Forwarded from کتاب و زندگی
@Book_Life
به قول استیو جابز:
زمان زیادی نداری، آن را صرف زندگی کردن برای دیگران نکن...
درخت دوستی بنشان | #اندرو_متیوس
به قول استیو جابز:
زمان زیادی نداری، آن را صرف زندگی کردن برای دیگران نکن...
درخت دوستی بنشان | #اندرو_متیوس
Forwarded from کتاب و زندگی
@Book_Life
پشت نقاب بزرگسالیِ همه ما
کودکیست نیازمندِ عاطفه، گذشت، عشق
و ترسیده از تنهایی...
سیر عشق | #آلن_دوباتن
پشت نقاب بزرگسالیِ همه ما
کودکیست نیازمندِ عاطفه، گذشت، عشق
و ترسیده از تنهایی...
سیر عشق | #آلن_دوباتن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ویر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد کیومرث پوراحمد و سادگی و فروتنی نگاهش.
گاهی با خود شرط میکنم که زندگی را لاجرعه سر بکشم، کاری به هیاهوی اطراف نداشته باشم، فقط بچسبم به زندگی و تنها زندگی. امّا دژخیمان و نون به نرخروزخوران چنان دایرهی زندگی را تنگ کردهاند که دیگر عرصه بر همهچیز تاریک و تاریک است یا به قول اخوان: نگه جز پیش پا را دید نتواند.
اما با وجود غوغا و هیاهوی این کجاندیشان باز این زندگیست که مقدس و یگانه است. زندگیست که یکتا و تکرارناپذیره.
پس مثل آزادیخواهان که همیشه واژهی آزادی ورد لبشان بود، اینک از سویدای جان میگوییم زندهباد زندگی..
آنها از اینکه ما به زندگی بچسبیم و حیات را قدر بدانیم واهمه دارند، آنها مرگ را در بوق و کرنا مقدس وانمود کردهاند و زندگی را لجنزار و بیاهمیت.
و ما میگوئیم زنده باد زندگی.
@vir486
گاهی با خود شرط میکنم که زندگی را لاجرعه سر بکشم، کاری به هیاهوی اطراف نداشته باشم، فقط بچسبم به زندگی و تنها زندگی. امّا دژخیمان و نون به نرخروزخوران چنان دایرهی زندگی را تنگ کردهاند که دیگر عرصه بر همهچیز تاریک و تاریک است یا به قول اخوان: نگه جز پیش پا را دید نتواند.
اما با وجود غوغا و هیاهوی این کجاندیشان باز این زندگیست که مقدس و یگانه است. زندگیست که یکتا و تکرارناپذیره.
پس مثل آزادیخواهان که همیشه واژهی آزادی ورد لبشان بود، اینک از سویدای جان میگوییم زندهباد زندگی..
آنها از اینکه ما به زندگی بچسبیم و حیات را قدر بدانیم واهمه دارند، آنها مرگ را در بوق و کرنا مقدس وانمود کردهاند و زندگی را لجنزار و بیاهمیت.
و ما میگوئیم زنده باد زندگی.
@vir486
گفتار ادبی
نقد ادبی و ادبيات بی ادب
محمدامین مروتی
سابقه بي ادبيِ ادبي را مي توان در جاهاي بسیاري در ادبيات گذشته بررسيد و حتي در اشعار حافظ و مولوي ردپاي آن را دنبال كرد. اما بنيان گذار ادبیات كثيف و لجن پراكني به عنوان يك شيوه و متدلوژي سياسي را مي توان حزب توده و ادبيات ماركسيستي مربوط به آن ها دانست. يعني از زماني كه سياست با ادبيات ادغام مي شود و حزب مخالفان فكريش را به انواع اتهامات و برچسب ها مي نوازد و انگ هاي ننگين براي از ميدان به در بردن آنها مي زند. اين رويه نامبارك به ساير سياستمداران و نويسندگان سياسي نظير احمد فرديد هم سرايت مي كند و محصول آن مي شود ادبيات جلال آل احمد كه از هر دو آبشخور حزبي و فرديدي متاثر است. اين بليه نقد ادبي را هم بي نصيب نمي گذارد و لحن و زبان بزرگاني نظير شاملو و براهني را هم مي آلايد. محمود كيانوش از مارگزيدگان اين وادي است كه به دلايل نقدي كه به آثار جلال مي نويسد. آماج حملات مريدان و همفكران او قرار مي گيرد و نقد انديشه ادبي او جايش را به نقد حزبي و سياسي مي دهد و اين نقد حزبي و سياسي خودش را در پشت شعار خوش آب و رنگ "هنر براي مردم" يا "هنر براي اجتماع" پنهان مي كند كه در تحليل نهايي به "هنر براي سياست و در خدمت حزب" تقليل مي يابد.محمود کیانوش در مقاله "بردار اينها را بنويس آقا!" به نقد کشاف و مفصلی از نمونه برخورد های آل احمد و طرفدارانش با مخالفان فکری و سلیقه ایشان می پردازد که مقاله ای خواندنی است و بخشی از تاریخ مجادلات ادبی کشورمان را به صورت مستند مطرح کرده.
در تعريف نقد ادبي گفته اند تميز سره از ناسره است ولي روشنفكر شرقي فقط ناسره را مي بيند و اساساً منتقد است و معترض. و وقتي رسالت روشنفكر را فقط در چارچوب اعتراض تعريف كردي ، پيداست كه در اين ميان حقيقت در پاي "اعتراض به هر قيمت" ذبح مي شود.
جلال آلاحمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامهای به منصور اوجی شاعر شیرازی مینویسد: «... اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان میخواست قصه بسازیم ساختیم... خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانهسازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سر و دستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسندهاش میخواست بگوید...».(خاطرات حمزه فراهتی)
از دنیای سیاست بگیر تا دنیای ادب و هنر تا تعاملات روزمره ای که با یکدیگر داریم، می کوشیم با نفی دیگران خود را اثبات کنیم. در حالی که راه دیگری وجود دارد. صراط مستقیمی هم وجود دارد و آن این است که کار خودمان را بکنیم و به جای تخریب دیگران روی خودمان کار کنیم. الگوی این نحوة سلوک در بین شعرای معاصر سپهری است و ضد الگوی آن آل احمد و تا حدی شاملو. ما نقد منصفانه و علمی را نه تنها در عرصة ادب که در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیاموخته ایم و به جای آن مچ گیری و برچسب زنی و غوغاسالاری را یاد گرفته ایم. نوعي علي بهانه گير سياستمدار. ادعای روشنفكري را نبايد بر اساس ميزان تندي و تيزي و تلخي بلكه بر اساس اهداف و آرمان هاي انسانيش سنجيد. زبان نيشدار گزنده اي كه به سوهان نفرت تيز مي شود و از كينه تغذيه مي كند چنان از موضع بالا و حق به جانب به مخالفانش نيش و طعن مي زنند كه گويي همه حقايق دنيا پيش نویسنده است . نگريستن از موضع داناي كل ، بدبيني در ديگران و خوش بيني نسبت به خود و توهم توطئه، مجال واقع بيني و نقد منصفانه را از مدعيان ادب و هنر گرفته بود . وقتی که تمام هم و تصور نویسنده از پیش اين باشد که ما بر حقيم و ديگران باطلند، در ادعاي گفتگو و حقيقت طلبیمان روي و ريا و دروغ وجود دارد.
آفات نقد:
در كشور ما نقد دو آفت مهم دارد: مجامله گويي ، رياكاري و نان قرض دادن به هم و يكديگر را ملقب ساختن به استاد و ديگر تخريب و مچ گيري. عده اي هم هستند كه از فرط علاقه ، عيب هنرمند و شاعر را نمي بينند . رياكار نيستند. عاشقند. بار گناهشان به سنگيني آن دو دسته ديگر نيست ولي اينها هم ناقدان خوبي نيستند و به اصلاح ضعف ها ياري نمي توانند رساند.
نقد صحيح و سالم ، صميمانه و صادقانه و علمي است. راه سوم را مي رود. راه ميانه را . هدفش اصلاح و پيشرفت است نه انگ زدن و نه چاپلوسي. مداحي و تخريب، آفات اصلي نقد ادبي در كشور مايند.
شبِ خرداد
به آرامی یک مرثیه
از روی سر ثانیهها میگذرد
وَ نسیمی خنک
از حاشیهی سبز پتو خواب مرا میروبَد
بوی هجرت میآید؛
بالش من پُرِ آواز پَرِ چلچلههاست
صبح خواهد شد
وَ به اين كاسهی آب!
آسمان هجرت خواهد كرد ...
#سهراب_سپهری
به آرامی یک مرثیه
از روی سر ثانیهها میگذرد
وَ نسیمی خنک
از حاشیهی سبز پتو خواب مرا میروبَد
بوی هجرت میآید؛
بالش من پُرِ آواز پَرِ چلچلههاست
صبح خواهد شد
وَ به اين كاسهی آب!
آسمان هجرت خواهد كرد ...
#سهراب_سپهری