بیاید یه کارزار راه بندازیم اسم خاورمیانه رو بذاریم بگاورمیانه
[مِلمَن]
[مِلمَن]
به خودم اومدم ديدم چقدر زندگي نكردم ، چقدر دليل دارم برا زندگى كردن چقدر غصه خوردم برا چيزايي كه مهم نبوده چقدر اذيت كردم روحم رو برا وقتايي كه اصلا واجب نبوده چقدر عزيز دارم كه بايد نگرانشون باشم و چقدر زندگيمو دوست دارم.
[مِلمَن]
[مِلمَن]
اینا صلح کردن بعد ایران یهو گفت نه اخه میدونی از چی حرصم میگیره؟و یدونه موشک زد:)))
[مِلمَن]
[مِلمَن]
زندگی خوب بهمون نشون داد که دیگه از لفظ «بعدا» اینقدر با اطمینان استفاده نکنیم
[مِلمَن]
[مِلمَن]
خب برگردیم سر درسمون، آخرین مبحثی که داشتیم زرد کرهای بود تا جایی که یادمه.
[مِلمَن]
[مِلمَن]
خب دیگه جنگ تموم شد؟ برگردیم سر راننده های اسنپ؛ قرار بود کلاس دفاع شخصی بریم.
[مِلمَن]
[مِلمَن]
این قسمت از تاریخ، واسه دانشآموزای آینده از استوکیومتری پیچیدهتره.
[مِلمَن]
[مِلمَن]
زیر چشمام یه ذره دیگه گود بشه میتونم بعد تموم شدن کارم با گوشی بذارمش زیر چشمم.
[مِلمَن]
[مِلمَن]