Telegram Web Link
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴



ایگو،
بودن را با داشتن یکی می‌گیرد.

من دارم،
پس هستم.
من بیشتر دارم،
پس بیشتر هستم.

ایگو
در هوای مقایسه‌ها
نفَس می‌کشد.

ایگو
خود را
از دریچه‌ٔ چشم دیگران
تماشا می‌کند و
دوست دارد به چشم بیاید.

اگر همه
در کاخ‌ها زندگی می‌کردند،
آنگاه کاخ‌نشینی
ایگو را ارضا نمی‌کرد،

بنابراین،
ایگو کوخ‌نشینی را
انتخاب می‌کرد تا میان کاخ‌نشینان
به چشم آید.

ایگو
بدین‌سان
در میان آن‌هایی که
به کاخ‌ها دل بسته بودند،
به عنوان "وارسته از کاخ‌ها"
مطرح می‌شد و
دیده می‌شد.

حالا ایگو
هویتی یافته بود
برتر از هویت همه‌ٔ کاخ‌نشینان.

برای یک ذهن ایگوئیستیک
بسیار مهم است که
دیگران او را چگونه می‌بینند.

نگاه دیگران،
آیینه‌ای‌ست که ایگو
خود را در آن آیینه تماشا می‌کند.

ایگو
ارزش خود را
از تحسین دیگران
کسب می‌کند.

ایگو
همواره به دیگران
و نظرات آن‌ها وابسته است.

داشتن و
بیشتر داشتن،
یک وهم جمعی‌ست،
یک حماقتِ آمیخته به جنون.

اکهارت_تله

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
🔻

خوب نباش!
خوب بودن خسته کننده است.
خوب بودن، دروغین است.
خوب بودن یک انطباق بود که
برای برنده شدن تو در عشق طراحی شده بود.

آن کار نمی کند.
به جای آن، واقعی باش.

خوبی یک ماسک است
که خشم و برافروختگی و
ناکامی و نومیدی ات را می پوشاند
(انرژیهای زیبایی که وقتی جوان بودید یاد گرفتید که آنها را خفه سازید).

خوبی تو را خفه خواهد کرد
و هر کسی را که در اطراف توست.

مخاطرۀ خوب نبودن را بپذیر!
مخاطرۀ نشان دادنِ خود را بپذیر.
آماده باش برای دیگرانی که تو را دوست نخواهند داشت
و فکر خواهند کرد که تو خودخواه، سرد و پست فطرت
یا حتی بدتر: "غیرمعنوی" هستی.

حرف دلت را بگو
بله بگو وقتی حرف دلت بله است
نه بگو وقتی حرف دلت نه است

مخاطرۀ توجه داشتن به خودت را بپذیر!

آماده باش که دوباره احساس سرزندگی کنی
ضربان قلبت را احساس کنی
عرق بریزی، بلرزی
و در شگفت باشی که آیا حق داری
نهایتاً احساس گناه و احساس شرم کنی
به جای گریختن از آنها.

آماده باش تا دنیای "خوب و نازنین ات"
از هم بپاشد.

آماده باش تا تصویری که ماهرانه از خود ایجاد کرده ای
از دست بدهی

آماده باش تا
هجوم تازگی را احساس کنی!

جف_فوستر

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پول نماینده قدرت است. و مردم تشنه قدرت هستند زیرا در عمق وجودشان خالی هستند. به نوعی میخواهند آن خالی بودن را با چیزی جبران کنند. و این کار را با پول و قدرت و اعتبار و احترام و تقوا و ... انجام میدهند‌
هر چیزی کفایت میکند.
در دنیا دو نوع مردم وجود دارند.
اول؛ آنان که سعی میکنند خالی بودن وجودشان را پر کنند.
و دومی کسانی هستند که سعی میکنند خالی بودن درونشان را ببینند.
آنان که تلاش میکنند آن را پر کنند، خالی باقی میمانند و ناکام. آنان به جمع آوری "آشغال" ادامه میدهند. و زندگی شان بی ثمر است.
دومی، مردمان بسیار با ارزشی هستند که سعی میکنند بدون هیچ خواسته ای برای پر کردن آن، به خالی بودن وجودشان نگاه کنند. اینان مراقبه گرانند.
مراقبه یعنی نگاه کردن به خالی درون. استقبال از آن. لذت بردن از آن. یکی شدن با آن. بدون هیچ خواسته ای برای پر کردنش.
البته نیازی به پر کردنش هم نیست. پیشاپیش پر هست. به نظر خالی می آید زیرا تو روش درست نگاه کردنش را بلد نیستی. آن را با ذهن میبینی. آن را با معیار ارزشهای دنیوی میبینی.این روشی غلط است. اگر ذهن را کنار بگذاری، چیزی جز زیبایی و عظمت و الوهیت نمیبینی که تمام آن وجود به ظاهر خالی را پر کرده است.
آنگاه از اندیشیدن به پول و قدرت و اعتبار و فکر کردن به بهشت دست میکشی. زیرا میبینی که پیشاپیش در بهشت به سر میبری. پیشاپیش ثروتمندی، و پیشاپیش قدرتمندی.
همین لحظه را زندگی کنید، و آنگاه پول تمام شکوهش را از دست میدهد.

اوشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
انسان خوشبخت کسی است که یک دوست واقعی پیدا کند، و خوشبخت‌تر کسی که آن دوست واقعی را در همسرش می‌یابد.

فرانتس شوبرت


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
سپس پطرس به نزد عیسی رفت و گفت، مولای من، وقتی که برادرانم نسبت به من خطا می کنند، چند مرتبه باید آنها را ببخشایم؟ هفت مرتبه؟ عیسی به او گفت، من به تو نمی گویم هفت مرتبه، بلکه می گویم هفتاد در هفت مرتبه.- انجیل متی 

پاراماهانسا یوگاناندا فرمود: برای درک این رهنمود سخت، به درگاه خداوند عمیقاً دعا کرده و پرسیدم، "پروردگارا، مگر چنین چیزی ممکن است؟ تا اینکه ندای آسمانی که با سِیلی از نور آمد سرانجام پاسخ گفت، "ای انسان، من تک تک شما را چند مرتبه در روز می بخشایم؟


زندگینامه یک یوگی فصل ۴۴
با ماهاتما گاندی در واردها

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
روزی روزگاری مرد قدیسی مُرد و به آن دنیا رفت. به دروازه‌های مرواریدی بهشت که رسید در زد، خدا بیرون آمد و پرسید: "چی میخوای؟"
مرد قدیس پاسخ داد: "سرورم من خدمتگزار شما هستم که الآن اینجا اومدم."
خدا پاسخ داد: "متأسفم جایی برای تو این داخل نیست خوش اومدی" و رفت.
مرد قدیس گیج شده بود. جلوی دروازه بهشت نشست و شروع به فکر کردن کرد.
" چرا خدا اجازه نداد که برم داخل؟ چرا نتونستم وارد بهشت بشم؟"
دو سال به این چیزها فکر کرد؛ و نهایتاً چیزی به ذهنش رسید.
دوباره در زد خدا آمد و پرسید: " کی هستی؟ چی میخوای؟ " مرد قدیس گفت: " من خدمتگزار شما هستم من هزاران نفر رو مسیحی کردم من به میلیون‌ها نفر انجیل رو موعظه کردم. این‌همه کارهای خوب انجام دادم اجازه بدید بیام داخل"
خدا گفت: " متأسفم، برام مهم نیست که چیکار کردی اینجا جایی برای تو نیست" این‌ها را گفت و رفت.
این بار مرد قدیس خیلی پریشان شد و به هم ریخت. نمی‌توانست درک کند.
او با خودش گفت: "چرا خدا اجازه نمیده برم داخل؟"
دوباره جلوی دروازه نشست. قرن‌ها گذشت. البته فراموش نکنید که او مرده بود پس سپری شدن این مدت مهم نبود.
عمیقاً با خودش فکر می‌کرد که چرا خدا به او اجازه ورود نداده و ناگهان چیزی به ذهنش رسید بلند شد و بر دروازه مرواریدی بهشت کوبید.
خدا آمد و پرسید: "کی هستی؟ چی میخوای؟"
و او گفت: " خدایا من بنده و خدمتگزار فروتن تو هستم اما باید به گناهانم اعتراف کنم خدایا من با مریدان زن روابط جنسی داشتم، خدایا من گوشت می‌خوردم درحالی‌که به همه می‌گفتم گیاه‌خوارم. حالا که به همه‌چیز اعتراف کردم میتونم بیام داخل؟
خدا نگاهی به او کرد و گفت: " برام مهم نیست که چیکار کردی درهرصورت اینجا جایی برای تو نیست." و رفت.
مرد قدیس پیش خودش گفت: " یعنی چی؟ مگه میشه؟ هرکاری میتونستم کردم. تا ابدم که شده همین‌جا میشینم تا بفهمم ماجرا از چه قراره و مشکل کجاست."
بنابراین سال‌ها و قرن‌ها تعمق یکی پس از دیگری سپری شدند.
" من به گناهانم اعتراف کردم، من کارهای خوبی که کرده بودم رو هم گفتم. من میخوام برم داخل بهشت. واسا ببینم ... این"من " کیه؟ این منی که گناه کرده کیه؟ این منی که کارهای خوب کرده کیه؟ این منی که میخواد بره بهشت کیه؟ من کی هستم؟"
و ناگهان شروع کرد به خندیدن، فهمیده بود ماجرا از چه قرار است. همین‌طور که شدیداً می‌خندید بلند شد و در زد. خدا آمد و پرسید: " کی هستی؟" مرد قدیس گفت: " من خود تو هستم" خدا دروازه را باز کرد و گفت: "بیا تو. این داخل هیچ‌وقت برای دو نفر جا نیست."

رابرت_آدامز

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
سؤال کننده : ممکن است بپرسم آیا شما گوشت یا ماهی می‌خورید؟

کریشنا مورتی : دانستن این موضوع واقعا برای شما جالب است؟
در تمام طول عمر هرگز به گوشت و ماهی حتی دست نزده‌ام؛ آن‌ها را نچشیده‌ام؛ هرگز سیگار نکشیده‌ام؛ مشروب نخورده‌ام. این جور چیزها هرگز مرا به خود جذب نکرده‌اند؛ برایم بی معنا هستند. آیا این اظهارات شما را هم گیاهخوار خواهد کرد؟  نخواهد کرد!

می‌دانید قهرمان‌ها و مدل‌ها بدترین چیزی است که انسان می‌تواند داشته باشد.

اگر از گوشت تمیزتر و مفیدتر غذایی هست چرا آن را نخوری؛ ببین چرا به مشروب و سیگار پناه می‌بری؛ چون نمی‌توانی یک زندگی ساده داشته باشی - منظورم از سادگی این نیست که یک لنگ به عنوان لباس به خودت آویزان کنی (در هندوستان این کار را می‌کنند) یا روزی یک وعده غذا بخوری. نظر من به سادگی کیفیت ذهن است؛ ذهنی که لذت‌ها، هوس‌ها، جاه طلبی‌ها و محرک‌هایی آن را تحریف و تیره نکرده‌اند و در آن صورت شما می‌توانید زیبایی زندگی را مستقیما دریابید.

کریشنامورتی

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
در مورد گوشت خواری نیز من می‌گویم گوشت‌خواری را رها کنید، ولی نه به این دلیل که اگر گوشت بخورید به جهنم خواهید رفت، نه به این دلیل که این کار نوعی خشونت است. من هیچ علاقه‌ای به این چیزهای جزیی ندارم.

اگر کسی که گوشت بخورد به جهنم می‌رود پس مسیح باید در جهنم باشد! راماکریشنا و پراماهانسا باید در جهنم باشد اینها چیزهای پیش‌ پا افتاده هستند؛ ارزش ندارند. ولی به یقین این مقدار توسط آنها اثبات شده است که حساسیت راماکریشنا پاراماهانسا هرگز آنقدر که می‌توانست عمیق نشد. یک حجاب کوچک باقی ماند.

قلب او آن مقدار که می‌توانست با عشق پر نشد. قدری دوده‌ی سیاهرنگ باقی ماند. نه اینکه به جهنم رفته باشد،‌ولی می‌توانست یک تجربه‌ی دیگری از زیبایی داشته باشد که او از آن محروم ماند.

نه اینکه مسیح به جهنم خواهد رفت. ولی در ادراک او از زندگی یک مقدار جزیی کاستی باقی ماند، یک خار باقی ماند. آن خار می توانست بیرون بیاید، باید بیرون می‌آمد. و به نظر من اگر مسیح قدری بیشتر زندگی می‌کرد،ـ آنوقت شاید آن خار بیرون می‌آمد. اگر او قدری پیرتر می‌شد، آگاهیش عمیق‌ تر می‌شد؛ اگر تجربه‌اش و حضور خدا قدری بیشتر و مستحکم‌ تر می‌شد، آنگاه به یقین او گوشتخواری را رها می‌کرد.

در وضعیت غایی، وقتی خداوند در همه‌جا پدیدار می‌شود، غیرممکن است که فرد به نابود کردن زندگی دیگری برای خوراک خودش حتی فکر کند.

پس من این را نمی‌گویم چون گوشتخواری یک گناه است و در پیامد این گناه تو در جهنم رنج خواهی برد. درعوض می‌گویم که گوشتخواری حساسیت تو را کاهش می‌دهد. ظرافت و حساسیت تو را از تو می‌گیرد.

آن موسیقی خالص که می‌توانست از تو برخیزد، قادر به برخاستن نخواهد بود. تو سیم‌های بسیار کلفت و خشنی روی وینای(ساز زهی مخصوص هندوستان) خودت کار گذاشته‌ای. موسیقی هست، ترانه برخاسته است، ‌ولی سیم‌های وینای تو ارزان و کلفت و سخت هستند وقتی که سیم‌های ظریف و اشرافی در دسترس هستند. تو با وینای خود بدرفتاری کرده‌ای. نه اینکه به جهنم سقوط کنی، بلکه چون سیم‌های سخت و ارزان روی وینای تو به کار رفته.

و توجه کن، وارد این توهم نشو که وقتی گوشت بخوری کسی را کشته‌ای. هیچکس نمی‌تواند بمیرد. پس این گناه نیست که تو حیوانی را کشته‌ای. در اینجا مرگ وجود ندارد. هیچ راهی وجود ندارد که موجودی کشته شود. تو فقط بدن آن موجود را گرفته‌ای. آن موجود یک بدن جدید خواهد گرفت. موضوع کشتن نیست،

موضوع تو هستی. آن موجود یک بدن دیگر خواهد گرفت. هیچکس نمی‌میرد. ولی نکته در مورد توست. این تو هستی که حساسیت‌ نداشتن خودت را نشان داده‌ای. در درون تو قلبی حساس وجود نداشته. تو قدری مانند سنگ شده‌ای، نرم نیستی. و اگر نرم نباشی، گل نیلوفرین درون تو شکوفا نخواهد شد. یا که نیمه شکوفا می‌شود. یا که یکی دو برگ آن نا شکفته باقی می‌ماند.

در والاترین وضعیت آگاهی گوشتخواری ناممکن است. و آنان که خواهان والاترین وضعیت آگاهی هستند باید از این نکته هشیار باشند.


اوشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
به طور طبیعی انسان باید گیاه‌خوار باشد.
زیرا تمام بدن انسان برای گیاه‌خواری ساخته شده‌ است. تمام ساختار بدن انسان نشان می‌دهد که انسان باید گیاه‌خوار باشد.

اینک راه‌‌هایی وجود دارد که نشان دهد یک نوع خاص از حیوانات گیاه‌خوار هستند یا نه...
این بستگی به روده‌ها دارد. طول روده‌‌ها در حیوانات گوشتخوار بسیار کوتاه است. ببرها و شیرها روده‌ای بسیار کوتاه دارند. زیرا گوشت در روده‌های طولانی می‌گندد و فاسد می‌شود. پس نیازی به روده طولانی ندارند. اما انسان یکی از طولانی‌ترین روده‌ها را دارد. مانند هر حیوان گیاه‌خوار دیگر که روده‌هایی طولانی دارند. این یعنی که انسان یک گیاه‌خوار است. نیاز به هضمِ طولانی است. (و حالا ببینید که در این مسیر طولانی گوارش، چه بلایی بر سر گوشت می‌آید...)

اگر انسان گوشت‌خوار نباشد و به خوردن گوشت ادامه بدهد، بدن گران‌بار و پر تنش می‌شود.
فقط تماشا کن که وقتی گوشت می‌خوری چه اتفاقی می‌افتد؟
وقتی حیوانی را می‌کشی برای آن حیوان وقتی که کشته می شود چه رخ می‌دهد؟
البته هیچ‌کس نمی‌خواهد کشته شود. زندگی می‌خواهد خودش را ادامه دهد.
آن حیوان با اراده خودش نمی‌میرد. اگر یک گاو را بکشی چه اتفاقی برای آن در درونش رخ می‌دهد؟ رنج، ترس، مرگ، تشویش، اضطراب، خشم، خشونت، اندوه... تمام این چیزها برای آن حیوان رخ می‌دهد.

در سراسر بدن او خشونت و تشویش و رنج منتشر می‌شود، تمام بدنش پر از زهر و مواد سمی می شود، تمام غده‌های بدنش سم ترشح می‌کنند، زیرا آن حیوان بر خلاف اراده خودش در حال مرگ است.

و سپس تو گوشت او را می‌خوری، آن گوشت تمام سمومی را که آن حیوان در بدنش رها کرده است حمل می‌کند، تمام آن انرژی سمی است و سپس آن سموم در بدن تو وارد می‌شوند.

از منظری دیگر آن گوشت که تو می‌خوری به بدن یک حیوان تعلق داشت. در آن‌جا در بدن آن حیوان هدف خاصی برایش بود، یک نوع معرفت خاص در بدن آن حیوان موجود بود، معرفت تو در سطحی بالاتر از معرفت آن حیوان قرار دارد و وقتی گوشت آن حیوان را می‌خوری معرفتت به سطحی پایین‌تر فرو می‌افتد، به سطح پایین‌تر از آن حیوان.

سپس یک فاصله بین معرفت انسانی تو و بدنت که در سطح حیوانی سقوط کرده بوجود می‌آید، و تنش ایجاد می‌شود و تشویش تولید می‌گردد. 

به خاطر همین است که تمام مراقبه کنندگان بزرگ مانند بودا و ماهاویرا و... روی این واقعیت نخوردن گوشت تأکید داشته‌اند، نه به سبب مفهوم نیازاری و عدم خشونت، این نکته دوم است،
بلکه بدین سبب که اگر بخواهی واقعاً و عمیقاً وارد وجود خودت و وارد مراقبه شوی، بدنت نیاز دارد که سبک، طبیعی، بی‌وزن، و جاری باشد. بدنت لازم دارد که بی‌تنش باشد. بدنت نیاز دارد از گرانباری رها شود. و بدن یک انسان گوشت‌خوار همواره بسیار گران‌بار، پرتنش و پر استرس است.

اوشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
سوال:
ریشه جاه طلبی انسان در کجاست؟
پاسخ: عقده حقارت، نوعی احساس فقر درونی...
آنچه در یک طرف به شکل عقده حقارت بروز میکند، در طرف دیگر به شکل جاه طلبی و شهوت بسیار برای موفقیت و برتر شدن خودش را کامل میکند.
شاید بتوانید با پوشیدن بهترین لباسها و زینت ها آن را از چشم دیگران مخفی کنید، اما آن عقده و فقر نه حذف میشود نه نابود میگردد. ذهنی که از عقده حقارت در رنج است، در تلاش برای پوشاندن و فراموش کردن آن با جاه طلبی پر میشود.‌ مادامی که شخص سعی میکند خود را از واقعیت خویشتنِ خود و آنچه که هست جدا کند، چنین شخصی از تب جاه طلبی در رنج است.‌
شاید یک انسان حقیر بتواند با موفقیت های بیرونی و تجملات ظاهری حقارت خویش را در سطح بپوشاند، اما در عمق حقارت همچنان آنجاست و کم‌ نمیشود.
کل تاریخ بشری پر از چنین ذهنهای بیمار است. به نظر من یک نشانه اجتناب ناپذیر از سلامت روانی در یک شخص، یک زندگی رها شده از جاه طلبی است. جاه طلبی مخرب است، خشونت است، نفرتی است که از یک ذهن بیمار بر می خیزد، حسادت است، یک نزاع مزمن و شدید میان انسان و انسان است، جنگ است. حتی جاه طلبی برای امور باصطلاح معنوی و رهایی و نجات نیز مخرب است. خشونتی علیه خود است، دشمنی با خویشتن خویش است. جاه طلبی دنیوی خشونت علیه دیگران است جاه طلبی معنوی و خواست نجات نیز خشونت علیه خود است. هر جا که جاه طلبی باشد، خشونت هست.

من به یاد یک حکایت در مورد تیمور لنگ و بایزاد افتادم. شاه بایزاد در جنگ شکست خورد و نزد فاتح جنگ تیمور لنگ آورده شد. تیمور لنگ با دیدن او ناگهان با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. بایزاد که مورد توهین قرار گرفته بود بی درنگ سرش را بالا آورد و گفت: تیمورلنگ از پیروزی خود در نبرد خیلی مغرور مشو. به یاد داشته باش، کسی که به شکست دیگران میخندد، روزی به شکست خود اشک خواهد ریخت.
شاه بایزاد فقط یک چشم داشت و تیمور لنگ فقط یک پا داشت.
با شنیدن سخنان بایزادِ یک چشم، تیمور لنگ دوباره به شدت خندید و گفت من آن قدر احمق نیستم که به این پیروزی کوچک بخندم، من به شرایط خودمان " تو و خودم" میخندم. تو یک چشم هستی و من لنگ میباشم، من داشتم به این فکر میخندیدم که چرا خدا سلطنت را به تو و من که تک چشم و لنگ هستیم عطا کرده است!؟

من دوست دارم به تیمور لنگ که در قبر خویش است بگویم، این خطای خدا نیست. در حقیقت، جز یک انسان تک چشم و لنگ، هیچ کس دیگری مشتاق سلطنت نیست.... زیرا که از حقارتی عظیم رنج میبرند.
و آیا این درست نیست؟
آیا درست نیست که روزی که ذهن انسان سالم باشد هیچ سلطنتی وجود نخواهد داشت؟ آیا این درست نیست که آنهایی که سالم شده اند همواره میل به حکمرانی بر دیگران و در چشم دیگران کسی بودن را دست داده اند؟


اوشو


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
به یاد بسپار، مردم همیشه در حال جمع آوری هستند، اشیایی که گرد آوری میکنند و افکاری که انباشته می سازند. اشیاء آشغالهای بیرونی هستند و افکار آشغالهای درونی.
نگاهی به زندگیت بینداز.... نگاهی بی طرفانه و وارسته. ببین با زندگیت چه کرده ای...؟ و از آن چه به دست آورده ای؟ و سعی نکن خودت را فریب بدهی، زیرا این کار ذهن است. ذهن می گوید، "ببین چقدر داری، پول زیاد در بانک، مردمان زیادی که  تو را می شناسند و به تو احترام می گذارند، مقامی بسیار بالا داری، مدارک عالی داری، دیگر چه می خواهی؟ چه چیزی هست که بتوان آن را خواست؟ زندگی هر آنچه را که انسان بتواند بخواهد به تو داده است. اینها دارایی واقعی هستند. و تو اینگونه فریب میخوری.
ولی آگاه باش که پول و  اعتبار هیچ هستند، زیرا دیر یا زود مرگ خواهد آمد و تمام قلعه ی ثروت، قدرت، اعتبار و حرمت تو شروع به ریختن می کند، درست مانند اینکه آن قلعه از ورق های بازی ساخته شده باشد: فقط یک ضربه ی مرگ، و ناگهان  همه چیز را درهم میشکند و مانند حباب صابون میترکد و محو میشود، گویی که از ابتدا هم وجود نداشته است.
به یاد بسپار، تاوقتیکه چیزی نداشته باشی که با خودت به ورای مرگ ببری، ابدا هیچ چیزی نداری. و فقیر خواهی رفت. دستهایت خالی هستند. تاوقتی چیزی باقی و جاودانه نداشته باشی، یک احمق هستی.
بودا کسی را خردمند می خواند که به یک گنجینه ی واقعی دست یافته باشد. گنجینه ای از مراقبه، مهربانی و از اشراق.


اوشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
در این دنیایی که به نظر میرسد هدف فقط پول است، جایی که شهرت و مقام به نظر تنها هدف هستند، "عشق" احمقانه است" مراقبه و مهربانی" احمقانه است.

برای همین است که من اصرار دارم یک احمق ( دیوانه نما)بمانید. برای همین است که من این رداهای نارنجی رنگ را به شما داده ام تا از شما یک احمق بسازم.

حالا شما در دنیا حرکت میکنید و همه به شما میخندند که اینجا دیوانه ای پیدا شده. كودكان شما را تعقیب میکنند و میخندند و فکر میکنند، چه بر سر این مرد یا زن آمده؟ آنان شما را مسخره خواهند کرد. وقتی شما را مسخره کردند و به شما خندیدند، شما نیز همراهشان بخندید. لذت ببرید.

مردم نزد من می آیند و میگویند، چرا شما اینقدر روی ردای نارنجی رنگ اصرار دارید؟

این یک حقه است، یک وسیله است، تا شما را مجبور کنم که احمق بشوید! فقط وقتی میتوانید آن حقیقت غایی را داشته باشید که آماده باشید تا مفاهیم خود از نفس، احترام و تایید از سوی جامعه را واگذار کنید و در نظر جامعه احمق ( دیوانه نما)جلوه کنید.

جامعه به شما احترام نخواهد گذاشت. شما در آنجا بیگانه خواهید بود. تمام هدف همین است. من میخواهم شما در این دنیا غریبه شوید تا بتوانید در خانه ی خداوند میهمان بشوید. اگر خیلی دنیایی شوید، خداوند را از دست خواهید داد.

اوشو
" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
مردمان هوشیار و مراقبه گون خیلی رقابتی نیستند. آنان از زندگی لذت میبرند. چه کسی به خودش زحمت میدهد که خانه ای بزرگتر از دیگری داشته باشد؟ چه کسی زحمت میکشد تا حساب بانکی بزرگتری داشته باشد؟ برای چه...؟

تو با زن یا با مرد خودت خوش هستی و همراه با زندگی در حال رقصیدن هستی. دیگر چه کسی میخواهد که ساعتها و ساعتها در بازار بنشیند، هر روز و هر روز، سال تا سال به این امید که یک حساب بانکی بزرگ داشته باشد و آنوقت بازنشسته شود و از زندگی لذت ببرد؟ آن روز هرگز نخواهد آمد، نمیتواند بیاید، زیرا تمام زندگی ات را با ریاضت و دویدنهای احمقانه طی کرده ای...

به یاد داشته باش.... مردمان تاجر مسلک مردمانی ریاضت کش هستند، آنان همه چیز را وقف پول کرده اند. انسانی که عشق را میشناسد و هیجان و شعف عشق را شناخته باشد، اهل رقابت نخواهد بود.

او خوشحال خواهد بود که بتواند نان روزانه خودش را به دست بیاورد. معنی دعای مسیح که میگوید "نان روزانه ی ما را به ما
بده.... همین است. این بیش از کافی است.

حالا مسیح به نظر یک احمق میرسد، او میبایست درخواست میکرد، “حساب بانکی بزرگتری به ما بده!" او فقط درخواست نان روزانه اش را دارد؟

انسان شادمان هرگز بیشتر از این درخواستی ندارد. آن شادمانی بسیار راضی کننده است. فقط انسانهای ارضاء نشده اهل رقابت هستند، زیرا آنان زندگی را در اکنون نمی بینند.


اوشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
روزي روزگاري ، من ، چوانگ تسو ، خواب ديدم پروانه اي هستم، اينجا و آنجا پرواز مي كنم ، و همه تمايلات و غريزه هاي پروانه را دارم. فقط مي دانستم كه از هوسهاي يك پروانه پيروي مي كنم ، و از خودم به عنوان يك انسان آگاه نبودم.به ناگاه از خواب پريدم؛ آنجا دراز كشيده بودم.حال نمي دانم من در آن موقع انساني بودم كه خواب مي ديدم پروانه ام يا حال پروانه اي هستم كه خواب مي بيند انسان است؟»

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
( گزیده : نامه‌ای از پاراماهانسا یوگاناندا به یکی از اعضای SRF/YSS که در سوگواری از دست دادن دوستش بود. در این نامه پاراماهانساجی به زیبایی ماهیت متعالی رابطه‌ای را که ما با کسانی که دوستشان داریم، روشن  میکند، رابطه‌ای که بسیار فراتر از مرز مرگ دوام دارد.)

نامه غم‌انگیز شما قلب من را عمیقاً متاثر کرد. دعا می‌کنم که خداوند به شما این درک را بدهد که بفهمید مرگ پایان زندگی نیست. روح ساکن در قفس جسم با مرگ جسم از بین
نمی‌رود.

دوست کوچکت به خواست خدا روی زمین آمد و دوباره به خواست او رفت. شما باید این را باور کنید، زیرا سخنان مسیح را به خاطر بسپارید: "آیا دو گنجشک به یک پشیز  فروخته
نمی شوند؟ اما حتی  یکی از آنها بدون آگاهی پدر من بر زمین نخواهد افتاد."

کسی که حتی نسبت به گنجشکان کوچک آگاه است، از رفاه فرزندانش که تجلی جمال  او در آنها آشکارتر است، بسیار آگاه‌تر می‌باشد.

بله، بازگرداندن ارواح از مرز مرگ امکان‌پذیر است، اما این قدرت‌ها بدون اذن خداوند توسط یک استاد استفاده
نمی‌شود. انجام این کار به منزله مداخله در برنامه الهی او است که او برای فرزندانش در طول اقامت آنها در سرسرای زندگی آماده کرده است. به همین دلیل است که حتی عیسی نیز نتوانست همه کسانی را که نزد او آمده بودند شفا دهد. او فقط کسانی را شفا داد که خدا به او اجازه شفای آنها را  داد تا به آنها کمک کند. عیسی می‌توانست خود را از مصلوب شدن نجات دهد، اما به‌خاطر می‌آورید که او دعا کرد: «ای پدر، اگر می‌خواهی، این جام را از من دور کن؛ با این حال، بادا که نه اراده من، بلکه اراده تو انجام شود. ، زیرا او  می‌دانست که هیچ زندگی و مرگی وجود ندارد - فقط یگانگی ابدی با پدر الهی، خواه در این چارچوب فانی وجود داشته باشیم، یا از بند آن رها.

شما در درک کنونی خود احساس
می‌کنید که این دوست عزیز برای شما گم شده و از دست رفته است - که دیگر هرگز دوستی او را نخواهید شناخت.

من به شما اطمینان می‌دهم که این تفکر اشتباه است. عشق، دوستی، روح - وقتی زندگی از جسم انسانی خارج می‌شود، او به هیچ وجه محو  نمی‌شود. روح ابدی است و عشق، دوباره عشق را به سمت خود جذب
می‌کند. اگر عشق شما به دوستتان خالص، بی‌قید و شرط و پایدار باشد، زمانی در جایی دیگر دوباره به او جذب خواهید شد. در این شک نکنید، زیرا این قانون زندگی است.


اکنون قلب شما سنگین و درک درست سخنان من برایت سخت است، اما اگر سعی کنی بفهمی، اگر عمیقاً به درگاه خدا دعا کنی، مرهم شفابخش حضور او را احساس می‌کنی و خواهی دانست که دوست عزیز شما هرگز از دست شما نرفته است، هر چند که خواست خدا بوده که فعلاً در جای دیگری به هستی خود ادامه دهد. خرد به تنهایی
می‌تواند انسان را از بندهای سنگین رنج رهایی بخشد. جهل و نادانی انسان است که علت اصلی همه مصائب اوست
. از مایا (توهم) رها شوید تا زندگی را همانگونه که هست ببینید و بفهمید که هیچ کس هرگز گم و محو نمی‌شود، زیرا همه ما در بطن پدر متعالی خود یگانه هستیم و در او و با او دوباره عزیزان خود را ملاقات خواهیم کرد.

برای دوست خود بطور ذهنی (از راه ذهن)  افکار عشق و دوستی ارسال کنید. اگر قدرت فکری شما قوی باشد، او هر کجا که باشد این ارتعاشات را احساس خواهد کرد. و برایش آرامش و شادی به ارمغان خواهد آورد. چیرگی در  زندگی نصیب افراد  قوی‌ می‌شود و شما باید این قدرت را داشته باشید که از این غم فراتر بروید و برای عزیزتان در این تجربه جدیدش آرزوی موفقیت کنید. او اکنون آزاد است و در این آزادی تازه یافته خوشحال است.

من خصوصیات زیبای روح الیز را از طریق نامه‌هایش احساس می‌کردم. زندگی او بیهوده نبود، زیرا عشق عمیقی به خدا یافت که به طور خودکار برکات خداوند را به او جذب  می‌کند.  خداوند حافظ شما باد. لطفا اگر  کمک بیشتری می‌توانم  به شما بکنم به من اطلاع دهید.

برکات بی وقفه،
پاراماهانسا یوگاناندا

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
من به زندگی همچون جزر و مد امواج دریا نگاه می‌کنم. به هنگام تولد یک موج از سطح دریا برمی‌خیزد، و به هنگام مرگ به خواب و آغوش خداوند فرو می‌رود. به این حقیقت پی برده‌ام. می‌دانم که من هیچگاه نمی‌میرم؛ به این خاطر که چه خفته در اقیانوس خداوند باشم و چه بیدار در جسم فیزیکی، همواره با او هستم. خداوند این نمایش توهمی زمین با تمام لذایذش را تنها به یک هدف آفریده است: که بلکه شما به ماهیت مایا، ماهیت توهمی نمایشش پی ببرید و آن را رها کرده و تنها خداوند را دوست بدارید.


پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب شور عشق الهی
مترجم: آرجونا سلحشور


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
🌈 از آنجا که خداوند قادر مطلق است، خرافه‌های مذهبی به انسان‌ها آموخته‌اند که از او باید ترسید. این نگرش ارتباط مثبتی بین شما و او تولید نمی‌کند. من با شما از آتش جهنم و دوزخ صحبت نمی‌کنم. بلکه می‌خواهم به شما بیاموزم که خداوند از خود شماست: عزیزتر از هر عزیزی، نزدیک‌تر از هر نزدیکی و مهربان‌تر و عاشق‌تر از همه آن چیزهایی که ما دوست می‌داریم. با او باید با چنین ذهنیتی ارتباط برقرار کرد! اگر شما فقط یک انگشت بلند کنید، او هر دو دست خود را به حرکت در می‌آورد تا شما را بلند کند. اگر برای گرفتن دست‌های او پایداری کنید، بی‌شک او به سراغ شما خواهد آمد.

-پاراماهانسا یوگاناندا

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
🌻 شاگردی از استاد( یوگاناندا) پرسید، "به نظر نمی‌رسد که من در مراقبه کردن پیشرفتی کرده‌ام، نه چیزی می‌بینم و نه چیزی می‌شنوم." استاد در پاسخ گفت:
"خداوند را به خاطر خودش جویا باش. بالاترین ادراک خداوند حس وجد و شعف اوست که از عمق وجود برمی‌خیزد. به دنبال رؤیاهای شهودی، پدیده‌های معنوی و یا تجارب هیجان‌انگیز مباش. مسیر رسیدن به خداوند سیرک نیست!"

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
درک معنای مذهب امری ضروری است


برای اکثریت مردم ، مذهب به منزله‌ی راه و رسم خانوادگی یا منافع اجتماعی و یا عادت اخلاقی است و به همین خاطر آنها درکی از اهمیت مذهب ندارند. از مردی پرسیدم , مذهبش چیست ، پاسخ گفت ، " مذهب خاصی ندارم. هر کلیسایی که راحت‌تر باشد به آنجا می‌روم. "

آنهایی که جستجوی خداوند برایشان مهمترین ضرورت زندگی نیست ، درکی از معنای مذهب ندارند. چرا همه مردم به دنبال پول هستند؟ برای اینکه به این اندیشه عادت کرده‌اند که پول برای رفع نیازهای زندگی و رفاه و سعادتشان ضرورت دارد. لازم نیست کسی این نکته را به انها یادآوری کند؛ بلکه خودشان این را می‌دانند. پس چرا اکثریت مردم ضرورت شناخت خداوند را درک نمی‌کنند؟ برای اینکه از قدرتِ تصور و تشخیص محروم هستند. من از همان ابتدای زندگی می‌دیدم که پاسخ‌های نظری و حتی مطالعه‌ی کتابهای آسمانی نمی‌توانند جاوبگوی بعضی سوالها باشند و روح انسان را کاملاً ارضا کنند، مگر آن که حقیقت آنها را خود شخص از راه تحقق و یگانگی با خداوند تجربه کند.


👇👇👇 ادامه 👇👇👇

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
👆👆👆 ادامه 👆👆👆


برای نمونه ، وقتی مادرم درگذشت و عزیزان دیگرم هم یکی یکی از من گرفته شدند ، یک انقلاب درونی در من بوجود آمد؛ ولی هیچکس نمی‌توانست توضیح قانع‌کننده‌ای به من بدهد. لذا به این نتیجه رسیدم که جوابش را باید با کوشش خودم پیدا کنم. با خود عهد کردم ، " هیچ‌چیزی را کورکورانه نخواهم پذیرفت و باید توضیحش را از خودِ آفریدگارِ این عالم جویا شوم. " درک اسرار زندگی را ، که در تعالیم کلیساها و معابد پیدا نمی‌کردم ، مستقیماً از خود خداوند جویا شدم. اگر مذهب نتواند به من بگوید که چرا بعضی فقیر به دنیا می‌آیند و بعضی ثروتمند ، برخی کورند و برخی دیگر سالم ، پس چگونه می‌تواند جواب قانع کننده‌ای در مورد عدل و انصاف خداوند داشته باشد؟ استادان هند ، از راه یگانگی با خداوند و تحقق درونی ، پاسخ به معماهای زندگی را یافته‌اند و راه آن را به ما نیز نشان داده‌اند.


مذهبیون بسیاری در این دنیا هستند ، و هر مذهبی نیز دارای شاخه‌های گوناگون خودش می‌باشد. برای برخی مذهب کاملاً جنبه‌ی احساساتی دارد. اگر احساساتشان به اندازه زیاد تهییج شود آنگاه مذهبیِ متعصب می‌شوند. ولی در حالت ابراز شدید احساسات ، انسان ارتباطش را با خداوند از دست می‌دهد. آنهایی که احساساتی هستند ، از مذهب هیجان می‌طلبند. اگر از زاویه‌ی منطقی و عقلانی مذهب با آنها صحبت کنید کسل می‌شوند و خوابشان می‌گیرد. ولی تهییجِ احساسات دیگران بازی با ذهن آنهاست؛ حقیقت و خداوند را به آنها نمی‌دهد.

روشنفکران مذهبی از شنیدن نظریات گوناگون مذهبی و فلسفی لذت می‌برند و به خود می‌بالند که نسبت به مذهبیون احساساتی در سطح بالاتری از درک معنوی هستند. ولی تحریکات عقلانی نوع دیگری از " مخدر " و بازی با ذهن است و به مانند تهییج احساسات است و به سالک آنچه را که می‌خواهد نمی‌دهد.

مذهبیونی که کورکورانه به تعصب خود می‌چسبند غالباً همچون طوطی چیزهایی را تکرار می‌کنند که خودشان درک درستی از آنها ندارند و به تحقق آنها نرسیده‌اند. وقتی از آنها سوالی کنید ، پیروزمندانه از کتابهای آسمانی و اصول دین نقل قول می‌آورند. بحث و گفتگو با آنها بی‌فایده است ، چرا که آنها مطمئن هستند که بر همه چیز دانایی دارند.




پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « جستجوی جاودانه انسان » 
مترجم: آرجونا سلحشور



" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
2025/07/03 09:09:38
Back to Top
HTML Embed Code: