شاعر و فیلسوف هر دو از نعمت فراموش کردن نفس خویش – نعمتِ از خود رستن – بهره مند هستند. هر دو چابک اند و سودایی مزاج – هر دو پر هیجان و پر احساس اند – هر دو بی خواب و ناآرام اند و از رنج فکری و دقت و اندیشه در نظر لذت می برند، آن ها نوابغ اند و اگر سودای مزاج آن ها مفرط شود، دیوانه خواهند شد.
#ارسطو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#ارسطو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
فقط بى قيدی و بى تفاوتى مردم است که منشأ بروز هرج و مرج يا ظهور خودکامگى مى شود ...
#لری_سیدنتاب
کتاب: اندیشه توکویل
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#لری_سیدنتاب
کتاب: اندیشه توکویل
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
سالها پیش همهی رشتههای دلبستگیام رو به افکار عمومی بریدم و خودم رو رها کردم.
با تمام وجودم معتقدم شادترین آدما کسانیاند که به دنبال چیزی جز تنهایی نیستند. دارم از شوپنهاور عزیز، نیچه و کانت حرف میزنم. نظر اونا و نظر من اینه که مردی که از ثروت درونی برخورداره، از دنیای بیرون چیزی نمیخواد جز این هدیه که مزاحم اوقات فراغتش نشه و اجازه بده از ثروت درونیش-- یعنی توان بالای فکریش-- لذت ببره.
#اروین_د_یالوم
کتاب: درمان شوپنهاور
مترجم: سپیده حبیب
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
با تمام وجودم معتقدم شادترین آدما کسانیاند که به دنبال چیزی جز تنهایی نیستند. دارم از شوپنهاور عزیز، نیچه و کانت حرف میزنم. نظر اونا و نظر من اینه که مردی که از ثروت درونی برخورداره، از دنیای بیرون چیزی نمیخواد جز این هدیه که مزاحم اوقات فراغتش نشه و اجازه بده از ثروت درونیش-- یعنی توان بالای فکریش-- لذت ببره.
#اروین_د_یالوم
کتاب: درمان شوپنهاور
مترجم: سپیده حبیب
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
تنها افرادی که رنج نمیکشند و ناراحت نمی شوند مردهها هستند.
زنده بودن یعنی گاهی آسیب دیدن ، شکست خوردن ، دچار اضطراب شدن ، اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن ...
#سوزان_دیوید
کتاب: انعطاف پذیری هیجانی
ترجمه: سوما فتحی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
زنده بودن یعنی گاهی آسیب دیدن ، شکست خوردن ، دچار اضطراب شدن ، اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن ...
#سوزان_دیوید
کتاب: انعطاف پذیری هیجانی
ترجمه: سوما فتحی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#حکایت
نادانى را ديدم كه لباس فاخر و گرانبها پوشيده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت. شخصى گفت: اى سعدى ! اين ابريشم رنگارنگ را بر تن اين جانور نادان چگونه يافتى؟ گفتم: يک آفرینش زيبا بهتر از هزار لباس ديبا است ...
به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش
بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
برگرفته از گلستان سعدی. باب سوم
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
نادانى را ديدم كه لباس فاخر و گرانبها پوشيده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت. شخصى گفت: اى سعدى ! اين ابريشم رنگارنگ را بر تن اين جانور نادان چگونه يافتى؟ گفتم: يک آفرینش زيبا بهتر از هزار لباس ديبا است ...
به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش
بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
برگرفته از گلستان سعدی. باب سوم
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
امروزه بهترين آدمها را دیوانه میدانند. دوره، دورهی بیمايگی و بلاتكليفی است همين و بس؛ ولی اصلا ارزش حرف زدن ندارد.
این روزگار، عصر طلایی بیمايگی و بیعاطفگی است؛ عصر اشتياق به جهل، بلاهت، بلاتكليفی. دوران درخشان كشمكش بر سر چيزهای حاضر و آماده! هيچكس فكر نمیكند. به ندرت كسی پيدا میشود كه انديشهای برای خودش ترسيم كند.
#فئودور_داستایفسکی
کتاب: جوان خام
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
این روزگار، عصر طلایی بیمايگی و بیعاطفگی است؛ عصر اشتياق به جهل، بلاهت، بلاتكليفی. دوران درخشان كشمكش بر سر چيزهای حاضر و آماده! هيچكس فكر نمیكند. به ندرت كسی پيدا میشود كه انديشهای برای خودش ترسيم كند.
#فئودور_داستایفسکی
کتاب: جوان خام
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
عدهی کسانی که من حقیقتا دوستشان دارم خیلی کم است ولی کسانی که دربارهی آنها به خوبی فکر میکنم از آن هم کمتر است ...
من هرچه بیشتر دنیا را میبینم، بیشتر از آن متنفر میشوم! و هر روز در عقیدهای که نسبت به عدم ثبات طبیعت آدمها و خلق و خوی بشری دارم راسختر میشوم و اطمینان مییابم که نباید روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد.
#جین_آستین
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
من هرچه بیشتر دنیا را میبینم، بیشتر از آن متنفر میشوم! و هر روز در عقیدهای که نسبت به عدم ثبات طبیعت آدمها و خلق و خوی بشری دارم راسختر میشوم و اطمینان مییابم که نباید روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد.
#جین_آستین
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
من ۴۷ سالمه ، میدونی چطور این همه سال زنده موندم؟
با ایجاد ترس و نمایش اعمال ترسناک ! اگه کسی چیزی ازم می دزدید ، دستاشو قطع می کردم؛ اگه کسی به من توهین می کرد ، زبونشو می بریدم؛ اگه اعتراض و شورش می کرد ، سرشو می کردم سر نیزه تا مردم ببینن؛ این چیزیه که حاکم بودن رو تضمین می کنه: ترس و وحشت مردم ...
🎥 #دیالوگ / دارودسته های نیویورکی
محصول آمریکا ، سال ۲۰۰۲
بر اساس کتابی از هربرت اسبوری
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
نامزد ۱۰ جایزه اسکار
📷 عکس: دانیل دی لوئیس در نقش بیل قصاب ، دیگر بازیگران این فیلم: لئونارد دی کاپریو ، کامرون دیاز ، لیام نیسون و ...
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
با ایجاد ترس و نمایش اعمال ترسناک ! اگه کسی چیزی ازم می دزدید ، دستاشو قطع می کردم؛ اگه کسی به من توهین می کرد ، زبونشو می بریدم؛ اگه اعتراض و شورش می کرد ، سرشو می کردم سر نیزه تا مردم ببینن؛ این چیزیه که حاکم بودن رو تضمین می کنه: ترس و وحشت مردم ...
🎥 #دیالوگ / دارودسته های نیویورکی
محصول آمریکا ، سال ۲۰۰۲
بر اساس کتابی از هربرت اسبوری
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
نامزد ۱۰ جایزه اسکار
📷 عکس: دانیل دی لوئیس در نقش بیل قصاب ، دیگر بازیگران این فیلم: لئونارد دی کاپریو ، کامرون دیاز ، لیام نیسون و ...
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
@makhfigah_channel
بلندی های بروکلین
#موسیقی_فیلم
"دارودسته های نیویورکی"
قطعه: بلندی های بروکلین
آهنگساز: هاوارد شور
کانال: @makhfigah_channel
"دارودسته های نیویورکی"
قطعه: بلندی های بروکلین
آهنگساز: هاوارد شور
کانال: @makhfigah_channel
در رابطه با نفهمی تصور میکنم هیچگونه ارتباطی بین نظر شخصی افراد و درجهٔ واقعی آن وجود ندارد ...
ممکن است بعضی از نفهمهای سرکش به نفهم بودن خود واقف باشند، اما بعضی دیگر ممکن است خود را کاملاً محشر و معرکه بدانند. ممکن است بعضی از انسانهای فهیم کاملاً بر فهیم بودن خود واقف باشند، درحالیکه ممکن است بعضی دیگر از آنها خود را از لحاظ اخلاقی بهشدت دستکم بگیرند.
#اریک_شویتسگبل
کتاب: از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟
ترجمه: امیر قاجارگر
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
ممکن است بعضی از نفهمهای سرکش به نفهم بودن خود واقف باشند، اما بعضی دیگر ممکن است خود را کاملاً محشر و معرکه بدانند. ممکن است بعضی از انسانهای فهیم کاملاً بر فهیم بودن خود واقف باشند، درحالیکه ممکن است بعضی دیگر از آنها خود را از لحاظ اخلاقی بهشدت دستکم بگیرند.
#اریک_شویتسگبل
کتاب: از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟
ترجمه: امیر قاجارگر
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
جامعهی سوداگر در همه چیز و همه کس سودی میجوید و روشنفکران و مردمان اهل دانش در صورتی مزد میگیرند که به منافع تجاری خدمت کنند ...
همه چیز کالاست، حتی اندیشه و انسان. کتاب را تقدیس میکنند، اما به هر حال کالایی است مقدس!
#برتولت_برشت / زندگی گالیله
ترجمه: حمید سمندریان
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
همه چیز کالاست، حتی اندیشه و انسان. کتاب را تقدیس میکنند، اما به هر حال کالایی است مقدس!
#برتولت_برشت / زندگی گالیله
ترجمه: حمید سمندریان
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
گاهی بهتر است آدمی مورد تمسخر قرار گیرد. زیرا بدین طریق فرصتی برای گذشت متقابل و شرمساری به دست میآید . همه ما نمیتوانیم همه چیز را درک کنیم و کمال، هرگز در یک مرحله حاصل نمیگردد. برای نیل به کمال، نخست باید از نفهمی شروع کرد. کسی که زود میفهمد ، بدون شک بد میفهمد!
به شما که تا کنون خیلی چیزها را بدون فهمیدن فهمیدهاید، این حقیقت را تذکر میدهم ...
#داستایفسکی
کتاب: ابله
ترجمه: سروش حبیبی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
به شما که تا کنون خیلی چیزها را بدون فهمیدن فهمیدهاید، این حقیقت را تذکر میدهم ...
#داستایفسکی
کتاب: ابله
ترجمه: سروش حبیبی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
راستی و یکرویی ، موهبتی است که به اندازهی هوش و زیبایی نادر است و بیانصافی است که انسان آن را از همه کس طلب کند...
#رومن_رولان
کتاب: ژان کریستف
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#رومن_رولان
کتاب: ژان کریستف
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
دلایل زیادی وجود دارد که اثبات میکند خواندن ارتباط میان ما و دیگران را تقویت میکند و این عامل دست کم برای من، یکی از بهترین دلایل کتاب خواندن است. ما وقتی کتاب میخوانیم به حقیقتی بزرگ و آرام بخش دست میابیم؛ اینکه دیگر تنها نیستیم.
#پت_ویلیامز
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#پت_ویلیامز
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
ما از زمان فروید میدانستیم کسی که تلاش میکند امیال طبیعی را از خودآگاه خود براند آنها را به هیچ عنوان از بین نمیبرد بلکه فقط به شکلی خطرناک به ناخودآگاه میراند؛ امروز چه راحت به شیوهی ناکارآمد آن پنهانکاری سادهلوحانه میخندیم! ولی کل قرن نوزدهم را این جنون فراگرفته بود که میتوان با عقل منطقگرایانه تمام تنشها را حل کرد و چیزهای طبیعی هر چه بیشتر پنهان شوند، درجهی حرارت نیروهای هرج و مرج طلب آنها متعادلتر میشوند. بنابراین، اگر برای جوانان هیچ توضیحی داده نشود، آنها هم تمایلات جنسیشان را فراموش میکنند. در این جنون نادیده گرفتن برای متعادل کردن، تمام دستگاههای اداری، از طریق سکوتی اسرارآمیز، در بایکوت اشتراک داشتند.
مدرسه، مراقبت معنوی کلیسا، مجامع و دادگستری، روزنامه و کتاب، مد و آداب و رسوم اساساً از مشکل نامی نمیبردند. شوربختانه، علم هم، که وظیفهی اصلیاش پرداختن مستقیم به تمام مشکلات است، به تفکر «طبیعت زننده است» پیوست و، به بهانهی اینکه پرداختن به چنین موضوعات غامضی در شأن علم نیست، تسلیم شد.
#اشتفان_سوایگ
کتاب: دنیای دیردز
ترجمه: مهشید میرمعزی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
مدرسه، مراقبت معنوی کلیسا، مجامع و دادگستری، روزنامه و کتاب، مد و آداب و رسوم اساساً از مشکل نامی نمیبردند. شوربختانه، علم هم، که وظیفهی اصلیاش پرداختن مستقیم به تمام مشکلات است، به تفکر «طبیعت زننده است» پیوست و، به بهانهی اینکه پرداختن به چنین موضوعات غامضی در شأن علم نیست، تسلیم شد.
#اشتفان_سوایگ
کتاب: دنیای دیردز
ترجمه: مهشید میرمعزی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
بعد از یک حد بدبختى ، یا یک حد خوشبختى ، همه مثل هم مىشوند و آدم نمىتواند هیچ چیز را درست تشخیص بدهد.
معلوم نیست کى بد است و کى خوب است چون همه مثل هماند.
#اسماعیل_فصیح
کتاب: ثریا در اغما
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
معلوم نیست کى بد است و کى خوب است چون همه مثل هماند.
#اسماعیل_فصیح
کتاب: ثریا در اغما
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
Forwarded from نگاهی دیگر (Behrooz Ghorbanian)
چند نکته در مورد شعر"گَوَن،" کار آقای شفیعی کدکنی
شاید یکی از محبوب ترین و معروفت ترین شعر ها از اشعار معاصر، شعر "گَوَن" کار محقق، استاد دانشگاه و شاعر محترم آقای شفیعی کدکنی است. این شعر گفتگو، یا بهتر، راز و نیاز دو موجود است. گَوَن و نسیم. این شعر دارای ریتمی زیبا و آهنگی محرک است که با سئوال گَوَن از نسیمِ در آغاز هجرت او، در خط اول شعر تحکیم می یابد: "به کجا چنین شتابان"؟
جوابِ نسیم، و طرح سئوال دوم شعر که نسیم به نوبه از گون می پرسد، هم فضای روحی گفتگو را روشن میکند، و هم فضای فیزیکی آن را:
–"دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
با بیان نا رضایتی خود از بیابان غبارآلود، که مأوای هر دو می باشد، نسیم دلیل قصد هجرتش را بیان کرده و دلیل ماندن گون را جویا می شود. که گون با اشاره به پای بستۀ خود به خاک و اشاره به ریشه، دلیل هرز شدن آرزو های رفتن را روشن می کند. و باز دوباره مقصد نهایی هجرت نسیم از خانه ای که خود آنرا "کویر وحشت" می داند را می پرسد. و نسیم خیلی عادی، جوابی بسیار استثنایی عرضۀ او و خواننده می کند. "به هر کجا که باشد به جز این سرا سرایم".
که در جواب آن، گون با آرزوی سلامتی سفر به نسیم، سلامات صدیقانۀ خود را به "شکوفه ها به باران" در سرای گمنام و آتی نسیم، "هر کجا که باشد،" راهی می کند.
درک ساده لوحانۀ شعر در مورد اینکه همه جا در هجرت پر از شکوفه و باران است جای تامل زیاد ندارد. حتی تبلیغات شرکت های توریستی، که سعی می کنند برای کاسبی "بهترین" جاهای دنیا را به مردم بفروشند، چنین درکی از خارج و خانه و کاشانۀ مردم تحویل اجتماع نمی دهند. اطمینان نسیم از اینکه سراهای دیگر، "هر کجا" که باشند، بهتر از سرای خودش می باشند، بیشتر نشانگر نفرت وی از سرای خویش است تا روشنگر قدرت تمیز او از دنیای گنگی که در خارج از مرزها منتظرش است.
اما نکتۀ کلیدی در این شعر مفهوم ریشه است. گون ادعا دارد که تنها مانع هجرت وی به سرای شکوفه ها و باران، پای بسته اش می باشد. البته شکی نیست که این پای-بند، نماد وابستگی هایی است که انسان ها با محیط زیست ِخود ایجاد می کنند. این وابستگی ها فقط به کوچه باغها و دوست و آشنا و غیره نیست. بلکه شامل دامنۀ وسیع فرهنگی، مانند زبان، آیین، ادبیات، مذهب، غذا و غیره نیز می باشد. تعلقات می توانند مسئولیت های فردی باشند به سایرین و اجتماع و یا میهن. وابستگی ممکن است نگهداری از مادری پیر یا فرزندی علیل باشد. یا مسئولیت ساختن سدی یا اسلحه ای برای دفاع از میهن. انتخاب این استعاره در شعر حتی ممکن است در نظر شاعر دلالت به منشأ بقا نیز باشد. اگر این معنا ها درست باشند، و گون یک چنین وابستگی عمیقی به خاک وطنش داشته باشد، پس این همه شکایت از چیست و این همه آرزوی رفتن برای چه؟
همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...
آیا یک یا چندی از این همه تعلقات زندگی به اندازه ای رضایت بخش نیست که گون با چنان قاطعیتی فریاد نزند که: من "همه آرزویم" به رفتن؟ که وی تمامیت هویت خود را همراه با نسیم، در سرایی گمنام "هر کجا که باشد" نیابد؟
آیا ما چگونه رابطه ای با شعری که گون قهرمان داستانش است می توانیم بر قرار کنیم؟ طبیعی است که این شعر تراژدی نیست. زیرا گون شخصیتی تراژیک نیست. تراژدی با کار سخت و بروز شخصیت و فداکاری ها آفریده می شود. از سویی دیگر، گون جهت بهبود اوضاع خود تلاشی نکرده که ما حداقل غیرت او را تحسین کنیم. گون تعلقات خود را زنجیر فرار خود می داند. پس وی حتی به خاطر محبت به تعلقاتش نیز دوست داشتنی به نظر نمی آید. احساس مسئولیت اخلاقیِ افراد به دیگران، اجتماع و میهن است که در ما انگیزۀ بغرنج احترام را بیدار می کنند. اما گون موجودی اجتماعی نیست. نه غمخوار سرزمینی است که در "غبار" غم ماتم زده . و نه همدل مردمش که در "کویر وحشت" اسیرند. شخصیتی است مجذوب خود و آرزوهای فرارش. متاسفانه ما به گون نمی توانیم احساس احترام هم داشته باشیم. ما فقط دلمان به گون می سوزد. زیرا او را بدبخت میدانیم. این شعر توصیف بی-چارگی است. این شعر سوگ ناگزیری و عدم توان است. این شعر آنهایی را که می مانند و در سرزمین وحشت، برای بهبود زندگی و ایجاد شادی مبارزه می کنند نادیده میگیرد. این شعر بی خبر از چاره جو هاست. بگذار نسیم بگذرد. آنها که می مانند با طوفان ها گفتگو دارند. #بهروزقربانیان
.....به ما بپیوندید. با هم همدل باشیم. https://www.tg-me.com/negahideegar .......
شاید یکی از محبوب ترین و معروفت ترین شعر ها از اشعار معاصر، شعر "گَوَن" کار محقق، استاد دانشگاه و شاعر محترم آقای شفیعی کدکنی است. این شعر گفتگو، یا بهتر، راز و نیاز دو موجود است. گَوَن و نسیم. این شعر دارای ریتمی زیبا و آهنگی محرک است که با سئوال گَوَن از نسیمِ در آغاز هجرت او، در خط اول شعر تحکیم می یابد: "به کجا چنین شتابان"؟
جوابِ نسیم، و طرح سئوال دوم شعر که نسیم به نوبه از گون می پرسد، هم فضای روحی گفتگو را روشن میکند، و هم فضای فیزیکی آن را:
–"دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
با بیان نا رضایتی خود از بیابان غبارآلود، که مأوای هر دو می باشد، نسیم دلیل قصد هجرتش را بیان کرده و دلیل ماندن گون را جویا می شود. که گون با اشاره به پای بستۀ خود به خاک و اشاره به ریشه، دلیل هرز شدن آرزو های رفتن را روشن می کند. و باز دوباره مقصد نهایی هجرت نسیم از خانه ای که خود آنرا "کویر وحشت" می داند را می پرسد. و نسیم خیلی عادی، جوابی بسیار استثنایی عرضۀ او و خواننده می کند. "به هر کجا که باشد به جز این سرا سرایم".
که در جواب آن، گون با آرزوی سلامتی سفر به نسیم، سلامات صدیقانۀ خود را به "شکوفه ها به باران" در سرای گمنام و آتی نسیم، "هر کجا که باشد،" راهی می کند.
درک ساده لوحانۀ شعر در مورد اینکه همه جا در هجرت پر از شکوفه و باران است جای تامل زیاد ندارد. حتی تبلیغات شرکت های توریستی، که سعی می کنند برای کاسبی "بهترین" جاهای دنیا را به مردم بفروشند، چنین درکی از خارج و خانه و کاشانۀ مردم تحویل اجتماع نمی دهند. اطمینان نسیم از اینکه سراهای دیگر، "هر کجا" که باشند، بهتر از سرای خودش می باشند، بیشتر نشانگر نفرت وی از سرای خویش است تا روشنگر قدرت تمیز او از دنیای گنگی که در خارج از مرزها منتظرش است.
اما نکتۀ کلیدی در این شعر مفهوم ریشه است. گون ادعا دارد که تنها مانع هجرت وی به سرای شکوفه ها و باران، پای بسته اش می باشد. البته شکی نیست که این پای-بند، نماد وابستگی هایی است که انسان ها با محیط زیست ِخود ایجاد می کنند. این وابستگی ها فقط به کوچه باغها و دوست و آشنا و غیره نیست. بلکه شامل دامنۀ وسیع فرهنگی، مانند زبان، آیین، ادبیات، مذهب، غذا و غیره نیز می باشد. تعلقات می توانند مسئولیت های فردی باشند به سایرین و اجتماع و یا میهن. وابستگی ممکن است نگهداری از مادری پیر یا فرزندی علیل باشد. یا مسئولیت ساختن سدی یا اسلحه ای برای دفاع از میهن. انتخاب این استعاره در شعر حتی ممکن است در نظر شاعر دلالت به منشأ بقا نیز باشد. اگر این معنا ها درست باشند، و گون یک چنین وابستگی عمیقی به خاک وطنش داشته باشد، پس این همه شکایت از چیست و این همه آرزوی رفتن برای چه؟
همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...
آیا یک یا چندی از این همه تعلقات زندگی به اندازه ای رضایت بخش نیست که گون با چنان قاطعیتی فریاد نزند که: من "همه آرزویم" به رفتن؟ که وی تمامیت هویت خود را همراه با نسیم، در سرایی گمنام "هر کجا که باشد" نیابد؟
آیا ما چگونه رابطه ای با شعری که گون قهرمان داستانش است می توانیم بر قرار کنیم؟ طبیعی است که این شعر تراژدی نیست. زیرا گون شخصیتی تراژیک نیست. تراژدی با کار سخت و بروز شخصیت و فداکاری ها آفریده می شود. از سویی دیگر، گون جهت بهبود اوضاع خود تلاشی نکرده که ما حداقل غیرت او را تحسین کنیم. گون تعلقات خود را زنجیر فرار خود می داند. پس وی حتی به خاطر محبت به تعلقاتش نیز دوست داشتنی به نظر نمی آید. احساس مسئولیت اخلاقیِ افراد به دیگران، اجتماع و میهن است که در ما انگیزۀ بغرنج احترام را بیدار می کنند. اما گون موجودی اجتماعی نیست. نه غمخوار سرزمینی است که در "غبار" غم ماتم زده . و نه همدل مردمش که در "کویر وحشت" اسیرند. شخصیتی است مجذوب خود و آرزوهای فرارش. متاسفانه ما به گون نمی توانیم احساس احترام هم داشته باشیم. ما فقط دلمان به گون می سوزد. زیرا او را بدبخت میدانیم. این شعر توصیف بی-چارگی است. این شعر سوگ ناگزیری و عدم توان است. این شعر آنهایی را که می مانند و در سرزمین وحشت، برای بهبود زندگی و ایجاد شادی مبارزه می کنند نادیده میگیرد. این شعر بی خبر از چاره جو هاست. بگذار نسیم بگذرد. آنها که می مانند با طوفان ها گفتگو دارند. #بهروزقربانیان
.....به ما بپیوندید. با هم همدل باشیم. https://www.tg-me.com/negahideegar .......
Telegram
نگاهی دیگر
نگاهی دیگر به هنر، نگاهی دیگر به فرهنگ و تاریخ، نگاهی دیگر به خود.....به ما بپیوندید.
@makhfigah_channel
کانال مخفیگاه - حبیب
#موسیقی
به کجا چنین شتابان (سفربخیر)
«حبیب محبیان»
شعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
آهنگساز: حبیب محبیان
تنظیم: لو واروژان
آلبوم: خانه کوچک
انتشار: ۱۳۸۱
کانال: @makhfiigah_channel
به کجا چنین شتابان (سفربخیر)
«حبیب محبیان»
شعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
آهنگساز: حبیب محبیان
تنظیم: لو واروژان
آلبوم: خانه کوچک
انتشار: ۱۳۸۱
کانال: @makhfiigah_channel
بیهوده تر از این چیزی نیست که سعی کنی مطلبی را برای آدمهای ابله به ثبات برسانی ...
#میلان_کوندرا
کتاب:جاودانگی
ترجمه: فروغ پوریاوری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#میلان_کوندرا
کتاب:جاودانگی
ترجمه: فروغ پوریاوری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel