Telegram Web Link
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

درود بر شما و سپاس از سوال خیلی جالبتون
بله اساسا بین آزادی انسان و علم مطلق خداوند و یا هر چیز مطلقی تناقض وجود دارد، ولی مسئله پلانتینگا معرفتی هستش . یعنی به نوعی شر را متنی بر نقص و نادانی انسان می داند که با اراده آزادش وارد وادی شد که امکان شر وجود دارد. پس باز شر با نحوه بودن انسان مرتبط است نه نحوه خلقت خداوند
و باز تناقض اینگونه باقیست که چرا ظرفیت شر در جهان طبیعی وجود داشته... و چرا آزادی انسان منوط به چنین شرارتی می شده
بهرحال آزادی هر موجود غیرمطلقی مشروط هستش و آزادی انسان هم اینگونه هستش
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

من شخصا با خیلی از طرفداران فلسفه ی اسلامی در باب شر بحث و گفتگو کرده ام. استدلال آنها این است که هر ادعایی مبنی بر شر نیازمند فهم کامل روابط علی و معلولی عالم است چون اساسا فهم این که یک پدیده ای مثل شر ر عالم ضروری است یا زائد ، نیازمند فهم زنجیره ی کامل علت و معلولی است.
نطر شما در این باب چیست؟
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

پاسخ:
بله فرضیه نگاه کلی به شر نیازمند اشراف کامل داشتن علمی بر کل سیستم جهان هستش همونطور که خیر دونستن جهان هم همینطوره
و مثلا ابن سینا میگه شما نمی تونین از طریق شواهد جزيی کل نظام طبیعت رو بخاطر شر زیر سوال ببرین
خب پس فیلسوفان مسلمان اگه وجود شر رو انکار می کنند ادعای ضمنی شون این هستش که له کل نظام طببعت اشراف علمی دارند و شر نبودن اون رو قابل توجیه می دونند بخاطر همین هم از اتصال عقلانی و شناختی به عقل فعال یا عالم عقول صحبت می کنند، چون باید به کل سیستم دسترسی داشت تا قضاوت کلی درباره خیر یا شر بودنش داشت
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

اگر خدا با ضرورتی ذاتی علت خود هست، آیا این ضرورت در مورد جهان نیز صدق می‌کند؟ یعنی آیا جهان نیز می‌تواند به‌ضرورتی ذاتی موجود باشد، یا نیازمند علتی بیرونی است؟

پاسخ:
اگه جهان به ضرورت ذاتی موجود باشه مشکل دو واجب الوجود بالذات پیش میاد که اگه وجود برای هر دو یک معنا داشته باشه و هر دو علت خودشون باشن تناقض بین ضرورت ذاتی و کثرت پیش میاد
یعنی واقعیت واحد در نهایت یک وجود یا معنا نیستش پس جهان اگه ضرورت ذاتی هم داره باید واجب الوجود بالغیر باشه یعنی علت بیرونی داشته باشه
اگه همه موجودات واجب الوجود بالذات باشن میشه پرسید به چه معنا همه وجود هستن و اگه به یک معنا همه وجود هستن چرا کثیرن؟!
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

ولی روابط علی و معلولی در جهان را می توان با تئوری سیستمی تببین کرد به این معنا که سیستم ها اساسا به اون معنای دینامیک در هم تنیده نیستند. درون خود این سیستم ها به صورت نسبی می توان شر را تعریف کرد
از طرفی مسئله ی خیر یا شر عالم نیز خود مبهم است. گزاره ی "کلیت عالم خیر است" یعنی چه؟

پاسخ:
پذیرش تئوری سیستم علی و معلولی با فرض پذیرش علیت به عنوان یک اصل عقلانی می تواند شواهدمحور باشد یعنی شواهد منجر به اثبات شر می شوند نه کل ساختار یا سیستم کلی
درباره خیر بودن کلیت عالم هم دو دیدگاه کلی قابل طرحه
یکی اینکه با نگاه ارسطویی خود طببعت رو منشا خیر و کمال پدیده ها بدونیم و یا اینکه با نگاه الهی جهان رو به عنوان معلول یک خیر مطلق ضرورتا خیر بدونیم
در هر صورت خیر بودن در این دو نگاه امر عینی هستند امر ذهنی نیستند
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

پذیرش تئوری سیستم علی و معلولی با فرض پذیرش علیت به عنوان یک اصل عقلانی می تواند شواهدمحور باشد یعنی شواهد منجر به اثبات شر می شوند نه کل ساختار یا سیستم کلی
درباره خیر بودن کلیت عالم هم دو دیدگاه کلی قابل طرحه
یکی اینکه با نگاه ارسطویی خود طببعت رو منشا خیر و کمال پدیده ها بدونیم و یا اینکه با نگاه الهی جهان رو به عنوان معلول یک خیر مطلق ضرورتا خیر بدونیم
در هر صورت خیر بودن در این دو نگاه امر عینی هستند امر ذهنی نیستند
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

۱-آخه یکی ممکنه استدلال کنه که مطلقیت خالق به امور ممکن عقلی صورت میگیره.
از کجا بدونیم جهانی با خیر مطلق اصلا می تونه عقلا وجود داشته باشه؟ شاید شر ذاتی جهان باشه.
پاسخ:
فرقی نمی کنه در هر صورت فرضیه اطلاق با کمال همراهه وقتی شما نظامی رو مطلق و کامل می دونین یعنی فرض گرفتین همه چی به طور هماهنگ و معقول وجود داره اینکه فرضش عقلانیه چون شما از یک‌نظم کلی و کامل صحبت می کنین خب شما اگه بگین شر مطلق باز هم عقلانیه چون در شر بودنش کامله و باید خیر رو اثبات  کنین در هر صورت پذیرش چنین خیر و شری با پذیرش نوعی رویکرد ساختارگرا همراه هستش
۲-سوال:آخه این ها رو جدا نمی شه فرض کرد. شر قلیل و خیر کثیر می شه خیر. اساسا ما باید بیایم از قبل اثبات کنیم که شر مطلق یا خیر مطلق می تونه به تنهایی موجود باشه

پاسخ:
بله دقیقا
اینکه از خیر کثیر صحبت کنیم یعنی خیر یک امر دفعی نیستش یک جریان تدریجیه مثل خود هستی و بنابراین به تدریج پدیدار میشه پس شما رویداد تدریجی حیات رو وصل می کنین به یک امر مطلق تا غایت یا هدف یا نهایتی برای این جریان مندی ارائه بدین
پس اینجا تناقض اصلی بین جریامندی خیر و غیردفعی بودن خیر و مطلق بودن خیرمطلق هستش که  ریشه در دوگانه امر متناهی و نامتناهی و رابطه‌شون داره
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
رسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

آخه یک
خوب من این مسئله رو اینطور حل می کنم که وجود تدریجی خیر (خیر جریانی) نافی وجود یا امکان خیر مطلق نیست، بلکه می‌تواند بیانگر مسیر یا ظهور تدریجی آن باشد همانطور که بسیاری از مفاهیم مطلق، در سطح تجربه انسانی به صورت نسبی و تدریجی ظاهر می‌شوند (مثلاً عدالت، حقیقت، یا زیبایی).
بنابراین نسبت میان متناهی و نامتناهی، به جای تناقض، می‌تواند از نوع نسبت «ظهور و اصل» یا «نمود و بود» باشد؛ یعنی خیر متناهی می‌تواند تجلی تدریجی خیر مطلق در عالم زمان‌مند باشد.

پاسخ:
با سپاس از سوالات خوبتون
پس در هر صورت شما یا شواهدمحور خیر و شر رو تبیین کردین یا سیستم‌محور و شاید فرق اساسی شون هم این هستش که در اولی شما تعیین کننده خیر و شر به صورت زمینه مند هستین و در دومی شما سیستم رو خیر تعریف کردین و طبق اون نواقص سیستم رو شر لحاظ می کنین
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
رسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

آخه یک
شما از جریان خیر ناشی از خیر مطلق فرمودین
خب این خیر دقیقا چیه؟ یعنی خیر مطلق منشا چیه؟ وجود؟ حیات؟ طبیعت؟
در این سوالات منظورتون از خیر چیه؟ هر آنچه که اراده ی خالق به آن تعلق گیرد؟
پاسخ:
با رویکرد دینی خیر بر اساس خیریت خیر مطلق تعیین میشه ولی سوال این هستش که پس در اینجا خیر یک امر ماهوی و ذاتی و تعیینی هستش و شما طبق معیار ذاتی و معنای ذاتی خیر، خیر و شر رو تعیین می کنین ولی معیار دستیابی به معنای ذاتی خیر چی هستش ؟
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
رسش وپاسخ از خانم دکتر سارا قزلباش در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

آخه اگه بگیم خیر و شر ذاتین در حقیقت داریم یک تئوری رئالیستی از اخلاق میدیم. خیر و شر رو فارغ از خالق فرض کردیم و همین مسئله ساز میشه. این قضیه در حقیقت این پیامدو به همراه داره : خدا منبع خیر نیست ، بلکه صرفا سوبژه ی آن است و به آن حکم می کند. بنابراین این خیر بالاتر از خداست

پاسخ؛
بله این مسائل ایجاد میشن و مباحثی هستن که به نحوه های مختلف طرح شدن
در هر صورت شما نسبت به خیر و شر یا واقع گرا هستین یا ذهنی در نظر میگیرین   
به طور کلی مسئله شر به رابطه تناقض آمیز وحود شر و وجود خدای خیر مطلق اشاره داره که به نظر میاد ریشه در رابطه بین امر مطلق و کامل و امر ناقص و و متناهی برمی گرده
تلاش ما برای مطرح کردن جستار این هفته  ارزیابی واهمیت واقعی مسایل فلسفه وپرسش هایی که فیلسوفان را در قرن بیست ویکم بخود مشغول میکند است.

جستار چند هفته اینده گروه اکادمی مارزوک پرسش‌هایی که فلاسفه معاصر را بخود مشغول کرده :

۱-بزرگ‌ترین پرسش برای قرن بیست‌ویکم همچنان پرسش سقراط است: « چگونه باید زندگی کرد؟»

۲- چگونه فناوری‌های دیجیتال را به گونه‌ای طراحی و پیاده‌سازی ‌کنیم که رفاه را افزایش بدهد و از حقوق بشر و محیط زیست محافظت کند؟

۳-چالش اصلی فلسفی برای قرن بیست‌ویکم متفاوت از قبل نیست: دادن شرح و توضیحی کلی و معتبر درباره جهان و خودمان.

۴- این واقعیتی که ما در آن متولد شدیم آنهم بدون رضایت قبلی چیست  ما کیستیم

۵- چگونه به کمک زیست‌پزشکی به تکامل اخلاقی برسیم؟

۶- آیا قرار است قرن بیست‌ودوم وجود داشته باشد؟


۷ -آیا انسان‌ها می‌توانند بر شکاف عظیم بین توانایی اخلاقی-فناورانه‌ی خود برای تخریب و ظرفیت اخلاقی خود برای کنترل این انگیزه غلبه کنند؟

‌ ۸-آیا خواهیم توانست بحران اقلیمی را با موفقیت حل کنیم

۹- چگونه انسانیت‌زدایی در بسترهای دموکراتیک همچنان افزایش می‌یابد؟

۱۰-آیا می‌توانیم با  همکاری و قدامات جمعی به خود، حیوانات دیگر و کره‌ی زمین امکان ادامه‌ی بقا بدهیم؟

۱۱- آیا هر یک از تخریب‌هایی که قبلاً بر دنیای خود وارد کرده‌ایم قابل برگشت است یا خیر، و اگر چنین است چگونه می‌توان این کار را انجام داد؟

۱۲- زمان چیست؟
نه فیلسوفان و نه فیزیکدانان پاسخ روشنی ندارند

۱۳-جسم وذهن هنوز یک مسئله حل نشده؟

۱۴-ماهیت عدالت چیست ؟

۱۵ - یک جامعه خوب چگونه جامعه‌ای ایست ؟

۱۶- چهارشنبه هدف وغایت مقتضی زندگی انسانی چیست؟

۱۷-ماهیت حقیقت چیست؟
18-    تأثیر هوش مصنوعی در سیستم آموزشی وجامعه

۱۹-اتم وجنگ های که انسان امروز با آنها مواجه است؟

. ۲-دوشنبه:آیا قرن بیست‌ویکم وجود خواهد داشت ؟

پرسش‌هایی که فیلسوفانی چون سقراط با آنها مواجه نبودند
.

علاقمندان به این مباحث میتوانند بما در گروه آکادمی مارزوک پیوندند

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
تلاش ما برای مطرح کردن جستار این هفته  ارزیابی واهمیت واقعی مسایل فلسفه وپرسش هایی که فیلسوفان را در قرن بیست ویکم بخود مشغول میکند است. جستار چند هفته اینده گروه اکادمی مارزوک پرسش‌هایی که فلاسفه معاصر را بخود مشغول کرده : ۱-بزرگ‌ترین پرسش برای قرن بیست‌ویکم…
سپاس از سرکار خانم مارزوک برای دعوت مجدد؛ خرسندم که در کنار جمعی فرهیخته و ژرف‌اندیش، بار دیگر فرصت گفت‌وگویی اصیل و یادگیری فراهم آمده است.

اول باید مشخص نمود "غایت، و غایتمندی"چیست، و امکان تحقق و وجود‌آن وابسطه به چه عناصری‌ست؛ اگر غایت را "نقطه‌ای نهایی که چیزی برای آن پدید می‌آید" – گمان میکنم کانتکست بحث نه اهداف‌ کوتاه مدت بلکه غایت در وجود و هستی است–در نظر گیریم شرط تحقق اش مستلزم فقدان ضرورت ذاتی و علی درونی است که کنش یا پدیده را به سوی هدفی بیرونی و متعالی سوق دهد؛ هدفی تابع فرض یک تعالی بیرونی که معنا و ارزش را از خارج به فرایندها تحمیل می‌کند و با مداخله اخلاق و بازنمایی فرم نهایی، شدن آزاد و تکثر نیروها را به سوی نقطه‌ای واحد و پایانی محدود می‌سازد که هر تغییر مسیر از ان ذات از پیش معین شده انحراف است و این علت همان برچسب‌گذاری‌هایِ اخلاقی چون–انحراف، سالم– است که هر تغییر مسیر در آن ذات متعالی انسانی را انحراف –انحراف در تحقق انسان– میدانند، مثال معروف این ذات‌گراییِ متعالی در جمله‌یِ ارسطو –انسان حیوان خردمند است– تکرار میشود، یعنی ذات انسان/هدف اش خردمند بودن است، حال اگر انسانی خردمند نباشد چه؟ او از ذات خود منحرف شده و باید به این مسیر بازگردد، وگرنه وجودش یک نقطه‌یِ انحرافی است و یا حتی دیگر انسان نیست– از همین اساس غایت تنها زمانی تحقق می‌یابد که جریان طبیعی و خودجوش هستی متوقف، پیچیدگی و چندگانگی اش حذف و کنش‌ها تابع ارزشی یا منطقی برساخته از سلطه انسان‌محور یا متعالی‌محور شوند.
در کانتکست اسپینوزا این غایت حاصل ناتوانی ذهن در ادراک علل واقعی و ضروری امور است، یعنی وقتی انسان از فهم علت درونی باز می ایستد، به‌جای آن، هدفی تخیلی قرار میدهد و آن را علت میپندارد.
در این کانتکست هستی شناسی اسپینوزا این که اگر انسانی را ببینیم که –خردمند– نیست نه آن که غایتش تحقق نیافته، بلکه صرفا در یکی از حالات وجودش است، به واقع دیگر خردمند بودن غایت نیست، بلکه یکی از امکان‌هاست، انسان می‌تواند خردمند باشد، یا ناخردمند، و بسیاری از امکان های دیگر، او دگر هیچ ماهیت ثابتی ندارد جز آن‌چه از قدرت تاثیر و تاثرش ناشی می‌شود؛ او نمی‌تواند نباشد، چون وجودش از ضرورت طبیعت جاری شده، در این کانتکست دیگر هیچ ارزش گذاری اخلاقی نمیماند، این وحشت‌ناک است، یعنی به طور مثال یک قاتل نه منحرف است و نه شریر، بلکه چون هر موجود دیگر بنا به ضرورت‌اش و جایگاهش در زنجیره علی طبیعت عمل می‌کند، دیگر داوری اخلاقی نمی‌ماند و تنها توان‌ها/modus تاثیرها/affects و نسبت‌های ضروری باقی میمانند،جهانی تابع علیت که در آن هر آن چیز که هست، بنا به ضرورت باید باشد‌.
Dr.kavosh

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"

🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب

🕒 زمان: چهارشنبه ۱۴ خردادماه ماه،۱۴۰۴


ساعت ۲۲ بوقت تهران


❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...

🔗  لینک حضور:

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

کانال دکتر زهرا قزلباش:
https://www.tg-me.com/farzan_agahi

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
پارادوکس فقر و آزادی

سارا قزلباش

جامعه، شکل طبیعی حیات انسانی است و منطقا نیازهای جامعه در این قلمروی وسیع متنوع برآورده خواهد شد. از این روست که سقراط تأکید می کند تنها متخصصان طریق رفع این نیازها را می دانند و در غیر این صورت، شکل طبیعی حیات انسان از بین خواهد رفت. بر همین اساس نیز مهمترین مؤلفه این حیات انسانی، دانش و علم و اندیشه است، زیرا دانش های مختلف بهترین مسیر حیات انسانی را در ابعاد گوناگون تشخیص می دهند و در فقدان چنین علم و دانشی، انسان فقیر خواهد شد.
در روند طبیعی رفع نیازمندی های انسانی، چنین فقدان و فقری حاکم نیست و انسان از روند زندگی طبیعی اش عقب نیست و موجود و ابژه همواره معطوف به نیازمندی نیست. در واقع، در وضعیت عدم رفع نیازمندی های طبیعی به روش دانش محور و علمی و تخصص محور، انسان، موجودی همواره نیازمند باقی می ماند که ناگزیر حیات خود را وقف زمینه سازی دائمی برای رفع آن نیازهای حیاتی می کند و این گونه انسان همواره فقیر است؛ به ویژه اینکه قرار است همواره زمینه سازی رفع این نیازها به عهده حاکمیت باشد.
و اما جان مایه اصلی حیات، آزادی است و اسپینوزا متأملانه می گوید که آزادی، تنها به امر مطلق تعلق می گیرد؛ آنکه در وجودش آزاد و از هر فقری به دور است. اگرچه این نیشخندی حیاتی است، اما به واقعیت بنیادینی اشاره می کند که هر که آن را یافت، جان داد و نامی از او ماند... واقعیتی که حکایت از تقابل فقر و آزادی می کند و اگرچه قرون وسطاهای طولانی در تاریخ بشر، حاکمیت های دینی و غیردینی این رابطه پارادوکسیکال را دستمایه رابطه خود با انسان ساختند، اما اندیشمندانی چون دکارت بودند که بگویند آزادی، ایده ذهنی است و فقر، از درون همان می زاید.
افلاطون به دموکراسی بد اشاره می کند و آن وضعیتی است که انسان را سرخورده و بازیچه و سرگردان نیازهایش می کند؛ زمانی که حاکمان با وعده آزادی، رفع نیازهای انسان را حربه ای برای انتخاب خود توسط او می سازند. طریقی که انسان با اندک آزادی اش، فقیرتر می شود.
وضعیت پیچیده ایست، اما دلیل آن رویگردانی انسان از تنها گذرگاه آزادی اش یعنی اندیشه است؛ تنها جهان نامحدود و آزاد آدمی که به او فرصت حیات اصیل می دهد. انسان اگر با علم و دانش و تخصص و اندیشه به رفع نیازهای طبیعی اش بپردازد، آزادی اش را برای رفع آن تقدیم حاکمیت فاقد علم و تخصصی نمی کند که هدف دموکراسی خواهی اش هم، ایجاد فقر بیشتر برای حیات های انسانی بیشمار است، چرا که همین حیات های بیشمار، هر یک برای او عدد یک رأی یا مرید یا یک زندانی ست.
آزادی،  در جهان نامحدود اندیشه ها و دانش هاست و فقر، در محدودترین و تاریک ترین باورها و ایدئولوژی ها...

دکتر سارا قزلباش
@Metahistorical

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
Photo
جان مینارد کینز، اقتصاددان نامدار انگلیسی، معتقد بود که اگر کسی بخواهد شالوده‌های اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی یک جامعه را در هم بشکند، کافی است شرایط یک تورم مزمن و بلندمدت را بر آن تحمیل کند. به‌زعم او، تورم پایدار نه‌فقط معیشت که اخلاق عمومی را فرسایش می‌دهد و نظم اجتماعی را از درون می‌پوساند.

در سال‌های اخیر، به‌ویژه طی هفت‌هشت سال گذشته، جامعه‌ی ما شاهد چنین وضعیتی بوده است. تورم مزمن و فزاینده نه‌تنها سفره‌ها را کوچک‌تر کرده، بلکه الگوهای رفتاری، ارزش‌های جمعی و مناسبات انسانی ما را نیز دستخوش دگردیسی‌ای تلخ و پرهزینه ساخته است. این نوع تورم، صرفاً یک پدیده‌ی اقتصادی نیست، بلکه در سطوح عمیق‌تری از روان اجتماعی و وجدان اخلاقی جامعه نفوذ می‌کند، و انسان‌ها را، به‌ویژه در شرایط بقا، به‌سمت تصمیم‌هایی سوق می‌دهد که زمانی برای آن‌ها غیرقابل تصور بود.

رویداد تلخ و دردناک قتل خانم الهه حسینی را نمی‌توان صرفاً یک جنایت فردی دانست؛ این واقعه در دل ساختاری از بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و روانی زاده شده است که تورم افسارگسیخته یکی از مؤثرترین محرک‌های آن به شمار می‌رود. چنین رخدادهایی نشانه‌هایی از زوال همبستگی اجتماعی، فروریختن حس امنیت و تضعیف سرمایه‌ی اخلاقی در جامعه‌اند.

شاید وقت آن رسیده باشد که تورم را نه صرفاً با شاخص‌های آماری، بلکه با شاخص‌های فروپاشی اخلاق، تشدید خشونت، و کاهش تاب‌آوری اجتماعی بسنجیم.
جاور
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
امید،امکان ورابطه آن با دیالکتیک هگل
دکتر محمد مهدی اردبیلی🎙

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
امکان فلسفه‌ورزی سدۀ بیست و یکمی در چارچوب تعبیر جهان

آیا فلسفۀ سدۀ بیست و یکم در هستی‌شناسی و  شناخت‌شناسی همچنان پویا است وحرفی برای گفتن دارد؟

◀️موسی اکرمی

◀️بخش سوم از چهار بخش


۶. گشایش‌های نو در  شناخت‌شناسی اجتماعی

یکی از وجوه تحول‌یافتۀ فلسفه در زمانۀ ما، چرخش از شناخت‌شناسی فردی به شناخت‌شناسی اجتماعی است. اگر شناخت نزد دکارت و لاک، پدیداری ذهنی و فردی بود، امروزه پرسش این است که چگونه ساختارهای اجتماعی، زبانی، و سیاسی بر امکان یا امتناع شناخت تأثیر می‌گذارند. نظریه‌هائی چون «شناخت‌شناسی فضیلت‌محور»، «شناخت‌شناسی فمینیستی» و «شناخت‌شناسی انتقادی» می‌کوشند نشان دهند که شناخت نه در خلأ، بلکه در شبکه‌ای از روابط قدرت، زبان و فرهنگ شکل می‌گیرد.

در این چشم‌انداز، فلسفه از عرصۀ مجرد و انتزاعی فاصله می‌گیرد و به گفت‌وگویی زنده با علوم اجتماعی، روان‌شناسی، مطالعات فرهنگی و فناوری بدل می‌شود. این گفت‌وگو‌ها نه نشانۀ ضعف فلسفه، بلکه گواه  بر قدرت انعطاف و بازاندیشی آن در رویارویی با افق‌های نو هستند.

۷. مابعدالطبیعه در دوران پسا‌انسان‌گرایی
در سدۀ بیست و یکم، با پدیدآیی نظریه‌های «پساانسان‌گرایی» (posthumanism) و «هستی‌شناسی شیءمحور» (object-oriented ontology)، - •که در برابر  انسان‌محوری مدرن (humanism)، نظریه‌های زبان‌محور پست‌مدرن، و  هستی‌شناسی‌های رابطه‌گرا  (relational ontologies)پدید آمده‌اند - هستی‌شناسی در حال بازتعریف خود است.
با پساانسان‌گرایی مرز میان انسان، فناوری، حیوان و ماشین را پرسش‌برانگیز و نفی می‌شود و بر پایان یا گذر از مرکزیت انسان در اندیشه و فرهنگ تأکید می‌کنند.
با هستی‌شناسی شیءمحور همه‌ی اشیا را مستقل و دارای وجودی برابر می‌دانند، چه انسانی باشند و چه غیرانسانی، به گونه‌ای که دیگر انسان چونانن مرکز هستی تلقی نمی‌شود.

این جریان‌ها به‌گونه‌ای واکنش‌هائی به مرکزیت تاریخی انسان در فلسفۀ غربی‌اند. با این نگرش‌ها سوژۀ انسانی نه گرانیگاه هستی، بلکه یکی از گره‌های شبکۀ هستی است. در این نگاه، مرز میان انسان، حیوان، ماشین، و محیط طبیعی در حال فروپاشی است. چنین دیدگاهی ضرورت بازخوانی دوبارۀ مفاهیمی چون آگاهی، خودآگاهی، آهنگ‌مندی یا قصدیت روی‌آورندگی (intentionality) و علیت را پدید می‌آورد.

در این فضا، پرسش «چه چیزی هست؟» دیگر محدود به موجودات جاندار و آگاه نیست، بلکه به حوزه‌هایی چون آگاهی مصنوعی، حیات میکروبی، و حتا ابژه‌های فناورانه گسترش می‌یابد. اگر سنت فلسفه با مفاهیمی چون «روح»، «عقل»، «ذات» و «جوهر» شکل گرفته بوده است، فلسفۀ معاصر رو به آینده ناگزیر است با مفهوم‌هائی چون «شبکه»، «ارتباط»، «فراسوژه» و «زیست‌قدرت» (biopower) سروکار پیدا کند.

توجه داریم که فراسوژه به سوژه‌ای فراتر از فرد انسانی اشاره دارد؛ یعنی موجودی یا جایگاهی که نظم‌ها، گفتمان‌ها یا ساختارهای کلان (مانند زبان، فرهنگ یا قدرت) از طریق آن سوژه‌های انسانی را شکل می‌دهند. فراسوژه، خودآگاه و شخصی نیست، بلکه گونه‌ای عامل ساختاری یا فراتاریخی است.

همچنین آشنایان با میشل فوکو می‌دانند زیست‌قدرت مفهومی است که به شیوه‌های کنترل و مدیریت زندگی، بدن‌ها و جمعیت‌ها از سوی قدرت‌های سیاسی و نهادها اشاره دارد.

#فلسفه_در_سدۀ_بیست_و_یکم
#فلسفه_و_تعبیر_جهان
#مابعدالطبیعه
#هستی‌شناسی
#شناخت‌شناسی
#آکادمی_فلسفۀ_مارزوک
#موسی_اکرمی

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد رحیمی، عکاس و منجم ایرانی این ویدیو را از دامنه کوه دماوند و انعکاس تصویر قله آن در دریاچه فصلی «خشک هسل» ثبت کرده است.

کوه دماوند در ۱۳۸۷ به عنوان میراث طبیعی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.

سازمان نقشه‌برداری ایران ارتفاع قله دماوند را ۵ هزار و ۶۱۰ متر اعلام کرده است. این قله در مرکز رشته کوه البرز و جنوب دریای خزر استان مازندران قرار گرفته است و بلندترین کوه ایران و غرب آسیا و بلندترین آتشفشان آسیا و خاورمیانه است.

https://www.tg-me.com/marzockacademy
2025/07/07 08:31:14
Back to Top
HTML Embed Code: