Telegram Web Link
ابتدا طالب چیز هایی که برای روان نیک است باشید، سپس چیز های دیگر تامین خواهد شد یا دست کم نبودشان را احساس نخواهید کرد ...

#ویل_دورانت
کتاب: تاریخ فلسفه


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍161👎4
مدارس همان نقشی را در جامعه ایفا می‌ کنند که موسسات روانی و زندانها ایفا میکنند. هویت مردم را تعریف ، طبقه‌بندی و کنترل کرده و به آنها نظم می‌ دهند ...

#میشل_فوکو


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍170👎11
اگر با آن همه خلافی که انجام داده بودم موفق می‌شدم به بهشت بروم، آرزو داشتم فقط چند دقیقه جلسه خصوصی با پروردگار داشته باشم. 

دلم می‌خواست بگویم ببین، من می‌دانم منظور تو این بود که دنیا و همه‌چیز را خوب بیافرینی، اما چطور توانستی اجازه دهی همه‌چیز این‌گونه از دست تو خارج شود؟ چه طور توانستی روی نظریه اولیه خودت درباره بهشت ایستادگی کنی؟ زندگی همه آدمها به هم ریخته است ...

#سومونک_کید
کتاب: زندگی اسرارآمیز زنبورها


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍176👎13
موقعیت اجتماعی تو را به جایی نمی‌رساند.
اگر قصد تو خودنمایی برای آدم‌های سطح بالاست، آن را فراموش کن. آن‌ها در هر صورت تو را تحقیر خواهند کرد. و اگر برای آدم‌های سطح پایین است، باز هم فراموشش کن. آنها فقط به تو غبطه خواهند خورد. موقعیت اجتماعی، تو را به جایی نمی‌رساند. فقط داشتن قلبی مهربان به تو اجازه می‌دهد که در موقعیتی برابر میان همه آدم‌ها جایی به دست آوری ...

#میچ_آلبوم
کتاب: سه شنبه ها با موری


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍208👎7
Forwarded from نگاهی دیگر Re-View (Behrooz Ghorbanian)
This non-proletarianised plebs has been racialist when it has been colonialist; it has been nationalist - chauvinist - when it has been armed; and it has been fascist when it has become the police force. These ideological effects on the plebs have been uncontestable and profound.
Michel Foucault
نوشته فوق از میشل فوکو، فیلسوف معاصر فرانسوی است. این نقلِ قولِ کوتاه قسمتی از سری سخنرانی هایی تحت عنوان « باید از جامعه دفاع شود» می باشد که وی در کالج فرانسه بین سال های 1975- 1976 انجام داد. این سری سخنرانی های فوکو در مورد جنگ، سیاست و قدرت می باشد.
در این قطعه فوکو به توده ای از مردم توجه دارد که کارگر مزد گیر صنعتی ، یا به قول مارکس «پرولتاریا» نیستند. پرولتاریا در ادبیات مارکسیست به کارگرانی گفته می شود که هیچ نوع سرمایه ای از خود ندارند و در سیستم مدرن سرمایه داری، فقط تن و نیروی کار خود را برای مبادله با سرمایه به بازار کار می آورند. از نظر مارکس، پرولتاریا به خاطر کار طاقت فرسا و متمرکز در کارخانه ها و مراکز تولید نظم یافته، و در ارتباط با یکدیگر می تواند تحت شرایط مشخصی، به شعور انقلابی دست یافته و برای بهبود اوضاع خود علیه سرمایه موضع بگیرد. در مقابلِ پرولتاریا، گروه دیگری در طبقات پایین اجتماع شکل می گیرد که بی عار و سرگردان است و تن به کار منظم تولید اجتماعی و صنعتی نمی دهد. مارکس این گروه را لومپن « Lumpen» می نامد. که از نظر وی، در نهایت، این گروه بر خلاف و ضد منافع پرولتارا عمل می کند.
در این نوشته فوکو این طبقه را وسیعتر از عده ای انگل و حاشیه نشین های اجتماعی تلقی می کند. با استفاده از کلمۀ « Plebs» به جای « Lumpen » فوکو به تودۀ وسیعتر طبقۀ پایین و مردم عادیِ اجتماع اشاره دارد که جزو طبقۀ کارگر نیستند. وی بر این نکته تاکید دارد که این طبقه بزرگ مردم در برهه های مختلف تاریخی و بنابر موقعیت اجتماعی خود ایدئولوژی های مختلف پذیرفته است. بنا براین عملکرد اجتماعی متفاوت داشته است.
به عبارت دیگر و بنا بر نوشتۀ فوق فوکو، وقتی که سیستم سرمایداری برمبنای استعمار بوده، این تودۀ اجتماعی نژاد پرست بوده است. یعنی توده از برتری نژادی بهره جسته است. پس ایدئولوژی نژاد پرستی را پذیرفته است. وقتی این توده مسلح شده و یا به ارتش راه یافته است، متعصب و فناتیکِ کشور پرست شده و علیه کشور های دیگر عملکرد داشته است. و چنانچه این توده، پلیس یا مسئول بر قراری قانون شده است، عملکرد فاشیستی داشته است. یعنی به استبداد و خشونت و زور و خودکامگی در برقراری قانون روی آورده است. فوکو معتقد است که این تاثیرات و تغییرات ایدئولوژیک تودۀ مردم در تاریخ، عمیق و غیر قابل انکار است. -----با ما همراه شوید:
https://www.tg-me.com/negahideegar
برای خواندن مقالات ما به سایت ما مراجعه کنید:
https://www.writingswithoutborders.com
👍75👎2
فرزانه ترین مردانِ همه‌ یِ روزگاران درباره‌ی زندگی یکسان داوری کرده‌ اند: "زندگی به هیچ نمی‌ ارزد"

و همیشه و همه جا همین آوا از دهانِشان شنیده شده است ...

#فریدریش_نیچه
کتاب: غروب بت ها
____

(عکس: پرتره‌ نیچه اثرِ نقاش بزرگ نوروژی ادوارد مونک، سال ۱۹۰۶ میلادی)


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍100👎6
من وقتی هوس چیزی بکنم، می‌دانی چه می‌کنم؟ آنقدر از آن چیز می‌خورم تا دلم را بزند و دیگر هیچ‌گاه فکرش را نکنم، یا اگر هم فکرش را کردم حال استفراغ به‌من دست بدهد. وقتی بچه بودم، مرده‌ی گیلاس بودم. زیاد هم پول نداشتم و نمی‌توانستم یک دفعه مقدار زیادی بخرم، به‌طوری که هر وقت گیلاس می‌خریدم و می‌خوردم باز هوسش را می‌کردم. روز و شب فکر و ذکری به جز گیلاس نداشتم و به راستی که از نداشتن آن در رنج بودم. تا اینکه یک روز عصبانی شدم یا خجالت کشیدم، درست نمی‌دانم. فقط حس کردم که در دست گیلاس اسیرم. و همین خود، مرا مضحکه‌ی مردم کرده بود. آن وقت چه کردم؟

یک شب پاشدم و پاورچین پاورچین رفتم جیب‌های پدرم را گشتم، یک مجیدیه‌ی نقره پیدا کردم و آن را کِش رفتم و صبح زود به‌ سراغ باغبانی رفتم. یک زنبیل گیلاس خریدم، در خندقی نشستم و شروع به خوردن کردم. آنقدر خوردم و خوردم و هی خوردم تا شکمم باد کرد. لحظه‌ای بعد معده‌ام درد گرفت و حالم به‌هم خورد... آره ارباب، هی استفراغ کردم و کردم، و از آن روز به بعد دیگر هوس گیلاس در من کشته شد؛ به‌ طوری که دیگر تاب دیدن عکس گیلاس را هم نداشتم. نجات پیدا کرده بودم. نگاهشان می‌کردم و می‌گفتم: «دیگر احتیاجی به شما ندارم!» بعدها همین کار را با شراب و توتون هم کردم. البتّه شراب می‌نوشم و سیگار هم می‌کشم، ولی هر وقت دلم خواست ترکشان می‌کنم و دیگر هوس بر من چیره نیست. برای وطن نیز به‌همین ترتیب. هوس وطن خیلی کردم و تا گلو خود را در آن فرو بردم، تا آخر دلم به‌ هم خورد و از شرّ آن نیز خلاص شدم.

#نیکوس_کازانتزاکیس
کتاب: زوربای یونانی
ترجمه: محمد قاضی



کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍177👎20
این واقعیت که سوگ بسیار طولانی است، نشان‌دهنده‌ی بی‌کفایتی نیست، بلکه دلالت بر عمق روان دارد ...

#دونالد_وینیکات (روانکاو انگلیسی)


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍158👎5
مخفیگاه
#رمان #تلی_از_خاک نویسنده: #حمیدرضا_کرمی جوان نقاش تصمیم می‌گیرد بهترین اثرش را بیافریند؛ اما از لحظه‌ی اتخاذ این تصمیم، دیگر حتی نمی‌تواند یک تابلو را هم آغاز و تکمیل کند. این رکود که شش سال به درازا می‌انجامد، همچون گردابی مکنده آهسته‌آهسته او را به قعر…
گیاهی‌ام نه‌چندان سبز نه‌چندان زرد، خواستار آن که مرگ یا شکفتنم در زمینی باشد که از آن جدا افتاده‌ام.
نه زندگی مرا نوازشی می‌دهد و نه مرگ در آغوشم می‌گیرد! می‌دانی! مرگ و زندگی مدت‌هاست که در من به صلح نشسته‌اند و هرکدام به‌عنوان نشانه ی ارادت خویش به دیگری، مرا به آن‌یکی پیشکش می‌کند. مرگ و زندگی مدت‌هاست که در این میخانه هم‌پیاله شده‌اند و به افتخار هم می‌نوشند. من اما همان سبوی شرابم که گهی مرگ پیاله‌ای از مرا به شکم سرازیر می‌کند و گهی زندگی پیاله‌ای از مرا به نیستی می‌کشاند. در برزخ مانده‌ام و نظاره‌گر به این سرانجام که درنهایت کدام‌یک مست و عربده‌کش صلح و سبو را بر زمین کوبد و این هزاران‌سودا را چهل تکه کند. هم میخانه منم هم سبو و هم می ...

#حمیدرضا_کرمی
کتاب: تلی از خاک


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍105👎2
وقتی تحصیل کرده هستید که بتوانید تقریبا هر حرفی را بشنوید بدون آنکه عصبانی شوید یا اعتماد به نفستان را از دست بدهید!

#رابرت_فراست


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍219👎16
تقلا و اضطراب ، خمیره ی اصلی زندگی اکثر انسانها است. اما اگر تمامی آمال انسان به سرعت برآورده میشد، وی زندگی خود را صرف چه میکرد؟ با زمان و فرصت خود چه میکرد؟
 
اگر جهان بهشتی مملو از نعمت و التذاذ و آسایش می بود، سرزمینی با جوی های شیر و عسل، آنجا که هر مجنونی لیلی خود را بی دردسر و به سهولت می یابد، مردمان یا از کسالت و یکنواختی دق می کردند و یا خود را حلق آویز میساختند، یا آن اندازه جنگ و جنایت و کشتار به راه می افتاد که عاقبت بشر رنجی به مراتب بیش از آنچه اکنون باید از دست طبیعت متحمل شود بر خود روا میداشت.

#آرتور_شوپنهاور
کتاب: جهان و تأملات فیلسوف



کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍142👎12
هرگز در طول تاریخ بشر یک آدم معمولی به اندازۀ امروز ، برای تسکین روحش به شوخ طبعی احتیاج نداشته است. ذهن و روح او را درد و غمِ جنگها، تروریسم بین المللی، کینه و نفرت، بیماریهای مُهلک، و فقر محاصره کرده است.

برای اینکه نگذارد مغزش از این‌همه فشار داغان بشود، باید گاهگاه دست به دامن خنده بشود ...

#جودسون_کرنلیوس
کتاب: جشن خنده


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍188👎4
افرادی هم هستند که مزدور صفت به دنیا آمده‌اند و هیچ خوبی‌ای در حق دوستان و نزدیکان‌شان نمیکنند ، چون این وظیفه ‌شان است؛ در حالی که با خدمت به غریبه‌ها خودستایی‌ شان ارضا می شود هر چقدر کانون عواطف‌شان به ایشان نزدیک‌تر باشد، کمتر محبت میکنند؛ هر چقدر دورتر باشد، علاقه و توجه بیشتری نشان میدهند!

#اونوره_دوبالزاک
کتاب: باباگوریو


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍174👎4
Forwarded from نگاهی دیگر Re-View (Behrooz Ghorbanian)
" نقد این نیست که بگوییم اوضاع موجود خوب نیست. نقد عبارت از این است که ببینیم اعمال پذیرفته ‌شده ( در جامعه) دقیقاً بر چه نوع فرضیات، تصورات و مفاهیم آشنا، و شیوه‌های تفکر تثبیت‌ شده و بررسی‌نشده (در اجتماع)، بنا شده‌اند. ...نقد کردن، سخت‌تر کردن آن اعمال و رویه هایی است که اکنون بسیار آسان پذیرفته شده اند."- —میشل فوکو
Foucault; "Politics, Philosophy, Culture: Interviews and Other Writings, 1977-1984," edited by Lawrence D. Kritzman.
*
توضیح کوتاه اینکه: نقد بر خلاف درک بسیاری از هنرمندان و روشنفکران، شکایت و خبر دادن از شرایطِ نا به سامان موجود نیست.
فوکو اصرار دارد که کردارهای پذیرفته شده در جامعه مانند انواع ستم های عیان و غیر عیان، تشویق ها، تنبیه ها، تولید حقیقت و وسوسه ها، و انواع مراسم اجتماعی که دائم گفتمان و دامنۀ قدرت های ذینفع را در حال بسط دادن و تحکیم هستند، بر روی یک سری شبکه های ادراکی از قبل پذیرفته شده سوار و استوارند.
این شبکه ها یا سوابق ذهنی، اجتماع را مستعد می کنند که به آسانی پذیرای انواع ستم های جدیدتر و گفتمان توجیهی آنها باشد. این زیر بنای ذهنی فرهنگ، متشکل از تصورات، فرضیات و باور های اجتماعی قدیمی و مورد قبول مردم، مفاهیم آشنا به آنان، شیوه های تفکری هستند که اکثرأ هنوز بررسی نشده اند.
کار نقد، فوکو میگوید، کشف و پرده برداری از این زیر بناها و فرضیات اجتماعی و شیوه های فکری می باشد. فاش شدن این مکانیزم های نهانی، نتیجتأ منجر به اختلال در اعمال روزمرۀ قدرت شده و عملکرد آنرا سخت تر می کند.
*
https://www.tg-me.com/negahideegar
👍59👎6
صبح زود جارچی راه می افتاد و بی خود فریاد می کشید: "مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!"

اما کسی که مزد نمی گرفت، کسی بود که کار کرده بود ...


#صادق_هدایت
کتاب: توپ مرواری


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍269👎7
فرد عاقل و خردمند، چه زن چه مرد، زندگی خود را صرف تعقیب محبوبیت نمی کند. این سراب و امیدی واهی است. محبوبیت تعیین نمی کند چه چیزی درست یا پسندیده است بلکه کاملا برعکس، محبوبیت نقش یکسان سازی و سقوط دهندگی بی صدا را دارد. خیلی بهتر است که در جستجوی ارزشها و اهداف خود باشیم.

#اروین_یالوم
کتاب: درمان شوپنهاور



کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍225👎3
هیچ جامعه شناس جدی ای دیگر معتقد نیست که صدای مردم بیانگر امری مقدس، ایده خاص عاقلانه یا ارزشمند است. صدای مردم بیانگر ذهن مردم است و ذهن مردم به واسطه رهبران گروهی که به آنها اعتقاد دارند و نیز به واسطه کسانی که نحوه دستکاری در افکار عمومی را می شناسند، ساخته می شود. ذهن مردم از پیش داوری های موروثی و نمادها، کلیشه ها و قاعده هایی کلامی شکل گرفته است که رهبران آنها به ایشان می دهند.

#ادوارد_برنیز
کتاب: صنعت پروپاگاندا
ترجمه: مجتبی عزیزی


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍161👎4
تنها یک هفته بعد از ازدواج ما ، من متوجه شدم که هیلدا هیچ لذتی از زندگی نمی‌‌ برد و اعتراف میکرد که هیچ چیزی برایش جذاب نیست. او به سختی می توانست این ایده را که شما هر چیزی را برای لذت بردن از آن انجام می دهید ، درک کند. این هیلدا بود که برای اولین بار توجه‌ام را به این مسئله جلب کرد که خانواده‌ هایی از طبقه متوسط ، واقعاً چطور پوسیده می‌ شوند. اولین دلیل که زندگی آنها را دچار فرسودگی میکند، نبودن پول است ...

در خانواده‌ هایی مثل آن ، که زندگیشان با یک درآمد مختصر میگذرد و این درآمد نه تنها هرگز افزایش نمی‌ یابد؛ بلکه به روال معمول کمتر هم می‌ شود ، در آنها فقر بیشتر رخ نشان میدهد و بنابراین آنها نسبت به خانواده یک کشاورز یا کارگر توجه بیشتری نسبت به پول از خود نشان می‌ دهند ، در مورد خانواده‌ای مثل من هم دیگر حرفی نمی‌ ماند.

هیلدا اغلب میگفت که نخستین خاطره‌ای که در ذهنش مانده ، احساس ترسی است که همیشه به خاطر نداشتن پول کافی برای هر چیزی بوده است.

#جورج_اورول
کتاب: تنفس در هوای تازه
ترجمه: زهره روشنفکر



کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍247👎6
فرد والا از فهمیده شدن توسط دیگران در هراس است نه از بد فهمیده شدن؛ چون می داند که کسانی که او را بفهمند به سرنوشت او یعنی رنج کشیدن در دنیا دچار خواهند شد ...

#فریدریش_نیچه (فیلسوف، شاعر و جامعه شناس آلمانی)


کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍159👎6
دایی محمود آدم جالبی بود. هفتاد و چند سال پیش از دهات می‌آد تهران و میره سربازی ...

یه روز که قاطی باقی سربازا وسط پادگان به خط شده بوده، می‌شنوه که فرمانده داره از ساختن یک دیوار بزرگی دور پادگان صحبت می‌کنه. می‌پره جلو و می‌گه قربان من بنایی بلدم. فرمانده اول یک سیلی می‌زنه در گوشش و بعد می‌گه از امروز شروع کن. هر چی کارگر و مصالح خواستی بگو، دستور بدم برات حاضر کنند.

دایی محمود آستیناشو بالا می‌زنه و شروع می‌کنه به کشیدن دیوار، ولی چون خیلی رِند و طمعکار بوده از هر دو تا کامیون آجری که سفارش می‌داده یکیشو شبونه رَد می‌کرده توی بازار و می‌فروخته. همین می‌شه که بعد از سربازی اون قدر پول داشته که می‌تونسته برا خودش توی بازار حجره بخره. ولی حجره نمی‌خره. به جاش پول هاشو بر می‌داره می‌ره هند، پارچه گرون قیمت زری و ترمه و حریر می‌خره و می‌آره این جا. یک انباری اجاره می‌کنه پارچه ها رو می‌ریزه اون تو. بعدش می‌ره اداره بیمه که تازه توی کشور تأسیس شده بود، همه پارچه ها رو به بالاترین قیمت بیمه می‌کنه.

دو هفته بعد انبار پارچه‌های دایی محمود آتیش می‌گیره و همه چیز اون می‌سوزه. کارشناس‌های بیمه می‌آن آتیش سوزی رو تایید می‌کنند و خسارت کامل می‌پردازند. حالا نگو که دایی محمود همه پارچه‌های گرون قیمت رو شبونه خارج کرده بوده و به جاش چیت و چلوار، اون تو چیده بوده. این جوری ثروت دایی محمود دو برابر شد. اون در ادامه زندگیش خیلی از این کارها کرد ولی هیچوقت من ندیدم هیچکس ازش بد بگه. همه دایی محمود رو دوست داشتند و توی این دنیای بزرگ حتی یک دشمن هم نداشت.

به این ترتیب من از همون بچگی فهمیدم که اگه توی این دنیا حق یک نفر رو بخوری یک دشمن پیدا می‌کنی... اگه حق پنج نفر رو بخوری پنج تا دشمن پیدا می‌کنی. ولی اگه حق همه رو به طور مساوی بخوری هیچ دشمنی پیدا نمی‌کنی و همه با احترام ازت یاد می‌کنند...!

#عليرضا_ميراسداله
کتاب: ویزای کوه قاف



کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👍288👎17
2025/10/26 15:38:48
Back to Top
HTML Embed Code: