Telegram Web Link
یالوم در آثار مختلفش – به‌ویژه وقتی نیچه گریست و مامان و معنی زندگی – بارها به این موضوع اشاره می‌کند که عشق ورزیدن، ما را در برابر از دست دادن، طرد شدن و آسیب‌پذیر شدن قرار می‌دهد. برای همین، بسیاری از افراد ناخودآگاه از عشق فاصله می‌گیرند، چون نمی‌خواهند رنج ناشی از آن را تجربه کنند.

از دیدگاه یالوم، عشق فقط یک احساس لذت‌بخش و شاعرانه نیست؛ بلکه فرآیندی است عمیق، انسانی و وجودی که همراه با ریسک است. وقتی کسی را دوست داریم، بخشی از وجودمان را در دست دیگری می‌گذاریم. این یعنی امکان رنج، جدایی یا حتی مرگ آن فرد، ما را تهدید می‌کند. پس برخی افراد برای فرار از این تهدید، ترجیح می‌دهند اصلاً وارد رابطه نشوند یا عشق را سطحی تجربه کنند.

اما یالوم تأکید می‌کند که این دوری، در نهایت به تنهایی، بی‌معنایی و حس پوچی می‌انجامد. او باور دارد که تنها راه زیستن واقعی، عبور از این ترس‌ها و پذیرفتن آسیب‌پذیری در عشق است. عشق، اگرچه ممکن است درد داشته باشد، اما ما را زنده، بیدار و متصل نگه می‌دارد. بدون عشق، زندگی بی‌روح و بی‌معنا می‌شود.

@mentalskills
چرا غذاهای فرآوری‌شده به شکل پنهانی فشار خون شما را بالا می‌برند⁠

محققان یک ترکیب شیمیایی در غذاهای فرآوری‌شده کشف کرده‌اند که وارد مغز می‌شود و با فعال‌سازی سیستم عصبی موجب افزایش فشار خون می‌شود.⁠

براساس یافته‌های یک مطالعه جدید، ترکیبات حاوی فسفات که برای حفظ تازگی و طعم غذاهای آماده مورد استفاده قرار می‌گیرند، می‌توانند عامل پنهانی افزایش فشار خون باشند.⁠

این مطالعه که به مدت ۱۲ هفته روی موش‌های آزمایشگاهی انجام گرفت، نشان داد که فسفات‌های غیرآلی با تحریک ترشح ماده‌ای شیمیایی به نام فاکتور ۲۳ رشد فیبروبلاست باعث افزایش فشار خون می‌شوند.⁠

نگهدارنده‌ها چگونه فشار خون شما را بالا می‌برند⁠

محققان دریافتند که رژیم‌های غذایی سرشار از فسفات باعث انباشت یک پروتئین خاص به نام فاکتور ۲۳ رشد فیبروبلاست در خون می‌شوند. این پروتئین وارد بخش‌های حساس مغز از جمله ساقه مغز می‌شود که مسئولیت کنترل فشار خون را برعهده دارد.⁠

این یافته‌ها نشان می‌دهند که سطح بالای فسفات باعث می‌شود که بدن فاکتور ۲۳ رشد فیبروبلاست را ترشح کند که با عبور از سد مغزی موجب فعال شدن گیرنده‌هایی می‌شود که فعالیت اعصاب سمپاتیک را افزایش می‌دهند؛ فرایندی که درنهایت موجب بالا رفتن فشار خون شما می‌شود.⁠

آزمایشات نشان داده‌اند که این فرایند به واسطه فعال شدن پروتئینی به نام کلسینورین انجام می‌گیرد که گفته می‌شود بر فعالیت عصبی و عملکرد قلب اثر می‌گذارد.⁠

فسفات‌های طبیعی در برابر فسفات‌های غیرآلی⁠

به گفته محققان، همه فسفات‌ها یکسان نیستند. دکتر ونپن ونگپاتاناسین، متخصص فشار خون در مرکز پزشکی دانشگاه تگزاس ساوت‌وسترن و از نویسندگان مطالعه حاضر، می‌گوید یافته‌های این مطالعه عمدتاً به فسفات‌های غیرآلی مربوط می‌شوند.⁠

سبزیجات به‌طور طبیعی فسفات زیادی دارند، اما این فسفات‌ها آلی هستند و بدن عملکرد خوبی در جذب آن‌ها ندارد. تنها حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد از این فسفات‌ها جذبِ روده می‌شود.⁠

فسفات‌های غیرآلی که در فرایندهای صنعتی به غذا اضافه می‌شوند، نرخ جذب بالای ۹۰ درصد دارند. از این‌رو، احتمال این‌که انباشت آن‌ها در جریان خون مشکل‌ساز شود بسیار بیشتر است.⁠

دکتر ونگپاتاناسین اضافه کرد که افزودنی‌های حاوی فسفات که به‌عنوان نگهدارنده و طعم‌دهنده به غذاهای فرآوری‌شده و نوشابه‌های گازدار افزوده می‌شوند، به آسانی جذبِ بدن می‌شوند.⁠

@mentalskills
بعضی آدم‌ها را که می‌بینی، حس می‌کنی با همه‌ی بودنت امنی.
نه به خاطر آن‌چه می‌گویند،
بلکه به خاطر آن‌چه در نگاهشان است، در سکوت‌شان، در نحوه‌ی بودن‌شان.
انگار چیزی درونشان ته‌نشین شده.
چیزی نرم، عمیق، و تسکین‌بخش.

آدم‌هایی که از دلِ تاریکی گذشته‌اند، نیازی به گفتنِ رنج‌شان ندارند.
بودن‌شان، خودش روایت است.
آن‌چه پشت سر گذاشته‌اند، مثل نوری نامرئی در رفتارشان جاری‌ست.
دلشان گشوده‌ است، اما بی‌هیاهو.
دست‌هایشان گرم است، حتی وقتی هیچ نمی‌گویند.
زیبایی‌شان از جنس آرایش و نمایش نیست.
از جنس تراش خوردن است…
آرام‌آرام، لایه‌به‌لایه،
در آغوش دردهایی که نه انکار شدند و نه عجولانه بهبود یافتند.

در جهانی که عادت کرده‌ایم درد را پنهان کنیم،
و شادی را تظاهر کنیم،
این آدم‌ها، یادمان می‌آورند که رنج اگر مجالی بیابد،
می‌تواند تبدیل به درک شود، به شفقت، به عمق.

و شاید رازِ التیام همین است:
فرار نکردن.
ماندن.
نگاه کردن.
و اجازه دادن که تاریکی، ما را نه ببلعد،
بلکه بسازد.

اگر با چنین آدمی روبه‌رو شدی،
مکث کن.
نگاه کن.
و یادت بیاور که تو هم می‌توانی…
اگر از رنجت نگریزی.

@mentalskills
هر کسی در زندگی به روزهایی میرسد که در آنها می گوید: خب زندگی من آن طور که انتظار داشتم نیست و آنچه را میخواستم برایم فراهم نکرده. اما اگر زندگی از شما بپرسد برای او چه کرده اید، چه پاسخی میدهید؟

ما چیزی که خودمان می خواهیم نیستیم. چیزی هستیم که جامعه میخواهد. چیزی هستیم که والدینمان انتخاب میکنند. ما نمیخواهیم کسی را ناامید کنیم. نیاز شدیدی به دوست داشته شدن داریم. بنابراین بهترین ها را در وجود خود خفه میکنیم. کم کم درخشش رویاهامان تبدیل به هیولای کابوسهامان میشود. آنها کارهایی اند که انجام نداده ایم ممکن هایی که ناممکن کرده ایم.

📚خیانت
پائولو کوئلیو

@mentalskills
ورزش و درمان مشکلات روانی:

افسردگی: پیاده‌روی
پیاده‌روی منظم باعث ترشح اندورفین و سروتونین می‌شود که خلق‌وخو را بهبود می‌دهند. همچنین نور خورشید در فضای باز به تنظیم ریتم شبانه‌روزی و افزایش ویتامین D کمک می‌کند که هر دو در کاهش علائم افسردگی مؤثرند.

اضطراب: شنا
شنا، به‌خصوص در آب گرم، سیستم عصبی را آرام کرده و باعث کاهش سطح کورتیزول (هورمون استرس) می‌شود. حرکت ریتمیک و کنترل تنفس هنگام شنا اثر آرام‌بخش دارد.

عصبانیت: ورزش قدرتی و بدن‌سازی
تمرینات قدرتی تخلیه سالمی برای انرژی و تنش فراهم می‌کنند. این نوع ورزش، همچنین باعث افزایش اعتمادبه‌نفس و کنترل هیجانات می‌شود.

خستگی روانی: یوگا و ایروبیک
یوگا با تمرکز بر تنفس و حرکات کششی، ذهن را آرام می‌کند و ایروبیک با افزایش جریان خون و اکسیژن‌رسانی به مغز، احساس شادابی و انرژی ایجاد می‌کند.

@mentalskills
آنچه در درون آدم می‌ماند، بی‌نهایت بیشتر از آن چیزی‌ست که به صورت کلمات بیرون می‌آید.

فئودور داستایوفسکی

@mentalskills
‌سال ها ماندن در یک رابطه‌ی آزاردهنده و یا سال ها منزوی ماندن و معاشرت نكردن می تواند ما رابسيار حساس و زود رنج کند.
گاهی ماندن در رابطه‌ای دردناک و بیهوده همانقدر ما را خسته می كند که نبودن در هیچ رابطه‌ای می تواند ما را خسته کند و این خستگی علائمش را با بی‌حوصلگی، مدام حساس بودن و رفتارها را برعلیه خودمان برداشت کردن و نوسان خلق زیاد، نشان می دهد.

@mentalskills
زندگی همیشه اون چیزی نیست که به نظر می‌رسه —
زندگی میدون جنگ نیست که بخوای برنده شی؛
بلکه الگویی‌ست که باید اونو ببینی.

وقتی از دل شلوغی‌ها، درام‌ها و توهم‌ها عبور می‌کنی،
می‌فهمی که همه چیز لیاقت انرژی تو رو نداره.

هر محرکی واکنش نمی‌خواد.
هر حرکتی، پاسخ لازم نداره.

آرامش زمانی میاد که وضوح، جای سردرگمی رو می‌گیره.

اون لحظه‌ست که از یک بازیکن بودن دست می‌کشی...
و تبدیل می‌شی به یک ناظر آگاه

@mentalskills
هیچکس چیزی که می‌خوای رو بهت نمیده.

بزرگ‌ترین راز هستی همینه:
هرچی می‌خوای، باید خودت بگیریش — با دستای خودت، با فکرت، با جنگیدن.
منتظر نباش… برخیز.

@mentalskills
آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، در کتاب درباره‌ی خردمندی در زندگی (Aphorisms on the Wisdom of Life)، به ظرافت درباره‌ی روابط انسانی و شأن اجتماعی افراد صحبت می‌کند.

«نباید به افراد کم‌ارزش بیش از اندازه بها داد، زیرا خود را لایق‌تر از آنچه هستند می‌پندارند.»

این جمله ریشه در نگرش بدبینانه‌ی شوپنهاور به سرشت انسان دارد. او باور داشت بسیاری از انسان‌ها نه بر پایه‌ی فضیلت یا خرد، بلکه بر اساس غرور، خودخواهی و میل به برتری واکنش نشان می‌دهند. وقتی به کسی بیش از اندازه احترام، توجه یا ستایش داده شود، اگر شخصیت درونی او رشد نکرده و خودآگاه نباشد، این احترام را نه نشانه‌ای از ادب یا انسانیت، بلکه به‌عنوان تأییدی بر برتری خیالی خود تفسیر می‌کند.

شوپنهاور معتقد است این‌گونه افراد از درک مرز بین تواضع واقعی دیگران و ضعف ناتوان‌اند؛ بنابراین با دیدن احترام، دچار سوءبرداشت می‌شوند و احساس خودبزرگ‌بینی و طلبکاری در آن‌ها تقویت می‌شود.



@mentalskills
رابطه شما با خودتان همه چیز را دیکته میکند
چگونه زندگی را هدایت میکنید چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکنید و در روابط چه چیزی را تحمل میکنید.
هر تعامل هر پویایی و هر الگوی که در بیرون ظاهر میشود بازتاب مستقیم قوانین درونی است که آگاهانه یا ناخودآگاه تنظیم شده اند.

@mentalskills
برای هر ۱ واحد دانستن، باید ۸ واحد عمل کنی

یعنی اگه ۱۰ تا کتاب خوندی، باید اندازه ۸۰ تا کتاب بهش عمل کنی تا بتونی کامل بگی چیزی رو میدونی

تا وقتی عمل نکنی، حتی بهترین دانش دنیا هم یه تئوری تو ذهنت میمونه.

@mentalskills
گاهی انسان،
در ظاهر مشتاقِ کشف خویشتن است،
اما در درون، بی‌صدا از این سفر فرار می‌کند.
وانمود می‌کند که می‌خواهد بداند چرا شکست خورد،
چرا رابطه‌اش فروپاشید،
چرا دوباره همان مسیر اشتباه را رفت،
اما ته دلش، میل به ندانستن دارد.
چون دانستن، یعنی روبه‌رو شدن
با حقیقتی که ممکن است
دردناک، شرم‌آور، یا تلخ باشد.
پس او گریز را ترجیح می‌دهد
گریزی پنهان، بی‌هیاهو، اما مداوم.
او اجتناب می‌کند،
سوال را عوض می‌کند،
مسئله را جابه‌جا می‌کند،
و با واژه‌هایی پیچیده یا رفتارهایی آشفته،
مسیر مواجهه را منحرف می‌سازد.
نه از روی نادانی، بلکه از سر دفاع.
دفاعی برای حفظ آرامشی که شاید ویران شود،
اگر حقیقت آشکار گردد.
ذهن به‌جای پذیرش، مقاومت می‌کند،
چون می‌داند فهمیدن، مسئولیت می‌آورد،
و مسئولیت، باری‌ست
که همه‌ی ما همیشه آمادگی‌اش را نداریم.
گاهی آدمی به جای اینکه بپرسد
«چرا این اتفاق افتاد؟»،
ترجیح می‌دهد اصلاً نپرسد.
چون اگر بپرسد، باید منتظر پاسخ باشد،
و پاسخ ممکن است او را مجبور کند
چیزی را در خودش تغییر دهد.
تغییر یعنی رنج،
یعنی گذر از لایه‌های دفاعی،
یعنی بیرون‌آمدن از حبابی که
شاید دیگر نتوان در آن پنهان شد.
و خیلی‌ها ترجیح می‌دهند در همان حباب باقی بمانند،
چون امن‌تر است،
چون آشناست،
چون بی‌صداست.
در نهایت، آنچه ما از آن می‌گریزیم،
همیشه دانستن نیست،
گاهی تحمل آن دانسته است.
دانستنی که اگر جدی گرفته شود،
باید چیزی را ویران کند
تا چیزی دیگر ساخته شود.
اما ویران‌کردن شجاعت می‌خواهد،
رنج می‌طلبد،
و ما همیشه آماده‌ی این رنج نیستیم.
پس وانمود می‌کنیم که دنبال حقیقتیم،
در حالی‌که در دل‌مان،
آرزوی ندانستن پنهان شده است.

محمدملکی

@mentalskills
⁨عجله کردن به کودکان، چه در لباس پوشیدن، چه در خوردن، صحبت کردن یا تصمیم‌گیری، اغلب از نیت‌های خوب والدین می‌آید؛ مثلاً برای جلوگیری از تأخیر یا پیشگیری از اشتباه. اما این شتاب‌زدگی مکرر می‌تواند پیام‌های پنهان و مخربی برای کودک داشته باشد. وقتی کودک مدام تحت فشار برای سرعت گرفتن قرار می‌گیرد، به‌مرور یاد می‌گیرد که “ریشه‌ریشه بودن” یا آرام‌بودن بد است، و احساس می‌کند که برای پذیرفته شدن باید همیشه کارها را سریع انجام دهد. این مسئله می‌تواند اضطراب، احساس بی‌کفایتی و کاهش اعتمادبه‌نفس را در او تقویت کند.

از طرف دیگر، عجله دادن مکرر باعث می‌شود کودک فرصت تجربه، آزمون‌وخطا و لذت بردن از فرایندها را از دست بدهد. یادگیری عمیق، خودتنظیمی، و حس کفایت زمانی شکل می‌گیرد که کودک در انجام کارها زمان داشته باشد. اگر این فضا گرفته شود، کودک ممکن است به جای رشد درونی، صرفاً تلاش کند مطابق خواست والدین حرکت کند، که این مسیر را به سمت وابستگی، دل‌مشغولی به تأیید دیگران و حتی کمال‌گرایی هدایت می‌کند. پس گاهی بهتر است چند دقیقه بیشتر صبر کنیم، تا آینده‌ای با آرامش بیشتر برای فرزندمان بسازیم⁩.

@mentalskills
صحیح را باید صحیح نوشت اما، می‌دانی نوشتن یک «صحیحِ» صحیح، چند سال تمرین می‌خواهد؟ تمرین برای اهلی‌کردن مچ دست و سه بند انگشت که بتوانند در امتداد سرمشقی حرکت کنند که استاد برایت نوشته است.
حالا تصور کن «صحیح»زیستن چند سال تمرین می‌خواهد!؟ در جایی که دیگر کار به سه بند انگشت خلاصه نمی‌شود و همه جان و تن باید بتوانند در امتداد قصد حرکت کنند. سخت‌تر اینکه سرمشق واحدی هم وجود ندارد. از همه سخت‌تر اینکه دیگرانی هستند که می‌توانند هر لحظه دستت را خط بزنند. می‌توانند ترس و خشم و حماقت و رذالت‌شان را روی کاغذ تو عُق بزنند. می‌توانند اقیانوسی از سطحی‌بودن را پشت نقابی از عمق پنهان کنند و تو باید نشسته بر قایق و بر روی همین دریای متلاطم، صحیح را صحیح بنویسی!
زندگی خط ممتد نیست. گاه به پهنای قلم می‌رسد گاه به نیش. گاه گسترده می‌شود و گاه تنگ. گاه به بالا می‌رود و گاه به پایین. گاه جوهر به بیرون می‌گردد و گاه به درون. زیبایی زندگی آنجاست که بتوانیم از تمام این تضادها، به یک هارمونی و تونالیته برسیم. به یک نسبت معنامند. زندگی، دانستنِ صحیح نیست بلکه توانستنِ صحیح‌نوشتنِ صحیح است.

حسام_ایپکچی

@mentalskills
یک‌وقت‌ها بلند شو، یک آبی به سر و صورتت بزن، موهات را شانه بزن، لباس محبوبت را بپوش و از خانه بزن بیرون و راه برو. خواهی‌دید که نیمی از اندوه و مشکلاتت برطرف خواهد شد.

همه چیز به وضعیت روحی آدم‌ها بستگی دارد. وضعیت روحی‌ات که بد باشد، در نظرت جهان تاریک است، مسیرها بن‌بست و مشکلات، لاینحل!

اما وقتی که بلند شوی و حال روحی‌ات را خوب کنی، تمام جهان در نظرت روشن می‌شود و می‌توانی انتهای تمام مسیرهای پیش‌رو را ببینی و پیش خودت بگویی:

آنقدرها هم که به نظر می‌رسید، سخت نبود، این من بودم که امیدی نداشتم!
جهانت که روشن باشد، از هیچ چیز نمی‌ترسی و به خودت ایمان داری که از پس تمام مشکلاتت بر خواهی آمد.

پس قبل از هر تصمیم و پا پس کشیدنی، بلند شو، آبی به صورتت بزن و تمام چراغ‌های خاموش ذهنت را روشن کن. این مهم‌ترین قدمی‌ست که در جهت بهبود شرایط جهانت می‌توانی انجام بدهی.


نرگس صرافیان طوفان

@mentalskills
2025/06/27 23:02:40
Back to Top
HTML Embed Code: