Telegram Web Link
کاریکاتور و تاریخ

بخش‌هایی و چیزهایی از تاریخ معاصر ایران را برپایه‌ی کاریکاتورها می‌توان نوشت.
نشست‌هایی چون شب احمد عربانی فرصتی‌ست تا اهالی تاریخ بیشتر به کاریکاتور، و بطورکلی به تاریخ دیداری و دیدمانی، بیندیشند.
کاریکاتور را جدی بگیریم...
👆👆👆

http://zil.ink/mardomnameh
فرار از دانش-کاه

مهرداد قیومی هم از دانشگاه کنار کشید. خبرش امروز پخش شد؛ اما من چند ماه بود که از تلاش او برای بیرون رفتن از دانشگاه آگاه بودم. می‌اندیشم و می‌پرسم که این کنار کشیدن‌ها، این گریزهای از دانشگاه، نشانه‌ی چیست؟ چگونه می‌توان تبیین و تفسیرشان کرد؟

چندی پیش خبر استعفای آبتین گلکار از دانشگاه تربیت‌مدرس پخش شد و واکنش‌هایی برانگیخت. آبتین گلکار از مترجمان برجسته‌ی روزگار ماست. کارنامه‌ای پرپیمان و درخشان دارد. چه شد که عطای دانشگاه را به لقایش بخشید؟ گویا پاسخ، و یا بخشی از پاسخ، این باشد که او از آن‌چه که بر ایران و مردم ایران و دانشگاه و دانشگاهیان می‌رود آزرده بود. اندوهگین بود. فسرده بود. سرخورده بود. نالان بود. نگران بود.همکاران جوانش در همان دانشگاه را به ناروا بیرون می‌راندند و او کاری از دستش برنمی‌آمد. یک نمونه از آنان آرمان ذاکری بود که همه درباره‌ی فضل و دانش او یکزبان و هم‌سخن بودند. آرمان را آسان از دانشگاه راندند و بانگ اعتراضی هم، آن‌گونه که باید و شاید، برنخاست. درخواست استعفای آبتین نیز زود و آسان و بدون اما و اگر پذیرفته شد! هیچ هم نیدیشیدند و نپرسیدند که مگر ایران چند تا آبتین دارد؟! ایران مگر چند نمونه مانند مهرداد قیومی دارد؟!
دانشگاه ایرانی به کجا می‌رود؟ ایران به کجا می‌رود؟ کسی نمی‌داند شاید کناره‌گیری‌هایی از این‌دست پاره‌ای از سررشته‌داران وزارت علوم و دانشگاه‌ها را تکانی داد و به چاره‌اندیشی واداشت. آیا می‌شود چنین امیدهایی هم داشت؟
نمی‌دانم. پاسخ با خود شما.
و...

#داریوش_رحمانیان
ششم خردادماه هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
فرار از دانش-گاه به روش عبید زاکانی!

این یک توصیه‌ی مشهور قدیمی‌ست از عبید زاکانی، امام طنزنویسان ایران، در فرار از دانش و مدرسه و دانشگاه که همه بارها شنیده‌ایم و خوانده‌ایم و در این روزگار و این اوضاع و احوال باید بیشتر خواند:
لولیی با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کار نمی‌کنی و عمر در بطالت به‌سر می‌بری چند با تو گویم که معلق‌زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن‌بازی تعلم کن تا از عمر برخوردار شوی از من نمی‌شنوی. به‌خدا که تو را در مدرسه [ مدرسه‌ای ] اندازم تا از علم مرده‌ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد.

حکم مطلق و کلی البته نمی‌توان و نباید داد. موضوع سویه‌های گوناگون دارد. اما گویی، دست‌کم درباره‌ی پاره‌ای از رشته‌ها و از پاره‌ای جهات و از جمله درباره‌ی رشته‌‌نمای تاریخ و اوضاع و احوال پاره‌ای از گروه‌های آن، می‌توان گفت که سگ از چنبر جهانیدن و رسن‌بازی بر آن‌ها ترجیح دارد. اگر این داوری خیلی تند می‌نماید تاریخ دانش‌-کاه و تاریخ رشته‌ی تاریخ و گروه‌های آن را از منظری که طنز تلخ عبید به روی ما می‌گشاید اجمالا مرور کنید. و هرچه فریاد دارید بر سر من و عبید بکشید نه آمریکا.
#داریوش_رحمانیان
هفتم خردادماه هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
Forwarded from زندگی روزانه (E. M.)
یک تن آسوده در جهان دیدم
آن هم آسوده‌اش تخلص بود!

دربابِ استعفای مهرداد قیّومی بیدهندی
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی‌_پور_بشلی

استاد مهرداد قیومی را تنها یک بار دیدم به سلام‌و‌علیکی و خوش‌وبشی در جلسه‌ای. او را تنها از روی مقالات سودمندش در تاریخ فرهنگی معماری می‌شناسم و بس. همین هم البته کافی‌ست تا بگویم که استعفای قیومی از تدریس، احتمالاً آخرین میخ بر تابوت پژوهشِ درست و روشمند در باب تاریخ فرهنگی معماری در آکادمیای ایرانی‌ست. تعارفی هم ندارم؛ آشکارا می‌گویم که مقالات او و چند تن از شاگردانش تنها نوشته‌های قابل‌احترام موجود در این زمینه به فارسی‌ست و ایشان از معدود هنرپژوهانی‌ست که تا کنون از او رایگانگفت نخوانده‌ام و نشنیده‌.
حالا استعفا داده و از استادی در دانشگاه کناره گرفته؛ دریغی اگر هست برای دانش و دانشگاه است که قیومی را از دست داده است. حکیمی را گفتند: خلق، تو را از شهر رانده‌اند؛ گفت من ایشان را وا نهاده‌ام!

با شنیدن خبر استعفای قیومی، یاد خاطره‌ای افتادم که به درد هشتگ #استادان_و_نااستادان هم می‌خورد. در سال ۱۳۷۹ قرار بود در جریان برنامه‌سازی برای تلویزیون خصوصی دانشگاه تهران (همان که به حکم قاضی مرتضوی قلع‌وقمع شد و درباره‌ی آن پیشترها نوشته‌ام)، در یکی از قسمتها با استاد #جلال_ستاری مصاحبه کنیم. استاد گفت قبل مصاحبه بیایید که گپی بزنیم و انسی برقرار شود. رفتیم و ساعتها گپ زدیم که بماند اما آن‌چه به مطلب امروز مربوط است این است که وقتی استاد ستاری، جریان اخراجش از وزارت فرهنگ و هنر و منع شدنش از تدریس در دانشگاه را در اوایل انقلاب، مفصلا تعریف کرد، گفتم: "خب اگر اخراج نمی‌شدید که این همه کتابهای خوب ترجمه نمی‌کردید"! (جلال ستاری حدود صد کتاب تالیف یا ترجمه کرده‌است).
استاد ستاری اول یک نگاه عاقل اندر خیلی سفیهِ مبسوطی به من کرد و بعد خندید و دست راستش را_ همچین تنبیه‌الغافلین و ارشادالجاهلین‌طوری_ در هوا تکان داد و گفت: "آقا! مجبور بودم...، مجبور بودم کتاب بنویسم، ترجمه کنم، برای مجلات، این‌ور اون ور...".
بحث این بود که اخراج استاد ستاری اگرچه برای او مایه‌ی رنج بسیار شد (همان روزها هم استاد و همسر بزرگوارشان، استاد لاله تقیان، که از مفاخر هنر ایرانند، در تدارک نمی‌دانم چندمین اسباب‌کشی‌شان بودند)، برای جهان دانش ایرانی، مایه‌ی برکت بسیار شد؛ چنان‌که غالباً هم آن عدویی که با اهل فرهنگ می‌ستیزد، ناخواسته، سبب خیر می‌شود!

خدا را سپاس که #مهرداد_قیومی_بیدهندی گرچه به‌ناخوشدلی اما به اختیار خود دست از دانشگاه کشید و بی‌تردید این آغاز دوری تازه‌ و تولدی دیگر برای تاریخ فرهنگی معماری ایران خواهد بود.

#تاریخ_فرهنگی
#معماری #تاریخ_فرهنگی_معماری
@AndoneMila
بیانیه: مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ
📝 محمدفرید مصلح، دبیر مدرسه مطالعات فضا

در روزهایی که دانشجویان بالقوه‌ی مطالعات معماری ایران برای کنکور مرحله‌ی دوم این رشته آماده می‌شوند، خبر رسید که دکتر قیومی به خواست خود از دانشگاه شهید‌بهشتی استعفا کرده‌ند تا فعالیت‌هایشان را در فضایی دیگر ادامه دهند. رشته‌ی مطالعات معماری ایران دهه‌ی سوم زندگی خود را ندیده، اما یکی از شناخته‌شده‌ترین اساتید خود را در ساختار دانشگاهی از دست داده است.

دو سال پیش در یادداشتی نگرانی خود را از این مسئله ابراز کردم که رشد کمّی و چندبرابرشدن ظرفیت رشته‌ی مطالعات معماری ایران با هیچ منطق عقلانی سازگار نیست و اساساً چنین ظرفیتی برای پژوهیدن درباره‌ی معماری ایران در دانشگاه‌ها وجود ندارد.

بر اساس تجارب سه‌ساله‌‌ای که با دانشجویان کنکوری این رشته داشته‌ام، می‌توانم از گزاره‌ی بهت‌آور جدیدی پرده بردارم که به‌عینه همه‌ساله شاهد گسست هرچه بیشتر منطق عرضه-تقاضا در این رشته بوده‌ام، چنانکه در سال گذشته بسیاری از دانشجویان ورودی این رشته بدون آزمون مرحله‌ی دوم و حتی تصادفاً این امکان را یافتند تا با رتبه‌های چندصدم در بهترین دانشگاه‌های روزانه پذیرش بگیرند و باوجود آنکه بی‌خبر از همه‌جا، چنین فتح‌الفتوحی را جشن گرفتند، اما بسیاری از آن‌ها خیلی زود دچار سرخوردگی‌های بعدی شدند. البته که افزایش ظرفیت، تنها مشکل این رشته نبوده و سایر چالش‌های خرد و کلان دانشگاه بر همگان روشن است.

با این وجود، نباید غافل شد از اینکه اقلیتی همواره پرسشگرانه در جست‌وجوی حقیقت، رد علم را خواهند گرفت و البته که آن را به‌شکلی ناقص در نهاد دانشگاه خواهند یافت. باید واقعیت‌های امروز ایران را پذیرفت و از دانشگاه به اندازه‌ی ظرفیت‌هایش انتظار داشت. فراموش نکنیم که قطعاً دانشگاه را می‌توانند مهار کنند، اما حقیقت مسیر خود را خواهد گشود و در موقعیت‌هایی غیرقابل پیش‌بینی‌تر دوباره پدیدار خواهد شد.

چاره‌ای نیست جز اینکه ما «دانشجویان» معماری ایران -از جوان‌ترین اعضا تا خود دکتر قیومی که با افتخار خود را با چنین عنوانی می‌خوانند- در جست‌وجوی امکان‌هایی نو برای گشودن شبکه‌های جدیدی از علم‌جویی باشیم. شبکه‌هایی عاری از نام‌های بزرگ و نهادهای دهان‌پرکن که ابداً با منطق مقاله‌بازی و امتیازدهی وزارت علوم هم‌خوان نیست، اما قطعاً بی‌سروصدا توانایی سیراب‌کردن همان اقلیت جویای حقیقت را خواهد داشت.

از یاد نبریم که معماری از منظر تاریخی نیز چندان مقید به دانشگاه نبوده و افسارهای تحمیلی این نهاد هرگز موجودیت آزاده‌ی معماری را رام نخواهد کرد، بلکه صورت‌های جدیدی از کنش‌پذیری، عملیات و پژوهش را در این رشته فعال خواهد کرد.

کانال تلگرامی دکتر قیومی:
https://www.tg-me.com/siyaahmashq

@fazaschool
@bashgahandishe
دانشگاه مهارشدنی نیست

در بیانیه‌ی بالا نوشته‌اند « ... فراموش نکنیم که قطعا دانشگاه را می‌توانند مهار کنند...»
من گمان نمی‌کنم چنین باشد. برعکس؛ دانشگاه را قطعا نمی‌توانند مهار کنند. آسیب بسیار رسانده‌اند. در این تردیدی نیست. دانشگاه را کاسته‌اند؛ اما مهار دانشگاه محال است. آب در هاون می‌کوبند و مشت بر سندان.
#داریوش_رحمانیان
هفتم خردادماه هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
کشاکش مردم و نامردم و جنگ روایت‌ها
اسطوره‌ی شکست مردم

مهمترین شاخصه‌ی تاریخ جدید پیدایش مفهوم مردم است. در تاریخ معاصر مردم به مثابه‌ی شهروند و ملت به عرصه می‌آیند و میدان را می‌گیرند یا به عبارت بهتر شروع و تلاش می‌کنند که بگیرند. میدان و عرصه‌ای که پیش از این در انحصار خواص است. میدان و عرصه‌ای که محل جولان دادن بالادستی‌ها و فرادستان و بالانشینان است. شروع این تلاش، که یک روند است، شروع تاریخ معاصر است. تاریخ معاصر تاریخ جنگ مردم و نامردم است. در این تاریخ و در این روند و در این راه، که پر فراز و فرود و پر افت و خیز بوده است، مردم بارها در راه افتاده‌اند اما از راه نیافتاده‌اند. در راه افتادن را شکست نام ندهیم. در راه افتادن شکست نیست. در این میدان و در این رویارویی و در این کشاکش آن‌چه که بیش از هر چیز دیگر مهم است جنگ روایت‌ها است. روایت نامردم بر مفهوم شکست مردم تکیه دارد. اما تاریخ معاصر ایران به روشنی گواه است که این روایت دروغ و افسانه‌ای بیش نیست. بی‌پایه است. اینک و اینجا هیچ کاری مهم‌تر از نشان دادن و آشکار کردن این دروغ نیست. هیچ کاری مهم‌تر از شکست روایت شکست نیست.
پیروزی مردم بر نامردم در گرو این است. روایت شکست را باید شکست.

این سخن پایان ندارد هوش‌دار

#داریوش_رحمانیان
هشتم خردادماه هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
مفهوم تاریخ در اندیشه شاهرخ مسکوب

امید غیاثی

🔻مسکوب یکی از محبوب­ترین ادیبان و روشنفکران ایرانی در میان طیف­های مختلف فکری است به­ گونه­ ای که اغراق نیست اگر بگوییم کمتر از دیگران محل نزاع بوده است. با وجود این، زوایا و خبایای اندیشه او، مسیر فکریش در طی زندگی و نقدهای تند و تیزش که گاه دامن روشنفکران برجسته تاریخ معاصر را گرفته است، او را محل داوری قرار می­دهد. هدف این یادداشت، توجه به مفهومی مهم در سیر اندیشه مسکوب است که کمتر بدان پرداخته شده است. مسکوب مورخ به معنای رایج نبود و خودش نیز هیچ­گاه خود را مورخ نمی­دانست، اما به تاثیر تاریخ در وضعیت حال و آینده جامعه ایران واقف بود و بر آن تاکید بسیار داشت. بینش او درباره تاریخ را باید از میان خطوط آثار متعدد و پراکنده او دریافت و این یادداشت، اگر بتواند، می­خواهد افقی در این زمینه بگشاید. عمده آثار مسکوب ذیل ادبیات به معنای عام و نقد ادبی قرار می­گیرند، اما توجه او به میراث ایران از دوره باستان تا دوره معاصر و اهمیت زبان فارسی به مثابه پیوند دهنده ایرانیان، خود نشان دهنده علاقه او به تاریخ و اهمیت آن در اندیشه مسکوب است.

🔻یکی از مولفه­ های مهم درباره مفهوم تاریخ در اندیشه مسکوب، تمایزی است که او میان تاریخ و گذشته قائل می شود. در آخرین کتاب او، ارمغان مور، می­نویسد که سنت مرده، یا تکرار سوگواری بر جنازه­ای رفته است و یا تکرار بی اختیار آیین­های گذشته. بنابراین می­توان چنین گفت که برای او گذشته و سنت به قصد فهم محل بحث بود و نه تقلید. در مجموعه سخنرانی­هایی از او که در کتاب ملیت و زبان منتشر شده، بخشی به تاریخ اختصاص یافته است. وی در آنجا نیز توضیح می­دهد که تاریخ با وضعیت حال آدمی گره خورده است. تاریخ می­خواهد با نگاهی به گذشته، بفهمد که چرا وضعیت حال چنین است تا برای آینده راهی بیابد. این تصویر مسکوب از تاریخ، در فهمش از فردوسی نیز هویداست. آنجایی که در ارمغان مور، میگوید فردوسی آگاهانه پشت سر را می­نگریست تا راه ناهموار پیش رو را بیابد. مسکوب بر همین اساس نتیجه می­گیرد که قضیه تاریخ به این سادگی­ نیست. او در تعبیری جالب، تاریخ را نه واجد حرکتی یکسان و مداوم، بلکه پست و بلند و نامتوازن می­داند. تعبیری که می­تواند به تلقی هگلی از تاریخ پهلو زند که سیر حرکت تاریخی را نه خطی، که مارپیچی می­دانست. مسکوب در نقد حزب توده و کارنامه آن، مسئله­‌اش را از مسئله سیاسی، به ادبیات معطوف می­کند و در مقایسه­ای جالب، شاملو را نقد می­کند. او می­نویسد در دیدگاه شاملو، پیشینیان بی­رحمانه نفی می­شوند و او با این نفی، می­خواهد زمان حال را اثبات کند. زمین پشت سر را می­سوزاند، تا به خود بقبولاند که راهی به جز پیش رفتن نیست. مسکوب با این تلقی شاملو همدل نیست و معتقد است این خشم و خروش­ها نسبت به گذشته، چیزی را روشن نمی­کند. او سپس با نقدی به شعر متعهد در دهه های پیش از انقلاب، که مفاهیم را به صورت دوگانه­ های قطبی میدید، می­نویسد که دهه سی و چهل اوج باروری ادب فارسی بود، اما مرگ و زندگی را تنها در یک معنای محصور و بسته می­دید. او خود را نیز وارد این نقد می­کند که در ان دو دهه، ما اسیر ایدئولوژی سیاسی خاصی بودیم که سیر تاریخ را به ما یاد می­داد. او معتقد است این معنای خاص از تاریخ، اجازه نمی­داد که مفاهیم هزار چهره و عمیق مرگ یا رهایی را ببینیم. او بر همین اساس، نقدی که شاملو به حمیدی شیرازی وارد کرده بود را به خود او برمی­گرداند. شاملو حمیدی را به تکرار و تقلید گذشتگان متهم کرده بود. مسکوب نیز شاملو را اسیر سنت خودش می­داند. درواقع شاملو نیز اسیر تکرار و تقلید تجربه خود شده بود. مسکوب در نقد این نوع نگاه به گذشته، که اسیر تکرار و تقلید می­شود، به داستان دن­ کیشوت گریزی می­زند. پهلوان دنیای خیالی که می­خواهد دورانی مرده را زنده کند و آن مرده را بزید.

🔻نکته مهم دیگری درباره مفهوم تاریخ در اندیشه مسکوب وجود دارد و آن توجه وی به پیوند تاریخ و جغرافیاست. از این دیدگاه است که مسئله ایران برای او در اولویت قرار می­گیرد. او معتقد بود که تاریح در جغرافیا تحقق می­پذیرد. برهمین اساس تحلیل میکرد که در اقوام بیابانگرد، تاریخ، جای خود را به نسب­نامه وامی­گذاشت.  او در مصاحبه با علی بنوعزیزی نیز، این نگاه که در شکست­های تاریخی باید همواره به دنبال عوامل بیرونی بود را نقد می­کند. توجه او به عوامل داخلی جلب شده بود. به نظر می­رسد که در نهایت، می­توان فهم مسکوب از تاریخ را، نوعی نگاه غیرپوزیتیویستی و پدیدارشناسانه(چنان که در «در کوی دوست» به صراحت روش خود را اعلام می­کند)، گشوده و غیرایدئولوژیک، با محوریت ایران به عنوان مسئله او، دانست. بدیهی است که این یادداشت تنها شمه‌ای از اندیشه ادیبی است که می­گفت ایرانی بودن با همه رنج­هایش، به زبان فارسی­‌اش می­ ارزد.

موسسه علمی و تاریخی آتوسا
🆔 @atusa_sbu
مردم‌نامه چیست؟.jpg
1.5 MB
گزارش نشست «مردم‌نامه چیست؟ چیستی و چرایی مردم‌نامه‌نویسی» در شمارهٔ جدید مجلهٔ سیاست‌نامه
Forwarded from تاریخ و تمدن (Negar Zeilabi)
 
دانشگاه: از جذب مداحان تا راندن و تاراندن متخصصان!

"خبر کوتاه بود"، اما از حسرت و سرریز خون‌آب دل "یگانه بود و هیچ کم نداشت":

"دکتر مهرداد قیومی بیدهندی از پیش‌کسوتان تاریخ معماری ایران پس از دهه‌ها تدریس و پژوهش از کار در دانشگاه کناره گرفت".
  
از زمانی که در رشته تاریخ و تمدن اسلامی تحصیل می‌کردم، نام او را در کلاس‌های تاریخ هنر و معماری مکرر می‌شنیدم، مقاله‌های کم‌مانند تخصصی‌اش راهنمای من و بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران بود و آرزو می‌كردم  که افتخار شاگردی‌اش را داشته باشم تا بخت يارگشت و سال‌ها بعد، در دانشگاه شهید بهشتی استخدام شدم و به‌واسطه تدریس تاریخ هنر و معماری، افتخار همکاری و شاگردی استاد دکتر قیومی همزمان نصیبم شد. به لطف و سماحت علمى و دانشجوپرورى او، چندین دوره درس تاریخ تطبیقی معماری ایران و جهان اسلام را در گروه مطالعات معماری بر عهده داشتم و از نزدیک شاهد سلوک علمی و پژوهشی ایشان بودم. پس از افتخار شاگردی دکتر هادی عالم‌زاده در دانشگاه تهران (که از قضا او هم در شمار استادانی بود، چون استاد دكتر شيرين بيانى، استاد دكتر ژاله آموزگار و استاد دکتر محمد مجتهد شبستری که در دوره خالص‌سازی‌های احمدی‌نژادیه، در ١٣٨٥، به اجبار بازنشسته شد)، بار دیگر خود را در پیشگاه استادی می‌دیدم که هم از خضوع و فروتنی‌ و شاگردپروری‌اش درس‌ می‌آموختم و هم از روش‌مندی و باریک‌اندیشی و دانش ژرف و کارهای خلاقانه‌اش در تاریخ هنر و معماری ایران، و به طور خاص، در تئوری و نقد معماری.

     قیومی بیدهندی عضو شاخص و مؤثر در پایه‌گذاری رشته‌ی "تاریخ مطالعات معماری" است و ارزش و اهميت مساعى بی‌وقفه و روشمند او در رشته‌ی نو‌بنیان " تاریخ فرهنگی معماری" و " تئوری تاریخ معماری" را تنها گوهريان ساحت دانش و هنر و فرهنگ مى‌شناسند و بس!

   افزون بر این‌ها پس از شهریور ۱۴۰۱ و در پی خواست‌هاى حق‌جويانه‌ی دانشگاهيان، شاهد بوديم که دکتر قيومى نازنین در غم دانشجویان زندانی، استادان تعلیقی و جفاهاى جانكاهى که بر دانشگاهيان رفت، چگونه خونين‌دل نگران دانشجويان و آينده دانشگاهيان بود و از هیچ كوششى برای صيانت از جايگاه والاى دانشگاه دریغ نورزيد. او در صدور بسيارى از بیانیه‌های استادان، در دفاع از کیان دانشگاه، پیشگام بود و مایه‌ی دلگرمی و قوت قلب.

امروز پس از سال‌ها بردبارى و تحمل فضاى خفقان‌آلود دانشگاه، از تحقیر دانش و دانشگاهیان متخصص تا بر صدر نشاندن مداحان و مرتزقان، گوهرى كم‌تا، چونان مهرداد قیومی بیدهندی، ناگزير از كناره‌گيرى از دانشگاه می‌‌شود و عطای چنین دانشگاه خوارشده‌اى را به لقایش می‌بخشد!

آوخ و افسوس بر ما! که چنین سخت‌جان گشته‌ایم و اين فضاى ننگین بار و ادبارآور را تاب می‌آریم!

دریغا از دانش و دانشگاه!
دریغ و درد!



نگار ذیلابی استاد  تعلیقی دانشگاه شهید بهشتی

تاریخ و تمدن
َ
مردم‌نامه و تاریخ اکنون

یکی از ویژگی‌های مردم‌نامه‌نویسی به مثابه‌ی یک پویش فکری و علمی این است که از بیخ‌وبن دغدغه‌ی اکنون دارد. مردم‌نامه‌نویس گذشته‌ی نگذشته‌‌ای که تاریخ است را نه صرفا از سر کنجکاوی برای درک گذشته که با انگیزه‌ی دست یافتن به ادراکی مورخانه از وضعیت اکنون می‌خواند و می‌پژوهد. اکنونی که ساخته و پرداخته‌ی کار و کنش و منش و روش و رفتار مردم است.در مردم‌نامه‌نویسی به مثابه‌ی یک رویکرد و دیدگاه و روش در فهم و تفسیر و تبیین جهان تاریخی آدمی و رویدادها و پدیده‌های آن مردم نه توده‌ی پراکنده و طفیلی و منفعل و پیرو که کنش‌گران و سازندگان اصلی تاریخ‌ و نیروی پیش‌برنده و رقم‌زننده‌ی آن‌اند. چه خوب و چه بد. چه خیر و چه شر. چه تلخ و چه شیرین. هرچه هست و هرچه روی می‌دهد و صورت می‌بندد بدرجات نتیجه‌ی کنش و منش مردم است. صورت‌هایی از هستی تاریخی که ممکن و محقق شده‌اند برآمده و زاده‌شده‌ی از بطن و متن مردم‌اند. تغییر این صورت‌ها در اکنون و آینده نه صرفاً در گرو تغییر اشخاص و افراد و سررشته‌داران و ارباب زر و زور که بدزجات در گرو دگرگونی در خلقیات و روحیات و باورها و فرهنگ مردم است. این دیدگاه نقش افراد و اشخاص و حاکمان و حکومت‌ها را نادیده نمی‌گیرد و نفی نمی‌کند. نقش افراد و اشخاص و وضعیت حکومت‌ها و... در جای خود و در حد و اندازه‌ی خود باید دیده شود؛ اما نه چنان و چندان که آن‌ها اصل و محور شوند و مردم فرع و تابع.
مردم در ساخته‌شدن تاریخ و در رقم‌خوردن رویدادهای آن نقش اصلی و اساسی و محوری دارند. مردم بیخ و ریشه‌اند. میوه اگر تلخ است یا شیرین از این ریشه است. در مردم‌نامه‌نویسی، برخلاف پاره‌ای گونه‌های تاریخ مردم که در یکی دو سده‌ی اخیر در اروپا و آمریکا پدیدار شده و رواج گرفته‌اند، مردم معصوم و پاک و بی‌گناه و قربانی نیستند. مردم می‌توانند قربانی و مظلوم و ستم‌پذیر نباشند و اگر هستند و به شرایط و اوضاع و احوال ناخوشایند و ناپسند تن داده‌اند هم قصور دارند و هم تقصیر. مظلومان ظلم‌پذیر که برده‌وار و به‌اختیار به سلطه و چیرگی و سررشته‌داری نامردم نابکار ناکارآمد ناشایسته ناسزاوار تن می‌دهند شریک جرم ناشایستگان ستم‌پیشه هستند. پس اگر سررشته‌دارن ناسزاوار ناشایسته نقد می‌شوند پیش و بیش از آنان بردگان خودخواسته شایسته‌ی نقد هستند. و...

یک‌ پرسش بنیادین در مردم‌نامه‌نویسی این است که: اکنون چیست و چرا اینگونه است که هست؟ سهم عوام و خواص، فرودستان و فرادستان، حکومت‌شوندگان و حکومت‌کنندگان در این میان چیست؟ مردم‌نامه‌نویس اگر به تاریخ چند هزار سال پیش هم بپردازد آماجش این است که دستآورد پژوهش‌اش بر وضعیت اکنون پرتو بیفکند و به چیستی و چرایی آن پاسخ گوید.
مردم‌نامه‌نویسی به عنوان یک پویش ایرانی در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نویسی در پاره‌ای موارد، بدرجات، با گونه‌های تاریخ مردم که در جاهای دیگر پدیدار شده است متفاوت است.
پویش مردم‌نامه می‌کوشد در حد توان و امکان یک صدای ایرانی در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نویسی باشد. ایران به داشتن چنین صدایی در تاریخ‌نگاری جهان نیاز دارد. برآوردن این آماج کار یک تن و چند تن و یک سال و چند سال نیست. کار گروهی بزرگ از مورخان و صاحبنظران رشته‌های همسایه در یک روند و فرایند درازمدت در طی چند نسل است.
اگر این پویش در اینجا و اکنون به هر علت و هر دلیل بازایستد و از رفتن و بالندگی بازبماند، پس از چندی توسط کسانی دیگر و با شکل و شمایلی دیگر دوباره سر برخواهد آورد. مردم نامه‌نویسی نیازی بنیادین است که نمی‌شود و نباید نادیده‌اش گرفت. غفلت از آن هزینه‌های سنگین دارد.
امیدوارم پویش مردم‌نامه مشمول قاعده‌ی کوتاه‌مدتی نشود و کمبودها و موانع و مشکلات زمینه‌ی رکود و تعطیل و توقف آن را فراهم نیاورند. مردم‌نامه یک مجله نیست. یک پویش فکری و علمی است.
مردم‌نامه را دریابید و از آن خود بدانید. از آن همه‌ی مردم.
#داریوش_رحمانیان
نهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
🔮به فرهنگ باشد روان تندرست

🔮ایران سرزمینی کهن با فرهنگ باستانی است. سرزمین نیکی‌ها و مردمان نجیبی که ستایشگر داد و راستی و دوستی و نکوهشگر ظلم و دروغ و دشمنی‌اند. باید تا می توان از ایران گفت و نوشت. چرا که ظرف و محتوای توسعه کشور است. باید زبان فارسی را دوست داشت و در جهت ترویج آن از هیچ اقدامی دریغ نکرد. باید تا حد ممکن فرزندان کشور را با حافظ و سعدی، با فردوسی و مولوی و نظامی آشنا کرد. اگر ایده ایران از جمع معدودی نخبگان خارج شود و در میان مردم و سیاستگذاران شکل خودآگاهانه بگیرد معنای امنیت، مصلحت و منافع ملی شکل خواهد گرفت. حقیقت این است که امروزه ایران مورد غفلت قرار گرفته است و بدون وطن، کشور و ایراندوستی هیچ تحول مهمی رقم نمی‌خورد.

🔮فهرست زیر از کوشاترین و معتبرترین رسانه ها و نهادهای فرهنگیِ مستقل تشکیل شده است که جملگی در گستره‌یِ گسترده‌یِ تاریخ و ادبیات و فرهنگِ زرینِ ایران زمین می‌کوشند.
با پیوستن به این رسانه ها و نهادها به توسعه فرهنگی در جامعه یاری رسانیم.
                     
         🔮پـــــــایــنده ایــــــــــران🔮


🟪دکتر محمّد‌علی اسلامی‌نُدوشن

🟪کتاب گویا (لذت مطالعه با چشمان بسته).

🟪زین قند پارسی
(درست بنویسیم، درست بگوییم).


🟪کتابخانه تخصصی ادبیات

🟪بهترین داستان‌های کوتاه جهان

🟪رسانه رسمی استاد فریدون فرح اندوز
(گوینده و مجری رادیو و تلویزیون ملی ایران).


🟪رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه

🟪مولانا و باغ سبز عشق

🟪 حافظ // خیام ( صوتی )

🟪بنیاد فردوسی خراسان
(كانون شاهنامه فردوسی توس‏).


🟪رمانهای صوتی بهار

🟪مردم‌نامه، فصلنامه مطالعات تاریخ‌ مردم.

🟪خردسرای فردوسی
(آینه‌ای برای پژواک جلوه‌های دانش و فرهنگ ایران زمین).


🟪چراغداران (دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران، صداهای نایاب فرهنگ و ادب و هنر)

🟪آرخش، کلبه پژوهش حماسه‌های ایرانی
(رسانه دکتر آرش اکبری مفاخر).


🟪سرو سایـه‌فکن
(رسانه ای برای پاسداشت زبان و ادبیات فارسی).


🟪شاهنامه کودک هما

🟪منابع تاریخ ساسانیان

🟪مطالعات قفقاز

🟪ستیغ، خوانش اشعار حافظ و سعدی و...(رسانه سهیل قاسمی)

🟪زبان شناسی و فراتر از آن (محفلی برای آموختن زبانهای ایرانی).

🟪شاهنامه برای کودکان
(قصه های شاهنامه و خواندن اشعار برای کودکان و نوجوانان).


🟪تاریخ اشکانیان

🟪انجمن شاهنامه خوانی آنلاین (دبی، کانادا، ایران، لندن).

🟪مأدبه‌ی ادبی، شرح کلیله و دمنه و آثار ادبی فارسی (رسانه دکتر محمّدامین احمدپور).

🟪شرح غزلیات سعدی با امیر اثنی عشری

🟪بوستان سعدی با امیر اثنی عشری

🟪کانون پژوهش‌های شاهنامه
(معرفی کتاب‌ها و مقالات و یادداشت‌ها پیرامون شاهنامه).


🟪گاهگفـت
(دُرُست‌خوانیِ شعرِ کُهَن).


🟪شرح و بررسی آکادمیک تاریخ اشکانیان

🟪ملی‌گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی

🟪رهسپر کوچه رندان
(بررسی اندیشه حافظ).


🟪تاریخ روایی ایران

🟪اهل تمییز
(معرفی و نقد کتاب، پاسداشت یاد بزرگان)


🟪کتابخانه متون و مطالعات زردشتی

🟪انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا)


🟪تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات ایران زمین

🟪سفر به ادبیات (خوانش و شرح گلستان صوتی، معرفی کتاب و...)

🟪تاریخ ترجمه(یادداشتها و جستارها دربارهٔ تاریخ‌نگاری و تاریخ ترجمه در ایران).

🟪تاریخ میانه

🟪کتاب و حکمت

🟪سخن و سخنوران
(سخنرانی و گفتگوهای نایاب نام آوران وطن فارسی).

🟪انجمن شاهنامه‌خوانی هما
(خوانش و شرح بیتهای شاهنامه).



🟣کانال میهمان:

دکتر مهدی نوریان، ادیب، نویسنده و استاد بازنشستهٔ دانشگاه اصفهان




🔮فـــرِّ ایــــران را می سـتایـیـم.
🔮


🔮هماهنگی جهت شرکت در تبادل

🔮@Arash_Kamangiiir
🖊نگاه فریدون آدمیت به تاریخ و منابع تاریخی نخبه‎گرایانه بود

📚تاریخ‌نگاری به مثابه معمار فکر

📥رضا مختاری اصفهانی

🖇قضاوت‎های تاریخی آدمیت از تعریف او از مورخ برمی‌خاست. به اعتقاد او، مورخ نمی‎توانست «شخصیت خود را از سیر افکار به‌کلی منتزع گرداند. مورخ وقتی می‎تواند هنرمندانه به کارش بپردازد که خود صاحب اندیشه باشد تا قدر اندیشه شناسد. به یک معنا، تاریخ‌نگار واقعی معمار فکر است نه‌تنها مدرس افکار. تأثیر شخصیت عقلی مورخ در تصنیف خود تا درجه‎ای بی‎شباهت به تأثیر نویسنده در اثر هنری او نیست. و این همسانی از لحاظ معنی و جانی است که تاریخ‎نویس به تألیف خود می‎دهد.»

🖇شاید بر مبنای همین تعریف از مورخ بود که «معلمین تاریخ» را دچار «ابتذال و کم‎مایگی» می‎دید که بیشتر «مدرس افکار» هستند تا «معمار فکر». البته نگاه انتقادی و گاه گزندة آدمیت به تاریخ‌نگار ایرانی در جهت ستایش از تاریخ‌نگاران غربی نبود. او آثار مورخان شرقی را در شرح و تحلیل «برخورد جامعه‎های کهن شرقی با مدنیت نو مغرب‎زمین» از آثار هم‌گنان غربی‎شان «معتبرتر و عمیق‎تر» می‎دید که به اعتقاد او، فرنگیان «بیشتر اهل تفنن به نظر می‎آیند و تألیفاتشان کمتر اصالت دارند.»

🖇بر این اساس آثار ایرانشناسان زمانة خود را در «ابتذال و کم‎مایگی» می‎دید و آنان را «فاقد اصالت فکر» می‎دانست. او به تعریف گیب از «خاورشناس» دربارة «ایرانشناسان» هم باور داشت که «خاورشناس معمولاً کسی است که در هیچ رشته‎ای تعلیمات اساسی تخصصی و خبرگی علمی لازم را ندارد جز این‎که به زحمت یک یا چند زبان مشرقی آموخته – یعنی برخلاف مورخ و جامعه‎شناس که اسلوب علمی فن خود را فرا گرفته، خاورشناس همین که پایش را از قلمرو زبان و ادبیات بیرون می‎نهد، جای پای دیگران قدم برمی‎دارد.»

🖇او بر مبنای همین نگاه، در پژوهش‎هایش بیشتر از اسناد شخصی و مکاتبات دولتی، خاطرات و منابع تاریخی زمان وقوع حادثه بهره می‏جست. بر این اساس نوشته‏ها و حکم‏هایش مختص به خودش بود و تصویری که از گذشته ارائه می‎داد، بر مبنای همان «معمار فکر» بود. آدمیت دیپلماتی اندیشمند بود. تحصیلات خود را در انگلستان به پایان رسانده و در میان محققان ایرانی اولین پژوهشگری بود که از گزارش‌های دیپلمات‎های بریتانیایی در ایران در تحقیقاتش استفاده می‎کرد. او همچنین از فرصت حضور در وزارت امور خارجه برای دسترسی به قدیمی‎ترین آرشیو ایران بهره برد. بسیاری از کتاب‎های خاطرات و تاریخی در آن زمانی که آدمیت می‎نوشت، هنوز تصحیح و به زیور طبع آراسته نشده بودند.

🖇از همین رو او با دقت نظر از نسخ خطی برای تکمیل تحقیقاتش استفاده می‎کرد. کاری که امروزه با چاپ این نسخ تسهیل شده، اما فهم و خوانش این متون برای بسیاری سخت است. اتفاقی که به جهت انقطاع بسیاری از فارغ‏التحصیلان امروزی تاریخ و علوم سیاسی از متون کلاسیک رخ داده است. از آنجا که آدمیت، تاریخ‌نگار را «معمار فکر» می‏دانست، در بازسازی گذشته به عنوان یک محقق تأثیر بسزایی داشت. هرچند وظیفة یک محقق تاریخ آن است که روایات گوناگون از راویان متفاوت را با نگاهی نقادانه گزینش کرده و پس از آن با چینش روایات صحیح‎تر به بازسازی گذشته بپردازد، اما آدمیت به عنوان «معمار فکر» در گزینش و چینش روایات بیش از یک محقق رفتار می‎کرد.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دوم و سوم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
Forwarded from تاریخ نویس
📔بررسی کارنامه تاریخ نگاری دکتر غلامحسین زرگری نژاد

سخنرانان:
#دکتر_محمدعلی_اکبری
#دکتر_علیرضا_ملایی_توانی
#دکتر_قباد_منصوربخت
#دکتر_حجت_فلاح_توتکار

مدیر نشست:
#دکتر_محمد_بی_طرفان

🗓 دوشنبه 21 خرداد 1403 ساعت 17

🏡سالن حافظ

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
وضعیت رشته‌ی تاریخ را یک مسئله‌ی ملی بدانیم

نقد تاریخ‌نگاری معاصر ایران

درباره‌ی اهمیت و ضرورت و فوریت نقد تاریخ‌نگاری معاصر ایران هرچه بگوییم کم گفته‌ایم. این کار بایسته را به شکل‌های گوناگون و در قالب‌های مختلف و با روش‌ها و رویکردهای متفاوت می‌توان انجام داد. از آن میان یکی از کارها برگزاری نشست‌هایی است که چندی‌ست در خانه‌اندیشمندان علوم‌انسانی‌ شروع شده است. چندی پیش نشستی در بررسی کارنامه‌ی سهراب یزدانی برگزار شد و یکی دیگر، درباره‌ی غلامحسین زرگری‌نژاد، را در پیش داریم.
زرگری‌نژاد کارنامه‌ای پرپیمان دارد. وی آثاری ارزشمند در حوزه‌ی تاریخ صدراسلام، سویه‌ها و بخش‌هایی از تاریخ تشیع، تاریخ قاجاریه و انقلاب مشروطه، تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در اسلام و ایران- بویژه در ایران روزگار قاجاریه-، و تصحیح و تحشیه و چاپ پاره‌ای از منابع تاریخی و اندیشه‌ی سیاسی و... پدید آورده است.
امید است این دست از نشست‌ها و کارو‌کوشش‌ها درباره‌ی تاریخ‌نگاری معاصر ایران ادامه یابد.
رشد و پویایی و تحرک و تحول تاریخ‌نگاری ایرانی در گرو اینگونه کارهاست.
این را نیز بیفزاییم که هرگاه به کارنامه‌ی امثال زرگری‌نژاد و یزدانی و... می‌پردازیم خواه‌ناخواه این پرسش‌ درمیان می‌آید که برنامه‌ریزان و سیاستگذاران وزارت علوم و دانشگاه‌ها برای پرکردن جای آنان چه اندیشیده‌اند و چه کرده‌اند؟
زرگری‌نژاد پانزده سال پیش زودهنگام بازنشست شد. نمونه‌های دیگر هم داریم. اگر قرار باشد تاریخ دانش/رشته‌ی تاریخ در دهه‌های اخیر را بنویسیم هریک از آن نمونه‌ها گوشه‌ها و سویه‌های مهمی از آن‌چه که بر این رشته رفته است را روشن می‌کنند.
بپرسیم و بیندیشیم که:
سازوکار جذب و دفع اعضای هیئت علمی در گروه‌های تاریخ چگونه است؟ رشته‌ی تاریخ در سال‌های اخیر دانش‌آموختگان پرتوان کم نداشته است؛ اما دریغا که اندک‌شماری از آنان جذب گروه‌های تاریخ شده‌اند. شماری از آنان سال‌هاست که فارغ‌التحصیل شده‌اند و همچنان بیکار و سرگردان‌اند. جای خالی زرگری‌نژاد‌ها و یزدانی‌ها و... چگونه پر شده است؟ طرح این پرسش و پاسخ به آن اهمیتی به‌مراتب فراتر از اوضاع و احوال رشته‌ی تاریخ دارد. با درنگ در اکنون و آینده‌ی ایران پیوندی بنیادین دارد. وضعیت رشته‌ی تاریخ با هستی و ماندگاری و بالندگی ایران پیوندی تنگاتنگ دارد. آنان‌که درد و دغدغه‌ی ایران دارند باید نسبت به وضعیت رشته‌ی تاریخ، بیش و پیش از همه‌ی رشته‌های دیگر، بطور بسیار ویژه حساس و دردمند و دغدغه‌مند باشند.
وضعیت رشته‌ی تاریخ را یک مسئله‌ی ملی بدانیم.
و...

#داریوش_رحمانیان
سیزدهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
Forwarded from هیچستان
خواص‌فریبی

خواص عوامفریبی می‌کنند. این را همه می‌دانیم. در این باره بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و دیده‌ایم و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. آن‌چه که بدرجات مغفول مانده و کمتر مورد بحث‌و‌فحص قرار گرفته آن روی سکه است: خواص‌فریبی عوام.
اینجا مراد از عوام همه‌ی توده‌ی مردم نیست.آن‌گونه که تاریخ گواهی می‌دهد در بسیاری موارد و مواقع خواص، بویژه ارباب قدرت، گول ظواهر رفتار و گفتار عوام را می‌خورند. مدایح و تملقات و چاپلوسی‌ها مست‌شان می‌کند و چشم و گوش‌شان بسته می‌شود و نمی‌توانند واقعیت جاری را ببینند و دریابند و چاره کنند. لاجرم به کژراهه سقوط و تباهی می‌روند. مراد از عوام در اینجا غوغاییان‌اند. به تعبیر امروز غوغاسالاران.
آنان‌که نان به نرخ روز می‌خورند و به هر سو که باد بوزد می‌روند. حمله‌شان به تعبیر حضرت مولانا حمله‌ی شیر علم است.
در پندارزدگی ارباب قدرت در سراسر تاریخ نقش این عوام خواص‌فریب را باید جدی گرفت. حضرت فردوسی درباره‌ی این گروه تعبیر پایمرداندیو را به کار می‌برد. در دیوانه شدن ارباب قدرت و در سقوط و تباهی آنان، اینان نقش درجه اول دارند. اینان عون فرعون‌اند. عون فرعون‌ساز فرعون‌آفرین. تاریخ توهم‌و بی‌خردی و پندارزدگی را بدون توجه به نقش این اعوان و انصار نمی‌توان چنان‌که باید‌وشاید دریافت.
اندک‌شمارند خواصی که فریب عوام را نخورده‌ باشند. بسیار اندک‌شمارند...

شاید این مجمل در مجالی دیگر به تفصیل بیاید.

#داریوش_رحمانیان
چهاردهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/hichestandr
گذشته از طریق شنیدن نیز وارد آگاهی ما می‌شود

عیسی عبدی

مانند بسیاری افراد دیگر، زیاد تاریخ نمی‌خواندم و ارزش خاصی برایش قائل نبودم؛ چون همه می‌نوشتند یا روایت می‌کردند. به خود می‌گفتم همه راوی هستند و گذشته رشتهٔ پیوند همه روایت‌هاست. انسان ذاتاً روایتگر است. کسی هم که نطق و بیان خوبی داشته باشد به راوی خوبی بدل می‌شود. گاهی با یک نگاه طبیبانه و مهندسانه و حتی ‌مادی‌ انگار، تصور می‌کردم که گذشته ناپدید شده و باید به صورت مادی به چنگ آید تا آن را در مقابل چشمانم فرموله کنم. مفهوم فرهنگ از این رو همواره برایم دشوار بود. آیا بیرون از ما یا درون ماست؟ عینی است یا انتزاعی؟ اگر عینی است در کجا و چگونه بازنمایی شده است؟ در زندگی ما جریان دارد یا به وسیله ما به جریان می‌افتد؟ عناصر معنادارش کدامند؟ آری فرهنگ همچون واژهٔ تاریخ آنقدر پرتکرار و ایهام‌آلود است که رها، عادی و دم‌دستی به نظر می‌آید.

روزی به شکل اتفاقی، به صورتی نه‌چندان واضح از یک دانشور شنیدم که با لحنی بی‌طرفانه برای همکارش بازگو می‌کرد که به منظور توصیف یا فهم بهتر سازوکار و دگرگونی فرهنگ معاصر، ناگزیر باید به دنیای کنشگران فرهنگی هم راه یافت. اینجا بود که تبلور فرهنگ در قالب کنش و کنشگر در ذهنم رسوخ کرد. احساس کردم کنش در فرهنگ و فرهنگ در کنش جریان دارد. وی آنگاه نام شماری از وزیران (کنشگران) فرهنگ ایران را برشمرد، من به گفتهٔ او توجه نکردم ولی به تدریج کنجکاو شدم. اظهار او، بر من پدیدار شد.  همهٔ پیش‌فرض‌هایم را اپوخه کردم. وی جسته‌گریخته از کسانی نام می‌برد که در عین مطالعه و دانشوری، روزگاری حتی وزیر فرهنگ هم بوده‌اند؛ بی‌آنکه بگوید آنها را کاملاً می‌شناسد. رفتم در ویکی‌پدیا مثل کسی که اصلاً تاریخ نمی‌داند درباره اظهار او تحقیق ساده‌ای کردم، دیدم نام‌هایی مانند علی‌اکبر سیاسی، محمدتقی بهار، عیسی صدیق، محمود حسابی، ناتل خانلری و ... که در شرایطی متفاوت از زمانهٔ ما می‌زیسته‌اند و به افق دیگری تعلق داشتند چگونه می‌اندیشیدند. در دورانی بدون فضای مجازی و بدون دسترسی آسان به پی‌دی‌اف‌های کتاب و کتابخانه‌های دیجیتال و بدون دستیابی آسان (برخلاف امروز) به مدارک عالی دانشگاه!

عجب وزیر-استادانی! حتی دانشگاه هم در تسخیر آنها بود ولی نمی‌خواستند همانجا باقی بمانند؛ لکن پیونددهندهٔ دانشگاه و دولت و فرهنگ بودند. عجب معادلهٔ عجیبی است وقتی نخبگان این چنین باشند‌. تو گویی ما امروز دیگر از این وزیر-استادان کمتر نشانی داریم یا بهتر بگوییم وزیر-مؤلفان. آنها حتی اگر دنبال رزومه و مقالات برای خودنمایی بوده باشند به اندازهٔ توان خود  دود چراغ خورده بودند.

آری به فکر فرو رفتم که چگونه این پدیدار در حالت اپوخه‌ای این موضوع را در ذهنم برانگیخت. هنوز نام آن دانشور را به یاد نمی‌آورم اما سخن او تلنگری به ذهنم بود تا بی‌طرفانه از فاصلهٔ مشخصی به افق دیگری بنگرم و فقط همین قاب را نگاه کنم؛ بدون برتری‌دادن دوره‌ای به دورهٔ دیگر و فارغ از حب و بغض و نگاه سیاه و سفید!

راستی علت اینکه نام آن استاد یا معلم ساده و بی‌طرف را به یاد نمی‌آورم چیست؟ شاید این فنومن در خواب بر من آشکار شده باشد! این فراموشی از کجا ناشی می‌شود. نکند ریشه در امری کلی‌تر دارد!

در نهایت به این عبارت از فرانک انکر اسمیت   برخوردم که در کتاب "بازنمایی تاریخی"، از  یوهان هویزینگا، نقل قول می‌کند که وقتی یک تاریخ‌نگار وارد دنیای گذشتگان می‌شود و دربارهٔ آن می‌نگارد‌، نوشتار او (بخوان تاریخ  فرهنگی)  پاره‌ای از تجربهٔ زیستهٔ گذشتگان را بازنمایی می‌کند که فرهنگ به کمک آن، از گذشتهٔ خود آگاه می‌شود.

📜@mardomnameh
گزارش نشست «ارزیابی کارنامهٔ تاریخ‌نگاری سهراب یزدانی» در روزنامهٔ اعتماد

☑️ ایستاده میان سیاست و تاریخ و جامعه

محسن آزموده

📌برای مطالعهٔ این گزارش در وبگاه روزنامهٔ اعتماد، وارد لینک زیر شوید: 👇👇

🔗https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/217659/
ایستاده_میان_سیاست_و_تاریخ_و_جامعه.pdf
2 MB
گزارش نشست «ارزیابی کارنامهٔ تاریخ‌نگاری سهراب یزدانی» در روزنامهٔ اعتماد

☑️ ایستاده میان سیاست و تاریخ و جامعه

محسن آزموده
2024/06/05 00:00:31
Back to Top
HTML Embed Code: