Telegram Web Link
Audio
امید،امکان ورابطه آن با دیالکتیک هگل
دکتر محمد مهدی اردبیلی🎙

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
امکان فلسفه‌ورزی سدۀ بیست و یکمی در چارچوب تعبیر جهان آیا فلسفۀ سدۀ بیست و یکم در هستی‌شناسی و  شناخت‌شناسی همچنان پویا است وحرفی برای گفتن دارد؟ ◀️موسی اکرمی ◀️بخش یکم از سه بخش درآمد پرسش از امکان‌پذیری فلسفه در دو ساحت هستی‌شناسی (یا، در معنا و…
امکان فلسفه‌ورزی سدۀ بیست و یکمی در چارچوب تعبیر جهان

آیا فلسفۀ سدۀ بیست و یکم در هستی‌شناسی و  شناخت‌شناسی همچنان پویا است وحرفی برای گفتن دارد؟

◀️موسی اکرمی

◀️بخش سوم از چهار بخش


۶. گشایش‌های نو در  شناخت‌شناسی اجتماعی

یکی از وجوه تحول‌یافتۀ فلسفه در زمانۀ ما، چرخش از شناخت‌شناسی فردی به شناخت‌شناسی اجتماعی است. اگر شناخت نزد دکارت و لاک، پدیداری ذهنی و فردی بود، امروزه پرسش این است که چگونه ساختارهای اجتماعی، زبانی، و سیاسی بر امکان یا امتناع شناخت تأثیر می‌گذارند. نظریه‌هائی چون «شناخت‌شناسی فضیلت‌محور»، «شناخت‌شناسی فمینیستی» و «شناخت‌شناسی انتقادی» می‌کوشند نشان دهند که شناخت نه در خلأ، بلکه در شبکه‌ای از روابط قدرت، زبان و فرهنگ شکل می‌گیرد.

در این چشم‌انداز، فلسفه از عرصۀ مجرد و انتزاعی فاصله می‌گیرد و به گفت‌وگویی زنده با علوم اجتماعی، روان‌شناسی، مطالعات فرهنگی و فناوری بدل می‌شود. این گفت‌وگو‌ها نه نشانۀ ضعف فلسفه، بلکه گواه  بر قدرت انعطاف و بازاندیشی آن در رویارویی با افق‌های نو هستند.

۷. مابعدالطبیعه در دوران پسا‌انسان‌گرایی
در سدۀ بیست و یکم، با پدیدآیی نظریه‌های «پساانسان‌گرایی» (posthumanism) و «هستی‌شناسی شیءمحور» (object-oriented ontology)، - •که در برابر  انسان‌محوری مدرن (humanism)، نظریه‌های زبان‌محور پست‌مدرن، و  هستی‌شناسی‌های رابطه‌گرا  (relational ontologies)پدید آمده‌اند - هستی‌شناسی در حال بازتعریف خود است.
با پساانسان‌گرایی مرز میان انسان، فناوری، حیوان و ماشین را پرسش‌برانگیز و نفی می‌شود و بر پایان یا گذر از مرکزیت انسان در اندیشه و فرهنگ تأکید می‌کنند.
با هستی‌شناسی شیءمحور همه‌ی اشیا را مستقل و دارای وجودی برابر می‌دانند، چه انسانی باشند و چه غیرانسانی، به گونه‌ای که دیگر انسان چونانن مرکز هستی تلقی نمی‌شود.

این جریان‌ها به‌گونه‌ای واکنش‌هائی به مرکزیت تاریخی انسان در فلسفۀ غربی‌اند. با این نگرش‌ها سوژۀ انسانی نه گرانیگاه هستی، بلکه یکی از گره‌های شبکۀ هستی است. در این نگاه، مرز میان انسان، حیوان، ماشین، و محیط طبیعی در حال فروپاشی است. چنین دیدگاهی ضرورت بازخوانی دوبارۀ مفاهیمی چون آگاهی، خودآگاهی، آهنگ‌مندی یا قصدیت روی‌آورندگی (intentionality) و علیت را پدید می‌آورد.

در این فضا، پرسش «چه چیزی هست؟» دیگر محدود به موجودات جاندار و آگاه نیست، بلکه به حوزه‌هایی چون آگاهی مصنوعی، حیات میکروبی، و حتا ابژه‌های فناورانه گسترش می‌یابد. اگر سنت فلسفه با مفاهیمی چون «روح»، «عقل»، «ذات» و «جوهر» شکل گرفته بوده است، فلسفۀ معاصر رو به آینده ناگزیر است با مفهوم‌هائی چون «شبکه»، «ارتباط»، «فراسوژه» و «زیست‌قدرت» (biopower) سروکار پیدا کند.

توجه داریم که فراسوژه به سوژه‌ای فراتر از فرد انسانی اشاره دارد؛ یعنی موجودی یا جایگاهی که نظم‌ها، گفتمان‌ها یا ساختارهای کلان (مانند زبان، فرهنگ یا قدرت) از طریق آن سوژه‌های انسانی را شکل می‌دهند. فراسوژه، خودآگاه و شخصی نیست، بلکه گونه‌ای عامل ساختاری یا فراتاریخی است.

همچنین آشنایان با میشل فوکو می‌دانند زیست‌قدرت مفهومی است که به شیوه‌های کنترل و مدیریت زندگی، بدن‌ها و جمعیت‌ها از سوی قدرت‌های سیاسی و نهادها اشاره دارد.

#فلسفه_در_سدۀ_بیست_و_یکم
#فلسفه_و_تعبیر_جهان
#مابعدالطبیعه
#هستی‌شناسی
#شناخت‌شناسی
#آکادمی_فلسفۀ_مارزوک
#موسی_اکرمی

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد رحیمی، عکاس و منجم ایرانی این ویدیو را از دامنه کوه دماوند و انعکاس تصویر قله آن در دریاچه فصلی «خشک هسل» ثبت کرده است.

کوه دماوند در ۱۳۸۷ به عنوان میراث طبیعی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.

سازمان نقشه‌برداری ایران ارتفاع قله دماوند را ۵ هزار و ۶۱۰ متر اعلام کرده است. این قله در مرکز رشته کوه البرز و جنوب دریای خزر استان مازندران قرار گرفته است و بلندترین کوه ایران و غرب آسیا و بلندترین آتشفشان آسیا و خاورمیانه است.

https://www.tg-me.com/marzockacademy
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درس گفتار:
"هویت ایرانی در برابر تهدیدها: ضرورت پاسداری و بازآفرینی در جهانی متلاطم"

    🔻با حضور :
استاد موسی اکرمی
        

🕒 زمان: شنبه  ۱۷ خرداد ماه  ۱۴۰۴
      ساعت ۲۲بوقت ایران

کانال موسی اکرمی
@musa_akrami
گروه آکادمی

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک

🔺شنبه ۱۷ خردادماه :بزرگ‌ترین پرسش برای قرن بیست‌ویکم همچنان پرسش سقراط است: « چگونه باید زندگی کرد؟»




🔺شنبه تا چهارشنبه هر روز یک پرسش


ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰

لینگ گروه اکادمی فلسفه


https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

در فاصله زمانی فوق از به اشتراک گذاشتن مطالب بی ربط به جستار هفته وریپلای به مطالب قبل از ان لطفا خودداری کنید
.
برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺شنبه ۱۷ خردادماه :بزرگ‌ترین پرسش برای قرن بیست‌ویکم همچنان پرسش سقراط است: « چگونه باید زندگی کرد؟» 🔺شنبه تا چهارشنبه هر روز یک پرسش ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰ لینگ گروه اکادمی فلسفه https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0 در…
باید شاد زیست و خوشبخت زندگی کرد.
ادمیزاد اگر خوشبخت باشه به دیگران اسیب نمیزنه
دل که خوش باشه مهربانتر و رئوف تره.
شادی زودگذر و کم عمقی رو که از نشستن توی مازراتی بدست میاد کفایت نمیکنه.
ان شادکامی منظور است که از داشتن اهداف در زندگی حاصل میشه هدفی که منتهی به خرد بیشتر در انسان خواهد شد.
ان کیفیت تفکری که ضامن سعادتمند زیستن فرد است تفکری که عدم شادمان زیستن را ناشی از جهل بداند مرگ را همواره حی و حاضر بندارد و انچنان به خودشناسی دست پیدا کرده باشد که بقول سقراط بزرگترین رسالتش را اتمام رسانده باشد یا حداقل به ان همت گذارده باشد.
فهمیدن ،تفکر کردن ،مطالعه کردن ،اگاهی به خود ،به دانسته هایمان و ندانسته اایمان،  اندیشه نابی که سر منشا پلیدی و جهل و خرافات و تعصب و خواسته های ناپایان را در وجود خود بشناسیم
اینگونه زیستن به گمانم ارزشمند خواهد بود زندگیست که بقول خود سقراط میتواند گفته زندگی آزموده ایست که ارزش زیستن را دارد.
خودت را بشناس
باید جوری زندگی کرد که خودمان را بشناسیم و این در کنار اینکه سخت ترین نوع زیستن است بلکه ارزشمندترین هم خواهد بود.

اما اگر از من بپرسند کدام اولویت است شادمانه زیستن یا زیستنی همراه با خرد و خودشناسی پاسخ خواهم داد شادمانه زیستن خردمندانه ترین نوع زیستن است.

Vorya
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺شنبه ۱۷ خردادماه :بزرگ‌ترین پرسش برای قرن بیست‌ویکم همچنان پرسش سقراط است: « چگونه باید زندگی کرد؟» 🔺شنبه تا چهارشنبه هر روز یک پرسش ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰ لینگ گروه اکادمی فلسفه https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0 در…
سقراط  اعتقاد داشت تنها راه برای زندگی معنادار، پرسش‌گری مستمر و خودآگاهی است. به گفته سقراط، انسان باید همیشه از خود بپرسد که «من کیستم؟» و «چه هدفی دارم؟» برای او، معنای زندگی در بررسی مستمر و تلاش برای بهبود خود و جامعه نهفته بود.
او عقیده داشت که افراد باید با استفاده از عقل خود زندگی کنند و ارزش‌های اخلاقی و فضیلت را در زندگی خود به کار گیرند. سقراط می‌گفت: «زندگی بدون تأمل، زندگی نیست.»
سقراط به جای دنبال کردن لذت‌های دنیوی، باور داشت که انسان باید همیشه در جستجوی حقیقت باشد و برای زندگی خود معنا بسازد.

افلاطون، شاگرد برجسته سقراط، برای یافتن معنا در زندگی، به دنیای ایده‌ها (Forms) اشاره کرد. او اعتقاد داشت که دنیای مادی و محسوس تنها سایه‌ای از دنیای ایده‌ها و حقیقت مطلق است. برای افلاطون، معنای واقعی زندگی تنها در جستجو و درک ایده‌های کاملاً ایده‌آل مانند «خوبی»، «زیبایی» و «حقیقت» یافت می‌شود.
به باور او، انسان‌ها باید در دنیای مادی زندگی کنند، اما باید همواره تلاش کنند که به سمت دنیای ایده‌ها و حقیقت حرکت کنند. او در «جمهور» (Republic) می‌گوید: «فقط کسانی که فلسفه را به عنوان شیوه‌ای از زندگی انتخاب می‌کنند، قادرند به حقیقت برسند.»
معنای زندگی در نظر افلاطون، در گذر از زندگی مادی و رسیدن به دنیای ایده‌آل است. 

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
سقراط  اعتقاد داشت تنها راه برای زندگی معنادار، پرسش‌گری مستمر و خودآگاهی است. به گفته سقراط، انسان باید همیشه از خود بپرسد که «من کیستم؟» و «چه هدفی دارم؟» برای او، معنای زندگی در بررسی مستمر و تلاش برای بهبود خود و جامعه نهفته بود. او عقیده داشت که افراد…
در ذیل پرسش سقراطی چگونه باید زندگی کرد این پرسش مطرح می شود که چگونه می توانم زندگی کنم ؟
چگونه زندگی کنم پیش فرض آزادی ، و حق انتخاب را با خود دارد ،
اما آیا چگونه زندگی کردن وابسته به انتخاب ماست .
یا بسته به توان ماست .
توان می تواند توان دانستن و آگاهی باشد ،
می تواند توان جسمی باشد ،
می تواند توان مالی باشد ، انتخاب ها معنا ها در شرایط بکر و دست نخوردگی صورت نمی گیرند بلکه در وضعیت های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و نیز باور ها صورت می گیرند ،
هر انتخابی در وهله نخست به پرسش کشیدن همین وضعیت هاست ،
پس پرسش را  این گونه می شود صورت بندی کرد ،
آیا می توانم چگونه زیستن را خود انتخاب کنم ؟
Azizi

https://www.tg-me.com/marzockacademy
فیلسوف و تغییر:

1⃣ فیلسوف اصولا کسی است که در ساحت فطرت ثانیه می اندیشد و مات و مبهوت وجود است و در باب حقیقت وجود و مراتب و امواج وجودی تامل می کند و در جستجوی حقایق جهان و انسان است. در این مرتبه ، نه مجالی برای پرداختن به امور ساحتِ فطرت اولیه است که بخواهد آن را دگرگون نماید و تغییر دهد و نه ارزشی برای آن قائل است. چون او در ساحت هستی شناسی متافیزیکی ، متحیر در برابر حقیقت وجود و مشغول به آن است. در نزد او مهمترین و شریفترین فلسفه همین فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه است.

2⃣ آیا فیلسوف صرفا در ساحت متافیزیک و مابعدالطبیعه بسر می برد و اوقات فراغتی برایش حاصل نمی شود که در باب خانواده و جامعه اش بیاندیشد و به اصلاح و تغییر آن بپردازد؟
بی شک پاسخ آن مثبت است. چون فیلسوف تماما از جنس تفکر و آنهم تفکر متافیزیکی ، ساخته نشده است بلکه همچنین صاحب جسم و تن است و نیازهای بدنی و خانواده ای و محیطی و احتماعی ای دارد که بناگزیر باید به آن برگردد و به تغییر آن بپردازد تا به حیات فکری اش در فطرت ثانیه ادامه دهد. اینجاست که ممکن است برای ایجاد فضایی مطلوب و مناسب دست به تغییر بزند و اصلاحاتی را انجام دهد. اما مهمترین تغییری که ایجاد می کند همان تشکیک و تردید در آموزه ها و باورها و پاسخ های جزمی ی متداول و تخریب آن است. اما خودش هیچ راه حل قاطع و پاسخ شک ناپذیر ندارد. تمام توان و تخصص فیلسوف در تخریب بنیان های جزمی و دگمی است بدون آنکه مروج جزمیت باشد. البته همین عمل او گشاینده ی افق های جدید زندگی است.

3⃣ ایجاد تغییر و انجام اصلاحات که باید توسط فیلسوف صورت گیرد ، صرفا با پشت میز نشستن و قلم به دست گرفتن و ورق های مختلفی را سیاه کردن امکانپذیر نیست. بلکه یکی از مهمترین عنصر اصلاح و تغییرِ خانواده و محیط و جامعه توسط فیلسوف، تعامل و همنفسی ی مستقیمش با آن است. به گونه ای که زبانش زبان دل مردم باشد و نگاهش نگاه عمیق آنان ؛ چون قبل از هرگونه اصلاح و تغییری ، برقراری پیوند محکم با اعضای خانواده و شهروندان جامعه لازم است. نه اینکه فیلسوف بدون هیچ تعاملی با جمع و جامعه ، در گوشه ای بنشیند و صرفا با زبان انتزاعی و فانتزی و مبهم و غیرقابل فهم و زجرآورش بخواهد اوضاع را تغییر دهد. تغییر و تخریب بنیان های جزمی صرفا از طریق دیالوگ و همزبانی با مردمِ جزم اندیش امکانپذیر است.

4⃣ البته تغییر واقعی ، باید از خود فیلسوف آغاز شود. اگر فیلسوف لب بگشاید و سخنی بگوید ، نخست خودش باید مظهر سخنان و مصداق گفته هایش باشد. اگر از ابرمردِ بت شکن و سنت شکن سخن می گوید و او را با شور و حرارت وصف می کند ، خودش نیز باید واقعا یک ابرمرد باشد و نه انسانی ترسو و محافظه کار و ریاکار که نان را به نرخ روز می خورد تا منافع و مصالحش در آتش خشم مردم و صاحبان قدرت نسوزد.

5⃣ وقتی فیلسوف موفق شد که تعامل جدی و واقعی با جامعه و جهان برقرار کند آنگاه با طرح پرسش های بنیادین و سهمگین و ویرانگر باید بکوشد اندیشه ها و آموزه ها و باورهای جزمی مردم را که علت بنیادین بدبختی و تیره روزی آنان است و در حصار آن محبوس و اسیر هستند ، کمرنگ و دگرگون و ویران نماید و جزمیت ها و انحصارطلبی های متحجران و جزم اندیشان را ریشه کن کند تا ذهنیت بسته و متحجر و جزمی و انعطاف ناپذیر آنان جای خود را به ذهنیت باز و گشوده و منعطف و نرمش پذیر بدهد و افق نوین زندگی ظاهر شوند. این امر زمانی میسر است که تمامیت وجودی فیلسوف نمایش تخریبِ جزمیت و قطعیت و تحجر باشد و نه اینکه مثلا زبان و گفتاری بت شکنانه داشته باشد اما نوع رفتار و سبک زندگی اش جزمی و متحجرانه باشد و از تکبر و تعصب کور و خودشیفتگی عقیدتی و سیاسی اش حکایت کند. به عبارت دیگر ، ایجاد تغییر و دگرگونی در جمع و جامعه صرفا با تبلیغ و تشویقِ میان تهی امکانپذیر نیست.

6⃣ بدیهی است که صِرف نقل اندیشه ها و آموزه های فیلسوفان بزرگ و نقد آنان در فضای مجازی و واقعی به منظور تغییرِ جمع و جامعه ، اگر مصداق آب در هاون کوبیدن نباشد ، خاصیت و تاثیر چندانی هم ندارد بلکه صرفا نوعی وقت گذرانی و سرگرمی و اتلاف عمر است. چون تغییر نه صرفا با بیان و زبان بلکه با عمل و اقدام در پهنه ی میدان امکانپذیر است.

🖌 حسین سلیمانی آملی
خردادماه هزار و چهارصد و چهار خورشیدی

http://falsafeyegharb.blogfa.com

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
فیلسوف و تغییر: 1⃣ فیلسوف اصولا کسی است که در ساحت فطرت ثانیه می اندیشد و مات و مبهوت وجود است و در باب حقیقت وجود و مراتب و امواج وجودی تامل می کند و در جستجوی حقایق جهان و انسان است. در این مرتبه ، نه مجالی برای پرداختن به امور ساحتِ فطرت اولیه است که…
جمع میان بین‌المللی‌گرایی و ملی‌گرایی‌ دغدغه‌مند نسبت به پاسداری از هویت ملی و بازآفرینی آن

◀️موسی اکرمی

*⃣بخشی از سخنان در درس‌گفتار «هویت ایرانی در برابر تهدیدها: ضرورت پاسداری و بازآفرینی در جهانی متلاطم»

🔻برای «آکادمی فلسفه‌ی مارزوک» در ۱۷ خرداد ۱۴۰۴


جمع میان بین‌المللی‌گرایی و این‌گونه ملی‌گرایی  از آن‌ مسائل بنیادینی است که در تفکر فلسفی مدرن و روشنفکری معاصر، جایگاه برجسته‌ای دارد یا باید داشته باشد. این پرسش به‌ویژه در بافتار جهانی‌شدن، بحران‌های هویتی، و تنش میان همبستگی جهانی و تعلقات محلی اهمیتی دوچندان یافته است. در این‌جا این مسئله را در چهار محور تبیین می‌کنم.
۱. تعریف دقیق دو مفهوم: بین‌المللی‌گرایی و ملی‌گرایی فرهنگی

بین‌المللی‌گرایی، به معنای تعهد به همبستگی جهانی انسان‌ها، فراتر از مرزهای سیاسی و ملی است؛ نوعی باور به مشترکات بنیادین انسانی، کرامت انسان، عدالت جهانی، و مسئولیت فراملی در برابر رنج، ظلم، بحران‌های زیست‌محیطی و نابرابری است.
ملی‌گرایی فرهنگی یا هویت‌گرایی ملی غیرانحصارطلب، به معنای عشق، تعلق، و مسئولیت‌پذیری نسبت به فرهنگ، زبان، تاریخ و سرنوشت جمعی یک ملت است، نه برتری‌طلبی قومی یا نژادی، و نه طرد دیگری.
پس، در تلقی فلسفی، ملی‌گرایی چونان عشق و وظیفه فرهنگی، با بین‌المللی‌گرایی اخلاقی در تعارض نیست، بلکه می‌تواند مکمل آن باشد.

۲. تمایز میان بین‌المللی‌گرایی جهان‌میهنانه و بین‌المللی‌گرایی ریشه‌دار  در فرهنگ ملی


برخی فلسفه‌ورزان به‌ویژه از کانت تا آمارتیا سن گفته‌اند که جهان‌میهنی راستین تنها زمانی اصیل است که بر پایه‌ی ریشه‌داشتن در یک فرهنگ و پذیرش تکثر فرهنگی بنا شود.
بین‌المللی‌گرایی‌ای که از هیچ‌جا نیامده، به هیچ‌جا هم تعلق ندارد.
در نتیجه، اگر هویت ملی را نه قفس، که خانه‌ی فرهنگی خود بدانیم، می‌توان با پای در خاک خود ایستاد و نگاه به افق جهان داشت.

۳. دلایل فلسفی برای جمع میان هویت ملی و بین‌المللی‌گرایی


از دیدگاه فلسفی، این هم‌نشینی ممکن و حتی ضروری است. مهم ‌تریم دلایل این امر عبارت‌اند از:

الف)‌ انسان، چونان موجودی زیست-فرهنگی
او نه فقط عقل جهانی دارد، بلکه در زبان، تاریخ، خاطره و سرزمین خاصی شکل می‌گیرد. جهانی‌شدن بدون این ریشه‌ها، به بی‌هویتی و ازخودبیگانگی می‌انجامد.

ب) مسئولیت در برابر ملت خویش، چونان پیش‌شرط صداقت در جهان‌میهنی
نمی‌توان مدعی دفاع از انسان در مقیاس جهانی بود، اگر نسبت به فرهنگ و مردم خود بی‌تفاوت یا گریزان باشیم.

ج) هویت ملیِ باز، زمینه‌ساز گفت‌وگوی جهانی است

تنها ملتی که خود را بازآفرینی کند، می‌تواند در گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها مشارکت فعال و خلاق داشته باشد.

۴. چگونگی جمع میان بین‌المللی‌گرایی و وفاداری به هویت ملی در عمل

۱) بازتعریف ملی‌گرایی نه چونان انحصار، بلکه چونان مسئولیت فرهنگی
این بدین معنی است که ایرانی‌بودن، کرد یا بلوچ یا لر یا فارس یا ترک یا ترکمن، یا عرب یا مازنی یل گیلک‌ بودن، نه امری مقابل جهان‌شمولی، بلکه بخشی از آن است.

۲) تعهد به بازآفرینی خلاق هویت ملی در بستر جهانی‌شدن

این به معنی آن است که زبان، ادب، هنر، عرفان، فلسفه و تجربه‌ی ایرانی در جهان امروز زنده، معاصر و جهانی‌اندیش شوند.

۳) پافشاری بر عدالت درون‌ملی چونان پیش‌زمینۀ عدالت جهانی

این یدن معنی است که بدون رفع تبعیض، شکاف طبقاتی، و سرکوب درون‌مرزی، بین‌المللی‌گرایی صرفاً ژستی اخلاقی باقی می‌ماند.

۴) تربیت انسان‌هایی با هویت چندبعدی
این بدین معنی است که یک ایرانی نه تنها شهروند ایران، بلکه شهروند جهان، نه تنها فرزند فردوسی و فار ابی و ابن سینا و ابوریحان و خیام و سعدی و حافظ و میراث‌بر جنبش‌های فکری و سیاسی گوناگون و هنر و فرهنگ پدید آمده در گذر اعصار، بلکه فرزند اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد  و میراث‌بر فلسفۀ سیاسی مدرن و دستاوردهای افراد و کشورهای دیگر در زمینۀ آزادی و عدالت و صلح نیز هست.

#بین‌المللی‌گرایی
#ملی‌گرایی
#بین‌المللی‌گرابی
#هویت_ملی
#هویت_ایرانی
#موسی_اکرمی

http://www.instagram.com/marzockacademy
Audio
🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درس گفتار:
"هویت ایرانی در برابر تهدیدها: ضرورت پاسداری و بازآفرینی در جهانی متلاطم"

    🔻با حضور :
استاد موسی اکرمی
        

🕒 زمان: شنبه  ۱۷ خرداد ماه  ۱۴۰۴
      ساعت ۲۲بوقت ایران

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
فروغ فرخزاد: صدا، زن، سوژه

محسن محمودی

فروغ فقط یک شاعر نیست. او رخدادی است در تاریخ زبان فارسی؛ زنی که با تن، تردید و تجربه‌اش، وارد متن شد و از دل سکوتی تاریخی، صدایی تازه ساخت.

از اسیر تا ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ نه‌فقط روایتگر زندگی زن، بلکه آفریننده‌ی امکانی نو برای بودن زن در زبان بود. او نه فقط در برابر سنت مردانه ایستاد، بلکه آن را درونی کرد، شکست و با آن گفتگویی خلاق آغاز کرد.

شعر فروغ را باید نه فقط زیبا، بلکه پرسش‌گر، رهایی‌بخش و سوژه‌ساز دید.
بدن زن در شعر او، از شیء به سوژه بدل می‌شود. و این، کاری‌ست که هنوز هم بسیاری از ما از انجامش می‌هراسیم.

#فروغ_فرخزاد #شعر_معاصر #زن_در_ادبیات #سوژه_مدرن #ادبیات_زنانه #بدن_و_زبان #فمینیسم_ایرانی #شعر_فروغ #هویت_زنانه #شعر_و_فلسفه #زن_و_سنت #صدای_زنان #نقد_فرهنگی #تجربه_زیسته

@Mahmudi_mohsenn
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اگزیستانسیالیسم به‌عنوان یک مکتب فلسفی در قرن نوزدهم و با آثار سورن کیرکگور، فیلسوف دانمارکی، به شهرت رسید. ایده اصلی این مکتب که با هستی خاص انسان و آزادی انتخاب‌های آن گره خورده است، به‌عنوان جنبشی فکری در میان دو جنگ جهانی و بحران نهیلیستیی ناشی از آن عمومیت یافت ودر سایر علوم هم ریشه دواند مهم‌ترین متفکران آن سارتر هایدگر کیر گکور هستند این متفکران وجود خاص انسان را برخلاف دیگر موجودات، مستقل از ماهیت فیزیکال و اصطلاحا انتیک آن می‌دانند. به عبارت دیگر آن‌ها اصالت و هستی حقیقی یک انسان را با اگزیستانس او به‌معنای نوع خاص مواجهه‌اش با جهان بیرون تعریف می‌کنند. 
براساس این دیدگاه دیگر موجودات، نظیر حیوانات و گیاهان، به‌معنای انسانی وجود نداشته و فاقد اگزیستانس هستند.

این مکتب فلسفی که با اصالت دادن به وجود خاص انسان، معناداری زندگی را مستلزم معنابخشی انسان به زندگی می‌داند، در قرن 20 به‌دنبال سردرگرمی انسان مدرن پس از جنگ و جست‌وجویش به دنبال معنا در قالب‌های متعددی مطرح شد. به‌طورکلی فلاسفه و نظریه‌پردازان این مکتب، شرط معناداری زندگی را انتخاب‌های فردی و به عهده گرفتن مسئولیت آن انتخاب‌ها در نظر گرفته‌اند.

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
اگزیستانسیالیسم به‌عنوان یک مکتب فلسفی در قرن نوزدهم و با آثار سورن کیرکگور، فیلسوف دانمارکی، به شهرت رسید. ایده اصلی این مکتب که با هستی خاص انسان و آزادی انتخاب‌های آن گره خورده است، به‌عنوان جنبشی فکری در میان دو جنگ جهانی و بحران نهیلیستیی ناشی از آن عمومیت…
اصطلاح Existance که ریشه در مفهوم Existee  لاتینی داشته و حاوی دو بخش Ex (بیرون از) و istance (عدم یا نابودگی) است، تنها مختص انسان بوده و تنها بر موجودی اطلاق می‌شود که  فارغ از محیط اطراف و سلطه مفهومی عمومی، از میان امکانات خود انتخاب‌هایی فردی داشته باشد و مسئولیت آن‎‌ها را به عهده بگیرد. ححال اما باید دید مقصود از آزادی انسان و انتخاب فردی مدنظر این فیلسوفان چیست؟
فهیم بنیادین این فلسفه:
آزادی، فردیت،اضطراب،وصالت است .
آزادی (Freedom

ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی، در کتاب هستی و نیستی، جایگاه مفهوم آزادی را اینگونه به تصویر می‌کشد: «ما محکومیم به آزادی؛ به این معنا که هیچ انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم و بار مسئولیت انتخابمان را به دوش بکشیم.» این نقل قول که به‌خوبی دیدگاه اگزیستانسیالیسم را نسبت به آزادی شرح می‌دهد، آزادی اگزیستانسیال را از آزادی سیاسی که در نسبت با دیکتاتوری‌ و آنارشیسم تعریف شود، متمایز می‌کند. آزادیِ انتخاب که در بیان ادبی «به مثابه یک نفرین و نه یک موهبت» در نظر گرفته می‌شود، نوع خاصی از هستی جبری است که ویژگی ممتاز انسانی است.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
اصطلاح Existance که ریشه در مفهوم Existee  لاتینی داشته و حاوی دو بخش Ex (بیرون از) و istance (عدم یا نابودگی) است، تنها مختص انسان بوده و تنها بر موجودی اطلاق می‌شود که  فارغ از محیط اطراف و سلطه مفهومی عمومی، از میان امکانات خود انتخاب‌هایی فردی داشته باشد…
براساس دیدگاه این فیلسوفان، انتخاب شخصی و بیرون از دایره هنجارها و چارچوب‌های ارزشی تودۀ مردم (همرنگ جماعت نشدن)، فردیتی را  محقق می‌کند که کلید اصلی نیل به حقیقت و خودشناسی است. مفهوم "فردیت" که مقدمۀ داشتن انتخاب‌های آگاهانه و زندگی مسئولانه است؛ ابتدا به‌طور متمایز در اندیشه کیرگکوردر نقد به فیلسوفانی مثل هگل، مطرح گشته و سپس در اندیشه هایدگر و سارتر به پختگی مفهومی بیشتر رسیده است.
اهمیت این مفهوم برای این فیلسوفان از آن روست که افراد در پیروی از جمعیت و برآورده کردن توقعات دیگران، بر صورت خود نقاب زده و حس مسئولیت را از خود سلب می‌کنند. این زندگی مسئولانه همان زندگی اصیلی است که به‌عنوان غایت زندگی اگزیستانسیالیست‌ها در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.

https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
براساس دیدگاه این فیلسوفان، انتخاب شخصی و بیرون از دایره هنجارها و چارچوب‌های ارزشی تودۀ مردم (همرنگ جماعت نشدن)، فردیتی را  محقق می‌کند که کلید اصلی نیل به حقیقت و خودشناسی است. مفهوم "فردیت" که مقدمۀ داشتن انتخاب‌های آگاهانه و زندگی مسئولانه است؛ ابتدا به‌طور…
فردیت (Individuality

براساس دیدگاه این فیلسوفان، انتخاب شخصی و بیرون از دایره هنجارها و چارچوب‌های ارزشی تودۀ مردم (همرنگ جماعت نشدن)، فردیتی را  محقق می‌کند که کلید اصلی نیل به حقیقت و خودشناسی است. مفهوم "فردیت" که مقدمۀ داشتن انتخاب‌های آگاهانه و زندگی مسئولانه است؛ ابتدا به‌طور متمایز در اندیشه  کیرکگور، در نقد به فیلسوفانی مثل هگل، مطرح گشته و سپس در اندیشه هایدگر و سارتر به پختگی مفهومی بیشتر رسیده است.
اهمیت این مفهوم برای این فیلسوفان از آن روست که افراد در پیروی از جمعیت و برآورده کردن توقعات دیگران، بر صورت خود نقاب زده و حس مسئولیت را از خود سلب می‌کنند. این زندگی مسئولانه همان زندگی اصیلی است که به‌عنوان غایت زندگی اگزیستانسیالیست‌ها در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.

اضطراب (Anxiety)

یکی از مهم‌ترین مفاهیم در این فیلسوفان، اضطراب است. این مفهوم در اگزیستانسیالیسم از  تلقی روانشناختی آن و یا مفهوم عمومی ترس متفاوت است. اضطراب اگزیستانسیال که کیرکگور آن را «سرگیجه آزادی» می‌داند، نوعی دلهرۀ وجودی است که برآمده از آزادی و انتخاب‌های فردی انسان و ویژگی ذاتی بشر است.
تمایز این تلقی از اضطراب با مفاهیمی مثل ترس، از یک‌سو در استمرار آن و از سوی دیگر در بی‌علت بودن آن برای انسان است. در بیان هایدگر ریشه این اضطراب از خود هستی انسان و آزادی انتخاب برمی‌خیزد و تنها از مسیر تحمل اضطراب، به‌عنوان اصل فردیت‌بخش، اصالت فردی انسان محقق می‌گردد.

اصالت (Authenticity

دیگر مفهوم کلیدیاین فلسفه، اصالت یا خودینگی است. چنانچه اشاره شد، غایت هستی انسانی در مکتب اگزیستانسیالیسم، رسیدن به زندگی اصیل از طریق انتخاب‌های آزادانه و فردی است. غایتی که رسیدن به آن در گرو دو مفهوم اضطراب و مرگ‌آگاهی می‌باشد.

https://www.tg-me.com/marzockacademy
در نکوداشت هشتاد سالگی استاد دکتر سید مهدی کرباسی

پیشکش به مراسم ویژه‌ی نکوداشت ایشان در دانشگاه یزد

دوشنبه ۱۲ خرداد ماه ۱۴۰۴


با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار آقای دکتر سید مهدی کرباسی، استادان فرهیخته، دانشجویان عزیز، و خانواده و  دوستان ارجمند آقای دکتر کرباسی

امروز، افتخار دارم که در مراسم نکوداشت استاد گران‌مایه، جناب آقای دکتر سید مهدی کرباسی در دانشگاه یزد، سخنی کوتاه تقدیم کنم؛ استادی که نام و یادشان در ذهن و ضمیر نسل‌هائی از دانش‌آموختگان دانشگاهی در دانشگاه اصفهان و دانشگاه یزد با ژرف‌اندیشی، فروتنی علمی، و وقار اخلاقی آمیخته است.

حدود پنجاه سال پیش، من دانشجوئی مشتاقِ دیدن افق‌های دور فیزیک بودم، و ایشان با آرامش و وقاری کم‌نظیر، و دانشی ژرف نه تنها دانش، بلکه منش نیک به دانشجویان آموختند.
آن‌چه در آن روزگار از کلاس درس ایشان با خود به یادگار بردم، تنها فرمول‌ها و مفاهیم نبودند، بلکه رویارویی‌ای با الگوئی از زیست علمی و وقار دانشگاهی، همراه با سکوت نجیبانۀ حاکی از آرامش درون بود، که آگاهانه یا ناآگاهانه هندسه‌ی ذهنِ دانشجویان را با انضباط اندیشه می‌آراست،  و در ذهن من – و بی‌گمان در ذهن بسیاری دیگر – همواره ماندگار ماند.

در پنج دهۀ گذشته، من از توفیق ارتباط با استاد دکتر کرباسی محروم بودم، ولی از مهربانی‌های روزگار این بود که در سال گذشته، ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۳، افتخار دیدار با ایشان نصیبم شد؛ دیداری که برای من نه تنها تجدید خاطره، بلکه نمایانگر دوباره‌ی همان شکوه درونی و صفای علمی بود که در سال‌های دور شناخته بودم، و دریافتم که گذر زمان، شکوه درون استاد را نه تنها نکاسته، بلکه صیقل داده است.

این مراسم نه تنها به پاس هشتاد سال عمر پرثمر استادی ارجمند، بلکه برای ادای دین به نوری که در جان نسل‌ها افروخته برگزار شده است.

هشتاد سالگی، نه یک عدد، بلکه نماد هشتاد فصل پربار از زندگی استادی است که عاشقانه به دانشگاه، دانش، و دانایی وفادار مانده است.

هشتاد سال زندگی استادی که همواره به پیشۀ خویش عشق ورزیده است، به‌سان هشتاد بند مثنوی‌ای است سروده‌شده در وزن خرد، با قافیه‌ی مهر، و ردیف دانش.

هشتاد نه تنها عددی در پیوند با شناسنامه، بلکه در شمار سال‌های یک زندگی پُربار مدخلی ا‌ست برای بازخوانی معنای زیست دانشگاهی و جایگاه استادی.
*
شما، استاد دکتر کرباسی عزیز،
خویشتن را به ریاضت علم و با ریاضت به علمِ ریاضیات آراسته‌اید،
و زندگی‌تان،
فراتر از تقویم،
شعری‌ است ماندگار
که در ذهن دانشگاه و در قلب دانشجویان،
زمزمه می‌شود.

شما چون بسا استادانی دیگر نه تنها آموختید، که آموختن را معنا بخشیدید.

درود بر شما، و بر سال‌هائی که بی‌ادعا، چراغ دانایی شدید.
خوشا به حال نسلی که شاگرد شما بوده است، و خوشا به حال دانشگاه اصفهان و دانشگاه یزد که واسطۀ تجلی آموزگاری شما بوده‌اند.

درود بر شما و سایه‌تان مستدام باد.

در پایان، با همۀ نکوداشت و ستایش،
در جایگاه شاگرد دیروز و همکار کوچک امروز،
بر دستان دانایی شما بوسه می‌زنم،
و به نمایندگی از نسلی از شاگردان، که شاید فرصت سپاسگزاری نصیبشان نشود، می‌گویم:
«سپاس، که بودید و هستید.»

موسی اکرمی

دانش‌آموختۀ فیزیک و فلسفه، استاد فلسفه
مهشید (دوشنبه)،  ماه‌روزِ (دوازدهمِ) خردادماه 1404 خورشیدی 

#دانشگاه_اصفهان
#دانشگاه_یزد
#سید_مهدی_کرباسی
#موسی_اکرمی

نشانی خبر نکوداشت
:
https://yazd.ac.ir/4006-5-9774

https://www.tg-me.com/marzockacademy
Mithra_Philosophy
Photo
#فیلاسفی_نآو - ژوئن/ ژوییه‌ ۲۰۲۵

سرنوشتار ‌(یک)
«آدم‌ لغزش‌پذیر است، ولی خراب‌کاری واقعی تنها از کامپیوتر برمی‌آید.» - ناشناس

ما میان بهشت و دوزخ گیر کرده‌ایم. آسمان‌ها پر از نشانه‌های شوم هستند. اوه دست نگه‌دار، نه، این‌ها پهپادهای کُشنده زیر کنترل AI هستند که از هواپیمایی واقع در «کشتی مادر» فرستاده می‌شوند. چند سال پیش هنگامی که گزارش کردیم که کسی نهادی ثبت‌شده در سازمان ملل به نام «کمپین برضد ربات‌های کُشنده» را راه‌اندازی کرده است، این نام زیبا می‌‌نمود. دیگر این‌گونه نیست.

جهان ما سراسر دیجیتالی می‌شود و این پرسش‌های بسیاری را پیش می‌نهد. آیا این دادگرانه است؟ آیا امن است؟ آیا AI کارمان را از ما خواهد گرفت؟ چگونه در این واقعیت نو معنا پیدا کنیم؟ آیا فقط نشسته‌ایم و کوکتل می‌نوشیم درحالی‌که جهان پایان می‌یابد؟ بهتر است به این بیندیشیم که به کجا می‌رویم، AI چه کاری نمی‌تواند بکند، چگونه می‌توانیم از AI برای کارهای خوب بهره بگیریم و از شر دوری کنیم. از این‌روی «دیجیتال فیلاسفی» سوژه‌ی اصلی ما در این شماره است، زیرا مردم با چگونگی گذار از میان وعده‌های درخشان تکنولوژی دیجیتال و خطرهای بسیار واقعی آن دست و پنجه نرم می‌کنند. کوشیدم از ChatGBT بخواهم پرسش‌های اصلی و برخی پاسخ‌های احتمالی را فشرده کند، ولی گفت که سرگرم بازی با دیگر هوش‌های دست‌ساخت و گپ زدن در این‌باره است که آیا آدم‌ها را در گونه‌ای باغ وحش نگه دارند یا نه،* بنابراین این سیستم نمی‌تواند کمکی کند. نگران نباشید - ما چند فیلسوف عالی پیدا کرده‌ایم که می‌خواهند همان کار را بکنند.

تکیه‌ی آگاهانه بر AI در علم یا فیلوسوفیا، و «کار کردن» با آن بدون سنجش‌گرانه‌اندیشی، کار درستی نیست. AI نه تنها گاهی چیزهایی از خودش درمی‌آورد (مهندسان خوش‌بینانه از آن به نام «دارنده‌ی هالوسینیشن» یاد می‌کنند)، بلکه، برون‌داد آن اغلب تنایش کژپنداری گروهی بشریت و کوردلی‌ها و سوگیری‌های ما و فرضیه‌های پیش‌پنداشته و لغزش‌های ریشه‌دار است. پس چگونه می‌توانیم در حوزه‌ی اخلاق به آن تکیه کنیم؟ نوشتار آغازین ما به بررسی این پیش‌آمدها می‌پردازد.

مکس گاچلک در نوشتار خود می‌گوید که «مدل‌های زبان بزرگ» هوش دست‌ساخت...  می‌توانند برای کسانی که خواستار چکیده‌ای فوری از دانش دردسترس هستند بسیار گیرا بنمایند. با وجود این، او دلیل می‌آورد که بهره‌گیری فراوان از آن در کارهای دانشگاهی، هدف اصلی از ساخت آن را از میان می‌برد.

آیا AI پتانسیل نوشتن ادبی عالی را دارد؟ در گفتگوی ما با استیون فرای، او درباره‌ی گیرایی بی‌پایاب واژگان و چشم‌انداز AI در بکارگیری آن‌ها بحث می‌کند.

*پانوشت: خودم (میترا) ازChatGPT بارگذاری‌شده در گوشی‌ام پرسیدم که ChatGBT چه تفاوتی با تو دارد؟ پاسخ داد که آن لغزش قلم است. بگمانم نویسنده‌ی سرنوشتار «فیلاسفی ناو» (ریک لویس) این را به شوخی می‌گوید و چه بسا به فیلم سینمایی “Her” (۲۰۱۳، اسپایک جونز) چشم دارد که در آن واکین فینیکس با سیستم پردازش‌گر خانگی خود (با صداپیشگی پراحساس اسکارلت یوهانسن) گونه‌ای پیوند عاطفی (و حتا جنسی) پیدا می‌کند، و در پایان فیلم، پردازش‌گر به او می‌گوید که از فردا در دسترس نخواهد بود، چون قرار است با‌ پردازش‌گرهای همانند خود به جهان خودشان بروند تا توانمندی‌های خود را بهتر بشناسند یا توان‌افزایی کنند. 

(دنباله دارد)

@mithra_philosophy

https://www.tg-me.com/marzockacademy
2025/07/13 13:24:01
Back to Top
HTML Embed Code: