Telegram Web Link
#امام_هادی

آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن و سال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری است در پی دلم آید
گرچه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید

هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید

ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی ابن محمد ابن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهٔ خانهٔ خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریهٔ زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی

تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم

ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی

دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بس که
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی

دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن

با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
#امام_هادی

لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش

بر لطف بى کرانۀ او بسته ایم دل
امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش

منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش

تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش

ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش

این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش

این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتش

این است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش

این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش

این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش

سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش

آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشد عبادتش

افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش

مائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون نا امید کس نشود از عنایتش

گردیده ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده ایم دست به دامان رحمتش

از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش

یارب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش

از لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو را نشان خدمت آل محمد است

سیدرضا مؤید

@marsiyeeh
#امام_هادی

پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام
از خراب آباد این دل  در پی آبادی ام
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام
من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای
دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام
جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت
 جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام
برکت شیر حلال مادرم بوده اگر
نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام
هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد 
نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد

ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین
نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین
هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو
هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین
خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام
بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین
پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم
یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین
خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است
نوکری از نوکران تو شده روح الامین
ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد
عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد

درس های اعتقادت را بیا از سر بگو 
با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو
از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین
باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو
یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو
من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
بر محبین علی در وادی محشر، بگو...
...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟
کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو
سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف
پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا
بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا
من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
سجده کردم سالیان سال سوی سامرا
با شمیم و جذبه های سامرایی شما
پروراندی در دل ما آرزوی سامرا
تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا
ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا
اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟
می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟

مهدی علی قاسمی

@marsiyeeh
#امام_هادی

اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود

اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود

برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود

در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود

کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود

منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام


چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن

چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق، موجبات شادی دلت شدن

چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن

چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن

چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن

همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم


بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را

هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را

شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان
خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را

بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را

حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را

بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم


دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه

کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه

کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه

غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه

خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه

ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف


دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود

خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود

به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود

مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود

در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود

همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی


به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی

تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی

فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی

تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی

فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟

به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد

محمدجواد شیرازی

@marsiyeeh
#امام_هادی

امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده
گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده
یــا کوثــری از دامــن ام‌ابیهــا آمده
چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده
از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده
نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم

کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا
رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی
قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا
هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا
هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختم‌الانبیا
آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم

از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او
نام دل‌آرایش علی، قلب محمّد جای او
در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او
دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او
جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او
عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم

چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش
یعقوب‌هـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش
نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش
قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش
شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش
بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم

باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره
مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره
تا چهره بگذارم شبی بـر جای‌جای سامره
سعی و صفا و مـروه‌ام باشد صفای سامره
ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره
هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم

ای آفتاب شهر دل روی جهـان‌آرای تو
ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو
روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو
نور خـدا می‌تابـد از سرداب سامرای تو
دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو
در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم

تو وجـه حـی داوری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا
تو احمدی تو حیدری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا
تو جسم ایمان را سری یابن‌الجواد ابن‌الرضا
تو روح را بال و پـری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا
از هرچه گویم برتری یابن‌الجواد ابن‌الرضا
چون می‌نگارم وصف تو در دست می‌لرزد قلم

من عبـد بی‌پا و سـرم اما سر و سرور تویی
ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی
گم‌گشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی
علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی
لب‌تشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی
باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم

تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت می‌کنی
تو دوستـان خویش را مست ولایت می‌کنی
در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت می‌کنی
بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند
برما عنایت نـه! که لطف بی‌نهایت می‌کنی
ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم

ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر
جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری!
جوشد ز تیغ مهدی‌ات نور عدالت‌گستری
از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری
«میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهر‌پروری
باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دم‌به‌دم

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

من ذکر بسم الله الرحمن الرحیمم
تصویر اسماءِ خداوند کریمم

من قل هو الله احد را رازدارم
یعنی علیِ عالی ام، ذکر قدیمم

من ذکر الله الصمد را عینِ معنام
عینِ خداوندِ علیمم، من علیمم

از کعبه راز لم یلد باید بپرسید
لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم

کفواً اَحد را فاطمه معنا نموده:
خَلقاً و خُلقاً چون علی خَلقِ عظیمم

همتای کوثر، کفوِ زهرای بتولم
أبتر سزاوار است بر خصمِ عقیمم

کِی زادگاه دیگران در کعبه باشد؟
من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم

من کعبه ام، من قبله ام، من عینِ ذاتم
میزانِ دین،یعنی شریعت را حریمم

من در رکوعِ خویش، مُحییِ زکاتم
مجریِ احکام خداوند حکیمم

آن حاکمِ شرعم که در وقت قضاوت
حتی برای دشمنان خود حلیمم

خود پادشاه عالمم، اما به زُهدم
این بس، که فرش کُلبه اَم، تنها گِلیمم

حتی برادرهای خود را منع کردم
زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم

جانِ پیمبر هستم و نفسِ رسالت
سلطان عالم هستم و عبدالکریمم

من، آسمانِ بی ستون را آفریدم
من حاکم و جبریل در جنّت ندیمم

من سفره دار خلقت و کون و مکانم
رزق سماوات و زمین، بارِ عَمیمم

کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم
بر بادها فرش سلیمان، یک نسیمم

موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش
در طور سینا،یارِ موسای کلیمم

عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم
عالم شود إحیاء از عطرِ شمیمم

آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است
نامِ مرا آورد، من قلب سلیمم

راه زمین، راه سما، راه کُراتم
تنها در عالم من صراط المستقیمم

بر لشگر پیغمبران، مولا منم من
بر احمد مختار چون سیبِ دونیمم

من اولین مؤمن به اسلامِ رسولم
خود در تمام کارها با او سهیمم

با نَصِّ پیغمبر امیرالمومنینم
تنها منم دارای این اسم عظیمم

من جانشینِ حضرت ختمی مآبم
داده ولایم را خداوند علیمم

اولاد معصومم، امامانِ مبینند
آری امامانِ مبین را هم زعیمم

حتی ولایت بر همه کفّار دارم
پس منکرانم را بخوان خصمِ لئیمم

کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم
دستانِ من بنوشت ابیاتِ فخیمم

حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت
در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم

من پهلوان خیبر و بدر و حنینم
من قالعِ هر یل یلِ بازو ضخیمم

با جاهلیَّیت در ستیزم تا به آخر
من دشمنِ دیرینِ شیطان رجیمم

چشمان اهل فتنه را من کور کردم
آرامشِ مَردم در اوضاعِ وخیمم

ابطالِ باطل میکنم، احقاقِ حق نیز
فاروقم و در این سِمَت دُرِّ یتیمم

هر منحرف را از رهِ خود بازدارم
تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَویمم

هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ
هر شام، سفره دارِ أطفال یتیمم

دست خدا، چشم خدا، گوش خدایم
هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم

من دستِ مهدی میشوم روز عدالت
من قاسمِ کیفر ز جنّت تا جحیمم

عقبای من زهراست، دنیایم که پاشید
با فاطمه، صحرای محشر من قسیمم

در پیش من بازوی زهرا را شکستند
بستند پیشِ او دو بازوی حَجیمم

سیلی زنَم، آنکس که ناموسِ مرا زد؛
من ظلم دیدم وَز غم زهرا ظَلیمم

من از مدینه تا نجف در انتظارم
تا صبحِ روز انتقام آنجا مقیمم

از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار
شبهای جمعه کربلا خوانِ نعیمم

عالم بگِرید بر حسینِ من که گوید:
پُر غصه تر از قصۀ کهف و رقیمم

رأسِ بریده دیده کس، قرآن بخواند؟
من ناطقِ قرآن و مقتولِ خصیمم

گودال بود و پیکرم زیر سُم اسب
من بودم و حالِ مناجات صمیمم

تنها کلامم: یا غیاث المستغیثین!
این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم

محمود ژولیده

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

خان عطاش پیش چه کس باز باز نیست؟
یا با کدام بنده ی خود همطراز نیست؟

گفتم به دل از او بطلب حاجتی و گفت :
بخشیده او!به عرضه ی حاجت نیازنیست

"بنده" اگر بگویمش او را جفا بود
گرکه"خدا"خطاب شود هم،جواز نیست!

از بزم ذوالفقار کسی زنده بر نگشت
میدان شیر،عرصه ی گرگ و گراز نیست

مدحش همینقدر که به هستی به غیرِ او
کس لَنگر و پناه دِه و چاره ساز نیست

این را به شاهدان غدیرش خبر دهید
مانند مرتضی احدی در حجاز نیست

کوزه کجا کشیدن دریا کجا،دریغ!
گوش غریبه محرم هر سرّ و راز نیست

فرض محال "هرسه" درست اند، لیک آه
"جایی که آب هست تیمم مجاز نیست"

محمد کابلی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش
نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش

فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید
خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش

به حکم "لافتی إلا علی..." دیگر جهان هرگز
نه می بیند شبیهش را، نه حتی مثل شمشیرش

فقط با نان جو سر کرد آنکه فتح خیبر کرد
کجا آن قوت و این قوّت، ملائک مات تکبیرش

دعا بر جان مادر می کند هرکس محب اوست
رسید از دامن مادر به قلب طفل تأثیرش

چنان از نام او مستم، گرفته یاء آن دستم
علی نامش چنین کرده، چه خواهد کرد تصویرش

کند صید دل این صیاد قابل با شمایل هم
که خالش دانه، مو لشکر، کمان ابرو، مژه تیرش

برای کوی او رفتن، گرسنه مانده ترجیحاً
به جز او را نمی خواهد گدای چشم و دل سیرش

علی هرجا رود بالا، شود حجت تمام آنجا
چه باشد شیر میدان و چه باشد طفل بی شیرش

مرضیه نعیم امینی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

تو، علی بودی و بالاتر ز هر برتر شدی
بی گمان اله نبودی از بشر سَرتر شدی

نیست تیغی برتر و بهتر ز سِیفت ذوالافقار
بهر کشتی نجات آدمی ،لنگر شدی

ام اسماعیل از جُستن ز آب مآیوس گشت
گو به مادر آفرین تو برتر از هاجر شدی

فاطمه بنت اسد را در حریمش جای داد
تا سه صبح و شام میهمان حضرت داور شدی

چون قلم وصف تو را خواهد نگارد بر ورق
نقش بندی بی بدیل از خِبرهٔ مسگر شدی

در رسالت با رسولت گام در گامش شدی
در شب خوف و خطر تو وارد بستر شدی

مهربان ،آرام جام،شیرین زبان،در کودکی!
قهرمان سر فراز قصهٔ مادر شدی..

در امامت چون محمد بی بدیلی یا علی
خار در چشمانِ کور دشمن ابتر شدی

جان تو جان محمد ،جان احمد جان تو
بر گل یاس نبوت مهربان همسر شدی

دشمنانت در احد در بدر و خندق، انهزام
در به در شد دشمن دون، حضرت حیدر شدی

دومی پرچم فکند و رو به صحرا الفرار
با اشارات محمد ، فاتح خیبر شدی

فاتح خیبر شدی ،چون فاتح دلها بودی
مرتضی ای ،بو ترابی،شافع محشر شدی

شرح اوصاف علی را بی گمان نتوان نوشت
ای تو «مخلص» ،عاشقانه، کمترین نوکر شدی

مهدی خاکی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

تا چشم های تو به چشم ماه می افتد
تاریخ دنبال نگاهت راه می افتد

پشت سر تو نخل ها آواز می خوانند
آیینه ها از پاکی تو سخت حیران اند

کعبه دوباره روی تو آغوش واکرده ست
خود را میان قلب تو انگار جا کرده ست

از قبله می آیی و بی شک مقصدت عرش است
تو از نخستین روز خلقت مسندت عرش است

در وصف تو جز نقطه چین شعری ندارم من
عمری ست خاطر خواه شعر شهریارم من

دستی که خیبر را تماما کنده از جایش
آری پیمبر می برد آهسته بالایش

پیراهن تصنیف پوشیدند دیوان ها
آمد دوباره بهترین عید مسلمان ها

از کیسه هایت می برد کوفه غذایش را
با تو خدا گسترده تر کرده عطایش را

از عرش با جمع ملائک آمده جبریل
انداخته بر زیر پایت بال هایش را

دست تو بالا رفته و در آن شلوغی ها
خورشید پیدا کرده دیگر مقتدایش را

در آن میان احمد برای شیعیان تو
آرام بالا می برد دست دعایش را

بر روی دوش سبز و عرشی تو پیغمبر
با عشق می خواهد بیندازد عبایش را

چون گوش های کر در این صحرا فراوان است
بالا و بالا می برد احمد صدایش را

اهل نفاق از اولش پیمان شکن بودند
اهل عمل هرگز فقط اهل سخن بودند

تقویم چرخید و دوباره وقت مستی شد
وقت طلوع چهره ی خورشید هستی شد

عالم تماما بوده از اول فقیر عشق
تاریخ یکبار دگر شد هم مسیر عشق

آنانکه از حیدر جلو رفتند برگردند
دیگر رسیده وقت بیعت با امیر عشق

با عشق پیغمبر حکومت کرده بر دلها
در این حکومت بوده حیدر هم وزیر عشق

روز غدیر خم کشیده چله را حیدر
پرتاب کرده سوی قلب شیعه تیر عشق

جایش میان آسمان بوده ست از اول
او بوده در دنیای ما تنها، سفیر عشق

دستش که بالا رفت مردم یا علی گفتند
دستش که بالا رفت عالم شد اسیر عشق

مولای یا مولای تنها ذکر باران است
مولای یا مولای تنها راه پایان است

احسان نرگسی رضاپور

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم
شب شراب که باشد دچار افراطم

بریز هرچه که داری مکن مراعاتم
تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم

سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار
(شب شراب می ارزد به بامداد خمار)

نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم
اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم

بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم
بگو بگو و مگو من صنایع الهم

لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی
که شعر جوششی آفریدگار تویی

تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی
پر از خیالی و از هر خیال بیرونی

شکوه شعر کهن در کلام اکنونی
بریز قاعده ها را بهم تو قانونی

سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است
جهان بدون تو اسلوب بی معادله است

رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی
به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی

نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_
شراب شعر صغیر و فواد کرمانی

تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی
جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی

کتاب معجزه در بی شمار ابوابی
اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی

بخوانمت منِ وامانده با چه القابی
اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی

اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم
تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم

تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو
کنار فاطمه ای همدم حرایی تو

به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو
به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو

تو در نهایت معراج در نبایدها
نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها

تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار
دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_

کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار
برای مالک اشتر نوشته ای بسیار

هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است
غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است

به ناشناسیِ منظومهء علی نامه
به الغدیر به موی سپید علامه

به یا علی مددِ پوریا به هنگامه
به شرمگینیِ من در چکامه و چامه

تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست
که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست...

سیدحمیدرضا برقعی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد
زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد

گفتم به قلم شمّه‌ای از فضلِ علی گو
گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد

ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست
او غیرِ خدا، شاعر و مداح ندارد

هرکس که شود، مستِ تمنای نگاهش
دیگر خبر از شام و سحرگاه ندارد

گفتند: دراز است سرِ رشته‌ی این عشق
پس رشته‌ی حبّش، سرِ کوتاه ندارد

در سینه‌ی این مرد، چه داغی‌ست، خدایا!
هم‌ناله و هم‌راز، به جز چاه، ندارد

عادل حسین قربان

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر

با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر

بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر

گفتم ز تو بنده را سؤالیست
ای خواجه ی راد بنده ­پرور

گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر

بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر

الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر؟

گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر

لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سّر نهفته­ ی مستّر

در حالت مستی اندر این باب
می­خواند موافق قلندر

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسی­ام ره نماید

دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام می­سراید

کاین مولد حیدر است و آن را
کز خلق طواف و سجده باید

گفتم که بدین کلام شرحی
برگو که دل از گمان برآید

من آمده ­ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید

این خانه­ ی حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید

مخصوص علی­اش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید

گفتا دگر این سخن نگویی
زی وحدت اگر دلت گراید

گفتم که ز وحدتم سخن گوی
تا عقده ز کار من گشاید

خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

گفتم به نصیری ؛ ای زمستی
از اوج گرفته جا به پستی

غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی

چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت باده­ی الستی؟

در روز الست ربّ خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی

امروز چه شد به دیگری دل
بربستی و عهد را شکستی؟

گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی

پر طعنه مزن به من ، که چون من
کس می­نکند خداپرستی

قائل به خداپرستی من
گردی چو من ار ز خویش رستی

گفتم ز خدا سخن چه گویی؟
آخر تو رهین حیدر استی

آشف ز گفته­ ی من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشکل خلق از تو آسان

با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پور عمران؟

زان ارنی و لن ترانی آخر
برگو به کجا کشید پایان؟

محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان؟

گفتا که بجز به جذبه­ی حق
موسی ارنی نکرد عنوان

آموخت چو حق طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان؟

گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان

موسیش چگونه دید؟ گفتا:
گردید علی بر او نمایان

گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذوشان؟!

گفتا نشنید­ای مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک

رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک؟

گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بی­باک

او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک

گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک

گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک

بر غیر پناه بردن او
دور است ز رأی اهل ادراک

گفت آنکه به حق دلیل خلق است
بر غیر پناه برد؟! حاشاک

گفتم که تو گفتی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک!

گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله

صغیر اصفهانی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا می رود دست تو تا بالاترین نقطه

به اذن الله یاری از تو می جوییم و می گوییم:
ایاک نعبد نقطه ، ایاک نستعین نقطه

تویی آن نقطه ای که رفته زیر باء بسم الله
که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه

اگرچه خطبه ی بی نقطه یا که بی الف داری
پر است این آستینت از الف ، آن آستین نقطه

فراوان است جای زخم و پینه بر تنت اما
نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه

تویی اول ، تویی آخر که در محشر سوالی را
جوابی نیست جز نام : امیرالمومنین .

مجتبی خرسندی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

امروز روز عید خدا روز یا علی است
فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی است
نزدیک و دور شیعه به هرجاست با علی است
شور و دعا و زمزمه و ذکر ما علی است
ای جبرئیل مدحت مولا علی بگو
پرواز کن به دور علی یا علی بگو

عید بزرگ خالق و خلقت خجسته باد
جشن سرور احمد و امّت خجسته باد
آوای وحی و مژدۀ رحمت خجسته باد
اکمال دین، تمامی نعمت خجسته باد
این قول احمد است چه نیکو روایتی
یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی

عید غدیر عید خدا و پیمبر است
عید غدیر عید تولّای حیدر است
عید غدیر عید امامان سراسر است
عید غدیر از همه اعیاد برتر است
عیدی شیعه، آیۀ اکمال دین شده
مولا علی امام همه مسلمین شده

ما دل به مهر حیدر کرّار باختیم
با نای جان نوای ولایت نواختیم
چون شمع در شرار محبّت گداختیم
با خطبۀ غدیر علی را شناختیم
تا شیعه ایم بار ولایت به دوش ماست
این خطبه تا قیام قیامت به گوش ماست...

تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین
تنها تو را رسول خدا خوانده کلِّ دین
تنها تویی تو دست الهی در آستین
تنها تویی امیر تمامیّ مؤمنین
بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای
در بستر رسول، به جایش تو خفته ای

حج و زکوة و صوم و صلوة و قیام، تو
حمد و رکوع و سجده، تشهد، سلام، تو
سعی و صفا و مروه تو، ركن و مقام، تو
تکبیر تو، طواف تو، بیت الحرام، تو
ای در تمام ملک خدا ذکر خیر تو
مولود کعبه رکن حرم کیست غیر تو

قرآن کتاب مدح و خدا مدح خوان توست
قرآن نیازمند به نطق و بیان توست
هم تو زبان حقیّ و هم حق زبان توست
جاویدی و هماره زمان ها زمان توست
دلبسته ی ولای تو دلبسته ی خداست
مهر تو لطف و رحمت پیوسته ی خداست

دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی
با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی
کی در دلت محبت دنیاست یاعلی
از کفش وصله‌دار تو پیداست یاعلی
دیدم همه حکومت دنیات در نظر
حتـی ز آب بینـی بز بود پست‌تر...

مولای اولیای خدا کیست جز علی
دست گره گشای خدا کیست جز علی
مصداق هل اتایِ خدا کیست جز علی
ممدوح انّمای خدا کیست جز علی
انصاف کو مروّت و مردانگی کجاست؟!
آیا لباس کعبه بر اندام بت رواست؟!

غیر از علی که جان پیمبر خطاب شد؟
غیر از علی که صاحب "علم الکتاب" شد؟
غیر از علی که هم سخن آفتاب شد؟
غیر از علی که روی زمین بوتراب شد؟
غیر از علی که مادرش او را به کعبه زاد؟
غیر از علی که قاتل خود را پناه داد؟

غیر از علی که خوانده محمّد برادرش؟
غیر از علی که حضرت زهراست همسرش؟
غیر از علی که زینب کبری است دخترش؟
غیر از علی که داده خدا فتح خیبرش؟
مرد نبرد خیبر و ننگ اُحد کجا؟!
حیدر کجا فراری جنگ اُحد کجا؟!

آن مدعی که چون بز کوهی فرارکرد
ننگ فرار را به جهاد اختیار کرد
ترک نبی به معرکهء کارزار کرد
خود را نهان به پیچ و خم کوهسار کرد
می دید رزم تو ز یسار و یمین علی
می گفت بر شجاعت تو آفرین علی
 
وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار
آورد جبرییـــل بــرای تــو ذوالفقــار
بر لیلة المبیت تو حق کرده افتخار
تو یار یار بودی از اول نه یار غار
تو بر دفاع ختم رسل پا فشرده ای
دور رسول گشته نود زخم خورده ای...

روز نخست ارض و سما گفت یا علی 
روح الامین به وقت دعا گفت یا علی 
آدم به موج درد و بلا گفت یا علی 
در جنگ‌ها رسول خدا گفت یا على
 قرآن به وصف توست که تکمیل می‌شود 
كى غير تو معلم جبریل می‌شود؟ 

ممدوح جبرئیل به ارض و سما علی است
در ذوالفقار زمزمهء لافتی علی است
قرآن، نماز، ذکر، عبادت، دعا علی است
دنیا بدان که رهبر و مولای ما علی است
مرد غدیر پیرو خطّ سقیفه نیست
با غصب منبر نبوی کس خلیفه نیست

مرد فرار فاتح خیبر نمیشود
بیگانه با رسول، برادر نمیشود
جز تو كسى كه نفس پیمبر نمیشود
جز تو به شهر علم نبی، در نمیشود
بگذار تا رود به سر دارها سرم
من خاک پای "میثم" تمار حیدرم

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

هو میکشیم جامِ علی را بیاورید
امشب مِیِ مدامِ علی را بیاورید
تَرسم بنایِ میکده زیر و زِبَر شود
ای وای اگر که نامِ علی را بیاورید
بینِ مزار هم کفن خویش می‌درم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورید
بازارِ شاعران و ادیبان بِهَم زنید
یک واژه از کلامِ علی را بیاورید
جبریل هم رسیده گره‌هاش وا شود
آقایِ من غلامِ علی را بیاورید
موسی نی ایم قصه اگر لن ترانی است
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورید

ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی

گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد
او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد
عزم جهاد می‌کند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد
یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد
اُفتاده از نَفَس ملک‌الموت می‌رسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد
وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد

یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی

مست است هرکه نعره‌ی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبله‌ی او مرتضی علیست
حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست
معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست
گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من مانده‌ام علیست خدا یا خدا علیست
ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تا‌که خدا هست تا علیست
ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست

شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم

بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است
حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است
این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است
فهمیده‌ام که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است
جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است
ما را علی به فاطمه‌اش هدیه داده است
بر برگه‌ی امانِ نجف نام فاطمه است

سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است

حسن لطفی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

به سرم اگر گذرد شبی ز کرم دو دست اناری ات
دل خود زنم به دو زلف تو گِرِهی به کوری عاریت

سگ کوی تو نشدم اگر شده ام چو مرغ شکسته پر
که خورد به پیکر من مگر نفس سگان شکاری ات

به دلم قسم به دودم قسم به کرامت و به کرم قسم
نگذاشت توبه کنم علی ز سبو دو چشم خماری ات

سر تاجدارِ گداییِ همه ی خراب شرابها
به فدای دامن وصله دار و بلند و گرد و غباری ات

چه شود به گفته ی کبریا به امید خوف و غم رجا
بنمایی ای گل انّما نظری به خار کناری ات

به تجاهلی که کنم بگو تو مگر خدا شده ایی علی
که تمام خلق خورند نان ز میان نون نداری ات

صنمم شدی شه لافتی که دل از کفت نتوان گرفت
و رقیب من شده تیغ تو که مرا نموده فراری ات

سر معجزه شده خم علی ز تناقضی که به جنگ توست
که دمد به ما چو مسیح جان نفحات ضربه ی کاری ات

به رهی شبی سر سنگ را به کفش گرفت و غریب گفت
چو حباب بِهْ که بترکد ار نَبُوَد به سر سر یاری ات

به جز از علی که ز مقدمش شده کعبه نه! دو جهان شریف
به چه نازی ای دل بی نوا ؟ نکند به شعر شعاری ات؟

محسن قاسمی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف
سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف
تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف
"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای
بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای
پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای
"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای
عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست
صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست
از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست
"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست
می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت
جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت
در نجف احساس غم... غربت... نکردم هیچ وقت
"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه
منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه
کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه
"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا
دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا
زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را
"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا
می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم
سالیانی هست سربار بتول و حیدریم
شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم
"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

هستی الله در هست حسین است و علی
خلقت عالم همه پست حسین است و علی
هر دل آزاده ای مست حسین است و علی
"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی
سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد
وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد
بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد
"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد
کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

محمد جواد شیرازی

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

ولایت چیست ؟ اصل آفرینش
کلید قفل سیر درک و بینش

ولایت چیست ؟تحصیل تعهد
صراط ما پس از ایاک نعبد

ولایت چیست ؟معراج تکامل
پی اثبات ذات پاک حق قل

ولایت علت غایی است ما را
به حمت فعل بی ماضی است ما را

ولایت آب و گل را در هم آمیخت
که از آمیختن آدم برانگیخت

ولایت نور را شد ساحل نور
که طوفانش بود در خط دستور

ولایت کوه آتش را کند گل
به ابراهیم در وقت توکل

ولایت در کف موسی عصا شد
به امر حق به شکل اژدها شد

ولایت را دم عیسی قرین است
که انفاس خوشش جان آفرین است

ولایت در ولایت گشت کامل
کز او نور هدایت گشت حاصل

ولایت جمع را تفریق دارد
که درکش سالها تحقیق دارد

ولایت رمز اثبات وجود است
ز جود او همه بود و نبود است

ولایت دشمن نامردمی هاست
یگانه رهبر سر در گمی هاست

ولایت هر که دارد غم ندارد
قوامش بیش هست و کم ندارد

ولایت یازده نور جلی بود
که پیوند تمامی با علی بود

اگر خواهی بدانی این علی کیست
ولی حق کسی غیر از علی نیست

علی حق را تجلی صفات است
امامت را چو سیم ارتباط است

به او رنگ ولایت چون ولی شد
علی مهدی شد و مهدی علی شد

به نخل دین ولایت برگ و بال است
ولایت را جهان در انتظار است

ولایت پای تا سر عدل و داد است
بشر را آخرین حکم جهاد است

ولایت کاخها را کوخ سازد
که قانون بشر منسوخ سازد

ولایت دیده ها را دیده بان است
ظهور مهدی صاحب زمان است

بشر را لطف نا محدود آید
ظهور مهدی موعود آید

ولایت معنی الله و نور است
شکوه رجعت و روز ظهور است

رسالت از ولایت گشت کامل
که هستی از کمالش گشت حاصل

ولایت خاتمیت راست خاتم
که ختم خاتمیت هست خاتم

دگرگونی اگر عالم پذ یرد
ره خاتم از آن خاتم بگیرد

ژولیده نیشابوری

@marsiyeeh
#امیرالمومنین_علی
#عید_غدیر

یکی گوید سراپا عیب دارم
یکی گوید زبان از غیب دارم

نمی دانم که هستم هرچه هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه کُمِیتَم
ولیکن خاک پای اهل بیتم

الا ساقی مستان ولایت
بهار بی زمستان ولایت

از آن جامی که دادی کربلا را
بنوشان این خراب مبتلا را

چنان مستم کن از یکتا پرستی
که از آهم بسوزد ملک هستی

هزاران راز را در من نهفتی
ولی در گوش من اینگونه گفتی
 
زاحمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است

یقینا میم احمد میم مستی ست
که سرمست ازجمالش چشم هستی ست

ز احمد هر دو عالم آبرو یافت
دمی خندید و هستی رنگ وبو یافت

اگر احمد نبود آدم کجا بود
خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کین احمد کدام است
که ذکرش لذت شُرب مدام است

همان احمد که آوازش بهار است
دلیل خلقت لیل النهار است

همان احمد که فرزند خلیل است
قیام بت شکن هارادلیل است

همان احمدکه ستارُالعیوب است
دلیل راه و علّامُ الغیوب است

همان احمدکه جامش جام وحی است
به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد که ختم الانبیاء شد
جناب کُنتُ کنزاً مخفیا شد

همان اوّل که اینجا آخر آمد
همان باطن که برما ظاهر آمد

همان احمد که سرمستان سرمد
بخوانندش ابوالقاسم محمّد

محمد میم و حاء و میم و دال است
تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمةٌ للعالمین است
شرافت بخش صد روح الامین است

محمد پاک و شفاف و زلال است
که مرآت جمال ذوالجلال است

محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت باده غیب و شهود است
کلید مخزن سرّ وجود است

محمد با علی روز اخوت
ولایت را گره زد بر نبوت

محمد را علی آیینه دار است
نخستین جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علی مشکل گشا کیست
کلید کُنتُ کنزاً مخفیا کیست

کسی دیگر توانایی ندارد
که زخم شیعه را مرهم گذارد

غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت

ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات

رسولی کزغدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد

تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش

مرا آیینه صدق و صفا کن
تجللی گاه نور مصطفی کن

مرحوم محمدرضا آغاسی

@marsiyeeh
2025/07/06 18:25:30
Back to Top
HTML Embed Code: