بچه ها نکته مهم این کتاب هم داستان اصلیه هم اقتباس یعنی اون چیزی نیست که توی اینترنت هست پایانش و اقتباسیه
👍6
اما کوروش گفت: «زن، پیشکش نیست. این زن امانته. باید ازش محافظت کنیم تا شوهرش برگرده.»
و امانت پانتهآ، سپرده شد به یکی از نزدیکترین آدمهای کوروش
آراس
مردی با مقام، خانواده، آبرو… و یه قلبی که نمیدونست قراره به آتیش کشیده بشه🧎♀️
و امانت پانتهآ، سپرده شد به یکی از نزدیکترین آدمهای کوروش
آراس
مردی با مقام، خانواده، آبرو… و یه قلبی که نمیدونست قراره به آتیش کشیده بشه🧎♀️
🌚1
چی باقی میمونه؟
فقط یه راه برای فهمیدن هست
باید بخونیش…
پانتهآ | عاشقانهای در دل هخامنشی💞
فقط یه راه برای فهمیدن هست
باید بخونیش…
پانتهآ | عاشقانهای در دل هخامنشی💞
🌘 شبها…
وقتی همه خواب بودن
آراس یواشکی از راهروهای خونهش میگذشت
آروم… بیصدا
تا فقط یه لحظه، یه لحظه از پشت در نیمهباز
سایهی پانتهآ رو ببینه
گاهی صداشو میشنید، گاهی فقط نور شمعی که رو صورتش میافتاد
و همون برای آتیش دلش کافی بود…⭐
وقتی همه خواب بودن
آراس یواشکی از راهروهای خونهش میگذشت
آروم… بیصدا
تا فقط یه لحظه، یه لحظه از پشت در نیمهباز
سایهی پانتهآ رو ببینه
گاهی صداشو میشنید، گاهی فقط نور شمعی که رو صورتش میافتاد
و همون برای آتیش دلش کافی بود…⭐
🌟 فضای داستان پانتهآ کجاست؟
داستان تو دل شکوه و عظمت امپراتوری هخامنشی اتفاق میافته
جایی که همهچی پر از جلال و نظم و قانون بوده
تو میری به زمان کوروش کبیر
به قصرهای سنگیِ باشکوه با ستونهای عظیم
با راهروهای بلند و صدای قدمهای سربازا روی سنگ
داستان تو دل شکوه و عظمت امپراتوری هخامنشی اتفاق میافته
جایی که همهچی پر از جلال و نظم و قانون بوده
تو میری به زمان کوروش کبیر
به قصرهای سنگیِ باشکوه با ستونهای عظیم
با راهروهای بلند و صدای قدمهای سربازا روی سنگ
با لباسهای سلطنتی، خنکای مرمر، نور مشعلهایی که دیوارها رو طلایی میکردن...⭐
و زمزمههایی که توی شب بین در و دیوار گم میشدن…