شاه پهلوی چی؟ او هم در جهنم است؟ گفتند، نمکی اینجاست!
گفتم نمکی دیگه کیه. من دارم سراغ پهلوی را می‌گیرم.

گفتند، اینجا به پهلوی میگن نمکی!!

مرا بردند پیش محمدرضا پهلوی و به او گفتند بیا که مهمان داری.

محمدرضا باغی داشت با درختانی زیبا و پرندگانی که بر شاخساران نغمه‌خوانی می‌کردند و رقاصه‌هایی زیبا که دسته‌دسته در گوشه و کنار باغ می‌رقصیدند و برایش عشوه‌گری و طنازی می‌کردند. به او گفتم از اول که مردی در همین باغ زیبا بودی؟ گفت نه من تا خرداد ۶۸ در جهنم بودم!
گفتم، ای وای چرا جهنم؟

گفت به خاطر ساواک و شکنجه‌ها و کشته‌های تظاهرات‌ها!

گفتم چی شد که تو را از جهنم منتقل کردن به بهشت؟ گفت خمینی که مرد او را آوردند جهنم و به من گفتند تو به‌قدر کافی اینجا مجازات شده‌ای. اکنون می‌توانی وسایلت را برداری و به بهشت بروی.
گفتم آیا جهنم جای سختی بود؟
گفت نپرس!
گفتم خمینی هم بعد از مدتی که سختی‌های جهنم را تحمل کند، مانند تو به بهشت خواهد آمد؟
گفت نه. به من گفته‌اند که او در جهنم تا ابد باقی خواهد ماند. پرونده‌ی او با پرونده من قابل قیاس نیست.

گفتم اینجا فامیلیِ تو را به نام نمکی ثبت کرده‌اند؟
گفت نه پهلوی.
گفتم پس چرا بهت میگن نمکی.
گفت اینجا دوستام با من شوخی می‌کنن. برای من شعر می‌خونن، به من که میرسن، میگن شش درو بستی نمکی یه درو نبستی نمکی.

گفتم منظورشون چیه؟ کدوم درو نبستی؟
گفت دری که خمینی ازش وارد ایران شد.
گفتم چه دری بود؟
گفت خمینی از در جهل وارد ایران شد.

گفتم چگونه می‌توانستی آن را ببندی؟
گفت با گسترش آگاهی‌های سیاسی در جامعه.
گفتم راهش چی بود؟
گفت آزادی احزاب

گفتم آیا همین امر باعث انقلاب شد؟
گفت، این دلیل اصلی بود.

گفتم ولی دوستداران تو و طرفداران پسرت میگن پنجاه و هفتیا مقصر بودند. آنها به بازنشسته‌ها و آدم‌های بالای ۶۰ سال میگن ۵۷ تی و باران فحش به سمت او‌نا سرازیر می‌کنن.
سرشو انداخت پایین.
گفت مقصر خودم بودم. اگر من تمام ارکان کشور را قائم به شخص نکرده بودم و همه‌ی نخبگان کشور را در حکمرانی دخالت می‌دادم هرگز آخوندها نمی‌تونستن خراب کنند.

در همان حال یکی از رقاصه‌های بهشتی اومد گفت بس است. محمدرضا را برد در حلقه خودشون همه دورشو گرفتن و سرود می‌خوندن می‌گفتن شش درو بستی نمکی یه درو نبستی نمکی.

منم خواستم از حلقه رقاصه‌ها رد بشم برم کنار محمدرضا شاه که یکی از اونا منو محکم هل داد گفت برو گمشو نمکی با این خوابای الکی!!
.