Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر ژاله آموزگار استاد زبانهای باستانی ایران:

عمیق نمی خوانیم. نمیتوانی با دوتا متن دریافتی تو گوشی ات به معنای ژرف ادبیات پی ببری


💎
🆔 @maneshparsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هگمتانه شهری تاریخی با قدمتی بیش از ۳۰۰۰ سال است.
.
🔹تپه هگمتانه با مساحت ۳۰ هکتار یکی از بزرگ ترین تپه های باستانی ایران است و با احتساب زمین هایی که اکنون مسکونی شده اند، وسعتش به بیش از ۴۰ هکتار می رسد.
.
🔹دیاکو نخستین شاه ماد این شهر را پایتخت حکومت قرار داد سپس شروع به ساخت دژی مستحکم و عظیم نمود. او هفت قلعه تو در تو را طوری بنا نهاد که قصر پادشاهی و خزانه داری در قلعه هفتم در هگمتانه قرار گرفت.
.
🔹هرودوت شهر هگمتانه را چنین توصیف میکند:
دیاکو دژ شهر هگمتانه را به شکل هفت قلعه تو در تو ساخته بود و به تقلید از رنگ‌آمیزی قصر های بابلی دستور داد کنگره های هر قلعه را به رنگ مخصوص دربیاورد.
.
🔹به این ترتیب کنگره ها به رنگ سفید ، سیاه ، ارغوانی ، آبی ، نارنجی ، نقره ای وطلایی در آمدند که تقلیدی بود از رنگ سیاره های کیهانی.
.
💎
🆔 @maneshparsi
برگی از تقویم تاریخ

۸ خرداد سالروز درگذشت بهرام فره‌وشی

(زاده فروردین ۱۳۰۴ ارومیه – درگذشته ۸ خرداد ۱۳۷۱ سن‌حوزه) زبان‌شناس و متخصص زبان‌های ایرانی و فرهنگ ایران باستان

او دوره دانشسرای مقدماتی را در اصفهان گذراند و دوره لیسانس زبان فرانسوی را در دانشسرای عالی تهران سپری کرد. ضمن انجام خدمت دبیری در دبیرستان‌ها، چند جلد داستان و مجموعه شعر از فرانسوی ترجمه کرد و در همین دوره یک مؤسسه چاپ و انتشارات به نام آتشکده تأسیس کرد.
در همین دوره با ابراهیم پورداود از نزدیک آشنایی یافت که خود او بعدها در این باره نوشت:
«من با نوشته‌های پورداوود از کودکی آشنا بودم. زیرا در میان کتاب‌های پدرم دو جلد یشت‌های پورداوود را خوانده بودم و داستان‌های پهلوانی‌های شکوهمند این کتاب و نیایش‌های آن در همان زمان بر دلم نشسته بود و همواره در دل داشتم که استاد بزرگوار را ببینم. روزگاری گذشت و من در رشته زبان‌های خارجی لیسانس گرفتم. پورداوود در آن زمان انجمن ایرانشناسی را پدید آورده بود و شب‌ها در انجمن درس می‌داد. به آنجا رفتم و نام نوشتم. دیدن چهره استاد و درس‌های او شور دیرین را در من برانگیخت.»
او به تشویق پورداود در سال ۱۳۳۶ برای گذراندن دوره ایران‌شناسی عازم پاریس شد و در مدرسه تتبعات عالیه دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت و دکترای تمدن و زبان‌ها و ادبیات ایرانی گرفت. سپس به سویس رفت و به مطالعه در لهجه‌های ایرانی در دانشگاه برن پرداخت. در این دوران نزد استادان برجسته در زمینه زبان‌ها و تمدن و دین‌های ایران باستان همچون امیل بنونیست و ژان دومناش برخوردار بود.
وی در سال ۱۳۴۱ به ایران بازگشت و به دانشیاری پورداود در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد و مدت ۲۰ سال به آموزش زبان‌های اوستایی، پارسی باستان، پهلوی، اساطیر ایرانی، خط‌های باستانی، گویش‌شناسی ایرانی و تمدن ایران باستان پرداخت.
در همین سال‌ها بخش عمده‌ای از اوقاتش را صرف نشر آثار استادش پورداود کرد. بخش دوم گات‌ها شامل یاداشت‌های پورداود (۱۳۳۶) یسنا (۱۳۴۰) و ویسپرد (۱۳۴۳) و جلد یکم از فرهنگ ایران باستان (۱۳۵۲).
او در کنار خدمت دانشگاهی، به دستگاههای فرهنگی و انتشاراتی هم مدد می‌رسانید. مدتی سرپرستی بنگاه ترجمه و نشر کتاب را داشت، و بعدها مدیریت چاپ و انتشارات دانشگاه تهران را به عهده گرفت. در سال‌های دههٔ ۱۳۵۰ برنامه فرهنگ ایران زمین را در تلویزیون ملی ایران تهیه می‌کرد که بینندگان و خواستاران فراوان داشت.

آثار:
در میان آثار فره‌وشی بی‌گمان «فرهنگ پهلوی» جایگاه ویژه‌ای دارد. این اثر مرجع در دو جلد با عنوان‌های فرهنگ پهلوی به فارسی (۱۳۴۶) و فرهنگ فارسی به پهلوی (۱۳۵۲) منتشر شد که حاصل ۱۶ سال کار مداوم او بود. این فرهنگ نخستین کوشش علمی در این زمینه و دربردارنده ۱۰ هزار واژه پهلوی با ذکر ریشه و صورت فارسی‌شده آنهاست.
دیگر آثار منتشرشده او از جمله «جهان فروری» راهنمای گردآوری گویش‌ها، ترجمه کتاب ششم دینکرت، ترجمه «هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی» اثر گیرشمن، ترجمه «کارنامه اردشیر بابکان» همراه با متن پهلوی و آوانویسی و واژه‌نامه و شماری دیگر، نموداری از دانش گسترده اوست. آخرین اثر چاپ‌ شده از وی ایران‌ویج نام دارد و مجموعه پیوسته‌ای از مقاله‌های او در پیرامون فرهنگ و تاریخ ایران است.


.
💎
🆔 @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#بهرام_فره_وشی، د
#تاریخ_آمل

♦️آمل در شاهنامه


🔹در شاهنامه، از داستان فریدون تا پایان پادشاهی یزدگرد سوم و فرار او به سوی خراسان، بیش از ۲۰ بار از آمل نام برده می شود بعضی از ابیات مربوط به آمل در شاهنامه به قرار زیر است:

🔹در اینجا اولین بار است که از آمل یاد می شود این بیت در داستان فریدون آمده که می خواهد مرکز حکومتش را از آمل به تمیشه در مرز طبرستان و گرگان منتقل کند

«از آمل گذر سوی تمیشه کرد»
«نشست اندر آن نامور بیشه کرد»


🔹پس از آن در داستان منوچهر دو بار از آمل نام برده می شود که بار اول در بیت زیر است:

«ز ساری و آمل برآمد خروش»
«چو دریای جوشان برآورد جوش»


🔹و بار دوم هنگامی است که سام از منوچهر میخواهد با ازدواج زال و رودابه موافقت کند. در آنجا از قول زال چنین می خوانیم:

«مرا گفت بر دار آمل کنی»
«سزاتر که آهنگ کاول کنی»


🔹نام آمل را بیش از هر جای دیگر در پادشاهی نوذر، پسر و جانشین منوچهر، می بینیم که در دهستان از افراسیاب شکست خورد و کشته شد.

🔹سپاه توران، به سرکردگی افراسیاب، ایرانیان را در ساری به بند کشید و نهایتا تا ری پیشروی کرد. شرح ماجرا در ابیات ذیل آمده است:

«دلشاد بر سبزه و گل برید»
«سپه را همه سوی آمل برید»
«دهستان و گرگان همه زیر نعل»
«بکوبید و ز خون کنید آب لعل»
«چو آرد به نزدیک ساری رمه»
«بدیشان سپارم شما را همه»
«بپردازم آمل نیایم به جنگ»
«سر نامداران اندر آرم به ننگ»
«گرانمایه اغریرث نیک پی»
«از آمل گذارد سپه را به ری»


🔹در داستان کیکاووس و شرح پرواز او به آسمان و چگونگی سالم رسیدنش به زمین هم آمده است:

«نگوسار  گشتند ز ابر سیاه»
«کشان از هوا نیزه و تخت شاه»
«سوی بیشه شیرچین آمدند »
«به آمل به روی زمین آمدند»


🔹در یک بیت از داستان هم به لشکر کشیدن منوچهر از آمل به توران اشاره شده است. در داستان بهرام گور نیز گوید که او برای مقابله با خاقان چین از آذرآبادگان و راه اردبیل به آمل و گرگان و نسا و مرو لشکر کشیدن

«همی راند لشکر چو از کوه سیل »
«به  آمل گذشت از رد اردبیل»
«از  آمل  بیامد به گرگان کشید»
«همی درد و رنج بزرگان کشید»
«ز گرگان بیامد به شهر نسا »
«یکی رهنمون پیش پر کیمیا»


🔹در یک بیت از داستان نوشین روان هم میخوانیم:

«ز گرگان به ساری و آمل شدند»
«به هنگام آواز بلبل شدند»


🔹در داستان خسروپرویز درباره لشکرکشی «گستهم» از راه خراسان به آمل نیز آمده است:

«چنین تا به  شهر  بزرگان رسید»
«به ساری و آمل ز گرگان رسید»
«سپاه پراکنده کرد انجمن»
«همی تاخت تا بیشه نارون»
«چو نزدیکی کوه آمل رسید»
«سپه را بدان بیشه اندر کشید»



🔹آنچه گذشت چند نکته را برای ما روشن می کند. اول این که همه آنچه که در شاهنامه از آمل یاد شده است منحصر به همین شهر شمال ایران است. دوم این که وقتی از آمل یاد می شود، که از زمان فریدون است تا یزدگرد سوم، هیچ گاه از مازندران در این حدود نامی برده نمی شود و همین نشان می دهد در نظر راویان داستان های شاهنامه و گردآورندگان آن، در نیمه اول سده چهارم هجری، مازندران نام جای دیگری بوده است.

🔹نکته سوم این که از آمل و پیرامون آن حتی با نام طبرستان هم یاد نمی شود، و این مؤید آن است که آمل از چنان اهمیتی برخوردار بوده که به تنهایی ولایتی پهناور(همان طبرستان) بوده است، چنان که بلخ و مرو و نیشابور همگی نماینده ولایات مهمی بوده اند.

🔹 آمل در سده های آغازین اسلامی یکی از ام القراء (مادرشهر) های ایران و دنیای اسلام محسوب می شده و مرکز یا قصبه طبرستان بوده است.

🔹در تأیید نظر جغرافی دانان سده های آغازین اسلامی لازم به یادآوری است که شیخ بزرگی چون ابوسعید ابوالخیر میهنه ای (۳۵۷-۴۴۰ ق) پس از ولادت در میهنه و آموزش در همان شهر و أم القرای خراسان، مرو و سرخس، نهایتا برای خرقه پوشی و اجازه شیخی به آمل طبرستان رفت و به دست شیخ ابوالعباس قصاب آملی خرقه پوشید. مهم ترین محرک سلطان مسعود غزنوی (ح، ۴۲۱-۴۳۲) برای حمله به گرگان و طبرستان در سال ۴۲۶ ق هم جمعیت فراوان آمل و ثروت و نعمت ایشان بود، چنان که به وی می گفته اند
«به آمل هزار هزار مرد است، اگر از هر مردی دیناری سده آید هزار هزار دینار باشد»

چون لشکر سلطان به آمل رسید، به گزارش بیهقی«افزون پانصد ششصد هزار مرد بیرون آمده بودند، مردمان پاکیزه روی و نیکوتر»....

بنابر نظر مورخان نام آمل برگفته از نام آمارد است آمل از عهد ساسانی تا دورۀ مغول پایتخت طبرستان بوده و تمدنی پیشرفته داشته است.

🔻خلاصه شده از ویکی شاهنامه

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔸یکشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۳
.
💎
🆔 @maneshparsi
زادروز بزرگمرد باستانشناسی ایران دکتر فیروز باقرزاده

فیروز باقرزاده ۹ خرداد ۱۳۰۹ در تهران زاده شد. او در سال ۱۳۴۴ در رشتۀ ادبیات و زبان انگلیسی دانش‌آموخته شد و در سال ۱۳۳۵ در اداره کل هنرهای زیبای کشور استخدام شد. سپس در سال ۱۹۵۹ میلادی با استفاده را راتبۀ تحصیلی فولبرایت به آمریکا رفت و در دانشگاه ایلینوی در رشتۀ تاریخ هنر جهان کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد. باقرزاده سپس در پاریس به تحصیل در رشتۀ باستان‌شناسی و تاریخ هنر ایران در مقطع دکتری پرداخت و پس از بازگشت به ایران، مرکز باستان‌شناسی ایران را در ۱۹ آذرماه ۱۳۵۱ پایه گذاشت. باقرزاده از چهره‌های مهم باستان‌شناسی و میراث فرهنگی ایران است که تحولی بنیادی در باستان‌شناسی ایران انجام داد.
.
💎
🆔 @maneshparsi
🔻🔻
فرهنگ و منش پارسی
زادروز بزرگمرد باستانشناسی ایران دکتر فیروز باقرزاده فیروز باقرزاده ۹ خرداد ۱۳۰۹ در تهران زاده شد. او در سال ۱۳۴۴ در رشتۀ ادبیات و زبان انگلیسی دانش‌آموخته شد و در سال ۱۳۳۵ در اداره کل هنرهای زیبای کشور استخدام شد. سپس در سال ۱۹۵۹ میلادی با استفاده را راتبۀ…
فرّ فیروز

شاهین آریامنش

🔺هنگام آغاز دانش‌اندوزی در رشتۀ باستان‌شناسی گهگاه نام دکتر فیروز باقرزاده را می‌شنیدم که در دوره‌ای ‏باستان‌شناسی ایران را دگرگون کرده است چنانکه آن دوره به دورۀ زرین باستان‌شناسی ایران پرآوازه شده ‏است. اما آشنایی بیشتر با استاد دکتر باقرزاده مرهون یادداشت‌ها و گفته‌های استاد میرعابدین کابلی و ‏استاد اسماعیل یغمایی است که در این دورۀ زرین باستان‌شناسی ایران با دکتر باقرزاده همکاری کرده ‏بودند.‏

🔺فیروز باقرزاده نهم خرداد ۱۳۰۹ در تهران از خانواده‌ای آذربایجانی زاده شد. به گفتۀ استاد ‏میرعابدین کابلی، باقرزاده از نوادگان دختری باقرخان سالار ملی است. در سال ۱۳۴۴ در رشتۀ ادبیات و ‏زبان انگلیسی دانش‌آموخته شد و در سال ۱۳۳۵ در اداره کل هنرهای زیبای کشور استخدام شد. سپس ‏در سال ۱۹۵۹ میلادی با استفاده از راتبۀ تحصیلی فولبرایت به آمریکا رفت و در دانشگاه ایلینوی در ‏رشتۀ تاریخ هنر جهان کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد. باقرزاده سپس در پاریس به تحصیل در ‏رشتۀ باستان‌شناسی و تاریخ هنر ایران در مقطع دکتری پرداخت و پس از بازگشت به ایران، مرکز ‏باستان‌شناسی ایران را در ۱۹ آذرماه ۱۳۵۱ پایه گذاشت.‏

🔺چهره‌های چندی دورۀ مدیریت دکتر باقرزاده را در مرکز باستان‌شناسی ایران بررسی کرده‌اند و به ‏فعالیت‌های ارزندۀ او پرداخته‌اند. اگرچه بیشینۀ کارهایی که دکتر باقرزاده هنگام ریاست بر مرکز باستان‏شناسی ایران انجام داده، ارزشمند است، چند مورد از کارهای او بسیار مهم جلوه می‌کند ‏که نشان از میهن‌دوستی‌اش دارد. ‏پایه‌گذاری مرکز باستان‌شناسی ایران، جلوگیری از خروج آثار باستانی از ایران، ‏برگزاری بسامان همایش‌های باستان‌شناسی ایران و نیز تلاش برای ثبت میراث ایرانی در یونسکو از ‏کارهای ارزندۀ او است.‏

🔺آری فعالیت‌های ارزندۀ فرهنگی دکتر فیروز باقرزاده همگی از برای ایران و ایرانیان بوده و هست. ‏ایرانی که دل و دین به آن سپرده‌ایم و بی‌کرانه دوستش می‌داریم در کارهای باقرزاده رنگ و بویی برتر و ‏برکشیده‌تر داشته و دارد و او از برای ایرانیان و اعتلای ایرانِ مألوف رنج دوران برده و خون دل‌ها خورده ‏است بنابراین پر تپش باد آن دلی که خون به رگ‌های باستان‌شناسی ایران دارد. اگرچه پس از پیروزی ‏انقلاب، باقرزاده دیگر سِمتی در دستگاه باستان‌شناسی ایران نداشت اما بر آن بود تا همواره رسالت میهنی ‏خود را به جا آورد چنانکه در تلاش بود تا سه اثر بِشکوه ایران یعنی میدان نقش‌جهان اصفهان، معبد ‏چغازنبیل و تخت‌جمشید را در فهرست جهانی یونسکو ثبت کند بنابراین همراه با شهریار عدل و باقر ‏آیت‌الله‌زاده شیرازی بر آن شد تا به نشست یونسکو در مصر برود، اما نامه‌ای به قلم شماری از ‏همکارانش که جز خوبی برای آنان کاری نکرده بود، خطاب به حسن حبیبی وزیر فرهنگ و آموزش ‏عالی وقت نوشته شد که هدف این افراد فراری دادن باقرزاده از ایران است بنابراین در آن خواسته بودند تا ‏جلوی خروج باقرزاده از ایران گرفته شود تا پیشینۀ وی بررسی و به دادگاه فرستاده شود. این نامه باعث ‏شد که آنان نتوانند به نشست یونسکو بروند، بااین‌حال، سپس‌تر هم شهریار عدل به مصر رفت و آثار ‏ایرانی را در یونسکو ثبت کرد و هم فیروزباقرزاده برای همیشه از ایران رفت و فعالیت‌های فرهنگی خود ‏را در آن سوی جهان ادامه داد. اگرچه دکتر باقرزاده سال‌هاست از ایران دور است، یاد این بامِ فیروزه‌ای ‏تاریخ در تار و پود او تنیده شده است چنانکه با شرکت در همایش‌های ایران‌شناسی در کشورهای ‏گوناگون پژوهش‌های ایران‌شناسی را پی می‌گیرد و از ایران و برای ایرانِ مألوف می‌گوید و می‌نویسد. ‏ایرانِ فیروز زنده است، زنده‌باد ایرانِ فیروز.‏
.
💎
🆔 @maneshparsi
فلات ایران

دکتر هوشنگ طالع

در درازای تـاریخ این سرزمین، یعنی از چند هـزار سال پیش تـا کمابیش دو سده‌ی اخیر، قلمرو فرمان‌روایی « دولت ایـران»‌، پهنه‌ی « فلات ایـران » بود.

فلات یا پشته (نجد) ایـران‌، یک واحد شناخته  شده‌ی جغرافیایی در سطح جهانی است. مرزهای فلات ایـران، در شمال عبارتند از آن سوی کوه‌های قفقاز و رودخانه‌ی سیردریا(سیحون) و از خاوران، فلات پامیرو رود سند. از جنوب اقیانوس هند و آن‌سوی خلیج فارس و از باختر، رودخانه‌‌ی فرات.

چنان که گفته شد، این سرزمین پهناور که بیش از چهار میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد‌، در درازای چند هـزار سال‌، قلمرو دولت ایـران بود. البته در زمان‌های بسیار‌، این قلمرو از پهنه‌ی فلات ایـران فراتر رفته است و در زمان‌هایی نیز‌، چندین دولت ایرانی (در آرامش و یا جنگ  و ستیز) در کنار هم در این پهنه فرمان‌روایی داشته‌اند.

بـا آغاز سده ی نوزدهم میلادی‌، دولت ایـران مورد یورش سازمان یافته‌ی استعمار گران اروپایی‌، یعنی امپراتوری‌های روس و انگلیس قرار گرفت. در دوره‌ای کم‌تر از هفتاد سال‌، دولت ایـران وسیله‌ی دو امپراتوری مزبور، به طور کامل تجزیه شد و بخش‌های پهناوری از آن، تحت سلطه‌ی روس‌ها و پاره‌ای نیز زیر چنگِ بریتانیا قرار گرفت. در این میان بـا دخالت‌های آشکار و نظامی بریتانیا و بـا تحمیل قرارداد پاریس‌، بخش‌ مستقل باقی مانده‌ از حاصل تجزیه نیز دوباره، پاره شد.

بـا ظهور دولت عثمانی در این بخش از جهان، هجوم دولت مزبور به سرزمین‌های دولت ایـران، چندین سده به درازا کشید و به دنبال فراز و فرودهای بسیار در جنگ‌های میان دو دولت‌، بخش‌هایی از سرزمین‌های ایـران در غرب از دست رفت که مرزهای کنونی در غرب ایـران زمین‌، حاصل آن است.

چنان که گفته شد‌، بـا آغاز سده ی نوزدهم میلادی‌، فراگشت تجزیه‌ی کامل دولت ایـران در اثر یورش‌ نظامی روس‌ها و انگلیس‌ها‌،‌آغاز شد و در فاصله‌ی زمانی میان1192 تـا 260 خورشیدی (1813 تا 1881 میلادی‌)، یعنی تنها عرض 68 سال‌، به کلی فرو پاشید. قراردادهای منجر به تجزیه‌ی « ایـران »‌، عبارتند از:

قرارداد گلستان (1813 م / 1192 خ): برپایه‌ی این قرارداد‌، بخش‌ بزرگی از سرزمین‌های قفقاز به اشغال روس‌ها در آمد.

قرارداد ترکمان‌چای (1828 م/ 1206 خ ) یا قرارداد تجزیه‌ی سرتاسری قفقاز

قرارداد پاریس ( 1857 م/ 1235 خ ): برپایه‌ی این قرارداد‌، دیوار جدایی میان مردم ایـران و افغانستان کشیده شد.

تجزیه مکران و بلوچستان ( 1871 م/ 1250 خ )

قرارداد آخال ( 1881 م/ 1260 خ ): تجزیه‌ی سرتاسری سرزمین‌های خوارزم و فرارود و الحاق آن سرزمین‌ها به امپراتوری روسیه تزاری.

اما از آن جایی که در فراگشت تجزیه‌ی « دولت ایـران » در سده‌ی نوزدهم میلادی‌، پایتخت دولت ایـران در شهر تهـران قرار داشت‌، بـا هر تجزیه و جدایی‌، نـام « ایـران» برای باقی مانده‌ی آن بخش که در برگیرنده‌ی پایتخت یعنی « تهـران » بود‌، باقی ماند.

از این رو‌، در سال‌های اخیر به دلیل عدم روشن‌گری لازم‌، دو مفهوم « دولت ایـران » از گاه کهن تـا تجزیه‌ی این واحد در قرن نوزدهم و دولت حاصل از تجزیه ( به دلایلی که در بالا گفته شد )‌، در یکدیگر تداخل کرده و در نتیجه سبب ایجاد بدفهمی‌ها و گژفهمی‌های بسیاری شده است.

از این رو‌، برای « میراث‌داران » دولت ایـران از گاه‌کهن تـا همین سال‌های اخیر‌، این توهم ایجاد شده است که منظور از واژه‌ی ایـران‌، سرزمین و دولت کنونی ایـران است. در حالی که اگر پایتخت دولت ایـران در دوران تجزیه‌های اخیر فلات ایـران‌، در شهر کابل یا بخارا و یا.‌.‌.‌، قرار داشت‌، امروز بخش‌هایی که شهر کابل یا بخارا و یا...‌، در آن قرار دارند‌، به نام « ایـران » خوانده می‌شد. در آن صورت، « ایـران » امروزی بدون تردید‌، نام دیگری می‌داشت و...

از این رو‌، باید که میان دو نام‌همسان اما بـا مفهوم نام‌همسان‌، فرق  گذارد. شاید راه این است که از دولت ایـران‌، از عهد کهن تـا سده‌ی نوزدهم میلادی‌، به نام « ایـران بزرگ » یا « ایـران واحد (یگانه)»‌، یا به اصطلاح هم خانمان افغانستانی « آریانا » و به گفته‌ی درست‌تر « ایرانا »‌، ‌نام ببریم. اما باید دانست برگزیدن هر یک از این نام‌ها و یا هر نام دیگری که بتواند فرق میان این دو مفهوم ( بـا نام همسان ولی درون مایه‌ی ناهمسان‌، به گونه‌ای که یکی‌، جزیی از دیگری است و نه همه‌ی آن) را آشکار کند‌، متضمن اجماع همه‌ی فرزندان این پدر است.

این چیزی است که امروز، اهمیت آن برای تـاریخ‌نگاری و بررسی پیشینه‌ی کهنِ مردمانی که امروز از هم جدا افتاده‌اند و در واحدهای سیاسی گوناگون زندگی می‌کنند‌، بیش از هر زمان دیگر احساس می‌شود.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/2978-falat-iran.html
.
💎
🆔 @maneshparsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 تخت جمشید بزرگترین شهر سنگی جهان
شاهکار معماری در تاریخ

.

💎
🆔 @maneshparsi
کتاب ايران‌ و جهان‌ از نگاه‌ شاهنامه‌ نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
خلاصه:
نگر تا نداری به‌ بازی‌‌ جهان‌
نه‌ برگردی‌ از نيک‌ پی‌ همرهان‌
«فردوسی»


شاهنامه‌ كتابی است‌ كه‌ هر ايرانی‌ بايد به‌ نوعی آن‌ را بشناسد، زيرا كتاب‌ سرنوشت‌ ايران‌ است‌. «ايران‌ و جهان‌ از نگاه‌ شاهنامه‌» به‌ قصد آن‌ تدوين‌ شده‌ است‌ كه‌ جوانان‌ و نيز همه‌ كسانی‌ كه‌ هنوز توفيق‌ آشنایی‌ با اصل‌ آن‌ را پيدا نكرده‌اند، دست‌ آنها را در دست‌ اين‌ كتاب‌ بگذارد.
سؤال‌ اين‌ است‌ كه‌ جهان‌ بينی‌ شاهنامه‌، كه‌ از جهتی‌ همان‌ جهان‌ بينی‌ ايران‌ باستان‌ است‌، بر چه‌ قرار بوده‌ است‌.
بخش‌ آغازين‌ كتاب‌ به‌ تشريح‌ اين‌ موارد می‌پردازد:
خدا و تقدير - جهان‌ - خرد - آز - ايران‌ - مهر - زن‌ - نام‌ - آزادی‌ - فرهنگ‌ - مرگ‌ - نخبگان‌ - ادب‌ - رفتار با دشمن‌ - طيف‌ عرفانی - طيف‌ خيامی - نيرنگ‌ در جنگ‌؛ و آنگاه‌ به‌ اين‌ سؤال‌ ختم‌ می‌شود: از شاهنامه‌ چه‌ می‌آموزيم‌؟
بدنه‌ اصلی‌ كتاب‌ داستان‌های‌ برجسته شاهنامه‌ را به‌ تأمل‌ می‌گذارد، چون‌ داستان‌ ضحاک و كاوه‌ و فريدون‌ و زال‌ و رودابه‌ و هفت‌ خان‌ رستم‌ و رستم‌ و سهراب‌ و داستان‌ سياوش‌ و جنگ‌ ايران‌ و توران‌ و داستان‌ فرود و بيژن‌ و منيژه‌ و داستان‌ رستم‌ و اسفنديار و پايان‌ كار رستم‌، كه‌ هر يک‌ مفهوم‌ عميق‌ انسانی‌ای در خود دارند.
در ديباچه‌ كتاب‌ آمده‌ است‌:
«شاهنامه فردوسی‌ بيش‌ از هر كتاب‌ ديگر در زبان‌ فارسی‌ سرگذشت‌ و روح‌ مردم‌ باستانی‌ ايران‌ را در خود بازتاب‌ داده‌ است‌. بنابراين‌ می‌توانيم‌ از او گواهی هایی‌ بگيريم‌ كه‌ ايرانی‌ چگونه‌ كسی بوده‌ است‌ و از زندگی‌ چه‌ می‌خواسته‌.»
«مردم‌ به‌ كتابی‌ چون‌ شاهنامه‌ از دو جهت‌ نگاه‌ می‌كردند: يكی‌ سياسی‌، يعنی وسيله بازيافت‌ شخصیت ملّی‌ خود، و ديگری‌ انسانی‌، يعنی‌ كتاب‌ حكمت‌ و عبرت‌ و دستور نامه‌ زندگی‌.»
«ركن‌های‌ اصلی‌ انديشه‌ مردم‌ اين‌ سرزمين‌، چون‌ عرفان‌ و عشق‌ و جوانمردی‌ و آزادمنشی‌ از او مايه‌ گرفته‌اند، هرچند بعد از اسلام‌ برحسب‌ اوضاع‌ و احوال‌ متفاوت‌، تغيير رنگ‌ يافته‌ باشند.»
«شاهنامه‌ كتاب‌ واقع‌ بينی‌ است‌. انسان‌ را از موضع‌ خاكی‌ خود بر نمی‌كَند. آسمان‌ جای‌ خود دارد و زمين‌ جای‌ خود. هر چه‌ هست‌ و نيست‌ بايد در همين‌ زمين‌ عايد آدمی‌ گردد.»
«جهان‌ بينی شاهنامه‌، حاصل‌ يک دوران‌ دراز تجربه‌ قوم‌ ايرانی‌ است‌، در يک سرزمين‌ پر ماجرا و پر كشاكش‌ و به‌ ما می‌گويد كه‌ چگونه‌ بايد زندگی‌ كرد. شاهنامه‌، با آنكه‌ از زمان های‌ دور حرف‌ می زند، آموزه‌هايش‌ هنوز راهگشا هستند، و می‌توان‌ گفت‌ كه‌ با همه قدمت‌، تازه‌ترين‌ كتاب‌ زبان‌ فارسی‌ است‌.»
اين‌ تأليف‌ جلد دومی‌ نيز خواهد داشت‌، تحت‌ عنوان‌ «ساسانيان‌ از نگاه‌ شاهنامه‌» كه‌ نيمه‌ تاريخی‌ شاهنامه‌ را در بر می گيرد.

http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/5516-

💎
🆔 @maneshparsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"زیست‌جهانِ" فرهنگ که زیستگاه آدمی است

علی صاحب‌الحواشی

در عملیات آزادسازی مهران پیرمردی روستایی از توابع خمین داوطلب آمده بود که یحتمل سواد خواندن و نوشتن نداشت. ایشان بقدری از شاهنامه را از بَر داشت تا نمی‌گفتی "بس است" دست از خواندن نمی‌کشید! حیرت‌انگیز بود.

راست می‌گوید "شهنامه‌سرا" که شاهنامه در ژرفای جان اهالی ایران‌زمین نهادینه شده است، طوری که از این مردعشایری لُر تا آن روستایی خمین به رغم بی‌سوادی یا کم‌سوادی، با شاهنامه الفت دارند.در مرتبه‌ای نازل‌تر، "حافظ" هم چنین است،اما مثلا سعدی و مولانا چنین نیست.
این‌که اردوغان اخیرا درباره یک مسئله انتخاباتی در پاسخِ خبرنگار، تلمیحی از شاهنامه به‌کار بست و گفت: "نشستند و گفتند و برخاستند"، دلالت‌ها دارد از ژرفای نفوذ شاهنامه در آناتولی. اردوغان فارسی بلد نیست، او این تمثل را از محیط خانوادگیش گرفته، شاید پدرش مختصری فارسی بفهمد، پدربزرگش احتمالا فارسی می‌فهمید؛ زیرا زبان فارسی در عصر عثمانیان رایج بود و در آن هنگام فارسی دانستن "منزلت" داشت، در شبه‌قاره هندوستان هم چنین بود

.
💎
🆔 @maneshparsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

سخنان استاد دانشگاه نیویورک دربارۀ فرهنگ ایران

ایران مرکز جهان قدیم و چهارراه دنیا بوده است. از سمت غرب، مقدونیان و اعراب و از مشرق، ترکان و مغولان به این سرزمین یورش آورده‌اند اما همه رفتند و ایران باقی ماند و این پیروزی فرهنگ برتر بر شمشیر است.

این فیلم بخشی از سخنان پروفسور پیتر جنتوکوفسکی، استاد دانشگاه نیویورک دربارۀ ایران و فرهنگ غنی آن است که توانسته اقوام مهاجم را در خود ذوب کند.

.
💎
🆔 @maneshparsi
یازدهم خرداد، زادروز محمدامین ریاحی (خوی ۱۳۰۲- تهران ۱۳۸۸)

از سه چهار هزار سال پیش، از روزگارانی که هنوز بسیاری از ملت‌های پیشرفتهٔ امروز پا به دایرهٔ تمدن نگذاشته بودند و نامی و نشانی از آن‌ها در میان نبود، اقوام ایرانی در اینجا که ما هستیم و دوروبَر ما، می‌زیستند و تمدنی درخشان داشتند.
فرهنگ ایرانی، حاصل زندگی مشترک این اقوام و زبان و ادب فارسی، پروردهٔ کوشش همهٔ آن‌ها در طی قرون و اعصار است. همهٔ این اقوام در پدید آوردن این زبان و فرهنگ سهیم بوده‌اند و امروز حق دارند بدان مباهات کنند و وظیفه دارند در حفظ آن و یکپارچگی آن بکوشند.

برگرفته از: ریاحی، محمدامین: «زبان ما و همسایگان ما»، ای زبان پارسی، به کوشش میلاد عظیمی، ج ۲، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۰، ص ۶۷۶.
.
💎
🆔 @maneshparsi
برگی از تقویم تاریخ

۱۲ خرداد سالروز درگذشت ملکه ملک‌زاده "بیانی"

(زاده ۵ فروردین ۱۲۸۹ تهران -- درگذشته ۱۲ خرداد ۱۳۷۷ تهران) باستانشناس و سکه‌شناس

او کارشناس و عضو انجمن جهانی کارشناسان سکه فرانسه، سویس و یونسکو بود. علاوه برتدریس در دانشگاه تهران، ریاست بخش سکه‌ها، مهرها و الواح موزه ایران باستان را برعهده داشت. وی در هنرهای نقاشی و نگارگری ایرانی "مینیاتور" نیز مهارت داشت و تابلوهای گرانبهایی از خود برجای گذاشت.
او فرزند دکتر مهدی ملک‌زاده از پایه‌گذاران علم پزشکی جدید در ایران و نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت ایران، نواده ملک‌المتکلمین و نیز نواده میرزاسلیمان‌ میکده، از رجال نیک‌نام دوره قاجار و از مشروطه‌خواهان معروف بود.
وی از مدرسه‌ ژاندارک دیپلم زبان فرانسه گرفت و با داشتن استعداد هنری ذاتی به آموختن نقاشی گرایش پیدا کرد و نگارگری ایرانی را نزد استاد بزرگ مینیاتور ایران، هادی‌ تجویدی آموخت. از سال ۱۳۱۳ در دانشکده هنرهای زیبای پاریس École des Beaux-Arts به‌ تحصیل نقاشی پرداخت و همچنین همزمان فوق لیسانس در رشته باستانشناسی و سکه شناسی را به‌صورت مشترک از دانشکده لوور و سوربن پاریس دریافت کرد. او در زمینه سکه‌شناسی [Numismatic] سرآمد شد و در سال ۱۳۱۷ به ایران بازگشت و به‌ ریاست بخش سکه‌ها، مهرها و الواح موزه ایران باستانِ موزه ملی ایران" برگزیده شد. در موزه ملی ایران، بخش سکه‌ها و مهرها به‌همت او و به شکل علمی راه افتاد. آموزش سکه‌شناسی و‌ مهرشناسی در گروه باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران، در شمار دیگر فعالیت‌های این بانوی دانشمند ایرانی بود. او به‌زبان‌های فرانسه و انگلیسی مسلط بوده و در خواندن خطوط باستانى تبحر داشت.
بانو ملک‌زاده با دکتر خانبابا بیانی استاد رشته تاریخ دانشگاه تهران ازدواج کرد که دو فرزند، دکتر شیرین بیانی (اسلامی ندوشن) و دکتر سوسن بیانی (سمیعی) هستند که هر دو از استادهای به‌نام دانشگاه تهران بودند: اولی در گروه تاریخ و دومی در گروه باستانشناسی این دانشگاه خدمت کردند.

مقاله‌ها و کتاب‌ها:
از وی حدود ۵۰  مقاله به‌ زبان‌های فارسی و فرانسه، در مجلات معتبر داخلی و خارجی به‌چاپ رسیده که عمدتاً درباره سکه‌ها و مهرهای دوران باستان و سکه‌های دوره اسلامی ایران هستند. از جمله کتاب‌های او:
سیمای شاهان و نام‌آوران ایران باستان، تهران: شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران ۱۳۴۹
پایتخت‌های قدیم ایران. انتشارات انجمن آثار ملی ایران ۱۳۴۹
هنر ساسانی، به‌زبان فرانسه، تهران: جشن شاهنشاهی ایران ۱۳۵۰
تاریخ سکه از قدیم‌ترین ازمنه تا دوره اشکانیان. جلد اول، انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۵
تاریخ سکه، دوره پارتی. جلد دوم، انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۷
سیمای بزرگان ایران، باهمکاری دکتر خانبابا بیانی. انجمن آثار ملی ۱۳۵۸
سکه‌های ایران در دوران هخامنشی. انتشارات انجمن آثار ملی ۱۳۵۸
تاریخ مهر در ایران. انتشارات یزدان ۱۳۶۴

فعالیت‌ها و افتخارات:
تأسیس موزه سکه بانک سپه
تأسیس نمایشگاه تاریخی و هنری ایران و تأسیس انجمن روابط فرهنگی ایران و ایتالیا در ایتالیا.
برپایی و ریاست نمایشگاه هفت هزار سال هنر ایران در میلان ایتالیا
قرارگرفتن در فهرست مشاهیرعلم و فرهنگ جهان
قرارگرفتن در فهرست بانوان مشهور جهان از جهت علمی، فرهنگی و هنری در کتابی که توسط دانشگاه کمبریج انگلستان تدوین گردیده است
عضویت در انجمن بین‌المللی کارشناسان سکه که مرکز آن در فرانسه و سویس بود
قرارگرفتن در ردیف مشهورترین نقاشان معاصر ایران، سبک وی"امپرسیونیسم"بود ولی در سبکهای کلاسیژک و مینیاتور نیز کار کرده‌است
عضویت در یونسکو "شعبه ایران" در اولین دور تأسیس این مؤسسه علمی-فرهنگی در ایران.


💎
🆔 @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#ملکه_ملک_زاده_بیانی، د
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹حسین امانت، طراح و معمار برجسته ایرانی و یکی از اولین متخصصان این رشته در ایران که طراحی و معماری برج شهیاد [برج میدان آزادی تهران] را در کارنامه خود دارد، روز پنجشنبه دهم خرداد از دانشگاه بریتیش کلمبیا در کانادا، دکترای افتخاری دریافت کرد.

🔸آقای امانت که یک سال پس از انقلاب ۵۷، به کانادا مهاجرت کرده است، هنگام سخنرانی خود از کانادا بابت امنیت و آزادی که در اختیار او و خانواده‌اش گذاشته قدردانی کرد و هنگامی که از آزادی صحبت کرد، نتوانست جلوی اشکش را بگیرد.

🔹حسین امانت در حال حاضر نیز با حدود شش دهه سابقه فعالیت حرفه‌ای، مدیریت یک شرکت معماری در ونکوور کانادا را برعهده دارد امضای خود را پای آثار چشمگیری درچین، خاورمیانه و آمریکای شمالی گذاشته است.

💎
🆔 @maneshparsi
‍ ‍ ‍ #شاهنامه و زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی


درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد.
با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم.
زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت می‌کند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیع‌تر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیب‌ناپذیرتر بود.
شاهنامه نشان داد که قدرت‌ها و شوکت‌ها و ثروت‌ها می‌روند، آنچه می‌ماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.

#محمدعلی_اسلامی_ندوشن


زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکان‌های مختلف و چه در طول زمان‌های متفاوت، یعنی اندیشه‌های ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمی‌داشت و امروزه می‌خواستیم دنبال حماسه‌ها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمی‌رسید برای اینکه در لهجه‌ها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر می‌خواستیم چیزی بدانیم می‌بایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالی‌که اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.

#ذبیح‌_الله_صفا


💎
🆔 @maneshparsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنديس هاي #خيام- #ابوريحان بيروني- #زكريا رازي و #بوعلي سينا در حياط ساختمان سارمان ملل در وين اتريش

💎

🆔 @maneshparsi
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد زادروز عبدالحسین سپنتا

(زاده ۱۴ خرداد ۱۲۸۶ تهران – درگذشته ۸ فروردین ۱۳۴۸ اصفهان) فیلمنامه‌نویس دختر لر، نخستین فیلم ناطق ایرانی

او تحصیلاتش را در مدرسه‌های سن‌لویی تهران، استیورت مموریان کالج اصفهان و کالج آمریکایی تهران انجام داد و از ۱۶ سالگی مقاله‌نویسی را آغاز کرد.
در سال ۱۳۰۶ به‌هند رفت و چند سالی با دین‌شاه، دانشمند پارسی معاشرت داشت و به‌تألیف و ترجمه پرداخت. در همین سال نخستین روزنامه‌اش را با نام “دورنمای ایران” در بمبئی منتشر کرد که بعد از مدت کوتاهی تعطیل شد. بار دیگر روزنامه‌ای در بمبئی با عنوان “جنگل” منتشر کرد که چاپ آن هم به‌بیش از دو شماره نکشید. “پیام راستی” آخرین روزنامه‌ای بود که در هند منتشر کرد. سپس از هند به‌عراق رفت و به ایران بازگشت و در اصفهان ساکن شد و در سال ۱۳۲۲ هفته‌نامه “سپنتا” را در آن شهر انتشار داد که نشر آن تا سال ۱۳۳۵ ادامه داشت.
وی به‌هنگام اقامت در هند کتاب‌هایی راجع به‌تاریخ و ادبیات ایران نوشت که در آنجا چاپ شد. علاوه بر آن چندین فیلم ناطق فارسی تهیه کرد از جمله: دختر لر، چشم‌های سیاه، شیرین و فرهاد، فردوسی ، لیلی و مجنون.
او زبان‌های پهلوی قدیم و انگلیسی را به‌خوبی می‌دانست و در کارنامه‌‌اش، سابقه انجام اموری از جمله: شاعری، فیلمنامه‌نویسی، آواز، دکوراتوری، تدوین، بازیگری و مجری‌گری را علاوه بر کارگردانی دارد.                             

فیلم‌نگاری:
دختر لر ۱۳۱۲
فردوسی ۱۳۱۳
شیرین و فرهاد ۱۳۱۴
چشم‌های سیاه ۱۳۱۵
لیلی و مجنون ۱۳۱۶

نوشته‌ها:
سینما تنها یکی از دل‌مشغولی‌های او بود که در کنار این امر به انتشار مجله و کتب زیر همت گماشته‌است.
مجله دورنمای ایران ۱۳۰۷
مجله پیام راستی هندوستان ۱۳۰۷–۱۳۰۸
مجله سپنتا در اصفهان ۱۳۲۲ – ۱۳۳۲
کتاب ایران و اهمیت آن در ترقی و تمدن بشر
کتاب اخلاق ایران باستان.
کتاب زرتشت که بود و چه کرد؟
کتاب نوآموز مزدیسنا
کتاب پرتوی از فلسفه ایران باستان
منتخبات اشعار دهقان سامانی
منتخبات اشعار میرزاعبدالوهاب گلشن ایران‌پرورد.
گردآوری مجموعه سخنوران دوران پهلوی
مجموعه اشعارملی‌ایران.             
آرامگاه وی در تخت فولاد اصفهان است.



💎
🆔 @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#عبدالحسین_سپنتا، د
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قنات مون تنها قنات دو طبقه‌ی جهان

🔸قنات دو طبقه‌ی ‌"مون" شهرستان اردستان با قدمت بیش از یک هزار سال تنها قنات ۲ طبقه‌ی شناخته شده در جهان است و بر اساس اسناد تاریخی، قدمت این قنات به دوران کیانیان، اشکانیان و ساسانیان باز می‌گردد،این قنات چهار کیلومتر طول و عمق مادر چاه آن به ۳۰ متر می‌رسد و در سال ۱۳۹۵ به ثبت میراث جهانی یونسکو رسید.


💎
🆔 @maneshparsi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃

شبی چون شَبَه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
سپاهِ شبِ تیره بر دشت و راغ
یکی فرش گسترده از پرِّ زاغ
نَبُد هیچ پیدا نشیب از فراز
دلم تنگ شد زان درنگ دراز
بدان تنگی اندر بجَستم ز جای
یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ
بیاورد شمع و بیامد به باغ
می آورد و نار و تُرنج و بِهی
زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت شمعت چه باید همی؟
شب تیره خوابت نیاید همی
بپیمای می تا یکی داستان
ز دفتَرْت بر خوانم از باستان
بدان سَروبُن گفتم: ای ماه روی
مرا اِمشب این داستان باز گوی
مرا گفت: گر چون ز من بشنوی
به شعر آری از دفتر پهلوی؟
هَـمَت گویم و هَم پذیرم سپاس
کنون بشنو ای یار نیکی شناس
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💎
🆔 @maneshparsi
2024/06/05 02:36:01
Back to Top
HTML Embed Code: