Audio
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹نشست معرفی دوره: «قابهای اخلاقی؛ فلسفه اخلاق در آیینه سینما»
🔸با تدریس امید کشمیری
پژوهشگر فلسفه وروانشناسی اخلاق
🕒 زمان:دوشنبه ۱۶ تیرماه،۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔹نشست معرفی دوره: «قابهای اخلاقی؛ فلسفه اخلاق در آیینه سینما»
🔸با تدریس امید کشمیری
پژوهشگر فلسفه وروانشناسی اخلاق
🕒 زمان:دوشنبه ۱۶ تیرماه،۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Audio
🎵 پوشه شنیداری نشست فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه سید احمد فردید
📔فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه سید احمد فردید
با سخنرانی:
#دکتر_موسی_اکرمی
#دکتر_احسان_شریعتی
#دکتر_محمد_نژاد_ایران
مدیر نشست:
#دکتر_روژان_حسام_قاضی
🗓 پنجشنبه 22 خرداد 1404 ساعت 17/30
🏡سالن خیام
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
@iranianhht
https://www.tg-me.com/marzockacademy
📔فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه سید احمد فردید
با سخنرانی:
#دکتر_موسی_اکرمی
#دکتر_احسان_شریعتی
#دکتر_محمد_نژاد_ایران
مدیر نشست:
#دکتر_روژان_حسام_قاضی
🗓 پنجشنبه 22 خرداد 1404 ساعت 17/30
🏡سالن خیام
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
@iranianhht
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
MP3 Recorder
اعتبار دموکراسی در حاکمیت شرع
سارا قزلباش
#دموکراسی
#دموکراسی_در_حاکمیت_شرع
@Metahistorical
https://www.tg-me.com/marzockacademy
سارا قزلباش
#دموکراسی
#دموکراسی_در_حاکمیت_شرع
@Metahistorical
https://www.tg-me.com/marzockacademy
کارکرد اسطوره
اسطوره ها چه به لحاظ محتوای روایت و چه به لحاظ شخصیت پردازی واقعهای در گذشته هستند اما وجه پارادوکسیکال این است که در اینده و پیش رو ایستاده است ،
طرحی برای فردا از طریق باز تولید گذشته ،
جهان اسطوره جهانی است که آینده عبارت است از باز تولید گذشته ، گذشته ای که هم به مثابه تبار و هویت عمل می کند و هم به مثابه آرمان ،
از این جهت هر ملتی مجموعه ای از روایت های اسطوره ای دارد که از آن تحت عنوان تبار و هویت ملی یاد می کند ،
از یک سو تبار است زیرا که منشا و آغاز گاه واقعه است و از سوی دیگر آرمان است چرا که واقعه در آینده ایستاده و به مثابه آرمان قرار است باز تولید شود ،
آغاز گاه ها یا روز واقعه هر روایتی ، دینی و ملتی برشی است از زندگی و هر برش چونان قطعه ای از کیک سهم روایتی ، دینی و ملتی و تاریخ هر روایتی ، دینی و ملتی از آن آغاز می شود و این تاریخ تبار و شجره نامه اوست ،
حکایت نوستالژی و گذشته آرمانی است ، بهشت گمشده که باید به او بازگشت ، در او نفس کشید و قهرمانانش را باز تولید کرد، شخصیت و قهرمان اسطوره برای آرمان و آینده نقش منجی را بر عهده دارد تا در یک نبرد اسطوره ای به جنگ نا مرادی ها برود و جهان را آکنده از خوبی ها و زیبایی ها سازد ، بی جهت نیست که همه قصه ها ، روایت ها ، فرقه ها و ادیان نوعی منجی باوری را در خود دارند شخصی که در آینده خواهد آمده و آن گذشته با شکوه و نوستالژیک را که به مثابه آرمان در ذهن پیروان و باور مندان وجود دارد را عینیت می بخشد ،
بنابراین اولین قصه آخرین قصه نیز هست ، آخرین قصه باز تولید و اینهمان اولین قصه است در نتیجه گفتمان اسطوره شرح واقعه ای است که در روز واقعه یا در جهان اسطوره اتفاق افتاده ،
برای همین است که روایت اسطوره ای جان دارند ، زیرا نمایشی از یک واقعه هستند که روزی از روز ها رخ داده اند یا مردمان باورمند اسطوره می پندارند که رخ داده است،
اما به محض عبور از روز واقعه و طرح دوباره روایت واقعه رسالت مردمان احیاء دوباره آن است به مثابه آرمان و مدینه فاضله ، گفتمان حول نا کجا آباد به مثابه پاسخ قطعی و نهایی شکل می گیرد باز گشت به گذشته ای که هم تبار و ریشه و شجره است هم احیا و باز تولید آن ارمان آینده ،
از این جهت در اسطوره پرسش جایگاهی ندارد چرا که پاسخ آرمانی و حقیقت نهایی تام در گذشته و در قصه داده شده کار باورمند صرفا باور داشتن و عمل باز تولید قصه است ،
از این جهت است که فلسفه عبور از اسطوره است چرا که با پرسش آغاز می شود و قطعیت را بر می اندازد و تغییر را جایگزین می سازد ، فلسفه رفتن به علل های نخستین و آغازه هاست تا با پرسش کشیدن بنیان های قصه و روایت وجهه آرمانی اسطوره را بر اندازد و آینده را از سیطره گذشته آزاد سازد .
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اسطوره ها چه به لحاظ محتوای روایت و چه به لحاظ شخصیت پردازی واقعهای در گذشته هستند اما وجه پارادوکسیکال این است که در اینده و پیش رو ایستاده است ،
طرحی برای فردا از طریق باز تولید گذشته ،
جهان اسطوره جهانی است که آینده عبارت است از باز تولید گذشته ، گذشته ای که هم به مثابه تبار و هویت عمل می کند و هم به مثابه آرمان ،
از این جهت هر ملتی مجموعه ای از روایت های اسطوره ای دارد که از آن تحت عنوان تبار و هویت ملی یاد می کند ،
از یک سو تبار است زیرا که منشا و آغاز گاه واقعه است و از سوی دیگر آرمان است چرا که واقعه در آینده ایستاده و به مثابه آرمان قرار است باز تولید شود ،
آغاز گاه ها یا روز واقعه هر روایتی ، دینی و ملتی برشی است از زندگی و هر برش چونان قطعه ای از کیک سهم روایتی ، دینی و ملتی و تاریخ هر روایتی ، دینی و ملتی از آن آغاز می شود و این تاریخ تبار و شجره نامه اوست ،
حکایت نوستالژی و گذشته آرمانی است ، بهشت گمشده که باید به او بازگشت ، در او نفس کشید و قهرمانانش را باز تولید کرد، شخصیت و قهرمان اسطوره برای آرمان و آینده نقش منجی را بر عهده دارد تا در یک نبرد اسطوره ای به جنگ نا مرادی ها برود و جهان را آکنده از خوبی ها و زیبایی ها سازد ، بی جهت نیست که همه قصه ها ، روایت ها ، فرقه ها و ادیان نوعی منجی باوری را در خود دارند شخصی که در آینده خواهد آمده و آن گذشته با شکوه و نوستالژیک را که به مثابه آرمان در ذهن پیروان و باور مندان وجود دارد را عینیت می بخشد ،
بنابراین اولین قصه آخرین قصه نیز هست ، آخرین قصه باز تولید و اینهمان اولین قصه است در نتیجه گفتمان اسطوره شرح واقعه ای است که در روز واقعه یا در جهان اسطوره اتفاق افتاده ،
برای همین است که روایت اسطوره ای جان دارند ، زیرا نمایشی از یک واقعه هستند که روزی از روز ها رخ داده اند یا مردمان باورمند اسطوره می پندارند که رخ داده است،
اما به محض عبور از روز واقعه و طرح دوباره روایت واقعه رسالت مردمان احیاء دوباره آن است به مثابه آرمان و مدینه فاضله ، گفتمان حول نا کجا آباد به مثابه پاسخ قطعی و نهایی شکل می گیرد باز گشت به گذشته ای که هم تبار و ریشه و شجره است هم احیا و باز تولید آن ارمان آینده ،
از این جهت در اسطوره پرسش جایگاهی ندارد چرا که پاسخ آرمانی و حقیقت نهایی تام در گذشته و در قصه داده شده کار باورمند صرفا باور داشتن و عمل باز تولید قصه است ،
از این جهت است که فلسفه عبور از اسطوره است چرا که با پرسش آغاز می شود و قطعیت را بر می اندازد و تغییر را جایگزین می سازد ، فلسفه رفتن به علل های نخستین و آغازه هاست تا با پرسش کشیدن بنیان های قصه و روایت وجهه آرمانی اسطوره را بر اندازد و آینده را از سیطره گذشته آزاد سازد .
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کارکرد اسطوره اسطوره ها چه به لحاظ محتوای روایت و چه به لحاظ شخصیت پردازی واقعهای در گذشته هستند اما وجه پارادوکسیکال این است که در اینده و پیش رو ایستاده است ، طرحی برای فردا از طریق باز تولید گذشته ، جهان اسطوره جهانی است که آینده عبارت است از باز تولید…
نسبت دین دار با اسطوره های دینی ،
اسطوره از آن جهت که شرح و نمایش واقعه و رخداد است هم در روز واقعه و هم در باز تولید واقع نیاز به مراسم ، مناسک و نمایش دارد ،
کار مردمان باورمند باز تولید نمایشی آن واقعه است ،
چندان تفاوت ندارد که از چه باور فرقه ای و دینی شاهد مثال بیاوریم چرا که همه از قواعد نا نوشته همسانی پیروی می کنند ،
در بدوی ترین آیین ها مجموعه ای از مناسک و مراسم را داریم که در آن گروهی از معتقدین در پرستش گاه ها یا در اماکن مقدس و در ایام خاص با اجرای حرکات و تکرار کلمات تحت عنوان ذکر و نیز با بکار گیری آلات موسیقی صحنهای را بازسازی می کنند که قصه اصلی در آن رخداده است ، در این مناسک و مراسم ها نماد های اسطوره ای هم جایگاه ویژه دارند زیرا که نماد ها حاوی پیام و زبان روایت اسطوره هستند ، بسته به نوع زندگی پیروان این باور ها شکل و شمایل نماد ها هم تغییر می کنند ، مثلاً در عصر دام داری نماد ها بیشتر از جنس استخوان های حیوانات هستند ، در عصر کشاورزی گیاهان خاص و درختان خاصی به نماد اسطوره ها بدل می شود اما با کشف و مهارت در ساخت فلزات آن نماد های حیوانی و گیاهی با فلزات ساخته می شوند و در مراسم و مناسک از آنها سود جسته می شود ،
این وجهه نمادین و بکار گیری نماد ها برای بیان قصه نه تنها قصه را توضیح عقلانی نمی دهد بلکه آن را راز آلود تر ، غیر قابل دسترس تر نیز می سازد ، حتی معماری و ساخت اماکن و عبادتگاه ها نیز تابع نماد هایی است هرکدام دین خود را بازنمایی می کند و از دگر سو عبادتگاه که از در و دیوار شأن نماد می بارد فضایی راز آلود ، عرفانی و فرا واقعیتی را تداعی می کند که وقتی پای در آن مکان ها می گذاری انگار از جهان واقعی فرا تر رفته و حسی ملکوتی پیدا می کنی ،
از آنجا که اسطوره ها گذشته ای هستند که در آینده حضور دارند و برای باورمند به مثابه آرمان عمل می کنند انجام این فرایض و مناسک ضمن پاسداشت آن امکان باز تولید آن هم هست و همین باز تولید گذشته در آینده رسالتی است روی شانه های فرد و گروه معتقد برای ساختن آیندهای بر گونه ی گذشته ،
همه چیز حکایت از بازگشت به گذشته دارد حتی در سبک معماری و شهر سازی ،
شهر های مدرن بر پایه نگاه به آینده و آفرینش خلاقیت های تازه بنا می شوند بر خلاف شهرسازی جوامع سنتی که هنوز از اسطوره های خود رها نشدند معماریشان گذشته را تداعی می کند .
Azizi
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اسطوره از آن جهت که شرح و نمایش واقعه و رخداد است هم در روز واقعه و هم در باز تولید واقع نیاز به مراسم ، مناسک و نمایش دارد ،
کار مردمان باورمند باز تولید نمایشی آن واقعه است ،
چندان تفاوت ندارد که از چه باور فرقه ای و دینی شاهد مثال بیاوریم چرا که همه از قواعد نا نوشته همسانی پیروی می کنند ،
در بدوی ترین آیین ها مجموعه ای از مناسک و مراسم را داریم که در آن گروهی از معتقدین در پرستش گاه ها یا در اماکن مقدس و در ایام خاص با اجرای حرکات و تکرار کلمات تحت عنوان ذکر و نیز با بکار گیری آلات موسیقی صحنهای را بازسازی می کنند که قصه اصلی در آن رخداده است ، در این مناسک و مراسم ها نماد های اسطوره ای هم جایگاه ویژه دارند زیرا که نماد ها حاوی پیام و زبان روایت اسطوره هستند ، بسته به نوع زندگی پیروان این باور ها شکل و شمایل نماد ها هم تغییر می کنند ، مثلاً در عصر دام داری نماد ها بیشتر از جنس استخوان های حیوانات هستند ، در عصر کشاورزی گیاهان خاص و درختان خاصی به نماد اسطوره ها بدل می شود اما با کشف و مهارت در ساخت فلزات آن نماد های حیوانی و گیاهی با فلزات ساخته می شوند و در مراسم و مناسک از آنها سود جسته می شود ،
این وجهه نمادین و بکار گیری نماد ها برای بیان قصه نه تنها قصه را توضیح عقلانی نمی دهد بلکه آن را راز آلود تر ، غیر قابل دسترس تر نیز می سازد ، حتی معماری و ساخت اماکن و عبادتگاه ها نیز تابع نماد هایی است هرکدام دین خود را بازنمایی می کند و از دگر سو عبادتگاه که از در و دیوار شأن نماد می بارد فضایی راز آلود ، عرفانی و فرا واقعیتی را تداعی می کند که وقتی پای در آن مکان ها می گذاری انگار از جهان واقعی فرا تر رفته و حسی ملکوتی پیدا می کنی ،
از آنجا که اسطوره ها گذشته ای هستند که در آینده حضور دارند و برای باورمند به مثابه آرمان عمل می کنند انجام این فرایض و مناسک ضمن پاسداشت آن امکان باز تولید آن هم هست و همین باز تولید گذشته در آینده رسالتی است روی شانه های فرد و گروه معتقد برای ساختن آیندهای بر گونه ی گذشته ،
همه چیز حکایت از بازگشت به گذشته دارد حتی در سبک معماری و شهر سازی ،
شهر های مدرن بر پایه نگاه به آینده و آفرینش خلاقیت های تازه بنا می شوند بر خلاف شهرسازی جوامع سنتی که هنوز از اسطوره های خود رها نشدند معماریشان گذشته را تداعی می کند .
Azizi
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
این هفته در گروه آکادمی به کارکرد اسطوره در ادیان میپردازیم https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
اسطورهها در ذهن جمعی ما چیزی فراتر از داستانهای خیالپردازانهاند؛ آنها زبانی هستند برای بیان تجربههای عمیق انسانی، تلاشی برای معنا دادن به رنج، عدالت، نجات، و امید. در بسیاری از فرهنگها، شخصیتهای دینی در گذر زمان به چهرههایی اسطورهای بدل میشوند؛ نه بهمعنای تحریف حقیقت، بلکه بهعنوان فرایندی طبیعی در روایتسازی فرهنگی و هویتی.
در فرهنگ ایرانی، ما با چهرههایی مانند رستم، سیاوش یا زال مواجهایم که هر یک نماد نوعی فضیلت فرهنگیاند: رستم تجسم نیروی شکستناپذیر، سیاوش نماد مظلومیت پاک، و زال نماد حکمت و فرزانگی در دل طردشدگی. این شخصیتها در شاهنامه حضور دارند، اما در ذهن و زبان مردم، به الگویی برای تفسیر موقعیتهای اخلاقی و اجتماعی بدل شدهاند.
همین الگو، در مورد شخصیتهای دینی نیز رخ میدهد. چهرههایی چون علی یا حسین، اگرچه ریشه در تاریخ و سنت دینی دارند، اما در حافظه جمعی ما فراتر رفتهاند و به نمادهایی از عدالت، شجاعت و فداکاری تبدیل شدهاند. این اسطورهسازی، حاصل پیوند حافظه، روایت و نیاز روانی انسان به قهرمان و نجاتدهنده است.
مردمان اسطوره میسازند تا بتوانند با آشوبها، بیعدالتیها، و بحرانهای اخلاقی جهان پیرامون مقابله کنند. روایتهایی که از این شخصیتها ساخته میشود، گاه آمیخته با اغراق یا عناصر فراطبیعی است، اما در ژرفای خود تلاشی است برای حفظ امید و معنا. گویی انسان با این اسطورهها، خویشتن را در آینه یک قهرمان بازمیشناسد و در مواجهه با دشواریها، از آنها الهام میگیرد.
اسطورهسازی از شخصیتهای دینی همچنین بازتابی از نیاز جوامع به هویت جمعی است؛ نوعی ناخودآگاه فرهنگی که شخصیتهای دینی را به کانونهایی برای بازسازی خود جمعی، اخلاق عمومی و انسجام اجتماعی بدل میکند. در جوامعی که سیاستزدگی یا فشارهای تاریخی، حافظه مردم را زخمی کردهاند، اسطورهها به مأمنی برای بقا و مقاومت تبدیل میشوند.
در این روایتپردازیها، گاه عنصر دینی با عناصر عرفانی، شعری، حماسی یا حتی اساطیر بومی درمیآمیزد و چهرهای تازه از شخصیت دینی خلق میشود؛ چهرهای که دیگر صرفاً یک فرد تاریخی یا پیامآور نیست، بلکه یک معنا است؛ معنایی زنده، جاری و قابل تکرار.
این اسطورهها را باید نه با عینک حقیقتسنجی علمی، بلکه با درک از روانشناسی جمعی، حافظه تاریخی، و نیاز انسان به معنا نگریست.
جاور
https://www.tg-me.com/marzockacademy
در فرهنگ ایرانی، ما با چهرههایی مانند رستم، سیاوش یا زال مواجهایم که هر یک نماد نوعی فضیلت فرهنگیاند: رستم تجسم نیروی شکستناپذیر، سیاوش نماد مظلومیت پاک، و زال نماد حکمت و فرزانگی در دل طردشدگی. این شخصیتها در شاهنامه حضور دارند، اما در ذهن و زبان مردم، به الگویی برای تفسیر موقعیتهای اخلاقی و اجتماعی بدل شدهاند.
همین الگو، در مورد شخصیتهای دینی نیز رخ میدهد. چهرههایی چون علی یا حسین، اگرچه ریشه در تاریخ و سنت دینی دارند، اما در حافظه جمعی ما فراتر رفتهاند و به نمادهایی از عدالت، شجاعت و فداکاری تبدیل شدهاند. این اسطورهسازی، حاصل پیوند حافظه، روایت و نیاز روانی انسان به قهرمان و نجاتدهنده است.
مردمان اسطوره میسازند تا بتوانند با آشوبها، بیعدالتیها، و بحرانهای اخلاقی جهان پیرامون مقابله کنند. روایتهایی که از این شخصیتها ساخته میشود، گاه آمیخته با اغراق یا عناصر فراطبیعی است، اما در ژرفای خود تلاشی است برای حفظ امید و معنا. گویی انسان با این اسطورهها، خویشتن را در آینه یک قهرمان بازمیشناسد و در مواجهه با دشواریها، از آنها الهام میگیرد.
اسطورهسازی از شخصیتهای دینی همچنین بازتابی از نیاز جوامع به هویت جمعی است؛ نوعی ناخودآگاه فرهنگی که شخصیتهای دینی را به کانونهایی برای بازسازی خود جمعی، اخلاق عمومی و انسجام اجتماعی بدل میکند. در جوامعی که سیاستزدگی یا فشارهای تاریخی، حافظه مردم را زخمی کردهاند، اسطورهها به مأمنی برای بقا و مقاومت تبدیل میشوند.
در این روایتپردازیها، گاه عنصر دینی با عناصر عرفانی، شعری، حماسی یا حتی اساطیر بومی درمیآمیزد و چهرهای تازه از شخصیت دینی خلق میشود؛ چهرهای که دیگر صرفاً یک فرد تاریخی یا پیامآور نیست، بلکه یک معنا است؛ معنایی زنده، جاری و قابل تکرار.
این اسطورهها را باید نه با عینک حقیقتسنجی علمی، بلکه با درک از روانشناسی جمعی، حافظه تاریخی، و نیاز انسان به معنا نگریست.
جاور
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
🖊رسم است در عید به ملت ایران قربان دادیم...
🔻وقتی میرزا یوسف خان مستشارالدوله رساله«یک کلمه» را نوشت هنوز 36سال به انقلاب مشروطیت مانده بود. کار او بسیار شجاعانه بوده چون ۳۶سال قبل از انقلاب مشروطیت در کتابش مینویسد:
«تمامی مردم ایران اعم از زن و مرد و شاه و گدا باید در مقابل قانون مساوی باشند»!.
و این در زمانی بود که نویسنده سیاحتنامه ابراهیم بیگ از زبان یکی از مخالفان قانون نوشته بود:
«هر كس بخواهد در ايران قانون بگذارد بايد سى هزار مسئلۀ شرعى را در آتش بسوزاند»!
(زینالعابدین مراغه ای، سیاحتنامه ابراهیم بیگ...ج ۳، ص ۶۷۶)
🔻رساله«یک کلمه» مستشارالدوله ترجمه ای است از مقدمه قانون اساسی فرانسه و یا اعلامیه حقوق بشر که برای اولین بار به زبان فارسی به ایران میرسد و ترقی کشور را فقط در یک کلمه یعنی «قانون» میداند. بقول آدمیت، او در ایران اولین کسی است که در «یک کلمه» میگفت:
«منشاء قدرت اراده مردم است».
او در کتابش کوشش کرده اصول قانون اساسی فرانسه را با مبانی اسلامی تطبیق دهد تا خشم مخالفانش را برنیانگیزد.
🔻مستشارالدّوله سپس در اواخر عمر، نامه مفصّلى به مظفرالدّين ميرزای وليعهد نوشته و ضمن انتقاد از حكومت استبدادى، اصلاحات مملكتى و ايجاد حكومت قانون و برقرارى آزادى و مساوات را خواستار شده و گوشزد كرده بود كه:
«اگر زمامداران ايران خود درصدد تأسيس مجلس مقنّنه برنيايند، سير حوادث تاريخ آنرا بر ما تحميل خواهد كرد».
اگر چه پیش بینی اش بعدا با انقلاب مشروطه درست بود اما نوشتن کتاب «یک کلمه» بلای جانش شد، او را سالها در زنجیر کرده و در زندان قزوین محبوس اش ساخته، و برای شکنجه اش، کتابش را بر سرش می کوفتند...!
حاج سیاح که خود در این زمان در حبس بوده و مستشارالدوله را که هشتاد سال داشته دیده و در مورد حال و روز او می نویسد:
«با وجود اینکه مستشارالدوله مریض بود به گردنش زنجیری افکنده و به پایش خلیلی زده بودند»
(خاطرات حاج سیاه...ص383)
پر واضح است که آن روزها در آن برهوت جهل، کتاب«یک کلمه» مستشارالدوله هیچ پژواکی در خور، در ارباب قدرت و در مردم ایجاد نکرد اما این گناهِ او نبود، امثال او در واقع، صلیبِ عقب ماندگی مردم و میهنِ خود را بدوش میکشیدند!
🔻سرانجام، مستشارالدوله پس از سالها تحمل زندان و زنجیر، خسته و شکسته در کنج انزوای خانه اش در 29 مه 1894درگذشت در زمان مرگ، نویسنده "یک کلمه" چنان بی صاحب مانده بود که تنها معدودی از حمالان شهر حضور یافتند تا جنازه اش را به قبرستان معروف قبر آقا در جنوب تهران حمل کنند!
زمانِ به زندان بردنش مصادف با عید قربان بود و دخترش در حاشیه کتاب «یک کلمه» چاپ تبریز چنین نوشت:
«به تاریخ1308ماه ذیحجه در روز عید اضحی وقت غروب به جهت وطن پرستی...خائنین دولتی متهم نموده محکومش ساختند...سه سال و پنجاه و پنج روز مدت محبوسش طول کشید در تاریخ هزار وسیصد و یازده در پنجم شوال به رحمت خدا پیوست...رسم است در عید به ملت ایران قربان دادیم».
✅در واقع این فرزند برجسته آذربایجان در ظلمات استبداد، قربانیِ جهلِ مردم ایران شد تا بلکه بیدار گردند و اسب چموش و وحشیِِ قدرت را به قفس قانون سوق دهند...
علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/marzockacademy
🔻وقتی میرزا یوسف خان مستشارالدوله رساله«یک کلمه» را نوشت هنوز 36سال به انقلاب مشروطیت مانده بود. کار او بسیار شجاعانه بوده چون ۳۶سال قبل از انقلاب مشروطیت در کتابش مینویسد:
«تمامی مردم ایران اعم از زن و مرد و شاه و گدا باید در مقابل قانون مساوی باشند»!.
و این در زمانی بود که نویسنده سیاحتنامه ابراهیم بیگ از زبان یکی از مخالفان قانون نوشته بود:
«هر كس بخواهد در ايران قانون بگذارد بايد سى هزار مسئلۀ شرعى را در آتش بسوزاند»!
(زینالعابدین مراغه ای، سیاحتنامه ابراهیم بیگ...ج ۳، ص ۶۷۶)
🔻رساله«یک کلمه» مستشارالدوله ترجمه ای است از مقدمه قانون اساسی فرانسه و یا اعلامیه حقوق بشر که برای اولین بار به زبان فارسی به ایران میرسد و ترقی کشور را فقط در یک کلمه یعنی «قانون» میداند. بقول آدمیت، او در ایران اولین کسی است که در «یک کلمه» میگفت:
«منشاء قدرت اراده مردم است».
او در کتابش کوشش کرده اصول قانون اساسی فرانسه را با مبانی اسلامی تطبیق دهد تا خشم مخالفانش را برنیانگیزد.
🔻مستشارالدّوله سپس در اواخر عمر، نامه مفصّلى به مظفرالدّين ميرزای وليعهد نوشته و ضمن انتقاد از حكومت استبدادى، اصلاحات مملكتى و ايجاد حكومت قانون و برقرارى آزادى و مساوات را خواستار شده و گوشزد كرده بود كه:
«اگر زمامداران ايران خود درصدد تأسيس مجلس مقنّنه برنيايند، سير حوادث تاريخ آنرا بر ما تحميل خواهد كرد».
اگر چه پیش بینی اش بعدا با انقلاب مشروطه درست بود اما نوشتن کتاب «یک کلمه» بلای جانش شد، او را سالها در زنجیر کرده و در زندان قزوین محبوس اش ساخته، و برای شکنجه اش، کتابش را بر سرش می کوفتند...!
حاج سیاح که خود در این زمان در حبس بوده و مستشارالدوله را که هشتاد سال داشته دیده و در مورد حال و روز او می نویسد:
«با وجود اینکه مستشارالدوله مریض بود به گردنش زنجیری افکنده و به پایش خلیلی زده بودند»
(خاطرات حاج سیاه...ص383)
پر واضح است که آن روزها در آن برهوت جهل، کتاب«یک کلمه» مستشارالدوله هیچ پژواکی در خور، در ارباب قدرت و در مردم ایجاد نکرد اما این گناهِ او نبود، امثال او در واقع، صلیبِ عقب ماندگی مردم و میهنِ خود را بدوش میکشیدند!
🔻سرانجام، مستشارالدوله پس از سالها تحمل زندان و زنجیر، خسته و شکسته در کنج انزوای خانه اش در 29 مه 1894درگذشت در زمان مرگ، نویسنده "یک کلمه" چنان بی صاحب مانده بود که تنها معدودی از حمالان شهر حضور یافتند تا جنازه اش را به قبرستان معروف قبر آقا در جنوب تهران حمل کنند!
زمانِ به زندان بردنش مصادف با عید قربان بود و دخترش در حاشیه کتاب «یک کلمه» چاپ تبریز چنین نوشت:
«به تاریخ1308ماه ذیحجه در روز عید اضحی وقت غروب به جهت وطن پرستی...خائنین دولتی متهم نموده محکومش ساختند...سه سال و پنجاه و پنج روز مدت محبوسش طول کشید در تاریخ هزار وسیصد و یازده در پنجم شوال به رحمت خدا پیوست...رسم است در عید به ملت ایران قربان دادیم».
✅در واقع این فرزند برجسته آذربایجان در ظلمات استبداد، قربانیِ جهلِ مردم ایران شد تا بلکه بیدار گردند و اسب چموش و وحشیِِ قدرت را به قفس قانون سوق دهند...
علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
این هفته در گروه آکادمی به کارکرد اسطوره در ادیان میپردازیم https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
اسطوره ودین
✍جاناتان ز. اسمیت ،
دایره المعارف بریتانیکا
جایگاه اسطوره در سنتهای دینی مختلف متفاوت است.
آیینها و سایر اعمال
این ایده که کارکرد اصلی یک اسطوره، توجیهی برای یک آیین است، بدون هیچ تلاش جدی برای اثبات آن پذیرفته شد. در آغاز قرن بیستم، بسیاری از محققان، اسطورهها را در اشکال اولیهشان، روایتهایی از آداب و رسوم و ارزشهای اجتماعی میدانستند. طبق ...سر جیمز فریزر ، اسطورهها و آیینها در کنار هم شواهدی برای اولین دغدغه بشریت - یعنی باروری - ارائه دادند. جامعه بشری به صورت مرحلهای - از جادویی به مذهبی و سپس علمی - توسعه یافت و اسطورهها و آیینها (که حتی تا مرحله علمی نیز باقی ماندند) شاهد شیوههای فکری باستانی بودند که در غیر این صورت بازسازی آنها دشوار بود. در مورد رابطه بین اسطوره و آیین، فریزر استدلال کرد که اسطورهها برای توضیح آیینهای غیرقابل فهم در نظر گرفته شدهاند. بنابراین، درآدونیس، آتیس، اوزیریس (۱۹۰۶) اظهار داشت که داستان اسطورهای خود-اختگی آتیس برای توضیح این واقعیت طراحی شده است که کاهنان فرقه آتیس خود را در جشنواره او اخته میکردند .
به شیوهای بسیار رساتر ، محققان کتاب مقدس بر ضرورت جستجوی موقعیتی در زندگی و آداب و رسوم ("Sitz im Leben") که متون اسطورهای در ابتدا از آن برخوردار بودند، تأکید کردند. تعدادی از محققان، عمدتاً در بریتانیا و کشورهای اسکاندیناوی و معمولاً به عنوان مکتب اسطوره و آیین (که شناختهشدهترین عضو آن، محقق کتاب مقدس بریتانیایی، اس. اچ. هوک، است) بر اهداف آیینی اسطورهها تمرکز کردهاند. کار آنها بر مطالعهی زبانشناختی خاورمیانهی باستان ، چه قبل و چه از زمان ظهور اسلام، متمرکز بوده و تقریباً منحصراً بر آیینهای مرتبط با پادشاهی مقدس و جشنهای سال نو متمرکز بوده است . کشف این نکته که حماسهی آفرینش انوما الیش در جشن سال نو بابلیها خوانده میشد: استدلال میشد که این اسطوره، آنچه را که آیین از طریق عمل به اجرا در میآورد، به زبان بیان میکرد. متعاقباً، محققان کلاسیک به بررسی روابط بین اسطوره و آیین در یونان باستان پرداختهاند. مطالعهی قربانی توسط والتر بورکرت با عنوان « هومو نکانها: انسانشناسی آیین قربانی و اسطورهی یونان باستان» (۱۹۸۳) به ویژه تأثیرگذار بوده است.
قطعاً پیوندهایی بین اسطورهها و رفتارهای فرقهای وجود دارد، اما هیچ دلیل محکمی برای این پیشنهاد، به پیروی از فریزر، وجود ندارد که به طور کلی، آیین ابتدا آمده و سپس اسطوره به عنوان توضیحی متعاقب آن تدوین شده است. اگر فقط اسطوره بعدی باشد که معنای آیین قبلی را روشن کرده است، معنای آیین ممکن است همچنان یک معما باقی بماند . در واقع هیچ نظر واحدی در مورد اینکه کدام یک ابتدا سرچشمه گرفته است، وجود ندارد.
محققان مدرن تمایل دارند از مسئله تقدم زمانی رویگردان شوند و در عوض بر تنوع رابطه بین اسطوره و آیین تمرکز کنند.
در حالی که واضح است که برخی از اسطورهها با آیینها مرتبط هستند، بنابراین منطقی است که بگوییم اسطوره به زبان روایت آنچه را که آیین از طریق نمادگرایی عمل بیان میکند، بیان میکند، در مورد اسطورههای دیگر چنین آیینی وجود ندارد.
محتوای اسطورههای مهم مربوط به منشأ جهان معمولاً منعکسکنندهی شکل فرهنگی غالب یک سنت است. اسطورههای جوامع شکارچی-گردآورنده، منشأ حیوانات شکاری و آداب و رسوم شکار را بیان میکنند؛ تمدنهای کشاورزی تمایل دارند در اسطورههای خود به شیوههای کشاورزی اهمیت دهند؛ فرهنگهای دامداری به شیوههای دامداری؛ و غیره. بنابراین، بسیاری از اسطورهها، مدلهایی از اعمال و سازمانهایی را ارائه میدهند که در شیوهی زندگی جامعه نقش محوری دارند و اینها را به دوران اولیه مرتبط میکنند . اسطورهها در سنتهای خاص به موضوعاتی مانند آداب و رسوم برداشت محصول، مراسم آغازین و آداب و رسوم جوامع مخفی میپردازند.
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
http://www.instagram.com/marzockacademy
✍جاناتان ز. اسمیت ،
دایره المعارف بریتانیکا
جایگاه اسطوره در سنتهای دینی مختلف متفاوت است.
آیینها و سایر اعمال
این ایده که کارکرد اصلی یک اسطوره، توجیهی برای یک آیین است، بدون هیچ تلاش جدی برای اثبات آن پذیرفته شد. در آغاز قرن بیستم، بسیاری از محققان، اسطورهها را در اشکال اولیهشان، روایتهایی از آداب و رسوم و ارزشهای اجتماعی میدانستند. طبق ...سر جیمز فریزر ، اسطورهها و آیینها در کنار هم شواهدی برای اولین دغدغه بشریت - یعنی باروری - ارائه دادند. جامعه بشری به صورت مرحلهای - از جادویی به مذهبی و سپس علمی - توسعه یافت و اسطورهها و آیینها (که حتی تا مرحله علمی نیز باقی ماندند) شاهد شیوههای فکری باستانی بودند که در غیر این صورت بازسازی آنها دشوار بود. در مورد رابطه بین اسطوره و آیین، فریزر استدلال کرد که اسطورهها برای توضیح آیینهای غیرقابل فهم در نظر گرفته شدهاند. بنابراین، درآدونیس، آتیس، اوزیریس (۱۹۰۶) اظهار داشت که داستان اسطورهای خود-اختگی آتیس برای توضیح این واقعیت طراحی شده است که کاهنان فرقه آتیس خود را در جشنواره او اخته میکردند .
به شیوهای بسیار رساتر ، محققان کتاب مقدس بر ضرورت جستجوی موقعیتی در زندگی و آداب و رسوم ("Sitz im Leben") که متون اسطورهای در ابتدا از آن برخوردار بودند، تأکید کردند. تعدادی از محققان، عمدتاً در بریتانیا و کشورهای اسکاندیناوی و معمولاً به عنوان مکتب اسطوره و آیین (که شناختهشدهترین عضو آن، محقق کتاب مقدس بریتانیایی، اس. اچ. هوک، است) بر اهداف آیینی اسطورهها تمرکز کردهاند. کار آنها بر مطالعهی زبانشناختی خاورمیانهی باستان ، چه قبل و چه از زمان ظهور اسلام، متمرکز بوده و تقریباً منحصراً بر آیینهای مرتبط با پادشاهی مقدس و جشنهای سال نو متمرکز بوده است . کشف این نکته که حماسهی آفرینش انوما الیش در جشن سال نو بابلیها خوانده میشد: استدلال میشد که این اسطوره، آنچه را که آیین از طریق عمل به اجرا در میآورد، به زبان بیان میکرد. متعاقباً، محققان کلاسیک به بررسی روابط بین اسطوره و آیین در یونان باستان پرداختهاند. مطالعهی قربانی توسط والتر بورکرت با عنوان « هومو نکانها: انسانشناسی آیین قربانی و اسطورهی یونان باستان» (۱۹۸۳) به ویژه تأثیرگذار بوده است.
قطعاً پیوندهایی بین اسطورهها و رفتارهای فرقهای وجود دارد، اما هیچ دلیل محکمی برای این پیشنهاد، به پیروی از فریزر، وجود ندارد که به طور کلی، آیین ابتدا آمده و سپس اسطوره به عنوان توضیحی متعاقب آن تدوین شده است. اگر فقط اسطوره بعدی باشد که معنای آیین قبلی را روشن کرده است، معنای آیین ممکن است همچنان یک معما باقی بماند . در واقع هیچ نظر واحدی در مورد اینکه کدام یک ابتدا سرچشمه گرفته است، وجود ندارد.
محققان مدرن تمایل دارند از مسئله تقدم زمانی رویگردان شوند و در عوض بر تنوع رابطه بین اسطوره و آیین تمرکز کنند.
در حالی که واضح است که برخی از اسطورهها با آیینها مرتبط هستند، بنابراین منطقی است که بگوییم اسطوره به زبان روایت آنچه را که آیین از طریق نمادگرایی عمل بیان میکند، بیان میکند، در مورد اسطورههای دیگر چنین آیینی وجود ندارد.
محتوای اسطورههای مهم مربوط به منشأ جهان معمولاً منعکسکنندهی شکل فرهنگی غالب یک سنت است. اسطورههای جوامع شکارچی-گردآورنده، منشأ حیوانات شکاری و آداب و رسوم شکار را بیان میکنند؛ تمدنهای کشاورزی تمایل دارند در اسطورههای خود به شیوههای کشاورزی اهمیت دهند؛ فرهنگهای دامداری به شیوههای دامداری؛ و غیره. بنابراین، بسیاری از اسطورهها، مدلهایی از اعمال و سازمانهایی را ارائه میدهند که در شیوهی زندگی جامعه نقش محوری دارند و اینها را به دوران اولیه مرتبط میکنند . اسطورهها در سنتهای خاص به موضوعاتی مانند آداب و رسوم برداشت محصول، مراسم آغازین و آداب و رسوم جوامع مخفی میپردازند.
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
http://www.instagram.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه مارزوک
کار فلسفه آزردن حماقت است
لینک گروه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانال اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
www.instagram.com/marzockacademy
کانال کنفرانس ها
https://www.tg-me.com/ConferenceAcademyMarzock
لینک گروه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانال اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
www.instagram.com/marzockacademy
کانال کنفرانس ها
https://www.tg-me.com/ConferenceAcademyMarzock
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حق بمباران نداشتیم
@marzockacademy
@marzockacademy
بلاچاو-میلوا
@injaZanVojuddarad
🎼خداحافظ ای زیبا
🎤میلوا
🎼 Bella ciao
🎤 Milva
▪️یک روز برخاستم از خواب
دشمن همه جا را گرفته بود
آه بدرود ای زیبا، بدرود
ای مبارز مرا با خود ببر
چون که آماده مرگم
اگر مثل یک مبارز کشته شدم
ای زیبا باید که به خاکم سپاری
در کوهستان دفنم کن
زیر سایه گلی زیبا
و آنان که از کنار گورم میگذرند
به من خواهند گفت: چه گل زیبایی
این گل مبارزیست
که برای آزادی جان باخت.
بدرود ای زیبا،
بدرود ای زیبا بدرود،
بدرود.
@marzockacademy
🎤میلوا
🎼 Bella ciao
🎤 Milva
▪️یک روز برخاستم از خواب
دشمن همه جا را گرفته بود
آه بدرود ای زیبا، بدرود
ای مبارز مرا با خود ببر
چون که آماده مرگم
اگر مثل یک مبارز کشته شدم
ای زیبا باید که به خاکم سپاری
در کوهستان دفنم کن
زیر سایه گلی زیبا
و آنان که از کنار گورم میگذرند
به من خواهند گفت: چه گل زیبایی
این گل مبارزیست
که برای آزادی جان باخت.
بدرود ای زیبا،
بدرود ای زیبا بدرود،
بدرود.
@marzockacademy
در جهانی که ما در آن زیست میکنیم، بهسختی میتوان از وجود امری مطلق سخن گفت. آنچه فلسفه را متمایز و ژرف میسازد، همین امکان تفسیرهای گوناگون و برداشتهای متنوع از مفاهیم است. فلسفه، بهجای آنکه به یگانگی تحمیلی بیندیشد، به تکثر معنا و تضارب اندیشهها ارج مینهد. هر کس به شیوهای خاص، با پیشزمینهای منحصربهفرد، به پدیدهها مینگرد و همین تفاوت در نگریستن، سرچشمهٔ گفتوگو، رشد و پویایی اندیشه است.
اگر همه به یک شکل بیندیشند، نه گفتوگویی درخواهد گرفت، نه اندیشهای بالنده خواهد شد و نه حرکتی بهسوی افقهای نو ممکن خواهد بود.
از دیگر سو، فلسفه در ژرفترین لایههای خویش نظمی درونزا دارد. حتی آنگاه که به نظر میرسد در بینظمی و آشوب بهسر میبرد، ساختاری پنهان در دل آن جاریست که تنها اهل تأمل و ژرفنگری آن را درمییابند. این نظم، برخاسته از پیوند منطقی اندیشهها و انسجام مفهومی آنهاست، نه از اطاعت کورکورانه از قواعدی ثابت.
پیشنهاد من این است: بهجای پرداختن به ایرادگیریهای سطحی و حاشیهساز، از تجربه و دانش کسانی که در این مسیر گامهای استوارتر برداشتهاند بهرهمند شوید. فلسفه با تواضع آغاز میشود؛ با پرسشگری تداوم مییابد؛ و با گفتوگوی اصیل به کمال نزدیک میشود.
جاور
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اگر همه به یک شکل بیندیشند، نه گفتوگویی درخواهد گرفت، نه اندیشهای بالنده خواهد شد و نه حرکتی بهسوی افقهای نو ممکن خواهد بود.
از دیگر سو، فلسفه در ژرفترین لایههای خویش نظمی درونزا دارد. حتی آنگاه که به نظر میرسد در بینظمی و آشوب بهسر میبرد، ساختاری پنهان در دل آن جاریست که تنها اهل تأمل و ژرفنگری آن را درمییابند. این نظم، برخاسته از پیوند منطقی اندیشهها و انسجام مفهومی آنهاست، نه از اطاعت کورکورانه از قواعدی ثابت.
پیشنهاد من این است: بهجای پرداختن به ایرادگیریهای سطحی و حاشیهساز، از تجربه و دانش کسانی که در این مسیر گامهای استوارتر برداشتهاند بهرهمند شوید. فلسفه با تواضع آغاز میشود؛ با پرسشگری تداوم مییابد؛ و با گفتوگوی اصیل به کمال نزدیک میشود.
جاور
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
نقد فیلم سینمایی «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی *حمزه موسوی BANiFiLM.iR @marzockacademy
نقد رسیده / حمزه موسوی*
۱. هر فرم یا شکل اثر هنری، اثری که شایسته این نام باشد، باید بتواند ایده بارانمان کند؛ باید بتواند برآشوبدمان، باید بتواند درگیر و بیقرارمان کند. اثر هنری عالی باید بتواند همه تجربههای زیسته و همه داشتههای فکریمان را فرا بخواند و پرتویی بیپرده بر آنچه بر ما رفته اما مایلایم – احتمالا به دلیل آسیبزا و تروماتیک بودناش – بر آن سرپوش بگذاریم بیندازد؛ «پیرپسر»، ساخته اکتای براهنی، چنین اثری است. فیلم – تراژدیای که قصه و ضرباهنگ نفسگیر روایتش ما را به تراژدیهای کهن و مدرن از ادیپ شهریار و رستم و سهراب و ضحاک ماردوش تا برادران کارامازوف پرتاب میکند. «پیرپسر» همچنین ما را به یاد فرضیه اسطورهای فروید در توتم و تابو میاندازد که براساس آن جامعه بشری بر میل ناخودآگاه به امحا یا کشتن پدر استوار است. پدری همه توان و بیرحم که صاحب مطلقالعنان همه زنان است و وجودش پسران را مدام تهدید به اختگی میکند.
۲. آثار بزرگ سینمایی ما را به تامل در ذات سینما وامی دارند؛ هما طور که آثار بزرگ ادبی ما را به تامل در ذات زبان وامی دارند. از این منظر نیز «پیرپسر» اثری است که بار دیگر شکوه و عظمت سینما را برایمان احیا میکند و توان بیبدیل سینما در افشا کردن حقیقت را به رخ میکشد.
۳. اما نسبت سینما با واقعیت چیست؟ ژاک لکان، روانکاو فرانسوی، گستره واقعیت را نتیجه همکنشی امر خیالی و امر نمادین میدانست. اما جدا از این دو ساحت امر واقع نیز در کار است. ساحتی ناگفتنی که به جای گفتن یا بیان شدن میتوان آن را صرفا نشان داد. کارکرد سینما نیز همچون ادبیات به جای گفتن، نشان دادن است. نشان دادن آن ساحت تروماتیک و آسیب زایی که کارکرد واقعیت سرپوش گذاشتن بر آن است. در واقع سینما صرفا بازنمایی واقعیت نیست بلکه امر واقع را نشان میدهد یا به آن اشاره میکند. نمونه اعلای این نشان دادن را در «ماهی و گربه» شهرام مکری نیز میتوان دید؛ فیلمی درباره خون و خونریزی بدون آنکه هیچ صحنه قتلی در آن به تصویر کشیده شود. «پیرپسر» نیز فیلمی است که هستهای آسیب زا و تراژیک را نشان میدهد. پدری، که همچون پدر معروف رویایی که فروید در کتاب تعبیر خواب تحلیل میکند، چشم بر سوختن فرزندانش بسته است. پدری که اجازه تخریب خانه کلنگی را نمی دهد؛ خانه ای که مدفن جنایت هایی است که نباید برملا شوند!
۴. در ادبیات سخن گفتن از جهان اثر امری پذیرفته است، از همین رو ما از جهان کافکا، داستایفسکی و یا هدایت صحبت میکنیم. آثار بزرگ سینمایی هم تا حدی میتوانند چنین قابلیتی داشته باشند و نوعی «زیست – جهان» خلق کنند. جهانی که مدام به آن بازمیگردیم، دیدناش را به دیگران توصیه میکنیم، لحظاتی از آن را که بیشتر دوست داریم بارها و بارها میبینیم، دیالوگهای آن را تکرار و ژستهای آن را تقلید میکنیم. سینما، هنری است که به واسطه رسانهاش، یعنی تصویر، میتواند به ژستهای ما شکل دهد.
۵. با این حال، و به رغم توانایی خلق نوعی جهان، هیچ قاب سینمایی آن قدر بزرگ و فراگیر نیست که بتواند تمامیت حیات آدمی را دربر بگیرد. حتی هیچ قابی آن قدر گنجایش ندارد که سراپای تجربه زیسته یک ملت را در برههای تاریخی دربر بگیرد. اما گاه آثاری که نتیجه جدی گرفتن رسانه خود و صد البته جدی گرفتن تفکر اند این قابلیت را مییابند که روایتگر تجربه زیسته یک ملت باشند. و عجیب آنکه اثری که بتواند امر جزئی، محلی یا local را به تصویر بکشد و به واقعیت آنچه بر زیست – جهانش رفته وفادار باشد، میتواند شامل عناصری جهان شمول و نسبتی با امر کلی باشد.
از این جنبه نیز «پیرپسر» اثری است که توانسته با کمک پیرنگ ادبی پر رنگ خود و بازی کمنظیر بازیگرانش از صرف روایت جدالی خانوادگی در گذرد و همچون متنی ادبی چیزی درباره حقیقت تراژیک وضع بشر و میل او با ما در میان نهد.
۶. جورچو آگامبن در تفسیر داستان بارتلبی محرر، اثر هرمان ملویل، این اثر را در زمره منظومهای از ستارگان آثار ادبی میداند. از آکاکی آکاکیوویچ تا شاهزاده میشکین و منشیهای دادگاههای کافکا. آیا در سینما نیز نمیتوان از چنین منظومه هایی سخن گفت؟ «پیرپسر» به رغم این که شباهتی به هیچ فیلمی در ایران ندارد و کپیبرداری از هیچ فیلم دیگری نیست، با بعضی فیلمها دارای نوعی «شباهت خانوادگی» است و با آنها نوعی منظومه سینمایی میسازد. منظومهای که پارهای عناصر مشترک میتواند آنها را در یک مدار قرار دهد. برای مثال در «برادران لیلا»، ساخته باشکوه سعید روستایی، نیز با پدری زورگو، خودرای و دروغگو مواجهایم. یا در «ماهی و گربه» نیز زمزمههایی از ناپدید شدن دختران به گوش میرسد که البته انکار میشود!
*دانش آموخته ادبیات و فلسفه
حمزه موسوی
BANiFiLM.iR
https://www.tg-me.com/marzockacademy
۱. هر فرم یا شکل اثر هنری، اثری که شایسته این نام باشد، باید بتواند ایده بارانمان کند؛ باید بتواند برآشوبدمان، باید بتواند درگیر و بیقرارمان کند. اثر هنری عالی باید بتواند همه تجربههای زیسته و همه داشتههای فکریمان را فرا بخواند و پرتویی بیپرده بر آنچه بر ما رفته اما مایلایم – احتمالا به دلیل آسیبزا و تروماتیک بودناش – بر آن سرپوش بگذاریم بیندازد؛ «پیرپسر»، ساخته اکتای براهنی، چنین اثری است. فیلم – تراژدیای که قصه و ضرباهنگ نفسگیر روایتش ما را به تراژدیهای کهن و مدرن از ادیپ شهریار و رستم و سهراب و ضحاک ماردوش تا برادران کارامازوف پرتاب میکند. «پیرپسر» همچنین ما را به یاد فرضیه اسطورهای فروید در توتم و تابو میاندازد که براساس آن جامعه بشری بر میل ناخودآگاه به امحا یا کشتن پدر استوار است. پدری همه توان و بیرحم که صاحب مطلقالعنان همه زنان است و وجودش پسران را مدام تهدید به اختگی میکند.
۲. آثار بزرگ سینمایی ما را به تامل در ذات سینما وامی دارند؛ هما طور که آثار بزرگ ادبی ما را به تامل در ذات زبان وامی دارند. از این منظر نیز «پیرپسر» اثری است که بار دیگر شکوه و عظمت سینما را برایمان احیا میکند و توان بیبدیل سینما در افشا کردن حقیقت را به رخ میکشد.
۳. اما نسبت سینما با واقعیت چیست؟ ژاک لکان، روانکاو فرانسوی، گستره واقعیت را نتیجه همکنشی امر خیالی و امر نمادین میدانست. اما جدا از این دو ساحت امر واقع نیز در کار است. ساحتی ناگفتنی که به جای گفتن یا بیان شدن میتوان آن را صرفا نشان داد. کارکرد سینما نیز همچون ادبیات به جای گفتن، نشان دادن است. نشان دادن آن ساحت تروماتیک و آسیب زایی که کارکرد واقعیت سرپوش گذاشتن بر آن است. در واقع سینما صرفا بازنمایی واقعیت نیست بلکه امر واقع را نشان میدهد یا به آن اشاره میکند. نمونه اعلای این نشان دادن را در «ماهی و گربه» شهرام مکری نیز میتوان دید؛ فیلمی درباره خون و خونریزی بدون آنکه هیچ صحنه قتلی در آن به تصویر کشیده شود. «پیرپسر» نیز فیلمی است که هستهای آسیب زا و تراژیک را نشان میدهد. پدری، که همچون پدر معروف رویایی که فروید در کتاب تعبیر خواب تحلیل میکند، چشم بر سوختن فرزندانش بسته است. پدری که اجازه تخریب خانه کلنگی را نمی دهد؛ خانه ای که مدفن جنایت هایی است که نباید برملا شوند!
۴. در ادبیات سخن گفتن از جهان اثر امری پذیرفته است، از همین رو ما از جهان کافکا، داستایفسکی و یا هدایت صحبت میکنیم. آثار بزرگ سینمایی هم تا حدی میتوانند چنین قابلیتی داشته باشند و نوعی «زیست – جهان» خلق کنند. جهانی که مدام به آن بازمیگردیم، دیدناش را به دیگران توصیه میکنیم، لحظاتی از آن را که بیشتر دوست داریم بارها و بارها میبینیم، دیالوگهای آن را تکرار و ژستهای آن را تقلید میکنیم. سینما، هنری است که به واسطه رسانهاش، یعنی تصویر، میتواند به ژستهای ما شکل دهد.
۵. با این حال، و به رغم توانایی خلق نوعی جهان، هیچ قاب سینمایی آن قدر بزرگ و فراگیر نیست که بتواند تمامیت حیات آدمی را دربر بگیرد. حتی هیچ قابی آن قدر گنجایش ندارد که سراپای تجربه زیسته یک ملت را در برههای تاریخی دربر بگیرد. اما گاه آثاری که نتیجه جدی گرفتن رسانه خود و صد البته جدی گرفتن تفکر اند این قابلیت را مییابند که روایتگر تجربه زیسته یک ملت باشند. و عجیب آنکه اثری که بتواند امر جزئی، محلی یا local را به تصویر بکشد و به واقعیت آنچه بر زیست – جهانش رفته وفادار باشد، میتواند شامل عناصری جهان شمول و نسبتی با امر کلی باشد.
از این جنبه نیز «پیرپسر» اثری است که توانسته با کمک پیرنگ ادبی پر رنگ خود و بازی کمنظیر بازیگرانش از صرف روایت جدالی خانوادگی در گذرد و همچون متنی ادبی چیزی درباره حقیقت تراژیک وضع بشر و میل او با ما در میان نهد.
۶. جورچو آگامبن در تفسیر داستان بارتلبی محرر، اثر هرمان ملویل، این اثر را در زمره منظومهای از ستارگان آثار ادبی میداند. از آکاکی آکاکیوویچ تا شاهزاده میشکین و منشیهای دادگاههای کافکا. آیا در سینما نیز نمیتوان از چنین منظومه هایی سخن گفت؟ «پیرپسر» به رغم این که شباهتی به هیچ فیلمی در ایران ندارد و کپیبرداری از هیچ فیلم دیگری نیست، با بعضی فیلمها دارای نوعی «شباهت خانوادگی» است و با آنها نوعی منظومه سینمایی میسازد. منظومهای که پارهای عناصر مشترک میتواند آنها را در یک مدار قرار دهد. برای مثال در «برادران لیلا»، ساخته باشکوه سعید روستایی، نیز با پدری زورگو، خودرای و دروغگو مواجهایم. یا در «ماهی و گربه» نیز زمزمههایی از ناپدید شدن دختران به گوش میرسد که البته انکار میشود!
*دانش آموخته ادبیات و فلسفه
حمزه موسوی
BANiFiLM.iR
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
صنعت_فرهنگ_و_امکان_رهایی_همراه_با_کاور.pdf
3.3 MB
این متن، آخرین پروژهی پژوهشی من بهعنوان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود که اکنون پس از سه سال از ارائه به آن نهاد، بدون هیچ جرحوتعدیلی و فقط با تغییر عنوان، به رایگان در اینترنت منتشر میشود. باشد که به کار آید!
محمد اردبیلی
https://www.tg-me.com/marzockacademy
محمد اردبیلی
https://www.tg-me.com/marzockacademy
یک باور کلیشهای دربارهی زندگی در زندان وجود دارد، مبنی بر اینکه من ( بعنوان زندانی ) حقیقتا در آن ادغام شده، توسط آن تباه میشوم، زمانی که سازگاریام با آن از حد فراتر میرود دیگر نمیتوانم آزادی، زندگی بیرون از زندان را تحمل کنم یا حتی تصور نمایم، به نحوی که آزادیام باعث یک فروپاشی روانی کامل میشود، یا دستکم موجب حسرتی برای امنیت از دست رفتهی زندگی در زندان میگردد. اما دیالکتیک واقعی زندگی در زندان، کمی پیچیدهتر است. زندان در واقع من را نابود میکند، سلطهای کامل بر من پیدا میکند، دقیقاً زمانی که من با این واقعیت که در زندان هستم موافقت کامل نمیکنم، بلکه فاصلهای درونی از آن حفظ میکنم، به این توهم میچسبم که "زندگی واقعی جای دیگری است" و مدام در رویاپردازی دربارهی زندگی بیرون، دربارهی چیزهای خوبی که پس از آزادی یا فرارم در انتظار من هستند، غرق میشوم. بدین ترتیب، در یک چرخهی معیوب از خیالپردازی گرفتار میشوم، به طوری که وقتی نهایتا آزاد میشوم، ناهماهنگی وحشتناک بین خیال و واقعیت من را در هم میشکند. تنها راه حل واقعی این است که قوانین زندگی در زندان را به طور کامل بپذیریم، و سپس، در جهانی که توسط این قوانین اداره میشود، راهی برای غلبه بر آنها پیدا کنیم. به طور خلاصه، فاصلهی درونی و رویاپردازی دربارهی "زندگی در جای دیگر" در واقع من را به زندان زنجیر میکند، در حالی که پذیرش کامل این واقعیت که من واقعاً آنجا هستم، و توسط قوانین زندان محدود شدهام، فضایی برای امید واقعی باز میکند.
اسلاوی ژیژک
@lookingawry
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اسلاوی ژیژک
@lookingawry
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
این هفته در گروه آکادمی به کارکرد اسطوره در ادیان میپردازیم https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
اسطورهها و دین پیوند نزدیکی با هم دارند، اسطورهها اغلب به عنوان داستانها یا روایتهایی عمل میکنند که باورها و اعمال مذهبی یک فرهنگ را توضیح داده و پشتیبانی میکنند. آنها میتوانند منشأ جهان و زندگی و همچنین هنجارهای اخلاقی و معنوی را منتقل کنند. بنابراین، اسطورهها بخش جداییناپذیر بسیاری از ادیان هستند و در شکلگیری باورها، آیینها و هویت فرهنگی نقش دارند. در اینجا نگاهی دقیقتر به این ارتباط میاندازیم: اسطورهها به عنوان پایه و اساس باورهای دینی: بسیاری از ادیان مبتنی بر اسطورهها هستند که روایتهای مقدس محسوب میشوند و پاسخهایی به سؤالات اساسی در مورد منشأ جهان، معنای زندگی و سرنوشت بشریت ارائه میدهند. آنها توضیح میدهند که جهان چگونه آفریده شده است، کدام خدایان یا موجودات ماوراء طبیعی وجود دارند و چگونه بر جهان تأثیر میگذارند.
اسطورهها به عنوان انتقالدهنده ارزشها و هنجارها: اسطورهها اغلب برای انتقال ارزشهای اخلاقی و معنوی و ایجاد قوانین رفتاری برای جامعه عمل میکنند. آنها میتوانند قهرمانان و اعمال آنها را به تصویر بکشند که به عنوان الگوهایی برای فضایلی مانند شجاعت، وفاداری یا عدالت عمل میکنند. این روایتها میتوانند به تقویت ساختارها و هنجارهای اجتماعی یک جامعه کمک کنند. اسطورهها به عنوان اجزای آیینهای مذهبی: آیینها اغلب با اسطورهها ارتباط نزدیکی دارند زیرا شامل اعمال خاص و توالی اعمال بر اساس محتوای اسطورهها هستند. با شرکت در آیینها، مؤمنان میتوانند ارتباط شخصی با وقایع و شخصیتهای به تصویر کشیده شده در اسطوره برقرار کنند. اسطورهها همچنین میتوانند معنا و هدف آیینها را توضیح دهند.
اسطورهها به عنوان بیان هویت فرهنگی: اسطورهها اغلب ریشه عمیقی در فرهنگ یک جامعه دارند و در شکلگیری هویت مشترک نقش دارند. آنها میتوانند تاریخ، سنتها و ارزشهای یک فرهنگ را منعکس کنند و به این ترتیب به مردم کمک کنند تا احساس کنند بخشی از یک جامعه خاص هستند. اسطورههای یک فرهنگ همچنین میتوانند به عنوان پایه و اساس هنر، ادبیات و سایر اشکال بیان فرهنگی عمل کنند
لازم به ذکر است که اسطورهها همیشه نباید به معنای واقعی کلمه از نظر تاریخی یا علمی قابل اثبات در نظر گرفته شوند. بلکه، آنها به عنوان روایتهای نمادینی عمل میکنند که میتوانند حقایق عمیقتر و بینشهای معنوی را منتقل کنند.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اسطورهها به عنوان انتقالدهنده ارزشها و هنجارها: اسطورهها اغلب برای انتقال ارزشهای اخلاقی و معنوی و ایجاد قوانین رفتاری برای جامعه عمل میکنند. آنها میتوانند قهرمانان و اعمال آنها را به تصویر بکشند که به عنوان الگوهایی برای فضایلی مانند شجاعت، وفاداری یا عدالت عمل میکنند. این روایتها میتوانند به تقویت ساختارها و هنجارهای اجتماعی یک جامعه کمک کنند. اسطورهها به عنوان اجزای آیینهای مذهبی: آیینها اغلب با اسطورهها ارتباط نزدیکی دارند زیرا شامل اعمال خاص و توالی اعمال بر اساس محتوای اسطورهها هستند. با شرکت در آیینها، مؤمنان میتوانند ارتباط شخصی با وقایع و شخصیتهای به تصویر کشیده شده در اسطوره برقرار کنند. اسطورهها همچنین میتوانند معنا و هدف آیینها را توضیح دهند.
اسطورهها به عنوان بیان هویت فرهنگی: اسطورهها اغلب ریشه عمیقی در فرهنگ یک جامعه دارند و در شکلگیری هویت مشترک نقش دارند. آنها میتوانند تاریخ، سنتها و ارزشهای یک فرهنگ را منعکس کنند و به این ترتیب به مردم کمک کنند تا احساس کنند بخشی از یک جامعه خاص هستند. اسطورههای یک فرهنگ همچنین میتوانند به عنوان پایه و اساس هنر، ادبیات و سایر اشکال بیان فرهنگی عمل کنند
لازم به ذکر است که اسطورهها همیشه نباید به معنای واقعی کلمه از نظر تاریخی یا علمی قابل اثبات در نظر گرفته شوند. بلکه، آنها به عنوان روایتهای نمادینی عمل میکنند که میتوانند حقایق عمیقتر و بینشهای معنوی را منتقل کنند.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک