Telegram Web Link
🔸حَتَّىٰ إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا؛

👈 کارشکنی بی‌دین‌ها، همچنان ادامه می‌یابد تا زمانی که آنچه را به آنها وعده داده شده ببینند، آن وقت می‌فهمند که چه کسی یاورش ضعیف‌تر و جمعیت‌اش کمتر است.

📜 قرآن، سوره جن، آیه ۲۴


🔸... وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ؛

👈 ... و خدا البته با اهل ایمان است.

📜 قرآن، سوره انفال، آیه ۱۹

🔸مرتبط

@maktubat
7
🔻ﻓﻘﻂ ﺩﻧﺒﺎلهﺭﻭیِ خیالاتند نه حقیقت! ﭘﺲ به آن‌ها ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ؛ ﺳﻄﺢ ﻓﻜﺮﺷﺎﻥ همین ﺍﺳﺖ!

🔸وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا؛ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّىٰ عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا؛ ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَىٰ؛ وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا ...

👈 ﺩلیلی ﺑﺮ ﺍﺩﻋﺎیشاﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺩﻧﺒﺎلهﺭﻭیِ خیالاتند! ﻭلی خیال‌ﺑﺎفی اصلا ﺑﻪ‌ﺩﺭﺩ ﺷﻨﺎﺧﺖ حقیقت، نمیﺧﻮﺭﺩ؛ ﭘﺲ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎیی ﻛﻪ ﺍﺯ یاد ﻣﻦ ﺭﻭ میﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺟﺰ ﺯﻧﺪگی ﺩنیا، چیزی نمی‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ؛ ﺳﻄﺢ ﻓﻜﺮﺷﺎﻥ همین ﺍﺳﺖ! ﺍلبته، ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮ میﺩﺍﻧﺪ ﺣﺎل ﺁﻥ‌ﻫﺎیی ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﺶ ﺑﻪ‌ﺩﺭ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ یا ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ زمین ﺍﺳﺖ، ﻓﻘﻂ ﻣﺎل ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺩﺳﺖ‌ﺁﺧﺮ، ﺑﺪﻛﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ به ﺳﺰﺍی ﻛﺎﺭﻫﺎیشاﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ...

📜 قرآن، سوره نجم، آیه ۲۸ تا ۳۱

@maktubat
5
🔻اللَّجَاجَةُ بَلَاءٌ لِمَنِ اضْطَرَّتْهُ إِلَى حَمْلِ الْآثَامِ

👈 لجبازی، بلایی است که آدمی را ناگزیر به کشیدن بار گناهان سازد

📜 امام علی علیه‌السّلام، الکافی، ج ۲، ص ۳۹۴


🔻اللَّجَاجَةُ مَقْرُونَةٌ بِالْجَهَالَةِ

👈 لجاجت، همواره همراه با جهالت است

📜 امام سجاد علیه‌السّلام، نزهة‌الناظر و تنبیه‌الخاطر، ص ۹۱

@maktubat
5
🔻محال است که بی‌دین‌های لجوج، به حقانیت تو ایمان بیاورند ...

🔸 ... وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ؛ وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ؛ وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ؛ وَلِتَصْغَىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ...

👈 ... تازه نمی‌دانید که این بی‌دین‌ها! اگر معجزه دلخواهشان هم برایشان بیاید، ایمان نمی‌آورند؛ به سزای لجاجت و عناد خودشان، همان‌گونه که نخستین بار به آیات قرآن ایمان نیاوردند، ﺩﻝ ﻭ ﺩیدﮔﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯیر ﻭ ﺭﻭ کردیم، تا بعد از معجزه دلخواه‌شان هم ایمان نیاورند و ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮکشی‌ﺷﺎﻥ ﺭﻫﺎ می‌کنیم تا سرگردان ﺑﺎقی ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛ حتی ﺑﻪ ﻓﺮﺽ ﻣﺤﺎﻝ، ﻣﺎ ﻓﺮﺷﺘﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ به ﺳﻮیشاﻥ ﺑﻔﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ‌ﻫﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺑﻪ‌ﺣﺮﻑ ﺩﺭﺑﻴﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮی ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﻭﺑﻪ‌ﺭﻭ ﻛﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﺁﻥ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﺗﻮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻫﻨﺪ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ؛ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺩﻫﺪ، ﻭلی ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ نمی‌ﺩﺍﻧﻨﺪ؛ ﺍﻳﻦ‌ﻃﻮﺭ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮی ﺩﺷﻤﻨﺎنی ﺍﺯ ﺷﻴﺎﻃﻴﻦ ﺍنسی ﻭ جنّی ﻋَﻠﻢ ﻛﺮﺩیم ﻛﻪ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎیی ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ﻓﺮﻳﺒﻨﺪﻩ، ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺩﻭﺑﺪﻝ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ می‌ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺑﻪ‌ﺯﻭﺭ ﺟﻠﻮﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ می‌ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻜﻨﻨﺪ؛ ﭘﺲ ﻓﻌﻠﺎً ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻴﺎﻝ‌ﺑﺎفی‌ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ، ﺑﻪ‌ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﻫﺎ ﻛﻦ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﮥ ﺁﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺷﻴﻄﺎنی، ﺩﻝ‌ﻫﺎی ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ نمی‌ﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﻫﺮ بلایی ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ، ﺳﺮِ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ...

📜 قرآن، سوره انعام، آیه ۱۰۹ تا ۱۱۳

@maktubat
8
🔻 ﺧﻴﺎﻝ ﻧﻜﻦ ﻛﻪ بیﺩﻳﻦ‌ﻫﺎ میﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻳﻒ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺯمین ﺷﻮﻧﺪ

🔸 لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛

👈 خیال ﻧﻜﻦ ﻛﻪ بیﺩﻳﻦ‌ﻫﺎ میﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮیف ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺯمین ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺷﻜﺴﺖ میﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺑﺪ ﻋﺎقبتی ﺍﺳﺖ.

📜 قرآن، سوره نور، آیه ۵۷

🔸مرتبط

@maktubat
8
🔻ﻛﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ‌ﻋﻬﺪﮤ ماست؛ فکر کردید، مومنین را با جماعت فاسد یکی می‌کنیم؟!

🔸وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ؛

👈 ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺯﻳﺎﺩی ﺑﻪ‌ﺳﻮی ﻗﻮم‌ﻭﻗﺒﻴﻠﻪ‌ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﻟﻴﻞ‌ﻫﺎی ﺭﻭشنی ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ؛ ﺑﺮخیﺷﺎﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻧﺪ؛ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﻫﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎم ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻤﮏ ﻛﺮﺩﻳﻢ؛ ﭼﻮﻥ ﻛﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ‌ﻋﻬﺪﮤ ﻣﺎﺳﺖ.

📜 قرآن، سوره روم، آیه ۴۷


🔸أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ؛

👈 ﺁﻳﺎ کسانی ﺭﺍ که ﺍیماﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﻮﺏ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ، ﺑﺎ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻓﺎﺳﺪ یکی میﻛﻨﻴﻢ؟! ﺁﻳﺎ ﺧﻮﺩﻣﺮﺍﻗﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ میﮔﻴﺮﻳﻢ؟!

📜 قرآن، سوره ص، آیه ۲۸

@maktubat
3👍1
🔸 اِذَ ا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ ...

👈 هنگامى كه فتنه‌ها چون پاره‌هاى شب تار بر شما مشتبه شود، به قرآن روى بياوريد ...

📜 پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، کافى، ج ۲، ص ۵۹۹ ، ح ۲

@maktubat
6
🔻کسانی به بازی گرفته می‌شوند که هدفی ندارند ...

👈 ما وقتی که بچه‌‏تر بودیم، مشتاق بازی و توپ بودیم؛ در انتظار می‌‏نشستیم تا ما را به بازی بگیرند؛ تملق می‌‏گفتیم تا راه‏مان بدهند و قهر می‌‏کردیم و دور می‌‏شدیم تا نزدیک‌‏مان کنند، اما همین که هدفى پیدا می‌‏کردیم، دیگر به توپ‌‏ها و بچه‌‏ها نگاه نمی‌‏کردیم، حتی اگر دعوت‏‌مان می‌‏کردند، می‌‏خندیدیم و اگر دست‏مان را می‌‏کشیدند، نق می‌‏زدیم و فرار می‌‏کردیم؛

👈 چرا؟! مگر توپ، همان توپ نبود و بازی، همان بازی محبوب نبود؟ چرا؛ اینها همه‌‏اش همان‏‌ها بودند، اما، ما دیگر آن نبودیم؛ ما هدفی داشتیم و لباسی به تن کرده بودیم و می‌‏خواستیم مهمانی برویم ...

👈 حالا می‌فهمیم که چرا خیلی‌‏ها به توپ‌‏هاى بزرگ‏‌تر و حتی کره‏‌های زمین، ماه و خورشید هم، همان‌طور نگاه می‌‏کنند و توپ بازی نمی‏‌کنند و اسیر بازی نمی‌‏شوند؛ این‌ها کاری دارند و هدفی دارند و این است که مشغول، نمی‌‏شوند و سرگرم، نمی‌‏شوند ... بازی‌‏ها، براى آواره‌‏هاست و آنها که ...

👈 ... اما، آنهایی که جایی دارند و آنهایی که کاری دارند و آنهایی که به مهمانی دعوت شده‏‌اند و لباس ضیافت پوشیده‌‏اند، دیگر با توپ‌‏ها و با بازیچه‌‏ها کاری ندارند؛ این‌ها، نه بازیگرند و نه بازیچه و نه تماشاچی؛ این‌ها راه افتاده‌اند و به تحرک‌‏ها رسیده‌‏اند و از تنوع‏‌ها گذشته‌‏اند؛

👈 این‌ها، راه و وقت کم را می‌‏بینند و این است که شب و روز می‌‏کوشند و آرام ندارند و این است که علی آن مرد راه، فریادش بلند می‌‏شود که، آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیق؛ آه از توشه کم، و راه دور.

📘علی صفایی، کتاب رُشد

@maktubat
👍4😢1
🔻بی‌دین‌های لجوج را چه عذاب کنیم، چه لطف کنیم و حتی گرفتاری‌هایشان را برطرف کنیم، باز با کوردلی، در سرکشی‌شان لجاجب و اصرار می‌کنند! بیشترشان، چون حقایق با منافعشان در تضاد است، چشم دیدن حق را ندارند ...


🔸 ... أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ ۚ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ؛ وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ؛ أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ؛ وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ؛ وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ؛

👈 ... یا مگر پیامبرشان را نمی‌شناختند که انکارش می‌کردند؟! تازه، می‌گفتند: «او کمی دیوانه شده است!» نخیر! این‌ها نیست؛ بلکه او حقایقی را برایشان آورده بود که با منافعشان در تضاد بود و برای همین هم، بیشترشان چشم دیدن حق را نداشتند؛ اگر حقایق طبق میل آن‌ها می‌بود، آسمان‌ها و زمین و هرکه در آن‌ها بود، از اساس به‌هم می‌ریخت! ما فقط قرآنی به آن‌ها داده‌ایم که برنامۀ زندگی‌شان است؛ ولی آن‌ها به این هم، بی‌اعتنایند؛ مگر برای راهنمایی‌شان دستمزدی از آن‌ها می‌خواهی؟! دستمزد خدا که بهتر است؛ زیرا او بهترینِ روزی‌دهنده‌هاست؛ تو، در واقع، به راه درست زندگی دعوتشان می‌کنی؛ ولی کسانی که آخرت را باور نمی‌کنند، از این راه درست منحرف شده‌اند؛ به آن‌ها لطف هم کنیم و گرفتاری‌هایشان را برطرف سازیم، باز با کوردلی، در سرکشی‌شان لجاجب و اصرار می‌کنند! اگر هم عذاب مختصری به آن‌ها بچشانیم تا به‌خود بیایند، سرِ تسلیم در برابر خدا فرود نمی‌آورند و زاری نمی‌کنند!

📜 قرآن، سوره مؤمنون، آیه ۶۹ تا ۷۶

@maktubat
👌5🤔1
🔸... وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ؛

👈 ... و اینکه خدا حیلۀ خائن‌ها را به سرانجام نمی‌رساند.

📜 قرآن، سوره یوسف، آیه ۵۲

@maktubat
👌5
🔻ای پیامبر، هرچه هم پافشاری کنی، بیشترِ مردم ایمان نمی‌‌‌آورند؛ حتی بیشترِ آن‌هایی هم که خدا را باور می‌کنند، به نوعی مشرک‌اند ...


🔸وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ ... وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ؛‌‏ أَفَأَمِنُوا أَن تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ... حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاءُ ۖ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ؛

👈 ای پیامبر، هرچه هم پافشاری کنی، بیشترِ مردم ایمان نمی‌‌‌آورند ... حتی بیشترِ آن‌هایی که خدا را باور می‌کنند، چیزهای دیگری را هم، تأثیرگذار در امور عالم می‌دانند! نکند خود را در امان می‌پندارند از اینکه عذاب الهی مثل ابر تیره بر سرشان سایه بیندازد یا در اوج غفلت و یک‌دفعه لحظۀ قیامت سراغشان بیاید؟! ... پیامبران از هدایت مردم ناامید می‌شدند و مردم خیال می‌کردند وعده‌ای که به پیامبران داده شده، دروغ بوده است؛ در همین هنگام، یاری‌مان از راه می‌رسید: آنانی که لایق می‌دانستیم، نجات پیدا می‌کردند؛ ولی عذابِ سختمان برای گناهکارها ردخور نداشت!

📜 قرآن، سوره یوسف، آیه‌های ۱۰۳، ۱۰۶، ۱۰۷ و ۱۱۰


@maktubat
👍4
🔻به من چه مربوط؟! خودتان هم عقل داشتید، هم اختیار؛ من فقط دعوتتان کردم، اما شما وعده‌های الکی من را، به وعده راست خدا ترجیح دادید؛ خودتان را گول نزنید ...

🔸وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي ۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم ۖ مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُم بِمُصْرِخِيَّ ۖ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ ۗ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛

👈 وقتی حساب‌وکتاب قیامت تمام شود، شیطان به هر دو گروه پیروانش می‌گوید:
خدا به شما وعده‌های راست داد، من هم به شما وعده‌ها دادم، اما زیرش زدم! زورتان که نکرده بودم؛ فقط دعوتتان کردم به کارهای زشت، شما هم دعوت من را قبول کردید؛ پس خودتان را ملامت کنید، نه من را؛ اینجا، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس من؛ به من چه مربوط که در دنیا، از من حرف‌شنوی داشتید، نه از خدا! امروز عذابی زجرآور در انتظار بدکارهایی مثل ماهاست.

📜 قرآن، سوره ابراهیم، آیه ۲۲


@maktubat
👍3
🔻دعای حضرت ابراهیم (ع) در قرآن در حق خود، فرزندان، پدر و مادر و مومنان

🔸... إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ؛
🔸رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي
🔸رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ
🔸رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ؛

👈 ... به‌یقین، خدا، مستجاب‌کنندۀ دعاهاست؛
👈 خدایا، کاری کن که من و بچه‌ها و نسل من، اهل نماز باشیم و آن را با آدابش بخوانیم؛
👈 خدایا، دعاهایم را برآورده بفرما؛
👈 خدایا، در روز برپاییِ حساب‌وکتاب، مرا و پدر و مادرم را و همۀ مؤمنان را بیامرز.

📜 قرآن، سوره ابراهیم، آیه ۳۹، ۴۰ و ۴۱


@maktubat
👍31
🔻در هستی احمق، مسئولیت، مفهومی ندارد ...

👈 آن‏ها که عقیده‌‏ها را از دست داده‌اند و باز هم آدم‌‏های‏ خوب و مسئولی باقی مانده‌اند، توجیهی جز عادت و یا حماقت، برای خوبی‌‏ها و مسئولیت‌‏شان نیست؛

👈 مسئولیت، رابطه مستقیمی با شناخت‌‏ها و با شناخت حکمت و شعور در هستی دارد؛

👈 مسئولیت، هنگامی مفهوم پیدا می‌‏کند که در هستی، خدایی، حکمتی و شعوری باشد؛ در هستىِ لش و احمق، دیگر مسئولیتی نیست؛

👈 در این هستىِ ابله، خوبی و بدی برابر می‌‏شوند و معیاری برای خوبی و بدی باقی نمی‌‏ماند؛

👈 آن‏جا که بینا نیست، چه خوبی چه زشتی!

📘علی صفایی، کتاب مسئولیت سازندگی

@maktubat
👍5
🔻گناهکاری که بنده‌ای را تشویق به ترک گناه کرد و خودش هم، نجات یافت ...


👈 در میان بنی‌اسرائیل، عابدی بود، هرگز گناه نمی‌کرد و همواره به عبادت خدا مشغول بود، ابلیس بسیار ناراحت شد، با دمیدن به دماغش، اعلام کرد تا فرزندانش به حضور بیایند، به دنبال این اعلام همه شیطان‌ها در نزد ابلیس، اجتماع کردند، ابلیس گفت: «چه کسی از میان شما، می‌تواند فلان عابد را گمراه کند که بی‌گناهی او سخت مرا ناراحت کرده است؟!»

👈 هریک از آنها سخنی گفتند، یکی گفت: من از ناحیه زنان او را گمراه می‌کنم؛ ابلیس گفت: این پیشنهاد تو بی‌فایده است، او فریب زنان را نمی‌خورد؛

👈 دیگری گفت: من به وسیله شراب و سایر نوشیدنی‌های لذیذ او را فریب می‌دهم؛ ابلیس گفت: «فایده ندارد، او گول لذّت‌های دنیا را نمی‌خورد.»

👈 دیگری گفت: من او را می‌توانم فریب دهم؛ ابلیس گفت: چگونه؟ او گفت: از راه عبادت، ابلیس گفت: «پیشنهاد خوبی کردی، همین کار را دنبال کن.»

👈 آن شیطان به صورت انسان وارد عبادتگاه عابد شد، و در پیش روی او مشغول به نماز و عبادت شد و شب و روز بدون استراحت به عبادت خود ادامه داد؛ عابد تعجّب کرد و با خود می‌گفت: این عابد تازه وارد، چقدر توفیق سرشار برای عبادت دارد، از او سؤال می‌کرد، ولی شیطان اعتنا نکرده و به عبادتش ادامه می‌داد؛ تا اینکه به طور مکرّر گفت: «ای بنده خدا بگو بدانم به خاطر چه عاملی این گونه برای انجام عبادت آمادگی یافته‌ای؟!»

👈 سرانجام شیطان به عابد گفت: «من یک گناهی را انجام داده‌ام، هروقت به یاد آن می‌افتم، از ترس آن، بیشتر مشتاق عبادت می‌شوم» (تا باعبادت خود جبران کنم و آن گناه را به طور کلی از زندگی خود دور سازم)؛

👈 عابد: آن گناه چه گناهی بوده، به من خبر بده تا من نیز آن را انجام دهم و سپس توبه کنم و به توفیق سرشار برای عبادت دست یابم؛ شیطان: این دو درهم را از من بگیر و وارد شهر شو، و در فلان جا به در خانه‌ای برو، در آنجا زنی هست با او زنا کن، و سپس بازگرد.

👈 عابد جاهل وارد شهر شد و آدرس آن زن را از مردم پرسید، مردم خانه او را به عابد نشان دادند و پیش خود می‌گفتند: لابد عابد می‌خواهد آن زن بدکار را موعظه و هدایت کند؛ عابد به سوی خانه آن زن رفت، و پس از اجازه وارد خانه او شد، زن وقتی که شکل و لباس عابد را دید، گفت: «آمدن تو با این قیافه به اینجا تناسب ندارد، برای چه به اینجا آمده‌ای؟» عابد قصّه خود را نقل کرد ...

👈 آن زن گفت: ‌ای بنده خدا! اوّلاً، ترک گناه برای کسب توبه، راهوارتر است، ثانیاً، از کجا، هرکسی توبه کرد، توبه‌اش پذیرفته می‌شود؟ بدان که آن راهنمای تو، شیطان بوده است که خواسته به این طریق، تو را گول بزند، اینک به معبد خود برگرد، ببین او در آنجا نیست، عابد به معبد خود بازگشت و در آنجا کسی را ندید؛

👈 آن زن، شب آن روز از دنیا رفت؛ صبح، ناگاه مردم دیدند بر در خانه او این جمله نوشته شده: «احضروا فلانه فانّها من اهل الجنّه؛ برای تشییع جنازه این زن حاضر شوید که او اهل بهشت است.»؛ مردم در شک افتادند، که این جمله با اعمال آن زن تناسب ندارد، سه روز از این قضیه گذشت ...

👈 در این هنگام، خداوند به حضرت موسی علیه‌السّلام، چنین وحی کرد: «کنار جنازه آن زن حاضر شو، و بر آن نماز بخوان، و به مردم امر کن که بر آن جنازه نماز بخوانند، زیرا من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم، چرا که او بنده من را از گناه کردن باز داشت.»

👈 موسی علیه‌السّلام، فرمان خدا را اجرا کرد و به این ترتیب یک بانوی غریق در آلودگی بر اثر امر به معروف و نهی از منکر و بازداشتن انسانی از گناه، آن چنان مشمول رحمت الهی شد که خداوند او را از اهل بهشت قرار داد و به پیامبر اولوالعزمش موسی علیه‌السّلام، فرمان داد تا با مردم، حاضر گردند و با تجلیل و احترام، جنازه او را بردارند و به خاک بسپارند.


📜 امام صادق علیه‌السّلام، کلینی، روضه‌الکافی، ص۳۸۴ و ۳۸۵


@maktubat
5👍1
🔻اندر حکایت منافقان ...

🔸 لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ؛ لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ؛

👈 ﺑﻠﻪ، منافقان، ﻭحشتی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﭼﻮﻥ‌ﻛﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺟﻤﺎعتی ﻧﻔﻬﻢ‌ﺍﻧﺪ! ﺑﻪ‌ﺻﻮﺭﺕ جمعی ﻭ ﺭﻭﺩﺭﺭﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ نمیﺟﻨﮕﻨﺪ؛ ﻣﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﻗﻠﻌﻪ‌ﻫﺎی ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﻳﺎ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺧﺎﻧﻪ‌ﻫﺎ! ﺿﺮﺏ‌ ﻭ ﺯﻭﺭﺷﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ! ﺧﻴﺎﻝ می‌کنی ﻣﺘﺤﺪﻧﺪ؛ ﺩر حالیﻛﻪ ﺩﻝ‌ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ؛ ﺁﺧﺮ، ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻣﺮﺩمی بیﻋﻘﻞ‌ﺍﻧﺪ!

📜 قرآن، سوره حشر، آیه ۱۳ و ۱۴


🔸مرتبط


@maktubat
5
🔻برای بی‌دین‌های لجوج، حقایق را به بیان‌های گوناگون هم، توضیح دهیم، فقط نفرتشان از حقایق، بیشتر می‌شود!

🔸 وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا؛

👈 در این قرآن، حقایق را به بیان‌های گوناگون توضیح داده‌ایم تا لجوج‌ها به‌خود بیایند، ولی فقط نفرتشان را بیشتر می‌کند!

📜 قرآن، سوره اسراء، آیه ۴۱


🔸مرتبط

@maktubat
👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بنده‌ی من! هنوز وقتش نشده که دلت نرم بشه با من ...

👈 ألَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ ...

📜 قرآن، سوره حدید، آیه ۱۶

🎙 حسین انصاریان

🔸مرتبط

@maktubat
👍21😢1
🔻صنعت و تکنیک پیشرفته در جامعه‌‏اى که فقر تربیتى دارد، جز به انهدام و نابودى آنان، کمک نمی‌کند.

👈 جامعه بشرى نیازمند بقال، بنا، مقنى، نجار، مهندس و طبیب و مربى است؛ این‏ها همه نیازهاى جامعه است، اما شدیدترین آن‏ها نیاز تربیتى است؛

👈 زیرا صنعت و تکنیک پیشرفته در جامعه‌‏اى که فقر تربیتى دارد، جز به انهدام و نابودى آنان، کمک نمی‌کند و همانند تیغ تیزى است که در دست کودکى باشد؛ هر چه تیغ، تیزتر باشد، دست کودک، زودتر جدا شده و جانش بیشتر در خطر افتاده است؛ در این زمینه، هر چه انسان نیرومند و مجهزتر شود، براى مرگ مجهز شده و به سوى نابودى شتاب کرده است؛

👈 براى انحطاط و انهدام جمعى، لازم نیست که آن‏ها فاقد صنعت و تکنیک باشند، بلکه کافى است که با صنعت پیشرفته از بار تربیتى خالى شوند، که در این صورت، تیغ صنعت براى نابودى آن‏ها کافى است و همین است که کشورهاى عقب‌افتاده، وقتى به صنعت و تکنیک مى‌‏رسند که از درون پوسیده شده‌‏اند و از محتوا، خالى شده‌‏اند و از اصالت‌‏هایشان، تجرید شده‌‏اند و این رشد صنعتى، براى این‏ها نه تکامل است و نه خوشبختى که بلکه همه‌‏اش مسأله است و درگیرى؛ همه‌‏اش گرفتارى است و سردرگمى و همه‌‏اش انحطاط است و انهدام؛

👈 باید داده‌‏هاى حق را، در راه او، در راه عیال او، در راه نیاز خلق به مصرف گرفت و در راه کمالشان به کار انداخت، نه در راه هوس و خواسته‌‏هایشان ...

📘علی صفایی، کتاب مسئولیت و سازندگی

@maktubat
👍1
🔻 ماجرای سکوت امام علی (ع) در حق خلافتشان از زبان خود ایشان

🔸 زهرا (س) خطاب به علی (ع) میفرماید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده‌‏ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم‏ تو خواب نداشتند؟ اکنون دربرابر مردم ضعیف، سستی نشان می‏دهی، ایکاش‏ مرده بودم و چنین روزی را نمی‏دیدم

🔸 علی، پس‏ از استماع سخنان زهرا با نرمی او را آرام می‌‏کند که: "نه، من فرقی‏ نکرده‏‌ام، من همانم که بودم، مصلحت چیز دیگر است"؛ تا آنجا که زهرا را قانع می‌‏کند و از زبان زهرا می‏‌شنود: "حسبی‌الله و نعم‌الوکیل"

🔸 ابن‌ابی‌الحدید در ذیل خطبه ۲۱۵ این داستان معروف را نقل می‏‌کند: روزی که فاطمه، علی را دعوت به قیام می‌‏کرد، در همین‏ حال فریاد موذن بلند شد که اشهدان محمدرسول‌الله؛ علی به زهرا فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه، فرمود: سخن من‏ جز این نیست

🔸 علی از طرح و مطالبه دعوی خود و از تظلم در هر فرصت‏ مناسب خودداری نکرد؛ علی از این سکوت به تلخی یاد می‏کند و آنرا جانکاه و مرارت بار می‏خواند: "خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم، استخوان در گلویم ‏گیر کرده‏ بود و نوشیدم، گلویم فشرده می‏شد و تلخ‌تر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم"

🔸علی خود تصریح می‌‏کند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه، آن را که‏ به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: "در اندیشه فرو رفتم که در میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته‌دستی قیام کنم یا بر تاریکی کور صبر کنم، تاریکی که بزرگسال در آن‏ فرتوت می‌‏شود و تازه سال پیر می‏گردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرین نفس‏ واقع می‌شود، دیدم صبر بر همین حالت طاقت‌فرسا عاقلانه‌تر است، پس صبر کردم در حالی که خاری در چشم و استخوانی در گلویم بود"؛ خطبه ۵ نهج البلاغه

🔸پیامبر (ص)، علی را برای خلافت معرفی کرده؛ یک‌دفعه بعد از پیامبر، جریان دیگری بوجود می‌‏آید، پیرمردها و اکابر اصحاب پیامبر به‏ فکر می‏‌افتند که از این قضیه استفاده بکنند؛ در همان حال مردمی تازه‏ مسلمان هستند که هنوز اسلام در دل آنها نفوذ نکرده؛ تازه شهرت اسلام‏ بدنیای خارج عرب کشیده شده؛ در این اوضاع، مصلحت اسلام ایجاب میکندکه‏ آرامش کاملی برقرار باشد

🔸اولا باید غائله مرتدها خوابانده شود، ثانیا آنها که از دور می‏‌آیند که این حسابها سرشان نمی‏‌شود، از نظر آنها علی‌بن‌ابی‌طالب و ابوبکر علی‌السویه هستند؛ فکر می‌کنند دعوای قدرت است؛ مصلحت اسلام اینطور ایجاب‏ می‌‏کند که حالا که اینها عمل ناشایستی مرتکب شده‏‌اند، آن کسی که در اینجا ذیحق است، دندان روی جگر بگذارد، البته نه به خاطر جان خودش، بلکه به‏ خاطر مصلحت اسلام؛ مصلحت اسلام اینطور ایجاب می‌‏کند که علی دندان‏ روی جگر بگذارد؛ چیزی که از نظر علی اصالت دارد، حیثیت و آبروی اسلام است

🔸اما قضیه می‌‏گذرد، اوضاع زمان تغییر می‌‏کند، اسلام جهانگیر می‌‏شود، زمان‏ معاویه پیش می‏‌آید، معاویه حیثیت عمر و ابوبکر را ندارد؛ او کسی است‏ که خودش و پدرش سالها علیه اسلام جنگیده‌‏اند و حساب‌ها عوض شده؛ در اینجاست که علی با معاویه می‌‏جنگد|شهید مطهری|سیری در نهج‌البلاغه

🔻پ.ن: در آن میان، علی باقی ماند و همسرش فاطمه؛ یکی میبایست پیشقدم میشد و از امامت دفاع می‌کرد؛ یکی امام و دیگری ماموم؛ بسیار روشن بود که امام چون ذیحق است، باید بماند و این تنها فاطمه است که می‌بایست آشکارا به دفاع از امامت بپردازد و به دیگران تذکر دهد، حتی اگر جانش را سر این راه بگذارد؛ در تاریخ آمده است که حضرت فاطمه به مدت شش ماه پس از پیامبر زنده بود و در آن مدت علی هم در پناه فاطمه، بیعت نکرد، اما وقتی فاطمه رحلت کرد، امام پشتیبانش را از دست داد؛ فاطمه، نقش اساسی در آغاز حرکت تشیع در بستر تاریخ داشت و از آنجایی که این محاوره در تاریخ ثبت شده، نشان آن است که در جمع گفته‌اند که همه بشنوند و گرنه فاطمه خود نظر علی را میدانست و شیعه هم به عصمت ایشان معتقد؛

👈 امام حسن عسگری (ع): ما امامان، حجت خدا بر مردمان هستیم و فاطمه سلام‌الله علیها حجت خدا بر ماست؛ تفسیر اطیب‌البیان ج۱۳ ص۲۳۵

.
4
2025/10/25 07:19:08
Back to Top
HTML Embed Code: