Forwarded from باشگاه فیلم شاهنامه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺مستندی کوتاه درباره زنده یاد استاد اکبر نحوی
🔸اکبر نحوی ادبپژوه ایرانی و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز بود. نحوی همهٔ دورههای تحصیلی را تا مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی را در سالهای ۱۳۶۵ و ۱۳۶۹ و ۱۳۷۹ در دانشگاه شیراز گذرانده بود.
#باشگاه_فیلم_شاهنامه
@Shahnamehfilm
🔸اکبر نحوی ادبپژوه ایرانی و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز بود. نحوی همهٔ دورههای تحصیلی را تا مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی را در سالهای ۱۳۶۵ و ۱۳۶۹ و ۱۳۷۹ در دانشگاه شیراز گذرانده بود.
#باشگاه_فیلم_شاهنامه
@Shahnamehfilm
Forwarded from @litera999کتابخانهوموزه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️مستند آقای نویسنده زنده است
▪️کارگردان: حامد قصری
@literature9
روایتی از زندگی و آثار مرحوم بهرام صادقی بهرام صادقی نوشتن شعر و نثر را از نوجوانی آغاز کرد. در دبیرستان با نام مستعار «صهبا مقداری» (که در واقع مقلوب نام اصلی بود) شعر میسرود و اشعارش در مجلههای ادبی نیز منتشر میشد. هرچند با ادبیات کلاسیک فارسی و عروض و قافیه آشنا بود اما به پیروی از نیما یوشیج به سرودن شعر نو رو آورد.شهرت صادقی به عنوان یک نویسنده مدرنیست در دهه ۲۰ زندگی او و زمانی آغاز شد که داستانهای کوتاه او در مجلات روز منتشر شدند. این همزمان با وقوع رویداد تاریخی کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ بود که تاثیر بسیار عمیقی بر روح و روان ملت ایران گذاشت. اولین داستان کوتاه او «فردا در راه است» نام داشت که در سال ۱۳۳۵ در مجله ادبی سخن منتشر شد. پس از آن، چندین داستان کوتاه مشهور او مانند «وسواس»، «سراسر حادثه»، «اذان غروب»، «تاثیر متقابل» و «آقای نویسنده تازهکار است» در مجله سخن و کتاب هفته به چاپ رسید. انتشار این داستانها باعث شهرت صادقی شد.غلامحسین ساعدی درباره صادقی نوشته است «نويسنده تازهای پا به ميدان گذاشته بود.
▪️کارگردان: حامد قصری
@literature9
روایتی از زندگی و آثار مرحوم بهرام صادقی بهرام صادقی نوشتن شعر و نثر را از نوجوانی آغاز کرد. در دبیرستان با نام مستعار «صهبا مقداری» (که در واقع مقلوب نام اصلی بود) شعر میسرود و اشعارش در مجلههای ادبی نیز منتشر میشد. هرچند با ادبیات کلاسیک فارسی و عروض و قافیه آشنا بود اما به پیروی از نیما یوشیج به سرودن شعر نو رو آورد.شهرت صادقی به عنوان یک نویسنده مدرنیست در دهه ۲۰ زندگی او و زمانی آغاز شد که داستانهای کوتاه او در مجلات روز منتشر شدند. این همزمان با وقوع رویداد تاریخی کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ بود که تاثیر بسیار عمیقی بر روح و روان ملت ایران گذاشت. اولین داستان کوتاه او «فردا در راه است» نام داشت که در سال ۱۳۳۵ در مجله ادبی سخن منتشر شد. پس از آن، چندین داستان کوتاه مشهور او مانند «وسواس»، «سراسر حادثه»، «اذان غروب»، «تاثیر متقابل» و «آقای نویسنده تازهکار است» در مجله سخن و کتاب هفته به چاپ رسید. انتشار این داستانها باعث شهرت صادقی شد.غلامحسین ساعدی درباره صادقی نوشته است «نويسنده تازهای پا به ميدان گذاشته بود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«کوپن فیلم کاناپه»
«کوپن پیرنگ» یکی از سازههای روایتساز برای داستان است. در داستانها و فیلمنامههای کوپنمحور، نویسنده میآید وسیلهای یا شیئی را در مرکز روایت میگذارد و قصه را پیرامون آن وسیله و شیء پیش میبرد؛ ازایندید، کوپنِ قصه است که پیرنگ را چفتوبستدارتر میکند.
در فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری، نویسنده و کارگردان فیلم، کاناپهای را در مرکز روایت میگذارد. عیاری با این ترفندش بیننده را با کاناپهای فرسوده هم با گیروگرفتهایِ زندگیگذرانی یک خانوادۀ طبقۀ میانۀ ایرانی در دهۀ نود آشنا میسازد هم در فرازوفرودهای داستان به هیجان میرساند و سپس سرگرم میکند.
داستان را نمیتوانم حتی کوتاه روایت کنم؛ چون بهمحض سخن گفتن از هر بخش از قصۀ کاناپه، کشش فیلم برای بیننده از بین میرود.
فیلم را ببینید و چند ساعتی لذتش را مزمزه کنید.
مسعود هوشیار
۱۵اسفند۱۴۰۳
«کوپن پیرنگ» یکی از سازههای روایتساز برای داستان است. در داستانها و فیلمنامههای کوپنمحور، نویسنده میآید وسیلهای یا شیئی را در مرکز روایت میگذارد و قصه را پیرامون آن وسیله و شیء پیش میبرد؛ ازایندید، کوپنِ قصه است که پیرنگ را چفتوبستدارتر میکند.
در فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری، نویسنده و کارگردان فیلم، کاناپهای را در مرکز روایت میگذارد. عیاری با این ترفندش بیننده را با کاناپهای فرسوده هم با گیروگرفتهایِ زندگیگذرانی یک خانوادۀ طبقۀ میانۀ ایرانی در دهۀ نود آشنا میسازد هم در فرازوفرودهای داستان به هیجان میرساند و سپس سرگرم میکند.
داستان را نمیتوانم حتی کوتاه روایت کنم؛ چون بهمحض سخن گفتن از هر بخش از قصۀ کاناپه، کشش فیلم برای بیننده از بین میرود.
فیلم را ببینید و چند ساعتی لذتش را مزمزه کنید.
مسعود هوشیار
۱۵اسفند۱۴۰۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این برش از یک فیلم را ببینید. در این صحنه پسربچه کلمهای انگلیسی را به کار میبرد؛ ولی همزمان صدایش قطع میشود و بهجایش بوق میشنویم.
این شیوۀ خلاقانهای است برای کنار گذاشتن واژههای واردشده به زبان فارسی. با این ترفند، کارگردان نشان میدهد که کاربرد واژههای فارسی، راحت است و ما را بینیاز از واژۀ انگلیسی میکند.
این رویکرد، پاسخ به کسانی است که میگویند برای واژههای جدید، در زبان فارسی کلمه نداریم.
در این صحنه ما میبینیم که چگونه کارگردان به جای سورپرایز واژۀ «غافلگیر» را پیشنهاد میدهد.
مسعود هوشیار
۱۶اسفند۱۴۰۳
این شیوۀ خلاقانهای است برای کنار گذاشتن واژههای واردشده به زبان فارسی. با این ترفند، کارگردان نشان میدهد که کاربرد واژههای فارسی، راحت است و ما را بینیاز از واژۀ انگلیسی میکند.
این رویکرد، پاسخ به کسانی است که میگویند برای واژههای جدید، در زبان فارسی کلمه نداریم.
در این صحنه ما میبینیم که چگونه کارگردان به جای سورپرایز واژۀ «غافلگیر» را پیشنهاد میدهد.
مسعود هوشیار
۱۶اسفند۱۴۰۳
«بکتاش آبتین، مستندنگاری بیپرده»
هرچه زمان میگذرد، جنبههای اندیشگانی و هنری بکتاش آبتین بیشتر خودش را مینُمایاند. بکتاش در ۱۳۹۸ش مستندی ساخته است به نام «مُری زن میخواهد». در این مستند از مردی میانسال و دوکاره* به نام مرتضی سخن میگوید که دربهدر دنبال زن میگردد تا سروسامان بگیرد.
آبتین در این مستند، خط قرمزهای جامعۀ سُنتی را میشکند و تابوها را کنار میزند و عریان از خواست جنسی مردانه حرف میزند.
صحنههایی را در این مستند میبینید که هنوز در خانوادهها و جامعۀ امروز ایران تابوست و کسی بیپرده از آن سخن نمیزند.
مستند را ببینید و به هنرِ بکتاش آبتین درود بفرستید.
مسعود هوشیار
۲۴اسفند۱۴۰۳
*پن: ما شیرازیها به مرد میانسال، «دوکاره» و جاافتاده میگوییم.
هرچه زمان میگذرد، جنبههای اندیشگانی و هنری بکتاش آبتین بیشتر خودش را مینُمایاند. بکتاش در ۱۳۹۸ش مستندی ساخته است به نام «مُری زن میخواهد». در این مستند از مردی میانسال و دوکاره* به نام مرتضی سخن میگوید که دربهدر دنبال زن میگردد تا سروسامان بگیرد.
آبتین در این مستند، خط قرمزهای جامعۀ سُنتی را میشکند و تابوها را کنار میزند و عریان از خواست جنسی مردانه حرف میزند.
صحنههایی را در این مستند میبینید که هنوز در خانوادهها و جامعۀ امروز ایران تابوست و کسی بیپرده از آن سخن نمیزند.
مستند را ببینید و به هنرِ بکتاش آبتین درود بفرستید.
مسعود هوشیار
۲۴اسفند۱۴۰۳
*پن: ما شیرازیها به مرد میانسال، «دوکاره» و جاافتاده میگوییم.
Forwarded from فیلم
فیلم مستند
مُری زن میخواد (۱۳۸۹)
کارگردان: بکتاش آبتین
فیلمبردار: ابراهیم غفوری
صدابردار: بهروز شهامت
تدوینگران: اسماعیل منصف، بکتاش آبتین
تهیهکننده: عباس صباغی
ویدئو، رنگی، ۴۲ دقیقه
روایت زندگی کارگری به نام «مرتضی محمودزاده» که خانههای مردم را تمیز میکند و همهٔ کارفرمایانش هوایش را دارند. یکی از آنها میخواهد او را که در دو ازدواج قبلیاش هم ناموفق بوده است، برای ازدواج کمک کند.
@irandocfilms
مُری زن میخواد (۱۳۸۹)
کارگردان: بکتاش آبتین
فیلمبردار: ابراهیم غفوری
صدابردار: بهروز شهامت
تدوینگران: اسماعیل منصف، بکتاش آبتین
تهیهکننده: عباس صباغی
ویدئو، رنگی، ۴۲ دقیقه
روایت زندگی کارگری به نام «مرتضی محمودزاده» که خانههای مردم را تمیز میکند و همهٔ کارفرمایانش هوایش را دارند. یکی از آنها میخواهد او را که در دو ازدواج قبلیاش هم ناموفق بوده است، برای ازدواج کمک کند.
@irandocfilms
Forwarded from فیلم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شبکۀ متنپژوهی
Photo
✅ «آجر کردن نانِ نویسنده»
♦️ به قلم مسعود هوشیار
🩸 با آمدن اینترنت و دسترسی فراگیر به رسانههای همهپسند، پیوندها بیشتر به هم گره خورد و خبرها و دادهها پرشتابتر دستبهدست چرخید. در این میان گروهی بر آن شدند تا برای دسترسی همگانی به برخی کتابهای نایاب یا ممنوع، این آثار را به سازۀ پیدیاف درآرند تا لجنزار سانسور را بخُشکانند.
🩸 این رویکرد، بسیار کاربردی و فرهنگپَرور بوده و است؛ ولی در این گیرودار، دستهای از آدمیان، آمدند تا از آب گِلآلود ماهی بگیرند. این گروه، کتابهای موجودِ در کتابفروشیها را به سازۀ پیدیاف درآوردند و دستبهدست چرخاندند، غافل از اینکه با این رفتارشان، از پشت به نویسنده خنجر میزنند؛ زیرا از دیدِ قانونی، نویسندگان و شاعران، این کارشان را «دزدی» و از نگرگاه اخلاقی «ناجوانمردانه» برمیشمارند.
🩸 این کتابرُبایان به چند بهانه دست به پیدیافسازی و پیدیافخوانی میزنند؛ یعنی اگر از آنان بپرسی «چرا کتاب نمیخرید» هرکسی پاسخی میدهد: نخست اینکه «کتاب بسیار گران شده»؛ دوم اینکه «خب ما دانشجوییم و برای پژوهش ناچاریم چندین کتاب بخریم و از توانمان خارج است»؛ سوم اینکه «خب همه دارند این کار را میکنند و ما نیز هم»؛ چهارم اینکه «ناشرها کتابها را به طمع سود، گران میفروشند» و دهها بهانۀ شُترگاوپلنگیِ دیگر.
🩸 بههرروی، با هر بهانهای که دوستانِ کتابرُبا، پیدیاف بخوانند، با این رفتار نابهنجارشان، نانِ گروه چشمگیری از نانخوران کتاب را تخته میکنند؛ ازجمله:
آن نویسنده و مترجم فرهنگوَری که همۀ عمر و سوادش را وسط میگذارد تا کتابی بنویسد یا به فارسی برگرداند، خب از همین کتابش نان میخورد. در این بین، تا کتابی بهدست خواننده برسد باید پس از اینکه نویسندهای ماهها و سالها کتابش را نوشت، برساند به دست «ویراستار» و سپس «نمونهخوان» و آنگاه «طراح جلد و گرافیست» و پس آن «صفحهآرا» و بعداً «ناشر» و همزمان به دست «چاپخانه» و پس از چاب، برسد به دست «مرکز پخش» و بعد «پُست» و سرانجام «کتابفروشی». دراینمیان هم چنددهنفر آدم دیگر از این کتابها نان میخورند: راننده و کارگر و کارمند نشر و چاپخانه و پست و کتابفروشی.
یک بار دیگر برگردید و این فهرست را بخوانید. کموبیش تا یک کتاب به دست خواننده برسد، پنجاهشصت نفری باید نان بخورد.
همین چند وقت پیش بود که دادِ نویسنده و زبانبرگردانِ سرشناس، عباس مخبر درآمده بود که چرا پیدیاف کتابهایش را مردم در اینترنت و بهویژه در تلگرام دارند دستبهدست میچرخانند!
🩸 من مسعود هوشیار و بیگمان شمای خواننده هم بارها دیدهاید که بسیار راحت پیدیاف کتابها را در گروههای تلگرامی و واتساپی میگذارند!
اکنون چنین رفتاری بسیار عادی شده است؛ ولی بیاییم کتاب بخریم تا پشتبهپشتِ هم چرخ فرهنگیِ جامعۀ ایرانی را بچرخانیم تا مبادا خواسته یا ناخواسته نان دمودستگاه نشر را آجر کنیم.
مسعود هوشیار
۲۶اسفند۱۴۰۳
شبکهٔ متنپژوهی
https://www.tg-me.com/matnpazhohi
♦️نشانی اینستاگرام👇🏻
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
♦️ به قلم مسعود هوشیار
🩸 با آمدن اینترنت و دسترسی فراگیر به رسانههای همهپسند، پیوندها بیشتر به هم گره خورد و خبرها و دادهها پرشتابتر دستبهدست چرخید. در این میان گروهی بر آن شدند تا برای دسترسی همگانی به برخی کتابهای نایاب یا ممنوع، این آثار را به سازۀ پیدیاف درآرند تا لجنزار سانسور را بخُشکانند.
🩸 این رویکرد، بسیار کاربردی و فرهنگپَرور بوده و است؛ ولی در این گیرودار، دستهای از آدمیان، آمدند تا از آب گِلآلود ماهی بگیرند. این گروه، کتابهای موجودِ در کتابفروشیها را به سازۀ پیدیاف درآوردند و دستبهدست چرخاندند، غافل از اینکه با این رفتارشان، از پشت به نویسنده خنجر میزنند؛ زیرا از دیدِ قانونی، نویسندگان و شاعران، این کارشان را «دزدی» و از نگرگاه اخلاقی «ناجوانمردانه» برمیشمارند.
🩸 این کتابرُبایان به چند بهانه دست به پیدیافسازی و پیدیافخوانی میزنند؛ یعنی اگر از آنان بپرسی «چرا کتاب نمیخرید» هرکسی پاسخی میدهد: نخست اینکه «کتاب بسیار گران شده»؛ دوم اینکه «خب ما دانشجوییم و برای پژوهش ناچاریم چندین کتاب بخریم و از توانمان خارج است»؛ سوم اینکه «خب همه دارند این کار را میکنند و ما نیز هم»؛ چهارم اینکه «ناشرها کتابها را به طمع سود، گران میفروشند» و دهها بهانۀ شُترگاوپلنگیِ دیگر.
🩸 بههرروی، با هر بهانهای که دوستانِ کتابرُبا، پیدیاف بخوانند، با این رفتار نابهنجارشان، نانِ گروه چشمگیری از نانخوران کتاب را تخته میکنند؛ ازجمله:
آن نویسنده و مترجم فرهنگوَری که همۀ عمر و سوادش را وسط میگذارد تا کتابی بنویسد یا به فارسی برگرداند، خب از همین کتابش نان میخورد. در این بین، تا کتابی بهدست خواننده برسد باید پس از اینکه نویسندهای ماهها و سالها کتابش را نوشت، برساند به دست «ویراستار» و سپس «نمونهخوان» و آنگاه «طراح جلد و گرافیست» و پس آن «صفحهآرا» و بعداً «ناشر» و همزمان به دست «چاپخانه» و پس از چاب، برسد به دست «مرکز پخش» و بعد «پُست» و سرانجام «کتابفروشی». دراینمیان هم چنددهنفر آدم دیگر از این کتابها نان میخورند: راننده و کارگر و کارمند نشر و چاپخانه و پست و کتابفروشی.
یک بار دیگر برگردید و این فهرست را بخوانید. کموبیش تا یک کتاب به دست خواننده برسد، پنجاهشصت نفری باید نان بخورد.
همین چند وقت پیش بود که دادِ نویسنده و زبانبرگردانِ سرشناس، عباس مخبر درآمده بود که چرا پیدیاف کتابهایش را مردم در اینترنت و بهویژه در تلگرام دارند دستبهدست میچرخانند!
🩸 من مسعود هوشیار و بیگمان شمای خواننده هم بارها دیدهاید که بسیار راحت پیدیاف کتابها را در گروههای تلگرامی و واتساپی میگذارند!
اکنون چنین رفتاری بسیار عادی شده است؛ ولی بیاییم کتاب بخریم تا پشتبهپشتِ هم چرخ فرهنگیِ جامعۀ ایرانی را بچرخانیم تا مبادا خواسته یا ناخواسته نان دمودستگاه نشر را آجر کنیم.
مسعود هوشیار
۲۶اسفند۱۴۰۳
شبکهٔ متنپژوهی
https://www.tg-me.com/matnpazhohi
♦️نشانی اینستاگرام👇🏻
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
مستند «ده برادر» را محسن علیدادی ساخته است. قصۀ این مستند دربارۀ خانوادهای دوازدهنفره است. دختردوستیِ پدرِ تریاکیِ خانواده سبب میشود تا پیوسته برود سانفرانسیسکو، ولی مادر پسرزای خانواده نُه ماه بعد، پسر برایش میزاید.
برایند اینهمه سانفرانسیسکو رفتن، ده پسر میشود. خُردکخُردک اعتیاد پدر بر پسرها کارگر میافتد و هفت فرزندش معتاد میشود.
مستند اکنون زندگی این ده برادر را مینُمایاند.
مسعود هوشیار
۲۶اسفند۱۴۰۳
برایند اینهمه سانفرانسیسکو رفتن، ده پسر میشود. خُردکخُردک اعتیاد پدر بر پسرها کارگر میافتد و هفت فرزندش معتاد میشود.
مستند اکنون زندگی این ده برادر را مینُمایاند.
مسعود هوشیار
۲۶اسفند۱۴۰۳
Forwarded from Documentary Film | فیلم مستند
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 *چهارشنبهسوری خجسته باد* 🔥
ریشه و فلسفه و تاریخچۀ چهارشنبه سوری از زبان شیوای استاد محمد سجادی
آقای سجادی در این فیلم از ریشه و رفتاری متفاوت در چهارشنبهسوری برایمان میگوید.
▪︎ محمد سجادی دانشآموختۀ رشتۀ تاریخ و جغرافی از دانشگاه تهران (۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ش) و همچنین رشتۀ علوم تربیتی در دانشسرای عالی بود.
▪︎ ایشان بیش از نیم قرن از عمر پربار خویش را برای درسدهیِ تاریخ در مدرسههای شیراز گذاشتند: ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ش در استهبان و ۱۳۴۰ تا ۱۳۸۹ش در شیراز.
محمد سجادی (مهر ۱۳۰۲ تا اسفند ۱۴۰۳)
🩸 سپاس از آقای بناکار برای فرستادن این فیلم.🩸
ریشه و فلسفه و تاریخچۀ چهارشنبه سوری از زبان شیوای استاد محمد سجادی
آقای سجادی در این فیلم از ریشه و رفتاری متفاوت در چهارشنبهسوری برایمان میگوید.
▪︎ محمد سجادی دانشآموختۀ رشتۀ تاریخ و جغرافی از دانشگاه تهران (۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ش) و همچنین رشتۀ علوم تربیتی در دانشسرای عالی بود.
▪︎ ایشان بیش از نیم قرن از عمر پربار خویش را برای درسدهیِ تاریخ در مدرسههای شیراز گذاشتند: ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ش در استهبان و ۱۳۴۰ تا ۱۳۸۹ش در شیراز.
محمد سجادی (مهر ۱۳۰۲ تا اسفند ۱۴۰۳)
🩸 سپاس از آقای بناکار برای فرستادن این فیلم.🩸
Forwarded from شبکۀ متنپژوهی
نشر گمان نهتنها قدر ویراستار را میداند؛ بلکه بر نمونهخوان و بازخوان و بازبین نهایی ارج مینهد و نام آنها را در شناسهٔ کتاب میآورد. این رویکرد ستونی است. درود بر شرفشان.
https://www.tg-me.com/matnpazhohi
https://www.tg-me.com/matnpazhohi
«خرافات»
زالاوا ساختۀ ارسلان امیری یکی از فیلمهایی است که نمایشش به وضعیت کرونا خورد؛ بنابراین در سال ۱۳۹۹ش مردم این فیلم را کمتر دیدند و دربارهاش سخن گفتند.
داستان فیلم از خرافات میگوید. از باور به جن و اینکه چگونه باورهای خرافی میتواند جامعهای را عقبمانده و خَردرگِل نگه دارد.
مردم روستای زالاوا به جن و موجودهای خیالی بیشتر از خود آدمهای اطرافشان باور دارند. همین توهم بدبخت و احمق نگهشان داشته است.
فیلم را که میبینی حرصت درمیآید که «مگر میشود آدم، تااینحد چشموگوشبسته بماند و در جهل خَرغلت بزند!»
فیلم را ببینید.
مسعود هوشیار
۳فروردین۱۴۰۴
زالاوا ساختۀ ارسلان امیری یکی از فیلمهایی است که نمایشش به وضعیت کرونا خورد؛ بنابراین در سال ۱۳۹۹ش مردم این فیلم را کمتر دیدند و دربارهاش سخن گفتند.
داستان فیلم از خرافات میگوید. از باور به جن و اینکه چگونه باورهای خرافی میتواند جامعهای را عقبمانده و خَردرگِل نگه دارد.
مردم روستای زالاوا به جن و موجودهای خیالی بیشتر از خود آدمهای اطرافشان باور دارند. همین توهم بدبخت و احمق نگهشان داشته است.
فیلم را که میبینی حرصت درمیآید که «مگر میشود آدم، تااینحد چشموگوشبسته بماند و در جهل خَرغلت بزند!»
فیلم را ببینید.
مسعود هوشیار
۳فروردین۱۴۰۴
ویراستاران واژهپرداز برمیگزارد:
«دورۀ کاروَرزی ویرایش و درستنویسی»
یکشنبهها ساعت: ۲۱ تا ۲۲
شروع دوره: یکشنبه ۲۴فروردین۱۴۰۴
مدرس: مسعود هوشیار، ویراستار و سردبیر مجلۀ نوج
شس جلسه، یک میلیون تومان
این دوره برای کسانی است که دورۀ ویرایش و درستنویسی را گذراندهاند
کلاسِ مجازی، تصویری و در واتساپ است
برای نامنویسی و خبرگیری به ۰۹۱۷۷۱۱۳۸۵۰ در واتساپ پیام دهید
«دورۀ کاروَرزی ویرایش و درستنویسی»
یکشنبهها ساعت: ۲۱ تا ۲۲
شروع دوره: یکشنبه ۲۴فروردین۱۴۰۴
مدرس: مسعود هوشیار، ویراستار و سردبیر مجلۀ نوج
شس جلسه، یک میلیون تومان
این دوره برای کسانی است که دورۀ ویرایش و درستنویسی را گذراندهاند
کلاسِ مجازی، تصویری و در واتساپ است
برای نامنویسی و خبرگیری به ۰۹۱۷۷۱۱۳۸۵۰ در واتساپ پیام دهید
کلمههایی در زبان فارسیاند که ریشهشان یونانی است؛ ازجمله:
آبنوس، ارغنون، اریکه، استرلاب، اسطوره، اسفنج اسقف، افیون، اقاقیا، اقلیم، اقیانوس، اکسیر، الماس، انجیل، بربط، برج، بلور، پول، تریاک، جغرافیا، درم، دیهیم، زمرد، سپهر، سمندر، سیم، صندل، فانوس، قرطاس، قفس، قُقنُس، قلم، کالبد، کلید، کلیسا، گونیا.
نک: حسن انوری و یوسف عالی عباسآباد، ۱۳۹۰ش، فرهنگ درستنویسی سخن، چ۳، تهران: سخن، ص۱۷.
آبنوس، ارغنون، اریکه، استرلاب، اسطوره، اسفنج اسقف، افیون، اقاقیا، اقلیم، اقیانوس، اکسیر، الماس، انجیل، بربط، برج، بلور، پول، تریاک، جغرافیا، درم، دیهیم، زمرد، سپهر، سمندر، سیم، صندل، فانوس، قرطاس، قفس، قُقنُس، قلم، کالبد، کلید، کلیسا، گونیا.
نک: حسن انوری و یوسف عالی عباسآباد، ۱۳۹۰ش، فرهنگ درستنویسی سخن، چ۳، تهران: سخن، ص۱۷.
Audio
۱. معرفی سامانۀ سعدییار
۲. سخنرانی کوروش کمالی سروستانی: سعدی و فردوسی دو روی سکۀ هویت ایرانی
۳. سخنرانی اصغر دادبه: نگاه سعدی به ایران
۴.سخنرانی جواد رنجبر: خودآگاهی ملی در آثار سعدی
۴. سخنرانی امیرحسین ماحوزی: روانشناسی معشوق و عاشق در غزل سعدی
۵. سخنرانی محمدامیر جلالی: صیت سخن سعدی در چین
۲. سخنرانی کوروش کمالی سروستانی: سعدی و فردوسی دو روی سکۀ هویت ایرانی
۳. سخنرانی اصغر دادبه: نگاه سعدی به ایران
۴.سخنرانی جواد رنجبر: خودآگاهی ملی در آثار سعدی
۴. سخنرانی امیرحسین ماحوزی: روانشناسی معشوق و عاشق در غزل سعدی
۵. سخنرانی محمدامیر جلالی: صیت سخن سعدی در چین