Telegram Web Link
[ادامه از پیام قبلی]

[1] لیست توییتری پادکست فارسی
[2] توییتی از صاحب پادکست «رادیو مرز»
[3] نفیسه آزاد. یادداشت «انقلاب در پادکست فارسی: دو صندلی بیشتر برای زنان»
[4] وب‌سایت «فریلند»

نقد یک همایش (۲)

ما پول می‌دهیم، آنها پولدار می‌شوند

پادکست فارسی درحالی‌که مشغول برداشتن قدم‌های ابتدایی خود است، با مسائل مختلفی روبه‌رو است. قرار است همایشی دراین‌باره برگزار شود که در بخش ابتدایی این مطلب به پاره‌ای نقدها دربارهٔ آن پرداخته شده است.

پرده سوم - پونیشا: پویا، نیما و شایان
حال این پرسش پیش می‌آید که «فریلند» کجای این داستان قرار دارد؟ «فریلند» همایشی است که سایتی به اسم «پونیشا» آن را برگزار می‌کند. «پونیشا» روی وب‌سایتش، خود را این‌طور معرفی می‌کند:

ما یک بازار کار آنلاین نیستیم. درواقع ما یک کارخانهٔ آنلاین هستیم که با فراهم‌کردن ابزار مناسب برای انسان‌های باانگیزه، کمک می‌کنیم تا جهان به مکان بهتری برای زندگی تبدیل شود. ما باور داریم کارآفرینان، فریلنسرها/کارمندان موفق می‌توانند دنیای بهتری را برای همهٔ ما خلق کنند [1].

«پونیشا» چطور این کار را می‌کند؟ فرایند ساده‌ای است. متقاضیان فریلنسینگ و کارفرمایان در این سایت ثبت‌نام و حق عضویت ۱۰هزارتومانی را پرداخت می‌کنند. بعد کارفرمایان پروژه تعریف می‌کنند که مبلغ ایجاد پروژه از ۱۵هزار تا ۳۰هزار تومان متغیر است. بعد فریلنسرها نسبت به مهارت خود پروژهٔ موردنظر را انتخاب می‌کنند و آن را انجام می‌دهند. «پونیشا» در نقش یک دلال کاسب، ۱۰درصد از قرارداد را از فریلنسر و ۵درصد آن را از کارفرما می‌گیرد. برخلاف اسمش، فریلنسر در این فرایند اصلاً «فری» نیست. «پونیشا» ضمناً عضویت‌های متفاوتی هم دارد: عضویت معمولی، برنزی، نقره‌ای و طلایی. برای عضویت طلایی اعضا باید ماهانه صدهزار تومان پرداخت کنند. «پونیشا» بخشی را هم با عنوان «پونیشا الیت» یا «تیم فوق‌حرفه‌ای» درنظر گرفته که یک نوع سفارشی‌سازی به‌حساب می‌آید و کارفرمایان هزینهٔ بیشتری را نیز باید برای استفاده از آن بپردازند.

بنا بر آمار خود «پونیشا»، تا سال گذشته ۱۸۰هزار فریلنسر در «پونیشا» ثبت‌نام کرده بودند که بالطبع این عدد امروز رشد داشته است. در مصاحبه‌ای که سال پیش با «نیما نورمحمدی»، مٔسس و صاحب‌امتیاز «پونیشا»، انجام شده او ارزش کسب‌وکار هفت‌سالهٔ خود را چیزی بین پنج تا ۱۰ میلیون دلار می‌داند که با دلار ۱۲هزارتومانیِ امروز چیزی معادل ۶۰ تا ۱۲۰ میلیارد تومان است! [2]. مبلغی که با ضرب تعداد متقاضیان فریلنسینگ و کارفرمایان در انواع حق عضویت و درصدی که از قراردادشان کم می‌شود چیز عجیبی نیست.

بله «پونیشا» یک بازار کار آنلاین نیست؛ ای کاش بود! «پونیشا» درواقع یک دلال است. یک واسط. یعنی همان چیزی که قرار بود فریلنسینگ حذفش کند و از شرش خلاص شود حالا به‌شکل دیگری سروکله‌اش پیدا شده: ظاهری فریبنده، پرطمطراق، امروزی، طبقه‌متوسطی، رنگ‌ووارنگ، گیک، خوش‌رنگ‌ولعاب و ... . آن هم درقالب چیزی باعنوان «توانمندساز» و همایش «فریلند» هم یک حربهٔ تبلیغاتی برای این دلال است. اولاً از خود بلیت‌فروشی و حواشی همایش کلی پول به جیب «پونیشا» سرازیر می‌شود. ثانیاً «پونیشا» بیشتر و بیشتر شناخته شده و می‌تواند بیشتر معنای فریلنسینگ را خدشه‌دار کرده و مفهومش را محدود کند. حالا اجازه دهید از این زاویه به برخی عناوین این همایش نگاهی بیندازیم تا معنای آنها را بهتر درک کنیم: «امنیت شغلی»، «همه برنده نیستند!»، «رقابت با انقراض» یا «چگونه از قطار جا نمانیم؟» ضمناً یکی از شعارهای این همایش این است: «واقعیت فریلنسینگ را دریابید».

[1] سایت «پونیشا»
[2] مصاحبه با نیما نورمحمدی، مؤسس «پونیشا» با مجلهٔ شنبه

نقد یک همایش (۳)
بخش پایانی
پادکسترها متحد شوید


در قسمت‌های قبلی این مطلب از منظر انتقادی به نحوهٔ رویکرد کسب‌وکارهای جدید دربارهٔ پادکست فارسی پرداخته شد.

[ادامه در پیام بعدی]
—————
@mavaajid
[ادامه از پیام قبلی]

پردهٔ چهارم- نوبت پادکست فارسی است!
خب رسیدیم به اصل مطلب، یعنی پادکست فارسی. یکی از پنل‌های همایش «فریلند» همان‌طور که در پردهٔ اول گفتم «انقلاب پادکست فارسی» است. در این پنل یکی از مجریان کول و پنج تا از فعالان حوزهٔ پادکست فارسی که سه تا از آنها پادکست‌ساز هستند و دوتایشان از میزبان‌های پادکست، قرار است همه روی هم کلاً ۴۰ دقیقه حرف بزنند؛ اگر به سایت «فریلند» سر زدید حتماً نگاهی هم به فهرست بلندبالای حامیان غول کنید تا سوارشدن حامی غول روی دوش مجری کول را بیشتر درک کنید! جریان نئولیبرال و سرمایه‌سالار همهٔ حوزه های زندگی را به خدمت می‌گیرد و آن را به ابزاری برای کسب درآمد تبدیل می‌کند. این جریان تمامی جنبه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فردی جامعه را درمی‌نوردد. در این فرایند هیچ ارزشی جز ارزش مبادله باقی نمی‌ماند. همه‌چیز رنگ‌وبوی سود می‌گیرد. این جریان این بار از طریق «پونیشا» و با استفاده از همایش «فریلند» به سراغ پادکست فارسی آمده است. برگزاری همایش در منطقهٔ «آزاد» انزلی و تأکیدهای چندبارهٔ وب‌سایت «پونیشا» دربارهٔ «جهانی‌شدن» و «بازار آزاد» نیز نشان از همین جریان دارد. این جریان با شعار آزادی فردی عملاً آزادی را سلب می‌کند و آن را فقط برای سرمایه طلب می‌کند. نفوذ این جریان در پادکست فارسی می‌تواند به ازدست‌رفتن استقلال این پدیده بینجامد. خیلی از پادکسترهای فارسی کار خود را با آنچه «عشق» به این کار می‌خوانند شروع کرده‌اند. این عشق باعث می‌شود محتوایی برآمده از جان آنها تولید شود. اما جریان «مدیریت محتوا» که چندی است در کشور به راه افتاده و صرفاً به‌دنبال کسب درآمد از محتواست و حالا هم جریان ورود «پونیشا» به این حوزه که به‌نظر من به‌واقع یک انقلاب را «در» پادکست فارسی رقم می‌زند، باعث می‌شود محتوای پادکست فارسی دیگر مستقل نباشد و به‌قول یک پادکست‌ساز حالا بعد از پشت‌سرگذاشتن «بهار پادکست فارسی» به‌واقع باید از «سوز سرمای زمستان پادکست فارسی» حرف بزنیم[1]. با روی‌کارآمدن این جریان باید منتظر باشیم (کمااینکه امروز هم می‌شنویم) عده‌ای بگویند برویم پادکست بسازیم چون می‌شود پول خوبی به‌جیب زد. دور نیست زمانی‌که شرکت‌های رب گوجه فرنگی، تایر ماشین، غذای حیوانات خانگی، مربای هویج، پادری و «خاویاربادمجان» بیایند و پادکست بسازند[2]. با این روند محتواهای سوپرمارکتی‌ای که پادکست را به‌مثابهٔ یک دکان می‌بینند درراه‌اند. جریان حیلهٔ مکارانهٔ «مدیریت محتوا» نیز این روند را تسهیل می‌کنند. یکی از همین دوستان جریان «مدیریت محتوا» در قسمتی از یک پادکست دربارهٔ پرسونال برندینگ یا برندسازی شخصی می‌گفت که من بعضاً برای اینکه جایگاه خودم را ارتقا دهم میهمان این پنل و آن پنل می‌شوم، اسمش را هم گذاشته بود «گِست-پادکستینگ». ایشان می‌گفت ما کسانی را در همایش‌هایمان دعوت می‌کنیم که بیش از صدمیلیون تومان درآمد داشته‌اند: اینها «موفق» هستند. این پادکستر می‌گوید مشغول ساخت پادکستی دربارهٔ فشن هستیم و این را ترفندی راهگشا می‌داند، چراکه به یک ترند تبدیل شده و دیده می‌شود و برای پول‌درآوردن خوب است و به گفتهٔ خودش مثلاً این پتانسیل را پیدا می‌کند که در شوهای تلویزیونی دیده شود [3]. اجازه دهید پردهٔ آخر را با وام‌گرفتن از جملات درخشانی از الکسیس دوتوکویل جمع کنم. این جریان نئولیبرال سرمایه‌سالار که بر دوش فن‌سالاران بنا شده: استبداد تن را به‌حال خود رها می‏‌گذارد و حملهٔ خود را متوجه روح یا جان می‏‌سازد. فرمانروا دیگر نمی‌گوید: باید مثل من فکر کنی یا بمیری. او می‌گوید: آزادی تا مانند من فکر نکنی؛ زندگی، اموال و همه‏‌چیزت از آن تو باقی خواهد ماند، ولی از امروز به بعد در میان ما فردی بیگانه خواهی بود.

پردهٔ آخر- انقلاب «در» پادکست فارسی!
در این نمایش پنج پرده‌ای سعی کردم نشان دهم «چطور حامیان غول و مجریان کول، پادکست فارسی را قورت می‌دهند». توضیح دادم که همایش «فریلند» حربه‌ای تبلیغاتی است که وب‌سایت «پونیشا» از آن استفاده می‌کند تا فریلنسینگ خاص خود را به‌خورد ملت بدهد. گفتم که فریلنسینگ در معنای واقعی کلمه با حذف دلالان و واسطان، آزادی و استقلال را به بار می‌نشاند؛ دلالانی که معمولاً خودشان نه دغدغهٔ آن حرفه را دارند و نه بعضاً چیزی از آن می‌دانند. نشان دادم که «پونیشا»، باوجود شعار فریلنسینگ، خود یک واسط و دلال کاسب‌کار است که نه‌تنها فریلنسینگ را رقم نمی‌زند، بلکه آن را مخدوش و محدود می‌کند. بر همین اساس، نتیجه گرفتم پنل «انقلاب پادکست فارسی» در واقع به‌معنای انقلاب پادکست فارسی نیست، بلکه انقلابی «در» پادکست فارسی است؛ انقلابی که همهٔ معادلات را سودپیوند می‌کند. این انقلاب را همان دلالانی رقم می‌زنند که به اذعان خودشان «چیزی از پادکست فارسی نمی‌دانند».

[ادامه در پیام بعدی]
—————
@mavaajid
[ادامه از پیام قبلی]

حالا روشن می‌شود که زنانه‌بودن یا مردانه‌بودن پنل «فریلند» اساساً هیچ اهمیتی برای برگزارکنندگانش ندارد. آنچه اهمیت دارد سود است و بس. «پونیشا» از طریق «فریلند» یک چیز را رقم می‌زند: ایجاد یک الیگارشی سرمایه‌سالار نئولیبرال که روی شانه‌های گیک‌های فن‌سالار سوار شده است؛ حامیان غول روی شانه‌های مجریان کول. در این داستان: دیگر از کلاه و زنگوله‏‌های دلقک شوخ خبری نیست و آنچه به ما عرضه می‏‌شود دسته‏‌کلیدهای عقل کاپیتالیست است که لذت ناشی از دستیابی به موفقیت را بر پرده، نمایش می‌دهد[4].

دم در سالن نمایش- پادکسترها متحد شوید!
حالا که بیرون از سالن نمایش ایستاده‌ایم و در جمع خود پادکسترهای فارسی هستیم اجازه دهید چیزی را بگویم. پیشنهاد می‌کنم برای حفظ استقلال پادکست فارسی، برای اینکه فریلنسرهای واقعی باشیم نه فریلنسرهای فریلندی، برای اینکه خود را به جریان سرمایه نسپاریم تا متولی ما شوند و برایمان تعیین تکلیف کنند، بیایید متحد شویم و درقالب چیزی مثل سندیکا امور خود را خودمان رتق‌وفتق کنیم. هر تصمیمی برای آیندهٔ پادکست فارسی باید در دل این جامعه گرفته شود و نباید از طرف صاحبان سرمایه به آن تحمیل شود.

1. پادکست «پادگپ»، «سوز میاد»
2. پادکست «پادگپ»، «خاویاربادمجون»
3.«محتوا (پادکست) چطور تبدیل به پول می‌شه؟!» Alexis de Tocqueville, De La Democratie en Amerique, Vol. II (Parsi, 1864) , p. 151.
4. آدورنو، ت. و م. هورکهایمر (1384). دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی، ترجمهٔ مراد فرهادپور و امید مهرگان، تهران: گام نو.
—————
@mavaajid
2025/10/19 21:48:14
Back to Top
HTML Embed Code: