شبکۀ متنپژوهی
Video
«وامگیری #منصور_اوجی از دو جملۀ کتاب #روباه_شنی برای سرودن دو شعر»
منصور اوجی در ۱۷اسفند۱۳۹۴ در نشست نقد کتاب روباه شنی، در دانشگاه شیراز حضور داشت. در این نشست که #دکتر #فرشید_سادات_شریفی برگزار کرد، دکتر #کاووس_حسنلی و خانم #سندی_مؤمنی و #کیوان_اصلاحپذیر سخن راندند و کتاب را نقد کردند. در بخشی از این نشست دکتر ساداتشریفی منصور اوجی را به جایگاه سخنرانان فراخواند. ایشان آمدند و گفتند با خواندن روباه شنی، دو شعر سرودهاند و این دو شعر برگرفته از دو جمله از کتاب است.
این جلسه با استقبال نویسندگان و شاعران شیرازی همراه بود؛ ازجمله
#مینا_میرصادقی
#طیبه_گوهری
#مصطفی_راحمی
#علی_معصومی
#غلام_حسین_دهقان
#مجتبی_فیلی
#امین_فقیری
#بابک_طیبی
#حسین_اسدی_جوزانی
در این نشست چندین عکس گرفتهام که با صدای اوجی ویدئویی ساختهام و با شما همرسانی میکنم؛ همچنین متن شعرها را در ادامه میآورم:
نخستین شعر، برگرفته از صفحۀ ۸۶ روباه شنی: «و خندان و پرشتاب پرههای چرخ چوبی چاه را چرخاند»
کی شود صبح
کی برآید آب؟
در بیابانِ دوردست خدا پرۀ چرخِ چاه را چرخاند
آن مسافر که خسته آمده بود
از ره دور در شن و تَشباد
از ره دور در شب بیمار
آنکه عطشانِ جرعهای از آب
چرخ چرخید و پرهها چرخید
چرخ چرخید و پرهها بسیار
لیک آبی درون چاه نبود
لیک در چاه، جز غبار، غبار
چه کند حال این مسافر ما
در چنین شب که دوزخیّ و سیاه
اینکه حیران نشسته بر سر چاه
چشم در راه تا درآید صبح
کی شود صبح،
کی برآید آب؟
دومین شعر، برگرفته از صفحۀ ۸۲ روباه شنی: «رنگووارنگ بالوپَر زد و رفت.»
«شعر زنده»
رنگووارنگ بالوپر زد و رفت
غیر پروانۀ بهار چه بود؟
غیر یک لحظه از زمان ازل
غیر یک لَمحه از حضور خدا
دیدمش
شعر زنده بود
پرید
گزارشی از
مسعود هوشیار
پنجشنبه ۴بهمن۱۴۰۳
https://www.instagram.com/reel/DFJx6ThKxd6/?igsh=dXNwZ3Axa3ZwZDds
منصور اوجی در ۱۷اسفند۱۳۹۴ در نشست نقد کتاب روباه شنی، در دانشگاه شیراز حضور داشت. در این نشست که #دکتر #فرشید_سادات_شریفی برگزار کرد، دکتر #کاووس_حسنلی و خانم #سندی_مؤمنی و #کیوان_اصلاحپذیر سخن راندند و کتاب را نقد کردند. در بخشی از این نشست دکتر ساداتشریفی منصور اوجی را به جایگاه سخنرانان فراخواند. ایشان آمدند و گفتند با خواندن روباه شنی، دو شعر سرودهاند و این دو شعر برگرفته از دو جمله از کتاب است.
این جلسه با استقبال نویسندگان و شاعران شیرازی همراه بود؛ ازجمله
#مینا_میرصادقی
#طیبه_گوهری
#مصطفی_راحمی
#علی_معصومی
#غلام_حسین_دهقان
#مجتبی_فیلی
#امین_فقیری
#بابک_طیبی
#حسین_اسدی_جوزانی
در این نشست چندین عکس گرفتهام که با صدای اوجی ویدئویی ساختهام و با شما همرسانی میکنم؛ همچنین متن شعرها را در ادامه میآورم:
نخستین شعر، برگرفته از صفحۀ ۸۶ روباه شنی: «و خندان و پرشتاب پرههای چرخ چوبی چاه را چرخاند»
کی شود صبح
کی برآید آب؟
در بیابانِ دوردست خدا پرۀ چرخِ چاه را چرخاند
آن مسافر که خسته آمده بود
از ره دور در شن و تَشباد
از ره دور در شب بیمار
آنکه عطشانِ جرعهای از آب
چرخ چرخید و پرهها چرخید
چرخ چرخید و پرهها بسیار
لیک آبی درون چاه نبود
لیک در چاه، جز غبار، غبار
چه کند حال این مسافر ما
در چنین شب که دوزخیّ و سیاه
اینکه حیران نشسته بر سر چاه
چشم در راه تا درآید صبح
کی شود صبح،
کی برآید آب؟
دومین شعر، برگرفته از صفحۀ ۸۲ روباه شنی: «رنگووارنگ بالوپَر زد و رفت.»
«شعر زنده»
رنگووارنگ بالوپر زد و رفت
غیر پروانۀ بهار چه بود؟
غیر یک لحظه از زمان ازل
غیر یک لَمحه از حضور خدا
دیدمش
شعر زنده بود
پرید
گزارشی از
مسعود هوشیار
پنجشنبه ۴بهمن۱۴۰۳
https://www.instagram.com/reel/DFJx6ThKxd6/?igsh=dXNwZ3Axa3ZwZDds
«کاوشی در سفرنامههای دورۀ قاجار»
از گزارش گردشگران دورۀ قاجار نکتههای دندانگیری را درمییابیم. در میان گزارششان دو دورۀ متفاوت را دربارۀ وضعیت رفتار زمینداران با رعیت میبینیم. در دورۀ نخست، رعیت دستش به دهانش میرسد؛ ولی در دورۀ بعد، رعیت نانی بخورونمیر دارد.
چرا؟
آنچنانکه گردشگران دورۀ قاجار نوشتهاند میبینیم که ارتباط زمینداران با رعیت برپایۀ «نیروی آمادهبهکار» است. بر این پایه، در دورهای که جمعیت روستاها کم بوده، اگر زمینداران به رعیت سخت میگرفتند یا سهم محصولش را بهاندازۀ کافی نمیدادند، رعیت میتوانست زمیندار را بترساند که «به روستای دیگهای میکوچم و میرم فلانجا که سهم برداشتِ از زمین رو بیشتر بِهِم میدن!»
به همین علت بود که زمینداران هوای رعیت خود را داشتند و میکوشیدند نگهشان دارند؛ بنابراین، رعیت حرفش پیش بود و وضعش توپ، آنچنانکه بنیامین دیپلمات آمریکایی میگوید که دهقانان ایران «فقیر نیستند و خواستههایشان را با صدای بلند اعلام میکنند.»
ولی خُردکخُردک که جمعیت ایران بیشتر شد، زور افتاد دست زمینداران و قدرت چانهزنی رعیت را گرفت؛ بنابراین رعیت افتاد به پیسی.
مسعود هوشیار
۸بهمن۱۴۰۳
برگرفته از:
یرواند، آبراهامیان، ۱۳۹۵ش، تاریخ ایران مدرن، برگردانِ محمدابراهیم فتاحی، چ۱۳، تهران: نی، ص۵۳ و ۵۴.
شبکهٔ متنپژوهی
https://www.tg-me.com/matnpazhohi
♦️نشانی اینستاگرام👇🏻
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
«کاوشی در سفرنامههای دورۀ قاجار»
از گزارش گردشگران دورۀ قاجار نکتههای دندانگیری را درمییابیم. در میان گزارششان دو دورۀ متفاوت را دربارۀ وضعیت رفتار زمینداران با رعیت میبینیم. در دورۀ نخست، رعیت دستش به دهانش میرسد؛ ولی در دورۀ بعد، رعیت نانی بخورونمیر دارد.
چرا؟
آنچنانکه گردشگران دورۀ قاجار نوشتهاند میبینیم که ارتباط زمینداران با رعیت برپایۀ «نیروی آمادهبهکار» است. بر این پایه، در دورهای که جمعیت روستاها کم بوده، اگر زمینداران به رعیت سخت میگرفتند یا سهم محصولش را بهاندازۀ کافی نمیدادند، رعیت میتوانست زمیندار را بترساند که «به روستای دیگهای میکوچم و میرم فلانجا که سهم برداشتِ از زمین رو بیشتر بِهِم میدن!»
به همین علت بود که زمینداران هوای رعیت خود را داشتند و میکوشیدند نگهشان دارند؛ بنابراین، رعیت حرفش پیش بود و وضعش توپ، آنچنانکه بنیامین دیپلمات آمریکایی میگوید که دهقانان ایران «فقیر نیستند و خواستههایشان را با صدای بلند اعلام میکنند.»
ولی خُردکخُردک که جمعیت ایران بیشتر شد، زور افتاد دست زمینداران و قدرت چانهزنی رعیت را گرفت؛ بنابراین رعیت افتاد به پیسی.
مسعود هوشیار
۸بهمن۱۴۰۳
برگرفته از:
یرواند، آبراهامیان، ۱۳۹۵ش، تاریخ ایران مدرن، برگردانِ محمدابراهیم فتاحی، چ۱۳، تهران: نی، ص۵۳ و ۵۴.
شبکهٔ متنپژوهی
https://www.tg-me.com/matnpazhohi
♦️نشانی اینستاگرام👇🏻
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w